یارب این گلشن کدامین باغ پرورده است
کز تعجب لب به دندن میگزد پیک نسیم.
یارب این گلشن کدامین باغ پرورده است
کز تعجب لب به دندن میگزد پیک نسیم.
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن
چندشم می شود از لک انگشت دروغ
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد
کو کجا رفت ؟که احساس مرا خوب فروخت
من گلی بودم
در رگ هر برگ لرزانم خزیده عطر بس افسوندر شبی تاریک روییدمتشنهلب بر ساحل کارون بر تنم تنها شراب شبنم خورشید میلغزیدیا لب سوزنده مردی که باچشمان خاموشش سرزنش میکرد دستی را که از هرشاخهی سرسبزغنچهی نشکفتهی میچید..
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز // هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
دست حاجت چو بری پیش خداوندی بر
که کریمست و رحیمست و غفورست و ودود
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن
چندشم می شود از لک انگشت دروغ
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد
کو کجا رفت ؟که احساس مرا خوب فروخت
دیدگانم همچو دالانهای تار
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد
دل حالا توی غصه داره میشه دیوونه
کسی خبر نداره خدا خودش می دونه
ویرایش توسط !MAHSA! : 2013/09/21 در ساعت 13:46
هرچند بر تن شهدا چشم کار کردبر زخم های کاری تیغ و سنان فتاد
درد عشق گرچه دل از خلق نهان میدارد
حافظ این دیده گریان تویی چیزی نیست
تو و با لاله رویان ،گل ز شاخ عیش چیدن ها
من و چون غنچه از دست تو،پیراهن دریدن ها
من و از طعنه اغیار ،چون بلبل فغان کردن
تو و در دامن هر خار ،چون گل آرمیدن ها
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن
چندشم می شود از لک انگشت دروغ
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد
کو کجا رفت ؟که احساس مرا خوب فروخت
آنكه دستور زبان عشق را
بیگزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در كف مستی نمیبایست داد