-
مدیر بازنشسته
خونه مادربزرگه هزارتا قصه داره
زندگيهاي گذشته، خاطره ميشوند. نه تنها آدمها بلكه شكل زندگي آنها هم خاطره ميشود. بعد دوردور و به فراموشخانه سپرده ميشوند. گاهي اين فراموشيها آه از نهاد تو برميآورند.
شايد براي همين است كه موزهها اعتبار مييابند؛ عكسها، يادها و يادگاريها. براي همگي ما خانه مادربزرگها و پدربزرگها با آن كوچههاي كاهگلي، ديوارهاي كوتاه و درختاني كه سر به كوچه كشيده بودند، امروز خاطرهاي دور از دسترس است. خانه كاهگلي كه به جغرافياي شمالي كشور ميرسد، ميشود خانه شيرواني با دودكشي كه هميشه نشانگر گرماي خانواده بود، اما يكباره همه چيز تغيير كرد و حالا آن خانه شيرواني چوبي و آن خانه كاهگلي جزو خاطراتي هستند كه بايد دنبال آن در ميان آلبومهاي عكس گشت.
تغييرات دنيا به كنار، زلزله كه آمد خيلي چيزها را با خود برد. قصههاي زيادي خط خورد. عشقهاي زيادي مرد. بعد تو كه ماندي دل دادي به خاطرات كه امروز در گيرو دار زندگي شهري ميان ماندن و رفتن معلق هستند. ساخت موزه روستايي گيلان كه ميخواهيم مسيرش را براي شما بكشيم، از همين جا شروع شد.
خاكستر خاطرهها
موزه روستايي، ايده «محمود طالقاني»، استاد جامعهشناسي تهراني بود. زلزله منجيل و رودبار او را از فرانسه به ايران كشاند و همان موقع ساخت موزه روستايي گيلان در ذهنش جان گرفت.
حالا در سايهسار درختان سبز جنگل سراوان، زندگياي در جريان است كه سالهاست به فراموشي سپرده شده است. پيش از رسيدن به موزه بايد نكتهاي را به خاطر بسپاريم. همه آنچه از موزهها ميدانيد فراموش كنيد. ساختمان قديمي يا جديد با ويترينها و چند شيء. موزه روستايي گيلان موزه زنده و در جريان است. اينجا قرار است در پوششهاي شاد و رنگي مادربزرگها و پدربزرگها، لحظاتي را تجربه كنيد. اينجا گيلان 2000سال پيش را زندگي ميكنيد. بنابراين خود را به سمت پارك جنگلي سراوان در كيلومتر 18 جاده رشت- تهران، نرسيده به پليس راه، جاده سراوان- شفت برسانيد.
-
کاربر روبرو از پست مفید bos3000 سپاس کرده است .
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن