پاسخ: وضعيت اصناف مختلف انسانها اعم از مؤمنان و سعادتمندان در قيامت بيان گرديده است ولى بررسى جامع و گسترده در اين مورد ويادآورى آيات مربوط به همه ى اين اصناف وگروهها از حوصله ى بحث كنونى ما بيرون است، وما به ذكر نمونه هايى از عناوين گروه سعادتمندان و مؤمنان بسنده مى كنيم:
سعادتمندان در قيامت
الف. پيامبر و مؤمنان
(...يَوْمَ لا يُخْزِى اللّهُ النَّبىَّ وَالَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْديهِمْ وَبِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَاغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ).([1])
«روزى كه خداوند پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)را بى مقدار نخواهد نمود(عزيز و گرامى خواهد داشت) و مؤمنان با اويند، نور (ايمان و عمل صالح) پيشاروى و در كنار آنان در حركت است، آنان (مؤمنان) مى گويند: خداوندا نور ما را تام و كامل فرما و ما را ببخشاى، حقا كه تو بر هر كارى توانايى».([2])
ب. متقيان و پرهيزگاران
درباره ى وضعيت متّقيان و مقام و منزلت والاى آنان در قيامت آيات بسيارى در قرآن آمده است كه برخى را يادآور مى شويم:
1. جايگاه آنان خوب ونيكو است:
(...وَلَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقينَ) .([3])
2. در امنيت كامل خواهند بود:
(إِنَّ الْمُتَّقينَ فى مَقام أَمين).([4])
(أُدْخُلُوها بِسَلام آمِنينَ) .([5])
3. در باغها، چشمه ها و سايه ها بسر مى برند:
(إِنَّ الْمُتَّقينَ فى ظِلال وَعُيون) .([6])
(إِنَّ الْمُتَّقينَ فى جَنّات وَعُيُون) .([7])
4. آنچه بخواهند برايشان آماده مى باشد:
(...لَهُمْ فيها ما يَشاؤونَ كَذلِكَ يَجْزِى اللّهُ الْمُتَّقينَ) .([8])
5. به نعمتهاى الهى شادمانند:
(فاكِهينَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ...).([9])
6. هيچگونه حسادت وكينه اى نسبت به يكديگر ندارند:
(وَنَزَعْنا ما فى صُدُورِهِمْ مِنْ غِلّ إِخْواناً عَلى سُرُر مُتَقابِلينَ).([10])
7. احساس رنج نكرده و از بهشت بيرون نمى گردند:
(لا يَمَسُّهُمْ فِيها نَصَبٌ وَما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجينَ) .([11])
موارد ياد شده نمونه هايى از جايگاه عالى و منزلت والاى متقيان در قيامت است، و گذشته بر آنها موارد ديگرى نيز در آيات قرآن براى آنان بيان گرديده است كه مجال ذكر همه آنها نيست.([12])
ج. صابران
1. فرشتگان رحمت با درود و سلام از آنان استقبال مى كنند وجايگاه عالى و مقام والايشان را به آنان تبريك مى گويند:
(سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّار) .([13])
«درود بر شما باد به خاطر صبر و پايداريتان، منزل ابدى جايگاه خوبى است».
2. خداوند به آنان پاداش مضاعف خواهد داد.
(أُولئِكَ يُؤْتَونَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا...) .([14])
«آنان دو مرتبه پاداش داده مى شوند به خاطر آن كه (بر انجام تكاليف الهى) صبر نموده اند».
3. پاداشى بهتر و برتر به آنان داده مى شود.
(...وَلَنَجْزِيَّنَ الَّذينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ماكانُوا يَعْمَلُونَ).([15])
«قطعاً صابران را بهتر از آنچه انجام داده اند، پاداش خواهيم داد».
4. در غرفه هاى بهشت منزل مى كنند و مورد احترام شايان قرار مى گيرند.
(أُولئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فِيها تَحِيَّةً وَسَلاماً).([16])
«پاداش آنان به خاطر صبرشان در راه اطاعت خدا غرفه هاى بهشتى است، فرشتگان الهى با تحيت و سلام به ملاقات آنان مى روند».
لازم به يادآورى است كه صابران گروه خاصى در عرض متقيان و ابرار و صالحان نيستند و به همين جهت غالباً پاداشها ومقامات عالى بندگان مطيع و صالح خداوند به صبر و پايدارى آنان تفسير شده است، مثلاً آيه ى (75/فرقان) كه مربوط به مقام صابران است پس از بيان حالات و صفات «عباد الرحمن» است،ويا در سوره ى دهر پس از توصيف، ابرار و اين كه در قيامت مسرور وشادمان خواهند بود مى فرمايد:
(وَجَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَحَريراً).([17])
د. نمازگزاران
نمازگزارانى كه نماز را اهميت داده، هيچ گاه (بدون عذر) آن را ترك نمى كنند و در انجام آن،وقت وديگر شرايط لازم آن را كاملاً رعايت مى نمايند وحقيقت و روح نماز در انديشه وكردار وزندگى آنان تجلّى يافته است، مورد ستايش قرآن قرار گرفته و در قيامت در باغهاى بهشت، گرامى و عزيز خواهند بود.
چنان كه مى فرمايد:
(إِنَّ الإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُ جَزُوعاً * وَإِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً * إِلاّ المُصَلّينَ * الَّذينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ * وَالَّذينَ فى أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسّائِلِ وَالْمَحْرُومِ * وَالَّذينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ * والَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ * إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُون * وَالَّذينَ هُمْ لِفُروجِهِمْ حافِظُونَ * إِلاّعَلى أَزْواجِهمْ أَوْما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومينَ * فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ * وَالَّذينَ هُمْ لأَماناتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ راعُونَوَالَّذينَ * هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ * وَالَّذينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ * أُولئِكَ فى جَنّات مُكْرَمُونَ) .([18])
«انسان بر منابع خود بسيار حريص است، هرگاه بدى (چيزى كه مخالف نفع او است) به او برسد جزع و بى تابى مى كند، و هرگاه نفعى عايد او شود (آن را به خود اختصاص داده) و از ديگران منع مى كند، مگر نمازگزاران، آنان كه پيوسته (و در هر شرايطى) نماز را برپا مى دارند، و آنان كه در اموال خود براى محرومان حق و سهمى را معيّن نموده اند، و آنان كه (عملاً) روز قيامت را تصديق مى كنند( در انجام هر كارى قيامت را مدّ نظر دارند) و از عذاب الهى بيمناكند،(زيرا مى دانند كه) كسى جز با خواست خداوند از عذاب او در امان نخواهد بود، آنان به آميزش با نامحرمان دامن خود را آلوده نمى كنند، پس آن كس كه جز از اين راه كامجويى كند، از قانون الهى تجاوز نموده است، آنان كه امانت و عهد و پيمان را رعايت مى كنند(در امانت خيانت نكرده و پيمان شكنى نمى كنند)، آنان كه به اداى شهادت بر حق قيام مى كنند، آنان كه آداب و شرايط نماز را كاملاً رعايت مى كنند، آنان در قيامت گرامى و در بهشت ها (باغهاى بهشت) متنعمند».
از آيات ياد شده درباره ى جايگاه اخروى نمازگزاران نكات جالبى استفاده مى شود كه يادآور مى شويم:
1. نقش مؤثر نماز در تصفيه و تزكيه ى روح از حرص و آز.
2. تأثير نماز در عفت و پاكدامنى وسالم سازى محيط زندگى از بى بند وبارى و زشت كارى.
3. نقش نماز در ايجاد تعهد نسبت به محرومان و مستمندان و انفاق و رسيدگى به آنان.
4.رابطه ى نماز با امانتدارى و وفاى به عهد و پيمان.
5. نماز و اداى شهادت بر حق و كتمان نكردن آن.
در آيات قرآن و روايات معصومان (عليهم السلام) مطالب مهم وجالبى پيرامون نماز و آثار تربيتى آن بيان شده است كه بررسى آنها به كتاب و رساله ى جداگانه اى نياز دارد و از حوصله اين بحث بيرون است.
هـ. السّابقون
در قرآن مجيد گروهى از مؤمنان به عنوان «سابقون» توصيف شده اند اينك در اين باره سخن مى گوييم:
قرآن در سوره ى واقعه افراد محشور در روز رستاخيز را به سه گروه تقسيم مى كند:
1. السابقون.
2. اصحاب اليمين.
3. اصحاب الشّمال.
اينك با صفات سابقون و ويژگى هاى آنها آشنا مى شويم:
«سابق» در لغت عرب به معنى پيشتاز وپيشرو است اكنون بايد ديد متعلق سبق چيست، و آنان در دنيا درباره ى چه موضوعى بر ديگران سبقت
جسته اند كه در نتيجه در نيل به مقامات عالى اخروى نيز بر ديگران پيشتاز خواهند بود؟
ازبرخى آيات استفاده مى شود كه متعلق سبق كارهاى خير و نيك است كه اين گروه در انجام آنها بر ديگران سبقت مى جويند چنان كه مى فرمايد:
(أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِى الْخَيْراتِ وَهُمْ لَها سابِقُونَ) .([19])
«آنان كسانى هستند كه در انجام كارهاى خير شتاب نموده و در انجام آنها بر ديگران سبقت مى گيرند».
در آيه ى ديگر مى فرمايد:
(ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللّهِ...) .([20])
سپس كتاب را به بندگان برگزيده ى خود سپرديم و آنان به سه گروه تقسيم مى شوند:
1. (ظالِمٌ لِنفسه) : «ستم كنندگان برخويش هستند».
2. (وَمِنْهُمْ مُقْتَصدٌ) : «گروه ميانه رو هستند».
3. (وَمِنْهُمْ سابِقٌ بِالخَيْراتِ): «گروهى كه به اذن پروردگار در انجام خيرات بر ديگران سبقت مى گيرند».
امير مؤمنان(عليه السلام) سخنى دارد كه به روشنى مى تواند مفسر اين آيه باشد و او گروههاى سه گانه را به شكل ياد شده در زير تفسير مى كند.
1. «ساع سَريعٌ نَجا;گروهى كه به خاطر پيشى در كار خير نجات مى يابد».
2. «وَطالِبٌ بَطىءٌ رَجا; گروهى كه با كندى در عمل اميد مغفرت دارد».
3. «وَمُقَصِّرٌ فِى النّارِ هَوى;([21]) گروهى كه در انجام وظايف كوتاهى كرده و بر اثر پيروى از هوى و هوس در آتش سرنگون مى شوند».
در هر حال متعلق «سبق» كارهاى نيك، و توصيف آنان به اين نام به خاطر سبقت و پيشتازى آنان در كارهاى نيك است.
ولى در قرآن سابقون معنى ديگرى دارد كه در آن متعلق سبق پذيرش اسلام و ترك كفر وبت پرستى معرفى شده است و در آيه ى زير به اين مطلب چنين اشاره شده است:
(والسّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَالأَنْصارِ وَالَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسان رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ...).([22])
«پيشتازان نخست از مهاجر و انصار و كسانى كه به نيكى از آنها پيروى كرده اند از آنان خشنود شده و آنان نيز از خدا خشنود مى باشند».
البته به گونه اى مى توان گفت كه سبقت در اسلام نيز يكى از مصاديق سبقت در خيرات و كارهاى نيك است و در حقيقت اين قسم از سابقون، يكى از مصاديق «سابقون در خيرات» مى باشند و شايد آيه وارد در سوره ى واقعه يعنى (السابقون السابقون) ناظر به هر دو جهت باشد چه كسانى كه در گرايش به اسلام بر ديگران سبقت جسته اند وچه آنان كه در انجام امور نيك بر ديگران پيشتاز بوده اند.
خلاصه: سبقت در كار خير و ربودن گوى سبقت در انجام وظايف از ديگران يك نوع نشان شايستگى و صفاى روح و روشنى عقل و خرد است كه صاحبان عقل و خرد با بصيرت وواقع نگرى خير را از شر تميز داده وبر كارهاى خير سبقت مى جويند.
تا اينجا با متعلق سبق آشنا شديم وروشن شد كه مقصود از «السابقون» چيست اكنون بايد ديد كه ويژگى هاى اين افراد در قرآن چگونه مطرح شده است.
قرآن براى اين گروه ويژگى هايى در دنيا و مزايايى در آخرت بيان نموده است كه به طور فشرده يادآور مى شويم:
ويژگى هاى سابقون در دنيا
اگر سبقت در انجام كارهاى نيك نشانه ى فروغ عقل و صفاى قلب مى باشد، طبعاً يك چنين گوهر گرانبها آثار ديگرى نيز خواهد داشت و قرآن مجيد آنگاه كه سابقون را مطرح مى كند قبلاً ويژگى هاى آنان را يادآور مى شود، كه عبارتند از:
الف. از خشيت الهى بيمناكند:(...مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ) .
ب. به آيات الهى ايمان دارند:(...بِآياتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ) .
ج. به پروردگار خود شرك نمىورزند:(...بِرَبِّهِمْ لا يُشْرِكُونَ) .
د. وظايف مالى خود را انجام مى دهند:(...يُؤْتُونَ ما آتَوا) .
هـ. خوف خدا را پيوسته در دل دارند:(...وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ) .
و: اين ترس به خاطر اين است كه ايمان به معاد دارند:(أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِِعُونَ) .
آنگاه قرآن مركز ومبدأ اين صفات معنوى را يادآور مى شود و مى فرمايد:
(أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِى الْخَيْراتِ وَهُمْ لَها سابِقُونَ) .([23])
«آنان در انجام كارهاى خير شتاب نموده و در انجام آن از ديگران سبقت مى گيرند».
تا اينجا با ويژگى هاى دنيوى سابقان آشنا شديم اكنون لازم است جايگاه اخروى آنان را كه در واقع نتيجه ى همين خصلتهاى فكرى و روحى و عملى است، يادآور شويم:
جايگاه سابقون در آخرت
به خاطر پيشتاز بودن در انجام كارهاى نيك، نزديكترين افراد به خدا به شمار مى آيند و قرآن از اين مقام به عنوان «مقربان» ياد مى كند آنجا كه مى فرمايد:
(أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ) .([24])
البته مقربان درگاه الهى علاوه بر سابقون بر گروه ديگر نيز اطلاق مى شود مانند فرشتگان([25]) كه از قلمرو بحث فعلى ما بيرون است.
اكنون بايد ديد خدا در پرتو اين تقرب به آنان چه نعمت هاى بزرگى در آخرت خواهد داد نعمت هايى را كه قرآن براى آنان توصيف نموده است براى عقل وخرد به طور كامل قابل درك نيست وما در اين جا به نقل وترجمه آيات مربوط به آن بسنده مى كنيم:
(فِى جَنّاتِ النَّعيمِ * ... عَلى سُرُر مَوضونَة * مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلينَ * يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ * بِأَكْواب وَأَباريقَ وَكأْس مِنْ مَعين * لا يُصَدَّعُونَ عَنْها وَلا يُنْزِفُونَ * وَفاكِهَة مِمّا يَتَخَيَّرُونَ * وَلَحْمِ طَيْر مِمّا يَشْتَهُونَ * وَحورٌ عينٌ * كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤالْمَكْنُونِ * جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ * لاَ يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَلا تَأْثيماً * إِلاّقيلاً سَلاماً سَلاماً) .([26])
(«مقربان) در بهشت هاى نعمت وارد مى شوند، و بر تخت هاى استوار روبه روى يكديگر تكيه مى زنند، و نوجوانانى زيبا كه حسن زيبايى آنان پيوسته وجاودانى است، با جامهايى پر از شراب دور آنان مى چرخند(خدمتگزار آنان هستند) از نوشيدن آن شرابها نه بيهوش مى گردند و نه به سر دردو سرگيجه مبتلا مى شوند(و نيز آن خدمتگزاران) هر نوع ميوه اى كه آنان برگزينند و هر نوع پرنده ى بريانى كه به آن اشتها داشته باشند براى آنان مهيّا مى سازند، و براى سابقون است حوريه هاى بهشتى كه در زيبايى اندام بسان لؤلؤ محفوظ در صدف كه بسيار شفاف است مى باشند واين نعمتها پاداش كارهايى است كه در دنيا انجام داده اند و آنان از يكديگر سخن بيهوده و ناروايى نمى شنوند و تنها سخنى كه ميان آنان رد وبدل مى شود درود و سلام پياپى مى باشد».
در اينجا از يادآورى نكته اى ناگزيريم و آن اين كه قرآن از گروه ديگرى به نام «مُقَرَّبين» نام مى برد و در آخر سوره ى واقعه چنين مى فرمايد:
(فَأَمّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ * فَرَوْحٌ وَرَيْحانٌ وَجَنَّةُ نَعِيم).([27])
«و اگر از مقربان باشند براى آنان (پس از مرگ) آسايس و نعمت هاى الهى است».
ولى بايد توجه نمود كه مقصود از مقربين در اين آيه همان (السابقون)است كه در آغاز سوره وارد شده است. از اينجا چنين نتيجه مى گيريم كه انسانهاى مقرّب در درگاه الهى همان «السابقون» مى باشند.و به خاطر همين، پاداشى كه براى مقربان در اين آيه بيان شده است، با پاداشى كه براى «السابقون» در آغاز سوره ياد گرديد، يكسان است در هر دو مورد فرمود جايگاه آنان «جنات نعيم» است.
و اگر قرآن حضرت مسيح را جزء مقربان شمرده مى فرمايد:
(...وَجيهاً فى الدُّنْيا وَالآخرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبينَ) .([28])
«او در دنيا و آخرت از افراد خوشنام و مقربان است».
به خاطر اين است كه وى مانند ديگر پيامبران در انجام كارهاى نيك بر ديگران سبقت مى گرفت و از نخستين روز در مهد توحيد و ايمان پرورش يافته ولحظه اى از خطّمستقيم توحيد كنار نرفت.
و: اصحاب اليمين
قرآن كريم گروهى از انسانها را در قيامت به عنوان ( اصحاب اليمين) معرفى مى كند چنان كه مى فرمايد:
(وَأَصْحابُ الْيَمينَ ما أَصحابُ اليَمينِ).([29])
«اصحاب يمين كيانند؟».
سپس نعمت هاى بهشتى آنان را در ضمن ده آيه بيان نموده و مى فرمايد:
(ثُلَّةٌ مِنَ الأَوَّلينَ * وَثُلَّةٌ مِنَ الآخرِينَ).([30])
«اصحاب يمين از گروهى از پيشينيان وگروهى از پسينيان(امت اسلامى تشكيل مى گردند».
اكنون بايد ديد مقصود از اصحاب يمين چه كسانى هستند؟ مفسران دو نظريه مطرح نموده اند:
1. مقصود از آنان افرادى است كه نامه هاى اعمال آنان در قيامت به دست راستشان داده مى شود قرآن در اين باره مى فرمايد:
(يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناس بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَلا يُظْلَمُونَ فَتيلاً) .([31])
«روزى كه هر دسته و گروهى را با نام پيشوايشان فرا مى خوانيم پس آن كسى كه نامه ى عمل او به دست راستش داده شود، نامه ى خود را مى خواند و ذرّه اى از پاداش آن كاسته نمى شود».
و نيز مى فرمايد:
(فَأمّا مَنْ اُوتِىَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتابِيَهُ).([32])
«آن كس كه نامه ى عمل او به دست راستش داده شود، مى گويد بياييد و پرونده ى اعمال مرا بخوانيد».
2. نظريه ى دوم اين است كه «يمين » به معناى «يُمن» و مباركى است و مقصود از آنان همان افرادى هست كه قرآن از آنان به عنوان «اصحاب مَيْمنه» ياد كرده است. چنان كه در آغاز سوره ى واقعه كه گروههاى سه گانه انسانها را در قيامت بيان نموده است مى فرمايد:
(وَكُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً * فَأَصحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصحابُ الْمَيْمَنَةِ).([33])
«شما سه گروه خواهيد بود (گروه نخست) اصحاب ميمنه(مباركى و سعادتمندى) هستند».
و با توجه به اين كه در مقابل آن اصحاب «مَشْئمه» (شومى و شقاوتمندى) قرار دارند مقصود از اصحاب ميمنه نيز همان سعادتمندان هستند كه با مباركى و شادمانى پاداش اعمال خود را دريافت مى كنند.
حاصل آن كه: قرآن كريم اصحاب يمين را در سه مرحله توصيف نموده است:
1. در زندگى دنيا
آنان افرادى هستند كه تسليم اوامر و نواهى الهى بوده وبا صلابت و پايدارى گردنه هاى فرايض دينى را در مى نوردند، و علاوه بر اين كه خود آداب ورسوم بندگى خدا را به جاى مى آورند، ديگران را نيز به انجام آن توصيه وسفارش مى كنند چنان كه فرمود:(فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَة...) .
2. به هنگام مرگ
در اين لحظه در نشاط و آرامش كامل بسر مى برند، و هيچگونه امر هول انگيز و نگران كننده اى آنان را نمى آزارد چنان كه مى فرمايد:
(وَأَمّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمينِ * فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمينِ).([34])
«آن كس كه از اصحاب يمين باشد، پس از ناحيه ى آنان (در مورد آنان) براى تو جز سلامتى و سعادت نخواهد بود(امر نگران كننده اى در مورد آنان مشاهده نخواهى كرد».([35])
3. در سراى ديگر
1. پرونده ى عمل آنان به دست راستشان داده مى شود.
2. حساب آنان آسان انجام مى گيرد.
3. با شادمانى نزد همنشينان خود باز مى گردند.
4. در مرتبه اى بلند از بهشت مستقر مى شوند.
5. انواع نعمت هاى بهشتى بدون كمترين زحمت و رنجى در اختيار آنان قرار داده مى شود.
و آيات مربوط به موارد ياد شده را قبلاً ذكر نموده ايم و نياز به تكرار نيست.
ز: نيكوكاران (ابرار، محسنين)
«ابرار» و «محسنين» نيز دو عنوان از عناوينى مى باشند كه به واسطه ى آنها گروهى از انسانهاى صالح و با ايمان توصيف شده اند، و اگر چه نمى توان اين گروه را نيز در عرض گروهها و اصناف ياد شده قرار داد ،زيرا آنان نيز درجات ومراتبى دارند كه در برخى از آن مراتب در عداد و شمار مقربان و در برخى از مراتب در زمره ى اصحاب اليمين خواهند بود ولى از آنجا كه در قرآن دو عنوان ياد شده به طور جداگانه مورد توجه قرار داده شده اند، ما نيز به طور فشرده آيات مربوط به آنان را يادآور مى شويم:
قرآن كريم از محسنان به عظمت ياد كرده و در آيات بسيارى مى فرمايد:
(...إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ) .([36])
«خداوند نيكوكاران را دوست دارد».
در جاى ديگر مى فرمايد:
(...إِنَّ رَحْمَةَ اللّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنينَ) .([37])
«رحمت الهى به نيكوكاران نزديك است».
و به پيامبر مى فرمايد: تا آنان را به لطف و پاداش خداوندى بشارت دهد:
(...وَبَشِّرِ الْمُحْسِنينَ) .([38])
و يادآور مى شود كه پيوسته عنايت و لطف الهى با آنها است:
(...إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ).([39])
و به آنان اطمينان مى دهد كه نتيجه ى اعمال خود را به طور قطع خواهند يافت:
(...إِنَّ اللّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمْحْسِنينَ).([40])
قرآن از «ابرار» نيز ستايش و تمجيد فراوان نموده است و آنگاه كه از متفكران عابد سخن مى گويد يادآور مى شود كه آنان دست دعا به درگاه ربوبى بلند كرده و از او مى خواهند تا آنها را همنشين «ابرار» قرار دهد چنان كه مى فرمايد:
(إِنَّ فى خَلْقِ السَّماواتِ وَالأَرْض وَاخْتِلافِ اللَّيْلِوَالنَّهارِ لآيات لأُولى الأَلْباب * الَّذينَ يَذْكُرونَ اللّهَ قِياماً وَقُعُوداً وَعَلى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فى خَلْقِ السَّماواتِ وَالأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّارِ * ... رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَكَفِّرْ عَنّا سَيِّئاتِنا وَتَوَفَّنا مَعَ الأَبْرارِ) .([41])
«در آفرينش آسمانها و زمين و دگرگونى شب و روز نشانه هايى از قدرت وكمال مطلق خداوند براى خردمندان است، آنان كه ايستاده و نشسته و خوابيده(در همه حال) به ياد خدا مى باشند و در آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند(و به هدفدارى آفرينش اذعان كرده مى گويند) پروردگارا! تو اين جهان را باطل و بى هدف نيافريده اى... پروردگارا! گناهان ما را ببخشاى وبدى هاى ما را بپوشان وما را با ابرار محشور نما».
قرآن كريم «ابرار» را نيز در دو مرحله توصيف كرده است:
1. در دنيا.
2. در آخرت.
صفات ابرار در دنيا
1. هرگاه براى خدا عهد و نذرى را عهده دار شوند به عهد و نذر خود وفا مى كنند:
(يُوفُونَ بِالنَّذْرِ) .
2. پيوسته از هول و هراس قيامت خايف و نگرانند.
(وَيَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطيراً)، (إِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَريراً).
3. براى رضاى خدا به يتيمان و مستمندان اطعام و انفاق مى كنند.
(وَيُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتيماً وَأَسيراً) .
4. در كارهاى خود جز رضاى خالق انگيزه اى ديگر ندارند.
(إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَلا شُكُوراً) .([42])
5. آنچه را دوست دارند در راه خدا انفاق مى كنند.
(لَنْ تَنالُوا البِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ...) .([43])
6. تقوا را در همه ى كارها وحتى در ورود در منازل ديگران نيز رعايت مى كنند:
صفات ابرار در قيامت
اكنون كه با نظر قرآن درباره ى صفات و نشانه هاى «ابرار» در دنيا آشنا شديم، به مطالعه ى صفات و نشانه هاى آنان در قيامت مى پردازيم:
1. از هول و هراس قيامت در امان خواهند بود.
(فَوَقيهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَومِ...) .([44])
2. جايگاه(يا نامه ى عمل آنان) در «عليين» است:
(...إِنَّ كِتابَ الأَبْرارِ لَفى عَلّييّنَ) .([45])
3. در بهشت بر تختهايى نشسته و نعمت هاى الهى را نظاره مى كنند:
(إِنَّ الأَبْرارَ لَفى نَعيم * عَلَى الأَرائِكِ يَنْظُرُونَ) .([46])
4. نشاط وشادمانى در رخسارشان نمايان است:
(تَعْرِفُ فى وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعيمِ).([47])
5. شرابهاى ناب و خوش بو مى نوشند:
(يُسْقَونَ مِنْ رَحيق مَخْتُوم * خِتامُهُ مِسْكٌ...) .([48])
(إِنَّ الأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْس كانَ مِزاجُها كافُوراً) .([49])
(وَيُسْقَونَ فيها كَأْساً كانَ مِزاجُها زَنْجَبيلاً) .([50])
(...وَسَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً). ([51])
(و آيات فراوان ديگر).([52])
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . تحريم/8.
[2] . مضمون اين آيه در سوره ى حديد نيز آمده است چنان كه مى فرمايد:(يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَبِأَيْمانِهِم...)(حديد/12).
[3] . نحل/ 30.
[4] . دخان/51.
[5] . حجر/46.
[6] . مرسلات/41.
[7] . حجر/45.
[8] . نحل/31.
[9] . طور/18.
[10] . حجر/47.
[11] . حجر /48.
[12] . آيات: 31 ـ 36/ نبأ; 41 ـ 43/مرسلات; 45 ـ 48/حجر;51 ـ 57/دخان; 35/رعد; 15/فرقان; 15/محمد; 133/آل عمران; 123/توبه; 31/نحل 90/شعراء; 35/زخرف; 15/ذاريات; 17/طور،54/قمر و 34/قلم.
[13] . رعد/24.
[14] . قصص/54.
[15] . نحل/96.
[16] . فرقان/75.
[17] . دهر/12.
[18] . معارج/19 ـ 35.
[19] . مؤمنون/61.
[20] . فاطر/32.
[21] . نهج البلاغه، خطبه161.
[22] . توبه/100.
[23] . مؤمنون/61.
[24] . واقعه /11.
[25] . (لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسيحُ أَنْ يَكُونَ عَبداً لِلّهِ وَلاَ الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ...)(نساء/172): «مسيح و فرشتگان مقرب الهى از بندگان خدا ابا نمى كنند».
[26] . واقعه/12ـ 26.
[27] . واقعه/88ـ89.
[28] . آل عمران/45.
[29] . واقعه/27.
[30] . واقعه /40 ـ 39.
[31] . اسراء/71.
[32] . حاقّه/19.
[33] . واقعه/ 7 ـ 8.
[34] . واقعه/90ـ 91.
[35] . مجمع البيان،ج5،ص228.
[36] . بقره/195، 134، 148 و آيات بسيار ديگر.
[37] . اعراف/56.
[38] . حج/37.
[39] . عنكبوت/69.
[40] . توبه/120; هود/15 و آيات ديگر.
[41] . آل عمران/190 ـ 193.
[42] . دهر/7ـ10.
[43] . آل عمران/92.
[44] . دهر/11.
[45] . مطففين/18.
[46] . مطففين/22 ـ 23.
[47] . مطففين/24.
[48] . مطففين/25 ـ 26.
[49] . دهر/5.
[50] . دهر/17.
[51] . دهر/21.
[52] . منشور جاويد، ج9، ص 431 ـ 447.