زیبا هوای حوصله ابریستچشمی از عشق ببخشایمتا رود آفتابشوید دلتنگی مرا
زیبا هوای حوصله ابریستچشمی از عشق ببخشایمتا رود آفتابشوید دلتنگی مرا
قیصر امین پور
خاطره
با گریه های یکریز
یکریز
مثل ثانیه های گریز
با روزهای ریخته
در پای باد
با هفته های رفته
با فصل های سوخته
با سالهای سخت
رفتیم و
سوختیم و
فروریختیم
با اعتماد خاطره ای در یاد
اما
آن اتفاق ساده نیفتاد
عهد پیری طبعم احساس جوانی میکند
با وجود یک جهان غم شادمانی میکند
بلبل سرمست ذوقم درمیان باغ هستی
بر فراز شاخساران نغمه خوانی میکند
بهر تسکین غم من ساقی سیمین بدن
جام را پر از شراب ارغوانی می کند
تا بگیرد رنگ و بو از گل نگار نازنین
در میان باغ پر گل باغبانی میکند
گاه گاهی از پی سوز دل مجروح من
با من دیوانه دل جنگ روانی میکند
هیج دانی بار سنگین غم هجران یار
در جوانی پشت عاشق را کمانی میکند
خال هندوئی که در کنج لب دلدار ماست
آن لب همچون شکر را پاسبانی میکند
نیکدل از دست یار خود ندارد شکوه ای
زانکه عمری با غم او زندگانی میکند
اثراستاد محمدعلی نیکدل شاهرودی
انتخاب سریع یک انجمن