صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 36

موضوع: آشنایی با مدیران موفق جهان

  1. #21
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    Carlos Ghosn [مدیر کمپانی نیسان ژاپن و رنوی فرانسه ]


    «carlos Ghosn» از جمله معدود مغزهای متفکری است که با قدرت اندیشه بالای خود توانسته در یک زمان هدایت دو کمپانی بزرگ را برعهده گیرد و در هر دو به عنوان یک پدیده باور نکردنی ظاهر شود. مدیریت کمپانی «Nissan Motor» ژاپن، «Renault S.A» فرانسه و همچنین عضویت در هیات مدیره امپراطوری «Sony» و شرکت «Alcoa»، تمامی اینها شرایطی است که برای هر فرد ممکن است با تمام توان و تجربه و دانشی که داشته باشد محال وباور نکردنی باشد. نکته جالب اینجاست که«Ghosn» علاوه بر اینها در کشور ژاپن به عنوان یک فرد موثر و دست اندر کار حرفه ای در لوازم خانگی نیز شهرت دارد!
    «carlos Ghosn» نمونه کامل مدیری است که با آشنایی کامل از فرهنگ های مختلف، بازارهای چند ملیتی را شناسایی کرده و با استفاده از خردو دانش بالای خود نبض هر یک از این بازارها را در اختیار خود گرفته است. مدیری که خود متولد آمریکای جنوبی است، کار رسمی خود را در اروپا آغاز کرده و اوج شهرتش را در آسیا تجربه نموده و حال هر هفته بین سه قاره آسیا، اروپا و آمریکا در حال سفر است تا مبادا از تجربیات دیگران عقب بماند.
    دادن جانی دوباره به کمپانی تقریبا ور شکسته «نیسان» که حال به عنوان کمپانی شماره دو خودرو سازی ژاپن مجددا به عرصه رقابت بازگشته است، سبب شد تا نام «Ghosn» به عنوان یک اسطوره در اذهان مردم ژاپن باقی بماند. هنگامی که او در سال 1999 سکان هدایت این کمپانی را در دست گرفت، به همه هواداران این شرکت قول داد که در عرض دو سال مجددا آن را به روزهای پرشکوه اولیه اش بازگرداند و اگر موفق به انجام دادن این کار نگردد، بلافاصله پس از این مدت از سمت خود استعفا خواهد کرد و همگان دیدند که بعد از مدت دو سال نه تنها نیازی به استعفای او نبود بلکه برای موفقیت او جشن های بزرگی برپا گردید.
    اینکه ملیت او واقعا کجایی است مساله ای نیست که به راحتی بتوان به آن پرداخت «carlos Ghosn» در نهم مارس 1954 در برزیل متولد شد.پدر و مادرش اصلیتی لبنانی داشتند و او نیز با شناسنامه فرانسوی(!) در بیروت بزرگ شد. در سال 1974 از دانشگاه پلی تکنیک پاریس فارغ التحصیل شد و در سال 1978 از یکی دیگر از دانشگاه های این شهر مدرک مهندسی گرفت و بلافاصله در یک کمپانی فرانسوی ساخت لاستیک با نام «Michelin» مشغول به کار شد و در سال 1981 به سمت مدیریت یکی از شعبه های شرکت در پاریس در آمد.
    هوش سرشار او در کار عبور از پله های ترقی را بسیار آسان گردانیده بود. به سبب توانایی ها و نظریات فوق العاده اش به سرعت مورد توجه مدیران «Michelin» قرار گرفت و در فاصله سالهای 1984 و 1985 به عنوان مسئول بخش تحقیق و توسعه کمپانی به خدمت گرفته شد. پس از آن در سال 1986 به عنوان مسئول هماهنگی شعبات کمپانی در آمریکای جنوبی به زادگاهش بازگشت و در برزیل مشغول به کارشد. برای مدت چهار سال در آنجا ماند وبازار «Michelin» را در آمریکای جنوبی قوت بخشید و بر همین اساس مدیران شرکت تصمیم گرفتند تا در اختیار گرفتن بازار آمریکای شمالی «Ghosn» را به آنجا بفرستند. دیگر برای آنها نام«Ghosn» همانند نام سردار لشکری می آمد که او را به هر ماموریتی می فرستادند، از پیروزی و کشور گشایی او مطمئن بودند. هر زمان خطری برای بازار یک منطقه احساس می شد، فورا «Ghosn» در جلسات مطرح می گردید و بلافاصله از توان او برای رهایی استفاده می کردند. اینگونه بود که در سال 1990 ، «carlos Ghosn» به عنوان مسئول نمایندگی های کمپانی «Michelin» وارد آمریکای شمالی شد و فعالیت خود را آغاز نمود. ورود او به این منطقه به منزله نوسازی ساختار تمامی شعبات حاضر در آنجا بود. با یک خانه تکانی گسترده در اوایل دهه 1990 چنان قدرتی به حضور کمپانی در منطقه بخشید که مدیران آن تصمیم به خرید کمپانی لاستیک سازی «Uniroyal Goodrich» گرفتند و از این وضعیت به مراتب خرسند به نظر می رسیدند.
    با پیچیدن آوازه شهرت و توانایی مهندس «Ghosn» در سراسر جهان و میان کمپانی های بزرگ و صنعتی هر یک در تلاش برای بکارگیری او برآمدند و پیشنهاداتی را مطرح می نمودند. از میان تمامی تقاضاها از شرکت های دور و نزدیک، «Ghosn» به پیشنهاد کمپانی رنوی فرانسه را پذیرفت و در اکتبر سال 96 با این کمپانی وارد قرار داد شد. در دسامبر آن سال«Ghosn» با سمت مدیریت این کمپانی در «Mercosur» مشغول به کارشد. در این سمت او مسئولیت بخش های مهندسی، توسعه، ساخت، تحقیقات پیشرفته، عملیات قدرت و همچنین خرید محصولات در این منطقه رابر عهده داشت.
    با ورود او به بازار خودرو کم کم استعدادهای ویژه او در این صنعت نمایان گشت، سیاست های اقتصادی او چنان مورد رضایت مدیران کمپانی در آمده بود که از او در جلسات مختلف به عنوان یک سیاستمدار حرفه ای نام می بردند، در مدت زمان اندکی با کاهش هزینه های اضافی و همچنین تعطیل کردن تعدادی از شعبات کم سوده این شرکت در مکانهای مختلف، سبب کسب سود ده فراوان برای کمپانی گردید و از آن پس او را «le Cost Killer»- قیمت شکن- می نامیدند.
    دراواخر دهه 1990 کمپانی نیسان ژاپن به پایان عمر خودش نزدیک شده بود. سهامداران این شرکت اقدام به فروش سهام خود کرده بودند و هر یک قصد فرار از این وضعیت بحرانی و خطرناک را داشتند. در همین زمان شرکت «رنو» با خرید 37 درصد از سهام این کمپانی به نجات آن برخاسته بود. در مارس 1999 کمپانی فرانسوی «رنو» رسما این میزان سهام را خریداری کرد و اعلام کرد که قصد دارد جلوی ورشکستگی کامل نیسان را بگیرد. مدیران این کمپانی بسیار آسوده و با زبانی بسیار ساده سخن از رهایی نیسان از خطر سقوط می دادند و با اعتماد به نفسی بالا اعلام می کردند که کمپانی آنها توان انجام این عملیات نجات را دارد. البته آنها حق داشتند، چرا که از نیروی متخصصی بهره می جستند که همواره در لحظات بحرانی، نجات بخش خواهدبود و در کارنامه خود پیروزی ارزنده ای را ثبت نموده است.

    در ژوئن سال 1999 «carlos Ghosn» برای نوسازی و نجات نیسان به ژاپن فرستاده شد. پس از یکسال تحقیق و بررسی در ژاپن، در ژوئن 2000 او رسما مدیریت کمپانی را بر عهده گرفت و متعهد شد که در عرض دو سال مجددا نیسان را به همان توانمندی باز خواهد گرداند. برای بسیاری این صحبت تنها یک بلوف و یا یک شعار تلقی می شد اما آنان که «Ghons» را می شناختند به خوبی به تحقق این مساله واقف بودند.
    مشابه عملکردش در «رنو » این بار نیز او اقدام به حذف هزینه های اضافی نمود، تعطیلی بسیاری از شعبات راکد، کاهش بسیاری از هزینه های داخلی و خرج و مخارج رسمی کمپانی، او را قادر ساخت تا با مدیریت جدی و توانمند خود، در آغاز هزاره سوم روزنه امید را نمایان سازد. در عرض مدت زمان کوتاهی «Ghons» به مشهورترین چهره در ژاپن تبدیل شد، آنها که سن و سال بیشتری داشتند او را با افسانه های کهن ژاپنی مقایسه می کردند و توانایی او را خارج از توانایی انسان معمولی می دانستند، در اکتبر سال 2001 او اقدام به چاپ کتاب زندگی نامه اش نمود و در اولین ماه فروشش توانست 150 هزار نسخه از آن را به فروش رساند که به فروش ترین کتاب آسیا شهرت یافت.
    در سال 2002 ، «Ghons» به عنوان معاون کمپانی بزرگ «رنو- نیسان» و همچنین عضو هیات مدیره «رنو» نیز درآمد و سرانجام اینکه در آوریل امسال (2005 ) او به سمت مدیر کمپانی «رنو» منصوب شد. بر اساس نظر سنجی های انجام شده در جراید تخصصی اتومبیل در سراسر دنیا،«carlos Ghosn» به عنوان با نفوذترین فرد در صنعت خودروی دنیا در سال 2005 شناخته شده است.

  2. #22
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    Li ka –Shing [بزرگترین و ثروتمندترین کار آفرین چین و هنگ کنگ]



    امروزه در چین کمتر کسی است که نام میلیاردر معروف «Lika-shing» را نشنیده باشد،مردی که با توانایی و اراده فولادینش در چند دهه اخیر توانسته است شرکت های بزرگی را در هنگ کنگ پایه ریزی نمایدو شعبات آنها را به کشورهای آمریکایی و اروپایی انتقال دهد. این مدیر موفق اخیرا بر اساس رده بندی مجله«Forbes» با سرمایه ای معادل 13 میلیارد دلار به عنوان ثروتمندترین فرد در چین و هنگ کنگ شناخته شده است.
    در سال 1928 «Li ka-shing» در «chaozhou» کشور چین به دنیا آمد. خانواده او علاقه فراوانی به علم و دانش داشتند و از همین رو تمام فرزندان را از همان سنین کودکی به فراگیری علوم مختلف تشویق می کردند. در سال 1940 هنگامی که او 12 ساله بود، پدرش تصمیم گرفت تا محل زندگی خانواده را به هنگ کنگ منتقل سازد. اگر چه با مهاجرت خانواده به هنگ کنگ آنها از صدمات جنگ و درگیری آن سال ها رهایی یافتند، اما اندکی بعد، پدر در بستر بیماری افتاد و سرانجام در سا 1943 جان سپرد. با مرگ پدر،«Li ka-shing» که فرزند ارشد خانواده بود ناچار به ترک تحصیل و یافتن شغلی مناسب جهت گرداندن اوضاع مالی خانواده و خواهر و برادر کو چکش شد. پسر 15 ساله ابتدا به یک کارخانه بند ساعت سازی رفت و مشغول به کار شد. چندی بعد در یک فروشگاه لوازم پلاستیکی به عنوان فروشنده به کار مشغول شد. اندکی بعد به سبب کار فراوان و لیاقت و ذکاوتی که از خود به نمایش گذارده بود، به عنوان مسئول فروش فروشگاه و پس از آن نیز مدیریت اصلی فروشگاه را بر عهده گرفت. در سال 1950 با سرمایه نسبتا قابل قبولی که خود پس انداز کرده بود یک کارگاه ساخت لوازم پلاستیکی برای خودش دست و پا کرد و نام آن را «cheung kong» گذاشت. دیری نپایید که کارگاه کوچک «cheung kong» به یک کمپانی بزرگ ساخت اسباب بازی و گل های پلاستیکی تبدیل شد.
    در سن 30 سالگی نیز در کنار کمپانی و کارخانه، اقدام به خرید زمین و املاک در هنگ کنگ نمود بطوریکه در عرض مدت کوتاهی پس از دولت حاکم بر هنگ کنگ، او بزرگترین زمین دار این منطقه شناخته شد. دیگر تقریبا همه مردم با نام او به عنوان یک سرمایه دار بزرگ آشنا شده بودند. کسی که از سن 15 سالگی با کار گری دریک کارخانه به عرصه تجارت قدم گذارده بود و حال با در اختیار داشتن چهار کمپانی بزرگ و نامدار «cheung kong» ،«Hutchison Whampoa» ،«cheung Kong infrastructure» و«Hong kong Electric Holdings» به عنوان ثروتمندترین کار آفرین چین و هنگ کنگ لقب گرفته بود.
    کمپانی های او هم اکنون در بیش از 24 کشور دنیا چون ایالات متحده، کانادا، انگلستان، آلمان و فرانسه شعبه دارند و بازار کالاهای این کمپانی ها بیش از 450 میلیارد دلار برآورده شده است. البته فعالیت «li ka-shing» در کشورهای دیگر تنها به این موضوع ختم نمی شود، انواع هتل، ترمینال های مسافری، کارخانجات کوچک محصولات متنوع، کمپانی های ارتباطی، کمپانی های حمل و نقل و انرژی همه و همه در کنار مستقلات او در کشورهای مختلف از جمله دارایی های او محسوب می شوند.
    اما راز موفقیت او در چیست؟ اولین مساله ای که در چشم آشنایان و دوستان او جلوه گر می شود، اعتماد به نفس فوق العاده اوست. او با اعتماد به نفسی بی نظیر توانست از کارگری و فروشندگی به چنین مقامی دست یابد. مورد دوم، سخت کوشی اوست. هیچکس در مقابل او جرات ابراز خستگی ندارد چرا که او حتی در همین سنین کهولت از همه بیشتر فعالیت می کند. مورد سوم را می توان عشق و علاقه فراوان او به تحصیل علوم مختلف و نوین دانست. اگر چه او در دوران نوجوانی موفق به ادامه تحصیل نشد اما این امر هرگز سبب نشد که او از مطالعه کتب مختلف دورماند. او از همان دوران و تا به اکنون که به سنین کهنسالی رسیده است. هر شب بدون استثنا پیش از خواب چند صفحه مطالعه می کند و نزدیکان او هرگز شبی را به یاد ندارند که بدون کتاب به تختش برود. اما عامل چهارم را که می توان مهم ترین علت تمایز او از دیگر کار آفرینان و مدیران صنعتی در این پهنه سخت رقابت دانست، خلاقیت و نوآوری اوست در تمامی قلمروی صنعتی اش و برای تمامی محصولاتش، در برهه های زمانی مشخص با بکار گیری خلاقیت ذاتی اش نوعی نوآوری پدید می آورد که اگر چه اندک اما فاصله او را از رقیبانش بیشتر می سازد. «li ka-shnig» در این زمینه شهرت عجیبی بدست آورده است. به گونه ای که دیگر برای همگان- چه مصرف کننده، چه مدیران کارخانه هایش و چه رقبای تجاری اش- به مساله ای عادی تبدیل شده که حتی اگر محصول با فروشی بسیار عالی همراه باشد،باز هم او با رسیدن موعد مورد نظر، به گونه ای شکل، کیفیت و یا کمیت آن را تغییر می دهد تا بازار و مصرف کنندگان به یک شکل خاص عادت نکنندو اینگونه رقبا از تولید مشابه به سود کلان دست نیابند.
    اینها همه از مواردی است که سبب شده «Li ka-shing » در چین و هنگ کنگ به عنوان مقتدر ترین مدیر و سرمایه دارترین کارآفرین شناخته شود.

  3. #23
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    پي ير اميديار [سرگذشت سايت eBay]


    داستان eBay‬‬ (يكي از پيشروترين شركت‌هاي ايالات متحده آمريكا كه در زمينه تجارت الكترونيك فعاليت مي‌كند) از يك كلكسيون عروسك‌هاي پلاستيكي داراي شيريني Pez‬‬ آغاز شد.

    يك مهندس جوان برنامه‌نويس ايراني بنام "پي ير اميديار" (OMIDYAR (PIERRE‬‬ يك شب در سال ۱۹۹۵‬‬با دوست خود كه عاشق جمع‌آوري Pez‬‬بود، مشغول شام خوردن بودند كه دوستش از اينكه شريكي براي ايجاد يك كلكسيون Pez‬‬در سانفراسيسكو ندارد، شروع به گله كرد.

    در آن هنگام اميديار به او پيشنهاد كرد كه از اينترنت براي پيدا كردن يك شريك تجاري استفاده كند و براي كمك به دوست خود يك قسمت از وب سايت كوچكش را به اين امر اختصاص داد و نام آن راAuction Web‬‬ نهاد.

    برنامه‌اي كه او بر روي وب سايت شخصي خود ايجاد كرده بود، به كاربران امكان ليست كردن وسايل مختلف خود از جمله كلكسيون Pez ‬‬دوست خود را مي‌داد.

    در مدت كوتاهي تعداد زيادي فروشنده و خريدار براي اقلام ليست شده برروي سايت پيدا شدند.

    رفته رفته تعداد كاربران اين سايت زياد شد و معاملات زيادي از طريق آن صورت گرفت.

    مهندس جوان تصميم گرفت كه يك سايت جداگانه براي اين امر ايجاد كند و نام آن را eBay نهاد.

    اميديار با گرفتن مبلغي بين ۲۵‬‬سنت تا دو دلار به فروشندگان اجازه مي‌داد كه اجناس خود را براي شركت در حراج روي سايت eBay‬‬ معرفي كنند.

    همچنين درصدي از خريد و فروش‌هايي كه انجام مي‌شد به او مي‌رسيد و به اين ترتيب eBay‬‬ اين امكان را فراهم كرد كه فروشندگان و خريداران با هم به راحتي و از راه دور به خريد و فروش بپردازند.

    پير اميديار در سال ۱۹۶۷‬‬در شهر پاريس بدنيا آمد و وقتي كه كودك بود به همراه خانواده به ايالت مريلند مهاجرت كرد.

    او اولين برنامه كامپيوتري خود را در سن ۱۴ ‬‬سالگي براي كتابخانه مدرسه‌اي كه در آن مشغول تحصيل بود، نوشت.

    او در سال ۱۹۸۸ ‬‬از دانشگاه Tufts University‬‬در رشته كامپيوتر فارغ التحصيل شد و در يك شركت بعنوان برنامه‌نويس سيستم‌هاي Macintosh‬‬ مشغول بكار شد.

    سپس در يك شركت وابسته به Apple‬‬ بنام Claris‬‬مشغول بكار شد.

    در سال ۱۹۹۱‬‬ در تاسيس يك شركت نرم‌افزاري به نام Ink Development Corp‬ ‬ همكاري كرد و اين شركت سپس به eShop‬‬ تغيير نام داد.

    eShop‬‬در سال ۱۹۹۶‬‬توسط شركت Microsoft‬‬ خريداري شد.

    اميديار سپس به شركت General Magic‬‬ كه توسط Apple‬‬ حمايت مي‌شد، پيوست.

    پس از ۹‬‬ ماه كه نخستين حراج در سايت eBay‬‬ انجام شد، او شغل خود در General Magic‬‬ را رها كرد تا تمام وقت خود را صرف سايت خود eBay‬‬ كند.

    در سال ۱۹۹۸‬‬ او تصميم گرفت از Meg Whitman‬‬ كه فارغ‌التحصيل رشته بازرگاني بود، براي رونق دادن به eBay‬‬ياري بگيرد.

    پس از مدتي eBay‬‬ شعبه‌هايي در آلمان، ژاپن، كانادا و استراليا ايجاد كرد و روز به روز رونق بيشتري يافت.

    در پايان سال ۱۹۹۸‬‬ كاربران اين سايت به ۲۱ ‬‬ميليون نفر رسيدند كه درآمدي بيش از ۷۵۰ ميليون دلار را براي eBay‬‬ به ارمغان آوردند.

    رفته رفته اين جوان ايراني زاده خلاق بيشتر و بيشتر در كار خود موفقيت كسب كرد بطوريكه امروزه در فهرست پولدارترين افراد آمريكايي قرار دارد.

    پي ير اميديار در سال ۱۹۹۹‬‬با همان دوست خود كه عاشق كلكسيون Pez‬‬ بود، ازدواج كرد.

  4. #24
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    Ted Turner [خالق CNN]


    در دنياي امروز كه سراسر مملو از شگفتي‌ها و شگفتي‌سازي‌هاي فراوان است، انتخاب اسامي مشهور جهت بررسي روند زندگي و چگونگي دستيابي به موقعيت حرفه‌اي حاضر عملي سخت و دشوار گشته است.
    اما در اين ميان بدون شك نمي‌توان از صاحبان رسانه‌هاي ديداري و شنيداري كه هر لحظه و در هر مكان اخبار شگفت‌انگيز قرن حاضر را منتشر مي‌كنند چشم پوشيد. كساني كه تنها با استفاده از اين ابزار عالم‌گير به راحتي منطقه‌اي پرتنش و آشوب‌زده را ساكت و امن و در جايي ديگر شهر يا كشوري آرام را جنجالي‌ترين و ناامن‌ترين نقطه دنيا معرفي مي‌كنند و از اين معرفي نه به جهت آگاهي‌رساني بلكه به مقاصد مختلف سياسي و اقتصادي سودهاي كلاني به جيب مي‌زنند.
    يكي از افراد «Ted Turner» پايه‌گذار رسانه جهان گستر «CNN» است كه كمتر كسي در هزاره سوم نام آن را نشنيده است. البته شهرت او تنها به خاطر در اختيار داشتن «CNN» نيست بلكه كارهاي عجيبي كه هر از گاهي انجام مي‌دهد او را به يك شگفتي تبديل ساخته است. روزي خبر داغ رسانه‌ها برخورد خشن و ناعادلانه او با ديگران است و در روزي ديگر خبر از اهداي يك ميليارد دلاري او به سازمان‌ملل جهت كمك به نيازمندان سراسر جهان به گوش مي‌رسد. البته به عقيده بسياري از روانشناسان عدم ثبات شخصيتي فعلي وي ريشه در اتفاقات دوران كودكي و نوجواني او دارد كه هر زمان سر بر مي‌آورند و روحيه او را متزلزل مي‌سازند.
    «Ted Turner» علاوه بر در اختيار داشتن «CNN» باشگاه بيسبال «Atlanta Braves» را نيز در ليست دارايي‌هاي خود دارد و علاوه بر ثروتش در كارنامه زندگاني‌اش عنواني قهرماني قايق‌سواري سال 1977 آمريكا را نيز به همراه دارد.
    «Robert Edward Turner» در «Ohio» ايالات‌متحده به دنيا آمده است. در همان عنوان كودكي خودكشي پدر 24 ساله‌اش خاطره بسيار دردناكي در ذهن او بر جاي گذاشت بطوريكه او را به كودكي گوشه‌گير اما پرخاشگر تبديل ساخت. چيزي نگذشت كه دوستان و هم سن و سالانش و حتي بزرگترهاي فاميل و دوستان و آشنايان و بعدها در مدرسه او را «تدي زلزله» خطاب مي‌كردند. از همين روي بود كه به سبب رفتار نامناسبش از مدرسه اخراج شد.
    علاقه او به ورزش قايقراني به حدي بود كه سعي داشت تمام اوقات فراغت خود را در اين رشته سپري كند و در نهايت به سبب علاقه و تمرين بسيار توانست در مسابقات قهرماني اين رشته در ايالات‌متحده در سال 1977 مقام اول را از آن خود نمايد. پس از آن «Ted» دريافت كه اشتياق عجيبي به كار در تلويزيون دارد. از اين رو وارد يكي از شبكه‌ها شد و به كار مشغول گشت. او اولين كسي بود كه طرح سيستم‌هاي يكپارچه بين‌المللي را مطرح كرد و اينگونه بود كه توانست شبكه‌هاي لوكس تلويزيوني را به شبكه‌هاي بين‌المللي تبديل سازد و به كمك ديش‌هاي ماهواره اين طرح را عملي نمود. اولين شبكه او«TBS»- «Turner Broadcating system» نام گرفت كه مخاطبانش در بيش از 200 كشور به تعداد 160 ميليون خانواده به 40 زبان مختلف مي‌رسيدند.
    پس از آن كمپاني بزرگ «Time Warner» كه به ساخت برنامه‌هاي تفريحي شهرت دارد، «TBS» را خريداري كرد و اينگونه ثروت فراواني نصيب «Ted» شد. در اين هنگام او با در اختيار گرفتن 10 درصد از سهام «Time Warner» به عنوان بزرگترين سهامدار اين كمپاني شناخته شد.
    اندكي بعد «Turner» شبكه جديدي تأسيس كرد كه ابتدا در آن به پخش فيلم‌هاي قديمي مشغول بود اما با گذشت زمان اين شبكه را «Cable News Network»- «CNN»- ناميد و اقدام به پخش اخبار مستقيم از سراسر رويدادهاي جهان كرد. پخش مستقيم و جنجالي خبر تلاش براي ترور «ريگان»- رئيس‌جمهور وقت آمريكا- در سال 1981 سبب شهرت بيش از پيش اين شبكه شد. با اين رويداد «Turner» دريافت كه مردم علاقه فراواني به كسب لحظه‌اي اخبار دارند، از همين رو تمامي خبرنگاران خود را موظف كرد تا در اولين دقايق رويداد هر حادثه‌اي به عنوان اولين خبرنگاران در صحنه حاضر شوند و اقدام به تهيه گزارش نمايند. و اينگونه بود كه «CNN» با رشد چشمگير خود در مدت كوتاهي به عنوان بزرگترين شبكه اطلاع‌رساني جهان به پخش اخبار حوادث و رويدادها مشغول شد.
    چيزي بعد او كه حال به يك ميلياردر معروف شده بود، فارغ از خاطرات سخت كودكي به كسب و كار تجارت مشغول گرديد. خريد چند شبكه تلويزيوني و همچنين باشگاه ورزشي «Atlanta Braves» از اقدامات تجاري او در اين دوران به شمار مي‌رود. او همچنين بنيادي تحت عنوان «Turner Foundation» تأسيس كرد كه در آن به نيازمندان و آسيب‌ديدگان اجتماعي كمك‌هايي اهدا مي‌شد و به نام همين موسسه «Turner» مبلغ يك ميليارد دلار به سازمان ملل پرداخت تا خرج نيازمندان گردد.
    نكته جالب ديگر در مورد زندگي «Ted Turner» اين است كه در سال 1998 قصد داشت براي كسب كرسي رياست‌جمهوري ايالات‌متحده وارد ميدان شود اما در مقابل دوربين رسانه‌هاي خبري و چشمان حيرت‌زده خبرنگاران اعلام كرد كه عليرغم علاقه شديدش به اين فعاليت، همسرش با اين تصميم او مخالف است و به همين علت او از اين كار سرباز زده است!
    امروزه زندگي مجلل و اشرافي اين ميلياردر آمريكايي با اتفاقات و ماجراهاي سرگرم‌كننده‌اي همراه شده است كه خود به عنوان يكي از سوژه‌هاي داغ رسانه‌اش در تلكس‌هاي پي‌در‌پي حضور دارد.

  5. #25
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    تصویر بزرگان مدیر که نامشان در بالا ذکر شده است:
    Robert Kuok



    Michael Ferrero



    Carlos Ghosn



    Li ka –Shing



    Pierre Omidyar

    این عکس کوچک شده است برای مشاهده ی سایز اصلی کلیک کنید

    Ted Turner


  6. #26
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    دکتر غلامرضا عنایتی

    در سال 1330 در خانواده ای مذهبی در شهرستان سبزوار متولد شد.
    پدرش سر دفتری اسناد رسمی در آن شهرستان را عهده دار بود و به دلیل شغل پدر بود که شوق به آگاهی و ذوق به دانستن از همان سالهای ابتدایی زندگی به بزرگترین آرمان وی تبدیل شد.
    تحصیلات ابتدایی را در دبستان قاضی زاده و تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان ابن یمین پشت سر گذاشت.
    1348 سالی تاثیر گذار برای استاد غلام رضا عنایتی بود،پذیرفته شدن در کنکور سراسری دانشگاه ملی و ورود به دانشگاه تهران را می توان نقطه ی عطفی در زندگی وی دانست.
    فضای دانشکده علوم ارتباطات و رشته ی روابط عمومی و روزنامه نگاری سیر جدیدی را برای زندگی عنایتی جوان تبیین کرد.
    و در همین احوال بود که در دورانی که اکثر مردم آن روزگار با روزنامه و جراید آشنایی اندک داشتند و فضای فرهنگی جامعه سخت با ژرفنای روزنامه نگاری و نویسندگی بیگانه بود وی وظیفه های یک روشنفکر را به خوبی دریافت و وارد سرویس فرهنگی و اجتماعی روزنامه کیهان شد.
    مطبوعه سیاه و سپید نیز در آن دوران از قلم شیوای وی بی نصیب نماند.
    در سال 1353 همچون دیگر فرزندان وطن وی نیز عازم خدمت سربازی شد.
    فضای آکادمیک ایران آن روزگار جوابگوی ذهن پرسشگر وی نبود و برای او راهی باقی نمانده بود جز هجرت.
    سفر به انگلستان در سال 1355 و تحصیل در دانشکده خصوصی پیت من لندن راهی بود برای بیشتر دانستن.
    وی پس از 5/1 تحصیل در این دانشکده به دریافت گواهینامه ی بازاریابی نائل شد.
    و این سفر بود که گویی با زندگی وی پیوندی عمیق خورده بود.
    در اوخر سال 1358 آمریکا و شهر شیکاگو به سرایی جدید برای او تبدیل شد.
    و روزولت یونیورسیتی مکانی جدید برای هر چه بیشتر دانستن.
    می توان گفت تحصیل در رشته م.ب.ای و دریافت مدرک کارشناسی ارشد در گرایش علوم بازرگانی از دانشگاه روزولت مسیر آینده زندگی وی را ترسیم کرد.
    از سال 1360 وی به مدت 1 سال در همان دانشگاه در به فعالیت پرداخت در مقام دستیار اساتید مدیریت و علوم اجتماعی.
    1362 سالی بود برای سفری دیگر و این بار در خود ایالات متحده.
    لس آنجلس کالیفرنیا مقصد بعدی وی بود و شرکت معتبر آی.تی.تی نیز مکانی برای اشتغال.
    وی به مدت 5 سال در پست مدیریت فروش بیمه در آن شرکت معظم مشغول به فعالیت بود.
    در سال 1367 وی به بازرگانی خصوصی روی آورد و همزمان نیز فعالیت در دانشگاه نورث استرن شیکاگو.
    و اما 1369 سالی تاثیر گذار در زندگی ما مستمعین این بیوگرافی بود.چرا که اگر چنین تصمیمی گرفته نمی شد چه بسا که ما،همه ی ما بی نصیب می ماندیم از افتخار تلمذ در محضر شایسته ای چون او.
    بازگشت به وطن که دلیلی نداشت جز علاقه بی حد و حصر وی به کشورش را می توان نقطه ی عطفی دوباره در نظر گرفت.
    وی در سال 1370 در داشنگاه آزاد اسلامی مشغول به فعالیت شد.
    و همینجا بود که دری بزرگ گشوده شد به سوی جوانان جویای علم این خطه از سرزمین مقدس ایران در راه علم آموزی و استاد غلام رضا عنایتی کسی بود که سبب ساز گشایش این در شد.
    گوشه هایی دیگر از زندگی استاد:
    1369-ازدواج که حاصل آن 2 فرزند به نامهای:
    1374-فعالیت در وزارت نیرو به عنوان کارشناس ارشد آموزش
    1381-سفر به هندوستان و تحصیل در دانشگاه پونا در رشته ی مدیریت بازرگانی گرایش بازاریابی در مقطع دکترا
    1386-دفاع موفقیت آمیز تز دکترا
    1386-انتخاب شایسته وی به عنوان معاونت پژوهشی دانشکده حسابداری و مدیریت

    گفتنی است ایشان استاد درس زبان تخصصی 1.2 و درس روابط کار در سازمان بنده بودند و هم اکنون نیز در دانشکده مدیریت دانشگاه آزاد واحد مشهد به تدریس اشتغال دارند.

    از ویژگیهای ممتاز ایشان میتوانم بگویم که :
    1-اطلاعات علمی بالا در زمینه های مدیریتی

    2-اهتمام و دقت نظر ایشان به مساله کیفیت درسی و فراگیری
    3-ارزشیابی کیفی دانشجو در طول ترم
    4-اخلاق نمونه و صبر و متانت ویژه در برخورد با دانشجویان

  7. #27
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    دکتر محمد رضا ذبیحی




    در سال 1339 خطه دلاور خیز ابیورد و شهر کهن درگز واقع در شمال شرقی سرزمین مقدس ایران شاهد تولد پسری بود با چشمانی روشن.

    وی تکامل شخصیتی خود و روند اجتماعی شدنش را در خانواده ای سنتی و مذهبی پشت سر گذاشت.
    سالهای ابتدایی وقوع انقلاب اسلامی ایران مصادف بود با انقلاب فرهنگی و تعطیلی فضای آکادمیک کشور.
    این موضوع بود که برای مدتی وی را از رسیدن به آرمانهای خویش باز داشت.اما به محض بازگشایی دانشگاهها در سال 1364 وارد دانشکده مدیریت دانشگاه شهید بهشتی تهران شد.

    این اتفاق و قبولی وی در رشته مدیریت روندی پایدار و ماندگار را برای زندگی وی تا بدینجا و اکنون رقم زده است.
    از زمان آغاز تحصیلش در دانشگاه چیزی نگذشته بود که سال 1365 تبدیل شد به سالی تاثیر گذار در زندگی وی:
    سالهای ابتدایی تحصیل و ازدواج که ثمره ازدواح ایشان 1 دختر و 1 پسر است.

    1368 مصادف بود با دریافت مدرک لیسانس در رشته مدیریت بازرگانی از همان دانشگاه.
    در سال 1368 و دقیقا پس از پایان تحصیلاتش در مقطع کارشناسی موفق به قبولی در آزمون کارشناسی ارشد شد.
    تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد و رشته مدیریت دولتی در دانشگاه علامه طباطبایی تجربیاتی بزرگ را برای وی به ارمغان آورد.

    در همین برهه زمانی بود که تدریسش در دانشگاه را به عنوان رسالتی که بر دوش خود می دید آغاز کرد.
    سال 1369 سال ابتدایی تدریس وی در دانشگاه و فضای آکادمیک کشور بود.
    وی در سال 1371 پایان نامه کارشناسی ارشد خود را با موفقیت دفاع کرد.

    اما ذهن پرسشگر و روح متعالی وی در شوق به یادگیری و آموختن ارضا ناپذیر می نمود.
    و همین شوق به آموختن و ذوق در یادگیری بود که باعث شد وی تحصیلات عالیه خود را در مقطع دکترا و رشته مدیریت دولتی ادامه دهد و دانشگاه آزاد واحد علوم وتحقیقات تهران مکانی جدید بود برای یادگیری.
    سال 1372 ابتدای تحصیل وی در مقطع دکترا در آن دانشگاه بود.
    در سال 1378 به دفاع موفقیت آمیز از تز دکترای پرداخت.

    در همان سالها بود که به عنوان مدیر گروه رشه مدیریت دولتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد مشغول به فعالیت شد.
    6 سال حضور مستمر در این پست و پس از آن انتصاب در سمت رئیس دانشکده حسابداری و مدیریت و ریاست مجتمع علوم انسانی داشنگاه آزاد واحد مشهد در سال 1385 نشان از شایستگی ایشان و رضایتمندی مدیران ارشد سازمان از نحوه فعالیت دلسوزانه ی وی است.
    از نکات بارز در شخصیت وی می توان گفت:
    دکتر مجمدرضا ذبیحی استادی دارای کارکتری قوی است که این شاخص در تمام رفتارها و نحوه تدریس وی به خوبی مشهود است.
    تالیفات دکتر محمد رضا ذبیحی:
    کارآفرینی
    مدیریت چند فرهنگی

    چندی از تحقیقات و پزوهش های ایشان:
    بررسی مشکلات بانوان شاغل در ارگانهای دولتی
    بررسی مشکلات زنان سرپرست خانوار
    بررسی ساختار سازمان ترافیک

    مقالات:
    آموزش کارآفرینی
    عوامل موثر در سبک رهبری
    تصمیم گیری:هنر مدیریت

    سمتها:
    مدیر گروه رشته مدییت دولتی دانشگاه به مدت 6 سال
    رئیس دانشکده حسابداری و مدیریت
    ریاست مجتمع علوم انسانی
    معاون آموزشی مرکز آموزشی مدیریت دولتی
    سرپرست مرکز آموزشی مدیریت دولتی
    عضو ستاد تحول ادرای استان خراسان رضوی
    مشاور ارشد نهادها و ارگانهای استان

    ایشان هم از اساتید من در درس مدیریت تطبیقی و مدیریت منابع انسانی بودند و هم اکنون تدریس میکنند.
    ویژگیهای خاص ایشان :
    1-اطلاعات بسیار بالای علمی و مدیریتی
    2-جدیت در ارزشیابی کیفی دانشجویان
    3-مساعدت و توجه ویژه به برگزاری کنفرانسها و همایشها
    4-خلاقیت های ویژه مدیریتی در دانشکده

  8. #28
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    آبراهام هرولد مزلو
    آبراهام مزلو در ۱ آوریل ۱۹۰۸ در بروکلین، نیویورک در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد.آبراهام هَرولد مَزلو روانشناس انسان‌گرای آمریکایی می باشد. او امروزه برای نظریه «سلسله مراتب نیازهای انسانی‌»اش (هرم مزلو) شناخته شده است. مزلو همچنین به عنوان پدر روانشناسی انسان گرا شناخته می شود. او در سال ۱۹۵۴ کتاب «انگیزه و شخصیت» را درباره نظریه سلسله مراتب نیازها منتشر کرد.
    سلسله مراتب مزلو راه جالبی برای نگریستن به رابطه میان انگیزه های آدمی و فرصت هایی که محیط عرضه میکند را فراهم می آورد. انگیزه ها تمایلاتی هستند که هدف غایی آنها حفظ بقاست
    نیاز های این سلسله مراتب به ترتیبی که باید ارضا شوند عبارتند از
    نیازهای فیزیولوژیک برای غذا , آب , هوا , خواب و همدم جنسی
    نیازهای ایمنی برای امنیت , ثبات , نظم , محافظت و رهایی از ترس و اضطراب
    نیاز های تعلق و دوست داشتن
    نیاز های مورد احترام دیگران و خود واقع شدن
    نیاز به خودشکوفایی
    به نظر مزلو افراد خود شکوفا کمتر از 1% جامعه را تشکیل میدهند که از نظر روانی سالم تلقی میشوند. به نظر وی هر شخص برای تعیین نیاز هایش در هر سطح تمام نبوغ خود را به کار خواهد بست .
    مزلو به این نتیجه رسید که افراد خود شکوفا دارای خصایص مشترک زیرند.
    واقعیت را به خوبی درک کرده و قادرند شرایط مبهم را تحمل کنند .
    خود و دیگران را آنچنان که هستند قبول میکنند.
    در اندیشیدن و رفتار خود جوشند.
    بیشتر مسئله مدارند تا خود مدار.
    از بذله گویی بر خوردارند.
    بسیار خلاقند.
    به سادگی همرنگ جماعت نمی شوند .
    به شادکامی انسان ها علاقه مندند.
    از تجربه های اساسی زندگی عمیقا لذت میبرند.
    بیشتر با مردمان معدودی روابط عمیق و ارضا کننده دارند تا با تعداد زیادی از مردم.
    قادرند به نحو عینی به زندگی بنگرند.

    Abraham Harold Maslow

    Abraham Maslow - ( Abraham Harold Maslow ), who is widely known of for developing a view that people are successively motivated by the claims of an hierarchy of need, was born on 1st April 1908 in Brooklyn, New York, to a poor, immigrant, Russian Jewish family. He was their first child, six more were to follow. The parents of the family saw education as a route to advancement in the United States and placed great emphasis on their children's progress in school.
    In line with his parents wishes Abraham Maslow began to study Law but later, following a transfer in his Law studies from New York to Wisconsin, became fascinated by Psychology becoming involved in researches upon Rhesus monkeys under the supervision of the celebrated Harry Harlow. In the event he did not graduate in Law but was awarded junior and senior degrees to PhD level in Psychology by the University of Wisconsin between 1930 and 1934.
    After a period of further research at New York's Columbia University he was employed as a lecturer, and eventually as a full professor in Psychology.
    What we now know as Maslow's hierarchy of need dates, in its initial conception, from circa 1943. This hierarchy is applied to human beings and is built upon the perception that some needs take precedence over others.
    In later life Maslow was plagued by ill health and withdrew from full time teaching. He was only sixty-two years of age at the time of his death in 1970.

    Abraham Maslow set out many of his psychological views in his Toward a Psychology of Being (1962) and in his Farther Reaches of Human Nature (1971).
    There is a link on the main menu bar on this page to another page that gives more information about details of the needs that were associated in the theorised hierarchy.


  9. #29
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    معرفی بزرگان مدیریت؛
    پــیــتـــر سنــگـــه
    پیتر سنگه در سال ۱۳۴۷ در آمریکا به دنیا آمد. مدرک کارشناسی مهندسی را از دانشگاه استنفورد، کارشناسی ارشد در مدل سازی سیستم های اجتماعی و دکترای مدیریت را از دانشگاه MIT اخذ کرد. او هم اکنون مدرس ارشد در مدرسه مدیریت SLOAN در دانشگاه MIT است. آن چه سنگه با آن شناخته می شود و از او چهره ی جهانی ساخته است نظریه ی سازمان های یادگیرنده است. نظریه ای که در دهه 90 نظریه مسلط و مطرح در سازمان های کسب و کار محسوب می شدو او در تبیین نظریه های یادگیری، موانع یادگیری، الگو های رشد، عوامل تقویت کننده و چالش های محدود کننده ی رشد ، تلفیق استراتژی های رهبری و یادگیری ، تشریح مدل های ذهنی و تفکر سیستمی در سال های اخیر بسیار کوشیده است. به همه جای دنیا سفر کرده و سخنرانی های بسیاری درباره این موضوع ها انجام داده است. در این مدت او با رهبران کسب و کار، آموزش، بهداشت و حکومتی زیادی کار کرده است. سنگه با کمک شرکت های برتر نظیر AT&T ، فورد، IBM مرکز یادگیری سازمانی و سپس انجمن یادگیری سازمانی (SOL) را در MIT بنیان گذاری کرد و در آن طی کارگاه های متعدد آموزشی، مفاهیم و روش های یادگیری سازمانی را به طور وسیع به کارشناسان و مدیران انتقال داده است.علاقه ی ویژه ی او تمرکززدایی از نقش رهبری در سازمان ها به منظور افزایش ظرفیت و استعداد افراد در جهت انجام کار بهره ور است. کتاب پنجمین فرمان او یکی از پنج کتاب مؤثر مدیریتی در دو دهه ی اخیر قلمداد شده است. او مفاهیم انتزاعی نظریه ی سیستم ها را به ابزارهایی برای فهم بهتر تغییر اقتصادی و سازمانی تبدیل کرده است. کتاب معروف او رقص تغییر است که نگاهی متفاوت به تغییر دارد و به تعبیر خود او در صدد یافتن راهی برای عبور از اسطوره ها رهبر قهرمان است. مجله ی بیزنس استراتژِی پیتر سنگه را یکی از 24 نفری می داند که بیشترین تأثیر را در استراتژی کسب وکار در 100 سال اخیر داشته است.
    مجله معروف هاروارد بیزینس ریویو کتاب پرفروش پنجمین فرمان او را بعنوان کتاب بنیانی مدیریت در 70 سال اخیر عنوان داده است.گری همل کتاب رقص تغییر او را مجموعه ای از توصیه هایی می داند که سازمان را به محیطی دوست داشتنی برای کار تبدیل می کند. کن بلانچارد کتاب او را برای تمام کسانی که به دنبال تغییر پایدار در سازمان هستند مفید می داند.
    مهمترین ویژگی کتاب های سنگه، تبیین کل نگری و تفکر سیستمی و فهم الگوی تغییرات و روابط درونی پدیده ها و پرهیز دادن از نگرش مکانیکی و خطی به پدیده هاست.او خود را ایده آلیست عمل گرا می خواند. شاید به همین دلیل است که در صدد تلفیق مجدد و مؤثر عقل و شهود وذهن و عین در افراد و سازمان ها بر آمده است وسعی در یکپارچه سازی مجدد آن ها و القای هنر دیدن توامان جنگل و درختان دارد.محور توجه او به انسان است, انسانی که ظرفیت و توانایی یادگیری او مرزی ندارد و همین ویژگی می تواند امید دست یابی به سازمانهای یاد گیرنده را همواره زنده نگه دارد.





    Pitter Senge
    Peter Senge (born 1947) is a Senior Lecturer at the Massachusetts Institute of Technology and Chairperson of the Society for Organizational Learning (SoL) . He is also a founding partner of the training and consulting company, Innovation Associates, now part of Arthur D. Little. Senge graduated in engineering from Stanford before doing a PhD on social systems modeling at MIT.
    Senge argues that learning is the best form of competitive advantage and popularized the term "learning organization" thanks to his 1990 bestseller The Fifth Discipline. His subsequent co-authored books include The Fifth Discipline Fieldbook: Strategies and Tools for Building a Learning Organization (1994), Schools That Learn (2000) and The Dance of Change (1999).
    منبع

  10. #30
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    هربرت سایمون
    تدوين: مهدي ياراحمدي خراساني




    سايمون در سال 1916 در ميلواكي درايالت مينه سوتاي آمريكا متولد شد. او ليسانس خود را در سال 1936 و دكتري را در سال 1943 از دانشگاه شيكاگو گرفت. از سال 1938-1936 نخستين شغل تحقيقاتي خود را در دانشگاه شيكاگو تجربه كرد. او استادي دانشگاه كارنگي ملون، رياست هيات مديره موسسه تحقيق در علوم اجتماعي، عضويت كميته مشاوران علمي رئيس جمهوري، دفتر بودجه ايالات متحده، عضو ممتاز انجمن اقتصاددانان و روانشناسان، و رياست كميته علوم رفتاري بنياد علوم ملي را دارا بوده است.
    هربرت سایمون یک دانشمند مشهور امریکایی در علوم اجتماعی و سیاسی است که مشارکت های فکری او بر تفکر وعمل بسیاری از رشته ها تاثیر نموده است .او خود را در مدیریت عمومی و تحقیق در عملیات شروع کرده اما پس از انکه ملاقات هایی در دانشگاه ها داشت به تمام جنبه های مدیریت علاقمند شد .مشارکت برجسته فکری هربرت سایمون در سطح همگانی در سال 1987هنگامی که برنده جایزه نوبل دراقتصادگردیدشناخته شد.از نظر سایمون "مدیریت" برابر با" تصمیم گیری" است وعلاقه عمده او به تجزیه وتحلیل اینکه تصمیمات چگونه اتخاذ می‌گردند و چگونه ممکن است تصمیمات موثری گرفت.
    سایمون معتقداست که در هرنظریه اداری تصمیم گیری باید محور اصلی راتشکیل دهد. هنگامی که افراد برای دست یافتن به هدف معینی فعالیت های خودراهماهنگ میکنند درواقع آگاهانه تصمیم میگیرند که چه راهی راازبین طرق مختلف برای عملی انتخاب کنند.او3 مرحله رابرای فرایند کلی تصمیم گیری توضیح میدهد:
    1. یافتن موقعیت هایی که تصمیم گیری را میطلبد-فعالیتهای هوشی
    2. پدیدآوردن .توسعه وتحلیل احتمالی دوره های عمل-فعالیت طراحی
    3. انتخاب یک دوره عمل از عملهایی که دردسترس است-فعالیت انتخاب
    هربــرت سايمون (HARBERT A.SIMON) به خاطر اهتمامي كه دربيان نظريه هاي جديد اداري و اقتصادي داشته و همچنين كوششهاي او در جرح و تعديل مسائل رفتاري واداري با استفاده از نبوغ فوق العاده و مهارتهايش در مسائل روانشناسي، علوم اجتماعي و كامپيوتر، در سال 1978 مفتخر به دريافت جايزه نوبل گرديد.
    وي معتقد بود كه فعاليت اقتصادي به وسيله هزينه كسب اطلاعات درباره فرصتها وامكانات و نيز به خاطر غفلت از نامعلوم بودن آينده محدود مي گردد. بنگاههاي اقتصادي حتي اگر هم بخواهند نمي توانند به حداكثر رساندن سود اقدام كنند و لذا متقاعد مي شوند كه براي رسيدن به يك سطح معين و عقلايي كه سطح رضايتبخش نام دارد. تلاش كنند. اين حركتها كه به حركتهاي بازي شطرنج شبيه است در فعاليتهاي رفتاري و اقتصادي بسيار نمود پيدا كرده است. در عالم واقعيت به جاي يك حركت مي توان چندين حركت را انجام داد و در اين حركتها عامل هزينه، فرصتها و اطلاعات درنظر گرفته مي شود تا بهترين حركتها ازنظر بنگاه يا افراد اعمال شود و همين عوامل سطح تلاش موسسات و انسانها را محدود مي سازد. سايمون در مقالات متعددي ازجمله الگوهاي انسان (1956)، علوم تصنعي (1969)، الگوهاي اكتشاف (1977) و الگوهاي منطق محدود و موضوعهاي ديگر در نظريات اداري و اقتصادي (1982) كوشيده است كه رفتار انسان را با واقع بيني، نه براساس تخيل توضيح دهد. سايمون و همكارانش دردانشگاه كارنگي - ملون در پيترزبورگ مجله اي به نام رفتار سازماني منتشر كردند تا نحوه تصميم گيري افراد در داخل سازمانها و موسسات دولتي را تشريح كند. وي به خاطــر علاقه مفرطي كه به علم مديريت و تصميم گيري در سلسله مراتب سازماني داشت مهمترين اثر خود يعني كتاب رفتار اداري را تاليف كرد؛ كتابهاي ديگر او در اين زمينه عبارتند از: مديريت دولتي (1950)، كتاب سازمانها با همكاري جي.جي.مارچ (1958)، علم جديد تصميم گيري مديريت (1960) و شيوه خودكاري براي افراد و مديريت (1965).
    نظريه هربرت سايمون
    سايمون بر اين اعتقاد است كه در هر نظريه اداري « تصميم گيري » بايد محور اصلي را تشكيل دهد . هنگامي كه افراد براي دست يافتن به هدف معيني فعاليت هاي خود را هماهنگ مي كنند ، در واقع آگاهانه تصميم مي گيرند كه چه راهي را از بين طرق مختلف براي عمل ، انتخاب كنند .
    علاوه بر اين ، « سايمون » اعتقاد دارد كه تصميم گيرنده معمولاً در جستجوي يافتن « تصميم بهينه » به مفهوم اقتصادي آن نيست و غالباً به يك « تصميم رضايتبخش » اكتفا مي كند . به عبارت ديگر ، تصميم گيرنده به محض اين كه راه حلي بيابد كه از آن طريق بتواند ضمن تاييد برخي از نيازمندي هاي تعيين شده ، به هدف اصليش دست يابد ، آن راه حل را بر مي گزيند و از جستجو براي يافتن بهترين راه حل دست مي كشد . حال آن كه در شرايطي مي توان تصميم عقلاني گرفت كه اولاً كليه شقوق ممكن براي حل مسئله مورد بررسي قرار گيرد ، ثانياً ميزان قابليت پيش بيني نتايج و پس آمدهاي هر يك از شقوق مشخص مي شود ، ثالثاً ميزان دقت ارزيابي و درجه بندي نتايج پيش بيني شده از لحاظ قابل اجرا بودن آنها برآورده شود ، و بعد از همه اين مراحل ، راه حلهاي بهينه انتخاب شوند .
    از سوي ديگر ، « سايمون » ضمن اهميت قائل شدن براي مشاركت و همكاري افراد در تصميم گيري هاي سازماني ، براين عقيده است كه افراد هنگامي كه عضويت سازماني را مي پذيرند در واقع تا حدود قابل ملاحظه اي استقلال خود را در تصميم گيري از دست مي دهند . به عبارت ديگر ، به سازمان اجازه مي دهند تا حدودي در تصميمات آنها نفوذ كند . حال بايد ديد كه سازمان از طريق چه مكانيزمهايي نفوذ خود را در تصميمات هر يك از اعضاء اعمال مي كند و چگونه تصميمات آنها را با هدفها و برنامه هاي سازمان پيوند مي دهد . به عقيده سايمون اين مكانيزمها عبارتند از :
    الف ) تقسيم كار : تقسيم كار يكي از بنيادي ترين تدابيري است كه سازمانها براي محدود كردن حوزه تصميمات افراد به كار مي گيرند . با واگذار كردن وظايف معيني به افراد ، در واقع آنها به جهتي هدايت مي شوند كه توجه خود را صرفاً به مسايلي معطوف كنند كه مرتبط به اين وظايف باشد .
    ب ) تعيين روش انجام كار ( روشهاي استاندارد براي انجام كار ) : از طريق استاندارد كار و تعيين جزئيات مراحل انجام كار نيز مي توان افراد را تا حدودي از رفتن به دنبال راه حلهاي شخصي بازداشت .
    ج ) اختيار : تعيين ميزان صلاحيت و اختيار افراد در تصميم گيري نيز عامل مهم ديگري در اثر گذاري تصميمات سازماني به شمار مي آيد . به اين طريق كه سياستهاي كلي و تصميمات مهم در راس هرم سازماني به وسيله مدير اتخاذ مي شود و به رده هاي پايين تر سلسله مراتب سازماني منتقل مي شود تا به صورت راهنما و ضابطه براي تصميم گيري مورد استفاده قرار گيرد .
    د ) نظام ارتباطات : چهارمين عامل مهم اثرگذاري در تصميم گيري فردي ، نظام ارتباط است . از طريق مجاري ارتباطات است كه اطلاعات ضروري يا حقايق تصميم ، در جهات مختلف منتقل مي شود .
    ه ) آموزش : آموزش و تلقين نيز ابزارهاي پرقدرتي براي اثرگذاري بر تصميم گيري افراد هستند . با استفاده از اين ابزارها سعي مي شود اطلاعات ، ارزش ها و مقررات , آن چنان در باطن افراد رسوخ داده شود كه جزئي از اعتقادات آنها را تشكيل دهد . به اين ترتيب ، تصميمهايي كه افراد مي گيرند ، با هدفهاي كلي سازمان منطبق و سازگار خواهد بود .
    Herbert A. Simon (1916 - 2001)
    Premio Nobel :1978
    Edit by: Mahdi Yarahmadi Khorasani
    The Sveriges Riksbank Prize in Economic Sciences in Memory of Alfred Nobel 1978
    Autobiography
    I was born in Milwaukee, Wisconsin, on June 15, 1916. My father, an electrical engineer, had come to the United States in 1903 after earning his engineering diploma at the Technische Hochschule of Darmstadt, Germany. He was an inventor and designer of electrical control gear, later also a patent attorney. An active leader in professional and civic affairs, he received an honorary doctorate from Marquette University for his many activities in the community. My mother, an accomplished pianist, was a third generation American, her forebears having been '48ers who immigrated from Prague and Köln. Among my European ancestors were piano builders, goldsmiths, and vintners but to the best of my knowledge, no professionals of any kind. The Merkels in Köln were Lutherans, the Goldschmidts in Prague and the Simons in Ebersheim, Jews.
    My home nurtured in me an early attachment to books and other things of the intellect, to music, and to the out of doors. I received an excellent general education from the public elementary and high schools in Milwaukee, supplemented by the fine science department of the public library and the many books I found at home. School work was interesting but not difficult, leaving me plenty of time for sandlot baseball and football, for hiking and camping, for reading and for many extracurricular activities during my high school years. A brother, five years my senior, while not a close companion, gave me some anticipatory glimpses of each stage of growing up. Our dinner table at home was a place for discussion and debate - often political, sometimes scientific.
    Until well along in my high school years, my interests were quite dispersed, although they were increasingly directed toward science - of what sort I wasn't sure. For most adolescents, science means physics, mathematics, chemistry, or biology - those are the subjects to which they are exposed in school. The idea that human behavior may be studied scientifically is never hinted until much later in the educational process - it was certainly not conveyed by history or "civics" courses as they were then taught.
    My case was different. My mother's younger brother, Harold Merkel, had studied economics at the Universtity of Wisconsin under John R. Commons. Uncle Harold had died after a brief career with the National Industrial Conference Board, but his memory was always present in our household as an admired model, as were some of his books on economics and psychology. In that way I discovered the social sciences. Uncle Harold having been an ardent formal debater, I followed him in that activity too.
    In order to defend free trade, disarmament, the single tax and other unpopular causes in high school debates, I was led to a serious study of Ely's economics textbook, Norman Angell's The Great Illusion, Henry George's Progress and Poverty, and much else of the same sort.
    By the time I was ready to enter the University of Chicago, in 1933, I had a general sense of direction. The social sciences, I thought, needed the same kind of rigor and the same mathematical underpinnings that had made the "hard" sciences so brilliantly successful. I would prepare myself to become a mathematical social scientist. By a combination of formal training and self study, the latter continuing systematically well into the 1940s, I was able to gain a broad base of knowledge in economics and political science, together with reasonable skills in advanced mathematics, symbolic logic, and mathematical statistics. My most important mentor at Chicago was the econometrician and mathematical economist, Henry Schultz, but I studied too with Rudolf Carnap in logic, Nicholas Rashevsky in mathematical biophysics, and Harold Lasswell and Charles Merriam in political science. I also made a serious study of graduate-level physics in order to strengthen and practice my mathematical skills and to gain an intimate knowledge of what a "hard" science was like, particularly on the theoretical side. An unexpected by-product of the latter study has been a lifelong interest in the philosophy of physics and several publications on the axiomatization of classical mechanics.
    My career was settled at least as much by drift as by choice. An undergraduate field study for a term paper developed an interest in decision-making in organizations. On graduation in 1936, the term paper led to a research assistantship with Clarence E. Ridley in the field of municipal administration, carrying out investigations that would now be classified as operations research. The research assistantship led to the directorship, from 1939 to 1942, of a research group at the University of California, Berkeley, engaged in the same kinds of studies. By arrangement with the University of Chicago, I took my doctoral exams by mail and moonlighted a dissertation on administrative decision-making during my three years at Berkeley.
    When our research grant was exhausted, in 1942, jobs were not plentiful and my military obligations were uncertain. I secured a position in political science at Illinois Institute of Technology by the intercession of a friend who was leaving. The return to Chicago had important, but again largely unanticipated, consequences for me. At that time, the Cowles Commission for Research in Economics was located at the University of Chicago. Its staff included Jacob Marschak and Tjalling Koopmans who were then directing the graduate work of such students as Kenneth Arrow, Leo Hurwicz, Lawrence Klein, and Don Patinkin. Oscar Lange, not yet returned to Poland, Milton Friedman, and Franco Modigliani frequently participated in the Cowles staff seminars, and I also became a regular participant.
    That started me on a second education in economics, supplementing the Walrasian theory and Neyman-Pearson statistics I had learned earlier from Henry Schultz (and from Jerzy Neyman in Berkeley) with a careful study of Keyne's General Theory (made comprehensible by the mathematical models proposed by Meade, Hicks, and Modigliani), and the novel econometric techniques being introduced by Frisch and investigated by the Cowles staff. With considerable excitement, too, we examined Samuelson's new papers on comparative statics and dynamics.
    I was soon co-opted by Marschak into participating in the study he and Sam Schurr were directing of the prospective economic effects of atomic energy. Taking responsibility for the macroeconomic parts of that study, I used as my analytic tools both classical Cobb-Douglas functions, and the new activity analysis being developed by Koopmans. Although I had earlier published papers on tax incidence (1943) and technological development (1947), the atomic energy project was my real baptism in economic analysis. My interest in mathematical economics having been aroused, I continued active work on problems in that domain, mainly in the period from 1950 to 1955. It was during this time that I worked out the relations between causal ordering and identifiability - coming for the first time in contact with the related work of Herman Wold - discovered and proved (with David Hawkins) the Hawkins-Simon theorem on the conditions for the existence of positive solution vectors for input-output matrices, and developed (with Albert Ando) theorems on near-decomposability and aggregation.
    In 1949, Carnegie Institute of Technology received an endowment to establish a Graduate School of Industrial Administration. I left Chicago for Pittsburgh to participate with G.L. Bach, William W. Cooper, and others in developing the new school. Our goal was to place business education on a foundation of fundamental studies in economics and behavioral science. We were fortunate to pick a time for launching this venture when the new management science techniques were just appearing on the horizon, together with the electronic computer. As one part of the effort, I engaged with Charles Holt, and later with Franco Modigliani and John Muth, in developing dynamic programming techniques - the so-called "linear decision rules" - for aggregate inventory control and production smoothing. Holt and I derived the rules for optimal decision under certainty, then proved a certainty-equivalence theorem that permitted our technique to be applied under conditions of uncertainty. Modigliani and Muth went on to construct efficient computational algorithms. At this same time, Tinbergen and Theil were independently developing very similar techniques for national planning in the Netherlands.
    Meanwhile, however, the descriptive study of organizational decision-making continued as my main occupation, in this case in collaboration with Harold Guetzkow, James March, Richard Cyert and others. Our work led us to feel increasingly the need for a more adequate theory of human problem-solving if we were to understand decisions. Allen Newell, whom I had met at the Rand Corporation in 1952, held similar views. About 1954, he and I conceived the idea that the right way to study problem-solving was to simulate it with computer programs. Gradually, computer simulation of human cognition became my central research interest, an interest that has continued to be absorbing up to the present time.
    My research on problem-solving left me relatively little opportunity to do work of a more classical sort in economics. I did, however, continue to develop stochastic models to explain the observed highly-skewed distributions of sizes of business firms. That work, in collaboration with Yuji Ijiri and others, was summarized in a book published just two years ago.
    In this sketch, I have said less about my work on decision-making than about my other research in economics because the former is discussed at greater length in my Nobel lecture. I have also left out of this account those very important parts of my life that have been occupied with my family and with non-scientific pursuits. One of my few important decisions, and the best, was to persuade Dorothea Pye to marry me on Christmas Day, 1937. We have been blessed in being able to share a wide range of our experiences, even to publishing together in two widely separate fields: public administration and cognitive psychology. We have shared also the pleasures and responsibilities of raising three children, none of whom seem imitative of their parents' professional directions, but all of whom have shaped for themselves interesting and challenging lives.
    My interests in organizations and administration have extended to participation as well as observation. In addition to three stints as a university department chairman, I have had several modest public assignments. One involved playing a role, in 1948, in the creation of the Economic Cooperation Administration, the agency that administered Marshall Plan aid for the U.S. Government. Another, more frustrating, was service on the President's Science Advisory Committee during the last year of the Johnson administration and the first three years of the Nixon administration. While serving on PSAC, and during another committee assignment with the National Academy of Sciences, I have had opportunities to take part in studies of environmental protection policies. In all of this work, I have tried - I know not with what success - to apply my scientific knowledge of organizations and decision-making, and, conversely, to use these practical experiences to gain new research ideas and insights.
    In the "politics" of science, which these and other activites have entailed, I have had two guiding principles - to work for the "hardening" of the social sciences so that they will be better equipped with the tools they need for their difficult research tasks; and to work for close relations between natural scientists and social scientists so that they can jointly contribute their special knowledge and skills to those many complex questions of public policy that call for both kinds of wisdom

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •