نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

موضوع: راز غيبت !

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    24 راز غيبت !

    در روايتي آمده است: روزي ابن عباس خدمت حضرت مولا اميرالمؤمنين(ع) عرض مي‌كند: يا اميرالمؤمنين مگر ذوالفقارت كُند شده يا اينكه بازويت خسته شده‌ است، چرا در كنج خانه‌ نشسته‌اي؟ حقّت را گرفته‌اند و دست به هيچ اقدامي نمي‌زني؟
    امام مهدي(ع) چرا غايب است و علّت و جهتش چيست؟ پاسخ اين مسئله بسيار مشكل است زيرا كه مسئله‌اي عقلي نيست تا با براهين عقلي پاسخ داده شود و نيز عرفي هم نيست تا عرف و عقلا آن را درك كنند، بلكه اين موضوع تعبّدي است و بايد پاسخ آن از منابع وحي؛ رسول خدا و اهل بيت طاهرينش(ع) اخذ شود. وقتي كه به اخبار آل محمد(ع) مراجعه مي‌كنيم مي‌بينيم كه اختلاف نظر بسيار در اين‌باره وجود دارد. حال شماري از روايت‌ها را بررسي مي‌كنيم تا ببينيم كدام ديدگاه مناسب است تا بدان روي آورد.
    روايت‌ها دليل غيبت را شش دسته دانسته‌اند:

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    24

    1. خوف و ترس
    شماري از اخبار دلالت دارد كه خوف و ترس باعث غيبت مهدي(ع) است كه از اين جمله است:
    حضرت امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا فرمود، آن شخص [امام مهدي(ع)]بايد غايب شود. شخصي سؤال كرد براي چه يا رسول‌الله؟ فرمود: خوف قتل وي در ميان است.
    روايت‌هاي زيادي بدين معنا وارد شده است.
    چرا امامان ديگر نمي‌ترسيدند؟
    رسول خدا(ص) در اين خصوص مي‌فرمايد:
    حضرت مهدي از ذريّة من خواهد آمد، تمامي جبّاران و ستم‌گران و شاهان عالم را خواهد كشت و فقط يك قدرت حكم‌فرما خواهد بود.
    خلفا و سلاطين هم مي‌خواستند او را از بين ببرند، لذا بيشتر از ترس اينكه اين امامان مبادا مهدي(ع) باشند آنان را اذيت يا شهيد مي‌كردند.
    منصور دوانيقي ـ خليفة عباسي ـ حضرت صادق(ع) را چندين مرتبه آزار داد، ولي روزي آن حضرت را احضار كرد و بعد از آنكه صحبت‌هايشان تمام شد گفت: يا اباعبدالله، يك سؤال از تو مي‌پرسم، راستش را به من بگو. امام صادق(ع) فرمود: من به هيچ كس دروغ نگفته و نمي‌گويم چه رسد به تو. پرسيد آيا مهدي موعود تو هستي؟ فرمودند: نه. سؤال كرد: پس كيست؟ جواب داد: ششمين از فرزندان من خواهد بود. باز پرسيد: آيا در زمان من مي‌آيد؟ گفت: نه. دوباره سؤال كرد: آيا در زمان فرزند من خواهد آمد؟ فرمود: نه. سپس حضرت را آزاد كرد.
    از اين حديث آشكار مي‌شود كه حاكمان مي‌ترسيدند مبادا امام معاصرشان حضرت مهدي(ع) باشد، و بر اساس ترس دشمنان را قلع و قمع مي‌كردند. البته چنان در خبرها به طور پيوسته نهمين فرزند امام حسين(ع) امام موعود معرفي شد و نشانه‌هاي آن حضرت مشخص شد كه امام موعود در وجود يك نفر تجلي پيدا كرد.
    لذا هر خليفه و پادشاه در كمين بود تا او را بكشد. بنابراين بر امام مهدي(ع) لازم و واجب بود كه به خاطر وجوب حفظ نفس، آن هم نفس شريفي كه جهان به وجودش بستگي دارد، غايب باشد. در اخبار بسياري رسيده كه:
    اگر حجّت خدا بر روي زمين نباشد زمين اهلش را فرو مي‌برد.
    پس ترس حضرت مهدي(ع) به خاطر جان خودش نيست، بلكه تقية امام(ع) براي حفظ مصلحت كل عالم است. به همين دليل ذكر نام آن حضرت از جانب شرع مطّهر ممنوع شده است. پس غايب بودن و تصرفش در باطن جهان آفرينش ضروري‌ترين واجب است.

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    24


    2. فرار از بيعت
    از اهل بيت(ع) نقل شده است كه امام مهدي(ع) براي اينكه مشغول‌الذمه كسي نباشد و كسي با او بيعت نكند تا در نتيجه وامدار كسي نباشد، از نظرها پنهان شده است. حضرت امام صادق(ع) فرمودند: صاحب اين امر ـ حضرت مهدي(ع) ـ ولادتش از اين خلق روي زمين پنهان است تا اينكه وقتي كه ظهور مي‌كند هيچ كس بيعت و پيماني در گردن وي نداشته باشد. خداي تعالي در يك شب فرج حضرت مهدي(ع) را عملي مي‌كند.1
    يازده روايت ديگر از ابي‌بصير و دوازده روايت از جميل و سيزده روايت از هشام بن سالم و چهارده روايت از حسن بن فضال و هفت روايت از اسحاق بن يعقوب به اين معنا نقل شده است كه حضرت مهدي(ع) خود مي‌فرمايد: پدران من هركدام به گونه‌اي بيعت اصحاب و حتي افراد سركش زمان خود را بر گردن داشتند ولي من خروج و ظهور مي‌كنم در حالي كه بيعت هيچ‌كس از سركشان و طاغوت‌ها بر گردنم نيست.


  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    24

    3. تطابق با ساير پيامبران
    سدير گويد: حضرت امام صادق(ع) فرمود:
    قائم ما غيبتي دارد كه مدتش طولاني است. گفتم: يابن رسول‌الله اين غيبت طولاني براي چيست؟ فرمود: همانا خداي عزّوجلّ ابا دارد از اينكه سنّت‌هاي پيغمبران(ع) در غيبت‌هايشان را در مورد امام قائم جاري نكند و براي امام(ع) چاره‌اي نيست جز اينكه دورة غيبت‌هايشان را سپري كند. خداي عزّوجلّ مي‌فرمايد: «البته شما قطعاً سنت‌هاي پيشينيان را خواهيد گذراند»2

  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    24

    4. اتمام نقمت بر كافران
    وجود امام(ع) براي كافران نقمت است و وقتي كه ظهور مي‌كند تمامي كافران را مي‌كشد و نابود مي‌كند مگر كساني كه ايمان بياورند. هنگامي كه امام(ع) ظهور مي‌كند بايد در اصلاب كفّار، مؤمني نباشد چنان‌كه شيوة ائمة اطهار(ع) چنين بود، زيرا ايشان گويا مي‌ديدند كه مؤمني در اصلاب كافران وجود دارد. ابراهيم كرخي مي‌گويد: خدمت امام صادق(ع) عرض كردم: چرا اميرالمؤمنين(ع) در مرحلة اول با مخالفان خود نجنگيد و خانه‌نشين شد؟ فرمود: به دليل آية شريفه‌اي كه مي‌فرمايد: «اگر زايل و برطرف شوند البته عذاب مي‌كنيم كافران را به عذاب دردناك». عرض كردم: مراد از تزايل و زايل شدن چيست؟ فرمود: وديعه‌ها مؤمنين هستند در صلب كافران (يعني در صلب اين كافران نطفه‌هايي وجود دارد كه آنها مؤمن خواهند بود و براي اينكه اين مؤمنين، پيش از تولد كشته و نابود نشوند علي(ع) دست به ذوالفقار نبرد و كفّار را نكشت). فرمود: همين‌طور، قائم آل‌محمد(ص) هرگز ظاهر نمي‌شود تا اينكه امانت‌هاي خداي عزّ و جلّ از صلب كفّار خارج شوند. وقتي كه آنان خارج شدند، حضرت مهدي(ع) ظهور مي‌كند. از دشمنان خدا بر هر كس كه ظاهر شود و در برابرش بايستد و قد علم كند، همه را مي‌كشد و زمين را از لوث وجود كفّار پاك مي‌كند و عدل و داد را در روي زمين گسترش مي‌دهد.

    خانه‌نشيني امام علي‌(ع)
    در روايتي آمده است: روزي ابن عباس خدمت حضرت مولا اميرالمؤمنين(ع) عرض مي‌كند: يا اميرالمؤمنين مگر ذوالفقارت كُند شده يا اينكه بازويت خسته شده‌ است، چرا در كنج خانه‌ نشسته‌اي؟ حقّت را گرفته‌اند و دست به هيچ اقدامي نمي‌زني؟ فرمود: «ابن عباس صبر كن خواهي ديد كه نه ذوالفقار كُند شده و نه بازويم خسته شده است، بايد صبر كرد». ابن عباس مي‌گويد، همين طور در انتظار بودم و روزشماري مي‌كردم به قدري كه سرانجام مأيوس شدم. با خود فكر كردم ديگر اميرالمؤمنين(ع) به ميدان جنگ نخواهد رفت، زيرا كه حاضر نيست در لشكر مخالفان شركت كند، قدرت را هم كه از او گرفته‌اند. تقريباً نزديك بيست و پنج سال گذشت و من به كلّي قضيه را فراموش كرده بودم تا اينكه حضرت به خلافت ظاهري رسيد و جنگ صفّين پيش آمد و به طرف صفّين مي‌رفتيم. در بين راه اميرالمؤمنين بالاي يك تپّه‌اي سوار اسب شد و به من فرمود:
    ابن عباس همراه من بيا. خدمتش رفتم، آن حضرت خطاب به مردم دست بلند كرد و فرمود: «آيا كسي هست مرا ياري كند؟» ناگهان چهار هزار جوان خود را از اسب‌ها پايين افكندند و شمشيرها را از نيام كشيدند و عرض كردند: يا اميرالمؤمنين تا رگ‌هاي گردنمان حركت كند و خون در رگ‌هاي ما جريان داشته باشد دست از ياري‌ات برنمي‌داريم و در ركابت جان فشاني مي‌كنيم.
    اميرالمؤمنين(ع) فرمود: اين افراد را در چه سنّي مي‌بيني؟ ابن عباس مي‌گويد، به آن جوانان نظري انداختم و پاسخ دادم: اينها را در سنين بيست تا بيست‌وپنج سالگي مي‌بينم. حضرت فرمود: «ابن عباس، اگر آن روز ذوالفقار كند نشده بود اين جوان‌مردان مؤمن به حقيقت فداكار در صلب پدرها يا در رحم مادرها از بين مي‌رفتند؛ آيا حيف نبود چنين مردان با ايمان و با فضيلتي به كلّي نابود مي‌شدند؟»
    از اين روايت معلوم مي‌شود كه آن بزرگوار در موقع برپايي غوغا در خانه‌اش گويا با چشم بصيرت مؤمنان را در اصلاب پدرانشان مي‌ديد. وي دست بر روي دست گذاشت تا اينكه ريسمان بر گردنش بستند و براي بيعت به طرف مسجد بردند. اين چهار هزار نفر نمونه‌اي بودند از ميليون‌ها مؤمني كه آن بزرگوار در اصلاب پدران مي‌ديد.
    امام حسين(ع) در كربلا كسي را كه مؤمني در صلبش بود نمي‌كشت. روايت شده است: همانا حضرت حسين(ع) بعضي از اهل كوفه را در حمله‌هايي كه در كربلا به آنها داشت نمي‌كشت با اينكه مي‌توانست آنان را بكشد و بعضي ديگر را مي‌كشت. دربارة اين قضيه از آن حضرت سؤال شد. پاسخ داد: «در صلب آن كساني كه نمي‌كشم از اهل ايمان مي‌بينم».6
    حضرت امام زين‌العابدين(ع) مي‌فرمايد: «ديدم در روز عاشورا كسي نيزه‌اي به پدر بزرگوارم زد، ولي پدرم عكس‌العملي نشان نداد و او را نكشت. وقتي كه امامت به من منتقل شد، دانستم كه يكي از دوستان ما در صلب او بوده‌ است».7

    ولادت مؤمناني كه در صلب كافران‌اند
    ائمة طاهرين(ع) براي حفظ مؤمنان و ذريّة آنان خانه‌نشين شدند و در ميدان جنگ كسي را كه مؤمني در صلبش بود نمي‌كشتند كه همين خود يكي از حكمت‌ها و فلسفه‌هاي غيبت حضرت مهدي(ع) است. اگر آن حضرت ظهور كند براي كافران نقمت است، بايد تمامي آنان را بكشد و زمين را از لوث وجودشان پاك گرداند. لذا در غيبت باقي است تا مؤمنان از اصلاب كفّار خارج شده و ديگر مؤمني در صلب هيچ كافري نباشد.
    آية شريفة «و لا يلدوا إلاّ فاجراً كفّارا8؛ و نزايند جز گنهكار ناسپاس»، در خصوص زمان حضرت نوح(ع) هم هست. آن حضرت مي‌ديد كه ديگر نطفة مؤمنان در صلب آن كافران نيست آن وقت نفرين كرد و حضرت پروردگار ـ جلّ جلاله ـ هم مستجاب نمود و آن طوفان عجيب واقع شد و تمام كافران را نابود كرد.
    امام صادق(ع) در تفسير آية «و كذلك نري ابراهيم ملكوت السموات و الأرض9؛ و بدين گونه بنمايانيم به ابراهيم ملكوت آسمان‌ها و زمين را»، فرمودند:10 «زماني كه حضرت ابراهيم(ع) اعماق آسمان‌ها و زمين را ديد، متوجه شد يك نفر زنا مي‌كند. نفرين كرد و آن شخص مُرد و تا سه نفر زاني را نفرين كرد و هر سه مَردند.
    خداي عزّ و جّل به سوي ابراهيم وحي فرستاد: اي ابراهيم دعاي تو مستجاب است، پس نفرين نكن به بندگان من، همانا من بندگانم را سه طايفه آفريدم:
    1. بنده‌اي كه فقط مرا مي‌پرستد و هيچ شريك براي من نمي‌گيرد، او را ثواب و پاداش خوب مي‌دهم.
    2. بنده‌اي كه غير مرا مي‌پرستد آن هم از من فوت نمي‌شود. 3. بنده‌اي كه غير مرا مي‌پرستد اما من از صلب او يك خدا پرست بيرون مي‌آورم».10

  6. #6
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    24

    5. امتحان و آزمايش مردم
    از فلسفة غيبت آن حضرت امتحان مردم است تا مردم آزمايش شوند و مؤمنان بر دين مقدس اسلام و عقايد حقّه‌اش باقي بمانند و منافقان و مخالفان واضح و آشكار گردند.
    زراره مي‌گويد، شنيدم حضرت صادق(ع) مي‌فرمود: «حضرت مهدي(ع) پيش از قيام و ظهورش غيبتي دارد. عرض كردم: براي چه؟ فرمود، مي‌ترسد و به شكم و گردن خود اشاره كرد. (يعني دشمنان او را مي‌كشند يا شكمش را مي‌شكافند يا گردنش را مي‌زنند) سپس فرمود: وي همان كسي است كه مورد انتظار مردم است كه عده‌اي در ولادتش شك دارند. برخي مي‌گويند: وقتي كه پدرش از دنيا رفت، او هم مرد و پدرش ابتر بود (يعني فرزندي نداشت). بعضي ديگر مي‌گويند دو سال پيش از وفات پدرش متولّد شد. غيبت وي به اين علت است كه خداي عزّوجلّ دوست دارد كه خلق عالم را امتحان و آزمايش كند و در اين هنگام اهل باطل كه مي‌خواهند مردم را گمراه كنند در دل‌هاي مردم شكّ و ترديد مي‌كنند».11
    ابن ابي يعفور مي‌گويد: شنيدم حضرت امام صادق(ع) مي‌فرمود: «واي به حال سركشان عرب از حادثه‌اي كه نزديك است». (ابن ابي يعفور مي‌دانست كه مراد از حادثة نزديك، امر ظهور حضرت مهدي(ع) است) پرسيدم: جانم به فدايت، چقدر از عرب با حضرت قائم(ع) هستند؟ فرمود: «افراد اندكي». عرض كردم: كساني كه خود را متّصف به امر تشيّع مي‌كنند بسيارند. فرمود: «مردم بايد پاك و خالص شوند و از هم تميز داده شده، غربال شوند و مردم بسياري از غربال خارج شوند».
    در روايت ابن مسلم از آن حضرت(ع) دربارة علايم ظهور آمده است:
    اين پيش‌آمدها بعد از غيبت طولاني واقع مي‌شود تا اينكه خداي مردم را آزمايش كند و معلوم كند چه كساني در پنهاني‌ها مطيع خدا هستند و به خدا ايمان دارند.
    كساني كه در آزمايشگاه الهي خوب از امتحان درآيند مقام بسيار والا و ارجمندي دارند.
    اين خود يكي از آموزشگاه‌هايي است كه مردم را كار آزموده مي‌كند و مقام علمي آنان را بالا مي‌برد و مسلمانان خود داراي شخصيت بزرگي خواهند شد. وحشتي در دل كافران مي‌افكنند تا اينكه بسياري از كفّار مسلمان مي‌شوند و اسلام با غيبت امام مهدي(ع) هم رونق مي‌گيرد.

  7. #7
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    24

    6. رشد عقل‌ها
    از حكمت‌هاي غيبت امام مهدي(ع) اين است كه مسلمانان در باورها، انديشه‌ها و فقه اسلام، خودكفا مي‌شوند و قدرت علمي اسلام را پيشرفت مي‌دهند و با بهره‌گيري از روش‌ها و فرمايش‌هاي بزرگان اهل بيت(ع) قدرت و نيروي علمي اسلام را بالا مي‌برند تا اينكه اسلام براي هميشه آمادة پذيرش انسان‌هاي كامل خواهد شد. حضرت امام سجاد(ع) به ابوخالد كابلي فرمود: «اي اباخالد مردم زمان غيبت حضرت مهدي(ع) كه قائل به امامت آن بزرگوار هستند و انتظار ظهورش را مي‌كشند، بر مردم همة زمان‌ها برتري دارند، زيرا خداي تعالي به ايشان به اندازه‌اي عقل، فهم و شناخت داده است كه غيبت آن حضرت نزد ايشان به منزلة مشاهده و عيان است و خدا ايشان را همانند كساني قرار داده است كه در ركاب پيغمبر خدا(ص) با شمشير جهاد مي‌كردند (و اينان مقامشان مانند مجاهدان بدر و احد است) ايشانند كه حقيقتاً خالص از هر شكّ و شبهه هستند و اينها شيعيان راستين ما و مبلغّان دين و دعوت كنندگان دين خدا هستند؛ هم در پنهاني و هم آشكارا».12
    شيعيان در زمان غيبت با علم، فكر و انديشه، دين اسلام را تبليغ مي‌كنند و با وجود اينكه دستشان از دامن پر بركت و پر فيض امامشان كوتاه است، باز هم مشغول فعّاليت در راه دين مقدّس اسلام هستند، و از فيض تبليغ دين و حفظ اركان اسلام برخوردار مي‌شوند و يكي ديگر از فضيلت‌هاي زمان غيبت را كه انتظار فرج و گشايش كار ائمة دين حق است درك مي‌كنند. رسول خدا(ص) ايشان را برادران خود خوانده است كه اگر امام(ع) غايب نمي‌بود اين فضيلت‌ها و برتري‌ها به دست نمي‌آمد.
    از حضرت باقر(ع) نقل شده است:
    روزي رسول خدا(ص) در جمع اصحابش فرمود: «پروردگارا، برادرانم را به من بنمايان» ياراني كه در اطرافش بودند گفتند: مگر ما برادران شما نيستيم يا رسول‌الله؟ فرمود: «نه، همانا شما اصحاب من هستيد و برادران من كساني هستند كه در آخرالزمان خواهند آمد و به من ايمان مي‌آورند در حالي كه مرا نديده‌اند. ولي خداي تعالي ايشان را به من شناساند به نام خودشان و نام پدرانشان پيش از آنكه از صلب پدران و رحم مادران خارج شوند. ايشان با سختي بسيار شديد بر دين خود باقي مي‌مانند مانند كسي كه خار قتاد را با دست خود در تاركي شب بتراشد يا مانند كسي كه آتش در كف دست خود نگه دارد. آنان چراغ‌هاي نوردهنده و روشن‌كنندة تاريكي‌هاي گمراهي هستند. خدا هم از هر فتنة تاريك طوفاني آنان را نجات مي‌دهد. چنين اشخاصي برادران پيغمبر خدايند كه با عقل، فكر و انديشة كامل در راه حق كوشش مي‌كنند و خود را پيرو امام غايب مي‌دانند و با كمال سرسختي در دين خود استوار بلكه اسلام را در دنيا ترويج و در راه اسلام جان‌بازي مي‌كنند»

  8. #8
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    24

    7. افشاي اسرار توسط شيعيان
    افشاگري شيعيان از جمله چيزهايي است كه دليل غيبت شمرده شده است، زيرا اينها نمي‌توانستند از نقل اسراري كه ائمة طاهرين برايشان بيان مي‌كردند و يا معجزات محرمانه‌اي كه انجام مي‌دادند، خودداري كنند. بلكه افشا مي‌كردند و باعث زحمت و گرفتاري امامان(ع) مي‌شدند و گاهي به قتل و شهادت آن بزرگواران منجر مي‌شد. بزنطي از حضرت ثامن الحجج، علي بن موسي‌الرضا(ع) نقل مي‌كند:
    اگر عالمان (امامان و پيشوايان بر حق) كساني را مي‌يافتند كه با آنها سخن گويند و آنان نيز اسرار و مطالب محرمانة ايشان را كتمان كنند، البته حديث‌ها مي‌گفتند و حكمت و علم‌هاي تازه را براي شما پخش مي‌كردند و ليكن شما مبتلا و گرفتار افشاگري شديد هستيد و هر چه ديديد يا شنيديد پخش مي‌كنيد و شما مردمي هستيد كه ما را در قلب‌ خود دوست داريد و محبّت قلبي شما ثابت است ولي كار شما با دل‌هايتان مخالفت دارد.14
    ابوبصير مي‌گويد: خدمت حضرت صادق(ع) عرض كردم: آيا براي امر فرج يعني ظهور دولت حقّة حضرت مهدي(ع) زمان معيني نيست تا به آن وقت منتهي شود، تا بدن‌هاي ما آرامش يابد؟ آن بزرگوار فرمود: زمان معيني داشت و لكن شما افشاگري كرديد و مطالب محرمانه را پخش كرديد. خدا نيز آن مدّت را به تأخير انداخت.15
    از اين حديث‌ها به دست مي‌آيد افشاگري شيعه يكي از دليل‌هاي غيبت است. چه بسا اين دليل از مصداق‌هاي دليل اوّل ـ خوف قتل و تقيه ـ باشد.

  9. #9
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    24

    8. غيبت از اسرار
    تمامي اين دليل‌ها، علت، سبب و فلسفة غيبت آن حضرت هستند و علاوه بر اينها حكمت‌هاي زيادي دارد كه از تيررس فكر ما دور است و نمي‌توانيم آنها را درك كنيم و ائمة اطهار(ع) هم براي ما بيان نكرده‌اند، زيرا ما ظرفيّت آن را نداشته‌ايم كه آنها را بفهميم. همين بي ظرفيتي باعث انحراف يا ارتداد مي‌شود. لذا مصلحت نبود كه امامان آنها را بيان كنند. عبدالله بن فضل هاشمي گويد: شنيدم حضرت امام صادق(ع) مي‌فرمود: «صاحب امر غيبتي دارد كه ناچار بايد واقع شود. در آن غيبت هر كسي كه بر باطل است به شك مي‌افتد (يعني اين اختلاف‌هايي كه دربارة آن حضرت وجود دارد، بعضي از اصل آن را انكار نموده و بعضي گفتند امام متولد شده ولي از دنيا رفته است. بعضي ادّعاي دروغين مهدويت كردند و ...) عرض كردم: فداي شما گردم، براي چه بايد آن حضرت غايب شود؟
    فرمود: ما از طرف خدا مأذون نيستيم آن را براي شما بيان كنيم. عرض كردم: وجه حكمت غيبت آن حضرت چيست؟ فرمود: وجه حكمتش همان وجه حكمت غيبت حجّت‌هاي خداي تعالي است (چنان‌كه خضر، يوسف، يونس و ديگران و حضرت امام زين‌العابدين(ع) مدّتي از زمان خود را در غيبت به سر بردند) حكمت غيبت حضرت مهدي(ع) بيان نمي‌شود مگر بعد از آنكه آن بزرگوار ظهور كند، هم چنانكه حكمت‌ كارهايي كه حضرت خضر پيغمبر انجام داد مانند شكستن كشتي، روي آب دريا و كشتن يك پسربچة بي‌گناه و ساختن ديوار براي حضرت موسي(ع) آشكار نشد مگر پس از آنكه بنا شد از هم جدا شوند.16
    پي‌نوشت‌ها:
    1. علامه مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 96، ح 15.
    2. سورة انشقاق (84)، آيات 19 و 84.
    3. بحارالانوار، ج 52، ص 90، ح 3.
    4. سورة فتح(48)، آية 25.
    5. بحارالانوار، ج 52، ص 97، ح 19.
    6. علامه عسكري، سيد مرتضي، معاني السبطين، ج 52، ج 2، ح 17.
    7. همان.
    8. سورة نوح(71)، آية 27.
    9. سورة انعام(6)، آية 75.
    10. بحارالانوار، ج 12، ص61، ح 6.
    11. همان، ج 51، ص 95، ح 10.
    12. همان، ج 52، ص 122، ح 4.
    13. همان.
    14. همان، ص 110.
    15. همان، ص 117، ح 40.
    16. همان، ص 91، ح 4

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •