پاسخ:كلمه ى «اعراف» در قرآن دوبار وارد شده ، يك بار به صورت (وَعَلَى الأَعْراف)و بار ديگر به صورت (وَأَصْحابُ الأَعْراف) و هر دو مورد مربوط به روز قيامت و مواقف و منازل آن است، اكنون بايد ديد مقصود از «اعراف» چيست، و «اعرافيان» چه كسانى هستند؟
از نظر لغت، «اعراف» از «عُرْف» گرفته شده است و آن به موهاى روى گردن اسب و گوشتى كه روى سر خروس است گفته مى شود و گاهى به نقطه ى بلند از هر چيز «عرف» مى گويند بنابراين «اعراف» جمع عرف بوده و مقصود از آن نقاط مرتفع است([1]) و طبعاً اعرافيان كه نوعى انتساب به آن نقطه بلند دارند كسانى خواهند بود كه نقطه ى بلند، جايگاه آنان باشد.
تا اين جا با معنى لغوى «اعراف» آشنا شديم، اكنون بايد ديد مقصود از آن در مواقف قيامت و منازل آن چيست؟
صدوق در كتاب «اعتقادات» خود مى گويد: «اعراف حجابى است بلند ميان بهشتيان و دوزخيان و مردانى بر روى آن قرار دارند كه همه ى اهل محشر را با سيما وچهره ى آنها مى شناسند بهشتيان وارد دوزخ نمى شوند مگر اين كه آنان آنها را مى شناسند و دوزخيان وارد دوزخ نمى شوند مگر اينكه با انكار و نفرت آنان روبه رو مى شوند و در كنار همين حجاب «مستضعفانى» هستند كه اميد رحمت حق را دارند و به تعبير قرآن (اَلْمُرْجَونَ لأَمْرِ اللّه)مى باشند وخدا مى تواند آنان را عذاب كند ويا مورد عفو قرار دهد».([2])
«شيخ مفيد» مى گويد: «اعراف» كوهى است ميان بهشت و دوزخ و گاهى گفته مى شود حصارى است ميان آن دو و به طور مسلم «اعراف» نه جزء بهشت است و نه جزء دوزخ، و بر روى آن انسانهايى دانا هستند كه بهشتيان و دوزخيان را از نشانه هايى كه دارند مى شناسند.([3])
يادآور مى شويم كه «اعراف» ريشه ى قرآنى دارد و آيات مربوط به آن عبارت است از:
1. (وَبَيْنَهُما حِجابٌ وَعَلى الأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسيماهُمْ وَنادَوا أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَهُمْ يَطْمَعُونَ).([4])
2. (وَإِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ) .([5])
3. (وَنادى أَصْحابُ الأَعْرافِ رِجالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسيماهُمْ قالُوا ما أَغْنى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ).([6])
4. (أَهؤلاءِ الَّذينَ أَقْسَمْتُمْ لا يَنالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَة أُدْخُلُوا الجَنَّةَ لا خَوف عَلَيْكُمْ وَلا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ).([7])
1. در ميان بهشتيان و دوزخيان حجابى است وبر بالاى «اعراف» مردانى هستند كه همگان را به سيمايشان مى شناسند، آنان بر بهشتيان كه هنوز وارد بهشت نشده اند و اميد ورود به آن را دارند.([8]) درود مى فرستند.
2. آنگاه كه چشم بهشتيان به سوى دوزخيان بيفتد مى گويند پروردگارا ما را با ستمگران قرار مده.([9])
3. اهل اعراف به مردانى كه آنان را به سيمايشان مى شناسند، مى گويند
اموالى را كه گرد آورديد وآنچه را كه به آن كبر مىورزيديد شما را در چنين روزى بى نياز نساخت.
4. اعرافيان بازبه دوزخيان مى گويند: آيا اين گروه (اشاره به بهشتيان) همانها هستند كه شما درباره ى آنان سوگند ياد مى كرديدكه مشمول رحمت خدا نمى شوند (در اين موقع به بهشتيان كه به حكم آيه ى نخست هنوز وارد بهشت نشده و در انتظار آن هستند مى گويند) وارد بهشت شويد، بيمى بر شما نيست و اندوهگين نخواهيد بود.
از اين جمله (كه به بهشتيان مى گويند ) (أُدْخُلُوا الْجَنّة) مى توان گفت كه جمله ى (لَمْ يَدْخُلُوها) در آيه ى نخست مربوط به بهشتيان است كه در مرز بهشت قرار گرفته اند و انتظار ورود به آن را دارند وپس از چنين مذاكره اى ميان اعرافيان و دوزخيان به آنان گفته مى شود وارد بهشت شويد.
درباره ى اين كه اعرافيان چه افرادى هستند در كتب تفسير اقوال گوناگونى وجود دارد كه تعداد آنها به دوازده قول مى رسد كه برخى از آنها كاملاً مردود و از درجه اعتبار ساقط است و برخى كه قابل ذكر مى باشد در اين جا مى آوريم:
1. انسانهاى شريف و ممتاز كه مشمول لطف و كرم خدا مى باشند.
2. گروهى كه خوبى ها و بدى هاى آنان يكسان بوده و به خاطر يكسانى نه وارد بهشت شده اند، ونه وارد دوزخ و از اين جهت در اين حد فاصل نگهدارى مى شوند و سرانجام در پرتو رحمت خدا وارد بهشت مى شوند.
3. ملائكه و فرشتگانى كه به شكل مردان درآمده و همگان را مى شناسند.
4. افراد عادل و دادگر امتها كه بر وضع افراد امت خود گواهى مى دهند.
5. گروه صالحى كه از نظر فقه و علم در مرتبه قابل توجهى هستند.
قول دوم با ظاهر آيه سازگار نيست، زيرا چنين گروهى، شايستگى اين را كه بهشتيان و دوزخيان را كاملاً بشناسند و به بهشتيان درود گفته و به آنان فرمان دخول دهند، ندارند.
نظريه ى سوم (فرشتگان به شكل مردان متمثل مى شوند) نيز بر خلاف ظاهر آيه است و قرينه اى بر آن وجود ندارد.
نظريه ى چهارم و پنجم مى تواند با نظريه نخست قابل جمع باشد، توضيح اين كه اعراف و اعرافيان از نظر كمالات معنوى داراى مراتب و درجات مى باشند و در ميان آنان طبقه ممتاز و انبيا و اولياى الهى هستند و در رده هاى پايين تر، افراد عادل و صالح هر امت و فقها و علما نيز در زمره ى اعرافيان مى باشند.
مضمون آيات چهارگانه بيانگر دورنمايى از يك حقيقت معنوى است كه واقعيت آن را جز در لباس اين نوع از بيان نمى توان درك كرد، براى درك حقايق غيبى، يكى از طرق، تشبيه معقول به محسوس است، البته تا آنجا كه اصل تنزيه خدشه دار نگردد، گويى در سراى ديگركه حكومت مطلقه ى خدا به طور كامل نمايان مى گردد نيز مانند اين جهان سه گروه به چشم مى خورند:
الف. گروهى متنعم در نعمت ها و سعادتها.
ب. گروهى در زندانها و كيفرگاهها.
ج. گروه مجريان اراده ى خدا.
گروه نخست به خاطر اعمال نيك، برخوردار از انواع نعمت ها و سعادتمند، و گروه دوم به خاطر بدرفتارى، محكوم به عقاب و كيفر مى باشند.
ولى در اين جا گروه سومى وجود دارد كه به تنظيم امور آنان و تفكيك هر گروه از گروه ديگر مى پردازند بهشتيان را به سعادت و دوزخيان را به جهنم روانه مى سازند و در عين حال خود داراى مراتب و درجاتى مى باشند و هر طبقه اى از موقعيت ويژه اى برخوردارند.
اعراف در روايات
اينها نكاتى است كه از دقت در آيات استفاده مى شود ولى اين مسأله در روايات نيز مورد توجه واقع شده است كه براى جامع بودن اين بحث، لازم است به طور فشرده، مضامين مطرح شده در روايات را نيز مورد بررسى قرار دهيم.
كوتاه سخن اين كه: در روايات مربوط به اعراف پيرامون دو مطلب بحث شده است:
1. جايگاه اعراف.
2. اصحاب اعراف.
در مورد مطلب نخست در روايات دو گونه تعبير آمده است:
الف. اعراف مكان بلندى است كه ميان بهشت و دوزخ واقع شده است.
«كُثْبانٌ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنّارِ».([10])
ب. اعراف راهى است ميان بهشت و دوزخ.
«صراط بين الجنّة والنار».([11])
بايد توجه داشت كه مقصود از صراط در اين روايت، صراط معروف در قيامت كه يكى از منزلگاههاى آن به شمار مى رود نيست، زيرا صراط معروف آن گونه كه از آيات و روايات استفاده مى شود راهى است كه همگان از آن مى گذرند گروهى روانه ى دوزخ و گروه ديگرى روانه ى بهشت مى شوند در حالى كه (اعراف) جايگاهى همگانى نيست.
امّا اين كه: چرا از اعراف با كلمه «صراط» تعبير شده است؟ بايد گفت آن گونه كه از ذيل اين روايت و روايات ديگر استفاده مى شود علت آن اين است كه گروهى از مؤمنان گنهكار در نقطه اى از اعراف جاى داده مى شوند و سرنوشت آنان از نظر بهشتى يا دوزخى بودن به شفاعت شافعان وعدم آن بستگى دارد و از اين نظر با صراط معروف مشابهت دارد.
و در مورد مطلب دوم(اصحاب اعراف) سه گروه به عنوان اعرافيان شناخته شده اند.
1. امامان معصوم (عليهم السلام)
اكثريت روايات رجال و اصحاب «اعراف» را امامان معصوم (عليهم السلام) دانسته است تعداد رواياتى كه مرحوم مجلسى در باب مربوط به «اعراف» نقل نموده است به 14 روايت مى رسد و اين در صورتى است كه وى پس از نقل اين روايات مى گويد: روايات بسيارى در مورد اين كه مقصود از «رجال اعراف»، ائمّه (عليهم السلام) مى باشند، وارد شده است كه در فصلهاى مربوط به فضايل آنان نقل خواهد شد.
بنابراين، مى توان گفت از نظر احاديث شيعه، جاى هيچ گونه ترديدى نيست كه امامان معصوم (عليهم السلام) از جمله كسانى هستند كه در اعراف قرار دارند و همه ى دوستان و دشمنان خود را با خصوصيات آنان مى شناسند.
2. گروهى از شيعيان گنهكار
در اين باره تنها يك روايت (البته در باب ياد شده) نقل شده است كه علاوه بر امامان معصوم (عليهم السلام)گروهى از شيعيان گنهكار نيز در «اعراف» مى باشند.
اين روايت را على بن ابراهيم از پدرش از ابن محبوب از ابو ايوب از بريد از امام صادق (عليه السلام) چنين نقل مى كند:
امام صادق (عليه السلام) درباره ى «رجال اعراف» فرمودند: ائمه صلوات اللّه عليهم مى باشند كه با (گنهكاران از) شيعيان خود بر «اعراف» قرار مى گيرند، در حالى كه مؤمنان (پيراسته از گناه) بدون حساب وارد بهشت شده اند، در اين حال ائمه (عليهم السلام) به آن گروه از شيعيان گنهكار مى گويند به برادران دينى خود بنگريد كه بدون حساب وارد بهشت شده اند و مقصود از اين آيه كه مى فرمايد:(سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَهُمْ يَطْمَعُونَ).([12]) همين گروه از شيعيان مى باشند(كه اگر چه هنوز وارد بهشت نشده اند، ولى آرزوى آن را دارند كه به واسطه ى شفاعت ائمه (عليهم السلام) وارد آن گردند).
آنگه به آنان گفته مى شود: به دشمنان خود كه در دوزخ مى باشند بنگريد و اين است مقصود اين آيه كه مى فرمايد:
(وَإِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحاب النّارِ قالُوا رَبّنا لا تَجْعَلْنا مَعَالْقَومِالظّالمين).([13])
« اين گروه چون هنوز سرنوشت معينى ندارند وقتى به اهل دوزخ مى نگرند، مضطرب و هولناك مى شوند كه مبادا سرانجام روانه دوزخ گردند، به همين خاطر با تضرع از خدا مى خواهند كه آنان را با ظالمان قرار ندهد».
در اين هنگام، اصحاب اعراف (ائمه (عليهم السلام) ) گروهى از اهل دوزخ را كه به چهره هايشان مى شناسند مخاطب قرار داده مى گويند:
(...ما أَغْنى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ فى الدُّنْيا وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ).([14])
«امكانات مادى شما كه در دنيا به آن فخر فروشى مى كرديد در اين جا هيچ گونه نفعى به شما نرساند».
سپس به ديگر دوزخيان كه در دنيا با آنان عداوت و دشمنى مىورزيدند خطاب كرده مى گويند:
«هؤلاءِ شيعَتى وَاِخْوانى الَّذين كُنْتُمْ اَنْتُمْ تَحْلِفُونَ فِى الدُّنْيا أَنْ لا يَنالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَتِهِ».
« اين گروه از شيعيان گنهكار ما هستند كه شما در دنيا سوگند ياد مى كرديد كه رحمت الهى شامل آنان نخواهد شد».
آنگاه به گروه ياد شده مى گويند:
(...أُدْخُلُوا الجَنَّة لا خَوفٌ عَلَيْكُمْ وَلا اَنْتُمْ تَحْزَنُونَ).([15])
«داخل بهشت شويد، هيچ ترس و اندوهى بر شما نيست».([16])
3. آنان كه طاعتها و گناهانشان برابر است
در اين باره نيز يك روايت وارد شده است كه «عياشى» آن را نقل كرده است كه امام صادق (عليه السلام) درباره رجال و اصحاب «اعراف» فرمودند: آنان افرادى هستند كه حسنات و سيئات يكسانى دارند پس اگر خداوند آنان را به بهشت وارد كند به مقتضاى رحمت خود با آنان رفتار كرده است و اگر عذاب نمايد، به آنان ظلم ننموده است.([17])
مقايسه مضامين روايات و آيات
اكنون كه با مضامين روايات درباره اعراف آشنا شديم لازم است آن را با مضامين بدست آمده از آيات در اين باره مقايسه كنيم و نسبت آن دو را بدست آوريم:
بخش نخست (جايگاه اعراف) از روايات هيچ گونه منافاتى با آيات ندارد، زيرا از آيات بيش از اين استفاده نمى شود كه ميان بهشت و دوزخ واسطه و حايلى است كه اعراف ناميده مى شود وروايات اين حايل را توضيح داده كه مكانى بلند يا راهى است ميان بهشت و دوزخ.
و در بخش دوم (اصحاب اعراف امامان معصوم (عليهم السلام) مى باشند) نيز هيچ گونه منافاتى در مضمون آيات و روايات به چشم نمى خورد، زيرا آيات براى رجال اعراف ذكر مصداق نكرده و تنها برخى از ويژگى هاى آنان را يادآور شده است كه (يَعْرِفُونَ كُلاً بِسيماهم و...)و اين گروه از روايات مصداق يا كامل ترين مصداق آن را بيان نموده است.
و دو گروه سوم و چهارم يعنى روايت عياشى و على بن ابراهيم هر دو بيانگر يك واقعيت مى باشند، زيرا هيچ بعيد نيست كه مقصود از كسانى كه حسنات و سيئات آنان برابر است (روايت عياشى) همان گنهكاران از شيعيان باشند(روايت على بن ابراهيم).
اين تفسير با آنچه ما قبلاً از ظاهر سياق آيات بدست آورديم، هماهنگ نيست، زيرا بنابر بحث گذشته ما دو جمله (لَمْ يَدْخُلُوها وَهُمْ يَطْمَعُون)و (إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ...)مربوط به اهل بهشت مى باشد كه در مرز بهشت قرار گرفته ولى هنوز وارد آن نشده اند واين دو جمله مربوط به اعرافيان نمى باشد.
و به عبارت ديگر: اعرافيان انسانهاى ممتازى هستند كه از هر نوع گناه و لغزش پيراسته بوده، بلكه سرنوشت گروهى از اهل محشر از نظر بهشت و دوزخ در اختيار گروهى از آنان است در حالى كه مفاد روايات ياد شده اين است كه برخى از انسانهاى گنهكار نيز در زمره ى اصحاب اعراف قرار دارد.
ممكن است بگوييم اگر چه سياق آيات با آنچه قبلاً يادآور شديم تناسب بيشترى دارد ولى آيات تاب آن را دارد كه با مضمون روايات هماهنگ باشد بنابراين همان گونه علاّمه مجلسى نيز يادآور شده اند روايت على بن ابراهيم را
وجه جمع ميان روايات (و نيز بيانگر مفاد آيات) دانست و اصحاب اعراف را به دو گروه تقسيم نمود:
1. امامان(و پيامبران وگروهى از انسانهاى كامل).
2. گروهى از شيعيان گنهكار.
همان طور كه دو متكلم بزرگ شيعه: «شيخ صدوق رحمه اللّه » و «شيخ مفيدرحمه اللّه » نيز درباره اصحاب اعراف همين نظريه را برگزيده وگفته اند:
در اعراف ياكنار آن گذشته بر رسول گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) و امامان معصوم (عليهم السلام) گروه «مرجون لأمر اللّه»نيزهستند كه به شفاعت شافعان و مغفرت الهى اميدوارند.
و در هر حال بحث «اعراف» و «اعرافيان» از بحثهاى صد در صد نقلى و تعبدى معاد است كه جز از طريق وحى، راهى براى درك واقعيت و خصوصيات آن وجود ندارد وبنابرآنچه از قرآن وروايات استفاده مى شود در اصل تحقق آن جاى هيچ گونه انكارى نيست و بايستى از آن به عنوان يكى از مراحل مسلم جهان ديگر وچگونگى وقوع رستاخيز ياد كرد.([18])
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . اقرب الموارد: ج2، ماده ى عَرَف.
[2] . بحارالأنوار:ج8،ص340.
[3] . شرح عقايد صدوق: ص 48ـ 49.
[4] . اعراف/46.
[5] . اعراف/47.
[6] . اعراف/48.
[7] . اعراف//49.
[8] . اين ترجمه بر اين اساس است كه جمله هاى (لَمْ يَدْخُلُوها وَهُمْ يَطْمَعُونَ) بيانگر اوصاف بهشتيان است نه اعرافيان هرچند برخى از مفسران اين دوجمله را مربوط به اعرفيان دانسته اند ولى به قرينه اى كه در آيه ى چهارم خواهد آمد ترجمه نخست با سياق آيات مطابق است.
[9] . اين ترجمه بر اين اساس كه ضمير (أَبصارهم) مربوط به بهشتيان است كه هنوز وارد بهشت نشده اندو انتظار آن را دارند . وقتى ناگهان چشمشان به دوزخيان مى افتد دست به دعا بلند كرده وجمله ى ياد شده را مى گويند، ولى برخى آن را ازحالات اعرافيان دانسته اند كه با توجه به قدر و منزلتى كه آنان دارند مضمون آيه سازگار با آنها نيست ولذا برخى ، «اعرافيان» را دوگروه كرده مى گويند اين قسمت مربوط به طبقه ى متوسط از اعرافيان است.
[10] . بحارالأنوار:ج8، ص335،باب 25، حديث2.
[11] . همان مدرك: حديث 3.
[12] . اعراف/46.
[13] . اعراف/47.
[14] . اعراف/48.
[15] . اعراف/49.
[16] . بحارالأنوار:ج8،ص335، باب 25، حديث2.
[17] . بحارالأنوار:ج8،ص337، حديث 11.
[18] . منشور جاويد، ج9، ص 354 ـ 362.