سلام بر دوستان با ادبیات و علاقمند به ادبیات
فکر میکنم منظورم رو از عنوان تاپیک گرفتید در شرایط مختلف اگر شادی اگر غمگین اگر مستی اگر هوشیار وصف حالت رو با یکی دو بیت بیان کن ، تشکر!!!
سلام بر دوستان با ادبیات و علاقمند به ادبیات
فکر میکنم منظورم رو از عنوان تاپیک گرفتید در شرایط مختلف اگر شادی اگر غمگین اگر مستی اگر هوشیار وصف حالت رو با یکی دو بیت بیان کن ، تشکر!!!
قصه تلخ وداع
سراپای دلم را لرزاند
ياد او افتادم
که به يک سيب
دلش می خنديد
و به يک آه بلند
نفسش عادت داشت
روبرو تا ته کوچه
زمين برفی بود
خوب در يادم هست
آسمان آبی بود
باد سردی به تماشا می شد
برگ زردی رقصيدن گرفت
او از آن کوچه گذشت
دل من باز گرفت
تو صدای مرا نمیشنوی ؟ آنقدر دور نیستم ، هستم ؟
زیر پا له نکن غرورم را ! من که مغرور نیستم ، هستم ؟
چشمهای تو دفتر شعرند ، از خجالت مقابل آنها
خالی از شعر میشوم اما ، خالی از شور نیستم ، هستم ؟
درد عشقی کشیده ام که مپرس
****** زهر هجری کشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار
****** دلبری برگزیده ام که مپرس
آنچنان در هوای خاک درش
****** میرود آب دیده ام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش
****** سخنانی شنیده ام که مپرس
سوی من لب چه میگزی که مگوی
****** لب لعلی گزیده ام که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش
****** رنجهایی کشیده ام که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق
****** به مقامی رسیده ام که مپرس
البته یک مقدار از موارد گذشته دیگه
معشوق یه جورایی عوض شد
همیشه روبرو دیوار
همیشه پشت سر دیوار
دلم تنگ است ای مردم
از این تکرار در تکرار
خدایا گرچه کفر است این
ولی یک شب از این شبها
فقط یک لحظه یک لحظه
خودت را جای من بگذار
انتخاب سریع یک انجمن