بهترين سن براي تربيت



امام محمد باقر در سه سالگى کلمه توحيد لا اله الا الله را به کودک بياموزيد و در چهارسالگى با نبوت پيامبر اسلام آشنايش سازيد و در پنج سالگى رويش را به قبله کنيد و سجده بر زمين را يادش دهيد. در شش سالگى رکوع و سجود را به شيوه صحيح به او بياموزيد و در هفت سالگى وضو و نماز را به طور کامل آموزش دهيد.


از آنجا که بنابر مطالعات روان شناختى و آموزه هاى ديني، عوامل مختلف وراثتى و ژنتيکى و حتى محيطى از آغاز شکل گيرى نطفه بر انسان تأثير به سزايى دارند، بايد از دوران انتخاب همسر و حتى پيش از آن براى برخودارى فرزندان آينده مان از تربيتى سالم و مناسب، زمينه سازى نماييم. بر همين اساس، پيامبر اکرم (ص) از ازدواج با همسران ناشايست نهى فرموده و فرزندان به دنيا آمده از آنها را تباه شده و از دست رفته مى شمارد. امير مؤمنان (ع) نيز خصلت هاى زشت و زيبا در روح و روان انسانها را متأثر از شير مادران شان مى داند.

آزمايشهاى تجربى در اين زمينه نيز اين واقعيت را تأييد مى کند که انسان از دوران جنينى نسبت به محيط و صداهاى مختلف اطراف خود حساس بوده و به خصوص از مادر و سخنان و روحيات وى تأثير مى پذيرد. به همين دليل، در اسلام به پدران سفارش شده است که از روزى حرام اجتناب ورزند . به مادران توصيه شده که در دوران بارداري، مراقب انديشه ها و رفتارهاى خويش بوده، همواره در طهارت جان و پاکيزگى تن و روان تلاش کنند؛ چرا که از کوزه همان برون تراود که در او است. پس از ولادت نيز فرزندان به طور مستقيم در معرض برخى آداب و مراسم مذهبى قرار مى گيرند؛ آدابى مانند خواندن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ که در روايات به عنوان پناهى در برابر وسوسه هاى شيطاني شمرده شده است؛ کام گرفتن کودک با تربت امام حسين (ع)؛ انجام غسل ولادت؛ ختنه کردن؛ عقيقه کردن؛ صدقه دادن به وزن موى سر کودک از طلا يا نقره و به وزن بدنش از خرما و ..... امروزه از نظر علمى نيز تأثير بسيارى از اين اعمال برآينده کودک غيرقابل انکار است. با اين حال، بديهى است که فرزندان را نمى توان از آغاز تولد به طور مستقيم مورد تعليم و تربيت قرار داد و ناچار بايد منتظر پيدايش زمينه هاى يادگيرى و تربيت پذيرى در آنها بود. در اين باره که آموزش و پرورش ديني فرزندان را از چه سنى بايد آغاز کرد، ميان دانشمندان و کارشناسان امور تربيتي اختلاف نظر است.
برخى با هر گونه تعليم و تربيت مذهبى تا پيش از بلوغ مخالفند، ولى عده اى ديگر با تأکيد بر آمادگى و استعداد اطفال براى تربيت پذيري، بر اين باورند که مى توان برخى معلومات دينى را به طور ساده و قابل فهم به آنها عرضه نمود و با تلقين، آنها را در اين فضاى مقدس قرار داد. جان لاک از انديشمندان غربى نيز معتقد است که تربيت دينى را بايد از کودکى آغاز کرد. وى مى گويد: « انديشه خدا را از همان آغاز کودکى مى توان در نهاد فرزندانمان جاى داده، عشق و احترام به خدا را در روانشان بدميم.»
به نظر مى رسد براى يافتن سن مناسب براى آغاز برنامه هاي تربيتى بايد سن طبيعى گرايش فرزندان به دين و مذهب را شناخت. بررسى هاى روان کاوان نشان مى دهد که آغاز پيدايش حس مذهبى در کودکان به ماههاى قبل از چهارسالگى باز مي گردد و حتى گاه در حدود 2 تا 3 سالگى ظاهر مى شود. کودکان از سه سالگي، علاقه بسيار به دعا و سرودهاى مذهبى داشته، از تکرار و خواندن دعاهاى دسته جمعي، لذت بسيار مى برند. از حدود 4 سالگي، کنجکاوى سراسر وجود کودک را فرا مى گيرد و درباره حقايق مختلف جهان و از همه مهم تر آفريدگار جهان مى پرسد. اين مرحله، سن طبيعي کودک براى پذيرش مفهوم خداوند است. کودک چهار ساله، پدر خود را به بزرگى و اهميت خدا مى داند و تلقى او از خدا همچون پدر، ولى بزرگ تر است. او حتى گاه خدا را همچو عضوى از خانواده به حساب مى آورد. احساس مذهبى با رشد و افزايش سن کودک آشکارتر مي شود و در شش سالگى به روشنى مى توان تظاهر به رفتارهاى مذهبى را در کودکان مشاهده کرد. يک کودک شش ساله با علاقه تمام درباره خدا پرستش نموده، خواستار آشنايى و صحبت با او است و درخواستهاى غالباً مادى خويش همچون اسباب بازي، خوراک و پوشاک را با او در ميان مى گذارد، به تدريج در سن هفت سالگي، خدا را مقامى قدرتمند و بالاتر از والدين مى شناسد.

بر همين اساس، امام باقر (ع) در حديثى مفصل به تشريح وظايف اوليا در تربيت ايمانى فرزندان از سن سه سالگى مى پردازد:
در سه سالگى کلمه توحيد « لا اله الا الله » را به کودک بياموزيد و در چهارسالگى با نبوت پيامبر اسلام آشنايش سازيد و در پنج سالگى رويش را به قبله کنيد و سجده بر زمين را يادش دهيد. در شش سالگى رکوع و سجود را به شيوه صحيح به او بياموزيد و در هفت سالگى وضو و نماز را به طور کامل آموزش دهيد.
براساس اين حديث شريف، کودک را بايد در سه سالگى با خداوند، در چهار سالگى با نبوت و در پنج و شش سالگى با پرستش به شيوه هاى مختلف آشنا ساخت، تا آن که در هفت سالگى بتوان مجموعه نماز را به عنوان نمادى از کل دين و به تعبير روايات ستون دين به او القاء نمود.
نکته مهم ديگر در اين ميان توجه به پرسشهاى دينى کودکان است. آنها بر مبناى سير پيش گفته به پرسش درباره مذهب و موضوعات دينى پرداخته، برکسب درک و فهم خود، سوالات متفاوتى از اطرافيان مى پرسند. در شش سال اول درباره منشأ و علت اشياء سؤال مى کنند: من از کجا آمده ام؟ آسمان را که درست کرده است؟ و .... در سن 7 تا 10 سالگى سوالهايى عميق تر ميپرسند و خواهان پاسخ هايى مستدل تر هستند: چرا خدا ديده نمى شود؟ چگونه خداوند در همه جا حضور دارد؟ خدا چيست؟ انسانها چطور در قيامت دوباره زنده مى شوند؟ در سنين نوجوانى به دليل افزايش آگاهى ها و معلومات بر دامنه و عمق سوالات افزوده مى شود. اگر مبانى اعتقادى در سالهاى پيش در ذهن شان جاى گرفته باشد، پاسخ به سوالات بعدى آسانتر خواهد بود؛ زيرا پاسخهايى که در سنين قبل شنيده اند، فضايى اعتقادى در ذهن شان ترسيم نموده و در آن فضا به انديشه و پرسش مى پردازند.
در اين سنين سه گونه احساس در رابطه با مذهب براي فرزندانمان پديد مى آيد:
1ـ رشد و گسترش و تقويت حس مذهبى و علاقه مندى به دين؛
2ـ پيدايش ترديد در آموخته هاى پيشين؛
3ـ پيدايش سوالات متعدد و برخاسته از آن ترديدها.
نکته در خور توجه در اين زمينه آن است که فرزندان در اين سنين، به علت غرور نوجواني، گاه از طرح همه سوالات خويش پرهيز دارند و همچنين به دليل رشد عقلانيت و قوه استدلال شان به هر پاسخى راضى نمى شوند؛ لذا بر ما است که مستقيم و غير مستقيم، آنان را به سخن آورده و سپس پرسشهاى شان را مستدل و منطقى و در حد فهم و درکشان پاسخ دهيم.