نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: وظايف كلى شيعيان در دوره غيبت امام معصوم

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    24 وظايف كلى شيعيان در دوره غيبت امام معصوم

    شيعيان تا سال 260 ق، كه حضرت امام حسن عسكرى، عليه‏السلام، به شهادت رسيدند، مستقيماً و يا ازطريق نمايندگان و افراد مورداطمينانشان به امامان معصوم، عليهم‏السلام، دسترسى داشتند، امّا در دوره غيبت، لزوماً با اين سؤال مواجه مى‏شوند كه آيا غيبت امام معصوم (حجّت خدا) بمثابه رفع تكاليف از مسلمان و بخصوص شيعيان است؟ اگر جواب منفى باشد، آيا تكاليف آنها را عقل افراد تعيين مى‏كند و يا منابعى ويژه براى تعيين تكاليف، و افراد خاصّى براى تشخيص آن وجود دارند؟ و اگر منابع و افراد خاصّى بايد تكاليف مردم را معلوم كنند، آيا گستره و حجم و وسعت تكاليف عصر غيبت امام، عليه‏السلام، عيناً مانند دوره حضور است؟ در پاسخ به اين پرسشها، برخى از علماى شيعه كتابهايى تأليف كرده‏اند. از جمله مرحوم دبيرالدين ميرزا على‏اكبر صدرالاسلام همدانى در كتاب خويش31تكاليف مردم در عصر غيبت را تشريح كرده است.
    همچنين مرحوم آيةاللَّه سيدمحمد تقى موسوى اصفهانى، قدّس سرّه، در كتاب مهم خود وظايف بسيارى را2براى منتظران برشمرده است.
    در مقاله حاضر كوشيده‏ايم تا وظايف كلى و راهبردى شيعيان درعصر غيبت را مطالعه كنيم. با مطالعه اين وظايف، مى‏توانيم پاسخ پرسشهاى آغاز مقاله را بدهيم. براساس اين مقاله، مى‏توانيم بگوييم كه تكليف در عصر غيبت رفع نمى‏شود، بلكه براساس مقتضيات زمان و با تكيه بر قرآن و سنت نبوى، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، و سيره اهل‏بيت، عليهم‏السلام، توسط فقهاى جامع‏الشرايط تعيين و مشخص مى‏گردد. همچنين بخوبى مى‏توان دريافت كه همانطور كه حيرت و ابهام و فتنه زياد است و طبعاً زيركى فراوانترى لازم دارد؛ به‏دليل وقوع شبهات فراوانى كه ازطرف پيامبر اسلام، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، دستور به توقف در آنها داريم و نيز به‏خاطر حضور علنى نداشتن و دردسترس نبودن امام معصوم، عليه‏السلام، در جامعه و سيطره كفّار و ستمگران بر مقدّرات بشر و لزوم تحفّظ و احتياط بيشتر شيعيان، گستره تكاليف محدودتر است تا با شرايط تقيّه تطبيق كرده و موجوديّت شيعه حفظ شود. نكته مهم اين است كه شيعه عصر غيبت، از نظر هويّت تاريخى و عقائد و احكام فرعى و وحدت كلمه و محاسن اخلاقى و امثال آن، نبايد فرقى با شيعه عصر ظهور داشته باشد. بايد چنان باشد كه اگر از قرن پانزدهم هجرى به قرن اول هجرى منتقل شد، بتواند همان‏طور موضعگيرى و عمل كند كه برادرانش در كنار امام على، عليه‏السلام، و ساير ائمه هدايت، عليهم‏السلام، و يا در عصر پيامبر، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، مى‏كردند و خصوصاً از جهت عقايد و نيز رضا (خشنودى) و سخط (ناخشنودى) همانند آنها باشد. البته اين ديدگاه با سكولاريسم و پلوراليسم دينى و دموكراسى و عصرى شدن دين و امثال آن تقابل و برخورد پيدا مى‏كند كه در موضوع اين مقاله اهميتى ندارند.
    وظايف كلى شيعيان در عصر غيبت كبراى حضرت امام حجة بن الحسن العسكرى، سلام‏اللَّه‏عليهما
    وظيفه شيعه درعصر غيبت اين است كه برآنچه از حق و هدايت كه به او رسيده، ثبات قدم داشته و چنگ بزند تا محفوظ بماند و پيداست كه منبع شناخت اين مطالب حقّه و هدايت يافتن به آن، مطابق حديث متواتر ثقلين، قرآن مجيد و سنت نبوى و عترت طاهره است، كه در عصر غيبت روايات و سنت ايشان در كتب موجود است. روايات متعددى با الفاظ مختلف براين مطلب دلالت مى‏كنند، ازجمله:

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    24

    1 - پرهيز از شك
    از امام صادق، عليه‏السلام، نقل شده كه ضمن حديثى درباره عصر غيبت فرمودند:
    ’... فإيّاكم والشّك والإرتياب أنفو عن أنفسكم الشكوك و قد حذّرتم فاحذروا من اللَّه...
    3پس بپرهيزيد از شك و دودلى و ترديد، شكها را از خودتان برانيد و به تحقيق كه شما برحذر داشته شديد، پس از خدا پرهيز كنيد [كه درعصرغيبت ترديد به‏خود راه‏دهيد] ...
    اين حديث نشان مى‏دهد كه يكى از وظايف شيعه در عصر غيبت، احراز درجه رفيع يقين و تلاش براى حفظ عقايد حقّه است. زيرا طولانى شدن دوره غيبتف حجّتف خدا، باعث ترديد و بى‏اعتقادى بسيارى مى‏شود و سيطره4مادّيت (مادى گرايى) و فضل‏فروشى عالم نمايانى كه علم و تخصص آنها ربطى به عقايد ندارد و درعين حال در آن دخالت و تخريب مى‏كنند، مزيد بر علت است.
    2 - چنگ زدن به امرف اول تا وصول به امرف آخر
    ما مجموعه بزرگ و والايى از احاديث عقيدتى و اخلاقى و فقهى و غير آن داريم كه از جهتى مايه فخر و مباهات ما بر ساير مذاهب و ملل است و از جهت ديگر باعث هدايت و ثبات قدم ماست. مى‏توان گفت مراد از »امر اول«، همين دوره دويست و هفتاد و سه‏ساله از آغاز بعثت تا آغاز غيبت و يا دوره امامان يازده‏گانه شيعه باشد كه آن ميراث را به‏يادگار گذاشته‏اند و حاملان و مبلّغان و مجريان آن، فقها و علماى صالح شيعه‏اند. البته توقيعات شريفه ناحيه مقدسه را نيز مى‏توان جزءف امرف اول دانست. امّا »امرف آخر (ديگر)« ظاهراً مربوط به عصر ظهور است كه تكاليف همه توسط شخص امام مهدى، عليه‏السلام، روشن مى‏شود و هيچ بلاتكليفى باقى نمى‏ماند. شيعه موظّف است كه در عصر غيبت، كمال تحفّظ را نسبت به آن ميراث گرانبها داشته و به ثقلين چنگ بزند و اگر چيزى را نفهميد، آن را انكار و رد نكند كه ممكن است گرفتار كفر بشود.
    در روايتى از امام صادق، عليه‏السلام، نقل شده كه درباره وظيفه شيعه دراين عصر فترت، فرمودند:
    فتمسّكوا بالأمر الأوّل حتّى يبّين لكم الآخَر
    5و بنا به نقل ديگرى:
    تمسّكوا بالأمر الأوّل الّذى أنتم عليه حتى يبّين لكم
    6به امر نخستينى كه برآنيد، چنگ بزنيد تا براى شما آشكار شود.
    همچنين از آن حضرت دراين باره نقل شده كه فرمودند:
    كونوا على ما أنتم عليه حتّى يفطلع اللَّه لكم نجمكم
    7بر آن‏چه كه برآنيد، باشيد تا خداوند ستاره شما را برايتان طالع گرداند.
    و نيز نقل شده كه فرمودند:
    فتمسّكوا بما فى أيديكم حتى يصحّ لكم الأمر.
    8پس چنگ زنيد به آنچه كه در دستهايتان است تا امر براى شما راست واستوار آيد [يعنى ظهور واقع شود].
    يكى از وظايف شيعه در عصر غيبت، احراز درجه رفيع يقين و تلاش براى حفظ عقايد حقّه است. زيرا طولانى شدن دوره غيبتف حجّتف خدا، باعث ترديد و بى‏اعتقادى بسيارى مى‏شود و سيطره مادّيت (مادى گرايى) و فضل‏فروشى عالم نمايانى كه علم و تخصص آنها ربطى به عقايد ندارد و درعين حال در آن دخالت و تخريب مى‏كنند، مزيد بر علت است.
    و در روايت ديگرى هم به اين شكل تكليف شيعه را در »سَبطَة« (پايين‏تر از »فَترَت«) مشخص فرمودند كه:
    إلى ما أنتم عليه حتّى يأتيكم اللَّه بصاحبها.
    9به آنچه كه شما برآنيد عمل كنيد تا خداوند صاحبش را براى شما بياورد.
    مفهوم همه اين روايات يكى است و آن محافظت و عمل كردن به قرآن و ميراث موجود اهل بيت در عصر غيبت است تا ظهور فرا رسد و هيچ ابهامى نماند.

    3 - رعايت معيارهاى عصر ائمه، عليهم‏السلام، در دوستى و دشمنى و پيروى كردن و سرپرست گزيدن
    اين مفهومى بسيار دقيق و مهم است؛ زيرا آنچه كه ما را با پيشينيان شيعه ما كه اصحاب ائمه هفدى، عليهم‏السلام، بودند و در راه ولايت آنها كوشيدند و سختيها و رنجها كشيدند و قربانيها دادند، پيوند مى‏دهد، همين مطلب است. چنانكه حالات روحى ما مى‏تواند (بنابر بعضى از روايات)، ما را در عمل ياران پيامبر، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، در جنگهاى ايشان و امام على، عليه‏السلام، و ساير امامانف گذشته شريك كند و همچنين آرزوهاى ما درباره يارى امام زمان، عجّل‏اللَّه‏تعالى‏فرجه، مى‏تواند باعث پاداش يارى آن حضرت و جنگ و شهادت در ركاب ايشان شود، هرچند آن دوره را درك نكنيم. درواقع همين حبّ و بفغض و ولايت مشترك است كه افراد يك زمان و يا زمانهاى مختلف را به‏هم متصّل مى‏كند؛ زيرا اين همدلى و همرأيى باعث حفظف ميراثف گذشتگان و تحقّق اميدف آينده مى‏شود. اينك با مقدمه مذكور، حديث منصور صيقل را بخوانيم:
    إذا أمسيت يوماً لاترى فيه اماماً من آل محمد، فأحبّ من كنت تحبّ و أبغض من كنت تفبغض و وال من كنت تفوالى و انتظرالفرج صباحاً و مساءً.
    10چون به‏روزى گرفتار شدى كه در آن امامى از آل محمد [صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله] را نديديد، پس دوست بدار هر كه را دوست مى‏داشتى و دشمن‏بدار هر كه را دشمن مى‏داشتى و به ولايت هر كه سر مى‏سپردى، گردن گذار و امر فرج را صبح و عصر منتظر باش.
    بخش بزرگى از شرايط ظهور مربوط به آمادگى انسانها براى پذيرش تعاليم و حكومت و دولت كريمه امام زمان، عجّل‏اللَّه‏تعالى‏فرجه، است. از امام صادق، عليه‏السلام، نقل شده كه: زبانهايتان را نگه‏داريد و ملازم خانه‏هايتان باشيد.
    پيداست كه تولّى و تبرّى، مقدمه و شرط لازم اين انتظار صحيح است و كسى كه آن را نداشته باشد، نمى‏تواند منتظرف راستين باشد. با توجه به اين مطلب مى‏فهميم كه منتظرانف واقعى اندكند. چنانكه احاديثى هم مفشعفر به‏اين واقعيتند.
    4 - تقواى الهى و عمل به دين اسلام
    بسيارى از خوبيها و بديها و واجبات و محرّمات در قرآن كريم آمده است و اصول و فروع دين مبين اسلام در آن پيداست. از وظايف شيعيان، بلكه مهمترين وظيفه آنها، رعايت تقوا و كسب درجه متقيّن و عمل به دين اسلام است. چنانكه از امام صادق، عليه‏السلام، نقل شده كه فرمودند:
    إنّ لصاحب هذا الأمر غيبة فليتّق اللَّه عند غيبتة و ليتمسّك بدينه.
    11براى صاحبف اين امر غيبتى است، پس [شيعه] بايد هنگام غيبتش پرهيزكارى پيشه كند و به‏دين او چنگ زند.
    مطالعه قرآن بخوبى معلوم مى‏كند كه »دين اسلام« (دين خدا) در قرآن تعريف و مشخص شده است. بايد به آن چنگ زد و جدا نشد.

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    24

    5 - رجوع به سنّت نبوى و سيره اهل‏البيت، عليهم‏السلام
    همان‏طور كه دو حرم مقدّس وجود دارد كه يكى را خدا قرار داده و ديگرى را رسول بزرگوارش؛ دو مرجع بزرگ هم وجود دارد كه يكى قرآن است كه خداوند نازل فرموده و بزرگتر است و ديگرى سيره (اعمّ از فعل و قول و تقرير) كه حاصل زندگى پيامبر اكرم، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، و اهل‏بيت، عليهم‏السلام، در طى چند قرن است و پيداست كه سيره، به‏دليل برخورد با مقتضيات زمانها و رويارويى با حوادث واقعه و پاسخ به آنها، بمثابه مفسّر و مؤوّل و شارح قرآن است. همانطور كه در حديث مشهور نبوى به مسلمانان، سفارش شده كه به هنگام هجوم فتنه‏ها چون پاره‏هاى شب تيره، به قرآن پناه ببرند و ضمناً در حديث مشهور ديگرى، از جدايى‏ناپذيرى ثقلين تا قيامت و لزوم رجوع و تمسّك به آن دو جهت مصون ماندن از گمراهى سخن رفته است. و از همين‏روست كه مى‏بينيم اساسى‏ترين وظيفه شيعه به هنگام عصر حيرت (غيبت) براى رهايى از سرگردانى، رجوع به مدينه (يعنى متن و بستر مكانىف پيدايش سيره مذكور) ذكر مى‏شود. چنانكه اميّه بن على القيسى مى‏گويد:
    قلت لأبى جعفر محمد بن على الرضا، عليهماالسلام، من الخلف بعدك؟ فقال: إبنى علىّ و ابنا علىّ، ثم اطرق مليّا، ثّم رفع رأسه ثمّ قال: إنّها ستكون حيرة. قلت: فإذا كان ذلك فإلى اين؟ فسكت ثفم قال: لا أين، حتى قالها ثلاثا... فقال إلى المدينة. فقلت: أىّ المفدن؟ فقال: مدينتنا هذه، و هل مدينة غيرها؟
    12به ابى جعفر محمد بن على، عليهماالسلام، [امام جواد، عليه‏السلام] گفتم: امام جانشين شما كيست؟ فرمود: پسرم على و دو پسر على [يعنى پسرش امام حسن و نوه‏اش امام زمان، عليه‏السلام] آنگاه مدتى سرش را پايين انداخت و بعد از آن سرش را بلند كرد و فرمود: همانا به‏زودى حيرتى خواهد بود. عرض كردم: وقتى كه چنين شد به كجا بايد روى آورد؟ حضرت سكوت كردند، سپس فرمودند: به‏هيچ جا، و اين عبارت را سه‏بار تكرار كردند. سؤالم را تكرار كردم، فرمودند: به مدينه. عرض كردم: كدام يكى از شهرها؟ فرمودند: به همين مدينه خودمان، و آيا مدينه‏اى جز آن هست؟
    از سكوت حضرت مى‏توان استنباط كرد كه هيچ راه حلّى جاى خالى امام غايب را پر نمى‏كند (چون هيچ‏كس در عصر غيبت كبرى نخواهد توانست مستقيماً مستند به آن حضرت باشد) و بطور قطعى مردم را از حيرت نجات نمى‏دهد، امّا براى آنكه گمراه نشوند و ثابت‏قدم بمانند، ايشان مردم را به مدينه ارجاع مى‏دهند و مى‏دانيم كه مدينه محل نزول وحى و ايجاد سيره (اعم از سنت نبوى و سيره اهل البيت، عليهم‏السلام) بوده است و مقصود ايشان از مدينه، در و ديوار آن نيست و مردم آن نيز نيستند؛ زيراكه در بسيارى از زمانها منافقان فراوانى هم در آن مى‏زيستند و اينك نيز تحت سيطره شرايط بسيار دشوار عصر غيبت، مستلزم آن است كه ازطرفى هر شيعه منتظرى، در زندگى‏اش با اندوه و اميدوارى فراوان، به تكاليف و مسؤوليتهاى دينى خود عمل كرده و از طرف ديگر با استقامت و اتحاد با همكيشان، مانند هر اقليت مقاومى، در برابر دشمن خود ايستاده و از موجوديت و هويت خويش دفاع كند
    گمراهان وهّابى است. بلكه شايد مقصود رهايى نظرى از هر زمان و مكانى و رجوع به ثقلين است كه چون خورشيدى تابان، مدينه را از ديگر شهرها، و سه قرن نخستين هجرى را از بقيه قرون متمايز كرده‏اند. يعنى وقتى يك انديشمندف مفصلحف مسلمان به دنبال راه حلّى براى هدايت در شرايط حيرت است، بايد خود را از قيود شرايط زمانى و مكانى پيرامونش رها كرده و از آن بيرون برود و به آن سه قرن در مدينه بنگرد و دنبال راه حل بگردد.
    به‏عنوان نمونه، مطالعه كتاب »ولايت فقيه« و ساير كتب مرحوم امام خمينى، قدّس سرّه، نشان مى‏دهد كه ايشان با همين روش، لزوم ولايت فقيه را اثبات كرده و براى تحقّق آن كوشيده‏اند كه منجر به انقلاب اسلامى و تشكيل جمهورى اسلامى ايران شده است.
    13
    6 - انكار نكردن غيبت
    از امام صادق، عليه‏السلام، نقل شده كه فرمودند:
    إن بلغكم عن صاحبكم غيبة فلا تنكروها.
    14اگر از صاحبتان به شما غيبتى رسيد، آن را انكار نكنيد.
    مى‏دانيم كه مرحله اول پذيرش هر چيزى آن است كه آن را انكار نكرده و ممكن بدانيم و پس از تحقيق و بررسى، در بود و نبود آن به يقين برسيم. درحالى كه كسى‏كه بدون مطالعه انكار كند هرگز وارد مرحله بررسى نمى‏شود تا از حالت دودلى و ترديد خارج گردد و اگر مطالعه كرده باشد، هرگز قادر بر ردّ آن نخواهد بود و بيقين (هرچند فقط نظرى) خواهد رسيد. البته بنابر حديث ديگرى از امام صادق، عليه‏السلام، هيچكس بر عقيده به وجود و غيبت (يا امامت) امام مهدى، عليه‏السلام، ثابت‏قدم نمى‏ماند مگر آن كه خداوند از او در عالم ذرّ ميثاقش را گرفته باشد.
    15
    7 - نگه‏داشتن زبانها (تقيه و كتمان سر) و كمتر آميختن با مردم و عجله نكردن و تسليم بودن
    لازمه حفظ موجوديت شيعه و حفظ دينف شيعيان خالص و منتظر، اين است كه اولاً اصلف تقيّه را رعايت كرده و زبانشان را از آنچه كه سودى ندارد، نگه‏دارند (تا چه رسد به آنچه كه زيانبار باشد)؛ ثانياً در شرايطى كه قدم به قدم انباشته از شبهه‏ها و گناهان و فسادهاست، شيعيانف منتظر بايد به همان اندازه كه رفعف نياز مى‏كند، حضور اجتماعى داشته و بقيه اوقات را صرف حضور در خانه يا خانواده كنند و بدانند كه خداوند به آنها دستور داده كه خودشان و اهلشان را از آتش حفظ كنند و در اين ساعات مى‏توانند به مطالعه و تدبّر و مذاكره و عبادت و تهجّد و يا لذّات مباح بپردازند و از تربيت و محافظت زنان و فرزندانشان غافل نشوند و آنها را به امواج سهمناك جامعه حيرت‏زده و سرگردان و گنهكار نسپارند و گمان نكنند كه ملاك خداوند براى شتاب در امر ظهور، عجله آنهاست. بلكه بخش بزرگى از شرايط ظهور مربوط به آمادگى انسانها براى پذيرش تعاليم و حكومت و دولت كريمه امام زمان، عجّل‏اللَّه‏تعالى‏فرجه، است. از امام صادق، عليه‏السلام، نقل شده كه: »كفوا السنتكم و الزموا بيوتكم...
    16زبانهايتان را نگه‏داريد و ملازم خانه‏هايتان باشيد.
    و از همان حضرت نقل شده كه فرمودند:
    محاضير هلاك شدند!
    پرسيدند: »محاضير كدامند؟« فرمود:
    المستعجلون و نجا المقرّبون... كونوا أحلاس بيوتكم فإنّ الفتنة على من أثارها...
    17شتاب خواهان هلاك شدند و نزديكى خواهان [به خدا و رسولش و اهل‏بيت، عليهم‏السلام] نجات يافتند... فرشهاى خانه‏هايتان [يعنى خانگى و بى‏تحرك] باشيد. پس بدرستى كه فتنه عليه كسى كه آن را برانگيخته، مى‏گردد...
    و نيز از همان امام معصوم، عليه‏السلام، نقل شده كه در جواب كسى كه از وقتف اين امر پرسيد و از طولانى شدن انتظارش شكوه داشت، فرمود:
    »كذب المتمنّون و هلك المستعجلون و نجا المسلمون و الينا تصيرون.
    18آرزو كنندگان دروغ گفتند و شتاب خواهان هلاك شدند و تسليم شوندگان رهايى يافتند و شما به‏سوى ما مى‏گرديد.
