رساله توضيح المسائل

با تجديد نظر و اضافات

مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى حاج شيخ محمد فاضل لنكرانى ( مـدظله العالى )

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمدلله ربّ العالمين و الصّلوة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم محمّد و آله الطّاهرين و لعنة الله عـلى اعـدائهم اجمعيـن الى يـوم الـدّين»
احكام تقليد

مسأله 1 ـ تقليد در اصول دين جايز نيست، و مسلمان بايد در اصول دين يقين داشته باشد و در احكام غير ضرورى دين يا بايد مجتهد باشد و بر طبق اجتهاد خودش عمل نمايد و يا از مجتهد تقليد كند يعنى به دستور او رفتار نمايد. و يا در صورتى كه آشنا به كيفيت احتياط است عمل به احتياط كند به طورى كه يقين كند تكليف خويش را انجام داده است مثلاً; اگر عده اى از مجتهدين عملى را حرام مى دانند و عده ديگر مى گويند حرام نيست آن عمل را انجام ندهد و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى مستحب مى دانند انجام دهد و همچنين واجب است در كيفيت احتياط نيز احتياط كند. يعنى چنانچه احتياط از چند طريق ممكن باشد بايد طريقى را اختيار نمايد كه مطابق با احتياط باشد.
مسأله 2 ـ مكلّفى كه بايد تقليد كند چنانچه از تقليد سرپيچى نمايد عمل
[18]

او باطل است مگر آنكه عمل او مطابق با واقع و يا مطابق با فتواى مجتهدى باشد كه در حين عمل، تقليد از او واجب بوده است.
مسأله 3 ـ تقليد در احكام; عمل نمودن به دستور مجتهد است و از مجتهدى بايد تقليد كرد كه: مرد بالغ، عاقل، شيعه دوازده امامى، حلال زاده، زنده و عادل باشد و مقصود از عدالت آن است كه قدرت نفسانيه اى بر انجام واجبات و ترك گناهان كبيره و علاوه بر اينها مروّة داشته باشد و اين معنى به وسيله حسن ظاهر شناخته مى شود و احتياط واجب آن است كه مرجع تقليد حريص به دنيا نباشد و لازم است از مجتهدين ديگر اعلم باشد يعنى در فهميدن حكم خدا از همه مجتهدين عصر خودش عالمتر باشد.
مسأله 4 ـ در صورتى كه دو مجتهد از نظر علمى مساوى باشند احتياط لازم آن است كه از كسى كه اتقى و اورع است تقليد كند.
مسأله 5 ـ مجتهد اعلم را از سه راه مى توان شناخت:
اوّل: خود انسان يقين و يا اطمينان پيدا كند، مانند اينكه انسان خود از اهل خبره باشد و بتواند مجتهد اعلم را بشناسد.
دوّم: دو نفر عالم عادل كه مى توانند مجتهد اعلم را تشخيص دهند اعلم بودن كسى را تصديق نمايند بشرط آنكه دو نفر عالم عادل ديگر با گفته آنان مخالفت ننمايند.
سوّم: اجتهاد و اعلم بودن شخصى به حدّى شايع باشد كه از آن شيوع و شهرت براى انسان علم يا اطمينان حاصل شود.
مسأله 6 ـ اگر شناختن اعلم مشكل باشد بايد از كسى تقليد نمايد كه گمان به اعلم بودن او دارد بلكه اگر احتمال ضعيفى بدهد كه كسى اعلم است و احتمال اعلم بودن ديگرى را ندهد بايد از همان كس تقليد نمايد و همينطور اگر علم داشته باشد كه مثلاً دو نفر يا مساوى در علم هستند و يا يكى از آنها به طور معين، احتمالاً اعلم است و احتمال اعلميّت ديگرى را ندهد، بايد از آن شخص معين تقليد نمايد و اگر چند نفر در نظر او اعلم از ديگران و با يكديگر مساى باشند بايد از يكى از آنان تقليد كند.
مسأله 7 ـ بدست آوردن فتوى مجتهد سه راه دارد:
اوّل: شنيدن از خود مجتهد.
[19]

دوّم: شنيدن از دو نفر عادل كه فتواى مجتهد را نقل مى كنند، و خبر دادن يك نفر عادل كفايت نمى كند مگر آنكه از قول او علم يا اطمينان حاصل شود.
سوّم: ديدن فتوا در رساله مجتهد در صورتى كه انسان بدرستى آن رساله اطمينان داشته باشد يعنى بداند كه تمام رساله را خود مجتهد و يا افراد مورد وثوق وى ملاحظه نموده اند.
مسأله 8 ـ تقليد فقط در واجبات و محرمات لازم است اما تقليد در مستحبات واجب نيست، مگر اينكه مستحبى باشد كه در آن احتمال وجوب باشد.
مسأله 9 ـ تا انسان يقين نكند كه فتواى مجتهد عوض شده است مى تواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نمايد و اگر احتمال دهد كه فتواى وى عوض شده جستجو لازم نيست.
مسأله 10 ـ باقى ماندن بر تقليد ميت جايز است در صورتيكه مجتهد ميت و مجتهد حىّ مساوى در علم باشند. و چنانچه يكى از آن دو اعلم باشد تقليد از اعلم لازم است. و در باقى ماندن بر تقليد ميت فرقى بين مسائلى كه عمل نموده و مسائلى كه عمل ننموده، وجود ندارد.
مسأله 11 ـ رجوع كردن از مجتهد زنده به مجتهد زنده ديگر در صورت تساوى آنها جايز است، و اگر ديگرى اعلم باشد، رجوع به او واجب است.
مسأله 12 ـ هنگامى كه نظر مجتهد عوض شود، باقى ماندن بر رأى اول جايز نيست. مگر آنكه رأى اول موافق احتياط باشد كه در اين صورت بقاء بر رأى اول به عنوان احتياط و نه به عنوان تقليد، جايز است.
مسأله 13 ـ اگر مكلّفى مدّتى عبادات خويش را بدون تقليد انجام داده و مقدار آن عبادات را نداند در اين صورت اگر آن عبادات را مطابق با فتواى مجتهدى كه بايد از او تقليد مى كرده است، انجام داده باشد، صحيح است و اگر مطابق نباشد، واجب است به مقدارى كه يقين به برائت ذمة پيدا كند قضاء كند، البته در صورتى كه آن مجتهد قضاء را واجب بداند.
مسأله 14 ـ واجب است بر مكلف كه در مسأله لزوم «تقليد از اعلم» يا «عدم لزوم» آن از يك مجتهد اعلم تقليد نمايد.
مسأله 15 ـ اگر مجتهدى در احكام عبادات اعلم باشد و مجتهد ديگرى در
[20]

احكام معاملات، احتياط آن است كه مكلّف تقليد را تقسيم نمايد يعنى در عبادات از اوّلى و در معاملات از دوّمى تقليد نمايد.
مسأله 16 ـ واجب است مكلف در زمانى كه در جستجوى اعلم است، به احتياط عمل كند.
مسأله 17 ـ اگر مجتهد اعلم در مسأله اى فتوى دهد مقلد آن مجتهد نمى تواند در آن مسأله به فتواى ديگرى عمل بنمايد ولى اگر فتوى ندهد و احتياط واجب نمايد مقلد مى تواند يا به اين احتياط عمل كند يا به مجتهدى كه علم او از مجتهد اول كمتر است رجوع نمايد.
[21]

احكام طهارت - آب مطلق و مضاف

مسأله 18 ـ آب يا مطلق است يا مضاف: آب مضاف آبى است كه آن را از چيزى بگيرند، مثل آب هندوانه و گلاب، يا با چيزى مخلوط باشد، مثل آبى كه به قدرى با گل و مانند آن مخلوط شود كه ديگر به آن آب نگويند، و غير اينها آب مطلق است، و آن بر پنج قسم است: اوّل: آب كر. دوّم: آب قليل. سوّم آب جارى. چهارم: آب باران. پنجم: آب چاه.
1ـ آب كُــرّ

مسأله 19 ـ آب كر مقدار آبى است كه اگر در ظرفى كه درازا و پهنا و گودى آن هريك سه وجب و نيم است بريزند آن ظرف را پر كند. و وزن آن از صد و بيست و هشت مَنِ تبريز بيست مثقال كمتر باشد.
مسأله 20 ـ اگر عين نجس مانند بول و خون به آب كر برسد چنانچه به واسطه آن بو يا رنگ يا مزه آب تغيير كند آب نجس مى شود، و اگر تغيير نكند نجس نمى شود.
مسأله 21 ـ اگر بوى آب كر به واسطه غير نجاست تغيير كند، نجس نمى شود.
مسأله 22 ـ اگر عين نجس مانند خون به آبى كه بيشتر از كر است برسد و بو
[22]

يا رنگ يا مزه قسمتى از آن را تغيير دهد، چنانچه مقدارى كه تغيير نكرده كمتر از كر باشد تمام آب نجس مى شود، و اگر به اندازه كر يا بيشتر باشد فقط مقدارى كه بو يا رنگ يا مزه آن تغيير كرده نجس است.
مسأله 23 ـ آب فواره اگر متصل به كر باشد در صورتى كه قبل از قطره قطره شدن به آب نجس متصل شود و بنابر احتياط واجب با آن مخلوط شود آن را پاك مى كند ولى اگر بعد از قطره قطره شدن روى آب نجس بريزد، آن را پاك نمى كند.
مسأله 24 ـ اگر چيز نجس را زير شيرى كه متصل به كر است بشويند، آبى كه از آن چيز مى ريزد اگر متصل به كر باشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است.
مسأله 25 ـ اگر مقدارى از آب كُر يخ ببندد و باقى آن به قدر كر نباشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس مى شود، و هرقدر از يخ هم آب شود نجس است.
مسأله 26 ـ آبى كه به اندازه كر بوده، اگر انسان شك كند از كر كمتر شده يا نه حكم آب كر را دارد; يعنى نجاست را پاك مى كند و اگر نجاستى هم به آن برسد نجس نمى شود. و آبى كه كمتر از كر بوده و انسان شك دارد به مقدار كر رسيده يا نه، حكم آب كر را ندارد.
مسأله 27 ـ كر بودن آب به دو راه ثابت مى شود:
اوّل: خود انسان يقين يا اطمينان پيدا كند.
دوّم: دو مرد عادل خبر دهند.
2ـ آب قليل

مسأله 28 ـ آب قليل آبى است كه از زمين نجوشد و از كر كمتر باشد.
مسأله 29 ـ اگر آب قليل روى چيز نجس بريزد يا چيز نجس به آن برسد نجس مى شود ولى اگر از بالا روى چيز نجس بريزد مقدارى كه به آن چيز مى رسد نجس و هرچه بالاتر از آن است پاك مى باشد، و نيز اگر مثل فواره با فشار از پايين به بالا رود در صورتى كه نجاست به بالا برسد پائين نجس نمى شود و اگر نجاست به پايين برسد بالا نجس مى شود.
مسأله 30 ـ آب قليلى كه روى چيز نجس ريخته شود و از آن جدا گردد نجس است، و همچنين بنا بر اقوى بايد از آب قليلى هم كه بعد از برطرف شدن عين
[23]

نجاست براى آب كشيدن چيز نجس روى آن مى ريزند و از آن جدا مى شود، اجتناب كنند. ولى آبى كه با آن مخرج بول و غائط را مى شويند با پنج شرط پاك است:
اوّل: آن كه بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد.
دوّم: نجاستى از خارج به آن نرسيده باشد.
سوّم: نجاست ديگرى مثل خون، با بول يا غائط بيرون نيامده باشد.
چهارم: ذرّه هاى غائط در آب پيدا نباشد.
پنجم: بيشتر از مقدار معمول، نجاست به اطراف مخرج نرسيده باشد.
3ـ آب جارى

مسأله 31 ـ آب جارى آبى است كه از زمين بجوشد و جريان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات.
مسأله 32 ـ آب جارى اگرچه كمتر از كر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نكرده، پاك است.
مسأله 33 ـ اگر نجاستى به آب جارى برسد، مقدارى از آن كه بو يا رنگ يا مزه اش به واسطه نجاست تغيير كرده نجس است، و طرفى كه متصل به چشمه است اگرچه كمتر از كر باشد پاك است. و آبهاى ديگر نهر، اگر به اندازه كر باشد يا به واسطه آبى كه تغيير نكرده به آب طرف چشمه متصل باشد، پاك، وگرنه نجس است.
مسأله 34 ـ آب چشمه اى كه جارى نيست ولى به گونه اى است كه اگر از آن بردارند همچنان مى جوشد; چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نكرده، پاك است.
مسأله 35 ـ آبى كه كنار نهر ايستاده و متصل به آب جارى است، اگر نجاست به آن برسد تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نكرده پاك است.
مسأله 36 ـ چشمه اى كه مثلاً در زمستان مى جوشد و در تابستان از جوشش مى افتد فقط وقتى كه مى جوشد، حكم آب جارى را دارد.
مسأله 37 ـ آب حوض حمام اگرچه كمتر از كر باشد، چنانچه به خزينه اى كه آب آن به اندازه كر است متصل باشد، مثل آب جارى است.
مسأله 38 ـ آب لوله هاى حمام و ساختمانها كه از شيرها و دوشها مى ريزد اگر متصل به كر باشد مثل آب جارى است.
[24]

مسأله 39 ـ آبى كه روى زمين جريان دارد ولى از زمين نمى جوشد، چنانچه كمتر از كر باشد و نجاست به آن برسد نجس مى شود. اما اگر از بالا به پايين بريزد، چنانچه نجاست به پايين آن برسد بالاى آن نجس نمى شود.
4 ـ آب باران

مسأله 40 ـ اگر به چيز نجسى كه عين نجاست در آن نيست يك مرتبه باران ببارد جائى كه باران به آن برسد پاك مى شود. و در فرش و لباس و مانند اينها فشار لازم نيست ولى باريدن دو سه قطره كافى نيست بلكه بايد طورى باشد كه بگويند باران مى آيد.
مسأله 41 ـ اگر باران به عين نجس ببارد و به جاى ديگر ترشح كند; چنانچه عين نجاست همراه آن نباشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است. پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح كند، چنانچه ذره اى خون در آن باشد، يا آن كه بو يا رنگ يا مزه خون را گرفته باشد، نجس است.
مسأله 42 ـ اگر روى سقف ساختمان عين نجاست باشد، تا وقتى باران بر بام مى بارد آبى كه به چيز نجس رسيده و از سقف يا ناودان مى ريزد پاك است. و بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبى كه مى ريزد به چيز نجس رسيده است، نجس مى باشد.
مسأله 43 ـ زمين نجسى كه باران بر آن ببارد پاك مى شود. و اگر باران بر زمين جارى شود و به جاى نجسى كه زير سقف است برسد، آن را نيز پاك مى كند.
مسأله 44 ـ خاك نجسى كه به واسطه باران گل شود و آب آن را فرا گيرد پاك مى شود.
مسأله 45 ـ هرگاه آب باران در جايى جمع شود اگرچه كمتر از كر باشد چنانچه موقعى كه باران مى آيد چيز نجسى را در آن بشويند و آب، بو يا رنگ يا مزه نجاست نگيرد، آن چيز نجس پاك مى شود.
مسأله 46 ـ اگر بر فرش پاكى كه روى زمين نجس است باران ببارد و بر زمين نجس جارى شود، فرش نجس نمى شود و زمين هم پاك مى گردد.
مسأله 47 ـ اگر آب باران يا آب ديگر در گودالى جمع شود و كمتر از كر باشد چنانچه بعد از قطع شدن باران، نجاست به آن برسد، نجس مى شود.
[25]

5 ـ آب چاه

مسأله 48 ـ آب چاهى كه از زمين مى جوشد، اگرچه كمتر از كر باشد چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نكرده پاك است، ولى مستحب است پس از رسيدن بعضى از نجاستها، مقدارى كه در كتابهاى مفصّل گفته شده، از آب آن چاه بكشند.
مسأله 49 ـ اگر نجاستى در چاه ريخته شود و بو يا رنگ يا مزه آب آن را تغيير دهد، موقعى پاك مى شود كه با آبى كه از چاه مى جوشد مخلوط گردد و به سبب آن، تغيير آب چاه از بين برود.
احـكام آبـها

مسأله 50 ـ آب مضاف كه معناى آن گفته شد، چيز نجس را پاك نمى كند، وضو و غسل هم با آن باطل است.
مسأله 51 ـ اگر ذرّه اى نجاست به آب مضاف برسد نجس مى شود، ولى چنانچه آب مضاف از بالا روى چيز نجس بريزد، مقدارى كه به چيز نجس رسيده نجس، و مقدارى كه بالاتر از آن است پاك مى باشد. مثلاً اگر گلاب را از گلابدان روى دست نجس بريزند، آنچه به دست رسيده نجس، و آنچه به دست نرسيده پاك است، و نيز اگر مثل فواره با فشار از پايين به بالا برود اگر نجاست به بالا برسد، پائين آن نجس نمى شود.
مسأله 52 ـ اگر آب مضاف نجس، طورى با آب كر يا جارى مخلوط شود كه ديگر آب مضاف به آن نگويند، پاك مى شود.
مسأله 53 ـ آبى كه مطلق بوده و معلوم نيست مضاف شده يا نه، مثل آب مطلق است يعنى چيز نجس را پاك مى كند، وضو و غسل هم با آن صحيح است، و آبى كه مضاف بوده و معلوم نيست مطلق شده يا نه مثل آب مضاف است، يعنى چيز نجس را پاك نمى كند، وضو و غسل هم با آن باطل است.
مسأله 54 ـ آبى كه معلوم نيست مطلق است يا مضاف، و معلوم نيست كه
[26]

قبلاً مطلق يا مضاف بوده، نجاست را پاك نمى كند، وضو و غسل هم با آن باطل است. ولى اگر به اندازه كر يا بيشتر باشد و نجاست به آن برسد، حكم به نجس بودن آن نمى شود.
مسأله 55 ـ آبى كه عين نجاست، مثل خون و بول به آن برسد و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير دهد اگرچه كر يا جارى باشد نجس مى شود. ولى اگر بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاستى كه بيرون آن است عوض شود، مثلاً مردارى كه پهلوى آب است بوى آن را تغيير دهد، نجس نمى شود.
مسأله 56 ـ آبى كه عين نجاست مثل خون يا بول در آن ريخته و بو يا رنگ يا مزّه آن را تغيير داده، چنان كه به كر يا جارى متصل شود، يا باران بر آن ببارد، يا باد، باران را در آن بريزد، يا آب باران در موقع باريدن از ناودان در آن جارى شود و تغيير آن از بين برود پاك مى شود. ولى بنا بر احتياط واجب بايد آب باران يا كر يا جارى با آن مخلوط گردد.
مسأله 57 ـ اگر چيز نجس را در آب كر يا جارى آب بكشند، آبى كه بعد از بيرون آوردن، از آن مى ريزد پاك است.
مسأله 58 ـ آبى كه پاك بوده و معلوم نيست نجس شده يا نه، پاك است. و آبى كه نجس بوده و معلوم نيست پاك شده يا نه، نجس است.
مسأله 59 ـ نيم خورده سگ و خوك و كافر، نجس و خوردن آن حرام است و نيم خورده حيوانات حرام گوشت پاك و خوردن آن مكروه مى باشد.
احكام تَخَلّى - (بول و غائط كردن)

مسأله 60 ـ واجب است انسان وقت تخلّى و مواقع ديگر، عورت خود را از كسانى كه مكلفند، اگرچه مثل خواهر و مادر و برادر با او محرم باشند، و همچنين از ديوانه مميّز و بچه هاى مميّز كه خوب و بد را مى فهمند، بپوشاند، ولى زن و شوهر لازم نيست عورت خود را از يكديگر بپوشانند.
مسأله 61 ـ لازم نيست با چيز مخصوصى عورت خود را بپوشاند، و اگر مثلاً با دست هم آن را بپوشاند، كافى است.
[27]

مسأله 62 ـ موقع تخلّى بايد طرف جلوى بدن، مانند شكم و سينه رو به قبله يا پشت به قبله نباشد.
مسأله 63 ـ اگر موقع تخلّى طرف جلوى بدن رو به قبله يا پشت به قبله باشد ولى عورت را از قبله بگرداند كفايت نمى كند، و گر جلوى بدن رو به قبله يا پشت به قبله نباشد، احتياط واجب آن است كه عورت را رو به قبله يا پشت به قبله ننمايد.
مسأله 64 ـ در موقع تطهير مخرج بول و غائط يا استبراء، رو به قبله يا پشت به قبله بودن اشكالى ندارد، ولى احتياط مستحب است كه در اين حال هم، رو به قبله يا پشت به قبله نباشد.
مسأله 65 ـ اگر براى آن كه نامحرم او را نبيند، مجبور شود رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند، بايد رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند، و نيز اگر به علت ديگر ناچار باشد كه رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند مانعى ندارد.
مسأله 66 ـ احتياط واجب آن است كه بچه را در وقت تخلّى رو به قبله يا پشت به قبله ننشانند، ولى اگر خود بچه بنشيند، جلوگيرى از آن واجب نيست.
مسأله 67 ـ در چهار جا تخلّى حرام است:
اوّل: در كوچه هاى بن بست در صورتى كه صاحبانش اجازه نداده باشند.
دوّم: در ملك كسى كه اجازه تخلّى نداده است.
سوّم: در جايى كه براى عده مخصوصى وقف شده است مثل بعضى از مدرسه ها.
چهارم: روى قبر مؤمنين در صورتى كه بى احترامى به آنان باشد.
مسأله 68 ـ مخرج بول با غير آب پاك نمى شود و اگر بعد از برطرف شدن بول يك مرتبه بشويند كافى است، گرچه احتياط مستحب آن است كه دو مرتبه شسته شود. ولى كسانى كه بولشان از غير مجراى طبيعى مى آيد، بايد دو مرتبه بشويند، خصوصاً اگر بيرون آمدن بول از آن مجرا غيرمتعارف باشد.
مسأله 69 ـ اگر مخرج غائط را با آب بشويند بايد چيزى از غائط در آن باقى نماند، ولى باقى ماندن رنگ و بوى آن مانعى ندارد، و اگر در دفعه اول طورى شسته شود كه ذره اى از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نيست.
مسأله 70 ـ هرگاه با سنگ و كلوخ و مانند اينها غائط را از مخرج برطرف كنند، اگرچه پاك شدنش محل تأمل است ولى نماز خواندن مانعى ندارد.
[28]

مسأله 71 ـ لازم نيست با سه سنگ يا سه قطعه پارچه مخرج را پاك كنند، بلكه با اطراف يك سنگ يا يك پارچه هم كافى است، ولى بايد از سه دفعه كمتر نباشد، ليكن اگر مخرج را با استخوان و سرگين و يا چيزهايى كه احترام آنها لازم است، مانند كاغذى كه اسم خدا بر آن نوشته شده، پاك كند نمى تواند نماز بخواند.
مسأله 72 ـ در سه صورت، مخرج غائط فقط با آب پاك مى شود:
اوّل: آن كه با غائط، نجاست ديگرى مثل خون بيرون آمده باشد.
دوّم: آن كه نجاستى از خارج به مخرج غائط رسيده باشد.
سوّم: آن كه اطراف مخرج بيشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد، و در غير اين سه صورت مى شود مخرج را با آب شست و يا به دستورى كه بعداً گفته مى شود با پارچه و سنگ و مانند اينها پاك كرد، اگرچه شستن با آب بهتر است.
مسأله 73 ـ اگر شك كند كه مخرج را تطهير كرده يا نه، اگرچه هميشه بعد از بول يا غائط فوراً تطهير مى كرده، احتياط واجب آن است كه تطهير نمايد.
مسأله 74 ـ اگر بعد از نماز شك كند كه قبل از نماز مخرج را تطهير كرده يا نه، نمازى كه خوانده صحيح است، ولى براى نمازهاى بعد بايد تطهير كند.
اِسْتِبْراء

مسأله 75 ـ استبراء عمل مستحبى است كه مردها بعد از بيرون آمدن بول انجام مى دهند، و آن داراى اقسامى است، و بهترين آنها اين است كه بعد از قطع شدن بول، اگر مخرج غائط نجس شده، اول آن را تطهير كنند، بعد سه دفعه با انگشت ميانه دست چپ از مخرج غائط تا بيخ آلت بكشند و بعد انگشت شست را روى آلت و انگشت پهلوى شست را زير آن گذاشته و سه مرتبه تا ختنه گاه بكشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.
مسأله 76 ـ آبى كه گاهى بعد از ملاعبه و بازى كردن از انسان خارج مى شود و به آن مذى مى گويند پاك است. و نيز آبى كه گاهى بعد از منى بيرون مى آيد و به آن وذى گفته مى شود پاك است و امّا آبى كه گاهى بعد از بول بيرون مى آيد و به آن ودى مى گويند، اگر بول به آن نرسيده باشد، پاك است. و چنانچه انسان بعد از بول استبراء كند و بعد آبى از او خارج شود و شك كند كه بول است يا يكى از اينها، پاك مى باشد.
مسأله 77 ـ اگر انسان شك كند استبراء كرده يا نه، و رطوبتى از او بيرون آيد
[29]

كه نداند پاك است يا نه، نجس مى باشد. و چنانچه وضو گرفته باشد باطل مى شود، ولى اگر شك كند استبرايى كه كرده درست بوده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، پاك مى باشد، وضو را هم باطل نمى كند.
مسأله 78 ـ كسى كه استبراء نكرده اگر به واسطه آن كه مدتى از بول كردن او گذشته، يقين كند بول در مجرى نمانده است و رطوبتى ببيند و شك كند پاك است يا نه، آن رطوبت پاك مى باشد، وضو را هم باطل نمى كند
مسأله 79 ـ اگر انسان بعد از بول استبراء كند و وضو بگيرد، چنانچه بعد از وضو رطوبتى ببيند كه بداند يا بول است يا منى، واجب است احتياطاً غسل كند و وضو هم بگيرد. ولى اگر وضو نگرفته باشد فقط گرفتن وضو كافى است.
مسأله 80 ـ براى زن استبراء از بول نيست و اگر رطوبتى ببيند و شك كند پاك است يا نه، پاك مى باشد، وضو و غسل او را هم باطل نمى كند.
مستحبات و مكروهات تخلّى

مسأله 81 ـ مستحب است در موقع تخلى جايى بنشيند كه كسى او را نبيند، و موقع وارد شدن به مكان تخلّى، اول پاى چپ و موقع بيرون آمدن، اول پاى راست را بگذارد. و همچنين مستحب است در حال تخلى سر را بپوشاند و سنگينى بدن را بر پاى چپ بيندازد.
مسأله 82 ـ نشستن روبروى خورشيد و ماه در موقع تخلّى مكروه است ولى اگر عورت خود را به وسيله اى بپوشاند مكروه نيست و نيز در موقع تخلّى، نشستن روبروى باد و در جادّه و خيابان و كوچه و دربِ خانه و زير درختى كه ميوه مى دهد و چيز خوردن و توقف زياد و تطهير كردن با دست راست مكروه مى باشد و همچنين است حرف زدن در حال تخّلى ولى اگر ناچار باشد يا ذكر خدا بگويد اشكال ندارد.
مسأله 83 ـ ايستاده بول كردن و بول كردن در زمين سخت و لانه جانوران و در آب خصوصاً آب راكد، مكروه است.
مسأله 84 ـ خوددارى كردن از بول و غائط مكروه است و اگر ضرر برساند بايد خوددارى نكند.
مسأله 85 ـ مستحب است انسان پيش از نماز و پيش از خواب و پيش از جماع و بعد از بيرون آمدن منى، بول كند.
[30]

نجـاسـات

مسأله 86 ـ نجاسات يازده چيز است: اول: بول، دوّم: غائط، سوّم: منى، چهارم: مُردار، پنجم: خون، ششم و هفتم: سگ و خوك، هشتم: كافر، نهم: شراب، دهم: فقّاع، يازدهم: عرق شتر نجاست خوار.