رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید /ديگر چگونه عشقه تو را ارزو كنم
معاونت سایت
رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید /ديگر چگونه عشقه تو را ارزو كنم
کاربر سایت
من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش / در عشق دیدن تو هوا خواه غربتم
مدیر بازنشسته
من نیز چو تو شاعر افسانه خویشم
باز ا بهم ای شاعر افسانه بگرییم.(شهریار).gif "icon-2")
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن
چندشم می شود از لک انگشت دروغ
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد
کو کجا رفت ؟که احساس مرا خوب فروخت
کاربر سایت
من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده ام لیکن / بلائی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم
مدیر بازنشسته
من سرا پا همه شرمم تو سراپا همه عفت
عاشق پا به فرارم تو که این درد ندانی )(شهریار)(
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن
چندشم می شود از لک انگشت دروغ
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد
کو کجا رفت ؟که احساس مرا خوب فروخت
کاربر سایت
یارب این آینه حسن چه جوهر دارد / که در او آه مرا قوت تاثیر نبود
مدیر بازنشسته
در خزان بحر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا ""شهریار"".gif "Icon Pf2 (29)")
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن
چندشم می شود از لک انگشت دروغ
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد
کو کجا رفت ؟که احساس مرا خوب فروخت
کاربر سایت
آن پریشانی شبهای دراز و غم دل / همه در سایه گیسوی نگار آخر شد
کاربر سایت
<font size="5"><span style="color: rgb(0, 0, 205);">آن پریشانی شبهای دراز و غم دل / همه در سایه گیسوی نگار آخر شد</span></font>
مدیر بازنشسته
دوستت دارم خموش و خسته جان
باز هم لغزید بر لب های من
لیک گویی در سکوت نیم روز
گم شد از بی حاصلی آوای من
(فروغ فرخزاد).gif "Icon Pf2 (56)")
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن
چندشم می شود از لک انگشت دروغ
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد
کو کجا رفت ؟که احساس مرا خوب فروخت
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول