نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: تقاضاي تفسير آيه دوم سوره فتح(عصمت پيامبر.ص)

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954
    سپاس ها
    922
    سپاس شده 423 در 307 پست

    New 1 تقاضاي تفسير آيه دوم سوره فتح(عصمت پيامبر.ص)

    بسم الله الرحمن الرحيم



    إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحاً مُّبِيناً (1) لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطاً مُّسْتَقِيماً (2) وَيَنصُرَكَ اللَّهُ نَصْراً عَزِيزاً (3)

    هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً (4)

    لِيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَيُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَكَانَ ذَلِكَ عِندَ اللَّهِ فَوْزاً عَظِيماً (5)

    وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِيراً (6)

    وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً (7)



    چند نکته مقدماتی و لازم باید در نظر گرفته شود :

    1- اشکالاتی در ترجمه ها وجود دارد که باعث چنین برداشتی می شود ، وگرنه از ظاهر آیه چنین مفهومی حاصل نمی شود .

    با توجه به قراینی که خواهیم گفت .

    این اشکالات یکی در مورد معنا کردن کلمه ذنب است .

    یکی ماتقدّم و ما تأخّر .

    و نیز یغفر ...

    دیگری هم اشکال عقلی در مفهوم جمله .
    که از همین مورد شروع می کنیم .

    ( ترجمه غلط و مشهور ) این است که خداوند می فرماید :

    ما برای تو فتح آشکاری ترتیب دادیدم (فتح مکه) ، تا گناهان گذشته و آینده تورا بیامرزیم ... .



    آیا عقل می پذیرد ؟ چه ربطی دارد ؟!!! ما به تو فتح دادیم تا گناهان تو را ببخشیم ! خوب بدون فتح هم می شد بخشید ...

    پس اصل ماجرا چیست ؟


    نکته بعدی این است که هم ، ماتقدَّمَ و هم ماتأخَّرَ ، فعل ماضی و مربوط به گذشته می باشند ! پس معنی کردن تأخّر به آینده اشتباه است .

    تقدَّمَ به معنی گذشتۀ دورتر ، و تأخَّرَ به معنی گذشته نزدیک تر است . مثلا اولی ده سال پیش ، و دومی یک سال پیش .


    پس هردو مربوط به گذشته هستند . اما با فاصله زمانی .


    مسئله سوم معنا کردن ذنب است . اگر گناه معنی کنیم که همان اشکال عقلی به وجود می آید که هیچ ربطی بین علت و معلول دیده نمی شود .

    (سوای اشکال اعتقادی عصمت)



    اینجاست که نیازمند مبیّن و توضیح دهنده قرآن هستیم .

    عيون‏أخبارالرضا(ع) ج 1 ص 202 : فأخبرني عن قول الله عز و جل لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ

    قال الرضا ع لم يكن أحد عند مشركي أهل مكة أعظم ذنبا من رسول الله ص لأنهم كانوا يعبدون من دون الله ثلاثمائة و ستين صنما فلما جاءهم ص بالدعوة إلى كلمة الإخلاص كبر ذلك عليهم و عظم و قالوا أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْ‏ءٌ عُجابٌ وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى‏ آلِهَتِكُمْ إِنَّ هذا لَشَيْ‏ءٌ يُرادُ ما سَمِعْنا بِهذا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ
    فلما فتح الله عز و جل على نبيه ص مكة قال له يا محمد إِنَّا فَتَحْنا لَكَ مكة فَتْحاً مُبِيناً لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ عند مشركي أهل مكة بدعائك إلى توحيد الله فيما تقدم و ما تأخر لأن مشركي مكة أسلم بعضهم و خرج بعضهم عن مكة و من بقي منهم لم يقدر على إنكار التوحيد عليه إذا دعا الناس إليه
    فصار ذنبه عندهم في ذلك مغفورا بظهوره عليهم

    (قسمت دوم) فقال المأمون لله درك يا أبا الحسن فأخبرني عن قول الله عز و جل عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ قال الرضا ع هذا مما نزل بإياك أعني و اسمعي يا جارة خاطب الله عز و جل بذلك نبيه و أراد به أمته و كذلك قوله تعالى لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ و قوله عز و جل وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا قال صدقت يا ابن رسول الله ص‏


    همین سوال را مامون از امام رضا (ع) می پرسد و ایشان جواب کاملی را می فرمایند :

    که مشرکین مکه بدترین مشرکان نزد پیامبر اکرم (ص) بودند ، چرا که غیر خدا 360 بت را می پرستیدند و وقتی پیامبر ایشان را به یگانگی

    و توحید دعوت نمود ، با تعجب پرسیدند آیا یک خدا را به جای اینهمه خدا قبول کنیم ؟! ( ودر نظرشان این دعوت پیامبر گناه آشکاری می نمود )

    ( چه در زمانی که ایشان در مکه بود ، و چه این اواخر که حتی تا قبل از فتح مکه نیز در این باور بودند)

    اما وقتی خداوند مکه را به فتح پیامبر (ص) درآورد ، حقانیت ادعای او ثابت و آن گناهی که در نظر ایشان بود نسبت به تو ، خدا آن را از بین برد

    و از اذهان ایشان پاک کرد (و پوشاند= معنی یغفر) . و به ایشان فهماند که این ادعا در نظر بت پرستان خطاست ، وگرنه در آیین توحیدی دعوت به توحید

    گناه نیست .

    همچنین به قرینه آیۀ ششم که عذاب مشرکین ، به تصریح و در ادامه این آیات آمده است ؛

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954
    سپاس ها
    922
    سپاس شده 423 در 307 پست

    پیش فرض

    اما بد نیست تا اینجا که بحث شد ، سایر آیاتی که(به ظاهر) چنین مفهومی دارند نیز مورد بررسی قرار گیرد :


    در سوره مبارکه غافر آیه 55 :

    « فاصبر إنّ وعد الله حقّ ، واستغفر لذنبک »


    و سوره مبارکه محمد(ص) آیه 19 :

    « فاعلم أنّه لا إله إلا الله ، و استغفر لذنبک و للمومنین و المومنات »



    در اینجا قول مفسر گرانمایه حجة بلاغی را می خوانیم : او می گوید دو احتمال وجود دارد ، یکی اینکه همان سنخ آیه فتح باشد

    و دیگری اینکه تعلیم به امت است اما با خطاب به رسول (ص) یعنی تعلیم غیر مستقیم . ( همچون آیات 23-29 و 36-39 سوره اسرا ،

    که در آنجا خطاب های محکم تری هم وجود دارد ) . (1)


    اما از قسمت دوم حدیثی که نقل کردیم : امام (ع) با استناد به دو آیۀ دیگر و ضرب المثل مشهور عربی این امر را تبیین می کنند .


    فقال المأمون لله درك يا أبا الحسن فأخبرني عن قول الله عز و جل « عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ »

    قال الرضا ع هذا مما نزل بإياك أعني و اسمعي يا جارة ، خاطب الله عز و جل بذلك نبيه و أراد به أمّته .

    و كذلك قوله تعالى « لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ »

    و قوله عز و جل « وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا » ... قال صدقت يا ابن رسول الله ص‏


    که در اینجا امام (ع) به دوآیه دیگر هم اشاره می کنند ، و می فرمایند این از باب (ضرب المثل قرمز رنگ) :

    (به تعبیر ما) به در می گوید که دیوار بشنود ! است .


    خدا پیامبر (ص) را خطاب کرده ، ولی امت را اراده نموده است . مثل دو آیه دیگری که می گوید اگر مشرک شوی ...

    یا اگر ثابت قدم نگه نداریم تورا خواهی لرزید ... و مشابه این آیات .

    پس نکته ظریف تفسیری در اینجا ، « خطاب غیر مستقیم » می باشد که به فراوانی در آیات مختلف قرآنی قابل مشاهده است .


    --------------------------------------------------------------------------------------------


    نکته ظریف اخلاقی بعدی که در این مسئله نهفته است مسئله استغفار است !

    هر کس که استغفار می کند به این معنی نیست که حتما گناه کرده . در حدیثی پیامبر (ص) به حذیفه می گوید : جایگاه تو و استغفار

    نسبت به یکدیگر چگونه است ؟ که همانا من خدای را در هر روز صدبار استغفار می گویم
    ! (2)

    پس آیا می شود نتیجه گرفت که چون پیامبر (ص) بیشتر از حذیفه استغفار می کرده ، (العیاذ بالله) پس بیشتر گناه می کرده است ؟!!!

    خیر ؛ چرا که استغفار معصومین نوعی عبادت برای ایشان است و موجب ترفیع درجات عالیه ایشان می گردد .


    نکته مهم در طی مراتب کمال در همه انسان ها حتی غیر معصومین این است که هرچه بنده به خضوع بیشتری نسبت به خدا می رسد

    و در عبادت او بیشتر تلاش می کند باز قاصر است ، و هرچه بندگان مخلص خدا بیشتر به عظمت و جلال خداوند و نعمت های او پی می برند

    درکشان از کوتاهی در شکر این همه نعمت بیشتر می شود ، و اعتراف به عدم توانایی شکر این همه نعمت شدیدتر می گردد.

    چرا که « انّما یخشی الله من عباده العلماء إن الله عزیز غفور » (فاطر/28) . (3)


    و به همین دلیل است که در همان ابتدای سوره فتح خداوند به واسطه همین مسئله، آرامشی در قلوب مومنین ایجاد می کند

    تا بر ایمانشان افزون شود و درجاتشان در بهشت ارتقا یابد . ( لیزدادوا ایماناً مع ایمانهم و ... )


    لذا استغفار از جمله مسائل مهمی است که حتی از عذاب جلوگیری می کند و لزوما ربطی به پیشینه گناه ندارد .

    و ما کان الله لیعذّبهم و انت فیهم و ما کان الله معذّبهم و هم یستغفرون ( انفال /33)



    جالب تر اینکه در این آیه دو چیز در ردیف یکدیگر قرار گرفته اند برای دفع عذاب الهی ! یکی وجود خود پیامبر اکرم (ص)

    یعنی مادامی که تو در میان ایشان هستی عذاب نمی شوند ، و دیگر اینکه مادامی که استغفار می کنند عذاب نخواهند شد .

    پس پیامبری که وجودش به تنهایی ، برابری می کند با استغفار امّتی ؛ حتی شائبه عدم عصمت نیز برای او از اندیشه بیرون است .

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •