-
مدیر بازنشسته
ارتباط ياد مرگ و عشق به زندگی ؟!
«ارتباط ياد مرگ و عشق به زندگی »
الف ) یاد مرگ ، تنها عامل رهايي از ابتذال
ــ مولا علي (ع) درباره ابتذال و روزمرّگي انسان ، در نامهاي به عبدالله بنعبّاس ، چنين توضيح ميدهند:
« گاه آدمي از برجاي ماندن چيزي شادمان ميگردد كه هرگز از دستش نميرود و از چيزي اندوهگين ميشود كه هيچ گاه پيش نميآيد . » (49)
دلخوش داشتن به جريان عادّي روزگار، مانند آمدن بهار و گذشتن پاييز و آب شدن برف و تولّد فرزند و به ثمر نشستن درختان باغچه و نگراني درباره حوادثي
كه هرگز اتفاق نيفتادهاند نشان دنيازدگي و روزمرّگي و ابتذال است.
امام علي(ع) ، براي پيشگيري از اين پديده،عبدالله بن عبّاس را چنين راه مينمايندد:
« در هدفهايي كه داري ، برترين هدف اين نباشد كه به لذّتي دست يابي يا انتقامي بگيري ، بلكه بكوش باطلي را از ميان برداري
و حقّي را زندهكني. بدين دلخوش باش كه چيزي براي آن دنيا ذخيره كردهاي و از اين اندوهگين باش كه چيزي در اين دنيا بر جاي ميگذاري.
همّت خود را متوجّه دنياي پس از مرگ كن . » (50)
ــ در نگاه امام (ع) توجّه به مرگ ، از دنيازدگي انسان پيشگيري ميكند:
« چگونه مردم دل به دنيا ميدهند با اين كه سرنوشت گرفتاران فريب دنيا را به چشم خود ميبينند كه راه پيش و پس آنان بسته است
و جز رفتن به كام مرگ چارهاي ندارند. ميبينند كه آنان نيز انتظار بلاها رانداشتند و دنيا را جاويدان ميپنداشتند، امّا سرانجام از دنيا جدا
گشتند و به آخرت پيوستند و ديدند آنچه ديدند : سختي جان كندن و حسرت از دنيا گذشتن. اندامشان از كار افتاد و رنگ از چهرهشان پريد
آرام آرام به كام مرگ رفتند و زبانشان از سخن گفتن بازماند. هنوز در ميان خانوادهشان بودند، چشمشان ميديد و گوششان ميشنيد
و توان انديشه داشتند. ناگهان در لحظهاي كه به كام مرگ ميرفتند، متوجّه شدند كه چگونه فرصت را از دست دادهاند و عمر خود را در
چه كارهايي به پايان بردهاند. ثروتي كه از حلال و حرام اندوختهاند، اينك گناهش بر گردن او است و لذّتش از آنِ وارثان است. شگفتا! بايد
ديگران لذّت ببرند و او كيفر بيند. دست خود را از پشيماني ميگزد. ازدلبستگيها دست برميدارد و آرزو ميكند اموالش از آنِ كساني
ميبود كه بر ثروت آنان رشك ميبرد . » (51)
-
-
مدیر بازنشسته
ب ) مرگ پايان زندگي نيست
انسان با مرگانديشي به حيات جاودانه پس از مرگ پي ميبرد و درمييابد كه زندگي با اوصاف و شرايط خوشبختي و بدبختي پس از مرگ نيز ادامه دارد
و جاودانه است و بايد بيشتر از حيات دنيوي بدان توجّه كرد.
امام علي (ع) دراينباره ميفرمايند:
- « آن گاه كه فرمان خداوند به آفرينش دگر باره جهان بپيوندد ، آسمان را بهحركت درميآورد و ميشكافد و زمين را چنان ميلرزاند كه كوهها ازجا كنده شوند
و به يكديگر خورند و از هيبت و سطوت خداوند فرو پاشند و خداوند انسانها را از دل خاك بيرون ميكشد و پس از پوسيدگي و پراكندگي، تر و تازه در يك جا
فراهم ميآورد. سپس بهحسابشان ميرسد و اعمال و رفتار آشكار و نهانشان را بررسي ميكند و سرانجام آنان را به دو گروه تقسيم ميكند:
گروهي را در ناز و نعمت قرار ميدهد و گروهي ديگر را كيفر ميدهد و به جزاي اعمالشان ميرساند. نيكوكاران را در جوار رحمت خود جاي ميدهد و در
بهشت برين جاودانه ميسازد ؛ سرايي كه ساكنانش با كوچ بيگانهاند و از هر گونه آفت و گرفتاري و بيم و ترس و بيماري و خطر و سفر و دردسر در امانند.
گنهكاران را در بدترين جايگاه مينهد با غُل و زنجير گردنشان ، سر به پا چسبيده ، با جامههاي آتشين در بر ، درون آتشي سوزان و شعلههاي هراسانگيز.
جايگاهي كه هرگز راه گريز ندارند و زنجير از اسيران با هيچ تاواني برداشته نميشود . نه آن خانه را خرابي در پيش است و نه ساكنانش را اجلي در روي
است. » (52)
امام علي(ع) بارها از اين حقايق سخن ميگويند؛ گويا در نظر ايشان بزرگترين مشكل انسان همين است كه به دار فنا مشغول شده است
و از خانه بقا غفلتورزيده است:
« اي بندگان خدا، خدا را! خدا را! قدر جان را بدانيد كه گرانبهاترين گوهر و از همه چيز محبوبتر است. خداوند راه را از چاه نشان داده است
و شما بر سر دو راهه خوشبختي و بدبختي قرار داريد. پس بياييد راه خوشبختي را برگزينيد و از اين دنياي ناپايدار براي آن حيات جاودانه
توشه برداريد. ره توشه را در دسترس داريد. فرمان كوچ آمده است و زمينه حركت آماده گشته است و شما همانند كارواني هستيد كه
درمحلّ انتظار ايستاده است و در انتظار دستور حركت است . به دقّت بنگريد، دنيا به چه درد اهل آخرت ميخورد و مال دنيا ، كه به زودي
ازدست ميرود و حساب و كيفرش ميماند ، چه ارزشي دارد ؟! »(53)
-
-
مدیر بازنشسته
ج) امكان مرگانديشي
امام علي (ع) ميفرمايد:
« آيا نشانهها، كه از گذشتگان به جاي مانده است، شما را از دوستي دنيا باز نميدارد؟!
و اگر خردمنديد، مرگِ پدرانتان كه در گذشتهاند، جاي بينايي و پند گرفتن ندارد؟! » (54)
انسان با نيروي درك خود ميتواند آسان به مرگانديشي برسد. او براي رهايي از دنيازدگي و صعود از سطح زندگي حيواني، تواناييهايي گوناگوندارد.
بخشي از تواناييهاي آدمي عبارت است از:
1 ) تجربه شخصي
بيشتر آدميان در هر حال و شرايطي كه باشند، سرانجام فرصت مييابند بهمرگ بينديشند. چنان كه از مولا(ع) نقل شد، هر انسان خردمندي ،
سرگذشت پيشينيان را درمييابد و فرجام پدر و مادر خويش را ميبيند و به ناپايداري و زوال زندگي آگاهي مييابد.
امام علي(ع) ميفرمايد:
- « مگر شما در جاي گذشتگان به سر نميبريد ؛ آنان كه عمرشان بيشتر و آثارشان پايدارتر و آرزوهايشان درازتر و شمارشان افزونتر
و لشكرشان انبوهتر بود. دنيا را تا حدّ پرستش دوست ميداشتند، امّا رخت بربستند و رفتند بيتوشه و مركَبْ.
آيا شنيدهايد كه دنيا سپر بلاي آنان شود يا به گونهاي ياريشان رساند و مهربانيشان كند؟!
نه، هرگز! بلكه سرانجام، دنيا آنان را بر زمين زد و پوست و گوشتشان را دريد و با رويدادهاي سخت و مصيبتهايگران، خوارشان گردانيد.
دنيا با آن مهربانان به ستيزه برخاست. هر چهعشق و ايثار ورزيدند، جز بيوفايي و كينه نديدند. همه از دنيا رفتند در حالي كه جز گرسنگي
توشهاي نداشتند و جز سختي در پيش نديدند و سراپا تاريكي و پشيماني گشتند. » (55)
-
-
مدیر بازنشسته
2 ) هشدار انبياء و اولياء الهی
امام علي (ع) بر ضرورت آگاهي و هوشياري انسان از دنيا و آخرت پاي ميفشارند و ميفرمايند:
- « اگر شما را چشم بينا باشد، حقيقت در پيش روي است و اگر شما را گوش شنوا باشد ، از هر سو نداي هدايت بلند است و اگر در پيهدايتيد،
از هر سو عوامل هدايت در كارند. سخن بيپرده ميگويم كه عوامل عبرت و آگاهي از هر سو ، آشكارا با شما سخن ميگويند و شمارا از ناشايستگي
و تباهي باز ميدارند. بدانيد كه پيام الهي را پس ازفرشتگان ، جز از زبان آدمي ، نخواهيد شنيد. »(56)
ــ انبيا و اوليا با گفتار و كردارشان به ما هشدار ميدهند گرفتار دنيا نشويم و به مرگ و دنياي پس از آن بينديشيم.
امام علي (ع) در اين باره ميفرمايند :
- « راه و رسم پيامبر اسلام (ص) بهترين سرمشق شما است. ببين چگونه آنحضرت از دنيا كناره گرفت و بديها و زشتيهايش را شناخت.
سفره دنيا را از بزم او برچيدند و در بزم ديگران گستردند. از پستان دنيا شيرنخورد و با زيورهايش خود را نياراست.
اگر خواهيد، به موسي كليمالله بنگريد كه ميگفت:« پروردگارا، هر خيري به من برساني ، بدان نيازمندم ».(57) به خدا سوگند،
خواسته موسي در آن لحظه جز تكّهاي نان نبود كه بخورد ؛ زيرا او از سبزه زمين شكم خويش را سير ميكرد و چونان لاغر بود كه سبزي گياه
از پوست شكمش پيدا بود.
اگر ميخواهيد داوود را در نظر آوريد ؛ صاحب مزامير و آوازخوان بهشتيان ؛ كسي كه از ليف خرما زنبيل ميبافت و به نزديكانش ميگفت:
«كدامتان اين را ميفروشد تا از بهايش نان جوي فراهم كنيم؟ »
و اگرميخواهيد، از عيسي بن مريم بگويم كه سر بر سنگ مينهاد و لباس پشمين ميپوشيد و نان خشك ميخورد. نان خورشش گرسنگي
بود و چراغش ماه و پناهگاهش در زمستان، شرق و غرب زمين بود و ميوهاش علف چارپايان. نه دل به همسري داد و نه انديشه فرزند كرد و
ثروتي نداشت كه سرگرمش كند و آز و طمعي نداشت كه به خوارياش اندازد. پاهايش مركبش بودند و دو دستش خدمتكارانش.
بازهم به زندگي پيامبر اسلام(ص) بنگريد كه بهترين سرمشق است و محبوبترين بنده خدا... . او همواره از دنیا به ناگواري بهره ميبرد و
گوشه چشمي بدان نداشت. پهلويش بسي لاغر بود و شكمش بسيارگرسنه... بر زمين غذا ميخورد و چون بردگان مينشست، كفش خويش را
خود وصله ميكرد و جامه را با دست خود ميدوخت و برالاغ برهنه سوار ميشد. از اين جا ميتوان دريافت كه نبايد به دنيا دلداد و... و گرنه خطر
بدبختي در پيش است؛ زيرا محمّد(ص) راهنماي دنياي ديگر و صاحب مژده بهشت و ترساننده از دوزخ بود . وه چهبزرگ است اين كرم و احسان خداوند
كه چنين راهنمايي فراراه ما برنهاده است! پيشتازي كه بايد از او پيروي كرد و پيشوايي كه بايد راهش را برگزيد.
به خدا سوگند ، من خود اين پيراهن پشمين را آن قدر پينه زدهام كه از پينه زنندهاش شرمسارم . يكي به من گفت آن را دور نمياندازي ؟
گفتم : دست بردار، صبحگاهان كساني سرافرازند كه شب راه رفتهاند. »(58)
-
-
مدیر بازنشسته
3) بصيرت باطن
امام علي (ع)، از تباهي و گمراهي بني اميّه ، چنين سخن ميگويند :
« بنياميّه با نور حكمت باطن خويش را روشن نساختند و براي دستيافتن به نور معرفت نكوشيدند،
بلكه زندگي را همچون چارپايان به سربردند و مانند صخرههاي سخت، از تعليم و تربيت بيبهره ماندند. » (59)
براي اين كه مپنداريم غفلت در دنيا امري طبيعي و ناگزير و انديشيدن بهجهان ديگر و دست يافتن به حكمت و معرفت دشوار است، ایشان ميفرمايند:
« رازهاي پنهان بر اهل بصيرت چهره ميگشايند و راه حق حتّي براي گمراهان نيز آشكار است.
جهان پس از مرگ بيپرده رو در روي انساناست و همه نشانههايش را براي هوشياران و حق جويان باز نموده است. » (60)
آري، اين حقيقتي است انكارناپذير كه آدمي در همين حيات دنيوي ميتواند به عالم معنا درآيد و از حيات اخروي آگاه گردد.
نمونه اين گونه بصيرت باطني را ميتوان در ماجراي حارث بازيافت.
حضرت پيامبر (ص) روزي پس از نماز صبح او را ديدند كه لاغر و رنگ پريده و سر به زير انداخته و غرق در خويش است. از او پرسيدند : «چگونهاي؟»
حارث گفت: در يقينم.
فرمودند : نشانه يقين تو چيست؟
گفت: « بيقراريهاي شبانه روزيام و اندوه سنگيني كه در خويش دارم. ازدنيا و آنچه در آن است، دل تنگم. خود را در صحنه رستاخيز ميبينم.
گويا حساب محشر را به چشم ميبينم. بهشتيان را ميبينم كه چگونه در ناز و نعمت ميزيند و دوزخيان را ميبينم كه چسان به كيفر ميرسند.
صداي شعلههايدوزخ را به گوش ميشنوم . » (61)
ــ امام علي (ع) نيز درباره برخورداران از بصيرت باطن ميفرمايند :
« دوستان خداوند كساني هستند كه برخلاف دنياداران كه ظاهر راميبينند، باطن را ميبينند
و برخلاف مردم كه به دنياي زودگذر ميپردازند، به جهان باقي پس از مرگ ميپردازند. » (62)
در جايي ديگر درباره زاهدان راستين ميفرمايند :« گروهي از مردم همين دنياي خاكي هستند كه اهل اين دنيا نيستند. دراين جا زندگي ميكنند، ليك دلداده اين زندگي نيستند.
با آگاهي و بصيرت كار ميكنندو از پليديها بيش از همه دوري ميجويند. بهگونهاي ميزيند كه گويي در دنياي ديگرند.
برخلاف اهل دنيا، كه ازمرگ تن ميگريزند، از مرگ دل بيشتر ميپرهيزند. » (63)
« كساني هستند كه به جاي دنيا به ياد خدايند. هيچ سودايي آنان را از اينكار باز نميدارد. خوب به ياد خدايند
و اهل غفلت را هشدار ميدهند... . با اين كه در اين دنيايند، گويا به آخرت رفتهاند و سرايديگر را به چشم خود ديدهاند.
از حال برزخيان آگاهند و گويي قيامتشان برپا شده است. » (64)
-
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن