کني براوسون» پژوهشگر ادبيات کودک در دانشگاه پرينستون آمريکاست. او در سال 1954 به دنيا آمد .

براوسون درباره پينوکيو مي‌گويد:

1. «انسان‌ها درون خود هر يک پينوکيويي دارند که آنها را در مسير ندانمکاري قرار مي‌دهد. برنده کسي است که زودتر اين آدم چوبين را کشف کند و به انسان شدن رهنمون سازد. »

ادبيات ايتاليا هرگز چنين افتخاري نصيبش نمي‌شد اگر کارلو کلودي به فکر نوشتن داستان پينوکيو نمي‌افتاد. داستاني که تقابل خير و شر در دنياي فانتزي کودکان است. ماندگاري داستان اين پسر بچه به همين جا ختم نمي‌شود بلکه ظرافت‌هاي داستاني است که آن را به مرز شاهکاري ادبي رسانده و از آن هم فراتر مي‌رود. پينوکيو عروسک خيمه شب بازي خودخواه و بدجنس، در اين کتاب ماجراهاي زيادي را تجربه مي‌کند تا درست را از نادرست تشخيص دهد. آرزوي وي تبديل شدن به يک پسر واقعي است، اما او به اين هدف نمي‌رسد تا اينکه حرف گوش کردن، درستي، صداقت و بخشندگي را مي‌آموزد. اينها همان آموزه‌هايي هستند که تلاش مي‌کنيم به کودکان خود بياموزيم. اما بايد به اين مساله هم توجه داشته باشيم که نويسنده در پس طرح اين داستان به خلق چند شخصيت نمادين هم مي‌پردازد که به اندازه خود پينوکيو حائز اهميت هستند. مثلا فرشته مهربان نمادي از عشق است و نويسنده اين پديده اغواکننده زميني را به راحتي براي بچه‌ها توضيح مي‌دهد. او مي‌خواهد چنين داستان خود را پيش برد که انسان، اگر از کودکي با واژه عشق آشنا نشود در بزرگسالي راه به جايي نمي‌برد. نکات زيادي در اين داستان وجود دارند که مي‌توان آنها نقد کرد و پرونده‌اي مجزا برايشان تشکيل داد اما واقعيت اين است که ما در موقعيت‌ها و مکان‌هاي رويايي با پليدي‌ها آشنا مي‌شويم تا در ذهنمان بهتر بمانند. در سيرک با صاحبش آشنا مي‌شويم که وقتي عصباني مي‌شود فقط بايد عطسه کند تا کسي را کتک نزند يا در جايي ديگر، آن کالسکه شبانه که رويايي بادکنکي است، ما را به جهان شاد بازي‌ها مي‌برد که بچه‌ها فارغ از هر قيد و بندي فقط بازي مي‌کنند اما اين پايان ماجرا نيست. مثلي وجود دارد که مي‌گويد دوستي مانند يک قايق است که در شرايط خوب براي دو نفر جا دارد و در شرايط توفاني براي دو نفر. ما به راحتي اين مثل را در داستان پسرک چوبي درک مي‌کنيم چرا که هيچ کس دوست واقعي او نيست جز همان پرنده کوچک که در تمام طول داستان همراهي اش مي‌کند.
آرزوي وي تبديل شدن به يک پسر واقعي است، اما او به اين هدف نمي‌رسد تا اينکه حرف گوش کردن، درستي، صداقت و بخشندگي را مي‌آموزد.
احترام، نه ترس از شخصيتي کاريزماتيک

کارلو «لورنزيني» که بعدها به کارلو کلودي معروف شد، نويسنده فلورانسي است. خودش در کودکي نمونه‌اي از يک پينوکيوي واقعي بود؛ شرور و بازيگوش طوري که معلم‌هايش از دستش عاصي بودند و چندبار نيز در آستانه اخراج قرار گرفت. بنابراين نويسنده مواد اوليه نوشتن داستان را از زندگي خودش استخراج کرد