-
مدیر بازنشسته
#1 آموزش احکام - اجتهاد و تقليد
فصل اول
شناخت احكام
برنامههاى نجاتبخش اسلام به سه دسته تقسیم مىشود:
الف: برنامههاى اعتقادى یا اصول دین.
ب: دستورهاى عملى كه فروع دین یا احكام نامیده مىشود.
ج: مسائل روانى كه اخلاق نام دارد.
دسته اوّل برنامههایى است در رابطه با سالمسازى فكر و اعتقاد انسان، و مكلّف باید نسبت به آنها تحصیل یقین كند و از روى دلیل آنها را پذیرفته و معتقد باشد. و چون این دسته از برنامههاى اسلام، امور اعتقادى است و محتاج به یقین مىباشد پیروى از دیگران (تقلید) در آنها راه ندارد.
دسته دوّم كه برنامههاى عملى است مشتمل بر یك سرى بایدها و نبایدها است كه با انجام و ترك آنها (همراه با اعتقاد صحیح) اطاعت الهى تحقّق مىیابد.
شخص مكلّف براى شناخت و پىبردن به آن امر و نهىها باید اجتهاد كرده و خود از منابع مربوط به آن بدست آورد یا از كسى كه او با اجتهاد احكام را استنباط كرده تقلید كند یا به احتیاط عمل نماید.
بنابر این وظیفه مكلّف یكى از این سه امر است.
«اجتهاد» «تقلید» «احتیاط»
قبل از توضیح هر یك از این امور به جاست كه به توضیح اصطلاح «مكلّف» و شروط تكلیف و همچنین تقسیم احكام بپردازیم.
شرایط تكلیف
خداوند، آدمى را با گوهر گرانبهاى تفكر و تعقّل و قوّه انتخاب و اختیار از سایرین جدا كرده و كرامت مسئولیت تكالیف الهى را به او ارزانى داشته است، كه با عمل به آنها به سعادت ابدى خواهد رسید.
افرادى كه داراى شرائط ذیل باشند مكلّفِ به آن تكالیف خواهند بود.
الف: بلوغ. ب: عقل. ج: قدرت.(١)
بنابر این فرد عاقل و بالغ كه قادر بر انجام وظایف شرعى باشد در مقابل امر و نهىهاى الهى مسئولیت دارد، و در صورت سرپیچى از آنها عذاب خواهد شد. و به پاداش اطاعت از آن فرامین هم خواهد رسید اما فرد غیر بالغ (طفل) و همچنین غیر عاقل (دیوانه) و كسى كه قدرت بر انجام تكلیف ندارد، مكلّف نبوده و عملى بر او واجب یا حرام نیست، لذا اگر دیوانه یا طفل دروغ بگوید و یا نماز نخواند عذاب نخواهد شد. گرچه از فضل الهى در بعضى موارد بسیارى از اعمال نیك آنها ثواب دارد؛ مثل اینكه اگر طفلى بطور صحیح نماز بخواند یا حج بجا آورد، پاداش دارد. امّا مكلّف بر انجام این اعمال نمىباشد و در صورت ترك آنها عذاب نخواهد شد.
گرچه ولىِّ طفل و دیوانه و همچنین نظام اسلامى نسبت به بسیارى از اعمال
١ ـ اسلام شرط تكلیف نیست، یعنى واجبات و محرمات مختص به مسلمان نیست، بلكه هركس داراى شرایط ذكر شده باشد مكلّف است.
ناپسندآنها مسئول خواهند بود و بدین سبب است كه بر ولىّ طفل واجب مىباشد كه او را از تجاوز به حقوق مردم باز دارد و بر حاكم است كه جهت حفظ نظم عمومى و اجراى عدالت او را تنبیه كند.
امّا نسبت به فرد غیر قادر بر انجام واجب و ترك حرام در بعضى موارد تكلیف ساقط مىشود. مثل اینكه فرد مریض مكلّف به انجام روزه نخواهد بود گرچه در مواردى عجز از عملى، تكلیف دیگرى را به دنبال دارد كه تفصیل آنها در ابواب مختلف فقه آمده است؛ مانند كفاره روزه براى مریض.
بالغ كیست؟
فردى كه یكى از علائمى كه ذكر خواهد شد در خود ببیند بالغ است.
علائم بلوغ خروج منى ـ چه در خواب و چه در بیدارى، چه همراه با آمیزش و چه بدون آن.
روئیدن موى خشن بر عانه.(١)
كامل شدن ١٥ سال قمرى براى پسران و ٩ سال قمرى براى دختران(٢)
ظاهر شدن هر سه علامت براى تحقّق بلوغ ضرورت ندارد، بلكه با پدیدار شدن یكى از آنها بلوغ حاصل مىشود. پس اگر جوانى از خود منى ببیند هرچند به سن بلوغ نرسیده باشد، بالغ است و باید به تكالیف شرعى عمل نماید.
١ ـ بالاى عورت و پایین شكم.
٢ ـ تحریرالوسیله، ج ٢، ص ١٣، م ٣ .
نحوه محاسبه سن بلوغ با تاریخ هجرى شمسى
هر سال قمرى ١٠ روز و ١٨ ساعت از سال شمسى كمتر است؛ یعنى هر سال قمرى ٣٥٤ روز و ٦ ساعت مىباشد.
بنابراین اگر ٩٦ روز و ١٨ ساعت از ٩ سال شمسى كسر گردد، ٩ سال قمرى بدست مىآید و با كسر كردن ١٦١ روز و ٦ ساعت از ١٥ سال شمسى ١٥ سال قمرى معلوم خواهد شد.
افرادى كه تكالیف خود را بر مبناى تكمیل سال شمسى شروع كردهاند، باید وظایف ترك شده را بجاى آورند؛ مثلاً مردى كه با تكمیل ١٥ سال شمسى نماز خواندن را آغاز كرده مىباید به مدت ١٦١ روز نمازها را قضا كند و همچنین است نسبت به روزه و سایر اعمال.
تقسیم احكام
١ ـ واجب: عملىاست كه انجامش لازم است وترك آن عذابدارد، مانند نماز.
٢ ـ حرام: عملى كه ترك آن لازم، و انجامش عذاب دارد، مانند دروغ.
٤ ـ مستحب: عملى كه انجام آن مطلوب است و ثواب دارد ولى ترك آن عذاب ندارد، مانند نماز شب.
٤ ـ مكروه: عملى كه ترك آن مطلوب است و ثواب دارد ولى انجامش هم عذاب ندارد، مانند خوردن غذاى داغ.
٥ ـ مباح: عملى كه انجام و ترك آن مساوى است نه عذابى دارد و نه ثوابى، مانند بسیارى از اعمال.(١)
تقسیمى دیگر براى احكام
١ ـ شهید صدر، الفتاوى الواضحه، ج ١، ص ٨٣.
١ ـ بدیهى: مثل وجوب نماز و حرمت زنا كه هركس حكم آن را مىداند.
٢ ـ غیر بدیهى: این دسته از احكام خود بر دو قسم است:
الف: احكامى كه احتیاط در آنها امكان دارد.
ب: احكامى كه احتیاط در آنها ممكن نیست و یا طریقه احتیاط مشخص نمىباشد.
قسم اوّل، مسائلى است كه نیاز به تقلید ندارد. قسم دوم كه احتیاط در آنها ممكن است، انسان اگر طریقه احتیاط را بداند مىتواند به احتیاط عمل كند، گرچه تقلید هم مانع ندارد.(١)
امّا آخرین دسته از احكام كه نه از امور بدیهى است و نه جاى احتیاط است، مورد اجتهاد یا تقلید است، یعنى انسان باید در آن دسته از مسائل شخصا اجتهاد كرده یا از مجتهد تقلید كند.(٢)
پس از بیان این دو مقدمه (شرایط تكلیف ـ تقسیم احكام) به بیان مسائل اجتهاد و تقلید و احتیاط مىپردازیم.
١ آیةاللّه خامنهاى: از آن جا كه عمل به احتیاط نیازمند شناخت موارد احتیاط و علم به چگونگى آن است و عده كمى از این دو آگاهى دارند، و از طرفى عمل به احتیاط غالباً محتاج به صرف وقت زیادترى مىباشد، بنابراین تقلید از مجتهد جامع الشرایط بهتر است. (اجوبة الاستفتائات، ج ١، ص ٥، س ٢).
٢ ـ العروة الوثقى، ج ١، ص ٤، م ٦ ـ منهج الرشاد، ص ١٩.
-
-
مدیر بازنشسته
: آموزش احکام - اجتهاد و تقليد
اجـتهـاد
اجتهاد در لغت به معنى رنج بردن و تلاش كردن است.
و در اصطلاح فقه عبارت است از استنباط و استخراج احكام شرعى از منابع مربوط به آن، به شخصى كه داراى چنین قوهاى (اجتهاد) باشد «مجتهد» مىگویند.
منابع فقه (احكام) ١ ـ قرآن
٢ ـ سنت
الف: قول معصوم علیهالسلام
ب: فعل معصوم علیهالسلام
ج: تقریر معصوم علیهالسلام
٣ ـ عقل
٤ ـ اجماع: اتفاق فقهاء بر حكمى از احكام شرعى
مقدمات اجتهاد
علومى كه به عنوان مقدمات اجتهاد باید فراگرفت عبارتند از:
١ ـ علوم عربى مشتمل بر
صرف ـ علم به تغییر كلمات جهت بدست آمدن معانى مختلف
نحو ـ علم به تركیب كلمه و ساختار جمله
معانى، بیان، بدیع، علم زیباسازى نوشتار و گفتار و شناخت آن زیبائیه
لغت ـ شناخت معانى كلمات
٢ ـ منطق: علم درست اندیشیدن.
٣ ـ اصول الفقه: علمِ ابزار استنباط احكام.
٤ ـ رجال: آشنایى با شخصیتهاى حدیث، (اسناد روایات).
٥ ـ درایه: شناخت معانى و مفاهیم احادیث و درست و نادرست آن احادیث.
٦ ـ علوم قرآن: تفسیر، شأن نزول و...
٧ ـ به علاوه، آشنایى به محاورات عرفى و زبان مردمى كه مورد خطاب قرآن و سنت بودهاند.
٨ ـ آشنایى به گفتهها و نظریات پیشینیان جهت عدم وقوع درخلاف شهرت و اجماع.
٩ ـ بررسى فتاوا و اخبار اهل سنّت خصوصا در موارد تعارض اخبار.
١٠ ـ جهد و تلاش در جهت استنباط احكام و تمرین در آن به حدى كه قوّه و ملكه استنباط حاصل شود.
با فراگرفتن علومى كه گفته شد و با وجود شرائط لازم، شخص مجتهد (باید) طبق آنچه استنباط كرده عمل نماید و چنانچه در استنباط خود اشتباه كرده باشد معذور است.
اقسام اجتهاد
١ ـ اجتهاد كامل: كه صاحب آن را «مجتهد مطلق» مىنامند و آن كسى است كه قدرت استنباط تمام احكام شرعى (در همه ابواب فقه) را دارا باشد.
٢ ـ اجتهاد ناقص: كه صاحب آن را «متجزّى» گویند و آن كسى است كه در محدوده خاصى از ابواب فقه قوه استنباط دارد.
دو مسأله:
١ ـ اجتهاد، واجب كفایى است واگر افرادى (به قدر كفایت) بر این امر اقدام كردند، تكلیف از دیگران ساقط است.
٢ ـ كسى كه اهلیّت فتوا دادن ندارد، فتوا دادن بر او حرام است.
تقلیـد
تقلید در اصطلاح فقه عبارت است از عمل مستند به فتواى فقیه.
١ ـ بر هر مكلّفى كه به درجه اجتهاد نرسیده و طریقه احتیاط را نمىداند، واجب است در احكام، از مجتهد تقلید كند.(١)
٢ ـ تقلید در احكام، اختصاص به واجبات و محرمات ندارد، بلكه در مستحبات و مكروهات و مباحات هم جارى است(٢).
٣ ـ به مجتهدى كه دیگران از او تقلید مىكنند «مرجع تقلید» گویند.
٤ ـ مرجع تقلید باید داراى این شرایط باشد.
* اجتهاد
* عقل
* بلوغ
* عدالت
* مرد بودن
* زنده بودن
* حلال زادگى
* شیعه دوازده امامى بودن
* وبنابر احتیاط واجب اعلم بوده و حریص به دنیا نباشد.(٣)*
١ ـ تحریرالوسیله، ج ١، ص٥.
٢ ـ همان.
٣ ـ توضیح المسائل، م ٢.
* آیةاللّه خامنهاى: و بنابر احتیاط واجب بر نفس سركش خود مسلط باشد (اجوبةالاستفتائات، ج ١، ص ٨، س ١٢) و در صورتى كه فتواى مجتهد اعلم مخالف احتیاط باشد ولى فتواى مجتهد غیراعلم موافق احتیاط باشد تقلید اعلم واجب نیست. (اجوبةالاستفتائات، ج ١، ص ١٠، س ١٩)
٥ ـ عادل كسى است كه داراى قوّه عدالت باشد. و عدالت یك حالت نفسانى است كه انسان را به تقوى واداشته و از ارتكاب گناهان كبیره و اصرار بر گناهان صغیره بازدارد(١)*
٦ ـ اعلم كسى است كه قواعد و مدارك مسأله را بهتر بشناسد و بر نظائر آن مسأله و اخبار اطلاع بیشتر داشته باشد و همچنین اخبار را بهتر بفهمد. و بطور خلاصه، آن كس كه در استنباط احكام استادتر باشد.(٢)
٧ ـ تقلید از مجتهد مرده ابتداءا جائز نیست،(٣) یعنى كسى كه اكنون مكلّف شده یا تاكنون تقلید نكرده نمىتواند از مجتهدى كه از دنیا رفته است تقلید كند. بلكه باید از مجتهد زنده تقلید كند، ولى چنانچه در زمان حیات مجتهدى به فتاوایش یا بعضى از آنها عمل كرده باشد مىتواند بر تقلید او باقى بماند، حتى در مسائلى كه در زمان حیات آن مجتهد به آنها عمل نكرده مىتواند از وى تقلید كند. البته بقاى بر تقلید میّت باید با اجازه مجتهد زنده باشد؛ یعنى چنانچه مجتهد زنده اجازه دهد مىتواند بر تقلید میّت باقى بماند.(٤)
* آیة الله خامنهاى: عادل كسى است كه پرهیزكارىاش به حدّى رسیده باشد كه از روى عمد گناه مرتكب نشود.(منتخبى از استفتاءات، ص ١، س ٢)
١ ـ تحریرالوسیله، ج ١، ص ١٠، م ٢٨.
٢ آیةاللّه خامنهاى: اعلم كسى است كه در شناخت حكم خدا و استنباط تكالیف الهى از ادلّه، از بقیه مجتهدین تواناتر باشد و شناخت مجتهد نسبت به اوضاع زمان نیز در اجتهاد دخیل است. به حدّى كه در تشخیص موضوعات احكام شرعى و ابداء رأى فقهى براى بیان تكالیف شرعى دخالت دارد. (اجوبةالاستفتائات، ج ١، ص ٩، س ١٥)
٣ آیةاللّه خامنهاى: بنابر احتیاط واجب، (اجوبةالاستفتائات، ج ١، ص ١٠، س ٢١).
٤ ـ تحریرالوسیله، ج ١، ص ٧، م ١٧.
٨ ـ كسى كه بر تقلید میّت باقى مانده است، در مسائلى كه میّت در آنها فتوا ندارد باید از مجتهد زنده تقلید كند.(١)
٩ ـ بر مكلّف واجب است كه جهت شناختن مجتهد اعلم جستجو و تفحّص كند.(٢)
١٠ ـ وظیفه شخص عامى (غیر مجتهد) در مدت جستجو از مجتهد اعلم.
الف: در زمان فحص براى شناخت مجتهد باید به احتیاط عمل نماید.
ب: پس از شناخت مجتهد و در زمان فحص از اعلم باید به فتواى فردى كه به احتیاط نزدیكتر است (از جمله افرادى كه احتمال اعلمیّت آنها وجود دارد) عمل نماید. مثل اینكه آقایان الف و ب و ج كه مجتهدند احتمال اعلمیت یكى از آنها وجود دارد، باید از بین فتاواى این سه نفر هركدام كه به احتیاط نزدیكتر است عمل كند.(٣)
١١ ـ وظیفه مكلف در صورتى كه اعلمیت منحصر در دو نفر است و یقین به آن ممكن نباشد (مىداند یكى از این دو، از سائرین اعلم است امّا معلوم نیست كدام است).
الف: عمل به احتیاط یا به احوط اقوال ممكن است، بنابر احتیاط واجب باید چنین كند.
ب: عمل به احتیاط ممكن نیست، به فتواى هركدام كه بخواهد مىتواند عمل نماید.
١٢ ـ چنانچه دو مجتهد از نظر علمى با هم مساوى باشند، شخص مقلّد، مخیّر است به هركدام از آن دو كه بخواهد رجوع كند. همچنانكه مىتواند بعضى
١ ـ استفتاآت، ج ١، ص ١٢، س ٢٠.
٢ ـ تحریرالوسیله، ج ١، ص ٦، م ٥.
٣ ـ العروةالوثقى، ج ١، ص ١٦، م ٥٠.
از مسائل را از یكى و بعضى دیگر را از دیگرى تقلید كند.(١)
١٣ ـ اگر دو مجتهد، یكى مثلاً در احكام عبادات و دیگرى در معاملات اعلم باشد، بنابر احتیاط واجب باید در هر بخش از اعلم تقلید كند،(٢) همچنانكه اگر در بخش معاملات یكى در قسمتى از آن و دیگرى در قسمت دیگر اعلم باشد. باید به احتیاط واجب در همان قسمت هم از اعلم تقلید كرد.(٣)
١٤ ـ فرد مكلّف در تقلید مستقل است و تابع دیگرى نمىباشد، مثلاً زن، در این مسأله تابع شوهر نیست و هركس را اعلم تشخیص داد از او تقلید مىكند هرچند شوهر مقلّد مجتهدى دیگر باشد(٤).
راههاى تشخیص اجتهاد و اعلمیت مرجع تقلید:
الف: آزمودن و شناخت شخصى، در صورتى كه خودش اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد.
ب: شهرتى كه مفید علم باشد، یعنى بین اهل خبره چنان به اجتهاد و اعلمیّت مشهور باشد كه موجب علم به اجتهاد یا اعلمیّت آن فرد باشد.
ج: گواهى دو نفر عادلِ اهل خبره (افرادى كه صلاحیت علمى تشخیص اجتهاد و اعلمیّت را دارا باشند) به شرط آنكه دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت نكند (٥).(٦)
١ ـ تحریرالوسیله، ج ١، ص ٦، م ٨.
٢ آیةاللّه خامنهاى: البته در صورتى كه مسئله اختلافى باشد. (اجوبةالاستفتائات، ج ١، ص ١٠، س ٧)
٣ ـ العروة الوثقى، ج ١، ص ١٦، م ٤٧.
٤ ـ استفتاآت، ج ١، ص ١٣، س ٢٥.
٥ ـ تحریرالوسیله، ج ١، ص ٨، م ١٩.
راههاى بدست آوردن فتواى مجتهد:
* شنیدن از خود مجتهد.
* شنیدن از دو یا یك نفر عادل.
* شنیدن از یك نفر مورد اطمینان.
* دیدن در رساله مجتهد كه اشتباه نداشته باشد.(١)
عدول از مجتهدى به مجتهد دیگر
عدول از غیر اعلم به اعلم: بنابر احتیاط واجب باید عدول كند.
عدول از مجتهدى به مجتهد دیگر كه از نظر علمى با هم مساوى هستند: جایز نیست،(٢) در صورتى كه به فتواى آن مجتهد عمل كرده باشد.
عدول از اعلم به غیر اعلم: غیرجایز.
عدول از مجتهدى كه مدتى از او تقلید مىكرده و اكنون معلوم شده اهلیّت فتوى نداشته است: واجب.
عدول از مجتهدى كه یكى از شرایط مرجعیّت را از دست داده، مثلاً دیوانه شده یا فراموشى به او دست داده به مجتهد جامع الشرایط: واجب.
١ آیةاللّه خامنهاى: اگر اطمینان به اعلمیت كسى پیدا كند نیز كافى است. (اجوبةالاستفتائات، ج ١، ص ١١، س ٢٤).
٢ ـ تحریرالوسیله، ج ١، ص ٨، م ٢١.
٣ آیةاللّه خامنهاى: تا هنگامى كه مرجع تقلید زنده است، احتیاط واجب آن است كه مقلدین او مرجع تقلید خود را عوض نكنند، مگر اینكه وى فاقد یكىازشرایط مرجعیت شود.(منتخبىازاستفتائات،ص ،س١،س ٤٧)
عدول از مجتهدى كه تاكنون اعلم بوده، به مجتهدى كه اكنون اعلم از مجتهد اوّل گشته است: بنابر احتیاط واجب باید عدول كند.
عدول از مجتهدى كه تاكنون از او تقلید مىكرده و اكنون از دنیا رفته است به مجتهد زنده: جایز، بلكه احتیاط مستحب است.(١)
عدول از مجتهد زنده به مجتهد مرده: بنابر احتیاط واجب جایز نیست. هرچند قبلاً از او تقلید مىكرده و پس از مرگ وى به مجتهد زنده رجوع كرده.(٢)
چند مسأله:
١ ـ عدول از مجتهدى به مجتهد دیگر عبارت است از عمل كردن به فتواى آن دیگرى، و احتیاج به اجازه مرجع تقلید سابق ندارد.(٣)
٢ ـ اگر مجتهد اعلم در مسألهاى فتواى نداشته باشد، مقلّد مىتواند به مجتهد دیگرى كه در آن مسأله فتوى دارد رجوع كند، و بنابر احتیاط واجب باید آن مجتهد كه به فتوایش رجوع مىشود از سایرین اعلم باشد.(٤)
٣ ـ اگر فتواى مجتهد در مسألهاى عوض شود، باید به فتواى جدید عمل كند و باقى ماندن بر فتواى گذشته جایز نیست.(٥)
٤ ـ اگر مقلّد نسبت به تغییر فتواى مجتهد شك كند مىتواند طبق فتواى قبلى عمل نماید تا مسأله روشن شود.(٦)
١ آیةاللّه خامنهاى: در صورتى كه مجتهدى كه از دنیا رفته اعلم از مجتهد زنده باشد احتیاط مستحب است كه بر تقلید او باقى بماند. (اجوبةالاستفتائات، ج ١، ص ١٦، س ٣٧)
٢ ـ تحریرالوسیله، ج ١، ص ٦ ـ ٧ ـ ٨، م ٤ ـ ٥ ـ ١٣ ـ ١٨؛ العروةالوثقى، ج ١، ص ١٢ ـ ١٣، م٣٣ ـ ٣٧.
٣ ـ استفتاآت، ج ١، ص ١١، س١٦.
٤ ـ تحریرالوسیله، ج ١، ص ٧، م ١١.
٥ ـ العروة الوثقى، ج ١، ص ١٢، م ٣١.
٦ ـ همان، ص ١٣، م ٣٩.
٥ ـ اگر مقلّد نسبت به شرایط مجتهدى كه از او تقلید مىكند شك كند (مثل اینكه شك كند عادل است یا نه). در صورتى كه قبلاً شرایط را دارا بوده و اكنون نسبت به از بین رفتن آن شك دارد، اكنون هم مىتواند بنا بگذارد بر وجود شرایط ولى اگر شك كند كه آیا از ابتدا داراى شرایط بوده یا نه، باید تفحّص نماید.(١)
٦ ـ فراگرفتن مسائل شك و سهو، غیر اینها از مسائلى كه غالبا مورد احتیاج مكلّف است، واجب مىباشد، مگر آنكه اطمینان دارد كه مسألهاى برایش پیش نمىآید.(٢)
٧ ـ اگر در وسط نماز مسألهاى برایش پیش آمد كه حكم آن را نمىداند و پى بردن به آن هم امكان ندارد، (بدان قصد كه بعد از نماز سؤال كند و اگر مخالف در آمد اعاده كند) بنا را بر یك طرف گذاشته نماز را تمام مىكند، پس اگر بعدا معلوم شد طبق فتواى مجتهد عمل كرده صحیح است وگرنه باید اعاده كند.(٣)
وظیفه كسى كه بدون تقلید عمل كرده یا تقلیدش صحیح نبوده
١ ـ كسى كه مدتى اعمال خود را بدون تقلید انجام داده، در صورتى كه بفهمد:
الف: به وظیفه واقعى خود عمل كرده.
ب: یا عمل او با فتواى مجتهدى كه وظیفهاش تقلید از او بوده مطابق باشد.
ج: یا با فتواى مجتهدى كه هم اكنون باید از او تقلید كند مطابق است.
د: یا اعمالش از فتواى آنان به احتیاط نزدیكتر مىباشد: اعمال گذشته، صحیح است.(٤)
١ ـ همان، ص ١٤، م ٤٢.
٢ ـ تحریرالوسیله، ج ١، ص ٩، م ٢٣.
٣ ـ همان، ص ١٠، م ٣١.
٤ ـ توضیح المسائل، م ١٤.
٢ ـ اگر مدت زمانى از كسى تقلید كرده كه جامع شرایط نبوده، مانند كسى است كه بدون تقلید عمل كرده.(١)
٣ ـ اگر مكلّف بفهمد مدتى از زمان را بدون تقلید عمل كرده و مقدار آن را نداند ولى كیفیت آن را مىداند، با شرایطى كه در مسأله ١ گذشت، اعمال قبلى صحیح است وگرنه حداقل مقدارى كه یقین دارد باطل بوده باید قضا كند.(٢)
٤ ـ اگر درصحت تقلید گذشته خود شك كند؟ بنابر صحت مىگذارد.(٣)
٥ ـ اگر مدتى از زمان بلوغ فردى گذشته باشد و نسبت به اعمال گذشته خود شك كند، كه از روى تقلید صحیح بوده یا نه؟ بنا بر صحّت مىگذارد.(٤)
٦ ـ اگر بدون اجازه مجتهد زنده بر تقلید میّت باقى مانده باشد مانند كسى است كه بدون تقلید عمل مىكند.(٥)
احتیـاط
احتیاط در اصطلاح فقه، عبارت است از عمل كردن به گونهاى كه یقین داشته باشد به وظیفه خود عمل كرده است.
١ ـ عمل به احتیاط براى هر فردى (مجتهد یا غیر مجتهد) جایز است، ولى باید موارد احتیاط را بشناسد و كمتر افرادى این موارد را مىشناسند، چون شناخت آنها كار دشوارى است و مستلزم اطلاع كامل بر كیفیّت آن است.(٦)
١ ـ العروةالوثقى، ج ١، ص ١٠، م ٢٥.
٢ ـ همان، ص ١٤، م ٤٠.
٣ ـ همان، ص ١٤، م ٤١.
٤ ـ همان، م ٤٥.
٥ ـ همان، ص ١٧، م ٥٢.
٦ ـ تحریر الوسیله، ج ١، ص ٥ ـ العروةالوثقى، ج ١، ص ٣، م ٢.
٢ ـ عمل به احتیاط، گاهى موجب تكرار عمل است و گاهى موجب آن نمىباشد.(١)
مثال اوّل: شخصى كه نمىداند وظیفهاش نماز تمام است یا شكسته، اگر بخواهد به احتیاط عمل كند باید نماز را هم تمام بجا آورد و هم شكسته.
مثال دوّم: شخصى كه نمىداند اذان و اقامه براى نماز واجب است یا مستحب اگر بخواهد به احتیاط عمل كند باید آن را بجا آورد.
٣ ـ اگر مكلّف بداند عملى حرام نمىباشد، ولى نمىداند واجب است یا مستحب یا مكروه یا مباح، مىتواند به امید ثواب (رجاءا) آن عمل را انجام دهد، چون احتمال مطلوب بودن آن وجود دارد.(٢)
٤ ـ اگر مكلّف بداند عملى واجب نیست ولى نمىداند حرام است یا مكروه یا مستحب یا مباح، مىتواند آن عمل را ترك كند. چون احتمال مبغوض بودن آن وجود دارد.(٣)
٥ ـ فرق بین احتیاط واجب و احتیاط مستحب:(٤)
كلیّه احتیاطهایى كه در رسالهها آمده است، یا وجوبى است یا استحبابى و تفاوت بین آنها از دو جهت است: یكى در مقام شناخت و تشخیص، كه احتیاط از كدام قسم است و دیگرى در مقام عمل، كه وظیفه مكلف، نسبت به هریك از آنها چیست؟
تفاوت اوّل: احتیاط واجب: احتیاط بدون فتوى
احتیاط مستحب: احتیاط همراه با فتوى
اگر مجتهد در مسالهاى فتوى داده و احتیاط نیز داشته باشد، این احتیاط مستحب است. و اگر مجتهد در مسأله فتوى نداده و از ابتدا احتیاط كرده باشد
١ ـ الفتاوى الواضحه، ج ١، ص ١١٨.
٢ ـ العروةالوثقى، ج ١، ص ١١، م ٣٠.
٣ ـ همان.
٤ ـ العروة الوثقى، ج١، ص ٢٣، م ٦٤.
احتیاط واجب است كه به آن «احتیاط مطلق» هم مىگویند.
مثال احتیاط مستحب: «در غسل ارتماسى اگر به نیّت غسل ارتماسى به تدریج در آب فر رود تا تمام بدن زیر آب رود غسل او صحیح است و احتیاط آن است كه یك دفعه زیر آب رود».(١)
مثال احتیاط واجب: «احتیاط آن است كه چیز نجسى كه با آن مىشود عورت را پوشاند همراه نمازگزار نباشد».(٢)
تفاوت دوّم: در احتیاط مستحب، مقلّد، باید به همان احتیاط عمل كند یا به فتواى همراه آن و نمىتواند در آن مسأله به مجتهد دیگر رجوع كند.
و در احتیاط واجب، مقلّد مىتواند به همان احتیاط عمل كند، یا به فتواى مجتهد دیگر مراجعه كند.(٣)
وظیفه مسأله گو
١ ـ اگر مسألهگو در بیان فتواى مجتهد اشتباه كند (مسألهاى را اشتباه بگوید) واجب است به آنها كه از او یاد گرفتهاند اطلاع داده و رفع اشتباه كند.(٤)
٢ ـ اگر شخصى فتواى مجتهد را براى دیگرى بگوید، سپس فتواى مجتهد در آن مساله عوض شود، بر آن فرد واجب نیست به كسى كه از او مسأله شنیده است، تغییر فتوى را اطلاع دهد، گرچه احتیاط مستحب است.(٥)
١ ـ توضیح المسائل، م ٣٦٧.
٢ ـ توضیح المسائل، م ٨٦٧.
٣ ـ بنابر احتیاط واجب آن مجتهد باید بعد از او از سایرین اعلم باشد.
٤ ـ العروةالوثقى، ج ١، ص ١٦، م ٤٨.
٥ ـ العروةالوثقى، ج ١، ص ٢٠، م ٥٨.
٥ ـ گمان به اینكه فتواى مجتهد چنین و چنان است براى عمل به آن (و نقل) كافى نیست (بلكه باید اطمینان به آن داشته باشد) مگر آنكه این گمان از ظاهر گفته مجتهد یا گفته مسألهگو و یا آنچه در رساله نوشته شده بدست آمده باشدو بطور خلاصه مىتوان گفت، گمان حجت نیست مگر از ظاهر گفته مجتهد یا ناقل فتواى او بدست آمده باشد.(١)
حكم اختلاف در دستیابى به فتواى مجتهد
الف: دو نفر بر خلاف یكدیگر فتواى مجتهد را نقل كنند: گفته هیچكدام قبول نیست.
ب: از خود مجتهد مسألهاى را به گونهاى شنیده و دیگرى برخلاف آن بیان مىكند: آنچه از مجتهد شنیده معتبر است.
ج: آنچه در رساله مجتهد است برخلاف چیزى است كه از او شنیده: آنچه از مجتهد شنیده معتبر است.
د: آنچه در رساله مجتهد نوشته شده با آنچه كه دیگرى نقل مىكند سازگار نمىباشد: در صورتى كه رساله اشتباه نداشته باشد، آنچه در رساله است معتبر است. مگر آنكه مسألهگو بگوید كه مجتهد، از رأى خود كه در رساله است عدول كرده است.
ه : مسألهاى در یكى از رسالههاى مجتهد بهگونهاى است و در رسالهاى دیگر، به گونهاى دیگر: رسالهاى كه تاریخ نوشتن آن (توسط مجتهد) متأخر است مقدم مىباشد. (مانند موارد اختلاف تحریرالوسیله با رساله توضیح المسائل كه آنچه در تحریرالوسیله آمده مقدم است.(٢)
وظیفه مقلّد در موارد اختلاف فتواى مجتهد سابق و جدید
١ ـ العروةالوثقى، ج ١، ص ٢٦، م ٧٢.
٢ ـ استفتاآت، ج ١، ص ١٨، س ٤٢ و العروة الوثقى، ج ١، ص ٢٠، م ٥٩.
اگر مرجع تقلید از دنیا برود یا به عللى دیگر مقلّد از او عدول كند و فتاواى مجتهد قبلى با مجتهد كنونى اختلاف داشته باشد، در بعضى موارد طبق فتواى مجتهد فعلى عمل مىشود و در بعضى موارد هم آنچه طبق فتواى مجتهد قبلى عمل شده، محكوم به صحت است كه به نمونههایى از موارد اختلاف و حكم آنها اشاره مىكنیم.
١ ـ مجتهد سابق یك بار تسبیحات خواندن در ركعت سوّم و چهارم را كافى دانسته و مقلّد هم چنین كرده ولى مجتهد كنونى كافى نمىداند: نمازهاى خوانده شده محكوم به صحت است.
٢ ـ مجتهد قبلى تیمم را با یك بار زدن كف دست بر زمین كافى مىدانسته، ولى مجتهد فعلى كافى نمىداند: اعمال گذشته صحیح است.
٣ ـ عقد یا ایقاعى(١) را مجتهد سابق به گونهاى صحیح مىدانسته و مقلّد هم به همان نحو عمل كرده ولى مجتهد جدید صحیح نمىداند: مىتواند بنابر صحت بگذارد.
٤ ـ مجتهد قبلى چیزى را طاهر مىدانسته و مقلّد از آن اجتناب نمىكرده ولى مجتهد فعلى نجس مىداند: اعمال گذشته محكوم به صحت است ولى اگر آن چیز هماكنون باقى است محكوم به نجاست مىباشد.
٥ ـ مجتهد سابق چیزى را حلال یا حرام مىدانسته و مجتهد كنونى برخلاف آن فتوى مىدهد: آنچه گذشته است بلامانع مىباشد، امّا اگر آن چیز هماكنون باقى است طبق فتواى مجتهد جدید باید عمل شود.(٢)
١ قرارداد دو طرفه را عقد و یكطرفه را ایقاع گویند.
مثال عقد: نكاح ـ معامله، مثال ایقاع: طلاق.
٢ ـ العروةالوثقى، ج ١، ص ١٧، م ٥٣.
به عنوان مثال: مجتهد سابق ذبح حیوان را با غیر آهن هم جایز مىدانسته، ولى مجتهد جدید جایز نمىداند. اگر حیوانى را كه با غیر آهن كشتهاند فروخته یا مصرف كردهاند، معامله صحیح و مصرف مباح بوده ولى اگر هماكنون باقى است محكوم به حرمت است (حرام مىباشد).
چند مسأله:
١ ـ اگر در معاملهاى، فروشنده مقلّد مجتهدى باشد و خریدار مقلّد دیگرى، و هر یك بر انجام معامله بهگونهاى خاص فتوى داده باشند، این معامله مطابق فتواى هركدام از مجتهدان انجام پذیرد نسبت به مقلّد همان فرد، صحیح، و نسبت به دیگرى باطل است.(١)
٢ ـ اگر شخصى از طرف دیگرى وكالت یا وصایت در انجام عملى را داشته باشد، (مثلاً در پرداخت خمس یا زكات یا كفاره یا اجراى عقد و مانند اینها) بر وى واجب است طبق فتواى مرجع تقلید كسى كه به او وكالت یا وصایت داده عمل نماید. امّا اگر از طرف او براى انجام كارى اجیر شده باشد (مثلاً براى انجام حج یا نماز) باید طبق فتواى مرجع تقلید خود عمل كند.(٢)
٣ ـ نقض حكم حاكم جامع الشرایط جایز نیست، حتى براى مجتهدین دیگر، مگر آنكه معلوم شود، حاكم در آن حكم اشتباه كرده است.(٣)
١ ـ العروةالوثقى، ج ١، ص ١٩، م ٥٥.
٢ ـ تحریر الوسیله، ج ١، ص ١٠، م ٣٢ ـ العروةالوثقى، ج ١، ص ١٩، م ٥٤.
٣ ـ العروةالوثقى، ج ١، ص ٢٠، م ٥٧.
-
-
مدیر بازنشسته
: آموزش احکام - اجتهاد و تقليد
پـرسـش:
١ ـ وظیفه مكلّف در اصول و فروع دین را بیان كنید.
٢ ـ پنج نمونه از برنامههاى عملى اسلام را نام ببرید.
٣ ـ دخترى در تاریخ ٥/٦/١٣٦٠ هجرى شمسى به دنیا آمده، محاسبه فرمایید سن بلوغ او چه تاریخى است.
٤ ـ براى واجب و حرام و مستحب هریك پنج مثال بزنید.
٥ ـ پنج نمونه از احكام بدیهى را نام ببرید.
٦ ـ مراد از قول وفعل وتقریر معصوم چیستومجموعهاینسهامر چه نام دارد؟
٧ ـ مجتهد متجزّى چه كسى است با ذكر مثال بیان كنید.
٨ ـ عادل كیست و چگونه شناخته مىشود؟
٩ ـ وظیفه مكلّف در زمانى كه اعلم را نشناخته است چیست؟
١٠ ـ وظیفه كسى كه بر تقلید میت باقى مانده، در مسائلى كه شرایط زمانى پیش مىآورد (مانند مسائل جنگ و جهاد) چیست؟
١١ ـ آیا مىتوان قسمتى از احكام را از یك مجتهد و قسمتى دیگر را از مجتهد دیگر تقلید كرد.
١٢ ـ آیا با تهیه رساله كلیه مراجع تقلید و مطالعه آنها مىتوان روش احتیاط را شناخت و بدان عمل كرد.
١٣ ـ در مسائل زیر معین فرمایید، احتیاط وجوبى است یا استحبابى.
الف: احتیاط آن است كه اگر نامحرم صداى زن را مىشنود حمد و سوره نماز را آهسته بخواند. (در نماز صبح و مغرب و عشاء)
ب: در وضو مسح سر هر مقدار باشد كافى است، گرچه احتیاط آن است كه از درازا به اندازه یك انگشت و از پهنا به اندازه پهناى سه انگشت بسته مسح نماید.
ج: احتیاط آن است كه براى یاد دادن واجباتِ نماز مزد نگیرند.
١٤ ـ اگر شخصى مسألهاى را براى گروهى از مردم گفته است سپس متوجه شده در بیان مسأله اشتباه كرده و اكنون دسترسى به آن افراد ندارد وظیفهاش چیست؟
١٥ ـ اگر دو استفتاء (در یك مسأله) از مجتهد در دست است كه با هم سازگار نیست وتاریخ صدور آنها هم معلوم نمىباشد. در این موردتكلیف چیست؟
١٦ ـ شخصى تاكنون از مجتهدى تقلید مىكرده كه پرداخت خمسِ ابزار كسب را واجب نمىدانسته و شخص مقلد هم خمس آنها را نیز نپرداخته و اكنون به مجتهدى عدول كرده كه پرداخت خمس آنها را واجب مىداند و آن ابزار هماكنون موجود است، آیا باید خمس آنها را بپردازد یا نه؟
١٧ ـ كسى كه از طرف میّت نماز مىخواند (به اصطلاح نماز استیجارى) آیا باید طبق فتواى مرجع تقلید آن میّت عمل نماید یا مرجع تقلید خودش؟
١٨ ـ آیا عمل به احكام حكومتى ولىِّ فقیه بر افرادى كه مقلّد سایر مجتهدین مىباشند واجب است.
-
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن