کاربر سایت
سیرم از زندگی و از همه کس دلگیرم
آخر از این همه دلگیری و غم می میرم
پرم از رنج و شکستن، دل خوش سیری چند ؟
دیگر از آمد و رفت نفسم هم سیرم
هر که آمد، دل تنهای مرا زخمی کرد
بی سبب نیست که روی از همه کس می گیرم
تلخی زخم زبان و غم بی مهری ها
اینچنین کرده در آیینة هستی پیرم
بس که تنهایم و بی همنفس و بی همراه
روزگاریست که چون سایة بی تصویرم
دلم آنقدر گرفته است، خدا می داند
دیگر از دست دلم هم به خدا دلگیرم!
ویرایش توسط !ALIPOUR! : 2013/05/15 در ساعت 20:19
کاربر سایت
زهد گران که شاهد و ساقی نمیخرند / در حلقه چمن به نسیم بهار بخش
کاربر سایت
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد /// بنده طلعت آن باش که آنی دارد
مدیر بازنشسته
در هوایش چون نسیم از پای ننشینم هنوز ...سیم گون شد موی غفلت همچنان بر جای ماند/صبح دم خندید و من در خواب نوشینم هنوز..حضم را از ساده لوحی دوست پندارم رهی(رهی معیری).gif "Fantzy (56)")
ویرایش توسط !.behnoosh.! : 2013/05/15 در ساعت 11:33
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن
چندشم می شود از لک انگشت دروغ
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد
کو کجا رفت ؟که احساس مرا خوب فروخت
کاربر سایت
مکن درین چمنم سرزنش به خودرویی / چنانکه پرورشم میدهند میرویم
مدیر بازنشسته
مثل گلبرگی به شبنم ...مثل عاشقی به غربت..مثل مجروحی به مرهم..لحظه لحظه در عذابه لحظه های من بی تو.
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن
چندشم می شود از لک انگشت دروغ
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد
کو کجا رفت ؟که احساس مرا خوب فروخت
کاربر سایت
وفاداری و حق گوئی نه کار هر کسی باشد / غلام آصف ثانی جلال الدین و والدینم
مدیر بازنشسته
میروم خسته و افسرده و زار ..سوی منزلگه ویرانه ی خویش ..............بخدا میبرم از شهر شما..دل شوریده و دیوانه خویش..(فروغ فرخزاد)
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن
چندشم می شود از لک انگشت دروغ
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد
کو کجا رفت ؟که احساس مرا خوب فروخت
شبانگاهان تاحریم فلک چون زبانه کشد سوز آوازم//شرر ریزد بی امان به دل ساکنان فلک ناله ی سازم (باصدای عشقم"عبدالحسین مختاباد)
کاربر سایت
میل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش / بر لب جوی طرب جوی و بکف ساغر گیر
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول