صفحه 6 از 16 نخستنخست 12345678910111213141516 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 158

موضوع: سلسله صفويه

  1. #51
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    اعتقاد و جانبازى مریدان به مرشدان

    «851 - 985 ق / 1447 - 1577 م»

    از مطالب مختصرى که در دو مقاله: «قیام صوفیان صفوى» و «مقام مرشد کامل» آورده شد، میزان اعتقاد و پایبندى صوفیان به نیکى آشکار مى‏شود. اعتقاد قزلباشان نسبت به مرشدان چنان بود که جانبازى و جانسپارى در راه آنها را به منزله کسب صواب اخروى و شهادت در جنگهاى صدر اسلام مى‏دانستند «عالم آراى صفوى، ص 74 و موارد متعدد دیگر در همان کتاب و نیز اشارتهاى سفرنامه نویسان و سخنان و اقوال وقایع نگاران دوره صفویان». درباره شاه اسماعیل چنین مى‏پنداشتند که او با «صاحب الامر مهدى» ملاقات داشته، از ایشان تاج و شمشیر و خنجر و کمر و رصخت «خروج» گرفته است «عالم آراى عباسى، صص 53 - 54 45 - 47»، و مادام که با آن شمشیر مى‏جنگد ظفر و پیروزى با او قرین است. دعوى شاه اسماعیل و شاه طهماسب اول هم در واقع کوششى دیگر در راه استوار کردن اعتقاد پیروان و آماده ساختن آنها در جانبازى و از خود گذشتگى بود. توضیح آن که شاه اسماعیل اول در بیشتر جنگها و اقدامات خویش مدعى بود که در حالت رؤیا از جدش على بن ابى طالب «ع» دستور جنگ مى‏گیرد و یا تدبیرهاى لازم را از او مى‏آموزد. به پندار پیروانش این رؤیاها از همان اوان کودکى و پیش از رسیدن به مرتبه شهریارى بدو دست مى‏داده است «عالم آراى عباسى، صص 43 و 64 - 44 - 45»، و این معنى در عهد صفویان جزو حقایقى بود که از کتابى به کتاب دیگر نقل مى‏شد. روملو از این گونه رؤیاهاى «خاقان اسکندر شان» چند بار یاد کرده؛ از جمله در آغاز قیام شاه اسماعیل به سال 906 ق / 1501 م پیش از عزیمت به جانب شروان، چون اختلافى در این باره میان اطرافیان او بروز کرد، شاه، «قرار داد که امشب استخاره خواهیم کرد، آنچه ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین فرمایند آن را به فعل خواهیم آورد. روز دیگر خاقان اسکندر شان سالکان طریق دولتخواهى را به پایه سریر شاهى طلب داشته فرمود که دوش از ارواح مطهره، ائمه دین صلوات الله علیهم اجمعین بر ما محقق شد .... / احسن التواریخ، ص 42» و بعد از فتح شروان و تسخیر قلعه باکو ضمن محاصره قلعه گلستان باز مدعى تکرار این معنى شد و بدین تدبیر قزلباش را از پاى قلعه گلستان به سوى تبریز کشید و «در آن اثنا در خواب خاقان اسکندر شان یکى از حضرات ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین درآمده امر فرمود که از پاى قلعه گلستان برخاسته و به جانب آذربایجان عنان عزیمت معطوف دارد. / همان مرجع، ص 47». طعباً هنگام بروز مشکلات نظیر همین «واقعه‏ها» به مرشد کامل دست مى‏داد تا دستورات لازم را از «حضرت ائمه» کسب کند. «عالم آراى صفوى، ص 55».

  2. #52
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    اعتقاد مریدان به کرامات شاه اسماعیل اول

    اعتقاد راسخ قزلباشان و مریدان «مرشد کامل» باعث شد که برخى از کارهاى شاه اسماعیل را، همینکه از حد متعارف و عادى فراتر مى‏رفت، از مقوله «کرامات» بپندارند؛ مثلاً داستان عبور شاه اسماعیل و سپاهیانش از رود کُر، نمونه‏اى از این قبیل اقدامات بود که چون «شاه با سپاه آمد و زد خود را بر آب دریا، به توفیق خداى عالم یک کس را آب نبرد. / عالم آراى صفوى، ص 57؛ احسن التواریخ، ص 43»، پیروانش آن را به امر غیب و کرامت شاه منسوب کردند؛ چندانکه خواند میر نیز به تفصیل از این واقعه یاد کرده و نوشته است: «به واسطه وقوع آن امر غریب ارادت و اعتقاد جنود ظفر ورود نسبت به زبده اولاد صاحب مقام محمود بیفزود. / حبیب السیر، ج 4، صص 455 - 56». طرفه آن که مریدان شاه اسماعیل اول چه در زمان حیاتش و چه پس از مرگ وى، درباره او تصور احوالى نظیر «کرامت» و «معجزه» مى‏کردند و کشته شدن در راه شیخ را درجه رفیع «شهادت. /عالم آراى صفوى، صص 58 - 59» مى‏دانستند و کمترین تصور نامساعدى را درباره پیشواى خویش «کفر» مى‏شمردند «همان مرجع، ص 113».

  3. #53
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    باور اعتقاد در دربار شاه طهماسب

    درباره شاه طهماسب هم نظیر همین اعتقاد وجود داشت. سفیر ونیز در دربار شاه طهماسب مى‏نویسد که: «نزد کسانى که بیمار یا تنگدست بودند اثر شفا بخش نام شاه طهماسب زیادتر از یارى خواستن از درگاه خداوند تصور مى‏شد. پاره‏اى نذر مى‏کردند که اگر به مراد دل خود برسند ارمغانى پیش وى فرستند و برخى به امید آن که دعایشان مستجاب شود و درهاى دولتخانه را در قزوین مى‏بوسیدند. گروهى چنان به کرامتهاى آن ]سید بزرگوار[ امیدوار بودند که آب وضویش را اکسیر تب ریز مى‏شمردند و تکه‏اى از پارچه تن پوش یا شالش را براى تبرّک یا ایمنى از چشم بد همیشه همراه داشتند. / نقل از تاریخ سیاسى و اجتماعى ایران از مرگ تیمور تا مرگ شاه عباس، ص 212».

    البته این «مرشد کامل» هم از دعوى کرامات دور نبود و مانند پدر ادعا داشت که در حوادث دشوار «حضرت ائمه معصومین» به خواب او مى‏آیند و او را راهنمایى مى‏کنند. در واقعه معروف خود با ازبک مى‏نویسد: «در آن شب آقا و مولاى خود حضرت امیر المؤمنین و امام المتّقین و یعسوب الدین اسداللّه الغالب على بن ابى طالب علیه السلام را در واقعه دیدم که بر روى من تبسم فرموده گفت فتحى نیکو الحمدالله ترا میسر شد! / تذکره شاه طهماسب، چاپ برلین، 1343 ق، ص 15». باز مى‏گوید: «.... در شب چهاردهم به شهر ذیحجه مذکور [938 ق / 18 جولاى 1532 م که از هرى سه منزل بیرون آمیده بودیم تب کردم و چند روز مریض بودم، شب در واقعه دیدم که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در خانه زینل خان که در قزوین است و در آن محل دولتخانه بود، نشسته‏اند و جوان محاسن سیاهى که تخمیناً بیست و پنج ساله بوده باشد در عقب سر آن حضرت بر سر پاى استاده بود. من پیش آن حضرت رفته زمین خدمت بوسیدم و بدو زانوى ادب نشستم و سؤوال کردم که یا حضرت، قربانت شوم، بدان طرف منظور به جانب خراسان و جنگ ازبکان است مى‏روم، آیا مرا به جماعه اوزبک جنگ مى‏شود یا نه? حضرت امیر المؤمنین فرمودند که‏اى طهماسب، تا غایت یعنى تا این زمان کدام مهم تو به به جنگ ساخته شده که دیگر باز شود? مرتبه دیگر سؤال کردم که قربانت شوم، بفرماى که حال ما در آن طرف آب یعنى آن سوى آب آمویه، فرارود، ماوراءالنهر[ چون خواهد شد? جواب فرمودند که در آن طرف آب هیچ نیست، هر چه هست در این طرف آب است. سه مرتبه تکرار این سخن کردم، همین جواب فرمودند .... / تذکره شاه طهماسب، ص 23»

  4. #54
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    رویای شاه طهماسبی

    شاه طهماسب موضوع توبه خود را از شرابخوارى و ارتکاب دیگر مناهى هم نتیجه دو رؤیا در دو شب پیاپى وصف کرده و گفته است که: «در سن بیست و پنج سالگى این سعادت نصیب شد .... / تذکره شاه طهماسب، ص 23». از این نظر «مرشد کامل» معلوم مى‏شود که وى چند گاهى به استعمال حشیش و شرابخوارى دچار بود، و چون از این آلودگیها دست شست به دعوى او «از کل مملکت فسق و فجور بر افتاد» لیکن همچنان که در مقاله‏هاى تاریخ اجتماعى ایران در این مجموعه آورده شده، اگر چه شاه طهماسب شخصاً تا پایان عمر در این راه ثابت قدم و در تظاهر به اجراى احکام شرع پاى بر جا ماند «همان مرجع، صص 23 22 21 17 14 و 48» اما در میان مردم نه تنها رخ بر نبست بلکه استفاده از مواد افیونى هم بیشتر شد.

    خلاصه این که سر سپردگى و اعتقاد شدید صوفیان قزلباش به خاندان شیخ صفى سرّ اصلى و اساسى پیشرفتهاى سریع آن در بدو تشکیل شاهنشاهى صفوى است. اگر چنین اعتقاد راسخى به ویژه در پادشاهى طولانى مدت شاه طهماسب وجود نمى‏داشت، شاید بقاى دولت صفوى با احترازى که وى از رویارویى با دشمنان داشت، به آسانى میسر نمى‏شد.

  5. کاربر روبرو از پست مفید فلفل نمك سپاس کرده است .


  6. #55
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    اعتقاد قزلباشان به جهانجویی و جهانگیری

    اعتقاد به «مرشد کامل» و شیوع چنین تعبیر و اصطلاحى «عالم آراى صفوى، صص 593 592 574 343 38 و جز آنها» از میان درویشان صفوى چنان بود که از همان آغاز کار، پیشروان آنان را به جهانجویى و جهانگیرى بر مى‏انگیخت. این باور بعدها همچنان باقى ماند و مسلماً ادامه یافتن و باور بى چون و چرا نسبت به مقامات بلند پایه دینى بود که بنیادى استوار براى دراز آهنگى پادشاهان صفوى فراهم آورد و نابسامانیهایى که چند بار در پادشاهى آنان رخ نمود و قاعدتاً مى‏بایست به نابودى آن سلسله بیانجامد، خللى در آن پدید نیاورد.

    این اعتقاد همان میزان که در دوره صفوى سودمند افتاد، در اواخر عهد ایشان به زیان کشور تمام شد؛ زیانى که حتى ظهور نادر هم نتوانست آن را جبران کند و شاید به نوعى، پیامدهاى نامطلوب آن، دامنگیر پادشاه افشار هم شد. در هر صورت نباید فراموش کرد که مقبول افتادن ادعاى صفویان در سیادت و انتساب به خاندان امامت در نفوذ و منزلت اجتماعى آنان و ادامه قدرت و حکومتشان بسیار مؤثر بود و این جنبه مذهبى آنها با دیرپایى حکومت و دولتشان، استوارى اعتقاد مردم را نسبت به این خاندان بیشتر مى‏کرد. اگر رسیدن مرشدان کامل به پادشاهى، اندک اندک از وجهه خانقاهى آنان کاست، در عوض، دعوى سیادت، این نقیضه را جبران نمود. نسب نامه صفوى با آن «سیادت و کرامت» تا آن درجه در نظر ایرانیان اهمیت یافت که حتى مدتها بعد از زوال دولت صفوى، وقتى اعقاب فتحعلى خان قاجار «مقتول در 1139 ق / 1726 - 7 م» کوشیدند تا اریکه شهریارى ایران را تصاحب کنند، خود را با افسانه سازى، به صفویان بستند و از نسل آنها دانستند.

  7. #56
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    خلافت پادشاهان صفوى

    «907 - 1145 ق / 1501 - 1732 م«

    معنى و مفهوم خلافت در تاریخ سیاسى و اجتماعى اسلام، از تعابیر متعددى پیروى کرده است. اما آنچه به مبحث صفویان مربوط مى‏شود، تلقى خاص از این واژه است که درباره پادشاهان صفوى به کار برده شده است. پادشاهان صفوى اگچه عنوان خلافت، گه گاه درباره ایشان به کار رفته »جهانگیر نامه محمد صالح کنبوى لاهورى، وقایع سال 1024 و 1037؛ پادشاه نامه ملا عبدالحمید لاهورى، وقایع سال 1065 و 1037» ولى مقصود از خلافت در این مورد »خلافت مرتضوى« است »احسن التواریخ روملو، ص 60» نه خلافت بدان معنى که نزد اهل سنت متداول بود. همچنین عنوان »دار الخلافه« براى تختگاه پادشاهان صفوى از همین وجهه اخیر آن ناشى مى شد؛ عنوانهایى هم که در عهد شاه اسماعیل حسب عادت براى وى به کار مى‏رفت، بیشتر اوصافى بود از قبیل: »وارث خلافت مرتضوى«، »دُرِّ دریاى ولایت«، »ثمره شجره بوستان امامت« و نظایر آنها؛ و با همین اندیشه بود که خاندان صفوى را »دودمان امامت مکان« مى‏خواندند »حبیب السیر، ج 4، ص 467». این حال تا آخر عهد آن طایفه به قوت خود برقرار بود و چنین مى‏پنداشتند که پادشاهان آن سلسله، سلطنت را چون ودیعه‏اى از امامان در اختیار دارند و این بیت از محمد طاهر اضر آبادى درباره شاه سلیمان، پدر شاه سلطان حسین گویاى همین معنى است:
    پادشاهى که على بن ابى طالب بست کمر شاهیش از دست ولایت بمیان
    »تذکره نصر آبادى، ص 6».

  8. #57
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    ملا باشى

    «1106 - 1145 ق / 1695 - 1732 م«

    بزرگترین مقام روحانى ایران در عهد شاه سلطان حسین شغل ملا باشى بود که رئیس همه روحانیون ایران محسوب مى‏شد. ملا باشى در مجلس شاه، نزدیک به مسند پادشاه جایگاه معین داشت. کار او رسیدگى به امور طلاب علوم دینى، رفع ظلم از مظلوم، اطعام مساکین شفاعت از گناهکاران و تحقیق در مسایل شرعى و تعلیم ادعیه بود. قوام گیرى این عنوان به مثابه یک مقام و منصب دوستى، حاصل اتحاد سیاستمداران و دولتمداران صفوى با علماى دین بود و نیاز داشت تا حکومت پادشاهان را وجهه‏اى دینى بخشد و آن را برآمده و منطبق با شریعت حقه نشان دهد.

    در باب شغل ملا باشى که پدید آمدنش در بین مناصب رسمى نشانه غلبه دین یاران بر قدرت سیاسى عصر بود، به کتاب تذکرة الملوک رجوع شود. از جمله اتفاقاتى که توسط ملا باشى رقم زده شده، کور کردن فتحعلى خان اعتماد الدوله وزیر بود. مرعشى مؤلف مجمع التواریخ مى‏نویسد: »مسموع گردید که جناب ملا باشى منصب فضیلت را به جلادى تبدیل نمود. به روایتى به دست خود به روایتى به دست پسر خود به نوک خنجر چشم فتحعلى خان را بعد از قید نمودن، از حدقه درآورد. ص 50».

    در باب هویت این ملا باشى، پاره‏اى اشتباهات براى پژوهندگان پیش آمده است. وى بر خلاف بعضى اظهارات شایع، ملا محمد باقى مجلسى، مجتهد و محقق معروف عصر صفوى نیست، حتى میر محمد باقر خاتون آبادى که در این عهد عنوان ملا باشى داشت، مدتها پیش از ایام سقوط صفوى درگذشته بود. به احتمال قوى، مراد از این ملا باشى، ملا محمد حسین تبریزى باید باشد که بلافاصله بعد از خاتون آبادى در 1127 ق / 1715 م این عنوان به او تفویض شد. روایت تذکرة الملوک در باب انتخاب میر محمد باقر به عنوان ملا باشى مربوط به اوایل ایجاد این منصب در دربار سلطان صفوى است. تشابه نام، ظاهراً ادوارد بروان مؤلف تاریخ ادبى ایران و برخى دیگر از مورخان را به این اشتباه انداخته است. بین سال 1135 ق / 1722 م که این واقعه اتفاق افتاد با وفات ملا محمد باقر مجلسى «1110 ق / 1698 م« دست کم 25 سال فاصله است و پیداست که وى را نمى‏توان در این واقعه و در انحطاط سریع اوضاع صفویه در عصر سلطان حسین مسؤول شمرد.

  9. #58
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    شیخ الاسلام

    «907 - 1145 ق / 1501 - 1732 م«

    شیخ الاسلام یا آخوند در خانه خود به دعاوى شرعى و امر به معروف و نهى از منکرات مى‏رسید. طلاق شرعى را نیز در حضور او مى‏دادند و ضبط مال غایب و یتیم اغلب به او رجوع مى‏شد. شیخ الاسلام از شاه همه ساله مواجب داشت »حدود 1100 تومان معادل 220 میلیون تومان امروز« و مانند قاضى اصفهان با فرمان مخصوص شاه معین مى‏شد، و در مجلس، زیر دست صدر ممالک مى‏نشست. ولى صدور و شیخ الاسلام در مجالس میمهانى شاه حاضر نمى‏شدند، زیرا شاه در این گونه مجالس به میهمانان خود شراب مى‏خورد، و حضور علماى روحانى در آنجا مناسب نبود!
    سانسون در کتاب خود، مقام شیخ الاسلام را سومین مقام روحانى ایران دانسته و مى‏نویسد که او سالى پنجاه هزار لیور ]پول فرانسه در آن عهد[ مقررى داشته، تا در زندگى تنگدست نباشد و به رشوه گیرى و حکم ناصواب دادن مایل نشود.

  10. #59
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    قاضى اصفهان

    «907 - 1145 ق / 1501 - 1732 م«

    قاضى اصفهان از جمله دیگر مقامهاى روحانى ایران عهد صفوى است. کار قاضى اصفهان رسیدگى به دعاوى شرعى مردم بود، ولى در امور شرعى دستگاه سلطنتى، که ویژه صدر خانه بود، دخالتى نداشت. قاضى به جز روزهاى جمعه، در خانه مى‏نشست و به دعاوى مردم رسیدگى مى کرد و دیوانیان احکام شرعى او را بى چون و چرا اجرا مى‏کردند. شاردن در سفرنامه خود مى‏نویسد: »قاضى .... براى این که مانند گذشته در حکومت سیاسى مداخله نکند، از اختیاراتش کاسته‏اند. امروز کارهایى که قضات سابق انجام مى‏دادند، بیشتر در دست شیخ الاسلام و صدر است ....« قاضى اصفهان همواره به فرمان شاه معین مى‏شد.

  11. #60
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    مقام صدر

    «907 - 1106 ق / 1501 - 1695 م»

    مقام روحانى صدر، از لحاظ پیشینه تاریخى، مربوط به پیش از عهد صفوى است. صدر الصدور یا رئیس امور روحانى، قبل از تشکیل دولت صفوى، توسط حکام سنّى منصوب مى‏شدند «زندگانى شاه اسماعیل صفوى، ص 147» و در «دولتهاى تیمورى و ترکمن وجود» داشته است «ایران عصر صفوى، اجر سیورى، ص 27». با این حال، مقام یاد شده از اوان تشکیل دولت صفویه، به صورت یکى از مهمترین مقامهاى مذهبى، از موقعیت ویژه و روز افزونى برخوردار شد. علت اهمیت این مقام در دوره صفویه که شاه اسماعیل اول را مؤسس مقام یاد شده در این عهد مى‏دانند، این است که فقیه اهل سنت در مقایسه با همتاى شیعه خود، از قدرت کمترى در بافت سیاسى قدرت برخوردار بوده است. دارا بودن «ولایت» نزد علماى شیعه عهد صفوى موجب ممتاز شدن نقش آنان در حاکمیت سیاسى بود.

    شاه اسماعیل اول صفوى براى پاسخگویى به مسایل مذهبى و تدوین فقه شیعى، علاوه بر فراخوانى شمارى از علماى شیعه ساکن در عراق، بحرین و لبنان، از میان فقیهان موجود، یکى را به عنوان صدر برگزید تا به طور رسمى ناظر بر جریانات مذهبى بوده پشتوانه‏اى نظرى و فکرى لازم را فراهم آورد. این شخص کار رسیدگى به امور شرعیه را مطابق فقه شیعى بر عهده داشت و در امر قضاوت به فعالیتها مى‏پرداخت.


    ارزش اجتماعی مقام صدر

    صدر در عصر آغازین خود به عنوان فقیهى که حکم مرجع تقلید رسمى شهر را داشته مطرح بود، اما به مرور و با افزایش اختیارات و مداخله در امور ادارى و حکومتى به خصوص رسیدگى به امور موقوفات، ارزش اجتماعى‏اش در حد یک مقام مذهبى دربارى تنزل کرد. از لحاظ مذهبى و فقها، جایگاه صدر ناشى از حقى بود که بر اساس ولایت داشتن امام غایب بر عهده فقیه گذاشته مى‏شد. اما آنچه در دوره صفویه رایج و به صورت رسمى درآمد، برآمدن حکم و اراده پادشاه از زبان صدر بود. وى با فرمان پادشاه بود که مى‏توانست این مقام را احراز و حق مداخله رسیدگى در امور را پیدا کند.

    مقام صدارت در ایران به دو نفر اختصاص داشت؛ یکى صدر خاصه و دیگر صدر عامه یا صدر ممالک. تعیین حکام شرع و مباشران اوقات تفویضى و رسیدگى به امور سادات و علما و مدرسان و شیخ الاسلامها و پیش نمازان و قاضیان و متولیان و خادمین حرمها و مقابر و مزارات و مدارس و مساجد وزیران اوقاف و ناظران و مستوفیان و سایر متصدیان موقوفات، با مقام صدارت بود. رسیدگى به دعاوى مربوط به قتل و ازاله ***** «***** به عنف» و شکستن دندان و کور کردن، که «احداث اربعه» گفته مى‏شد، نیز با حضور صدر عامه و صدر خاصه و دیوان بیگى انجام مى‏گرفت، و سایر حکام شرع حق مداخله در این گونه دعاوى را نداشتند.


    صدر خاصه و صدر عامه

    صدر خاصه، روزهاى شنبه و یکشنبه، با دیوان بیگى در کشیک خانه عالى قاپو به دیوان «رسیدگى» مى‏نشست، و حکام شرع نواحى یزد، ابرقو، نائین، اردستان، قمشه، نطنز، محلات، دلیجان، خوانسار، فریدن، چاپلق، گلپایگان، کمره، فراهان، کاشان، قم، ساوه، مازندران و استراباد، و قسمتى دیگر از ولایات ایران را او معین مى‏کرد و امور مربوط به صدر خاصه را در این ولایات، نایب الصداره و عمال صدر اداره مى‏کردند.

    صدر الممالک نیز، حکام شرع و مباشران موقوفات و مدارس و مساجد و زیارات ? سایر ایالات و ولایات ایران، مانند؛ آذربایجان، فارس، عراق و خراسان و غیره را معین مى‏نمود. گاه نیز این دو منصب فقط به یک نفر داده مى‏شد.
    صدر خانه یا صدارت پناه، پس از اعتماد الدوله - مقام وزیر اعظم - مهمترین مقام کشورى بود و در مجلس شاه، پایین مسند شاهى، در دست راست او، قرار مى گرفت. پادشاهان صفوى غالباً با صدور مواصلت و خویشاوندى داشتند. چنانکه، شاه عباس بزرگ، حوا بیگم، دختر خود را به میرزا رضى شهرستانى صدر داده بود؛ پس از مرگ میرزا رضى، این دختر به برادر زاده رضى، میرزا رفیع داده شد و شاه عباس، شوهر دوم حوا بیگم را نیز به مقام بزرگ صدارت منصوب کرد. صدور عامه و خاصه را هم نواب مى‏گفتند، زیرا که در امور شرعى نایب شاه بودند.

    حقوق و مواجب صدور به غیر از درآمدهایى که از حق التّولیه‏ها و حق النظاره موقوفات و غیره داشتند بین یک هزار تا دو هزار و دویست تومان بود «شاردن، ج 5، ص 128» که با تسعیر آن به ارزش امروزین حدود «دویست میلیون تا چهار صد و چهل میلیون تومان در سال» بالغ مى‏شد.

صفحه 6 از 16 نخستنخست 12345678910111213141516 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •