نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: معيارهاي ارزيابي عملکرد مالي شرکتها

  1. #1

    Icon17 معيارهاي ارزيابي عملکرد مالي شرکتها

    معيارهاي ارزيابي عملکرد مالي شرکتها



    معيارهاي اندازه گيري عملکرد را با توجه به مفاهيم حسابداري و مفاهيم اقتصادي مي توان به دو دسته حسابداري و اقتصادي تقسيم کرد. در معيارهاي حسابداري، عملکرد شرکت با توجه به داده هاي حسابداري ارزيابي مي شود در حالي که در معيارهاي اقتصادي، عملکرد شرکت با توجه به قدرت کسب سود دارائي هاي موجود و سرمايه گذاري بالقوه و با عنايت به نرخ بازده و نرخ هزينه سرمايه ارزيابي مي گردد.معيارهاي حسابداري ارزيابي عملکرد شرکت عبارتند از:


    معيارهاي حسابداري ارزيابي عملکرد شرکت عبارتند از:سود[1]، رشد سود[2]، سود تقسيمي[3]، جريان هاي نقدي[4]، سود هر سهم[5] و نسبت هاي مالي (شامل
    ROA[6] ،ROE[7]،P/E[8]، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتري[9] سهام و نسبت Q توبين[10]).معيارهاي اقتصادي ارزيابي عملکرد شرکت عبارتند از :ارزش افزوده اقتصادي[11] (EVA)، ارزش افزوده بازار[12](MVA) و ارزش افزوده اقتصادي تعديل شده[13] (REVA).(جهانخانی و سجادی، 1374).




    معيارهاي حسابداري

    معيارهاي حسابداري به دو دسته تقسيم مي شوند، دسته اول مبتني بر اطلاعات حسابداري هستند و دسته دوم بر اطلاعات حسابداري و اطلاعات بازار مبتني مي باشند. (جهانخانی و سجادی، 1374)


    معيارهاي مبتني بر اطلاعات حسابداري

    که عمدتاٌ با استفاده از اطلاعات تاريخي موجود در صورت هاي مالي اساسي و يادداشت هاي همراه، عملکرد شرکت را اندازه گيري مي کنند. اين معيارها شامل سود، سود هر سهم، نرخ رشد سود، تقسيم سود، جريان هاي نقدي آزاد، نرخ بازده حقوق صاحبان سهام (ROE) و نرخ بازده دارائي ها (ROA) مي باشند. (جهانخانی و سجادی،1374)



    سود

    سود حسابداري عبارت از درآمدها منهاي هزينه ها مي باشد. در طول يکسال مالي شرکت با توجه به فعاليت هايي که انجام مي دهد، درآمد تحصيل مي کند. از طرفي شرکت براي توليد محصولات و ارائه خدمات مبالغي هزينه متحمل مي شود. در پايان سال مالي به منظور تعيين عملکرد شرکت، درآمدها و هزينه هاي مربوطه با هم مطابقت داده مي شوند تا معلوم شود که شرکت در سال مالي مذکور چقدر سود تحصيل نموده است. بنابراين سود مي تواند روشي براي ارزيابي عملکرد شرکت باشد. (جهانخانی و ظریف فرد، 1374)




    سود هر سهم(EPS)

    سود هر سهم عبارتست از سود خالص پس از کسر ماليات شرکت، تقسيم بر تعداد سهام آن شرکت.سود هر سهم ممکن است بصورت سود سهام به سهامداران پرداخت شود يا تمام آن مجدداً سرمايه گذاري شود و يا اينکه قسمتي از آن سرمايه گذاري و قسمتي ديگر بعنوان سود بين سهامداران توزيع شود.مهمترين مساله اين ست که آيا اطلاعات سود هر سهم بايد فقط اطلاعات تاريخي را منعکس نمايد يا اطلاعات پيش بيني را نيز منعکس نمايد؟ APB در بيانيه شماره 15 بر مفهوم پيش بيني تاکيد مي نمايد زيرا عقيده دارد که اين اطلاعات براي تصميمات سرمايه گذاري و بررسي پتانسيل شرکت بمنظور اعطاي اعتبار مفيدتر مي باشد.البته اطلاعات گردش وجوه نقد و ساير اطلاعات مرتبط با توزيع سود احتمالي جهت تصميمات سرمايه گذاري مهمتر از اطلاعات سود هر سهم مي باشد و در چنين مواردي تاکيد بيشتر بايد بر محاسبه سود نقدي هر سهم و کل سود توزيعي لازم، براساس پيش بيني باشد تا محاسبه و ارائه سود هر سهم.از جمله ايرادات ارقام سوددهي[14] و منجمله EPS اينست که بتنهايي منعکس کننده ميزان ريسک نيستند، زيرا تغييرات بالقوه اي را که در هزينه سرمايه يک شرکت در ارتباط با تورم و تغييرات ريسک مالي و تجاري رخ مي‌دهند، ناديده مي گيرند. همچنين توجه داشتن به EPS در برنامه ريزي ها به اهميت سياست هاي تقسيم سود اشاره اي نمي کند. البته دلايل فوق نشان مي دهد که EPS تنها يک روي سکه است به عبارت ديگر در تعيين ارزش يک شرکت فقط کميت سود مهم نيست بلکه بايد به کيفيت آن نيز توجه شود، يعني اينکه سود با چه ميزان سرمايه گذاري حاصل شده است و هزينه سرمايه چقدر بوده است.

    با توجه به اينکه در معيارهاي حسابداري سود مورد تاکيد مي باشد، اين مطلب که وجوه خرج شده را بعنوان هزينه در صورت سود و زيان منظور کنيم يا يک دارايي سرمايه اي در ترازنامه، مي تواند در سود هر سهم تاثير بسزائي داشته باشد.به عقيده استورات اين تاثير زماني اوج مي گيرد که شرکت مجاز به انتخاب يک روش از بين چند روش حسابداري باشد ( 24- 22 , p 1999 Stewart & Bennett, )


    نرخ رشد سود

    نرخ رشد از حاصلضرب نرخ سرمايه گذاري در نرخ بازده بدست مي آيد. بنابراين ممکن است که دو شرکت داراي نرخ رشد سود مشابهي باشند در حالي که نرخ بازده آنها با هم متفاوت باشد. مثلا ممکن است شرکتي داراي نرخ بازده 10 درصد و شرکتي داراي نرخ بازده 15 درصد باشد. براي اينکه دو شرکت فوق نرخ رشد سود مشابهي داشته باشد، لازم است که شرکت اول سرمايه گذاري بيشتري انجام دهد زيرا نرخ بازده کمتري دارد. در حالي که شرکت دوم به دليل نرخ بازده بهتر با سرمايه گذاري کمتري به همان نرخ رشد سود دست پيدا خواهد کرد. (جهانخانی و ظریف فرد، 1374)



    سود تقسيمي

    بسياري بر اين باورند شرکتي که سياست تقسيم سود باثباتي دارد و هر ساله مبلغي از سود خود را بين سهامداران تقسيم مي کند، اين عمل نشاندهندة موفقيت و عملکرد مثبت شرکت مي باشد. معمولاً شرکت هايي اقدام به تقسيم مي کنند که نمي توانند سود خود را سرمايه گذاري نمايند. سود تقسيمي به سياست سرمايه گذاري شرکت بستگي دارد.شرکت هايي که فرصت هاي سرمايه گذاري سودآوري دارند،سود را به عنوان يک منبع تامين مالي تلقي مي کنند. (جهانخانی و ظریف فرد، 1374)



    جريان هاي نقدي آزاد[15] (FCF)

    جريان نقدي آزاد از تفاوت سود عملياتي خالص پس ازکسر ماليات و سرمايه گذاري خالص در دارایی های عملیاتی بدست مي آيد. )احمد پور و يحيي زاده فر، 1383،ص85)

    يعني: FCF = NOPAT-I


    نرخ بازده حقوق صاحبان سهام (ROE)

    نرخ بازده حقوق صاحبان سهام يکي از نسبت هاي مالي است که از طريق تقسيم سود قبل از ماليات به حقوق صاحبان سهام بدست مي آيد، بنابراين همه ايرادهايي که به سود حسابداري وارد شد، به اين معيار نيز وارد مي باشد. سود حسابداري با توجه به روش هاي گوناگون حسابداري و همچنين برآورد هاي حسابداري تحت تاثير قرار مي گيرد. بعبارتي مديريت مي تواند با توجه به اهداف خود، سود حسابداري و در نتيجه نرخ بازده حقوق صاحبان سهام (ROE) را تغيير دهد. (جهانخانی و سجادی، 1374)



    نرخ بازده دارائي ها (ROA)

    نرخ بازده دارائي ها (ROA) يکي از نسبت هاي مالي است که از طريق تقسيم سود خالص بعلاوه هزينه بهره به مجموع دارائي ها بدست مي آيد. ROA به مهارت هاي توليد و فروش شرکت مربوط مي شود و بوسيله ساختار مالي شرکت تحت تاثير قرار نمي گيرد. بدليل استفاده از سود حسابداري در محاسبه نرخ بازده دارائي ها، ايرادهايي که بر سود حسابداري وارد است، بر اين معيار نيز وارد مي باشد. با توجه به اينکه دارائي ها در تراز نامه به خالص ارزش دفتري نشان داده مي شوند، بنابراين ارزش واقعي دارائي ها ممکن است بسيار پائين تر يا بالاتر از ارزش هاي دفتري آنها باشد، بنابراين ROA پايين ضروتاً به اين مفهوم نيست که دارائي ها بايد در جاي ديگري بکار گرفته شوند. همچنين ROA بالا به اين مفهوم نيست که شرکت مي بايست نسبت به خريد همان دارائي ها و کسب بازده بيشتر اقدام نمايد. (جهانخانی و سجادی، 1374)

  2. #2

    Icon17

    معيارهاي مبتني بر اطلاعات حسابداري و اطلاعات بازار

    اين معيارها علاوه بر استفاده از اطلاعات موجود در صورت هاي مالي اساسي و يادداشت هاي همراه، اغلب از اطلاعات بازاز نيز براي اندازه گيري عملکرد شرکت استفاده مي نمايند. بهمين دليل اين معيارها علاوه بر حفظ مزاياي معيارهاي قبلي، برخي از معايب آنها را نيز برطرف مي کنند. بعبارتي چون از اطلاعات بازار نيز استفاده مي کنيم، معيارها تا حدودي مربوط تر هستند و بيشتر با واقعيت همخواني دارند ولي از قابليت اتکاﺀ کمتري برخوردارند و بدليل اينکه اطلاعات بازا دائماً در حال تغيير مي باشند اين معيارها نسبتا بي ثبات هستند. در حالت کلي اين معيارها نسبت به معيارهاي مبتني بر اطلاعات تاريخي ارجحيت دارند و عملکرد شرکت را دقيق تر اندازه گيري مي کنند. اين معيارها شامل نسبت قيمت به سود (P/E)، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتري سهام و نسبت Q توبين مي باشد. (جهانخانی و ظریف فرد، 1374)


    نسبت قيمت به سود[16] (P/E)

    نسبت P/E ابزاري رايج براي تحليل وضعيت شرکتها، صنايع و بازار است که از طريق تقسيم قيمت بازار يک سهم به سود همان سهم بدست مي آيد و بيانگر مبلغي است که سرمايه گذاران بايستي براي هر ريال سود پرداخت نمايند. نسبت P/E از عايدي شرکت بعنوان بمبناي ارزش سرمايه گذاري سهام استفاده مي کند و به روش هاي مختلف به ارزيابي سهم و شاخص بازار مي پردازند. اين نسبت مظنه زير ارزش يا بالاي ارزش بودن قيمت سهام است.


    نسبت ارزش بازار به ارزش دفتري سهام

    اين نسبت از طريق تقسيم ارزش بازار هر سهم به ارزش دفتري همان سهم بدست مي آيد. ارزش دفتري هر سهم نشان دهنده ارزش هاي تاريخي است. از طرفي ارزش بازار هر سهم انعکاسي از جريان هاي نقدي آتي مي باشد که عايد شرکت خواهد شد، بنابراين اگر شرکتي داراي مديريت و سازماندهي باشد که با کارآيي کامل به وظايف و نقش هاي خود عمل کند دراين صورت ارزش بازار، بزرگتر از ارزش هاي تاريخي و دفتري خواهد بود و اين نسبت افزايش پيدا مي کند. نسبت ارزش بازار به ارزش دفتري هر سهم طرز تفکر سرمايه گذاران نسبت به عملکرد گذشته و دورنماي آتي شرکت را بيان مي کند.


    نسبت Q توبين

    نسبت Q توبين يکي ديگر از ابزارهاي اندازه گيري عملکرد شرکت ها مي باشد که از طريق تقسيم ارزش بازار شرکت به ارزش دفتري يا ارزش جايگزيني[17] دارائي هاي شرکت بدست مي آيد. اين نسبت توسط آقاي جيمز توبين در تجزيه و تحليل ها اقتصاد کلان بمنظور پيش بيني آينده فعاليت هاي سرمايه گذاري در سال 1978 مطرح شد. هدف وي برقراري يک رابطه علت و معلومي بين شاخص Q توبين و ميزان سرمايه گذاري انجام شده توسط شرکت بود. اگر شاخص Q توبين محاسبه شده براي شرکت بازار بزرگتر از يک باشد، انگيزه زيادي براي سرمايه گذاري وجود دارد، بعبارتي نسبت Q توبين بالا، معمولاً نشانة ارزشمندي فرصت هاي رشد شرکت مي باشد. اگر نسبت Q توبين کوچکتر از يک باشد سرمايه گذاري متوقف مي شود. در صورتي که شرکت از تمامي فرصت هاي سرمايه گذاري بهره برداري کند ارزش نهايي Q توبين بسوي عدد واحد يک ميل پيدا مي کند.


    معيارهاي اقتصادي

    معيارهاي اقتصادي سعي مي كنند با تبديل اطلاعات حسابداري از طريق انجام برخي تعديلات به اطلاعات اقتصادي، اطلاعات اقتصادي را مبناي ارزيابي عملكرد شركت ها قرار دهند‏، بعبارت ديگر اين معيارها عملكرد شركت را با توجه به قدرت كسب سود دارائي هاي موجود و سرمايه گذاري بالقوه و با

    عنايت به نرخ بازده و نرخ هزينه سرمايه، ارزيابي مي كنند. (جهانخانی و ظریف فرد، 1374)

    مهمترين معيارهاي كه در زمينه ارزيابي عملكرد با استفاده از معيارهاي اقتصادي وجود دارند عبارتند از:

    -1ارزش افزوده بازار[18] يا MVA

    -2ارزش افزوده اقتصادي[19] يا EVA

    -3ارزش افزوده اقتصادي تعديل شده[20] يا REVA



    ارزش افزوده بازار

    هدف اوليه بيشتر شرکت ها افزايش ثروت سهامداران است. بديهي است که اين هدف منافع سهامداران را تامين مي کند. همچنين اين هدف براي اطمينان از تخصيص منابع کمياب به طور کارا کمک مي کند. ثروت سهامداران از طريق به حداکثر نمودن تفاوت بين ارزش بازار سهام شرکت و مقدار سرمايه تامين شده توسط سهامداران به حداکثر مي رسد. اين تفاوت، ارزش افزوده بازار (MVA) ناميده مي شود.

    (2-1) حقوق صاحبان سهام- ارزش بازار سهام = MVA

    حقوق صاحبان سهام- (قيمت سهام)(تعداد سهام منتشره) = MVA

    براي مثال كل ارزش بازار سرمايه شركت اميد در سال 13x5 مبلغ 000/300 ميليون ريال است، در حالي كه ترازنامه نشان مي دهد كه حقوق صاحبان سهام فقط 000/75 ميليون ريال است. بنابراين MVA شركت اميد برابر با 000/225 = (000/75 – 000/300) ميليون ريال است. اگر آنها شركت را بفروشند، مبلغ 000/225 ميليون ريال اختلاف بين پولي كه سهامداران اميد از زمان تاسيس در شركت سرمايه گذاري كرده اند (با توجه به تامين سرمايه- شامل سود انباشته) و وجه نقدي كه از بابت فروش شركت بدست مي آورند را نشان مي دهد .هر چقدر (MVA) بالاتر باشد، مديريت از عملکرد بهتري برخوردار مي باشد. گاهي اوقات MVA به عنوان کل ارزش بازار شرکت منهاي کل مقادير سرمايه عرضه شده توسط سرمايه گذاران تعريف مي شود. براي اکثر شرکت ها منابع تامين مالي شامل سهام عادي، بدهي ها و سهام ممتاز مي باشد. ما مي توانيم کل مقدار سرمايه عرضه شده توسط سرمايه گذاران را مستقيماً از ارزش ارائه شده در صورت هاي مالي محاسبه کنيم. کل ارزش بازار يک شرکت مجموع ارزش بازار حقوق صاحبان سهام عادي، بدهي ها و سهام ممتاز مي باشد. با توجه به اينکه قيمت سهام به آساني در دسترس است، محاسبه ارزش بازار سهام شرکت آسان مي باشد، اما هميشه محاسبه ارزش بازار بدهي به اين آساني نيست. از اين رو بيشتر تحليل گران ارزش بدهي گزارش شده در صورت هاي مالي يا ارزش دفتري بدهي ها را به عنوان برآورد ارزش بازار آن به کار مي برند.براي شركت اميد كل مبلغ بدهي گزارش شده بالغ بر 45/000 ميليون ريال بود و شركت اميد سهام ممتاز نداشت. چنانچه مبلغ 45/000ميليون ريال به عنوان ارزش بازار بدهي در نظر گرفته شود، كل وجوه عرضه شده به وسيله سرمايه گذاران مبلغ 000/120 (45/000+75/000) ميليون ريال و كل ارزش بازار مبلغ 000/345 (000/45+000/300) ميليون ريال خواهد بود. در نتيجه، مقدار MVA برابر با 000/225 (000/120-000/345) ميليون ريال مي باشد. بايد توجه نمود كه اين همان جوابي است كه ما با استفاده از تعريف قبلي MVA بدست آورديم. چنانچه ارزش بازار بدهي تقريباً برابر با ارزش دفتري آن باشد. هر دو روش مذكور به يك نتيجه ختم مي شود. )احمد پور و يحيي زاده فر، 1383، صص89-88)


    ارزش افزوده اقتصادي

    در حالي که MVA تاثير اقدام هاي مديريت را از زمان شروع فعاليت شرکت اندازه گيري مي کند، ارزش افزوده اقتصادي بر اثربخشي مديريت در يکسال معين تاکيد دارد.EVA برآورد سود اقتصادي واقعي يک شرکت در يک سال مي باشد و تفاوت زيادي با سود حسابداري دارد. EVA بيانگر باقيمانده سود پس از کسر هزينه سرمايه است. در حالي که سود حسابداري بدون در نظر گرفتن هزينه سرمايه تعيين مي شود. تامين مالي از طريق سهامداران هزينه دارد، زيرا وجوه تهيه شده توسط سهامداران مي توانست در جاي ديگر با بازده مناسب سرمايه گذاري شود. با سرمايه گذاري در شرکت، سهامداران فرصت سرمايه‌گذاري در جاي ديگر را از دست مي دهند. بازده سرمايه از دست رفته با ريسک مشابه، هزينه فرصت ناميده مي شود.EVA معياري براي اندازه گيري توانايي مديريت جهت افزايش عملکرد و ارزش افزوده به سرمايه جديد است. بايد توجه داشت که EVA مي تواند هم براي کل شرکت و هم در بخش هاي مختلف يک شرکت به کار رود. بنابراين EVA مبنايي را براي تعيين عملکرد مديريت در تمامي سطوح ارائه مي دهد. هر چقدر EVA شرکت بيشتر باشد، وضعيت آن شرکت مطلوب تر است، غالباً EVA به عنوان مبناي اصلي براي پاداش مديران در نظر گرفته مي شود. )احمد پور و يحيي زاده فر، 1383، صص91-89 ) البته در ادامه به تفصيل در مورد EVA ونحوۀ محاسبه آن توضيح خواهيم داد.


    ارزش افزوده اقتصادي تعديل شده[21] (REVA)

    همانطوري كه گفته شد، EVA بصورت زير محاسبه مي گردد:

    EVA = (r-c) × capital

    در اين فرمول براي محاسبه هزينه سرمايه بكار گرفته شده از خالص ارزش دفتري دارائي ها استفاده مي شود. اگر بجاي خالص ارزش دفتري دارائي ها، ارزش روز خالص دارائي ها بكار گرفته شود، مبلغ بدست آمده نشان دهنده ارزش افزوده اقتصادي تعديل شده يا REVA مي باشد. در اين فرمول Capital نشان دهنده ارزش دفتر اقتصادي دارائي هاي مي باشد و C نشان دهنده هزينه سرمايه بكار گرفته شده در شركت است كه از ‌WACC يا ميانگين موزون هزينه سرمايه بر مبناي ارزش هاي بازار بدست آمده است. براي درك تغييرات در ثروت سهامداران بهتر است كه هزينه سرمايه بر مبناي ارزش هاي بازار با دارائي هاي شركت بر مبناي ارزش هاي بازار بكار گرفته شود. بر اين اساس شكل تعديل شده اي از EVA بنام REVA بدست مي آيد كه بصورت زير محاسبه مي شود:

    (2-2) REVA = (r-c) × M capital M capita همان ارزش بازار دارائي هاي شركت مي باشد كه بصورت زير بدست مي آيد:


    بدهي هاي جاري بدون بهره- ارزش دفتري بدهي ها+ ارزش بازار سهام ممتاز و سهام عادي= M capital

    مزيت REVA نسبت به EVA در اينست كه، در هر زمان REVA مثبت باشد براي سهامداران ارزش مضاعف ايجاد شده است، يعني سود عملياتي تامين كنندگان مالي كه در پايان سال برحسب درصدي از ارزش بازار سرمايه آنها بيان شده است، بيشتر از هزينه فرصت سرمايه آنهاست. اما اين وضعيت در EVA وجود ندارد زيرا تامين كنندگان مالي مي توانند بازدهي را بر مبناي سود عملياتي دريافت كنند كه ازهزينه فرصت سرمايه شان كمتر مي باشد، با وجود اينكه EVA مثبت است. در اصل EVA از اطلاعات قابل اتكاء تري استفاده مي كند ولي اين اطلاعات لزوماً اطلاعات مربوطي نيستند.

    در اين روش (REVA) به جاي تاكيد بر قابليت اتكا اطلاعات (ارزش دفتري دارائي ها ) به مربوط بودن اطلاعات (ارزش روز دارائي ها) تاكيد شده است و با توجه به اينكه براي محاسبه بازده از مبلغ سود خالص سال جاري استفاده مي شود و اطلاعات سود خالص نيز (مثل بهاي تمام شده كالاي فروش رفته و مبلغ فروش) عمدتاً مربوط به دوره جاري هستند‏ بنابراين در نظر گرفتن ارزش روز دارائي ها در مخرج كسر محاسبة بازده، مطلوب تر بنظر مي رسد. ( 20- 11 , p 2002 Melbourne, )



    [1] .Profit

    [2]. Profit Growth

    [3]. Dividend

    [4]. Cash Flows

    [5]. Earning Per Share (EPS)

    [6]. Return on Assets

    [7]. Return on Equity

    [8]. Price-To-Earning Ratio

    [9] .Market-To-Book

    [10]. Q-Toobin

    [11]. Economic Value Added

    [12] .Market Value Added

    [13]. Residual Economic Value Added

    [14]. Earnings

    [15] Free Cash Flow

    [16].Price-To-Earning Ratio

    [17].Replacement Cost

    [18].Market Value Added (MVA)

    [19].Economic Value Added (EVA)

    [20].Refined Economic Value Added (REVA)

    [21].Refined Economic Value Added (REVA)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •