اين صنعت فراز و نشيب زيادی را از زمان ورودش به ايران تا به امروز طی کرده است و به تبع آن افرادی هم که به این صنعت بدیع پرداخته اند سختیهای فراوانی را متحمل شده اند.
متأسفانه اولين کسانی که به ظاهر اقدام به وارد کردن اين صنعت نمودند چون از لحاظ علمی مبانی آنرا بلد نبودند نه تنها کمکی به اقتصاد کشور ننمودند بلکه سنگ بنايی را گذاشتند که موجبات اوارگی و بدبختي تعداد زيادی از هموطنان عزیزمان را فراهم اورد و متأسفانه هنوز هم روزانه اخبار تازه ای از جزييات اين جنايت ضد بشری به گوش ميرسد.
اری ٬ هیچ نامی جز جنایت برازنده این عمل غیر اخلاقی و غیر انسانی نیست.
صنعتی که در جهان تعداد بی شماری از مردم را از فقر و بيچارگی و زندگي کارمندی نجات داده٬ صنعتی که افراد بی شماری از طبقه ضعیف و متوسط جوامع مختلف را به آزادی مالی کامل رسانده٬ صنعتی که انقلاب جدیدی در عرصه تجارت در این عصر فراصنعتی ایجاد کرده٬ بخاطر سودجويی عده ای دلال و برخورد غلط مراجع علمی و اقتصادی در بدو ورود ٬به کابوسی براي ايرانيان بدل گشته که شايد تا سالها از ذهن هيچکداممان بيرون نرود.
هيولايی به نام گلدکوئست. شرکتی که بر اسم این صنعت جهانی سایه انداخته و متاسفانه هنوز هم خیلی ها به اشتباه نتورک مارکتینگ رو با گلد کوئست مترادف می دانند.
متأسفانه اولين شرکتی که پا به ايران گذاشت و به صورت جدی به فعالیت پرداخت گلدکوئست بود.

از انجايی که روش کاری این شرکت کاملاً در ايران جديد بود و متأسفانه اکثريت مردم خيال ميکردند که هر چيزی که از اون طرف آب بياد خوب است ٬گلدکوئست خيلی سريع جایش را در جامعه ما باز کرد.

هیچ کس تحقیق نکرد که این شرکت جدید طبق چه ضوابط علمی کار می کنه؟ آیا این شرکت و از آن مهمتر این روش جدید کسب درامد٬ در کشورهای پیشرفته قانونی است؟ آیا در سطوح جهانی فرد یا افراد دیگری هم این کار را انجام می دهند؟ یا نه این کار صرفا جهت سرکیسه کردن کشورهای فقیر و جهان سومی طراحی شده؟ آیا اصلا این روش جدید عرضه کالا٬ یک روش جدید تجاری است و یا صرفا یک حقه جدید جهت پولدار شدن مبتکران آن است؟

در بحث تجارت اگر قرار است سود خوبی عايد ما بشه بايد حداقل يکی از شرايط زير رو داشته باشيم:
1-اولين باشيم
2- بهترين باشيم
جالب اينجاست که گلد کوئست نه اولين بود و نه بهترين.
ولی چرا عده زيادی جذبش شدن؟
به علت بی اطلاعی از اصول صحيح اين تجارت جدید ٬ اکثراً فکر کردن که اين شرکت اولين شرکت سالم در اين زمينست و جذب نو بودنش شدن.

اساس کاری گلدکوئست بر مبنای جو و جو زدگی شکل گرفته بود٬ نه دادن اطلاعات صحيح راجع به این حرفه.به همین دلیل و با سوء استفاده از اوضاع خراب اقتصادی اکثریت مردم٬ تعداد مشتريان شرکت زياد و زیادتر شد٬بدون اینکه اکثریت آنها بدونند که واقعا دارن چیکار می کنن. اینجا دقیقا نقطه بحرانی و مشکل ساز سیستم بود. افراد توجيه علمی و منطقی واسه کاری که ميکردن نداشتن و فقط ميخواستن با جو گيری و تمرکز روی درامد٬ افراد رو جذب سيستمشون کنن.عده زیادی از مشتریان ناراضی( که یا کالایی دریافت نکرده بودن و یا اگر هم دریافت کرده بودن ارزش ناچیزی داشت و از اون مهمتر علمی هم راجع به اصل ماجرا نداشتن و فقط از روی شنیده ها اقدام به خرید سکه کرده بودن) ایجاد شده بود. بقیه ماجرا رو هم شما بهتر ازمن میدونید.(البته داستان گلد کوئست خیلی مفصل تر از ایناست.در جای مناسب به اون هم می پردازیم)
اگه بخوام به طور خلاصه بگم٬ ابزاری وارد کشور شد که ما استفاده علمی از اون رو بلد نبوديم.
در نتيجه به جای سود کردن ٬ ضرر زديم. این فرصت تجاری برای ما تبدیل به تهدید شد.البته با هوشمندی خاص مجلس و مراجع محترم قضایی جلوی قسمتی از این ضرر گرفته شد. هنوز هم راهکارهایی وجود داره که میشه از این فرصت تجاری گرانبها حد اکثر استفاده را نمود که جلوتر مفصلا به آنها می پردازیم.
نکته جالب اينجاست که مبانی اصلی اين صنعت به قدری راحتن که حتی يه فرد بيسواد هم به راحتی ميتونه اونو بفهمه. اصلا نقطه قوت این تجارت همینه.اینکه برای همه قابل انجامه.