-
مدیر بازنشسته
چگونگي ارتباط ادراكات فوق حسي با معاد جسماني انسان
همانطور كه ميدانيم شرط ادراك هرچيزي وجود سنخيت ميان ادراك كننده و شي ادراك شونده است و تا انسان وجودش نسخ وجود اخروي نگردد نميتواند مطالب مربوط به آن را درك كند. همان طوري كه خداوند ميفرمايند: قيامت خارج از زمان است و تنها آنها كه از دنيا و زمان فارغ شدهاند توانا به دريافت پاسخ آن هستند (نمل/ 77) و نيز ميفرمايند: جز اين نيست كه دانش ساعت نزد پروردگار من است و هركس سوي او رجوع كند و نزد او شود و از دنيا و زمان فارغ گردد به حقيقت ساعت و قيامت به طور ضرورت و وجوب آگاه ميشود چون علم ساعت نزد اوست. (اعراف / 187) باتوجه به دو آيه بالا كه ذكر شده متوجه ميشويم كه زمان قيامت را به غير از خداوند كسي نميداند مگر افرادي كه با داشتن ادراكاتي كه ناشي از شفافيت و صفاي روحاني آنهاست حاصل ميشود. حال براي اثبات معاد جسماني مثالي برايتان ميزنم مثل مقايسه يك چيز غيرمادي با مادي اگر از ما بپرسند حافظه چيست؟ جواب ميدهيم كه حافظه همان تفكر است. در صورتي كه تفكر يك بعد غيرمادي است. پس سوال ديگري پيش ميآيد و آن اينكه افكار كه فاقد ابعاد فيزيكي است در كجا ذخيره ميشود تا در زمان دلخواه ذهن به آنها دسترسي پيدا كند؟ غالبا مردم بر اين باورند كه خاطرات و محفوظات ذهن در مغز ذخيره ميشوند. حال آنكه مغز يك عضو مادي است كه ماهيت جسمي و فيزيكي دارد؟ پس آيا به راستي ميتوان افكار را كه پديدههاي غيرمادي و فيزيكي هستند در محفظهاي كه جسم ما ميباشند ذخيره كرد؟ قطعا جواب منفي است سوال ديگر آنكه پس از مردن به كجا ميرويم؟ و اكثر قريب به اتفاق مردم جواب ميدهند كه به محلي به نام دنياي ارواح يا برزخ. اين جواب صحيح است ولي براي توضيح بيشتر اين دنيا جواب كاملتري ميدهيم و آن اينكه چون اعتقاد به اين داريم كه هويت و موجوديت اصلي ما در خارج از جسم فيزيكي ما و خارج از محدوده قوانين مادي است، لذا بايد اين جمله را بيان كنيم كه شخصيتهاي موجود در خوابهاي ما بعد از بيدار شدن به كجا ميروند و در جواب ميگوييم كه جسم داراي مكان است و مكانش همان محلي است كه در آن جاي گرفته ولي فكر داراي ماهيت غيرمادي و غيرفيزيكي است و نياز به مكان خاص ندارد پس نميتواند از ابعاد فيزيكي و مادي به آن نگاه كرد. اكثر فلاسفه و فقهاي ما در مورد معاد جسماني دلايل متعددي گفتهاند و يا از برهانهايي استفاده كردند كه در آخر از آن برهانها نتيجهگيري كردند و به نتايجي رسيدهاند براي آنكه فطرت انساني نشان از بلاي گمراهي، كجي و بيماري عناد و جدال و عادات تعصب درسي و كبر فروشي، سالم مانده است، شكي در مسئله معاد و حشر نفس ما و بدنها باقي نميماند و ميدانيد كه اين بدن عينا روز قيامت به صورت جسماني محشور ميشود. و برايشان روشن ميشود كه آنچه از انسان در روز معاد بر ميگردد مجموع شخص نفس وعين بدن است و ايمان ميآورند كه برانگيخته شده در قيامت همين بدن است نه بدني مثل اين بدن از ماده عنصري، چنانكه اكثر متكلمان و فقهاي اسلام بدان اعتقاد بستهاند و يا از ماده مثالي و برزخي چنانكه حكماي اشراق بدان معتقد شدهاند و اين اعتقادي صحيح و مطابق عقل و شرع است و دارندهاش به روز حساب و پاداش مطابق آنچه در آيات و روايات رسيده ايمان آوردهاند. مخلص كلام اينكه بعضي از فلاسفه مثل ابنسينا معاد جسماني را از طريق عقل نپذيرفت بلكه تعبدا قبول كرد و نه آنهايي گفتند كه انسان در قيامت به صورت مثالي در ميآيد و جسمي در آن دخيل نيست ولي بايد گفت نه نظر آنها صحيح است يعني اينكه به صورت مثالي محشور شدند نه اينكه نظرات بعضي از فقها كه ميگويند با همان بدن كه از عناصر تشكيل شده است. بلكه بايد گفت منظور از جسماني بودن معاد اين است كه انسان باتوجه به صورت و تركيب همه آن اعمالي كه در دنيا انجام داده است محشور ميشود. اما به نظر مي رسد در اين بار شهيد مطهري نظر متقني داشته باشد از منظر ايشان معاد حادثه اي است كه براي همه اشياء رخ مي دهد و تمام انسان ها و كل عالم را در بر مي گيرد. مطابق نظر قرآن كريم تمامي عالم به سوي انحطاط پيش مي رود و همه چيز نابود مي شودو بار ديگر جهان نوسازي مي شود. از جهات مختلف به نام هاي مختلف شناخته مي شود. روز حشر، روز جمع، روز تلاقي، روز نشور، يوم الخلوء، يوم الحسره، نباء عظيم. مطابق فرموده رسول الله: الدنيا مزرعه الآخره. ايمان و اعتقاد پاك و مطابق با واقع سازنده يك حيات سعادتمندانه است و بالعكس. تجسم اعمال: آنچه از قرآن و روايات بر مي آيد اين است كه اعمال و آثار انسان در قيامت مصور مي شود و به صورتهاي زشت و زيبا در مي آيد. يوم تجد كل نفس ما عملت محضرا يومئذ يصور الناس اشتاتا ليروا اعمالهم وجوه شباهت و تفاوت در جهان: شباهت: واقعي، حقيقي، آگاه به خود، لذت و رنج، غرائز حيواني و انساني، زيستن با بدن و جوارح. تفاوت: توالد و تناسل و پيري و مرگ مختص دنياست. دنيا زمان كار و عمل است. مرگ و حيات با هم آميخته است. درك انسان كم و خستگي و ملال موجود است و انسان هميشه در پي سعادت است. ولي در آخرت زمان نتيجه گيري است فقط حيات وجود دارد. درك انسان زياد و انسان به مطلوب حقيقي مي رسد.
-
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن