صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 56

موضوع: تاریخ کامل ایران از دوران پارینه سنگی تا پایان مشروطه

  1. #21
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    در بيست سال پادشاهي اونتش گل/نپيريش ، ايلام از انزواي تاريخي خود بيرون آمد و بار ديگر ، در پهنه سياست روز منطقه فعال شد .

    پس از مرگ اونتش- گل /نپيريش ،شخصي به نام اونپتر / گل نپيريش ( GAL/Napirisha - Unpatar ) به پادشاهي رسيده كه گفته شده پدرش پهير ايشن ( Pahir-Ishshan ) نام داشته است . ب احتمال زياد ، اين پهير - ايشن نمي توانسته عموي هومبن - نومن - پدر اونتش - گل / نپيريش بوده باشد، شايد از نوادگانش باشد . در زمان فرمانروايي اين پادشاه در آشور توكولتي - نينورت ( Tukulti-Ninurta) ( 1208-1244 ق.م.) به گسترش قلمرو خود پرداخت و در حمله به بابل كشتي لييش چهارم را به اسارت به آشور برد وشاهي دست نشانده خود را به پادشاهي بابل منصوب كرد. در بازگشت از بابل ايلاميان وادار به باز پس نشيني از كناره هاي رودخانه كرخه شدند كه در تسلط خود داشتند .

    گفته شده كه پس از مرگ اونتش - گل / نپيريش به مدت يكسال همسر وي به نام نپير - اسو ( Napir-Asu ) كه پيكره أي مفرغي به وزن 2200 كيلو ( بدون سر ) از وي برجاي مانده، پادشاه ايلام شده است. اما ، مدركي كه اين را تاييد كند وجود ندارد .

    پس از او نپتر - گل / نپيريش ، برادرش به نام كيدين هوترن ( Kidin -Hutran ) به پادشاهي رسيد كه به احتمال ، حدود بيست سال پادشاهي كرده است . كيدين هوترن با استفاده از ناتواني پادشاهان كاشي بابل ، دو بار بر بين النهرين تاخت و با غنيمتهاي بسيار ، به شوش بازگشت .با وجود اين دو يورش موفقيت آميز ، بابل همچنان زير سلطه آشور باقي ماند.

    پس از كيدين هوترن ،شخصي به نام " هلوتوش/ هلودوش - اين شوشينك " سلسله جديد و نيرومندي را در ايلام پايه گذاري كرد كه به مدت حدود پنجاه سال ،نيرومندترين نيروي سياسي و نظامي منطقه بوده است .

    شوتروك - نهونت ( Shutruk-Nahhunte ) پس از هلو دوش - اين شوشينك به پادشاهي رسيد. وي با استفاده از زمان مناسب به همراه پسر خود ، كوتير - نهونت ( Kutir-Nahhunte ) بربابل تاخت ( 1160 ق.م. ) و شكست سختي را بر پادشاه آن زبت - شوم- ايدي (Zababa-shum-iddina ) وارد كرد وسبب سرنگوني وي شد. شوتروك - نهونت در بازگشت به شوش ، انبوهي از غنيمتهاي جنگي را چون ستون قانون حمورابي ، سنگ يادبود من - ايشتو - سو اكدي و با خود به شوش آورد.

  2. #22
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    سه سال بعد ، 1157ق.م. كوتير - نهونت موفق شد آخرين پادشاه سلسله كاشي ها به نام انليل - نادين-آخ ( Enlil- nadin-ahe ) را دستگير و به همراه تعداد زيادي از بينالنهرينيها به ايلام بفرستد . كوتير- نهونت كه پس از پدر به پادشاهي رسيده بود ، با غنيمتهاي بسيار ، از جمله : پيكر خداوند مردوك ، خداي بابل و پيكره هاي ديگر خدايان بين النهرين به شوش باز گشت . ب اسارت بردن خداوند مردوك ، تا"ثير بسياري بر روحيه مردم بين النهرين گذاشت و سبب شده كه چهار دهه بعد ، بين النهرينيها بر ايلام بتازند و آن پيكره را بار ديگر به بابل بازگردانند .

    پس از مرگ كوتير - نهونت در حدود سال 1140 ق.م. برادرش شيلهك اين ش.شينك ( Shilhak-In-Shushinak ) كه بي گمان بزرگترين پادشاه تاريخ ايلام بود، به پادشاهي رسيد. وي با هشت بار لشكركشي ، دامنه سلطه ايلام را تا نواحي كركوك و كوههاي غربي زاگرس گسترش داد. به احتمال زياد وي، سبب اختلال در حكومت آشور شد ومسبب قتل" آشور-دان " اول ( Ashshurdan ) ( 1134-1179 ق.م. ) گشت . همچنين ، يك بار نيز به بابل كه به احتمال شورشهايي در آن پديد آمده بود تاخت و تا بابل و فرات پيش رفت . شيلهك - اين - شوشينك پس از مرگ برادر ، با همسر وي نهونت - اوتو ( Nahhunte-Utou ) ازدواج كرد و در همه نوشته ها ، همواره براي وي و فرزنداني كه از برادرش بودند در خواست طول عمر وشادي و خوشي كرده است .

    از شيلهك - اين - شوشينك نوشته هاي بسياري بر جاي مانده است .نبشته هاي پيروزيها و آبادانيهايش . وي ، به هنگام نو سازي پرستشگاههاي گوناگون ، از شاهان گذشته أي كه براي نوسازي آن پرستشگاه كوشش كرده بودند نام برده است . از اين رو ، فهرست طويلي از پادشاهان گذشته ايلام براي ما به يادگار گذاشته است .

    پس از مرگ شيلهك اين شوشينك ، پسر وي " هوتلودوش - اين شوشينك " ( Hutelludus-In-Shushinak ) به پادشاهي رسيد. وي نيز همانند پدر، به نوسازي پرستشگاهها پرداخت . در زمان وي ، بابل و نواحي دجله از زير چيرگي ايلام خارج شد و پادشاه بابل ، " نبوكدوري- اوصور" ( Nabu-kudurri-usur ) ( 1103 -1124 ق.م.) دو حمله به خوزستان و شوش مي كند كه دومين آن ،در گرمترين روزهاي تابستان خوزستان بود .

    در اين حمله ، هوتلودوش اين شوشينك را وادار به گريز از شوش شد و نبوكدوري اوصور ، تنديس خداوند مردوك را از شوش به بابل بازگرداند . شايد با بازگشت نبوكدوري اوصور ، هوتلودوش - اين- شوشينك به شوش باز گشته و آنجا را در اختيار خود گرفته باشد .

    با پايان يافتن پادشاهي هوتلودوش اين شوشينك، يك باره با سكوت كاملي در مورد ايلام و نيز بيشتر سرزمينهاي خاور نزديك روبه رو مي شويم كه كم و بيش نزديك به دويست سال به درازا مي كشد .

  3. #23
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    نوشته هاي ايلامي ميانه قرن هشتم پيش از ميلاد ، برادر هوتلودوش اين شوشينك را به نام " شيلهين -همرو-لگمر " ( shilhina-Hamru-Lagamar ) پادشاه بعدي ايلام خوانده ، ولي در مورد اين پادشاه ، سندي از زمان خود وي به دست نيامده است .

    ايلامي نو از 814 ق.م. تا كوروش بزرگ

    در نبردي كه ميان ايلاميان و بابليان با سپاهيان سين - اخ -اريب ( Sin-ahhe-eriba ) ( سناخريب، 681-704ق.م. ) پادشاه تازه آشور رخ داد ، آشوريان پيروز شدند و پسر سين - اخ - اريب به نام آشور- نادين - شومي ( Assur-nadin-shomi ) به پادشاهي بابل منصوب گشت ( 700ق.م. )

    پس از شوتروك - نهونت دوم ، برادرش هلوشو- اين شوشينك ( Hallush-In-Shushinak ) ( 693-698 ق.م.) به پادشاهي ايلام رسيد .

    هنگامي كه سين اخ اريب سرگرم سركوب آخرين ياران مردوك - اپل - ايدين بود هلوشو - اين -شوشينك به شمال بابل تاخت و به ياري بابليان ، پسر سين - اخ - اريب را دستگير كرد و به ايلام فرستاد ( 694 ق.م.) و يكي از متحدان بابلي خود را به پادشاهي بابل نشاند .

    در سال 693 ق.م. آشوريان به بابل تاختند و پس از به دست گرفتن بابل ، دست نشانده ايلاميان را به اسيري گرفتند .در پايان سال 693 ق.م. گفته شده كه براثر شورشي ، هلوشو - اين شوشينك كشته شد و كودور - نهونت دوم به پادشاهي نشست . كودور - نهونت ، پايتخت ايلام را به مدكتو ( Madakto ) ( به احتمال در شرق يا جنوب شرقي خوزستان ، جايي تا حدي دورتر از دسترس آشوريان ) و سپس ، به هيدلو ( Hidalo ) ( هيدلي Hidali ) در گل نبشته هاي تخت جمشيد و بي گمان دژسپيد در نزديكي نور آباد فهليان ) منتقل كرد.

    در سال 692 ق.م. سين - اخ - اريب به ايلام تاخت . بنابرگزارشي ، كودور - نهونت ، سه ماه پس اين حمله مرد و بنابر گزارش ديگر ، وي دستگير و دو ماه پس از آن كشته شد. پس از كودور - نهونت، هومبن - نيمن ( Humban-nimena ) ( 689-692ق.م.) به پادشاهي رسيد.

    در سال 691 ق.م. وي فرماندهي سپاهيان ايلامي ، بابلي و كوه نشينان زاگرس را نبردي با آشوريان ، بر عهد داشته كه بنابر نوشته هاي بابلي ، پيروزي از آن هومبن - نيمن شده است . سال بعد - به تلافي- سين - اخ - اريب بابل را تصرف و ويران كرد .

  4. #24
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    اندكي پس از سقوط بابل ، هومبن - نيمن در گذشت و هومبن - هلتش اول ( Humban-haltash ) ( 681-688 ق.م.) به پادشاهي رسيد . د رزمان وي ، به نشان دوستي گويا برخي از پيكره هاي خدايان بابلي كه در زمانهاي گوناگون به شوش برده شده بودند ، به بابل بازگردانده شدند. هومبن - هلتش اول بر اثر بيماري در سال 681 ق.م. مرد .

    پس از وي ، هومبن - هلتش دوم ( 675-680 ق.م. ) به جاي وي نشست . با كشته شدن سين - اخ - اريب در سال 681 ق.م. ، بار ديگر بابليان كوشيدند تا از پشتيباني ايلاميان برخوردار شوند . در سال 675ق.م. هومبن - هلتش دوم به شمال بابل تاخت و شهر سيپر( Sippar ) را تصرف كرد.

    اندكي پس از اين رويداد ، گويا بر اثر سكته در گذشت و برادرش اورتكي ( Urtaki ) به پادشاهي رسيد . با روي كار آمدن اورتكي ، رابطه أي دوستانه ميان وي و پادشاه آشور ، آشور - اخ - ايدين ( Ashshur-an-Issin ) ( اسارها دون 669 -680 ق.م.) پديد آمد و ايلاميان از ياري دادن به شورشيان بابلي بر ضد آشوريان ، خوداري نمودند . اين پيوند دوستي در زمان پادشاهي آشور - باني - اپلي ( Ashsur-bani-apli ) ( آشورباني پال ، 627-668 ق.م. ) و تا سال 665 ق.م. ادامه يافت .

    در سال 665 ق.م. اورتكي حمله اي به بابل كرد ، اما سپاه آشور او را وادار به باز پس نشيني كرد . اندكي بعد اورتكي مرد.

    بر اساس نبشته هاي آشوري ، پس از اورتكي ، تپتي - هومبن - اين - شوشينك ( Tepti-Humban-In-Shushinak ) كه از پسران شيلهك - اين - شوشينك دوم بود به پادشاهي ايلام رسيد . در اين نبشته ها از وي به ت او من ( Teuman ) ياد شده است . بنابر گفته آشوريان ، سه تن از فرزندان اورتكي به دربار آشور پناهنده شدند . مدت ده سال جنگي ميان ايلام و آشور رخ نداد و در اين مدت ، ت اومن به بازسازي پرستشگاههاي سرگرم شد. درسال 653 ق.م. آشور - باني - اپلي به ايلام تاخت و پس از تصرف در ، در كناره رود اولايي ( كارون و يا شائور امروزي ) در نزديكي شوش با ايلاميان درگير شد. نبرد ، تپتي هومبن اين شوشينك به قتل رسيد . آشورباني اپلي ، يكي از پسران پناهنده اورتكي را به نام هومبن - نيكش دوم ( Humban-nikash ) به پادشاهي شوش و مدكتو نشاند . با اين حال ، مداركي ديگر نشان دهنده آن است كه شخصي به نام ات - هميتي -اين شوشينك ( Atta-Hamiti-In-Shushinak ) فرزند هوترن - تمپي - به فرمانروايي شوش رسيده است . در ميان سالهاي 652 تا 648 ق.م. كه ميان آشورباني اپلي و برادرش شمش - شوم - اوكين ( Shamash-shum-ukin ) پادشاه بابل جنگ و كارزار بود، هومبن نيكش دوم به ياري پادشاه بابل رفت كه در نزديكي شهردر ، از سپاهيان آشورباني اپلي شكست خورد. در پي اين شكست و در پي شورشي ، شخصي به نام تمريتو ( Tammaritu ) ( 649 -652 ق.م. )ب جاي هومبن نيكش دوم نشست . وي با نبوبل شوماتي ( Nabu-Bel-shumati ) كلداني بر آشورباني اپلي متحد شد. او نيز در نبردي از سپاهيان آشور شكست خورد و در پي شورشي ،از پادشاهي بر كنار شد و به دشمن خود - آشور - پنا برد كه پناه هم داده شد. با گريز تمريتو ، شخصي به نام ايندبي بي ( يا ايندبي كش 648-649 ق.م.م) به سلطنت رسيد كه در پي تـهديد آشوريـانـي پـال در حمله بـه ايلام ، كشته شد و به جاي وي هومبن - هلتش سوم ( ؟- 648 ق.م.) به پادشاهي رسيد .

  5. #25
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    در سالهاي 646 -647 ق.م. آشوريان بار ديگر به ايلام تاختند . هومبن - هلتش سوم ناگزير به گريز گشت . همزمان با بازگشت آشوريان ، هومبن - هلتش به مدكتو مراجعت نمود كه با بازگشت آشوريان روبه رو شد و به دور - اونتش پناه برد . آشوريان ، اين بار كم و بيش همه دشت خوزستان و كوههاي شرقي را به تصرف در آوردند و در بازگشت ، شوش را غارت و ويران كردند و بار ديگر ، تمريتورا به پادشاهي شوش نشانند. چنين به نظر مي رسد كه با بازگشت آشوريان ، هومبن - هلتش به مدكتو بازگشته باشد ، اما مدتي بعد دستگير و به آشور برده شده .

    شاهان آشور هماره در همه گزارشهاي خود درباره كشتارها ،چپاولگريها و غارتها ، بيش از اندازه غلو و خودستايي كرده اند و آشور - باني - اپلي هم مدعي است كه شوش را جايگاه ماران و گژدمها كرده است . با اين حال ، مي بينيم كه ايلاميان اندك اندك از ميان همان ويرانه ها سر بر آورده و به بازسازي خود سرگرم شده اند . با مرگ آشور باني اپلي و پديدار شدند سستي روز افزون در آشور ، بابل نبواپل - اوصور( nabu- apal - usur) ( 605 - 625 ق.م. ) به سلطنت نشست و براي بدست آوردن پشتيباني نيروهاي ايلامي ، در كارزاربا آشوريان ، خدايان ايلامي را كه سپاهيان آشوباني اپلي به اوروك ( در جنوب بين النهرين ) برده بودند به شورش باز گرداند . به نظر مي آيد كه ايلاميان مركزيتي در شوش پديد آورده و به تقويت نيروي نظامي خود پرداخته اند چه در نسل بعدي ، در زمان نبوكد دوري - اوصور دوم ( بخت نصر عهد عتيق 562 - 604 ق.م. ) در سال 596 ق.م. ميان ايلاميان و بايليان در كرانه دجله درگيري پيش آمد . مدارك ديواني ايلامي به دست آمده از شوش كه درباره جامه ، سلاح و ديگر كالاها ( كه بر اساس خط و شيوه نگارش مي توان گفت متعلق به سالهاي پاياني قرن هفتم و نيمه نخست قرن ششم پيش از ميلاد مي باشد ) ، به درستي نشانگر تجديد حيات شهر شوش در اين دوران است . با برقراريي فرمانروايي هخامنشيان در پارس ، بخش شرقي - انشان - از حوزه تصرف فرمانروايان ايلامي خارج گشت . كوروش اول ، پدر بزرگ كوروش دوم ، به گواهي نقش مهري برگل نوشته هاي با روي تخت جمشيد ، " مهر 93 " خود را از " انشان " و " فرزند چيش پيش " خوانده است . كوروش بزرگ نيز در گل خوزستان به تصرف كوروش بزرگ در آمد ،‌مدركي در دست نيست . اما، آنچه از زمان كوروش بزرگ در مي يابيم ،‌اين است كه سرزمينهاي ايلامي از آن زمان تا به امروز همواره بخشي از ايران زمين بوده اند .

    مادها

    ايران در هزاره اول ق.م.


    بررسي جامع تاريخ و فرهنگ و جغرافياي ايران را در دوران ماد مي توان به اعتباري مشكل ترين و پيچيده ترين بخش از دورانهاي تاريخي اين سرزمين به شمار آورد. وجود نظريه پردازيهاي پژوهشگران مختلف كه هر يك در زمينه أي خاص ، چون زبان شناسي ، نژادشناسي ، دين شناسي و... صاحب نظر بوده و از ديدگاه خود با موضوع برخورد كرده اند از يك سو ، و نيز نظرات پژوهشگراني كه كار خود را متوجه بخشهاي خاصي از مجموعه جامعه ايران هزاره اول ق.م. ، مانند ايلاميان ، ماناييها ، اورارتوها و يا تمدنها و دولتهاي همجوار چون آشور و بابل ساخته اند ، از سوي ديگر عامل موثر در ايجاد پيچيدگي و دشواري مسير پژوهش گرديده است . اين پيچيدگي بدان جهت است كه عمده اين پژوهشگران كوشيده اند تا هر چه بيشتر بر موضوع مورد نظر خود تاكيد كنند و با مرزبنديهاي بسيار مستحكم ، به هر بخش به عنوان واحدي مستقل در تمامي ابعاد بنگرند . عجيب آنكه با ورود به دوران هخامنشي ، اين نحوه برخورد به ميزان غير قابل تصوري دگرگون گرديده و با نگاهي جامع و فراگير به آن برخورد شده است .

  6. #26
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    اما ، با توجه به اينكه دانش باستان شناسي در اين مورد بيشتر و بهتر از علومديگر مي تواند اظهار نظر كند ، در كل بررسيهاي اين دوران باستان شناسي نقش عمده و اساسي بر عهده ندارد.



    منابع نوشته كهن مربوط به دوران ماد ، به زبانهاي گوناگون مانند بابلي ، آشوري ، ايلامي ، اورارتويي ، پارسي باستان ، اوستايي ، ارمني قديم ، عبري قديم ، يوناني ، لاتيني ، آرامي و ... مي باشند كه به دليل تنوع آنها ، و مشكلات فراوان در خواندن كامل برخي از اين زبانها و انجام نگرفتن يك بررسي تطبيقي بر روي آنها نمي توان بهره لازم را از اين منابع گرفت . از سوي ديگر ، در نوشته هاي آشوري با توجه به همجواري آن سرزمين با ايران در دوران ماد و تعداد فراوان كتيبه هاي به جاي مانده در آن زبان كه به اعتباري بايد بيشترين اطلاعات را درباره اين دوران در برداشته باشند ، از سال سي ام قرن هفتم پيش از ميلاد به بعد هيچ چيز درباره ماده ها وجود ندارد .

    در ميان نوشته هاي مختلف ، بيش ازهمه رساله مختصر هرودوت است كه با وجود همه ايرادهاي وارد بر آن، آگاهيهاي قابل ملاحظه اي درباره مادها به دست مي دهد، به ويژه درباره دوران مهم شكل گيري و گسترش آن دولت يعني زماني كه منابع آشوري آن را مسكوت گذارده اند .

    در قرنهاي آغازين هزاره اول پيش از ميلاد تا زمان استقرار دولت قدرتمند ماد در دهه آخر قرن هفتم ق.م. در بخش وسيعي از شمال ، غرب ، جنوب غربي و قسمتي از جنوب فلات ايران ، با نام قومها و دولتهايي چون مانايي ها ، سكاها ، كاسپي ها ، اورارتوها ، كاسي ، ايلاميها ، سومريها ، پارسها و ... برميخوريم كه در جريان درگيريهاي منطقه غرب فلات ايران بين خود و يا با آشوريها - به عنوان حكومتهاي منطقه اي و قومها و طايفه هاي قدرتمند - حضوري فعال داشته اند . در همان هزاره اول ق.م. برخي از اين قومها را با نامهاي ديگري كه از پيشينه اي بسيار كهن در منطقه برخوردار بودند ، مي خواندند ، چنانكه " اورارتوييان" و مردم ماننا ، ماد را " گوتي " مي ناميدند .

    گوتي ها در كنار لولوبي ها ، ميتانيها ، ايلاميها ، كاسي ها و كاسپي ها از جمله ساكنان كهن فلات به شمار مي رفته اند كه با نام و آثار آنان از هزاره سوم پيش از ميلاد ، در منطقه آشنا هستيم .

    براي شناخت جامع فرهنگ و تمدن دوران ماد كه تاثيري بنيادين بر دورانهاي بعد و به ويژه عهد هخامنشيان گذارده است ، آگاهي بر وضع اين اقوام و دولتهاي منطقه اي گريز ناپذير مي باشد . به ويژه آنكه گروهي از تاريخ نويسان بر حسب گرايشهاي خاص خود درباره اصل و منشاء هر يك از اين قومها و منطقه حكمروايي، زبان و تمدن و رويدادهاي مربوط به آنان ، به گونه اي مطلب را عنوان كرده اند كه خواننده بدون توجه به موقعيت جغرافيايي آنان و وسعت حوزه اقتدارشان چنان مي پندارد كه هر يك به صورت جزيره اي جدا از ديگران و با اصل و منشئي متفاوت ، صاحب فرهنگ و تمدني از ريشه ويژه و مستقل بودنده اند. وليكن در اصل، عمده آنان اقوامي بوده اند كه در منطقه هايي نه چندان وسيع - در مجاورت هم - هر يك در زير چتر قدرتهاي سياسي قومي و قبيله اي خود - توانسته بودند حكومتهاي محلي كوچك يا متوسطي را تشكيل دهند .

  7. #27
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    شكي نيست كه قدرتهاي چون ايلامي ها، كاسي ها و ميتاني ها در طي دوراني طولاني از توانمنديهاي فراوان سياسي و تمدني شكوفا برخوردار بوده اند . چنانكه اورارتوها از حدود 900 ق.م. نزديك به سه سده توفيق يافتند كه به مرحله ايجاد يك دولت مطرح با آثاري ارزشمند در منطقه برسند و با نيرويي چون آشور، درگير شوند .

    حال، با اين مقدمه جا دارد تا مرور كوتاهي بر چگونگي حضور و زندگي و پيوندهاي برخي از اين اقوام نامدار منطقه داشته باشيم . اقوامي كه از آخر سده هفتم ق.م. به بعد ، از وحدت و اجتماع آنان گسترده ترين و مقتدرترين دولت زمان به نام دولت ماد پديدار گشت . دولتي كه مهرف فرهنگ و تمدني شكوفا ، با برخورداري از يكدستيها ، هماهنگيها و پيوندهاي چشمگير است .

    لولوبي

    لولوبي ها در بخش وسيعي از بالاي رود دياله تا درياچه اورميه اسقرار داشتند ، كه در كتيبه هاي آشوري از ناحيه حكمراني آنان ، با نام "زاموا" ياد شده است . آنان از هزاره دوم ق.م. از اين قوم كهن ترين نقش بر جسته ايران در سر پل زهاب پديدآمده است كه به نام نقش " آنوباني ني" معروف است .

    از مهمترين ويژگيهاي اين نقش ، تصوير اولين نفر از شش شخصيت كنده شده در زير تصوير است كه لباس و كلاه آن به طور كامل همان است كه در نقش برجسته هاي تخت جمشيد ، شخصيتها و افسران مادي در بردارند . به عبارت ديگر، در طول نزديك به دو هزار سال ، فرهنگ بخش وسيعي از فلات در زمينه هنر پوشاك ، تداوم داشته است .

    گوتي ها

    گوتي نام مرداني بوده است كه در همان هزاره سوم و دوم پيش از ميلاد در شرق و شمال غربي منطقه سكونت لولوبي ها ( در منطقه آذربايجان و كردستان ) مي زيسته اند . از اين مردم ، نقش برجسته معروف " هورين شيخان " در بالاي رودخانه دياله شناخته شده است كه تركيب و موضوع صحنه ، شباهت بسيار به نقش كنده " آنوباني ني " داشته و حدود زماني آنها نيز ، به هم نزديك دانسته شده است . از ديگر آثار مربوط به گوتي ها ، سر مجسمه مفرغي به دست آمده در همدان است كه آن را به يكي از شاهان گوتي در حدود سده هاي پاياني هزاره دوم ق.م. نسبت داده اند . از نظر انسان شناسي ، ريخت چهره اين مجسمه و تصوير كماندار هورين شيخان را " كسون " با تيپ كردان منطقه زاگرس و " ا.ت.آمي " انسان شناس فرانسوي با آذربايجانيان و " ژرژكنتنو" با كاسي ها يكسان ديده اند .

  8. #28
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    ميتاني ها

    اين قوم در هزاره دوم ق.م. در قسمت غرب فلات ، از موقعيت برجسته اي برخوردار بوده و در حدود 1500ق.م. دولتي قدرتمند كه از درياي مديترانه تا كوههاي غربي آذربايجان و زاگرس امتداد داشته است، تشكيل مي دادند . سپس ، آنان شمال بين النهرين را نيز به سرزمين خود پيوند دادند .

    نخست ، پايتخت آنان شهر واشوگاني ( Vashuganni ) در محل راس عين ( در خابور امروزي ) بود . سپس به آرپخا ( Arrapkha ) در كركوك انتقال يافت . ميتاني ها را آريايي دانسته اند .

    يك دسته از اقوام هند و اروپايي كه ظاهرا" بيشتر آنان از افراد جنگجو بودند ، از قفقاز عبور كردند و تا انحناي بزرگ شط فرات پيش راندند . اين عده با هوريان ( بوميان آن ناحيه كه قومي از اصل آزياني بودند ) ممزوج شدند و پادشاهي ميتاني را تشكيل دادند . اين دسته ، محل سكونت خود را تا بين النهرين شمالي توسعه دادند و آشور را محدود كردند و مساكن قوم گوتي را نيز ( كه در دوره هاي شمالي زاگرس واقع بود ) به قلمرو خويش افزودند. همچنين ، مصر را متحد گردانيدند و مقتدرترين فراعنه ، با دختران پادشاهي ميتاني ازدواج كردند. ميتاني ها نه فقط از نظر قدرت سياسي و نظامي ، بلكه از نظر سامان دهي اوضاع اجتماعي و تدوين قوانين نيز، از موقعيت چشمگيري برخوردار بودند . متنهاي حقوقي به دست آمده از " نوزي " يا " يورگان تپه " ( Urgantepe ) در جنوب غربي كركوك درباره قوانين مربوطه به زناشويي ، بچه دار بودن يا نبودن ، هبه و واگذاري اموال ، ارث و قوانين كيفري و مجازاتها و مذهب آنان ، اطلاعات جالبي در اختيار مي گذارد.

    كاسي ها

    از حدود هزاره سوم ق.م. به بعد ، اين مردم به اعتباري ، نخست در زمينهاي جنوب غربي درياي كاسپين ( خزر ) و بعد در دامنه هاي سلسله زاگرس ، ساكن بودنده اند. مردم ناحيه لرستان كنوني را بازماندگان كاسي ها مي دانند. در نوشته هاي عاشوري ، از آنان با نام " كاسي" ( Kassi ) ياد شده است. نام هگمتانه يا همدان را آشوريها پيش از دوران مادها " كار- كاسي" به معني شهركاسيان مي ناميدند . همچنين ، نام شهرهاي قزوين و كاشان و درياي كاسپين را بر گرفته از نام اين قوم مي دانند.

    وسعت منطقه حضور كاسي ها در بخشهاي غربي فلات ، تا همدان امتداد داشته است . كاسيان در برخي از نواحي "ماد آينده" سكونت گزيده و به احتمال قوي ، نواحي مزبور به وجهي استوار جزو قلمرو دولت كاسي شده است . زيرا ، آثار نقاط مسكوني كاسيان در نواحي دور دست ماد نيز تا هزاره اول پيش از ميلاد محفوظ مانده و عنصر نژادي كاسي در حدود جنوب غربي ماد به طور قابل ملاحظه اي انتشار يافته است .

    درباره نژاد كاسي ها و پيوندشان با آرياييها، نظرات مختلفي وجود دارد . برخي ، آنان را " آريايي" و برخي ديگر " آزياني" گفته اند . توده جمعيت ( كاسي ) كه در اصل آسيايي بودند، در آغاز هزاره دوم ق.م. به توسط هند و اروپاييان كه حكومتي اشرافي و نظامي با جمعيت اندك تشكيل داده مجاز شدند كه خود را در ميان طبقه حاكم جاي دهند .

    همچنين ، از نام بعضي خدايان كاسي پيداست كه ارتباط خاصي ميان آنان و نژاد هند و اروپايي وجود داشته است .

  9. #29
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    اورارتوها

    در سده هاي آخرين هزاره ق.م. نيز با نام پرآوازه حكومتها و اقوامي در غرب فلات و منطقه اي كه بعد مركز عمده دولت بزرگ ماد را تشكيل دادند، برخورد مي كنيم كه همه در جريان يك رويداد مهم تاريخي دنياي كهن ، از دهه آخر قرن هفتم پيش از ميلاد به بعد ، با نام دولت و تمدن ماد به زندگي خود ادامه داده اند. عمده آنان عبارت بودند از : اورارتوها ، مانايي ها ، سكاها و سيمري ها . از اين چهار گروه ، اورارتوها از نظر تشكل سياسي و سازماندهي به صورت يك دولت و به جاي گذاردن آثار تمدني ، به ويژه معماري ، از ديگران شرايط ممتازتري داشته اند . اين دولت در حدود سده نهم ق.م. از اتحاد تعدادي از طايفه ها در پيرامون درياچه وان با مركزي به نام " توشيا " سامان گرفت . در زمانهاي بعد ، از يك سو تا درياچه وان و از سوي جنوب تا حوضه هاي رودخانه هاي دجله و بخش بالاي فرات و گه گاه بخش هايي از آذربايجان كنوني را در برداشت .

    زبان اورارتويي را از گروه زبانهاي " آسياني " دانسته اند كه با زبان " هوريها " همگروه بوده است . مهمترين ايزد آنان " خالدي " نام داشت . اورارتوها در كار معماري ، فلزكاري و ايجاد كانالهاي آبياري توانمنديهاي بسيار داشتند . ساكنان سرزمين اورارتو در شكل بخشيدن به هنر دوران ماد و سپس هخامنشي ،چون ديگر اقوام ساكن فلات نقش موثري را بر عهده داشته اند . دولت اورارتو ، در آغاز دهه آخر قرن هفتم پيش از ميلاد به اطاعت اتحاديه مادها در آمد .

    مانايي ها

    مانايي ها از اقوام صاحب نام و نشاني بودند كه در ناحيه ماد آتروپاتن يا آذربايجان كنونی، در سده هاي نخستين هزاره اول پيش از ميلاد تا زماني كه جزيي از دولت بزرگ ماد گرديدند، از جمله دولتهاي منطقه اي به شمار مي رفتند. ويژگيهاي قومي جامعه مانايي را چنين دانسته اند : مقارن هزاره نخست ، مخلوطي از طوايف مهاجر و بومي - قفقازي و آريايي - به نام ماناي در نواحي جنوب شرقي درياچه اورميه تا حدود جنوب غربي خزر ، به خصوص بين حدود مراغه تا بوكان و سقز امروزي سكونت داشتند .

    بيشتر پژوهشگران برآنند كه مانايي ها شامل اتحاداي از طوايف منطقه بودند و خود از گذشته جزئي از سازمانهاي حكومتي لولوبي - گوتي را تشكيل مي دادند . آنان با پيروزي بر ديگر اتحاديه هاي منطقه، دولت مانا را پايه گذاري كردند . آشوريها به طور بي امان ، در فرصتهاي مختلف براي حمله و غارت ، به سرزمين مانا حمله مي بردند و در هر يورش در پي ويرانگري خود ، جمعي را به اسارت مي گرفتند كه حضور صنعتگران و هنرمندان مانايي در ميان آنان، غنيمتي گرانبها براي آشوريان به شمار مي رفت. آنان از وجود اين اسرا در كار رونق شهرهاي آشور ، به ويژه نينوا بهره مي جستند . ميان مانايي ها و اورارتوها نيز با وجود پيوندهاي بسيار نزديك فرهنگي ، بر سر گسترش منطقه نفوذ سياسي درگيريهايي وجود داشت .

    مانايي ها ، هم از نظر اقتصادي ، هم از نظر آفرينش آثار هنري ، صاحب توان و رشد فرهنگي والايي بودند . به همين دليل ، در زمان ايجاد حكومت قدرتمند ماد ، سرزمين مانا به اعتباري قلب و مهمترين كانون فرهنگ و تمدن امپراتوري را در بر گرفت

  10. #30
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    مسلماً ماناي پيشين ، مركز اقتصادي و فرهنگي حكومت ماد بود . اين ناحيه از ديگر نواحي ماد از لحاظ اقتصادي پررونق تر بود و در آن ، آبادترين كشتزارها و بيشه ها وجود داشت .

    مبناي اقتصاد مانا را دامپروري و گله داري تشكيل مي داد . مانايي ها در خلق آثار هنري ، در زمينه معماري و فلزكاري وسفالگري و به ويژه آثار تزيين طلا و آجرهاي نقش دار ، از اعتبار و هنروالايي برخوردار بودند . تاكنون ، در سه محل با انجام كاوشهاي باستان شناسي آثار با ارزشي كه به نام مانايي شهرت دارد به دست آمده است . اين سه محل ، عبارت اند از: زيويه ، حسنلو وقلايچي . قلعه زيويه در 54 كيلومتري جنوب شرقي سقز و در شمال روستايي به همين نام ، حسنلو در 9 كيلومتري شمال شرقي نقده و 12 كيلومتري جنوب غربي درياچه اوروميه و قلايچي در حومه بوكان واقع شده اند.

    آثار هنري پرارزش و مشهور به دست آمده در زيويه و حسنلو ، از نظر نشان دادن پيشرفتهاي خيره كننده فرهنگ و تمدن فلات ايران در هزاره اول ق.م. داراي اهميتي بنيادين هستند . كاوشهاي انجام شده چند سال اخير در قلايچي و به دست آمدن بنايي كه به احتمال نيايشگاه مردم منطقه بوده است ، از نظر بيان ارزشهاي هنر معماري ، از جمله كاربرد آجرهاي نقش دار گوناگون، حكايت از تواناييهاي آفرينش هنري ساكنان بخش غربي ايران در هزاره اول ق.م. دارد. در حقيقت ، اين شيوه را از تمدن كهن تري در فلات، ( ايلاميان ) به ارث برده و آن را به اوج شكوفايي رسانده بودند .

    دولت مانا دردهه نخست سده هفتم ق.م. جزئي از دولت بزرگ ماد به شمار مي رفت . دو گروه ديگر يعني سكاها و سيمري ها از نظر نژادي و زباني ، با مادها از يك بن و ريشه بودند . در حال حاضر با توجه به اطلاعات كمي كه در دست داريم ، غير ممكن است بتوانيم مادي ها را از سكايي ها و سيمري ها جدا نماييم . زيرا فرهنگ و تمدن اين اقوام كاملا" به هم بستگي داشته است . اين عقيده را هر تسفلد پس از مطالعه نقوش برجسته تخت جمشيد اظهار كرد و از آن دفاع نموده ، ولي امروزه ما با كمال اطمينان مي توانيم آن را بيان كنيم .

    شكل گيري پادشاهي ماد

    از رهبر تشكيل دهنده اتحاديه طايفه هاي مادي ، با نامهاي " ديااكو" ، " ديوك " و يا " دياكو " ياد شده است . او با حمايت گسترده مردم منطقه، توفيق يافت تا از مجموعه سرزمينهاي كه بر هر يك رئيس و شاهكي حكومت مي راند در فاصله 788 ق.م. و به اعتبار ديگر 767 تا 745 ق.م. در منطقه وسيعي كه شامل ماد كوچك ، مركزي و شرقي مي شد، دولتي را پي ريزي كند كه در قرن هفتم پيش از ميلاد تا دو دهه آغازين قرن ششم ق.م. بزرگترين پادشاهي نيرومند زمان گردد.

    مدت زماني پس از شكست دياكو از سارگن شاه آشور ، فرزند و جانشين او كه نامش به گونه هاي مختلفي ، چون فرورتيش ، خشتريته ، كشتريتي وفرائورتس ياد شده است ، قدرت رهبري رابه دست گرفت ودر 3-672 ق.م. در برابر آشوريها به پا خاست . حدود دو دهه بعد ، بر اثر قدرت طلبي رهبران سكاهاي آريايي در جهت كسب مقام رهبري اتحاديه و منطقه ، نزديك يك ربع قرن ، يعني 652 تا 585 ق.م. با توانمندي به ساماندهي حكومت و جذب دولتهاي مختلف كوچك وبزرگ پرداخت كه در واقع ميتوان او را نقش آفرين دوران گسترش و شكل گيري پادشاهي ماد به شمار آورد . بنابر قول هرودوت، او طي نبردي سران سكاييان را به اطاعت وادار كرد ( در حدودسالهاي 613 و 612 ق.م. ). دولت ماناي تا قبل از 610ق.م. سلطنت كياكسار را به رسميت شناخت و خود جزئي از دولت ماد گرديد . دولت اورارتو نيز در آغاز دهه آخر قرن هفتم ق.م. رهبري كياكسار را پذيرفت و جزئي از كشور ماد گرديد . هم در زمان هوخشتره ( كياكسار )، سرزمين پارس به بخشي از سرزمينهاي دولت بزرگ ماد ، تبديل گرديد و هوخشتره فرمانروايي پارس را بر عهده كمبوجيه پدر گوروش بزرگ واگذاشت. به اعتباري ، لوح سيمين " آريارمنه " در همين زمان به وسيله هوخشتره به هگمتانه - پايتخت مادها - انتقال يافت . همزمان با اين رويدادهاي مهم و فراهم آمدن موجبات شكل گيري دولت بزرگ ماد ، با پيوستن اتحاديه هاي طايفه أي و دولتهاي كوچك و بزرگ مستقر در فلات ايران كه از هبستگيهاي فرهنگي ديرينه برخوردار بودند ، هوخشتره زمان را براي در هم شكستن حكومت م***** و خونريزآشور كه طي چند قرن با يورشهاي پي در پي ، به ويرانگري و كشتارهاي وحشتناك در بخش وسيعي از فلات پرداخته بود ، مناسب ديد . از مدتي پيش ، ميان بابل و آشور درگيريهاي صورت گرفته بود ، ولي بابلي ها كاري از پيش نبرده بودند . با توجه به تمامي زمينه ها ، كياكسار نيروهاي خود را با عبوراز گردنه هاي زاگرس به ايالت " آراپخاي " بالاتر از نينوا ، رسانيد و بعد از تسخير شهر " طربيس " از دجله گذشت و تا شهر مشهور " آشور " پيش راند و آن را به تصرف در آورد . پس از آن ، بابلي ها دولت ماد را در آستانه در هم شكستن قطعي آشور ديدند ، بر اساس توافقهاي پيشين ، به ياري مادها آمدند و با هم به محاصره " نينوا " پرداختند . در ماه اوت 612 پيش از ميلاد ، نينوا سقوط كرد و به دوران حكومت خشن ترين قدرت زمان ، پايان داده شد.

صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •