چكيده

اين مقاله براي شناخت عوامل رواني تاثيرگذار بر قصد افراد به سرمايه گذاري در بورس اوراق بهادار تهران است. از نظر نگارنده در فضاي كنوني حاكم بر بازارهاي سرمايه ايران و جهان، تجزيه و تحليل عوامل تاثير‌گذار رواني از درجه اهميت بسيار بالايي برخوردار است، و اين موضوع با نام: رفتار مالي يا ماليه – رفتاري (‌ BEHAVIORAL FINANCE) چند دهه اي است كه پا به عرصه بازارهاي مالي نهاده است. ماليه رفتاري به بررسي رفتار سرمايه گذاران پرداخته، سعي در شناسايي و درك دقيق و عميق عكس‌العمل‌هاي آنان دارد.
عوامل دروني و بيروني بسياري مي‌توانند فرايند خريد افراد (جعبه سياه ذهني سرمايه گذاران) را تحت تاثير قرار دهند، كه از جمله عوامل بيروني مي توان به عوامل اقتصادي، سياسي، فرهنگي اشاره كرد. ولي آنچه در اين مقاله مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است عوامل دروني (رواني) نظير عوامل بيوريتميك، قدرت تحليل ذاتي، کسب وجهه سهامداران بودن، انطباق تصوير ذهني خريدار و تصوير واقعي شرکت، ميزان درج ريسک پذيري و ميزان اعتماد به‌نفس، است كه سنجش اين عوامل مي تواند باعث شناخت هر چه دقيق تر رفتار سرمايه گذاران شده، در نتيجه موجبات رشد و توسعه بورس اوراق بهادار و اقتصاد كشور را فراهم آورد.
مقدمه
پيش از مطرح شدن ماليه رفتاري در مديريت مالي و اقتصاد، رفتار سرمايه‌گذاران در بازار سرمايه بر مبناي نظريه مطلوبيت اقتصادي تفسير مي شد، در حالي كه بررسيها و پژوهشهاي متعدد علمي در زمينه ماليه رفتاري،ميزان اهميت عوامل روان‌شناختي را مشخص كرد. اگرچه نظريه‌هاي ماليه رفتاري جديد است و پيشينة آن به يك دهه پيش باز مي گردد، ولي موضوع دخيل بودن ويژگيهاي روان‌شناختي و رفتاري افراد در تصميم‌هاي خريد به دوره‌هاي پيشتر باز مي گردد.حال اينكه با توجه به پيشرفت هاي اخير در بورس اوراق بهادار، بايد تمامي عوامل دروني و بيروني به صورتي ظريف و ريزبينانه مورد بررسي قرار گيرند، چرا كه ما با تفكرات،عقايد و ذهنيات بسيار متنوعي از افراد روبه رو هستيم، كه شناخت و درك اين ذهنيات از اهميت بالايي برخوردار است.افراد براي سرمايه گذاري پول خود عوامل بسيار زيادي را مورد تجزيه و تحليل قرار مي‌دهند؛ به عبارت ديگر سرمايه‌گذاران حتي پيش از به دست آوردن پول، راهكارهاي متفاوتي را براي محل سرمايه گذاري پولشان در ذهن پرورش مي دهند (جعبه سياه خريداران ) و در نهايت گزينه اي را انتخاب مي كنند كه با توجه به ذهنياتشان، از هر جهت به نفعشان باشد.عوامل بسيار زيادي بر قصد و تصميم افراد به سرمايه گذاري در بورس اوراق بهادار تأثير گذارند، که مي توان اين عوامل را به دو دست? عوامل دروني و عوامل بيروني تقسيم بندي كرد. از جمل? عوامل بيروني مي توان به شرايط اقتصادي ، سياسي، فرهنگي و مواردي، مانند: ميزان تبليغات از سوي بورس، مسائل درون شرکتي و… اشاره كرد، ولي از آنجا که تآثير اين عوامل از سوي تحليل گران بارها مورد بحث و بررسي قرار گرفته است ، تأثير عوامل دروني مي تواند جايگاه ويژه اي را به خود اختصاص دهد.
به طور کلي افراد با توجه به ميزان ريسک و بازده، اقدام به سرمايه گذاري كرده، پول خود را در محل هايي سرمايه‌گذاري مي کنند که بيشترين عوايد را نسبت به ذهنيت خود به دست آورند.
پيشينه تحقيق
موضوعهاي فرعي در حوزه مالي و در بحث ماليه رفتاري، مطالعه مربوط به شناسايي فرآيند تصميم گيري سرمايه‌گذاران و طراحي و تبيين الگوي تصميم گيري آنان در بازار سرمايه، در شرايط عدم اطمينان است.
نخستين مطالعات در زمينه رفتار سرمايه‌گذاران در بازار سرمايه، به دهه 70 بر‌ مي‌گردد. کوهن و همکارانش شواهد تجربي کاهش ريسک گريزي اشخاص در هنگام افزايش ثروت آنها را در بورس هاي معتبر جهان ارائه كردند.
(1975,ETAL,COHN)
همچنين رايلي و چو دريافتند که بين ريسک گريزي افراد و سن، درآمد، ثروت و تحصيلات افراد، رابطه معني داري وجود دارد. با افزايش درآمد، ثروت و تحصيلات افراد، درجه ريسک پذيري آنها نيز افزايش مي يابد. ولي بين سن افراد و ريسک‌پذيري رابطه عکس وجود دارد.
( 1992,CHOW&RILEY)
مطالعات لبرون، فارلي و گلا ثابت كرد که درجه ريسک گريزي افراد، تابعي از عوامل دروني شخص است و به ملاحظات بيروني بازار ارتباطي ندارد. (1992,ETAL,LEBARON)
يافته هاي مطالعات لوليِن، ليس و اسکلاربام نشان مي دهد که بين ترجيحات سرمايه گذاري افراد و سن، جنسيت و تحصيلات آنها رابطه معني داري وجود دارد. (7991,LEWELLEN)
بارنيول در مطالعات خود دريافت که رفتار سرمايه گذار در بازار را مي توان براساس ويژگيهاي سبک زندگي، ميزان ريسک گريزي و شغل فرد پيش بيني كرد. (7891, BARNEWELL)
اپشتين تاثير اطلاعات اجتماعي بر رفتار سرمايه گذار حقيقي را مورد بررسي قرار داد. يافته هاي تحقيق او بيانگر اين است که گزارشهاي مالي ساليانه شرکتها تاثير چنداني بر تصميم‌هاي سرمايه گذاران نداشته و بي‌ارزش‌اند. (EPSTEIN,1994)
مريکاس و همکارانش از راه مطالعه پيمايشي سعي كردند که عوامل تاثير گذار بر رفتار سرمايه‌گذاران حقيقي را در بازار سرمايه يونان شناسايي كنند. نتايج تحقيق آنها نشان مي دهد که معيار تصميم گيري افراد در خريد يک سهم، ترکيبي از معيارهاي اقتصادي و معيارهاي روان‌شناختي است. آنها دريافتند که تصميم‌‌گيري سرمايه گذاران همواره يک رويکرد منسجم و عقلايي نخواهد بود.(2003, ETAL, MERILKAS)
يكي از جديدترين پژوهشهاي صورت گرفته در رابطه با شناسايي عوامل تاثير گذار بر رفتار سرمايه گذاران ، پژوهشي است كه توسط حسن التميمي در بازار سرمايه امارات صورت گرفت. وي متغيرهاي تاثير گذار بر رفتار سرمايه گذاران را در پنج گروه از عوامل طبقه بندي كرد. اين عوامل عبارتند از : اطلاعات مالي و حسابداري، اطلاعات خنثي ، توصيه هاي جانبدارانه ، انطباق تصوير خود با شركت و نيازهاي شخصي سرمايه گذار . يافته هاي اين پژوهش حاكي از اين است كه متغيرهاي مرتبط با نظريه حداكثر كردن مطلوبيت از قبيل : رشد سودآوري ، سود نقدي پرداخت شده به سهامداران و سود هر سهم پيش بيني شده از مهمترين متغيرهاي تاثيرگذار در قصد خريد يك سهم در بازار خواهد بود. (2003,TAMIMI- HASAN AL)
به طور کلي شواهد تجربي به دست آمده از مطالعات صورت گرفته در بازارهاي سرمايه، گوياي اين واقعيت است که فرآيند تصميم گيري سرمايه گذاران و رفتار آنها بسيار پيچيده بوده، امکان ارائه يک الگوي واحد براي پيش بيني رفتار آنها در بازار، به راحتي ميسر نخواهد بود. در بسياري از مواقع رفتار سرمايه گذاران در بورس غير‌عقلايي است و شناسايي دقيق محرکهاي رفتاري امکان پذير نخواهد بود.
به طوركلي مي توان گفت كه عوامل رواني تاثيرگذار بر قصد افراد به سرمايه‌گذاري در بورس اوراق بهادار به اين شرح هستند:
1. عوامل بيوريتمي؛
2. قدرت تحليل ذاتي؛
3. کسب پرستيژ ( وجهه ) سهامداران بودن؛
4. انطباق تصوير ذهني خريدار و تصوير واقعي شرکت؛
5. ميزان درج? ريسک پذيري؛
6. ميزان اعتماد به نفس.
علم بيوريتم، سالهاست که در عرص? علوم مختلف تاثيرگذار بوده، در حال تثبيت جايگاه در رشته هاي مختلفي از جمله مديريت است و حال اينکه بايد بررسي كرد كه بيوريتم و سيکلهاي مختلف آن (جسمي، ذهني و احساسي) چگونه بر قصد و تصميم فرد به سرمايه‌گذاري تأثير گذارند .با توجه به كشفيات علم بيوريتم، افراد در زمانهاي مختلف رفتارهاي متفاوتي در زمينه‌هاي مختلف از خود نشان مي‌دهند و اين تغيير دروني مي تواند علت رفتارهاي بيروني در زمينه هاي متفاوت باشد و به طورطبيعي‌ شناخت دقيق و علمي از اين رفتارها،باعث افزايش شناخت از جعبه سياه افراد (سرمايه گذاران) و پي بردن به عكس العملها و رفتارهاي بيروني آنان مي‌شود.اين مسئله با مثالي بيشتر روشن مي شود:
فردي را در نظر بگيريد که در يک دور? زماني ويژه مبلغ پولي را به دست آورده و به دنبال راهي براي سرمايه گذاري پول خود است. وي مي تواند قطعه زميني خريداري كرده، و يا پول خود را پس انداز بلند مدت كند و … حال اگر اين فرد از لحاظ سيکل ذهني در ناحي? اوج قرار داشته باشد، به دليل اينکه در اين حالت از لحاظ ذهني بسيار توانمند است، و ذهن وي به او اجازه كنكاش هرچه بيشتر را مي دهد، به سر مايه گذاري هايي که نياز به تجزيه و تحليل و قدرت ذهني بالايي داشته باشد رومي آورد و از آنجا كه سلولهاي ذهني وي از هر زمان ديگري مستعدتر و آماده‌تر مي باشند، در آن دور? زماني ويژه گرايش بيشتري به بازار بورس اوراق بهادار پيدامي‌کند .



عامل مهم ديگري که از لحاظ رواني بر ذهنيت و قصد افراد تأثير گذاراست، قدرت و توانايي تجزيه و تحليل ذاتي افراد براي سرمايه گذاري است .به طور كلي اگر افراد احساس كنند كه انرژي و استعدادهاي لازم براي انجام كاري را به خوبي در اختيار دارند،در آن فعاليت موفق‌تر از ديگران عمل مي كنند. ما در طول تاريخ شاهد ظهور ابر مرداني بوده ايم که با اينکه از تکنيک‌ها و اصول رشته خود به صورت آکادميک بهره مند نبوده اند ،ولي بسيار خوش درخشيده‌اند ، چرا که آنها به صورت ذاتي و دروني در زمين? فعاليت خود قدرتمند بوده اند . حال اينکه بعضي از افراد كه از لحاظ ذاتي (ارثي)از قدرت تحليل بالايي برخوردار هستند و در واقع اين‌گونه افراد با كمترين داده‌ها و اطلاعات در زمينه مورد نظر،تجزيه و تحليل دقيقي را از خود بروز داده، در نتيجه اين‌گونه افراد در صورت شناخت اين پتانسيل دروني،گرايش هر چه بيشتري به خريد سهام و فعاليت در بازار بورس اوراق بهادار دارند.
از عوامل مهم ديگري که افراد را به خريد سهام و سرمايه گذاري در بازار بورس اوراق بهادار تحريک مي كند ، به دست آوردن وجه? سهامداربودن است، بدين‌معني که بعضي از افراد فقط به دليل اينکه کسب وجهه كنند، سهامدار يک شرکت خاص مي شوند،به عبارت ديگر اين‌گونه افراد با خريد سهام شركتهايي خاص(بيشتر سهام شركتهايي كه شهرت زيادي در بازار كسب كرده اند)خود را از لحاظ ذهني ارضا مي كنند، و در واقع، براي به دست آوردن اين پرستيژ به خريد سهام انگيزه پيدا مي كنند. كسب اين نوع از پرستيژ مي تواند از راه گفتن جمله‌هايي، نظير اينكه: "من يكي از سهامداران شركت…..هستم"،"ديروز در مجمع عمومي صاحبان سهام شركت…..حضور داشته ام" و … به دوستان و آشنايان به دست آيد.اين‌گونه سرمايه گذاران مي توانند طبقه بندي متنوعي را شامل شوند ، که يکي از اين گروهها، افرادي هستند که سهام را در مبالغ پاييني خريداري مي كنند و بيشتر دانشجوياني هستند که در رشته‌هاي مرتبط با بورس(اقتصاد، حسابداري، مديريت و..)در حال تحصيل هستند و آرزويشان دستيابي به جايگاه کساني است که الگوي آنان قرار گرفته اند .
از انواع محركهاي دروني ديگري كه مي تواند به رفتار افراد شكل بدهد، انطباق تصوير ذهني خريدار با تصوير واقعي شركت است.بسياري از سرمايه گذاران بدون توجه به نام شرکت و صورتهاي مالي (سود هر سهم ، سياست تقسيم سود ، نرخ رشد سود و…) سهام شرکت را خريداري مي كنند، در واقع اين‌گونه سرمايه گذاران با توجه به تصوير ذهني ايده آل خود از محصولات و خدمات، سهامدار شرکت مي شوند. در حقيقت اين افراد ميان ذهنيت مطلوب خود و تصوير واقعي شرکتهاي موجود، انطباقي را صورت مي دهند و در نهايت سهامدار شرکتي مي شوند که محصولات، خدمات ، مديريت و… آن، مطابق با ذهنيات آنها باشد.
فردي را در نظر بگيريد که به دليل استفاده از يک آمپو ل شرکت دارو سازي X به فرزندش جاني دوباره بخشيده شده است و اين فرد از محصول توليدي اين شرکت رضايت ذهني فراواني دارد. بنابراين اين عامل دروني شرايطي را فراهم مي سازد تا سهام اين شرکت را خريداري كند. نکته داراي اهميت اينجاست که اگر تصوير ذهني فرد (خواسته مطلوب وي)در زمينه هاي مختلف در واقعيت وجود نداشته باشد، موجب کاهش گرايش افراد به سرمايه گذاري در بورس مي شود. که در اين راستا شرکتها مي توانند با توليدات مرغوب و نيز رعايت اصول مشتري‌مداري و راهکارهايي از قبيل: دخالت دادن مشتريان هدف در توليد محصولات، تصوير ذهني مناسبي از شرکت ارائه دهند تا در نهايت، اين تصوير با ذهنيات سرمايه‌گذاران تطابق پيدا كرده، باعث تشويق افراد به خريد سهام شود.
عامل مهم ديگري كه مي تواند رفتار افراد را تحت تاثير قرار دهد، ميزان درجه ريسك پذيري است،كه اين مورد از جمله مهمترين عوامل موجود در بازارهاي مالي،به ويژه بازار سهام ميباشد.از لحاظ درجه ريسک، افراد به دو دست? ريسک‌پذير و ريسک گريز تقسيم مي‌شوند. سرمايه‌گذاران در بازار بورس منطقي عمل كرده و به ازاي پذيرفتن ميزان مشخصي از ريسک ، بازده مورد انتظارشان را طلب مي‌كنند. ولي اگر فردي به هيچ عنوان ريسک را نپذيرد و مايل به کسب بازده اي باشد که در برابر دريافت آن بازده،متحمل هيچ‌گونه ريسکي نشود، به طورطبيعي نمي‌تواند به سمت بازار بورس حرکت كند، چرا که افرادي به سرمايه گذاري در بورس اوراق بهادار مي پردازند که ميزان ريسکي را با توجه به مقدار بازده، پذيرا باشند.
درنهايت، اعتماد به نفس مي تواند بر قصد افراد به سرمايه گذاري در بازار بورس تأثير گذار باشد. افرادي که از لحاظ ميزان اعتماد به نفس درحد پاييني قرار دارند، بيشتر به سرمايه‌گذاري‌هايي رومي آورند که از ميزان حتميت(اطمينان) بيشتري برخوردار باشد (خريد زمين، پس‌انداز کوتاه مدت و..). چرا که هر چه فرد اعتماد به نفس بالاتري داشته باشد، در رابطه با موضوعا ت، با قدرت و اطمينان بيشتري تصميم گيري مي كند زيرا به خود و قابليت‌هايش اعتماد دارد و در نهايت اين ذهنيت ، وي را به سمت و سويي مي‌كشاند كه بتواند از نيروها و پتانسيل هاي دروني خود در بسترهاي مناسب (بازار بورس اوراق بهادار) بهره‌برداري كند. گفتني است که آيا فردي که از اعتماد به نفس بالايي برخوردار است در بازار بورس موفق مي‌شود يا خير؟ بلکه مفهوم اين است که ميزان اعتماد به نفس در ابتداي امر مي‌تواند مانند محرکي در تشويق به سرمايه گذاري عمل كند.
نتيجه‌گيري
همان‌گونه كه گفته شد: عوامل رواني ، تأثيرهاي قابل توجهي بر حرکات و اعمال انسانها دارند و همين مسائل رواني است که افراد را از درون با يکديگر متمايز كرده است، ولي در پاره اي از اوقات اين عوامل نسبت به عوامل بيروني کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است، در حالي كه درك درست فـــرايندهاي رفتاري و پيامدهاي آن براي برنامه ريزان مالي از اهميت بسيار زيادي بــرخوردار است و مي‌تواند به آنها در جهت تدوين استراتژي‌ها و تجهيز و تخصيص منابع مالي كمك شاياني كند. بُعد دروني مثال کوه يخي است که در آب فرو رفته و فقط قلّه و نوک آن (عوامل بيروني) از سطح آب بيرون و قابل مشاهده است و بيشترين بخش اين کوه يخ (عوامل دروني‌) در زير سطح آب پنهان است . حال با توجه به اينكه بورس اوراق بهادار يكي از اركــان اقتصادي كشور است و رشد و توسعــه اين سازمان، توسعه اقتصاد ملي را به همـراه خواهد داشت، مي بايستي با شناخت بيشترعوامل رواني، به ذهنيات دروني و در نتيجه رفتارهاي بيروني افراد (سرمايه‌گذاران آتي) به صورتي علمي و حســاب شده پي برد و موجبات تشخيص بهينه ديدگاهها ، حالات و رفتار سرمايه‌گذاران، و رشد و پيشرفت بورس اوراق بهادار را فراهم آورد.
به اميد روزي كه مسئولان و سازمانهاي مربوطه و تاثير گذار بر بازارهاي بورس اوراق بهادار كشورمان با در نظر گرفتن ظرافتهاي تمامي عوامل مهم تاثير گذار بر رفتار خريداران، ميزان قدرت اين سازمان را افزايش داده، با حمايت هاي خود موجبات رشد اقتصاد ملي كشورمان را فراهم سازند. 0
منابع :

1. Cohn, R.A. and Lewellen, W. G. (May, 1975). Individual Investor Risk Aversion and Investment Portfolio Composition, Journal of Finance.
2. Riley, W. B. and Chow, K. V. (November, 1992). Asset Allocation and Individual Risk Aversion, Financial Analysts Journal.
3. LeBaron, D. and Farrelly, G. and Gula, S.( December,1992). Facilitating a Dialogue on Risk: A Questionaire Approach, Financial Analysts Journal.
4. Lewellen, W. G. and Lease, R. C. and Schlarbaum, G. C. (1977). Patterns of Investment Strategy and Behavior Among Individual Investors, Journal of Business, 50.
5. Barnewell, M. M. (1987). Psychographic Characteristics of the Individual Investor, Homewood, III.: Dow Jones-Irwin.
.6Epstein,M.J.(1994). Social disclosure and the individual investor, Accounting,Auditing&Accountability Journal, 4,94 -109.
7. Merilkas,A. and Prasad, d.(2003). Factor influencing Greek investor behavior on the Athens stock Exchange, paper presented at the Annual meeting of Academy of Financial Services , Colorado, October 8-9-2003.
8. Hasan al tamimi.(2003). Investors perceptions of earning quality, auditorindependence, Accounting Horizons,17,37-48.
9. Shleifer , A.(1999). Inefficient Markets: An Introduction to behavioral finance. Oxford University Press.
10. Taffler, R.J.(2002). What can we learn from behavioral finance?, Credit Control,23,2.
11. Baker, H.K. and Haslem,A.(1974). Toward the Development of Client-Specified Valuation Models, Journal of Finance,29, 1255-63
12. Neumann, John von and Morgenstern, Oskar.(1947). Theory of Games and Economic Behavior, Princeton University Press.