    پيداست كه علّتف ادّعاىف باطلف بسيارى از مدعيان مهدويت، آرزوى مقام آن امام همام، عليه‏السلام، و اقدامات ايشان و يا آرزوى اصلاح امور در غياب ايشان و آرزوهاى مشابه است و بسيارى از پيروان مرامهاى باطل ايشان نيز بواسطه همين آرزوها و عجله وشتاب درباره اصلاح امور به ورطه هلاكت وگمراهى افتاده‏اند.
    چون امروزه به‏خلاف گذشته كه در فردگرايى افراط مى‏شد، در جمع‏گرايى زياده‏روى مى‏شود، ممكن است به ما نسبت تحجّر داده و خفرده‏گيرى كنند كه چرا سخن از لزوم دورى از مردم و ملازمتف بيوت در عصرف غيبت مى‏گوييم؟ در پاسخ به اين شبهه، بهتر است با رجوع به روايات مربوطه، مفهوم و فايده اين اعتزال و كناره‏گيرى از مردم را بيشتر درك كنيم:
    مرحوم شيخ جمال‏الدين ابوالعباس احمد بن محمد بن فهد حلى (مشهور به ابن فهد الحلى (م 841 ق.) »عزلت« را چنين تعريف مى‏كند:
    عزلت عبارت است از رويگردان شدن از همه و روى نهادن به خداى تعالى در غار كوهى، يا شبستان مسجدى و يا گوشه خانه... عزلت دورى گزيدن از مردم و بريدن از آفريدگان و افنس گرفتن با حضرت حقّ است و اين تعريف دايره شمولش بيشتر از تعريف نخست است. گوشه‏نشينى، تنها براى كسى امكان‏پذير است كه نفس خويش را به ترك فزون‏خواهى‏ها و خواسته‏هاى دنيا توانمند ساخته و نفس و خواهشهاى نفسانى او پيرو خفرَدَش باشد...
    19از امام صادق، عليه‏السلام، نقل شده كه فرمودند:
    لولا الموضع الّذى وضعنى اللَّه فيه، لسرّنى أن أكون على رأس جبل لا أعرف النّاس و لا يعرفونى، حتى يأتينى الموت.
    20اگر نبود جايگاهى كه خداوند مرا در آن قرار داده است [امامت]، دوست مى‏داشتم بر فراز كوهى مى‏بودم؛ نه كسى را مى‏شناختم و نه كسى مرا مى‏شناخت تا اين كه مرگ مرا دريابد.
    21و از همان حضرت، عليه‏السلام، نقل شده كه سه‏بار فرمودند:
    ما يضرّ الموفمن أن يكون منفرداً عن الناس و لو على قلّة جبل.
    22اين به مؤمن زيان نمى‏رساند كه تنها وجدا از مردم باشد، هرچند بر فراز قلّه كوهى باشد.
    همچنين از رسول اكرم، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، نقل شده كه وقتى نزد ايشان از فتنه ياد شد، فرمودند:
    إذا رأيت النّاس مَرَجت عهودهم و خَفرت أماناتهم و كانوا هكذا - و شبّك بين أصابعه.
    [فتنه روى خواهد داد] وقتى كه مردم به پيمانهايشان وفا نكنند و در امانتهايشان خيانت كنند و همانند اين باشند - و بين انگشتانش شبكه ساخت، [يعنى در هم فرو برد كنايه از اين كه مردم به جان هم مى‏افتند].
    راوى مى‏گويد: گفتم فدايت گردم، آن موقع چه كنم؟ فرمودند:
    ألزم بيتك و أمسك عليك لسانك و خذ ما تعرف و ذر ما تنكر و عليك بأمر خاصّة نفسك و ذر عنك أمر العامّة.
    23در خانه‏ات بنشين و زبانت را از سخن بازدار و آن‏چه مى‏شناسى [معروف را] بگير و آن‏چه نمى‏شناسى [منكر را] واگذار و به‏كار مربوط به خودت مشغول شو و خود را از پرداختن به‏كار عمومى دور ساز.
    مرحوم ابن فهد فوايد متعددى هم براى كناره‏گيرى از مردم براساس روايات ذكر كرده كه خواننده را به آن كتاب ارجاع مى‏دهيم. 24
    8 - صبر و پايدارى و دعوت همديگر به صبر و مقابله با دشمن و ايجاد حفظ يا گسترش ارتباط با امام معصوم، عليه‏السلام
    شرايط بسيار دشوار عصر غيبت، مستلزم آن است كه ازطرفى هر شيعه منتظرى، در زندگى‏اش با اندوه و اميدوارى فراوان، به تكاليف و مسؤوليتهاى دينى خود عمل كرده و از طرف ديگر با استقامت و اتحاد با همكيشان، مانند هر اقليت مقاومى، در برابر دشمن خود ايستاده و از موجوديت و هويت خويش دفاع كند و بالاخره از طفرفق مختلف (مانند عبادات نيابتى از طرف امام خود، پرداخت صدقه و دعا براى سلامتى آن حضرت، دعا براى تعجيل در فَرَج آن حضرت، زيارت و سخن گفتن صميمانه با آن حضرت و كمك خواستن از ايشان و غيره) با امام خود رابطه داشته و آن را عميق‏تر و گسترده‏تر كند. چنان كه در تفسير آيه شريفه:
    يا ايّها الّذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللَّه لعلّكم تتقون.
    25از حضرت امام محمد بن على الباقر، عليه‏السلام، نقل شده كه فرمودند:
    إصبروا على أداء الفرائض و صابروا عدوّكم و رابطوا إمامكم.
    26پايدارى كنيد بر اداى واجبات و در برابر دشمنتان استقامت بورزيد و با امامتان پيوند برقرار كنيد [رابطه داشته باشيد].

    9 - رضايت كامل و تسليم بى‏چون و چرا در برابر اراده و خواست حضرت حق جلّ و عَلا
    اين البته مكمّل مطلب هفتم، بلكه علت آن است و براى آنكه بدانيم چقدر مهم است، كافى است به يكى از دعاهاى عصر جمعه‏ها كه معروف به »دعا در زمان غيبت« بوده و با جمله »اللهم عرفنى نفسك« شروع مى‏شود، مراجعه و آن را مطالعه كنيم. در اين دعا با خداوند متعال چنين مناجات مى‏كنيم:
    ’... أللّهم فثّبتنى على دينك و استعملنى بطاعتك و ليّن قلبى لولىّ أمرك و عافنى ممّا امتحنت به خلقك و ثبّتنى على طاعة ولى أمرك الّذى سترته عن خلقك و باذنك غاب عن بريتك و أمرك ينتظر و أنت العالم غير المعلّم بالوقت الّذى فيه صلاح أمر وليّك فى الإذن له بإظهار أمره و كشف ستره فصبّرنى على ذلك حتّى لا أحبّ تعجيل ما أخّرت و لا تأخير ما عجّلت و لا كشف ما سترت و لا البحث عما كتمت و لا أنازعك فى تدبيرك و لا أقول لم و كيف و ما بال ولى الأمر لا يظهر و قد امتلات الأرض من الجور و افوضّ أمورى كلّها اليك...
    27پس اى خدا! مرا بر اين دينت ثابت قدم گردان و به‏كار طاعتت مشغول‏دار و قلبم را براى ولّى امرت نرم و مطيع ساز و عافيت و حفسن عاقبت در آنچه خلقت را به امتحان آن آزمودى

    پى‏نوشت‏ها
    1. ر.ك: صدرالاسلام همدانى، پيوند معنوى با ساحت قدس مهدوى (تكاليف الانام فى غيبة الامام)، تهران، انتشارات بدر، بهار 1361 (نيمه شعبان 1402)، صص 28-279.
    2. ر.ك: عالم فقيه سيد محمد تقى موسوى اصفهانى، مكيال المكارم فى فوائدفالدعاء للقائم، عليه‏السلام (در معرفت و ولايت امام زمان، عليه‏السلام) ج 2، ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى، تهران، انتشارات بدر، زمستان 1372 (نيمه شعبان 1414)، صص 165-589.
    3. محمد بن ابراهيم بن جعفر النعمانى (معروف به ابن ابى زينب، از علماى قرن سوم هجرى)، كتاب الغيبة، بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1403 ه’ (1983 م)، ص 98.
    4. چنان‏كه از دو حديث از امام صادق، عليه‏السلام، و ساير احاديث مربوطه استفاده مى‏شود (ر.ك: همان، صص 99-104 و 110)، عصر غيبت باعث امتحان عمومى مسلمانان و تصفيه و جداسازى شيعيان متديّن و اهل يقين است؛ زيرا شيعيان زيرك و با تقوا مى‏دانند و يقين دارند كه »حجّت خدا« و »ميثاق خدا« باطل نمى‏شود و سنّتف او تعطيل نمى‏گردد و او مردم را بدون حجّت و هادى رها نمى‏كند، هرچند آنها به دليل مصالحى او را نبينند وجايش را ندانند و با اين حال آنها على‏رغم رنج بردن و گريستن از دورى، شكّ نمى‏كنند و به چيزى كه خداوند مقدّر فرموده خشنودند و اگر خداوند مى‏دانست كه دوستانش هم شك خواهند كرد و هيچ‏كس ثابت‏قدم نمى‏ماند، لحظه‏اى هم حجّتش را از آنها نمى‏پوشاند (ر.ك: همان، ص 107، مضمون حديثى از امام صادق، عليه‏السلام).
    5. همان، ص 104.
    6. همان، ص 105.
    7. همان.
    8. همان.
    9. همان، ص 106.
    10. همان، ص 104.
    11. همان، ص 112.
    13. كامل سليمان، روزگار رهايى، ترجمه على‏اكبر مهدى‏پور، ج 1، تهران، آفاق، 1405’. ق، ص 344.
    14. امام خمينى، قدّس سرّه، در مورد ولايت فقيه مى‏نويسد: ».. بنابر مذهب شيعه، امامان و زمامدار امت اسلامى پس از پيامبر اكرم، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، بزرگف اوصياى الهى حضرت على و فرزندان معصوم او، سلام‏اللَّه‏عليها، بوده‏اند. كه يكى پس از ديگرى رهبرى و ولايت امر مسلمين را تا زمان غيبت برعهده داشته‏اند. اينان، همان اختيارات پيامبر مكرّم و ولايت عامّ و خلافت كلّى الهى او را دارا بوده‏اند. در زمان غيبت، اگرچه شخص معينّى براى تصدّى امر حكومت قرار داده نشده است، ولى... كليه امور مربوط به حكومت و سياست كه براى پيامبر و ائمه، عليهم‏السلام، مقرر شده، در مورد فقيه عادل نيز مقرّر است و عقلاً نيز نمى‏توان فرقى ميان اين‏دو قائل شد. زيرا حاكم اسلامى - هركس كه باشد - اجراءكننده احكام شريعت و برپا دارنده حدود و قوانين الهى وگيرنده ماليات‏هاى اسلامى و مصرف‏كننده آن در راه مصالح مسلمانان است. پس اگر پيامبر، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، و امام، عليه‏السلام، شخص زانى را صد تازيانه مى‏زده‏اند، فقيه نيز، در مقام حكومت، همين را اجرا مى‏كند، و همان‏گونه كه پيامبر و ائمه، عليهم‏السلام، وجوه شرعى را، بر طبق مقرّرات خاصى از مردم مى‏گرفته‏اند؛ فقها نيز به‏همان ترتيب عمل مى‏كنند؛ و بالاخره، اينان هرجا و هر زمان كه مصالح مسلمانان اقتضا كند، در حدود اختيارات خود، احكامى صادر مى‏كنند كه همگان بايد ازايشان پيروى كنند«. (امام خمينى، قدّس سرّه، شؤون و اختيارات ولى فقيه (ترجمه مبحث ولايت فقيه از »كتاب البيع« ايشان) تهران، وزارت ارشاد اسلامى، بهمن 1365، صص 29 و 35) چنانكه از اين سطور و تمام كتاب برمى‏آيد، ايشان شديداً تحت تأثير تاريخ اسلام و سيره قرار دارند و آنرا اساس نظريه ولايت فقيه قرار داده‏اند.
    15. غيبت نعمانى، ص 124.
    16. ر.ك: همان، ص 129.
    17. همان، ص 125.
    18. ر.ك: همان.
    19. همان، ص 131.
    20. همان، و شبيه اين حديث ازا مام باقر، عليه‏السلام، در صفحه 132 نقل شده است.
    21. همان، صص 132.131.
    22. احمدبن محمد بن فهد الحلّى الاسدى، التحصين و صفات العارفين، ترجمه سيد على جبار گلباغى ماسوله، قم، انتشارات لاهيجى، 1377، ص 9 ترجمه.
    23. همان، ص 25 اصل و 15 ترجمه.
    24. همان.
    25. همان، ص 28 اصل و 19 ترجمه به‏نقل از منابع اهل سنّت و شرح نهج‏البلاغه ابن ميثم.
    26. ر.ك: همان، صص 33-52 اصل و 21-44 ترجمه.
    27. آيه 200 از سوره مباركه آل عمران.
    28. همان، ص 133.
    29 و 30. ثقةالمحدثين حاج شيخ عباس قمى (ره)، كليات مفاتيح الجنان، ترجمه استاد الهى قمشه‏اى، تهران، انتشارات افسوه، بى‏تا، قسمت ملحقّات مفاتيح‏الجنان، دعا در غيبت امام زمان، عليه‏السلام، صص 969 و 971.
    31. غيبت نعمانى، ص 133.
    32. همان، صص 133-134.

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •