موریس بارِس و مولانا جلال الدین محمد بلخی

Maurice Barrès ( 1862 – 1923 )

مولانا در مثنوی عطر و نور و موسیقی را با هم درآمیخته است.



موریس بارس(1923 – 1862 ) نویسنده و سیاست‌مدار فرانسوی به‌خاطر علاقۀ شدید به مولانا و نیز مراسم سماع فرقۀ مولویه، که در فرانسه به‌نام درویش‌های گردان معروف بودند، به قونیه سفر می‌کند. رقص عارفانۀ درویشان و مریدانِ مولانا جلال الدین محمد بلخی منظره ای است که توجۀ نویسندگان مسافر فرانسوی را به ویژه از قرن نوزدهم به بعد به خود جلب کرده است . اما در میان آنها هیچ یک به اندازۀ بارس به مولانا و سماع مولویه نپرداخته است.

سر آغاز مثنوی و برخی دیگر از اشعار مولوی را بارس از روی ترجمه های پراکنده و نیز از روی آنچه درمناقب العارفین خوانده بود ، به زبان فرانسوی در می آورد و مشاهداتش نیز در قونیه ، او را به تأملاتی دربارۀ « عرفان در همۀ ادیان » برانگیخته و اندیشه های پیشین او را دگرگون کرده است .

او در 17 ژوئن 1914 م. به قونیه ، محل زندگی مولانا و آرامگاه او ، سفر کرد . در آنجا باهمراهی در رقصِ آهنگین مولوی ها (درویش های مرید مولوی) به رؤیای خود تحقق بخشید. وی این موضوع را در آثار خود ، تحقیقی در کشورهای شرقی( Enquête aux pays du Levant ) و دفترچه هایم ( Mes Cahiers ) تشریح کرده است.

او دربارۀ مولوی و آثارش و نیز شور و اشتیاق خود برای زیارت آرامگاه و شهر مولانا می گوید:« کتابی است سراسر شور و شوق، با صحنه های خیال انگیز… و مولوی، شاعری که عطر و نور و موسیقی را باهم در آمیخته است، شورش از همان آغاز چنان هیجان در خواننده بر می انگیزد که او را بر شهپر خیال می نشاندو به سوی آنها می کشاند. نه ! مولوی، این شاعر دلفریب، کتاب خود را رقصیده است! چه خوشبخت هستم که امروز به دیدارش می روم!

بارس که بسیار مجذوب اندیشه و زندگی مولانا شده بود، طی اقامت خود در قونیه از پژوهش وجمع آوری مطالب در مورد مولانا دست نکشید. روش مولانا یعنی پیوند و هماهنگی میان روح و جسم ، و نیز فعالیت و روح موسیقیایی جلا ل الدین موریس بارس را مجذوب خود کرد و اوهمۀ گفت و گوهایی را که با درویش ها و مفسرین داشت، تعریف کرده است. بارس در یکی از مصاحبه های خود از زبان جلا ل الدین می گوید :« اگر من به بلخ بروم، مردم به شکل خاصی خواهند بود، اما در قونیه مردم مشغول موسیقی و باز ی های متنوعی هستند. برای هدایت آنها به شناخت خدا،من مجبور بودم موسیقی، رقص و شعر را در مذهبم وارد کنم. را ههای زیادی برای هدایت انسان به خدا وجوددارد، اما من این راه را برای سوق دادن آنها به شناخت خدا انتخاب کردم.»

بارس شیفتۀ شناخت عرفانی مولانا بود. روزها با مرشد ها و دراویش دیدار می کرد و شب ها به اندیشه فرو می رفت. او در جست و جوی روشی پیشرفته و جهانی ، به مولانا روی آورده بود . بارس به لطف جلال الدین اقامت مفیدی را در قونیه گذراند؛ چنانکه خود در این مورد می گوید :« این بسیار طبیعی است که مسافر آن هنگام که به هدف خود نائل آمد، راهنمای خود را بدرود می گوید. من دراینجا لحظات گرمی را به لطف جلا ل الدین و چلبی بزرگ سپری کردم .»

در پایان او علی رغم میل باطنی خود که تمایل داشت ما هها در قونیه بماند تا سرشار از لذت عرفانی رقص و شعر مولانا شود، ناچار قونیه را ترک کرد و در حال ترک آنجا گفت : « می خواستم شش ماه اینجا بمانم و شروع کنم به رقص دوّار. »

او معتقد است که در مقایسه با دیگر شاعران مشرق زمین، زندگینامۀ مولانا شباهت عمد ه ای با زندگینامۀ شاعران و نویسندگان بزرگ اروپایی دارد: « برای من که شاعران همچون پیامبران دنیای شور، نور و شادی اند،هیچ کدام از زندگینامه های این مردان آسیایی قابل مقایسه با زندگینامۀ جلا ل الدین نیست. از آن زمان که محفل او را در حال رقص و آوا زخوانی همراه با آهنگ های خاص دید ه ام، چیزی نا تمام در سرنوشت دانته، شکسپیر،گوته و هوگو می یابم.»

گفتنی است بارس علاوه بر اینکه خود در شناخت مولانا اهتمام ورزید و از مولانا در ابعاد گوناگون متأثر گردید ، موجب شد تابسیاری از نویسندگان و روشنفکران پس از او نیز به سوی مطالعات ایرانشناسی و شعر فارسی کشیده شوند