در باره قبض و بسط در عرفان بسیار سخن می توان گفت. برای این که وارد بحثهای تخصصی و اصطلاحات پیچیده نشویم، به شکل ساده عرض می کنیم قبض و بسط روح را به شادی و نشاط(بسط) و گرفتگی و افسردگی(قبض) روح معنا کرده اند.
توضیح مطلب این که انسان در زندگی روزمره خود همیشه به یک مستوی از حالات معنوی نیست. گاهی در طول روز لحظاتی برای و پیش می آید که احساسات معنوی خوبی دارد، و پذیرش معنوی او بیشتر است، و گاهی به عکس دچار تاریکی معنوی است.
در مضمون روایت است که اصحاب رسول خدا(ص) به ایشان عرض کردند: ما وقتی در خدمت شما هستیم، حال خوشی داریم و معنویت خوبی داریم و در آن لحظات حاضریم هر کاری را برای خا انجام دهیم و هر فداکاری ای در راه خدا بکنیم، ولی هنگامی که از نزد شما می رویم این احساس را نداریم. حضرت پیامبر(ص) در جواب فرمودند: این برای شما طبیعی است. اگر می توانستید همان حال معنوی را که در نزد من دارید برای همیشه حفظ کنید، می توانستید بر روی آب راه بروید.
در روایت دیگری از امیر المؤمنین(ع) نقل شده که فرمودند: در لحظاتی بر شما نفحاتی الهی می وزد، در این لحظات خود را در مجرای آن نفحات الهی قرار دهید.(نقل به مضمون)
کسانی که در تربیت نفس توفیق دارند، هر چه بیشتر این حالات شادابی معنوی را در خود کما و کیفا بیشتر و بیشتر می کنند. اولیای الهی همیشه در این حال خوش معنوی هستند. اگر چه عارفان و سالکان هم حالاتشان در سطح خاص خود می تواند متفاوت باشد، ولی نصاب معنویت و شادابی معنوی در آنها بیشتر است.
حالات شادابی و ذوق و شوق معنوی را بسط روح می نامند و حالات مخالف را حالات قبض روح می دانند. در حالات بسط روح، عارف به شوق به سوی معنویت می شتابد و از فیض آن بهره مهند می شود و عمل صالح و معنوی انجام می دهد؛ ولی در حالات قبض روح این شوق نیست. در این حالات معمولا خوف الهی می تواند سالک الی الله را به عمل صالح دعوت کند.
اهل عرفان، خوف و رجاء در روایات اهل بیت(ع) را مقضای همین دو حالت متفاوت انسان می دانند و بر اساس آن تفسیر می کنند.
انسان مسلمان مراقب، هنگام بسط روح بر اساس رجاء الهی، عمل صالح می کند؛ و در هنگام قبض روح بر پایه خوف، به عمل نیک دعوت می شود.
بر اساس منابع دینی، بسط و قبض روح، به طور اصولی اختیاری نیست، ولی انسان می تواند اسباب کسب فیض را در خود بیشتر کند.
حال اسباب انبساط و انقباض چگونه حاصل می شود، مسئله ای دیگری است.