بتدريج که به ژرفاي عصر اطلاعات و دانايي نزديك مي‌شويم و مشاغل سنتي از بين مي‌روند، ما براي اين‌كه بتوانيم جاي مناسبي در بازار كار بيابيم و در «اقتصادهاي ابرانساني» بهره‌ور باشيم، بايد به سوي مهارتهايي برويم که قابل ماشيني‌شدن نباشند. در بسياري از موارد، افراد به دنبال شغلهاي موجود نخواهند رفت، بلکه آنها را با تعريف مسئله‌هايي که با مهارتهاي ابرانساني‌شان قابل حل باشد، ابداع خواهند کرد؛ مهارت‌هايي مانند اکتشاف، خلاقيت و تاثيرگذاري.
سه حوزه‌كليدي براي طراحي ابر‌شغلهاي آينده (HYPER JOBS) عبارتند از: انرژي، دست‌كاري مواد و احياي انسان.
در حوزه انرژي، بويژه ترويج اقتصاد بدون نفت و كسب‌وكار انرژي‌هاي جايگزين مي‌تواند دستمايه‌ طراحي ابرشغلها باشد. به بركت پيشرفت علم و فناوري، هيچ‌يك از صنايع آينده از دستكاري مواد در امان نخواهند بود و اين نيز به نوبه خود يعني انبوهي از فرصتها براي طراحي ابرشغلها. گذشته از همه اينها، ما انسانيم و بايد از كار و زندگي لذت ببريم و بنابراين، شادابي رواني يا بهبود آن نيز حوزه‌ وسيعي است كه در آينده ميزبان ابرشغلهاي جديد خواهد بود. اين ابرشغلها، افزايش شادابي رواني و حيات روحاني انسانها را نشانه خواهند گرفت و به انسانها كمك خواهند كرد تا توانمنديهاي ابرانساني‌شان را تقويت كنند.
نوشتاري كه پيش رو داريد، مي‌كوشد با تبيين ويژگيهاي ابرشغلها و حوزه‌هاي اصلي ظهور آنها، چهار اصل كليدي طراحي ابرشغل‌ها را نيز برملا كند.
روزگار مشاغل سنتي سپري شده است. اما گونه‌هاي بسيار جديدتر و بهتري از شغلها در شرف پيدايش هستند:‌ ابرشغلها.
«ابرشغلها» به گونه‌هاي کاملاً جديدي از کار اطلاق مي‌شود. اين شغلها، مهارتها و تواناييهاي منحصربه‌فرد و غير قابل ماشيني‌شدن انسان را تقويت مي كنند، و پيشران جامعه جهاني در حال ظهور به شمار مي‌آيند. فناوري به خودي خود، «قاتل» مشاغل است. منظور اصلي از به‌کارگيري ابزارها، ماشين‌ها و سامانه‌ها اين است که کارها ساده‌تر، سريعتر و بهتر از آنچه که انسان بدون ‌ابزار مي‌تواند، انجام شوند. کارکنان يقه‌سفيد (آنهايي كه در دفاتر مركزي اداره‌ها و شركتها كار مي‌كنند) ممکن است خيلي نگران نباشند، اما مشاغل خدماتي آنها ـ که اتفاقاً نيازهاي فني و فکري پيچيده‌اي دارند ـ در معرض حملات تازه‌ي فناوري قرار گرفته‌اند.

فناوري به خودي خود، «قاتل» مشاغل است.
ما هرروز نشانه‌هاي جديدي مبني بر نابودي مشاغل خدماتي در سازمانها و شرکتها دريافت مي‌كنيم:

  • منشي‌هاي پاسخگوي تلفن با سامانه‌هاي تشخيص صدا و پاسخ،
  • بليت‌فروشي فرودگاه‌ها با کيوسک‌هاي صدور بليت
  • ‌ و وظايف مديران مياني با نرم‌افزارهايي جايگزين مي‌شوند که روز به روز پيچيده‌تر مي‌شوند.
فکري‌ترين و فني‌ترين شغلها نيز در فهرست قربانيان قرار دارند. به‌عنوان نمونه، شغل‌هايي چون تدريس در دانشگاه و طراحي نرم‌افزار را در نظر بگيريد که از شغلهاي خوب و باکلاس دنياي امروز به شمار مي‌آيند. دانشگاههاي مفلس، هزينه‌ به‌كارگيري استادان را با استفاده از استاديارها و برنامه‌هاي آموزش از راه دوري که کارآيي علميِ مدرسان را افزايش مي‌دهند، پايين مي‌آورند. به زودي سامانه‌‌هاي آموزشي تمام‌رايانه‌اي، در بعضي از حوزه‌ها از راه مي‌رسند.
«کارکنان دانشي» هم‌چون طراحان نرم‌افزار نيز با انقراض به وسيله ماشين‌ها روبه‌رو هستند. طراحي نرم‌افزار احتمالاً بيش از ساير مشاغل فني قابليت خودکارشدن دارد.‌ ابزارهاي برنامه‌نويسي، پيوسته به‌گونه‌اي ساخته مي‌شوند که بهره‌وري برنامه‌نويسان را بالا ببرند. در مقايسه با گذشته، امروزه افراد کمتري براي نوشتن يك برنامه نرم‌افزاري معين لازم است.
روندهاي اجتماعي نيز روي درآمد بالقوه طراحان نرم‌افزار تاثير مي‌گذارند. به‌عنوان مثال، «جنبش منبع باز» که روز به روز محبوبتر مي‌شود، هم‌اکنون پيش‌تازي مايکروسافت را در طراحي سيستم‌هاي عامل و نرم‌افزارهاي تجاري، مانند واژه‌پرداز، هدف قرارداده است. اين شرايط براي مردم، بسيار عالي است، اما برنامه‌نويسان منبع باز اغلب براي کارهايي که انجام مي‌دهند مزدي دريافت نمي‌کنند. آنها بدون دريافت دستمزد، روي برنامه‌هاي منبع باز کار مي‌کنند، چون شغل اصلي‌شان چيز ديگري است. سوال اين‌جاست که اگر جنبش منبع باز با همين شتاب جلو برود و شرکتهايي مثل مايکروسافت را هم درنوردد، چه آينده‌اي در انتظار شرکتهاي نر‌م‌افزاري خواهد بود؟
فرقي نمي‌کند در چه سطحي از آموزش و قدرت فکري باشيم … يقه سفيدها، آنطور که ما مي‌شناسيم و در ادارات و شرکتها مي‌بينيم، به گونه‌هاي در حال انقراض پيوسته‌اند
مشاغل ابرانساني، قاعده‌شکني خواهند کرد. در آينده، افرادي که در اين مشاغل قرار مي‌گيرند، تا جايي که بتوانند از نيروها و ظرفيت ماشين‌ها استفاده خواهند کرد تا بتوانند شايستگيهاي غير قابل ماشيني‌شدن‌ خود را تقويت کنند و تنها به کارهايي بپردازند که ماشين‌ها در آن حرفي براي گفتن ندارند.
ويژگيهاي ابرشغلهاي جديد
ويژگي اصلي و حياتي يک ابرشغل اين است که بايد به وسيله موجودي انجام شود که زنده است و زنده عمل مي‌کند؛ کسي که داراي شعور است و نسبت به اين شعور خودآگاهي دارد.
اگر مانند يک روبات عمل کني، ريسک جايگزين شدن با آن را پذيرفته‌اي.
دو گروه شغل را در نظر بگيريد: جراح و پرستار. در حال حاضر روباتي به اسم پِنه‌لوپه وجود دارد که در مواقع اضطرار مي‌تواند جاي پرستار کمکي را بگيرد. اين دستگاه در سال 2005 در يکي از بيمارستانهاي نيويورک با موفقيت آزمايش شد. با توجه به اين‌که بيمار، بي‌هوش است و تيم جراحي درخواستهاي کاملاً مشخصي دارد، شغل پرستار کمکي هشياري چنداني نمي‌خواهد. پنه‌لوپه براحتي مي‌تواند بدون هيچ‌گونه هوشياري از عهده‌ وظايف پرستار کمکي برآيد.
کارهاي جراح نيز هشياري زيادي نمي‌خواهد. يک جراحي ساده را در نظر بگيريد که پيشامدهاي نامطلوبي که ممکن است حين آن به وجود آيند، از قبل شناخته شده‌اند. روبات‌ها متداولترين جراحان آينده خواهند بود و ما از امروز نشانه‌هاي آن را مي‌بينيم.
ابرشغلهاي نوظهور، چندان بر مهارتهاي ماشيني مثل تندشماري يا تصميم‌گيري قانون‌مند اتكا نخواهند داشت. به‌عکس، بر مهارتهايي متکي خواهند بود که وراي فناوريهاي ديجيتال امروز و شايد فردا هستند.
ابرشغلها بر پايه‌ي پنج «مهارت زنده» کليدي و سه مهارت کمکي شكل مي‌گيرند. مهارتهاي زنده عبارتند از:
1. اکتشاف: به معناي پيداکردن «چرايي»هاي علم، زندگي و کسب‌وکار.
2. خلاقيت: يعني شکل‌دادن به چيزي نو در ذهن.
3. پياده‌سازي: يعني چيدن ميوه‌هاي خلاقيت‌ در دنياي واقعي؛ يعني توانايي اجراي يك طرح يا نقشه.
4. تاثيرگذاري: به معناي تعامل با ديگران در جهت الهام‌بخشي، جهت‌دهي، و توانمندسازي آنان؛ آنچه كه در حد عالي آن از يك رهبر انتظار مي‌رود.
5. فعاليت‌هاي بدني: يعني تعامل هشيارانه با ابزارها يا بدن.
مهارتهاي کمکي که پشتيبان مهارتهاي کليدي به‌شمار مي‌آيند، عبارتند از:
1. مهارتهاي ذهني پايه: مثل ادراک، طبقه‌بندي و ابراز احساسات.
2. تفکر نمادين و تفسير: شامل زبان، رياضيات و بكارگيري نشانه‌هاي علمي.
3. مسئوليت‌پذيري: شامل هشياري جهاني، اخلاق و شعور مذهبي.
موفقيت شغلي در هزاره‌ جديد به اين بستگي خواهد داشت که افراد، زمينه‌هاي يادگيري خود را از جاهايي که فناوري الکترونيک و ديجيتال بهتر از پس آنها بر مي‌آيند، به زمينه‌هايي انتقال دهند که انسان خودآگاه در آنها قوي‌تر است.
صاحبان ابرشغلها بيشتر وقتشان را به احضار ارواح خواهند پرداخت_ کاري که در گذشته صرفاً براي افراد غيرمتعارفي مثل لئوناردو داوينچي و بنجامين فرانکلين به عنوان «کار» شناخته مي‌شد. آنها بيشتر و عميقتر از ديگران «آري‌»هاي اکتشاف، «چرا نه؟»هاي خلاقيت، و «يافتم… يافتم»هاي ارشميدسي را در ماجراهاي بي‌باکانه تجربه خواهند کرد. افرادي که به ابرشغلها رو مي‌آورند، بيشتر و عميقتر از ديگران با مردم ارتباط مي‌گيرند و در هدف‌هاي مشترکِ بهتر و جامعتري مشارکت مي‌جويند.
تغيير در شکل و ماهيت کار
مفهوم «شغل» به معناي سنتي آن مرده است. مردم عادت کرده بودند براي خود «شغلي» داشته باشند؛ اما حالا به دلايل مختلف مي‌خواهند هم‌زمان دو يا سه شغل داشته باشند. مردم عادت داشتند براي ديگران کار کنند و حالا بيشتر و بيشتر مي‌خواهند براي خودشان کار کنند و فروشنده‌ کالاها يا خدمات خودشان باشند. مردم عادت داشتند به عنوان «کارمند» براي رسيدن به هدفهايي تلاش کنند که «کارفرماها» تنظيم کرده بودند؛ حالا بيشتر و بيشتر مي‌خواهند خودشان هدفهايي را تعيين ‌کنند و يا در هدفهاي مشترکي سهيم شوند. نسل جديد به شدت روي مهارتهاي ابرانساني تکيه مي‌کند.
در حالي که شرکتهاي بزرگ همچنان خالق شغلهاي جديدي ـ بر پايه‌ي مهارتهاي ابرانساني ـ خواهند بود، ديگر مانند گذشته، استخدام فلّه‌اي نخواهند داشت. در قرن بيست‌ و يکم، بيشتر افراد بايد بيرون از چتر ايمن سازمانها و شرکتهاي بزرگ، به دنبال راهي براي امرار معاش باشند.
ابرشغلها چه خواهند بود؟
شما چه دانشجو باشيد، چه کارمند و يا صاحب کسب‌وکار، کافي است اندکي آينده‌انديش باشيد تا با انبوهي از پرسشهاي حياتي در مورد شغل روبه‌رو شويد:

  • جهان در پنج، ده يا بيست سال آينده به چه مشاغلي نياز خواهد داشت؟
  • در ميانه قرن، از من يا فرزندانم انتظار چه مهارتهايي خواهد رفت؟
  • به طور مشخص، چه شغلهايي پرطرفدار خواهند بود؟
  • به بيان ديگر، مشاغل ما در ميانه قرن چه خواهند بود؟
گرچه دهها ميليون شغل‌ جديد و بهتر از مشاغل سنتي پديدار خواهند شد، اما خالق آنها شرکتها نخواهند بود، خود افراد آنها را ايجاد خواهند کرد. اينها شغلهايي نخواهند بود که کسي به شما پيشنهاد کند، بلکه خودتان بايد آن‌ها را «اختراع» کنيد ـ شغلهايي که در آنها شما مسئله‌اي حياتي را حل مي‌کنيد و يا کارهايي که تنها شما شايستگي انجام آن را داريد و ديگران در قبال آن به شما مزد خواهند داد.
به‌طور مشخص، در بعضي از حوزه‌ها فرياد استمداد براي ارايه‌ راه حل با صداي بلند شنيده خواهد شد. اين حوزه‌ها درست همان جاهايي هستند که بيشترين شغلهاي پرطرفدار را خواهند داشت:
ابرشغلها در حوزه‌ انرژي
امروزه بيشتر انرژي مصرفي ما از نفت به دست مي‌آيد، اما نفت بالاخره روزي تمام خواهد شد. بسياري اعتقاد دارند توليد جهاني نفت، هم اكنون به اوج خود رسيده، يا حداکثر تا بيست سال ديگر خواهد رسيد.
در سالهاي آينده، قيمت نفت و تمام چيزهايي که با آن به‌كار مي‌افتند يا ساخته مي‌شوند، بسيار بالا خواهد رفت. کمبود سوخت، همه‌چيز را ـ از توليد گرفته تا تجارت و حمل‌ونقل ـ مختل خواهد کرد، چه رسد به اقتصاد جهاني و ثبات سياسي. توکيو، سائوپائولو، يا نيويورک را فقط يک هفته بدون برق، حمل‌ونقل، يا ارتباطات تصور کنيد_ اين اختلالهاي گسترده و گوناگون، نياز به مشاغلي مانند مشاغل پليسي، پزشکي اورژانس و مشاغل نظامي را تقويت خواهند کرد. نيازهايي هم هستند که کمتر مشهودند، مثل مهارکردن انفجارها، اپيدمي‌ها، غارتها و نتايج اجتماعي ـ رواني برآمده از اين‌گونه مشکلات. برخي مشاغل موجود مانند پژوهشگري و دانشگري در زمينه نانو يا مالکيت بانک‌ها و موسسات مالي ـ اعتباري نيز از تاثيرهاي منفي اين اختلالها برکنار نخواهند ماند، چراکه بدون نفت، اينترنت هم نخواهد بود و جايي که اينترنت نباشد، خيلي چيزهاي ديگر هم وجود نخواهد داشت.
يک زمينه مهم، که مي‌توانيم در آن به دنبال ابرشغلهاي طلايي و ثروت‌آفرين بگرديم، کمک به ترويج اقتصاد بدون نفت و شرکت در تلاشهاي گسترده‌ بين‌المللي براي ايجاد اقتصاد جهاني بدون نفت و حرکت به سوي «انرژي صوتي» است.
انبوهي از ابرشغلها در اين زمينه‌‌ جديد صنعتي ظهور خواهند کرد. جداي از مشارکت مستقيم در کسب‌وکار انرژي‌هاي جايگزين، يکي از اولويتهاي هر ابرشغل ديگري، پشتيباني مالي از کسب‌وکارهاي ديگري است که مي‌خواهند جهان را از شر نفت خلاص کنند و به انرژي‌هاي تجديدپذير رهنمون شوند.
_ ابرشغلها در حوزه دستکاري مواد‌‌
تمام صنايع و بيشتر شغلهاي جديد، شامل دستکاري در مواد با استفاده از انرژي هدايت‌شده توسط هوش طبيعي است. ابرشغلها در حوزه‌ دستکاري مواد به برکت پيشرفت علم، فناوري‌ و دانش عمومي با سه تغيير انقلابي به پيش خواهند رفت:
1. ساختار دادن به ماده براي کار در سطوح ميکرو و نانو: يک انقلاب صنعتي تمام‌عيار و جديد در سطوح ميکروسکوپي و پايين‌تر از آن در حال آغاز است؛ جايي که در آن مي‌توان روي اتم‌ها يا مولکول‌هاي منفرد کار انجام داد. در پرتو اين انقلاب نوظهور، توليد فرآورده‌هاي صنعتي و غذايي و مراقبتهاي پزشکي دگرگون خواهد شد. همچنان که مشکلات بيشتري را ـ که با فناوري نانو قابل حل هستند ـ کشف مي‌کنيم، ابرشغلهاي تازه‌اي در حوزه ميکرو و نانو پديدار خواهند شد. در اين زمينه‌ها، شغلها لزوماً از پيش وجود ندارند و اين شما هستيد که از راه تعامل با پژوهشگران و فعالان اين حوزه، بايد شغلهايي را اختراع کنيد.
-2 ارتقاي وضعيت جسماني انسان: ارتقادهنده‌ها‌ي مکانيکي کنوني، مانند لنزهاي چشمي، مواد پرکننده‌ دندان، دستگاههاي تنظيم‌ ضربان قلب و سمعک، احتمالاً در سالهاي آينده به سامانه‌هاي ديگري خواهند پيوست که تنها براي جبران کاستيهاي فيزيکي بدن طراحي نشده‌اند، بلکه براي توسعه‌ و ارتقاي وضعيت جسماني انسان ساخته شده‌اند. به عنوان مثال، لنزهاي چشمي و بافت مصـنوعي حلزوني که به عنوان رابط با شبکه جهاني اينترنت Bio-Microelectromechanical Systems ,Bio-Nanoelectromechanical Systems به کار مي‌روند، بدن را با نشاط نگه مي‌دارند و روند سالخوردگي را معکوس مي‌کنند. رايانه‌هاي «بيو‌نانو» که با هدف تقويت حافظه به بدن پيوند زده مي‌شوند و تواناييهاي شناختي ما را ارتقا مي‌دهند نيز در اين رده قرار مي‌گيرند. حوزه‌هاي تحقيقاتي زيست‌شناسي و مراقبتهاي پزشکي عميقاً با الکترونيک و طراحيِ نرم‌افزار، پيوند خواهند خورد. بهبود قابليتهاي زيست‌شناختي انسان، حوزه‌ وسيعي از فرصتهاي ابرشغلي را نويد مي‌دهد که مشتريان پروپاقرص فراواني خواهند داشت؛ فرصتهايي مثل مربي‌گري زيست‌ زيبايي، يک‌پارچه‌سازي بدن انسان و الکترونيک، برنامه‌ريزي براي ورزيدگي، و بهينه‌سازي ژنوم افراد. براي خلق ابرشغلهايي که آنها را مي‌جوييد، با کساني که مانند شما فکر مي‌کنند، شبکه شويد.
-3 پيکربندي دوباره‌ بوم‌شناسي انسان و کره زمين: دستکاري در مواد تا جايي پيش خواهد رفت که بتواند دو قاتل کشاورزي را براندازد: آلودگي و پراکندگي جمعيت. زمين دارد زباله‌داني کُشنده‌اي مي‌شود که به اشغال غريبه‌هاي ستيزه‌جو در‌ آمده است. چالش اين است که آن را تبديل به باغ روينده‌اي کنيم که توسط جامعه‌هاي سالم و هم‌سو و هماهنگ پرورش يافته است. اگر اقتصادهاي ملي امروز مي‌خواهند بر جا بمانند، لازم است مهار آلودگي در دهه‌هاي آينده به يک صنعت عظيم تبديل شود. بنابراين، شرکتها و صنايع بايد تشويق شوند به جاي اين مسموم‌سازي کره‌ زمين، فرآورده‌هاي صنعتي و غذايي و وسايل حمل‌ونقل را به‌گونه‌اي طراحي کنند که هماهنگ با طبيعت باشند.
اين گامهاي ضد آلودگي، بايد با تدابير ضد از هم‌پاشيدگي، دست در دست جلو بروند. فروپاشي جامعه، آلودگيهاي اجتماعي‌اي ايجاد مي‌کند که با آلودگيهاي فيزيکي هم‌سانند و به گسترش آنها کمک مي‌کنند. فروپاشي جامعه پيامدهايي منفي چون بزهکاري، اعتياد و تروريسم را به دنبال خواهد داشت که به نوبه خود ضايعات و آلودگي‌هاي زيست‌محيطي را افزايش مي‌دهند. روستاهاي فقير هندوستان و آفريقا، و حومه‌هاي شهري آمريکا، همگي شديداً به طرح‌ريزيِ مجدد آگاهانه‌ نياز دارند.
_ ابرشغلها در حوزه‌ «احياي انسان»: براي اختراع يک ابرشغل و موفقيت در آن، اکثر ما بايد خودآگاه‌تر، هدف‌مندتر، و شادابتر از آني باشيم که در حال حاضر هستيم. به عبارت ديگر، ما بايد «انسان‌تر» شويم.
احتمالاً اکثر ما بر «شادابي رواني» يا بهبود آن، بيش از بقيه به عنوان يک هدف شغلي تمركز مي‌کنيم. ارتقاي شادابي ديگران هم‌اکنون نيز يک حوزه‌ شغلي وسيع را تشکيل مي‌دهد و به نظر مي‌رسد در سالهاي آينده نيز گسترش خواهد يافت، چرا که تقاضاي بسيار بالايي دارد.
ارتقاي شادابي، حرفه‌هايي از اين دست را در برمي‌گيرد: آموزش، مربيگري، و البته پرورش فرزندان. اين حوزه هم‌چنين مشاغل روحاني، بازيگري در تئاتر و سينما، جامعه‌شناسي و روانشناسي را هم شامل خواهد شد. وقتي مشاغل کنوني در حوزه‌ ارتقاي شادابي و حيات روحاني انسان تبديل به ابرشغل شوند، آرايه کاملي از مهارتهاي ابرانساني ـ اکتشاف، خلاقيت، پياده‌سازي،‌ تاثيرگذاري و فعاليتهاي بدني ـ را براي خدمت هرچه بهتر به مشتري مورد استفاده قرار خواهند داد.
ارتقاي شادابي، اگر شغل اصلي نباشد، يک «شغل جنبي» براي هر ابرشغل خواهد بود، چراکه شادابي مانند اکسيژن براي بقاي هر واحد صنعتي، تجاري، آموزشي و … لازم است.
همه ابرشغلها، از آموزش و مشاوره گرفته تا نمايش، هدف مشترکي را دنبال مي‌کنند: کمک به ديگران براي ارتقاي توانمنديهاي ابرانساني‌شان که عبارتند از:
_ فهميدن چرايي‌ها از طريق اکتشاف.
_ آفرينش ايده‌هاي نو از طريق خلاقيت.
_ تاثيرگذاري مثبت بر ديگران، به کمک مجموعه‌اي‌ از مهارتهاي اجتماعي که از شريک‌يابي و ارتباط تا مذاکره و رهبري را در مي‌گيرد.
_ استفاده درست و بجا از «بدن» سالم خود و انجام کار از طريق فعاليتهاي گسترده‌اي چون باغباني، بازيگري، طبخ غذا و …
چگونه يک ابرشغل اختراع کنيم؟
هيچکس به شما ابر شغلي را پيشنهاد نمي‌کند. اين خود شما هستيد که آن را با کاوش در مشکلات و فرصتهاي تازه، اختراع مي‌کنيد. داستاني نقل مي‌كنيم از کسي که واقعاً اين کار را انجام داد.
اوايل دهه 1990، يک کارشناس ارتباطات راه دور از کارش در شرکت اي‌تي‌ان دتي کناره گرفت و يک مشاور مستقل شد. اندکي بعد درآمدش سر به فلک کشيد. او از شهامت و انعطاف‌پذيري‌ تازه‌اي که به دست آورده بود لذت مي‌برد و متوجه شد که سخنرانيهايش خيلي پرطرفدارند. وقتي حباب فناوريهاي برتر ترکيد، همان‌طور که مشترياني مثل اي‌تي‌ان دتي و سيسکو ناگهان تغيير مسير دادند، درآمد او هم فرو افتاد، و ديگر کسي سخنراني او را به هيچ هم نمي‌خريد. حالا بايد چه كار مي‌کرد؟
به پيرامونش نگاهي انداخت و دريافت كه تعداد زيادي از همسايگان با ويروس‌ها و پيچيدگيهاي فزاينده‌ي سيستم‌هاي عامل، مشکل دارند. آنها از او مي‌پرسيدند که آيا مي‌تواند کمکي بکند؟ او بلافاصله يک شغل جديد را ديده بود: او مي‌توانست پزشک رايانه‌ها شود_
در اين داستان، چهار نکته جالب توجه وجود دارد.:
اول اين که آقاي مشاور به اين نكته پي برد كه در شرکتهاي بزرگ، انعطاف‌پذيري و امنيت خاطري که او مي‌خواهد، وجود ندارد. بنابراين، شغل کارمندي را رها کرد و به خوداشتغالي روي آورد. منتظر باشيد که اين اتفاق براي شما هم در آينده بيفتد: چتر حمايتي سازمان يا شرکتي که در آن کار مي‌کنيد، در آينده چندان قابل اطمينان نخواهد بود.
نکته دوم اين‌ است که وقتي آقاي مشاور با ركود كسب و كارش روبرو شد، دوباره از پايه شروع کرد و خلاقيتش را به کار انداخت. او پرسيد:

  • «من چرا اينجا هستم؟
  • در انجام چه کاري خوب هستم؟
  • چه مشتريان جديدي به من نياز دارند؟»
و به دنبال همين پرسشها بود که مسير شغلي جديدي را پيدا کرد.
همچنان که تحولات فني، اقتصادي، و اجتماعي سرعت مي‌گيرند، ما مجبور مي‌شويم مهارتهاي انديشيدن و بازآفريني‌مان را نيز نوتر کنيم.
نکته‌ سوم اينکه شغل جديد او، شغلي از پيش شناخته شده و مصوب نبود_ در هيچ ديکشنري اقتصادي يا شغلي، شما پزشک رايانه را پيدا نمي‌کنيد. علاوه بر اين، وقتي در دو پايگاه داده‌ شغلي معروف ـ Monster.com و hotjobs.com ـ عبارت «پزشک رايانه» را جست‌وجو کردم، هيچ فهرست مستقلي پيدا نشد. اما وقتي همين عبارت را در گوگل جست‌وجو کردم، به 40400 صفحه رسيدم. اين نشان مي‌دهد که بسياري ديگر نيز به اين نياز پي برده‌اند و دارند به اين حرفه كشيده مي‌شوند. امروزه دورنماي فرصتهاي شغلي به قدري سريع تغيير مي‌کند که ديده‌بانهاي دولتي، و يا حتي شرکتهاي بزرگي را که معروف به ابداع شغلهاي جديد هستند، جا مي‌گذارد. بهترين فهرست مشاغل، موتورهاي جست‌وجو و اخبار روزانه است.
و بالاخره نکته چهارم اينکه آقاي مشاور در خط مقدم ذهن و رفتارش، مسئوليت‌پذيرانه عمل کرد. کليد موفقيت او در نقش يک پزشک رايانه، قابل اعتمادبودن بود. او مي‌گويد «مردم به اين دليل به من مراجعه مي‌کنند، که نه فقط مي‌توانم رايانه‌هايشان را درست کنم، بلکه به اين خاطر که من از آن آدم‌هايي هستم که اگر يک وقت با خانواده‌شان در منزل تنها بمانم، نگران نيستند».
مثال بالا، نمونه‌اي از خلق يک شغل از هيچ است. آنچه وجود داشت فقط يک «تقاضاي پنهان» بود که تنها يک چشم تيزبين مي‌توانست آن را ببيند. البته راه ديگري هم براي ابداع شغل جديد وجود دارد: شغل فعلي‌تان را اصلاح کنيد.
تبديل يک شغل موجود به يک ابرشغل؛ چگونه
دهها ميليون ابرشغل قابل ابداع است، چرا که هر شغلي را مي‌توان به يک ابرشغل تبديل کرد. فرايند آن بسيار ساده، و متشکل از دو گام است:
گام اول: شغل فعلي را تا جايي که مي‌توانيد «خودکار» کنيد. با استفاده از کاغذ، اصلاح رويه‌ها يا هر ابتکار ديگري که مي‌توانيد به خرج دهيد، بخشي از شغل را به رايانه بسپاريد. تنها در اين صورت مي‌توانيد از شر انجام دادن اين همه کار خلاص شويد. در واقع، داريد به يک روبات مي‌گوييد که بيايد و شغل شما را تصاحب کند: «تو استخدام شده‌اي و کاري که از تو مي‌خواهم انجام دهي اين است».
گام دوم: جنبه‌هاي ابرانساني شغل خود را توسعه دهيد. فهرست پنج مهارت اصلي و سه مهارت کمکي را مرور کنيد. ببينيد در کدام جنبه از شغل خود مي‌توانيد خلاقيت بيشتري به کار بگيريد، يا کشف کنيد كه چرا بعضي چيزها درست عمل نمي‌کنند، يا تاثيرگذاريتان را از طريق ارتباطات موثرتر بهبود بخشيد. تصور کنيد که مسئوليت‌پذيرتر شده‌ايد، يا کيفيت مسئوليت‌هايتان را با دادن قولهاي شرافتمندانه‌تر بالاتر برده‌ايد.
همه ما نمي‌توانيم و قرار هم نيست که پژوهشگر نانو بشويم. جهاني که ما مي‌خواهيم و مي‌سازيم، براي همه‌ي خُلق‌وخوها و سليقه‌ها اتاقي دارد: کساني که دوست دارند بيش از آنکه از مغزشان کار بکشند، با دست‌هايشان کار کنند يا آنهايي که از کار کردن با آدمهاي جديد، بيش از سروکله زدن با ايده‌هاي جديد لذت مي‌برند. ابرشغلهاي آينده، همه اين تفاوتها را در بر مي‌گيرد. تمام مهارتهاي ابرانساني ـ حتي آنهايي که با اشيا سرو كار دارند ـ از خطر ماشيني‌شدن در امانند؛ به شرطي که با خودآگاهي دنبال شوند.
حتي اگر شغلي کاملاً ماشيني شود، متصدي آن در صورتي که بخواهد مي‌تواند با استفاده از رويکرد دو گامي زير، آن را از نو احيا کند و اين بار به صورت يک ابرشغل. اين وضعيت براي بسياري از کساني که در مشاغل اداري و مالي و پشتيباني کار مي‌کنند، پيش‌ مي‌آيد که اگر هوشمندانه عمل نکنند، ممکن است شغل خود را کاملاً از دست بدهند. در گام اول، متصدي شغل بايد هماهنگ با جريان خودکارسازي پيش‌ برود و راههايي بيابد که با آن بتوان کار را با زمان و تلاش کمتري انجام داد. او از اين طريق به مديريت سازمان در خودکارسازي شغلي و بهره‌گيري از فناوريهاي پيشرفته کمک مي‌کند. سپس متصدي (در صورتي که هنوز شغلش را از دست نداده باشد) بايد از وقتهاي خالي خود براي تقويت مهارتهاي ابرانساني‌اش استفاده کند. او بايد صميميت و سودمندي‌اش را براي مشتريان شرکت تقويت كند، و از مديرش بخواهد که وظيفه‌ها و مسئوليتهاي بيشتري را به او بسپارد. از قدرت اکتشاف و خلاقيتش براي حل مسائل مشکل‌زا در کسب‌وکار ياري بگيرد و تلاش کند تا راه‌حلهاي تازه‌اي ارائه دهد.
همه مشاغل فعلي ـ از صندوق‌دار گرفته تا مديرعامل و از حسابدار گرفته تا جانورشناس ـ مي‌توانند روي نردبان ابرشغل بالاتر بروند. نوآوريها بيشتر سراغ کساني مي‌روند که اشتياق بيشتري به دگرگوني دارند: خودِ صاحبان مشاغل.
ابرشغلها سر بر مي‌آورند
ابرشغلهاي آينده ممکن است کاملاً نو يا نسخه بهبوديافته شغلهاي کنوني باشند و به احتمال زياد از نظر کيفي با شغلهاي امروزي کاملاً متفاوتند و روي مهارتهاي ابرانساني تمرکز بيشتري دارند.
برنامه‌ريزي ابرشغلي
براي کساني که مي‌خواهند يک ابرشغل شايسته و ثروت‌آفرين را هدف بگيرند، پيروي از پنج گام زير پيشنهاد مي‌شود:
1. تصميم بگيريد کداميک از مهارتهاي ابرانساني ـ اکتشاف، خلاقيت، پياده‌سازي، تاثيرگذاري، و فعاليت‌هاي بدني ـ بيشتر با شما تناسب دارند. کارآموزي و خلق شغلتان را حول همين محور برنامه‌ريزي کنيد، نه روي يک تخصص سنتي مثل مهندسي شيمي يا ادبيات انگليسي. دانش تخصصي، گرچه هنوز مهم است، اما در مقابل مهارتهاي ابرانساني که پايا و غير قابل ماشيني‌شدن هستند، کم مي‌آورد.
2. تعيين کنيد بر چه ماموريتي و در چه حوزه‌اي مي‌خواهيد تمرکز کنيد. تصميم بگيريد مي‌خواهيد با کدام حوزه‌ مشکل‌خيز و پر از مسائل حياتي گلاويز شويد: انرژي، دستکاري مواد، يا احياي انسان. بايد حوزه‌اي را بيابيد که هم با علائق شما سازگار باشد و هم گره‌اي از مشکلات مشترک بشر بگشايد. آنچه اهميت دارد اين است که شما بهترين و بيشترين سعي ممکن را به عمل آوريد تا استعدادهاي خود را در مسير درست به کار اندازيد.
3. دستمزد مناسب را در نظر بگيريد. اگر پول و درآمد براي شما مسئله است، احتمالاً مجبور خواهيد شد بيشتر جست‌وجو و مذاکره کنيد، اما پول نبايد شما را از ماموريت اصلي‌تان ـ مشارکت در حل مشکلات مشترک بشريت ـ منحرف کند. تقريباً همه شغلها، حتي پيش پا افتاده‌ترين آنها، مي‌توانند با تزريق انرژي ابرانساني به حرفه‌اي ارضاکننده و ارزشمند تبديل شوند. اگر مي‌توانيد، هم‌زمان بر دو يا سه شغل متمرکز شويد. از قالبهاي نامتعارف همکاري و مشارکت استفاده کنيد.
4. با داشتن چند شغل، انعطاف‌پذيرتر شويد. فرايند دو گامي پيش‌گفته را در نظر داشته باشيد: خودتان را از هر فعاليتي که مي‌تواند ماشيني‌ شود خلاص کنيد. سپس روي تقويت مهارتهاي ابرانساني‌تان تمرکز کنيد. ابرشغلها سريعتر از شغلهاي امروزي رايج مي‌شوند و از رونق مي‌افتند. بهتر اين است که مثل آچار فرانسه در همه‌چيز استاد شويد و آن‌ را خودکار کنيد، سپس سراغ پيگيري هدف کلي‌تان برويد.
5. در تغييرات اجتماعي در سطوح ملي و بين‌المللي مشارکت کنيد. اقدامهاي فردي، هرچند حياتي باشند، در خلاء جواب نمي‌دهند. موفقيت شخصي و رفاه، ما را از فروپاشي اجتماعي نجات نخواهد داد.