نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: تاریخ تهران

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24 تاریخ تهران

    تاریخ تهران
    تاريخ افسانه اي تهران به " شيث بن آدم " و " هوشنگ پيشدادي " مي رسد. در عهد ساسانيان كيش زردشت در ري واج يافت و چندين آتشگاه بزرگ در شمال و جنوب تهران ايجاد شد. آتشگاه نخستين قصران در فاصله 30 كيلومتري مركز تهران رو به روي يكي از ارتفاعات كوه توچال قرار داشت. در فرهنگ آنندراج آمده است " شهر تهران در قمست جنوبي شهر حاليكه تهران بنا شده و خانه هاي پستي داشتند كه شبيه به غار ولي به تدريج از طرف شمال توسعه يافت و منازل را بيشتر به سرچشمه قنوات نزديك كرده اند". در كتاب" تهران عصر ناصري " آمده است : تهران از قرن ششم ه.ق. يكي از روستاهاي ناچيز و كم اهميت بود و شهر ري كه تقريبا" در شش كيلومتري تهران قرار داشت، كانون عظيم تمدون و فرهنگ قديم اين خطه به شمار مي رفت. تا اين كه با هجوم ويران گر مغول جنگ هاي داخلي، كشمكش هاي مذهبي و تفرقه اندازي هاي فرقه هاي مذهبي و .. . ري رو به ويراني نهاد. در كتاب " عجايب البلدان " آمده است: تهران قريه اي است معظم و ولايات ري داراي باغات زياد با اشجار و ثمرات خوب و فراوان و سكنه در خانه هاي سرداب مانند به سر مي برند، همين كه دشمن حمله آورد، به خانه هاي تحتاني پناه مي برند كه هر قدر محصور بود نشان امتداد يابد به سبب كثرت آذوقه كه از فرط احتياط ذخيره كرده اند آسوده اند ... و دايما" به سلطان عصر ياغي و با عسا كر او در كارزارو زد و خوردند، ماليات خود را به مسكوك نمي پردازند، بلكه در عوض نقود رايج خروس و مرغ مي پردازند. تا حمله مغول، هنوز هم تهران به صورت قريه اي نه چندان معتبر باقي مانده بود و مانند ديگر قراء ري زيرنظر خوارزمشاهي اداره مي شد. " ياقوت حموي " سياح بزرگ عرب هنگام فرار از دست مغولان در سال 617 ه.ق. از اين قريه ياد كرده است. با سكونت اهالي ري پس از زلزله هاي متناوب و نيز حمله مغولان، تهران به تدريج از شكل روستا بيرون آمد و به شهركي تبديل شد كه داراي چهار امامزاده و چند بقعه متبركه بود. به عنوان اولين امامزاده هاي تهران بايد از امامزاده زيد، يحيي، اسماعيل و سيد نصر الدين نام برد. در اين دوره كشاورزي و باغداري توسعه پيدا كرد و اين امر نظر مهاجمان و ساكنان روستاهاي اطراف تهران را به خود جلب كرد. اين وضع تا پايان دوره هاي تركمانان و اوايل صفويه دوام يافت
    وجه تسميه تهران:
    برخي از مورخين تهران را جزيي از شهر قصران ري مي دانند كه قريه بالاتر از آن مهران نام داشت و به روايتي قصران و مهران دو برادر بودند. " ران " به معني دامنه است، و مهران دامنه بالايي و قصران دامنه پاييني رشته كوه البرز بود.نخستين وجه تسميه تهران را از عبارت " ياقوت حموي " در معجم البدان مي توان اخذ كرد : " از مردي اهل ري كه محل وثوق و اعتماد شنيدم كه طهران ديهي است بزرگ و بناي اين ديه تمامي در زير زمين واقع است و احدي را ياراي آن نيست كه بدان ديه راه يابد مگر آن كه اهالي آنجا اجازت ورود بدهند " .در اين عبارت اشاره به زيرزميني بودن تهران شده است. اين مساله عده اي را برانگيخت كه تهران را به دو كلمه" ته " به معناي زير و " ران " تجزيه نمايند و تهران را " مكان زيرزميني " معنا كنند.اعتماد السلطنه در مرات البلدان درباره وجه تسميه تهران چنين آورده است: " چون اهل آنجا ( تهران ) در وقتي كه دشمن براي آنها به هم مي رسيد در زير زمين پنهان مي شدند، از اين جهت به اين اسم موسوم شده است كه به " ته ران" يعني زير زمين مي رفته اند" .كسروي درباره نام تهران و شميران، طي پژوهش هايي به اين نتيجه رسيده كه تهران ( و تارم، كهران، گهران، گهرام، جهرم ) به معناي منطقه گرمسير و شميران ( شميرام، شميرم، شميلان، سميران و سميرم) به معناي منطقه اي سردسير است.

    تهران در دوره صفویه:
    اين دوره از حيات شهر تهران، از زمان شاه تهماسب صفوي ( 948 – 930 ) آغاز مي شود. در اين زمينه دكتر ناصر تكميل همايون در كتاب تاريخ اجتماعي و فرهنگي تهران آورده است: شاه تهماسب صفوي كه به دليل مدفون بودن جد اعلاي صفويان- امامزاده حمزه ( ع ) – در جوار حضرت عبدالعظيم ( ع ) بارها از قزوين به زيارت اين اماكن ديدار كرد و از آن خوشش آمد و به شكارگاه هاي آن علاقه مند شد و چندين بار در سفرهاي خود در آن قريه اقامت گزيد. او سرانجام در سال 961 ه.ق. دستور داد در پيرامون تهران 6000 گام محيط آن بود، بارويي با يكصد چهارده برج ( به عدد سوره هاي قرآن مجيد ) بنا كنند و در هر برج سوره اي از كلام الله را براي تبرك پنهان سازند. برج ها با فاصله منظم از يكديگر به اين شرح پديد آمد : سمت جنوبي 40 برج، سمت شمالي 31 برج، سمت غرب 22 برج و سمت شرق 21 برج. تهران ابتدا از نظر وسعت اندكي بزرگ تر از چند شهر آن روزگار بود و از چهار طرف دروازه هايي به اين شرح داشت
    *جنوب : دروازه اصفهان يا دروازه حضرت عبدالعظيم در مدخل كنوني بازار عباس آباد، خيابان مولوي
    *شمال : دروازه شميران در مدخل كنوني خيابان پامنار
    *غرب : دروازه قزوين در مدخل كنوني بازارچه قوام الدوله، ميدان شاهپور سابق
    *شرق : دروازه دولاب در مدخل كنوني بازارچه نايب السلطنه خيابان ري. شاه تهماسب علاوه بر آباداني تهران، باغ ها وبناهاي حكومتي متعدد بنا كرد. پس از مرگ شاه تهماسب، جانشين او شاه اسماعيل دوم نيز توجه خاصي به تهران داشت. تهران تا پايان سلسله صفويه روبه ترقي و توسعه داشت. با حمله افاغنه به ايران و سقوط اصفهان با تمام عظمت و هيبت آن، شاه سلطان حسين نيز به قتل رسيد و افغان ها حكومت را در دست گرفتند.
    تهران در دوره تسلط افغان ها:
    در اين دوره اگر چه پاره اي از مناطق ايران تسليم ايرانيان شرقي ( قندهاري و كابلي و .... ) شده بود، اما شهرهايي هم در دفاع از سلطنت صفويه مقاومت نشان دادند، از جمله تهران كه اندك اندك به صورت يكي از مناطق برجسته نظامي در مي آمد. شاه تهماسب دوم، جانشين پادشاه مقتول ، در سال 1137 ه.ق. از همين شهر " احمدخان تفنگچي " را نزد " فتحعلي خان قاجار قوانلو "، به استرآباد فرستاد و از او براي مقابله با افغان ها مدد خواست. تهران و قزوين در برابر افغان ها مقاوم بودند. اشرف افغان كه پس از فتح اصفهان به سوي شمال حركت كرده بود، از راه قم خود را به تهران رساند و در حوالي ابراهيم آباد ميان دو لشكر افغان و فتحعلي خان قاجار كه مدد شاه تهماسب با جنگجويان ايل به تهران آمده بود، نبرد سختي در گرفت. در اين كشمكش ها تهران آسيب فراوان ديد و سرانجام به دست افغان ها افتاد. آنها در ارگ تهران جاي گرفتند و براي جلوگيري از حمله آن دروازه اي ايجاد كردند. پس از قدرت گيري نادر شاه در سپاه شاه تهماسب، خاصه پس از تاج گذاري وي، موقعيت تهران دگرگون شد . در دوره سرداري نادر سرانجام افغان ها مجبور به ترك تهران شدند.

    تهران دوره افشاريه :
    پس از پايان غائله افغان و آغاز زمامداري نادر شاه، تهران همچنان در راه گام بر مي داشت. با آن كه در اين دوره پايتخت ثابتي وجود نداشت و مركزيت حكومتي و اداري هم در اصفهان نگه داشته شده بود، تهران براي نادر شاه اهميت نظامي يافت و توجه او به تهران به گونه اي بود كه در سال 1152 ه.ق. فرزند و وليعهد خود رضاقلي ميرزا را به حكومت تهران مامور كرد و تمام ولايت به تيول وي درآمد.
    تهران دوره زنديه :
    با غلبه زنديان و پيروزي كريم خان زند بر محمد حسن خان قاجار و فتح تهران در سال 1172 ه.ق. كريم خان زند در تهران به سلطنت رسيد. در اين دوره اندك رونقي در اوضاع واحوال تهران پديد آمد. كريم خان زند براي آباداني تهران كوشش هاي بسيار كرد. دو محله بزرگ به نام هاي عود لاجان و چال ميدان از تركيب محله هاي كوچك سابق به وجود آمد و بيشترين جمعيت شهر را در خود جاي داد. كاروانسراها، دكان ها و محل كار بازرگانان و پيشه وران در بخشي متمركز شد و به مرور بازار تهران پديد آمد. كريم خان به علت درگيري و كشمكش با محمد حسن خان قاجار و كاستن حمايت تركمن ها از محمد حسن خان، مجبور شد به شيراز برود. از اين رو در سال 1176 ه.ق. حكومت تهران را به غفور خان واگذار نمود و پايتخت را از تهران به شيراز منتقل كرد. اهميت تهران از همين زمان شروع شد. در پايان دوره زنديان تهران سيماي شهري يافت و از زماني كه كه لشگريان قاجار به سرگردگي " مجنون خان پازوكي " آن را گشودند ( 1199 ه.ق. ) به صورت شهري كامل جلوه گر شد.
    تهران دوره قاجاريه :
    در سال 1200 ه.ق. آقا محمد خان قاجار اين شهر جديد التاسيس را كه تا آن زمان جنبه نظامي داشت، به پايتختي انتخاب نمود و به نوشته اعتماد السلطنه، پس از تحكيم پايه هاي حكومت خود در سال 1209 ه.ق. رسما" در اين شهر تاج گذاري كرد از اين زمان نهادهاي حكومتي در تهران استقرار يافت. آقا محمد خان بر خلاف ديگر پادشاهان، علاقه چنداني به ساخت بناهاي عظيم و با شكوه نداشت. به طوري كه از زمان وي تنها عمارت تخت مرمر باقي مانده است. جمعيت شهر تهران را در اين دوره 25000 نفر تخمين زده اند. پس از آقا محمد خان، فتحعلي شاه ( 1212 – 1265 ه.ق. ) بناها و عمارت هاي جديد در تهران ساخت. توسعه و تزيين عمارت تخت مرمر، احداث تخت مرمر در وسط ميدان، مسجد شاه، مسجد عزيزالدوله و مدرسه مروي و چندين باغ از جمله باغ نگارستان از اين جمله است. در اين دوره بسياري از زمين هاي داخلي شهر به مرور به خانه، قصر و بناي دولتي و سفارتخانه و ... تعلق گرفت. در دوره محمد شاه با آوردن آب كرج به تهران و تثبيت مالكيت زمين و بالا رفتن مهاجرتها، آباداني شهر چشمگير شد. در زمان محمد شاه احداث بناهاي همچنان ادامه داشت. ضلع جنوبي مسجد جمعه تهران و بازار بين اين مسجد و مسجد امام – " بين الحرمين " – از آثار اين دوره است. در جنوب تهران نيز دروازه ديگري به نام دروازه محمديه در ميدان " پاقاپوق محمديه " يا ميدان اعدام ساخته شد. دروازه ديگري نيز كه افغان به نام دروازه ارگ يا دروازه دولت در مدخل خيابان " باب همايون " ساخته بودند، مرمت و بازسازي شد. در دوره حكومت ناصر الدين شاه، جمعيت تهران حدود 150000 نفر بود. همراه با گسترش شهر تهران، ناصر الدين شاه، " ميرزا يوسف مستوفي الممالك " صدر اعظم و " ميرزا عيسي " وزير را مامور طراحي نقشه شهر تهران كرد. در اين دوره به سبب اداره كشور و سازمان دهي درست، به دستور ميرزاتقي خان امير كبير محله ارگ با كوشش معمار با سابقه و برجسته اي به نام " عبداله خان معماري باشي " توسعه يافت و بناهاي جديد در آن احداث شد. در هسته مركزي شهر اندك اندك بازار تهران شكل نهايي به خود گرفت و راسته بازارها، تيمچه ها، كاروانسراها و سراهاي متعدد ايجاد شد. به اين ترتيب تهران سيماي شهرهاي سنتي ايران را يافت و توسعه جديد و مهاجرت هاي بسيار پديد آمد.
    تهران دوره *****:
    در سال آغازين سلطنت رضا شاه كه پويش شهر نشيني شكل تازه اي به خود گرفته بود، جمعيت شهر تهران بار ديگر رو به فزوني نهاد. از اين رو دست اندركاران به فكر گسترش بناهاي شهر افتادند. در سال 1309 شهردار وقت كه خواهان نوسازي و توسعه شهر تهران بود، بدون توجه به اهميت تاريخي حصارها، برج و بارو و دروازه ها، آنها را ويران كرد. اما محله هاي پيرامون اين دروازه ها باقي ماند. از ميان محله هاي باقي مانده مي توان محله سنگلج، چال ميدان، خاني آباد، زنبورك خانه، پاچنار، دروازه قزوين، عودلاجان و . . را نام برد.
    تهران دوره انقلاب اسلامي:
    بعد از انقلاب اسلامي به دليل وقوع جنگ تحميلي روند توسعه تهران به تعويق افتاد، اما پس از سال 1368 اقدامات عمراني پايتخت مجددا" آغاز شد. و با احداث اتوبان هاي متعدد، بخشي از موارد توسعه طرح جامع شهر تهران عملي شد. پارك ها و فضاهاي سبز عمومي گسترش يافت و صدها مركز مذهبي و فرهنگي جديد در نواحي مختلف شهر با كاربري هاي متفاوت احداث شد. از اقدامات ارزنده سال هاي اخير تبديل كشتارگاه تهران به فرهنگسراي بهمن در سال 1370 است. در طي سال هاي اخير ميادين و بناهاي جديد با سبك هاي متفاوت معماري در نقاط مختلف تهران احداث و بسياري از بناهاي قديمي مركز شهر تهران توسط بخش خصوصي يا دولتي نوسازي و مرمت شد يا تغيير كاربري يافت.
    :icon_pf(57):

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24

    ساختماني به نام شمس العماره و ماجراهايش



    تهران ما- يك شاه و هزار آرزو. اين وصف ناصرالدين شاه است. كسي كه آرزوها و بلندپروازي هايش شهره تاريخ است. يكي از نخستين بازتاب ها و انعكاس هاي سفرهاي دور و دراز ناصرالدين شاه به اروپا، كاخي است كه هنوز هم پابرجاست. شمس العماره. اين كاخ در سال ۱۲۸۴ هجري قمري ساخته شد. از چندين سال قبل تر ناصرالدين شاه به فكر گسترش محدوده باغ سلطنتي خود افتاده بود. او پس از چندي توانسته بود تالارهاي مختلفي از جمله تالار موزه، تالار آئينه، تالار عاج، كاخ ابيض و بسياري را بنا نهد. اما هيچ كدام از آنها نتوانسته بود نظر شاه را به خود جلب كند. در يكي از سفرهاي ناصرالدين شاه به اروپا، او تحت تاثير معماري غربي، عده اي از مهندسان و معماران فرانسوي را با خود به تهران مي آورد و تصميم به پي ريزي بنايي مي كنند كه بتواند آنگونه كه هست، جلال و جبروت ناصرالدين شاه را نمايان سازد. بالاخره شمس العماره ساخته مي شود. ساختماني عظيم در پنج طبقه؛ يكي از بزرگ ترين بناهاي تاريخي تهران در دوران قاجاريه. البته تاثير دوستعلي خان معيرالممالك در ساخت اين بنا را نبايد ناديده گرفت. او به همراه عده اي از معماران و مهندسان فرانسوي توانستند با ساخت اين بنا، يكي از آرزوها و بلندپروازي هاي شاه را به تحقق برسانند اما آنچه كه سال ها بعد براي همگان جالب بود و تاثيرگذار، اتفاقات و ماجراهايي بود كه در پيرامون اين كاخ به وقوع پيوست. حكايت هاي بسياري كه اين كاخ برانگيخت شنيدني و جذاب است. بناي كاخ بر ويرانه محل ساخت اين كاخ در اطراف خيابان جديدالاحداث ناصريه تعيين شد. مهندسان و معماران فرانسوي روزها و هفته ها در اطراف ارگ سلطنتي پرسه زدند و بالاخره تصميم گرفتند در حاشيه غربي خيابان ناصريه، اين كاخ را پي ريزي كنند، اما حاشيه اين خيابان پر بود از مغازه ها و دكان ها و زمين هاي متعدد كه متعلق به مردم بود. يك روز بدون آنكه اتفاقي بيفتد تعدادي سرباز و مامور به داخل مغازه ها و زمين ها ريختند و آدم ها و صاحبان آن را از آنجا بيرون كردند. درست چند روز بعد بود كه تمام بناهاي آنجا تخريب و اولين مرحله ساخت اين بنا آغاز شد. درست چند سال بعد، مردمي كه صاحب زمين هاي آن قسمت بودند، ديدند كه كاخي بزرگ و عظيم بر زمين آنها بنا شده. تمام تلاش ها و زحمت ها براي به دست آوردن حقوق پايمال شده شان به نتيجه اي نرسيد. چرا كه اين كاخ، خانه كسي نبود جز جناب شاه. اعتراض و ناله و گلايه جز مسخره شدن از هر سو، نتيجه اي نداشت. عده اي از اين مالباختگان نزد يكي از روحانيون بنام آن روز تهران رفتند. «ميرزا عبدالرسول افجه اي» يكي از وعاظ و صاحب نفوذان تهران بود و حتي ناصرالدين شاه هم به او احترام و تكريم فراوان مي كرد. ميرزاعبدالرسول به مردم قول داد تا چاره اي در مورد اين مشكل شان بينديشد. خانه ميرزا عبدالرسول در پشت ميدانچه اي كه روبه روي كاخ شمس العماره بود قرار داشت. مردم به محض اينكه، قول مساعد ميرزا را شنيدند منتظر ماندند تا مگر با انديشه او به هدفشان برسند. ماجرا چيست؟ در يكي از روزهايي كه ناصرالدين شاه بر تخت سلطنت تكيه داده بود و به آرامي در انديشه دور و دراز خود پايتخت آرماني اش را مي ساخت ناگهان آشوبي در كاخ پيچيد و سر و صداي بسياري به راه انداخت. همهمه در همه جاي كاخ مي چرخيد. شاه نگران از اين سر و صدا به خود آمد. ابر و در هم كشيد و نزديكان اش را طلبيد. عده اي از خادمان با چهره اي بر افروخته به خدمت شاه رسيدند و عرض كردند كه عده اي از مردم هر روز، ميرزا عبدالرسول افجه اي را بر شانه هايشان از جلوي كاخ عبور مي دهند. هر روز چند بار در جلوي كاخ اين اتفاق مي افتد. شاه كمي به فكر فرو رفت و سبيل هاي مبارك اش را جويد و دستور داد تا ماموران بيشتر در احوال مردم و ميرزا تحقيق كنند. اما به اين قضيه كفايت نكرد. حكايت همان بود كه بود. هر روز عده اي از مردم، ميرزا عبدالرسول، روحاني معروف را از جلوي كاخ بر دوش هايشان به اين طرف و آن طرف مي بردند. سر و صدا بالا گرفت. كليد حل اين معضل در دستان كيست؟! شاه دستور داد تا ميرزا عبدالرسول را به نزد او بياورند. آخر به قول شاه، براي روحاني وارسته و عالم بزرگي چون عبدالرسول چنين رفتارهايي ناپسند و زشت به نظر مي رسيد. شاه تصميم گرفت تا اين روحاني را به حرف بكشد و او را به صرافت بيندازد كه كارش چندان پسنديده نيست. درست در همان روز بود كه چند مامور با فرماني از سوي شاه به در خانه ميرزا عبدالرسول رفته و او را به نزد شاه بردند. همگان منتظر ماندند تا شاه او را نصيحت كند. رسم بر آن بود كه شاه از ميرزا توضيح بخواهد. تالار اصلي كاخ شمس العماره پر بود از خدم و حشم. ميرزاعبدالرسول هم در گوشه اي منتظر بود تا شاه لب به سخن بگشايد و دليل اين نكته را از او بشنود و شاه لب به سخن گشود. «مدتي است كه نوكران ما ديده اند شما برگرده خلايق نشسته و از جلوي كاخ ما عبور مي كنيد. ملت حيران شده و دولت نگران. حكايت چيست ميرزا.» شايد اين سوال در ذهن هيچ كس به اندازه شاه مبهم نبوده، اما توجه همگان به اين مساله بسيار بيشتر از شاه بود. ميرزا عبدالرسول گفت از آنجا كه زمين هايي كه شاه براي ساخت كاخ شكوهمندش از مردم گرفته، غصبي بوده و پولش را به ملت نپرداخته است، عبور كردن از اين زمين ها ازنظر شرعي مشكل دارد. او گفت كه ممكن است گرد و خاك اين زمين هاي غصبي بر تن و لباس او بنشيند و او كه يك روحاني است و نمازگزار، نتواند فرايض ديني اش را آنگونه كه بايد انجام دهد. از آنجا كه ميرزا درآمد چنداني ندارد تا چهارپايي بخرد، بنابراين عده اي از همسايگان او را بر دوش مي گيرند تا وقتي كه ميرزا براي نماز گزاردن به مسجد بازار مي رود، بر لباس اش گرد و خاك زمين غصبي ننشيند. او گفت كه مجبور است هر روز از اين زمين ها عبور كند. حال نمي داند كه شاه، قبله عالم، چگونه در اين كاخ و بر اين زمين ها كه غصبي است نماز مي گزارد. تازه در اينجا بود كه ناصرالدين شاه متوجه زيركي ميرزا شده بود. اما چه كار مي توانست بكند. چاره اي جز اين نبود كه به او قول بدهد تا پول هاي مردمي كه زمين ها از آنان به زور گرفته شده را به آنها در اسرع وقت باز پس دهد. وقتي كه ميرزا از كاخ خارج شد، ناصرالدين شاه دوباره به انديشه دور و دراز خود رفت تا شايد رنگي از خيال را در كوچه هاي خاكي تهران بزند و اين شهر را به شكوه شهرهاي در فرنگ ديده برساند. جغدهاي حكومت گردان شايد يكي ديگر از اتفاقات جذاب و شايعات شنيدني كه پيرامون اين كاخ در نزد مردم رواج يافت، تاثيرزيادي بر روند سلطنت قاجاريه گذاشت. مردمي كه در خيابان ناصريه پرسه مي زدند كاخ شكوهمند شاهان قاجار را مي ديدند، شايد از عمده ترين كساني بودند كه به اين شايعات باور داشتند. آنها دو جغد نر و ماده را بارها ديده بودند كه بر فراز اين كاخ منزل گزيده اند. هر بار كه خبر مي رسيد شاه مريض است، بلافاصله، چشم هاي نگران مردم در اطراف ساعت كاخ مي چرخيد و در پي ديدن جغدها بودند. آنها فكر مي كردند كه اگر اين جغدها كه علامت شومي و نحوست است ديده شوند، شاه از بيماري جان سالم در نخواهد برد. خبر بيماري شاه، چشم ها را به برج ساعت كاخ مي كشاند. گويي شومي اين جغدها باعث شده بود كه بعد از دو روز چرخ زدن در آسمان بالاي كاخ، ميرزا رضا كرماني ماشه اسلحه اش را بكشد و ناصرالدين شاه را بكشد. مهم اينست كه مردم اين را يك علامت مي دانستند. زماني كه محمد عليشاه مرد و حكومت رابه احمدشاه داد، اين جغدها بودند كه چند روز متوالي در آسمان ناصريه با بالهايي گشوده چرخ مي زدند و مردمي كه آنها را مي ديدند با سلام و صلوات آرزوي به خيرگذشتن يا رفع بلا را مي كردند. جالب است كه عمده ترين دليل تغيير حكومت از نظر برخي عوام، نه تحولات سياسي، بلكه پرگشودن چند جغد بر بالاي كاخ بوده است. جشن عروسي در شمس العماره يكي از آن اتفاقاتي كه شمس العماره را تا سال هادر ذهن ها زنده نگه داشت، مراسم عروسي دختر مظفرالدين شاه است درست درهمين شمس العماره كه سال ها مورد توجه بسياري از مردم بوده و شايعات بسياري درمورد آن ساخته شده. دختر مظفرالدين شاه رخت عروسي برتن كرد، يك عروسي جنجالي كه نظيرش را هيچ كس نه شنيده و نه ديده است. روزي كه پسر مويد الدوله (برادر مظفرالدين شاه و حاكم وقت تهران) تصميم مي گيرد با دختر عموي خود، كه دختر شاه نيز هست ازدواج كند، چنان سر و صدايي به راه مي افتد كه نظيرش وجود نداشته، همه اين جنجال ها زير سر كسي نبود جز رئيس تشريفات دربار مظفرالدين شاه. او تصميم مي گيرد تاجشن شاهانه ترتيب دهد. بنابراين برنامه اي تدارك مي بيند كه براساس آن عروس خانم از آسمان به زمين بيايد. او به اين منظور سيمي بزرگ از برج شمس العماره به خانه داماد كه در گذر نوروزخان تقريبا ۳۰۰ متري شمس العماره بوده مي كشد و هودجي طراحي مي كند تا عروس را بر آن بنشانند و از بالاي سر مردم به خانه بخت ببرند. مظفرالدين شاه كه از اين طرح به شگفت آمده، مراسم پرخرجي را تدارك مي بيند. روز عروسي، دختر مظفرالدين شاه از اينكه سوار هودج شده و از آسمان راهي خانه داماد شود مي ترسد. هرچه اطرافيان شاه وخود مظفرالدين شاه تلاش مي كنند تا او را وادار كنند كه سوار هودج شود، به نتيجه نمي رسند. بالاخره تصميم عوض مي شود. عروس را سوار كالسكه مي كنند و به خانه داماد مي برند. مردمي كه چشم به آسمان داشتند تا كي عروس سوار هودج از آسمان بگذرد، كالسكه اي را مي بينند كه عروس سوار آن شده و به خانه شوهر رهسپار گشته است. هشت شبانه روز جشن عروسي ادامه دارد. مهريه سرسام آور آن زبان به زبان مي چرخد و حيرت ها برانگيخته مي شود. پانزده هزار سكه اشرفي، دوازده پارچه آبادي ، چندين رشته قنات و طلا وجواهرات فراواني كه ارزش تقريبي آن به سيصد هزار تومان آن روز مي رسد، همه اينها مهريه دختر شاه است. بالاخره پس از چندين روز جشن و سور در اطراف شمس العماره عروس به خانه داماد برده مي شود. دختر شاه از اينكه چنين جشن باشكوهي براي او به راه انداخته اند انگار از دماغ فيل افتاده، چنان بادي به غبغب اش مي اندازد و فخر مي فروشد كه حتي داماد هم دلزده مي شود . عروس خانم پس از سر و صداي اين عروسي و درست درون حجله براي داماد، شرايط مي گذارد كه درهمين امشب ، بايد تمام مشكلات احتمالي آينده، ريشه كن شود. او به پسرعمويش كه شوهرش نيز هست مي گويد كه اگر من مشكلي يا مساله اي از نظر تو دارم به من بگو، درمقابل من هم عيب و نقص هاي تو را به تو مي گويم داماد از اين پيشنهاد يكه خورده و سعي مي كند كه عروس را از اين پيشنهاد منصرف كند. اما به نظر عروس خانم مرغ يك پا دارد، بالاخره پس از التماس ها و تهديدها، آقا داماد راضي مي شود. عروس خانم مي گويد كه جناب داماد از تمام كمالات بهره مند است. داراي چهره جذاب و مردانه اي است و در رفتارش وقار و متانت موج مي زند. اما يك نكته است كه خاطر عروس خانم را نگران كرده . پسرعموي محترم داراي قدكوتاهي است. بجز اين از تمام شئونات بزرگي بهره مند است. داماد ابرو در هم مي كشد و دندان تيز مي كند تا عيبي در عروس خانم بيابد. نوبت داماد مي شود و داماد با دندان گردي لب به سخن مي گشايد. «شما هم از تمام محسنات و خوبي ها بهره منديد فقط دهانتان بسيار بزرگ است.» اين همان جمله اي است كه نبايد گفته مي شد چنان فرياد و شيوني در پي اين حرف ها در عمارت گزرنورزخان پيچيد كه همگان را نگران كرد. اين سخنان، مثل شمشير بر دل عروس خانم نشست. درست در همان لحظه بود كه دختر مظفرالدين شاه قرار از كف داد و به شمس العماره پناه برد و پا در يك كفش كرد و از پسرعمويش طلاق خواست. ماجرا هنوز تمام نشده بود كه مظفرالدين شاه برادرش را به حضور طلبيد و خواست كه پسرش را وادارد تا دختر شاه را طلاق دهد اين قائله با طلاق دادن دختر مظفرالدين شاه به پايان رسيد و ماجراي ديگر در شمس العماره پديد آورد. اين شمس العماره هم چه حرف ها در پي اش ندارد!
    :icon_pf(57):

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24

    حبیب راثی تهرانی
    یکی بود، یکی نبود، اول کی بود!؟
    آیا تا به حال فکر کرده اید که پایتخت بزرگ و شلوغ کشورمان یعنی تهران از چه پیشینه دور و درازی برخوردار است؟ بسیاری از مشاغل و مکان هایی که برای ما جاذبه چندانی ندارند و مهم هم محسوب نمی شوند، در ابتدای ورود به تهران ارج و قرب بالایی نزد شهروندان آن روزگار داشته اند. پرداختن به اولین های هر شهر و کشور همیشه جذاب و جالب توجه بوده است. این موضوع آنقدر اهمیت دارد که بخش اعظمی از موزه ها و گالری مختلف در سرتاسر جهان را اشیای اولیه و یا نخستین مدل از هر وسیله تشکیل داده است. نکته مهم این است که بسیاری از این "اولین ها" در طی قرون و اعصار از یاد برده می شوند و با آمدن اشیای جدیدتر به فراموشی سپرده می شوند. در اینجا قصد داریم تا با گشتی در تاریخ معاصر ایران شما را با چند مورد از نخستین های تهران آشنا سازیم.

    نخستین آگهی تجاری
    امروزه با حجم بسیار زیادی از تبلیغات در محیط کار، جامعه، منزل و حتی تلفن همراه خود رو به رو هستیم، ولی جالب است بدانید که نخستین آگهی تجاری تهران در روز دهم جمادی الاول 1267 ه.ق در روزنامه وقایع اتفاقیه به چاپ رسید. اولین آگهی تجاری تهران به تبلیغ اجناس اروپایی اختصاص یافته بود و متن آن به نقل از شماره ششم روزنامه چنین است:

    "موسیو روجیاری نام تاجر فرنگی چندبار مال التجاره به دارالخلافه آورده که به فروش برساند در خانه الله ویردی آقا، نزدیک به سفارتخانه دولت بهیه انگلیش، در محله عباس آباد منزل دارد و موافق تفصیل ذیل اجناس آورده است:
    زنجیر ساعت از طلا و غیره؛ دستبند و غیره؛ نشان دوش صاحب منصبان نظامی؛ قوطی انفیه طلای میناکاری؛ تخت و صندلی به طرح فرنگستان؛ ساعت مجلسی؛ قمه که در دو طرف طپانچه دارد؛ ساعت نقره و طلا؛ اسباب چینی از هر قسم؛ شمع کافوری؛ باروت انگلیسی بسیار خوب؛ چتر بسیار اعلای خوب؛ قوطی موزیکان؛ دستکش از هر جوره؛ حمایل صاحب منصبان نظامی؛ گلابتون با فانسقه و کل اسباب؛ زین و برگ فرنگی؛ پیچ بخاری؛ کاغذ الوان منقش مخمل و گلابتون جهت چسباندن اتاق ها؛ گردنبند سیاه ابریشمی؛ پیراهن فرنگی و غیره از این تفصیل هم چیزهای دیگر اعلا که تازگی دارد، بسیار آورده است که بعضی تا به حال به این ولایت هیچ نیامده بود. خوانین و خواص و عام دارالخلافه را اعلام می کند که هر کدام مایل باشند، بیایند و تماشا نمایند."

    نخستین طرح ترافیک در تهران
    امروزه طرح ترافیک ویژگی بارز شهرهای بزرگ از جمله تهران است که توانسته تا حدی از بار ترافیکی مناطق مرکزی شهر بکاهد. ولی آیا در 130 سال پیش در تهران ماشینی بوده که ترافیک ایجاد کند و دولت مجبور به اجرای طرح ترافیک شود؟ ولی جالب است بدانید که در سال 1282 ه.ق نخستین طرح ترافیک شهر تهران با منع ورود چهارپایان باربر به محوطه میدان ارک یا باغ گلشن به اجرا در آمد. محمئ حسن خان اعتماد السلطنه در کتاب خود مرآت البدان در این باره چنین می نویسد:
    "بعد از وضع میدان ارگ و طرح حوضی وسیع در آن و غرس دو باغ در دو طرف حوض و نصب ستون های سنگی..... محض اینکه ساحت چنین میدانی از آمد و شد دواب که حمل اجناس می کنند مصون باشد، حکم شد در جانب شرقی ارگ همایونی خیابانی عریض تا دهنه بازار تشکیل دهند و آن را خیابان ناصریه (یا همان ناصرخسرو فعلی) نام نهند."

    نخستین عکاسی در تهران
    در اوایل رواج صنعت عکاسی در ایران، تنها عکاسخانه تهران، عکاسخانه مبارکه دولتی بود که مخصوص شاه و درباریان بود و همگان اجازه استفاده از آن را نداشتند تا اینکه در حدود 130 سال پیش نخستین عکاسخانه عمومی در خیابان جبار خانه گشوده شد. بهتر است شرح افتتاح اولیت مغازه عکاسی در تهران را از زبان روزنامه دولتی ایران مورخ 25 ذیحجه 1285 ه.ق بشنویم:

    "چون اغلب مردم زیاده از حد مایل و راغب هستند که عکس خود را بیندازند و در عکاسخانه مبارکه همه کس نمی توانست برود و عکس خود را بیندازد، عکاسباشی در خیابان جبارخانه حجره ای ترتیب داده و اسباب عکاسی در آن آماده کرده تا هر کس را میل انداختن عکس خود باشد در آنجا رفته عکس بیندازد و قیمت آن هم موقوف به بزرگ و کوچکی عکس است."


    نخستین تصادف رانندگی در تهران
    این مورد یکی از جالب ترین اولین های تهران که البته تاسف بار هم هست؛ ماجرا از این قرار است که آخر شب دوم اسفند ماه سال ۱۳۰۵ هجری شمسی جهت عزیمت استاد از محفل موسیقی بهمنزل درشکه ای دو اسبه کرایه می‌کنند و استاد نوازندگی و موسیقی ایران یعنی درویش خان سوار بر درشکه به طرف منزل حرکتمی‌نماید. درآن زمان اتومبیل به تازگی وارد خیابان های شهر شده بود و تعداد آنهابه سختی به ۵۰ دستگاه می‌رسید و همچنین اخذ گواهینامه رانندگی هنوز وجود نداشت ورانندگان عموماً ناشی بودند و قوانین راهنمایی و رانندگی نیز نه وجود داشت و نهاعمال می‌شد. زمانی که درشکه حاملدرویش خان از خیابان امیریه به سمتشمال می‌پیچد، اتومبیل فوردی از جهت مخالف با درشکه و اسب های آنتصادفمی‌کند، اسبهای درشکهدرجا تلف می‌شوند و استاد از درشکه به بیرون پرتاب شده و از ناحیه سر به زمینبرخورد می‌کنند، بلافاصله مردم رسیده و مجروح را به بیمارستان نظمیه تهران که بهترین بیمارستان آن زمان تهران بود می‌رسانند. اما متاسفانه ضربه سنگین بوده واستاد گرانقدر موسیقی ایران بعد از ۵ روز، به دلیل ضربه مغزی فوت نموده و جامعه موسیقی را سیاه پوش و داغدار فقدان خود می‌نماید.درویش خان در زمان مرگ ۵۴ ساله بود، پیکر استاد را گورستان ظهیر الدوله در خیابان دربند (پایین آرامگاه ظهیرالدوله) دفننمودند.

    نخستین باغ وحش تهران
    باغ وحش یکی از مکان هایی است که وجود آن در شهرها برای بسیاری از ما عادی شده و هرکسی توان و امکان بازدید از آن را دارد؛ ولی این پدیده در حدود 130 سال پیش که وارد ایران شده بسیار عجیب و سرگرم کننده بوده بطوریکه جزو تفریحات ملوکانه شاه! قرار گرفته است.
    در عهد ناصری با تعبیه قفسی جهت نگهداری پرندگان در باغ لاله زارواقع در بیرون دروازه دولت، نخستین باخ وحش یا به تعبیر آن روزگار "مجمع الوحوش" تهران متولد شد. یک سال بعد قفس دیگری برای نگهداری وحوش دیگر در کنار آن تعبیه کردند و اعتماد السلطنه را مباشرت آن گماردند، چنانکه در المآثر و الآثار می نویسد:

    "... ملوک ایران در شهرهای مشهور که مصرهای جامع و سوادهای اعظم بود، از قبیل بابل و سوز و اصطخر و اکباتان باغ وحش داشته اند. معلوم می شود که اصل این اختراع را سایر دول از اهالی ایران اقتباس کرده اند."

    انواع حیواناتی را که اعتماد السلطنه در آنجا معرفی می کند عبارتند از: انواع طیور و مرغان خوش الحان، ببر، شیر و پلنگ که نخستین حیوان متولد شده در آن باغ وحش هم فرزند شیر ماده و پلنگ نر بوده است! همچنین جالب است بدانید این باغ وحش اولین قربانی خود را نیز در همان زمان گرفت. در آن سانحه یکی از دو ببر باغ وحش یکی از نگهبانان خود را کشت.
    این باغ وحش با گذشت زمان دیگر جوابگوی نیازها و تفریحات ناصرالدین شاه نبود. در آن زمان پس از ساخته شدن قصر سلطنتی"دوشان تپه" این باغ وحش تعطیل و حیوانات آن به باغ قصر دوشان تپه انتقال پیدا کرد. به این ترتیب دوشان تپه نخستین کاخ سلطنتی تهران بود که برای درندگان و سبع از قبیل شیر و ببر و پلنگ و گرگ باغ وحشی در خود داشت. بهتر است شرح بنای این قصر و باغ وحش آن را از افضل التواریخ نقل کنیم:

    "دوشان به زبان ترکی به معنای خرگوش است. چون در این تپه و کوه کوچک خرگوش زیاد دیده شده، آن را دوشان تپه نامیده اند، عمارت ها و باغ های اطراف آن همگی در عهد ناصری ساخته شده است. در جانب شرقی قصر دوشان تپه حوض مدور و وسیع و یک مرتبه بالاتر ز آن استخر و دریاچه بزرگی است که با قایق و کرجی در روی این استخر سیر و تفرج می شود. در اطراف این استخر خیابان ها و چمن زارها و اشجار بید و... است. در جنب جنوبی دریاچه، باغ وحشی است که اتاق ها و رواق های گوناگون دارد و نهر آب از میان آنها جاری است و آن را برای درندگان و سبع از قبیل شیر و پلنگ و ببر و گرگ و سایر وحوش که به وضع ابنیه باغ وحش فرنگی است، ساخته اند. صداهای مختلف از آنجا شنیده می شود و شیران و درندگان فریادها دارند و هر روز به آنها طعمه داده می شود. از جانب دیگر بروج و ابنیه مخصوص برای طیور ساخته اند که انواع و اقسام طیور و وحوش چه از داخله ایران و چه از خارجه، آورده در آنجا جمع کرده اند. پیش تر ها باغ وحشی در خود شهر، نزدیک دروازه شمیران بود، دوشان تپه که ساخته شد و این باغ که بنا گردید، باغ وحشی که در تهران بود، خانه و عمارت شد و وحوش و طیور و جانوران را به باغ دوشان تپه آوردند."



    نخستین نشریه دوزبانه و سه زبانه تهران
    122 سال پیش در 1293 ه.ق نخستین نشریه دوزبانه تهران به نام «لاپاتری» (به معنای وطن) به زبان های فارسی و فرانسه منتشر شد. ماجرای چاپ این روزنامه بدین قرار بود که در سفر اول ناصرالدین شاه به اروپا، حاج میرزا حسین خان سپهسالار در استانبول شاه را واداشت تا یک چاپخانه سربی با حروف عربی و لاتین خریداری کند. بعدها این چاپخانه در ایران به کار افتاد و به پیشنهاد سپهسالار روزنامه وطن به دو زبان فارسی و فرانسه انتشار یافت. نکته جالب این است که تنها یک شماره از این روزنامه آن هم در تاریخ نهم محرم 1302 ه.ق انتشار یافت و سپس توقیف شد. البته پس از روزنامه وطن روزنامه دوزبانه دیگری به نام روزنامه صدای ایران تاسیس شد که تا سال 1304 ه.ق منتشر می شد.
    نخستین روزنامه سه زبانه نیز در سال 1280 ه.ق منتشر شد. این روزنامه به سه زبان فارسی، عربی و فرانسه منتشر می شد و «روزنامه علمیه» یا «روزنامه علمیه دولت علیه ایران» نام داشت. این روزنامه هر ماه یک بار با چاپ سنگی در کارخانه دولتی دارالخلافه تهران واقع در دارالفنون چاپ می شد.

    همانطور که ملاحظه کردید عناوین بسیاری می توان به موارد فوق اضافه کرد که علاقه مندان را به منابع زیر ارجاع می دهیم.


    منابع:

    ·اف‍ض‍ل‌ ال‍ت‍واری‍خ‌، غ‍لام‍ح‍س‍ی‍ن‌ اف‍ض‍ل‌ال‍م‍ل‍ک‌؛ ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ م‍ن‍ص‍وره‌ ات‍ح‍ادی‍ه‌ (ن‍ظام‌ م‍اف‍ی‌)، س‍ی‍روس‌ س‍ع‍دون‍دی‍ان‌ ت‍ه‍ران‌: ن‍ش‍ر ت‍اری‍خ‌ ای‍ران‌، ۱۳۶۱
    ·ال‍م‍اث‍ر و الآث‍ار: ت‍ال‍ی‍ف‌ م‍ح‍م‍د ح‍سن خ‍ان‌ اع‍ت‍م‍ادال‍س‍ل‍طن‍ه‌
    ·اولین های تهران، س‍ی‍روس‌ س‍ع‍دون‍دی‍ان‌ ت‍ه‍ران‌: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، 1380
    ·م‍رآت‌ ال‍ب‍ل‍دان‌، ت‍ال‍ی‍ف‌ م‍ح‍م‍دح‍س‍ن‌خ‍ان‌ اع‍ت‍م‍ادال‍س‍ل‍طن‍ه‌ ؛ ب‍ا ت‍ص‍ح‍ی‍ح‍ات‌ و ح‍واش‍ی‌ و ف‍ه‍ارس‌ ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ب‍دال‍ح‍س‍ی‍ن‌ ن‍وائ‍ی‌ و م‍ی‍ره‍اش‍م‌ م‍ح‍دث‌ ت‍ه‍ران‌: دان‍ش‍گ‍اه‌ ت‍ه‍ران‌، م‍وس‍س‍ه‌ ان‍ت‍ش‍ارات‌ و چ‍اپ‌، ۱۳۶۷.
    :icon_pf(57):

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24 محرم در تهران

    حبیب راثی تهرانی
    حدیث عشق و حماسه در تکیه های تهران
    ماه‌ محرم‌ اولين‌ ماه‌ سال‌ هجري‌ قمري‌ است‌. ماهي‌ كه‌ از ديرباز و حتي‌ دوران‌ جاهليت‌ عرب‌، ريختن‌ خون‌ و جنگ‌ در آن‌ حرام‌ اعلام‌ شده‌ است و اعراب‌ از جنگيدن‌ منع‌ شده‌اند. اما در دوم‌ محرم‌ الحرام‌ سال‌ ٦١ هجري‌ قمري‌ كه‌ كارواني‌ متشكل‌ از امام‌ حسين ‌(ع) و ٧٢ تن‌ از يارانش‌ به‌ همراهي‌ اهل‌ بيتش وارد منطقه‌ كربلا در نينوا شدند، شايد کمتر كسي‌ فكر مي‌ كرد كه‌ اين‌ قانون‌ كه‌ از زمان‌ جاهليت‌ در اعراب‌ محترم‌ شمرده‌ مي‌شده‌، در عهدي‌ شكسته‌ شود كه‌ پرده‌هاي‌ جهالت‌ دريده‌ شده‌اند. اما در جنگي‌ نابرابر طبق‌ آنچه‌ كه‌ در تاريخ‌ روايت‌ گرديده‌، در روز دهم‌ ماه‌ محرم‌ كه‌ بعدها به‌ عاشورا معروف‌ گرديد، امام‌ حسين‌ به‌ همراه‌ يارانش‌ به‌ شهادت‌ رسيدند‌ و اهل‌ بيت‌ امام (ع)‌ به‌ اسارت‌ رفتند. از آن پس طبق سفارش امامان شیعه و سنت آنها همه ساله در ایام ماه محرم الحرام مراسم سوگواری و عزا به خصوص در دهه اول در جای جای جهان اسلام و علی الخصوص در میان شیعیان با آداب و رسوم خاصی بر گزار می شود.
    از آنجا که کشور ما دارای مذهب شیعه بوده و عشق و علاقه وافری به امامان علیهم السلام در بین مردم وجود دارد، این مراسم سالهاست که با آیین های خاصی برگزار می شود. البته ناگفته نماند که مردم هر گوشه از کشور پهناورمان آداب و رسوم خاص خود را در ماه محرم دارند که بررسی و معرفی یکایک آنها در حوصله این نوشتار نیست، و به قدری گسترده و متنوع است که کاری در حد یک "دائره المعارف محرم یا عاشورا" را می طلبد. ولی مقصود ما در اینجا این است تا با هم نگاهی به پیشینه عزاداری و مناسبات مختلف آن در پایتخت ایران یعنی تهران بیندازیم.
    همانطور که می دانید تهران‌ در دوران‌ ناصري‌ چندين‌ تكيه‌ داشت‌ و هر محله اي‌ از تهران‌ و حتي‌ كوچه‌ هاي‌ باريك‌ و كم‌ رفت‌ و آمد آن‌ نيز تكيه‌اي‌ داشتند كه‌ در روزهاي‌ خاصي‌ كه‌ معمولاً روزهاي‌ عزاداري‌ و شبيه‌ خواني‌ بود، اهالي‌ محل‌ در آن‌ تكيه‌ گرد هم‌ جمع‌ مي‌ شدند. اين‌ تكيه‌ ها اغلب‌ توسط‌ خيران‌ محل‌ براي‌ تعزيه‌ و برگزاري‌ مراسم‌ سوگواري‌ احداث‌ مي‌ شد و معمولاً هم‌ اين‌ بانيان‌ خيرانديش‌ چندين‌ دكان‌ و حجره‌ را براي‌ نگهداري‌، تعمير و مرمت‌ تكيه‌ ها وقف‌ مي‌كردند.معمولاً در وسط تکیه ها مکانی همانند سن وجود داشت که برای اجرای مراسم تعزیه، و دور تا دور آن تالارهایی برای نشستن تماشاچیان در نظر گرفته شده بود. علامت‌ كتل‌ مخصوص‌ تكيه‌، در جايي‌ مناسب‌ قرار مي‌ گرفت‌. اين‌ تكيه‌ ها معمولا علاوه‌ بر راه‌ هاي‌ رفت‌ و آمد مردم‌، دو مدخل‌ ديگر نيز داشتند‌ كه‌ قافله‌ و سوران‌ و شبيه‌ خوانان‌ از آنجا داخل‌ شده‌ و پس‌ از اجراي‌ نقش‌ خارج‌ مي‌ شدند. در ضمن‌ در فضاي‌ پشت‌ تكيه‌ محوطه‌ اي‌ براي‌ تغيير يا تعويص‌ لباس‌ وجود داشت‌ كه‌ اجرا كنندگان‌ مراسم‌ تعزيه‌ براي‌ استراحت‌ به‌ آنجا مي‌رفتند.


    تکیه دولت

    به‌ شهادت‌ اسناد تاريخي‌، تكيه‌ هاي‌ تهران‌ به‌ طور نسبي‌ گنجايش‌ سه‌ تا چهار هزار نفر جمعيت‌ را داشتند كه‌ هر يك‌ از آنها به‌ نام‌ باني‌ آن‌ معروف‌ بود. در حدود سال‌ ١٢٨٥ هجري‌ در تهران‌ بيش‌ از ٣٠ تكيه‌ داير بود که بعدها حدود 15 تكيه‌ به‌ آنها اضافه‌ شد. معتبرترين‌ و وسيع‌ ترين‌ تكيه‌ هاي‌ تهران‌ كه‌ تعزيه‌ هاي‌ دولتي‌ در آن‌ برگزار مي‌ شد (قبل‌ از تكيه‌ دولت‌)، تكيه‌ حاج‌ ميرزا آقاسي‌ بود كه‌ تكيه‌ عباس‌ آباد نيز خوانده‌ مي‌ شد. به علت‌ استقبال‌ شديد مردم‌ به‌ خصوص‌ زنان‌ از این تکیه ها‌ و كوچكي‌ فضاي‌ تكيه‌ عباس‌ آباد، که موجب‌ ازدحام‌ جمعيت‌ و ناراحتي‌ هيات‌ عزاداری مي‌ شد و كار اجراي‌ شبيه‌ گرداني‌ را مختل‌ مي‌ كرد، در سال‌ ١٢٨٣ هجري‌ قمري‌ به دستور ناصرالدين‌ شاه‌ تكيه‌ بزرگي‌ داخل‌ ارگ‌ سلطنتي‌ ساخته شد و اين‌ تكيه‌ كه‌ بزرگ‌ ترين‌ تكيه‌ ساخته‌ شده‌ در تهران‌ به‌ شمار مي‌ رفت‌، به‌ «تكيه‌ دولت»‌ مشهور شد. اعتماد السلطنه‌، وزير عهد ناصري‌ در مورد تكيه‌ دولت‌ در روزنامه‌ ايران‌ آن‌ زمان‌ می نویسد: تكيه‌ دولت‌ از بناهاي‌ بسيار عالي‌ دولتي‌ است‌ كه‌ مدور و چهار طبقه‌ ساخته‌ شده‌ و همه‌ آن از آجر است‌ و قسمت‌ دايره‌ را از چوب‌ هاي‌ ضخيم‌ و سقف‌ آن‌ را از آهن‌ ساخته‌ اند كه‌ در صنعت‌ نجاري‌ آن‌ مهارت‌ بسياري‌ به‌ كار رفته‌ است‌. در ايام‌ محرم‌ پارچه‌اي‌ از كرباس‌ بر روي‌ آن‌ طاق‌ هاي‌ چوبي‌ مي‌ كشند كه‌ از آسيب‌ باران‌ و آفتاب‌ مصون‌ باشد. در اطراف‌ تكيه‌ هم‌ بناهاي‌ عالي‌ ساخته‌ اند و اين‌ بنا و تكيه‌ در ميان‌ شهر همچون‌ كوهي‌ عظيم‌ نمودار است و از پنج‌ فرسنگي‌ تهران‌ می توان آن را مشاهده کرد و به‌ جز اين‌ بنا، گنبدهاي‌ مساجد و غيره‌ كه‌ بسيار مرتفع‌ هستند، هيچ‌ نمايان‌ نيستند؛ اين‌ تكيه‌ درهاي‌ متعددی دارد و يكی از‌ درهای آن‌ هم‌ به‌ باغ‌ گلستان‌ باز مي‌ شود. بناي‌ تكيه‌ دولت‌، فاقد سقف‌ بود ولي‌ داربست‌ هايي‌ به‌ شكل‌ گنبد و چند ميله‌ قطور آهني‌ سقف‌ آن‌ را تشكيل‌ مي‌ داد. بنابر اسناد تاريخي‌، بناي‌ تكيه‌ دولت‌ با آجر ساخته‌ و با كاشي‌هاي‌ معرق‌ تزيين‌ شده‌ بود كه‌ از نظر تناسب‌ و زيبايي‌ نظر هر بيننده‌اي‌ را جلب‌ مي‌كرد. بناي‌ پيرامون‌ تكيه‌، طبقه‌ طبقه‌ ساخته‌ شده‌ بود و در هر طبقه‌ چندين‌ حجره‌ و راهروی طاق‌ نما تعبيه‌ شده‌ بود. طبقه‌ اول‌ مخصوص‌ وزيران‌ و حكام‌ بود و هر وزارتخانه‌ و ايالت‌ مي‌ بايست‌ يكي‌ از طاق‌ نماها را براي‌ ايام‌ سوگواري‌ تزيين‌ كرده‌ و آن‌ را آماده‌ می ساخت. تكيه‌ دولت‌ داراي‌ منبر بزرگي‌ بود كه‌ جلوي‌ آن‌ را مانند طاق‌ نماها، لاله‌ و آينه‌ و گلدان‌ گذاشته‌ و خود طاق‌ نما را نيز با ديوار كوب‌ و چلچراغ‌ تزيين‌ مي‌ كردند. اطاق‌ مخصوص‌ شاه‌ قاجار در تكيه‌ دولت‌ يكي‌ از غرفه‌ هاي‌ بالايي‌ بود كه‌ جلوي‌ آن‌ پرده‌ سياه‌ مي‌آويختند. در هنگام‌ مراسم‌ تعزيه‌ خواني‌ متجاوز از پنج‌ هزار شمع‌ روشن‌ مي‌ كردند و همچنين‌ يك‌ چلچراغ‌ بزرگ‌ از وسط‌ گنبد آهني‌ تكيه‌ آويزان‌ بود. اطراف‌ منبر تكيه‌، بيش‌ از ٣٠٠ روضه‌ خوان‌ و واعظ‌ گرد مي‌ آمدند و مراسم‌ مذهبي‌ انجام‌ مي‌ شد. تعزيه‌ خوانان‌ قاعدتا بالغ‌ بر ١٠٠ نفر بودند كه‌ در يكي‌ از دالان‌ هاي‌ وسيع‌ تكيه‌، گرد هم‌ مي‌ آمدند و جوان‌ خوش‌ آوازي‌ كه‌ به‌ "بچه‌ خوان"‌ معروف‌ بود، كمي‌ جلوتر از آنها ايستاده‌ و با صدايي‌ رسا اما غم‌ انگيز، تعزيه‌ و شبيه‌ خواني‌ را آغاز مي‌ كرد. تكيه‌ دولت‌ تا اواخر دوره‌ قاجار رونق داشت اما در اين‌ اواخر با شکل گیری‌ انقلاب‌ مشروطيت‌ و پرداختن‌ مردم‌ به‌ امور سياسي‌ و اجتماعي و فراموش کردن مراسم‌ تعزيه‌ در تكيه‌ دولت، ‌ديگر رونق‌ و جلوه‌ سابق‌ را از دست داد تا اين‌ كه‌ به‌ تدريج‌‌ اين‌ مكان‌ متروك‌ گرديد. نقاشی بسیار زیبای کمال الملک از تکیه دولت، گویای عظمت و شکوه آن است که این هنرمند خوش دست در کمال ظرافت و دقت آن را به تصویر کشیده است.
    هم اکنون مانند این تکایا به ندرت در تهران دیده می شوند و تنها از باقیمانده این تکایای قدیمی تهران می توان به دو «تکیه نیاوران» و دیگری «تکیه حصاربوعلی» (در نزدیکی همان تکیه نیاوران) اشاره کرد.

    تکیه نیاوران؛ یادگار گذشته ها

    تکیه نیاوران از قدیمی ترین و منحصر به فردترین تکیه های تهران است که قدمت آن به دوره سلطنت احمدشاه باز می گردد. همانطور که گفتیم این تکیه سنتی نیز طوری طراحی شده است که جوابگوی نیاز تعزیه خوانان باشد. اولین چیزی که قبل از ورود، توجه هر کس را به خود جلب می کند، درب چوبی قدیمی آن است که به همان صورت کلونی حفظ و نگهداری شده است و در حال حاضر درب اصلی تکیه محسوب می شود. پس از ورود به تکیه نکته حایز اهمیت دیگری که توجه بیننده را به خود جلب می کند، فضای تمام چوبی آن است. زیرا سقف، دیوارها و ستون های تکیه همگی چوبی بوده و به همان صورت اولیه نگهداری می شوند. تکیه نیاوران در دو طبقه ساخته شده است که طبقه بالا مخصوص بانوان می باشد. در ودیوارهای تکیه مزین به نقاشی هایی از صحنه کربلا و رشادت های امام حسین (ع) و یارانش و همچنین سپاه یزید و به دست نقاشان توانمند و چیره دست و همچنین نوشته هایی از جمله اسامی متبرک ائمه علیهم السلام و احادیث و اشعار محتشم در وصف واقعه جانسوز کربلا می باشد. سکوی بزرگی به ارتفاع تقریبی 70 سانتی متر در وسط تکیه قرار دارد که محل اجرای تعزیه است و حجره ها و تالارهایی اطراف آن را در بر می گیرد. فاصله بین این تالارها و سکو را فضایی تشکیل می دهد که برای جولان سپاهیان و اسب ها در نظر گرفته شده است. یکی دیگر از دیدنی های این تکیه علامت هایی است که به دیوارهای این تکیه، تکیه داده شده اند. تیغه های هر کدام از این علامت ها با پرها و شال های رنگانگی تزیین شده است و در مجموع تقریباً شش علامت در این تکیه وجود دارد که جلوه ای خاص و حماسی و هنری به این مکان می دهد، زیرا خود علامت ها و پایه های آنها هم خبر از هنر دست قلمکاران چیره دستی می دهد که با عشق و اخلاص هنر خود را نثار این علامت ها کرده اند. در جلوی بعضی از این علامت ها چراغ های کوچکی وجود دارد که هنگام بلند کردن آنها در روزهای تاسوعا و عاشورا آنها را روشن می کنند، زیرا علم‌ و كتل‌ از دیرباز به‌ عنوان‌ نماد جنگ‌ روز عاشورا و اسب‌، به‌ عنوان‌ سمبلي‌ از ذوالجناح‌ كه‌ مركب‌ امام‌ حسين(ع)‌ بوده‌ است‌ و گهواره‌ به‌ ياد حضرت‌ علي‌ اصغر، از نمادهايي‌ هستند كه‌ در اين‌ ايام‌ توسط‌ عزاداران‌ حمل‌ مي‌ شوند. همچنین مردم‌ معتقدند كه‌ نذري‌ براي‌ اين‌ گهواره‌، موجب‌ شفاي‌ كودكان‌ بيمار است‌. در گوشه ای از این تکیه اشیای قدیمی مانند سماور و قوری و دیگر ملزومات چای و غذاخوری درون محفظه ای نگهداری می شود که بسیار با اهمیت بوده و از نکات جالب توجه تکیه به شمار می رود.
    از دیگر وسایل موجود در این تکیه می توان به حجله حضرت قاسم (ع) اشاره کرد که اتاقک مانندی است بسیار زیبا که با شمعدانی ها، چلچراغ های کوچک و دیگر زیورآلات تزیین شده است؛ بطوریکه چشم هر بیننده ای را به خود خیره می کند. نخل هم یکی از وسایل دیگری است که در این تکیه وجود دارد و نماد تابوت حضرت امام حسین (ع) است که البته در ابعاد بسیار بزرگتری ساخته می شود و در روز عاشورا توسط عزاداران بلند می شود و پس از چند دور چرخیدن در درون تکیه دوباره به محل خاص خود در تکیه بازگردانده می شود. این تکیه در قدیم اهمیت به سزایی داشته، تا جایی که حتی یک بار از کالسکه سلطنتی برای حمل شبیه مختار و همراهانش در آن استفاده شده است؛ خود احمدشاه نیز در نوجوانی در این تکیه شاهد نمایش تعزیه بوده است.

    منابع

    ·میعادگاه نیاوران، مجله نمایش، فروردین تا مهر 1378، شماره 14 تا 19
    ·لالمي، شيده، خيمه هاي موقت جايگزن " تكيه" هاي كهن شده اند، اعتماد : 20/9/82
    ·كشاورز، بهناز، چهل شمع و چهل منبر : آيينهاي محرم در سراسر ايران، اعتماد: 24/11/84
    ·معتضد، خسرو، تعزيه در زمان ناصرالدين شاه، اعتماد: 25/9/8
    :icon_pf(57):

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •