چرا با اينکه شوهر خواهر نمي تواند با انسان ازدواج کند، جزء محرم ها محسوب نمي شود؟


ازدواج با خواهر زن مطلقا ممنوع نيست بلکه جمع بين دوخواهر در نکاح جائز نيست.
مراحلِ قانونى شرعى حكم ازدواج با شوهر خواهر اين است كه: دو خواهر را نمى‏توان در يك زمان به همسرى يك شوهر درآورد. يعنى ازدواجِ مرد، با خواهر زنش منوط به اين است كه همسرش (= خواهرِ خواهر زن) به يكى از اين دو راه از قيدِ همسرى او خارج شود:
1. يا همسرش، طلاق بگيرد: در اين صورت، شوهر سابقِ او مى‏تواند جهت ازدواج با خواهر زنِ سابقش اقدام كند.
2. يا همسرش، از دنيا برود: كه در اين حالت، شوهر مى‏تواند از خواهرِ زن از دنيارفته‏اش خواستگارى كند.
علّت محدوديت و شرط مقرر شده چيست؟
در اين جا، سؤال مى‏شود كه منشأ اين شرط چيست؟ و چرا اين سلسله مراتب بايد رعايت شود؟ آن‏چه مى‏تواند روشنگر علّت و انگيزه‏ى قرار ياد شده باشد و تا اندازه‏اى علّت يا حكمتِ اين موضوع را بيان نمايد عبارت است از:
1) خداوند متعال، در سوره‏ى نساء، آيه‏ى 23 به بيان ضوابطِ سيستم محرم و نامحرم پرداخته و در قسمتى از اين آيه فرمود:وَ اَن تَجمَعُوا بين الاُختَين... و همچنين نبايد در يك زمان با دو خواهر ازدواج كنيد(توضيح: در اين آيه به سه راه محرميّت پرداخته شده: 1. از راهِ ولادت (ارتباط نَسَبى): مادر، دختر، خواهر، عمه، خاله، دختر برادر و دختر خواهر.
2. از راه شيرخوارگى(رِضاعى): مادرى كه شيرده است، خواهرى كه شير مادرتان را خورده، ولى بچه‏ى مادرتان نيست.
3. از راه پيوندها و سبب‏ها (سببى): مادرزن، دختر زنِ شما كه از شوهر قبل بچه‏دار شده به شرط آغاز زناشويى با اين زن، همسرِ فرزندانى كه از نسل شما باشند، ازدواج هم‏زمان با دو خواهر توسط يك داماد).
حال چرا خداوند اين ممنوعيّت را برقرار ساخته؟ دليلِ محكمش آن است كه خداوند به عنوان برترين قانون‏گذار (بلكه تنها قانون‏گذارى كه صلاحيّت ذاتى براى جعل و تدوين قوانين و احكام است)؛ و معلوم است كه هر قانونگذار، داراى صفات و خصوصياتى بايد باشد كه به استنادش بتواند صلاحيّت حكم را داشته باشد. خداوند نيز عالى‏ترين و ناب‏ترين صلاحيّت قانون‏گذارى را دارد. چون: هم عالِم است، و به مضرّات و مصلحت‏ها آشناست؛ هم خيرخواه و مهربان است و به خير و خوبىِ بشر مى‏انديشد؛ و بالاخره اين كه او «عادل» است. يعنى بر اساس دانشِ بى‏پايان و مهربانى بى‏نظيرش و حكمت فوق‏العاده‏اش، هر چيزى را به جاى خود گذاشته و تناسبات و شايستگى‏هاى هر چيزى را دانسته و رعايت مى‏كند؛ آنگاه كه چيزى را تأئيد مى‏كند و ما را نسبت به آن تشويق مى‏كند، حتماً خير و صلاح و شايستگى خاصّى در آن مى‏بيند، همچنان كه با نفىِ موضوعى و دور ساختنِ ما از آن، درصدد حفظ ما از ضررهاى دنيائى و آخرتى در ابعاد مادّى و معنوى است.
آن چه در اين بين شايان توجّه است: وقتى صلاحيت علمى و شخصيتى قانونگذار تأييد شد، ديگر ضرورتى در پيگيرى از جزئياتِ علل حكم نيست. مخصوصاً كه اساساً ذاتِ اقدس خداوند، قابل مقايسه با ساير قانونگذاران نيست. چندان كه به دليل عقل و آيات و روايات، هيچ كس حقِّ قانونگذارى ندارد، چون به تمام ابعادِ نيازها و مصلحت‏ها و مضرّات عالم آفرينش آگاهى ندارد؛ از اين‏روست كه تنها عالِم واقعى به خوبى‏ها و بدى‏ها، خداوند است و فقط اوست كه حقّ برقرارى ضوابط و قوانين را دارد.
«همه بايد اَدَب عبوديّت را در نظر گرفته و حقارت و كوچكى خودمان را در مقايسه با اين كائناتِ بزرگ و عظمت قدرتِ خدا را فراموش نكنيم و مانند ملائكه بگوئيم: سبحانكَ لاعِلْمَ لَنا الاّ ما عَلَّمْتَناخدايا! تو كه پاكى و از هر ظلم و زشتى به دورى! اين ما هستيم كه در برابر تو، ادّعاء علم نداريم، بلكه هر آن‏چه ما مى‏دانيم همان چيزى است كه تو به ما ياد داده‏اى(بقره، آيه‏ى 32).
و همنوا شويم با عارفى كه گفت:
دل گرچه در اين باديه بسيار شتافتيك موى ندانست و بسى موى شكافت
واندر دلِ من هزار خورشيد بتافتآخر به كمال ذرّه‏اى راه نيافت
(معارف دين، آيت ‏الله صافى گلپايگانى، ص 303)
2) شايد از جمله حكمت‏هاى ايجاد محدوديت و مرز در ازدواجِ مورد نظر اين باشد كه: دو خواهر به حكم نَسَب و پيوند جسمى و طبيعى، نسبت به يكديگر علاقه شديد دارند، ولى به هنگامى كه اين دو با هم وارد يك خانه‏ى يك شوهر شوند، ديگر همان وضع و حال قبل به جاى خود باقى نمى‏ماند. در اين شكل، هر دو در يك مسابقه قرار گرفته‏اند، مسابقه‏ى ربودن تمام عاطفه و محبّت شوهر و جلبِ تمام توجّه قلبى او به خود. به عبارت روشن‏تر: دو رقيب مى‏شوند در مسير پر پيچ و خم زندگى! در اين موقعيت، ديگر نمى‏توانند آن علاقه‏ى سابق را حفظ كنند و كم‏كم عاطفه‏ى خواهرى جايش را به صحنه‏ى نقشه كشيدن براى تصرف قلبِ شوهر مى‏دهد! در اثر استمرار اين حالت، يك نوع «تضادّ عاطفى» در وجود آن‏ها پيدا مى‏شود، كه براى زندگى مضرّ است، براى روابط عاطفى دو هم خون (= خواهر) نامناسب است و در نهايت دائماً انگيزه‏ى «محبت» و انگيزه‏ى «رقابت» در وجود آن‏ها در حال كشمكش و مبارزه‏اند.
البته شايد هر ازدواج با دو خواهر به اين جنگ و كارزار نينجامد، ولى چون مقدارِ ضرر پيش آمده آن چنان بالا و ناگوار است كه مصلحت در ايجاد ممنوعيت مى‏باشد؛ تا ديگر به طور كلّى اين روزنه‏ى زيان، مسدود گردد و حتى در همان چند مورد باقى مانده نيز بستر اين تضادها برطرف گردد.
براى آگاهى بيشتر ر.ك: تفسير نمونه، ج 3، ص 331.
علاوه بر اين كه در صورت جواز ازدواج شوهر خواهر با وجود آميختگى خانوادگى به ناهنجارى‏هاى بيشتر دامن زده مى‏شود.



منبع : .nahad.ir