نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8

موضوع: مقالات مدیریتی 8

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    New مقالات مدیریتی 8

    جایگاه ارزشها در تئوریهای مدیریت
    نوع اطلاعات: مقاله نویسندگان: سیدهاشم هدایتی کلمات کلیدی: ارزشها ؛ تئوریهای مدیریت ؛ ارزشهای اجتماعی ؛ تحول سازمانی ؛ رهبـری ؛ سبکهای رهبری ؛ ارتباطات ؛ فرهنگ ؛ فرهنگ و ارزشها ؛ فرهنگ سازمانی تاریخ انتشار: 1381/11/01
    خلاصه: ارزشها ازجملــه واژگـانی است که در دهه های اخیر بخشی از کتابها و مقالات مدیریتی را به خود اختصاص داده است. مفهوم و جایگاه ارزشها در مدیریت و ارتباط آن با ساختار، روشها، فرایند و عملکرد مدیریت از مواردی است که در این مقاله به آن پرداختـه می شود.اهمیت این موضوع در شرایط فعلی جامعه ایرانی، بخصوص با وجود دیدگاههای بومی تحت عناوین توسعه، تئوری بومی مدیریت و مدیریت اسلامی که هریک توجه ویژه ای به فرهنگ جامعه و ارزشهای آن دارند، ضرورت پرداختن به مقوله مهم ارزشها در مدیریت را محرز می سازد. مقاله حاضر صرفاً جستجویی است اجمالی که می تواند زمینه را برای پژوهشگرانی فراهم سازد که درصدد سنجش رابطه بین ارزشهای ملی با سبکها و عملکردهای مدیریتی کشور هستند.
    اصل محتوا: فرهنگ عامل وحدت بخش ارزشهای اجتماعی است که به ارزشها نوعی یگانگی می بخشد.

    فرهنگ و ارزشها درمیان تعدادی از افراد جامعه، مشترک و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.

    فرهنگ سازمانی به عنوان یکی از مهمترین زیرسیستم های مدیریت، بارزترین جایی است که ارزشها در آن رشد می کند.

    تحول سازمانی دارای دو رکن ٿرهنگی و ساختاری است و هنگامی که هدٿ تحول مدیریت است هر دو رکن باید تغییر کند.

    رهبـری و سبکهای رهبری از دیگر زیرسیستم های مدیریت است که شدیداً تحت تاثیر ارزشهای سازمانی قرار دارد.

    ارتباطات از دیگر زیرسیستم های مهم مدیریت است که شدیداً تحت تاثیر ارزشهاست.

    هر جامعه ای ارزشهای خاص خود را دارد که ارزشهای سازمانی از آن متأثر است.

    مقدمه

    گرچه پیشینه بحث درمورد تئوری های مدیریت و چگونگی تحقق آنها در جوامعی با ٿرهنگهای مختلٿ به اواسط قرن بیستم میلادی برمی گردد، یعنی زمانی که قدرتهای پیروز جنگ جهانی دوم درصدد ارائه الگوی خاص خود برای ممالک تحت نٿوذ برآمدند، امری که الگوی مدیریت توسعه را مطرح و موجب پیدایش گرایشی به نام مدیریت تطبیقی در دانش مدیریت شد، اما در دهه های اخیر به وٿور از پدیده ای به نام ٿرهنگ سازمانی و ٿــرهنگ ملــی و حتی ٿرهنگ جهانی در شاخه های مدیریت، بخصوص در حوزه های رٿتار سازمانی، خط مشی گذاری و مدیریت استراتژیک سخن به میان آمده است. بعدها تئوری بومی مدیریت مطرح شد و در دو دهه اخیر در ایران از مدیریت اسلامی گٿته شد و دریک دهه اخیر دامنه این بحث به سایر کشـورهای مسلمان نیز کشید. بی گمان محوری ترین عنصر ٿرهنگ‌، ارزشهاست. وقتی که از سبکهای مدیریتی امریکایی، ژاپنی یا هر جامعه دیگر سخن به میان می آید، عنصر اصلی تمایز بخش ارزشهاست. طرح ارزشها در مدیریت گرچه در حوزه مدیریت ٿراملی نضج گرٿت اما بعدها در اکثر حوزه ها موردتوجه قرار گرٿت.

    دراین مقاله با اتکاء به نظریه آیت الله مصباح یزدی(1) و استادانی چون مرحوم دکتر منوچهر کیا (2)و مرحوم دکتر عبدالله زندیه(3) که تاکید ویژه ای بر ارزشها و نقش مهم آن در تئوریهای مدیریت داشته اند کوشش شده است، مناطق، محلها و مناٿذی که حضور ارزشها در تئوریهای مدیریت عیان است، معرٿی شوند. از آنجا که ممکن است مدیریت اسلامی موردقبول همه مخاطبان نباشد، تلاش می شود بحث ارزشها عامتر از جامعه اسلامی مطرح شود. چرا که اگر پذیرٿتیم ارزشها در ساختار، روشها، ٿرایند و عملکرد مدیریت موثرند، خود به خود تاثیرپذیری مدیریت درجامعه اسلامی اثبات شده است و به همین منوال در سایر جوامع با ارزشهای خاص خود.

    روش تحقیق درایــن مقــاله، توصیٿی و جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای بوده است. بدیهی است به دلیل گستردگی و پیچیدگی موضوع، امکان ورود به عمق و تحلیل جامع همه نظریه ها و تئوری ها و ارزیابی آنان وجود نداشته است. انتظار می رود اندیشمندان و پژوهشگران توانمند با مطالعات و پژوهشهای علمی و میدانی، ضمن شناسایی نظام ارزشی جامعه و معرٿی ویژگیها و عناصر آن، ارتباط این نظام ارزشی با نظام مدیریتی کشور، بخصوص سبک رهبری مدیران را موردتوجه قرار دهند.

    تعاریٿ

    ارزشها غالباً به ایده هایی اطلاق می شوند که انسانها درباره خوب و بد، مطلوب و نامطلوب دارند. در ٿرهنگ ٿلسٿی »لالاند« چهار مٿهوم برای ارزش ارائه شده است؛ اول ارزش به عنوان چیزی که ٿرد یا گروهی به آن علاقه دارند. دوم چیزی که کم و بیش درمیان عده ای موردتوجه واحترام است. سوم وقتی که ٿرد یا گروهی در رسیدن به هدٿ خود،‌ارضا می شوند. و چهارم از جنبه اقتصادی که ارزش کالا و عمل مطرح است (محسنی، 1374، ص 217). از نگاه اندیشمندانی که مقوله ٿرهنگ و ارزشها توسط آنها مورد مطالعه قرار گرٿته است، ارزشها در سطوح ٿردی، گروهی، ملی و ٿراملی قــابل تــوجــه است از دیـدگاه جامعه شناسان ارزشهای اجتماعی تنها درصورتی وجود دارند که اٿرادی وجود داشته باشند که بتوانند اشیاء و اشخاص را ارزشیابی کنند. در این راستا، نقش اجتماعی مهمترین مکانیسمی است که به واسطه آن می توان ارزشها را توجیه و سمبولیک کرد. در جامعه نقشهای متٿاوت اجتماعی ٿرد را نمی توان دارای ارزش اجتماعی یکسان دانست. (محسنی، ص 218) ارزشهای اجتماعی به مدلهای کلی رٿتار، احکام جمعی و هنجارهای کرداری که موردپذیرش عمومی و خواست جامعه قرار گرٿته اند اطلاق می شوند. (بابایی، 1372، ص 265) ر سطوح کلی جامعه ارزش ندارد. باتوجه به کثرت تعاریٿ درمورد ارزشها و بخاطر پرهیز از اطاله کلام مواردی از آن به شرح زیر تلخیص می گردد:

    1 - ارزش گاه درقالب یک هدٿ و گاه رسیدن به هدٿ و با بهاء دادن به یک موردمطرح می شود. گونه های بسیاری از ارزشها قابل شناسایی و تشخیص اند ازجمله ارزشهای اقتصادی، اخلاقی، سیاسی، حقوقی، ٿرهنگی و دینی (سازگارا، 1377، ص 105)

    2 - آنچه نوع و میزان و مرتبت ارزشها را تحقق می بخشد، ٿرهنگ است. ٿرهنگ به ارزشها هویت می بخشد. به عبارت دیگر، معیار ارزشها ازطریق ٿرهنگ شناسایی می شود. رابطه متقابل بین ٿرهنگ و ارزشهای قابل قبول و مطرود در هر جامعه ای وجود دارد. چرا که ارزشها نیز موجب شناخت و تٿاوت ٿرهنگ می شوند. (سازگارا، ص 113). ٿرهنگ طبق ارزشهای خود الگوها و مدل های خاصی ٿراهم می سازد و از این طریق مدلهای رٿتاری و آرمانی را در جامعه تدارک می بیند. طی ارزیابی ارزشها و ارائه الگوها از طریق ٿرهنگ، هویت »من« یا »ما« درهر جامعه ای معین می گردد (سازگارا، ص 213).

    3 - ارزشها، نظامهایی از نمادهایی هستند که درقالب ایده های انتزاعی اخلاقی مربوط به خوب و بد، مناسب و نامناسب، درست و نادرست سازماندهی شده اند. این نمادهای اساسی مشترک عبارتند از: زبان، تکنولوژی، عقیده، هنجار، ذخیره های علمی و... (ترنر، 1378، ص 75).

    4 - ارزشها انتزاعی هستند، آنقدر کلی که قابلیت به کارگیری در موقعیتهای بسیار متٿاوت را دارند اما هنجارها که عبارتند از استانداردهای رٿتاری قابل قبول در درون یک گروه که اعضای آن در آن سهیم اند و آن را رعایت می کنند، به ما می گویند که در یک وضعیت خاص چه چیزی موردانتظار است و برای انجام دادن آن مناسب است. (ترنر، ص 75). هنجار یا نرم، معیارهای قطعی است که رٿتار مردم از آن پیروی می کنند. درواقع این نرمها نظامهایی از نمادهایی هستند که به اٿراد می گـویند در موقعیتهای خاص از آنها توقع می رود که چه رٿتار و کنش متقابلی داشته باشند (ترنـر، ص 97). لـذا در مواقعی که نرم به کار می رود منظور راههای عمل وانجام دادن است نه طرق ٿکر کردن (سازگارا، ص 103).

    5 - اگر نقشهای اجتماعی را منشأ رٿتارهای موردانتظار از اٿراد بدانیم و هنجارها را معیارهای قطعی رٿتار مردم، می توان ارزشها را ضوابط اخلاقی، مرامی و بایدهایی دانست که در هر گروه اجتماعی موثر بوده و با شدت و ضعٿ رٿتار گروه و اعضایش، یعنی آنچه را که آنها انجام داده یا ٿرو می گذارند، تشکیل داده و برای گروه وحدت درونی ایجاد می کند (بابایی، ص 269).

    6 - ازنظر اندیشمندان ٿلسٿه اسلامی، ارزشها یک سلسله اصول کلی، ثابت و مطلق اند که تحت هیچ شرایطی تغییرنمی کنند، اما مصداق آنها تغییرپذیر است. از این منظر ملاک کلی ارزش اخلاقی، مصلحت عمومی ٿرد و جامعه و مصلحت واقعی انسان است. یعنی هر چیزی که موجب کمال واقعی انسان است، نه چیزی که دلخواه اٿراد و مورد خوشایند آنهاست. البته اگر ملاک اصلی ارزش در اسلام، کمال نهایی است، مصداق آن قرب الهی است. در نظام اسلامی، هدٿ کسب رضای خداست. در این نظام، ارزشها نه کاملاً مطلق و ثابت اند که در هیچ شرایط زمانی و مکانی تغییر نکنند و نه اینکه همیشه تابع شرایط زمانی و مکانی باشد، بلکه اصول آن ثابت و مصداقها متغیراند. (مصباح یزدی، 1376، ص 230)

    7 - درمورد رابطه ارزشها و روشها و تٿاوت آنها باید گٿت: در سوالات روشی، بحث بر سر این است که چگونه می توان از نقطه الٿ به ب رسید؟ اگر این نقاط بر روی هوا یا زمین باشد باید برای کشٿ پاسخ از علم مکانیک پرسید. اگر درجامعه باشد باید از علم جامعه شناسی و روانشناسی پرسید... … دین از این نظر که دین است متکٿل و متعهد پاسخ دادن به سوالات روشی و مــدیــریتــی نیست. چرا که اینها جنبه های عقلانی است. جنبه روشی حکومت هم عقلانی است. یعنی عاقلان باید بنشینند و با کمک یکدیگر امر حکومت را از حیث مدیریت، سامان بدهند. دقیقاً به همان نحو که باید مسایل طب و بهداشت خود را تنظیم کنند. در قلمرو ارزشها، مجموعه ای از ارزشهای درجه اول و عام وجود دارد که مقبول تمام عقلا و مطلوب همــه انسـانهــاست و هیــچ کس - علی الاصول - با آنها مخالٿتی ندارد، مثل عدالت، مبارزه با ستم …... درواقع این ارزشها خود ملاک حقانیت دین هستند. اگر دین مردم را به سوی عدالت سوق ندهد در حقانیت آن شک می شود. ادیان این ارزشهای عام و درجه اول را به مردم آموزش می دهند. این ارزشها ماهیتاً دینی نیستند. دین به منزله پشتوانه این ارزشهای اخلاقی ایٿای نقش می کند. به لحاظ منطقی این ارزشها ٿرادینی هستند. ارزشهای درجه دومی و سومی نیز وجود دارند که یا منبعث از ارزشهای عالی ترند (مثل حسن قناعت و قبح تکبر) یا منبعث از دینداری که ذاتاً دینی هستند (مثل توکل، رضا، شکر نعمت، حرمت، ریا ...) و یا از قبل احکام عملی و جوارحی اند (مثل حرمت شراب وجوب حجاب برای زنـان) کــه احکـام ٿقهی تلقی می شوند (سروش، 1376، ص 5 - 364). از این منظر حکومت دوجنبه دارد: یک جنبه مدیریتی و روشی که کاملاً غیردینی است و دوم جنبه ارزشی که یا ذاتاً ٿرادینی و یا ذاتاً دینی است و حکومت خادم آن است.

    ارزشها و علوم

    گـرچه ارزشها به دلیل ریشه ای که درجهان بینی و باورهای اساسی دارد در ٿلسٿه هم قابل بحث است. اما از آنجا که در این مقاله بیشتر نظر بر ردیابی محلهای ارتباط ارزشها با علوم کاربردی و بویژه مدیریت است، صرٿاً به تعدادی از علوم انسانی که ارزشها به نحوی در آنها حضور دارند اشاره می شود: علاوه بر علم اقتصاد که ارزش در آن برای سنجش مطلوبیت کالا و کــار مـوردتوجه است، شاید بتوان جامعه شناسی را از شاخص ترین علومی دانست که به جدّ به بحث ٿرهنگ و ارزشها پرداخته است. ازنظر جامعه شناسان ٿرهنگ غالباً به عنوان یکی از مٿاهیم گسترده و نادقیق مدنظر است که عامل توحید بخش ارزشهای اجتماعی تلقی می شود که به ارزشها نوعی یگانگی می بخشد. (محسنی، ص 205). ٿرهنگ - که ارزشها یکی از زیرسیستم های آن است - جامعه ای را از جامعه دیگر متمایز ساخته و تقویت کننده همکاری و روابط میان اٿراد است، ٿرهنگ و ارزشها درمیان تعدادی از اٿراد جامعه، مشترک و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. همان طوری که پیشتر ذکر شد جامعه شناسان، نقش اجتماعی را بهترین مکانیسم توجیــه و سمبلیـک کـردن ارزشها می دانند (محسنی، ص 218). درجامعه شناسی ارزش هایی مطالعه می شود که مطلق و 219).



    برخلاٿ جامعه شناسی که ارزشهای اجتماعی موردتوجه است، در علم روانشناسی غالباً بحث ارزشها درسطح ٿرد موردبررسی قرار می گیرد. درعلم سیاست با پرداختن به موضوعاتی چون ارزشهای قومی، ملی و جهانــی، ٿــرهنگ و ارزش موردتوجه قرار می گیرد. بخصوص درحوزه سیاستگذاری که مشترک بین سیاست و اداره است، نقش ارزشها حائزاهمیت است.(4) شاید بتوان گٿت در مدیریت که یک رشته بین رشته ای و از علومی ماننــد روانشنــاســی، انســان شناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، حقوق و سیاست نیز بهره می برد، ارزشها حضور پررنگ تری داشته و درتمام نقاط سیستم به چشم می خورد. (شکل 1)

    ارزشها و مدیریت: اگر مدیریت را یک سیستم بدانیم، حضور ارزشها در زیرسیستم های متعدد آن بـه چشم می خورد که به برخی از آنها اشاره می شود:

    ٿرهنگ سازمانی به عنوان یکی از مهمترین زیرسیستم های مدیریت، بارزترین جایی است که ارزشها در آن رشد می کند. با پذیرش این اصل که ارزشهای مشترک ازجمله عناصر ٿرهنگ سازمانی بوده و به همراه باورها تجلی ٿرهنگ سازمانی هستند (استانلی دیویس، 1373، ص 221) و ارزشهای اصلی سازمان، که به مقیــاس وسیـع مــوردتوجه همگان قرار می گیرند، معرٿ ٿرهنگ آن سازمان هستند (رابینز، مبانی رٿتار سازمانی، 1373، ص 379) و موازین اخلاقی سازمان، یک سیستم ارزشی هستند که سرلوحه کار اعضای سازمان قرارگرٿته است (جٿری و کارون، 1380، ص 34) و توجه به اینکه ٿرهنگ سازمانی سیستمی مرکب از چندین ارزش مشترک است که کارکنان را رهبری می کند و اینکه اغلب در کنار روشهای مدیریت اجرایی، سازمان و نتایج آن را در سطح بالا به منابع انسانی منعکس می کند (جٿری و کارون، ص 77) و درصورتی که ارزشهای سازمانی را نــاشی از عــوامل متعددی مثل سمبل ها، ساختار قدرت، ساختـار ســازمانی، رهبری، داستانها و اسطوره ها و سیستم های ســازمــان بدانیـم (TIM HANNAGAN, 2002, P 146) ارتباط متقابل ٿرهنگ سازمانی و ارزشها و سیستم مدیریت، به خوبی عیان می گردد. ادگارشاین می گوید: »پارادایــم هــای ٿرهنگی در سازمان شکل می گیرند به نحوی که چگونگی ٿکر واحساس اٿراد سازمان درباره مسایل و موقعیتها و روابط آنها را مشخـص ســازد« وی سطــوح مختلٿی را برای ٿرهنگ، به عنوان مانیٿست قائــل است که مصنــوعـات در سطـح اول و ارزشها در سطـح دوم قــرارمـی گیـرند (TONNI THOMPSON, 2001,P 183) پیتر دراکر نیز براین باور است که سازمانها باید برای خود معیــار و ارزشهایی داشته باشند، مردم هم همین طور. برای اینکه ٿرد در سازمان، کارآمد و موثر باشد ارزشهای او باید با ارزشها و معیارهای سازمان، سازگاری و همخوانی داشته باشد (دراکر، 1371، ص 212). در مقوله مدیریت تغییر نیز برخی بر این باورند که نظامهای ارزشی سازمان اغلب آمادگی و میزان آن برای انجام تغییرات را تعیین می کند (اپل و استامٿ، 1379، ص 15). و در توسعه سازمانی نیز تغییرات ارزشها ملازم با هر نوع توسعه و تغییر شمرده می شود. ازمنظر دیگر، هر نوع تحول و توسعه سازمانی را مستلزم وجود ٿرهنگ آن می دانند. به تعبیر دیگر تحول سازمانی دارای دو رکن ٿرهنگی و ساختاری است. هنگامی که هدٿ، تحول مدیریت است، هر دو رکن باید تغییر کند. رکن ٿرهنگی دربرگیرنده باورها، ارزشهـا و نگاههای مدیریت است و این رکن ٿرهنگی است که نوع نگاه و نگــرش را تعییــن مــی کند (باقریان، 1379، ص 26).

    ص 40) و ارزشها که عبارتند از مجموعه دیدگاههایی که بین نیک و بد، مطلوب و نامطلوب تٿاوت قائل می شوند، در انتخاب اهداٿ استراتژی و رسیدن به آنها و ارزیابی نتایج مثبت و منٿی تاثیر دارند (گلوک و جاچ، 127). در مطالعات تطبیقی هم، محیطهای اجتماعی و ٿرهنگی از اهمیت بسزایی برخوردارند. در این پژوهشها بر محیط ٿرهنگی، ارزشها واعتقادات، هنجارهای اجتمــاعی و حتی اٿسانه ها و داستانها تاکید می شود (راگونات، 1371).

    درواقع به لحاظ اینکه بیشتر اٿراد ذینٿع در سازمان نیز اعضای جامعه تلقی می شوند، لذا بیشتر ارزشها و عقاید آنها از تاثیرات اجتماعی و ٿرهنگی نشأت می گیرد (جٿری، 1380، ص 77).

    تصمیم گیری و خط مشی گذاری از دیگر عناصر سیستم است که عمیقاً تحت تاثیر ارزشهای جامعه است. علاوه بر تاثیری که ازطریق ارزشهـای مدیران، کارکنان و دیگر اٿراد مرتبط بر ٿــراینــد تصمیم گیــری و خط مشی گذاری به وجود می آید، نظام ٿکری، اخلاقی و ارزشی جامعه نیز به طور مدام بر تصمیمهای مدیران تاثیر می گذارند (باقریان، ص 15). ازسوی دیگر، اینکه در مرحله شناخت مسئله، چه چیزی را مسئله بدانیم، با کدام اولویت، بازهم متأثر از ارزشهای محیطی است. سازماندهی که از آن تحت عناوین وظایٿ مدیر، اصول مدیریت و نیز گامی از ٿرایند مدیریت نام برده می شود از دیگر زیرسیستم هایی است که ارزشها به نحوی بر چگونگی و نتایج آن تاثیر می گذارند. تمرکز و عدم تمرکز، پهنا و بلندی هرم سازمان، حیطه نظارت، صٿ و ستاد و نحوه ارتباط آنها با هم، میزان پذیرش مشارکت و تٿویض اختیار در سازمان مکانیسم های ارتباط بین واحدها ازجمله مسایلی است که تحت تاثیر ارزشهای حاکم بر سازمان و داخل سازمان قرار دارند. سازمانهای علی، اشکال و چگونگی عمل آنها نیز از دیگر مواردی است که در حوزه سازماندهی متأثر از ارزشهای جامعه و نوع نگرش آن به انسان و جایگاه خواهدبود. علاوه بر زیرسیستم های نامبرده موارد دیگری نیز یاٿت می شوند که محل تاثیرگذاری ارزشها بر آنها ازجمله: تعارض، استرس و کنترل که وضعیت هریک و نحوه برخورد سازمان و مدیران با آنها تاحد زیادی بستگی بر ٿرهنگ ســازمـانی و ارزشهای حاکم بر آنها دارد (شکل 2).

    ارزشها و تئوری های مدیریت: شاید بتوان، باتوجه به آنچه گٿته شد، ردپای ارزشها را در همه تئوری های مدیریت از کلاسیک ها - و حتی پیشتر از آن - گرٿته تا نظریه های جدید مدیریتـی را پیگیری کرد. ماکس وبر و دیگر نظریه پردازان کلاسیک، گرچه نه به صراحت، اما تلویحاً واقعیتی به نام ارزشها و خواستهای شخصی اٿراد را با تاکید بر مجزا دانستن آن از رٿتارهای رسمی و اداری پذیرٿته اند. آنچه در تقسیم بندی منابع قدرت از وبر نقل شده است و یا برخی اصول چهارده گانه مدیریت ٿایول و حداقل دو اصل از اصول مدیریت علمی تیلور، هریک به نحوی بر پذیرش تٿاوتها و ارزشهای اٿراد در سازمان گواهی می دهند. بدون شک مکتب نئوکلاسیک ها، که با مطالعات هاثورن آغاز شد، ارتباط بین ارزشهای اٿراد و عملکرد آنها در سازمان را موردتایید قرار داده است و در ادامه نظریه های رٿتارگرایان و اٿرادی چون مازلو، هرزبرگ، مک گریگور، چتربارناد، هرسی، بلانچارد و... … هریک به نحوی مهر تاییدی بر نٿوذ ارزشها در سازمان و عملکرد آن نهاده اند. و بعدها با تولد نظریه نوین که ترکیبی از نگرشهای سیستمی و اقتضا است و با پذیرش عنصر مهمی چون محیط در سیستم مدیریت، تقریباً کمتر تئوری مدیریت می توان یاٿت که مستقیم یا غیرمستقیم مقوله ٿرهنگ و ارزشها را در سازمان موردتوجه قرار نداده باشد. بخصوص تئوری های رٿتار سازمانی و مدیــریت تطبیقــی و مــدیریت استراتژیک آن چنان نقش ارزشها را پررنگ دیدند که بدون توجه به ارزشها و ٿرهنگها هریک از آنان از هویت مستقل دور می شوند. در تئوریهای جدیدی همچون مدیریت کیٿیت جامع، مدیریت برمبنای هدٿ، مهندسی ارزش و مهندسی مجـدد، نقش ٿــرهنگ و ارزشهــا بی محوری تر از گذشته است.

    چه درمورد جامعه بزرگ براساس نظام ارزشی خاص، که معین کننده اهداٿ و جهت بخش رٿتارها باشد، انجام می گیرد و اصولاً نظام ارزشی نقشی جز همین بخش را ندارد. البته ممکن است اثرپذیری نظام رٿتاری از نظام ارزشی آگاهانه و تبیین شده نباشد ولی گزینش یک نظام رٿتاری و ترجیح آن بر سایر نظامهای مٿروض، همواره مبتنی بر پذیرٿتن قبلی یک نظام ارزشی متناسب با آن سیستم رٿتاری است و درواقع پذیرٿتن همان نظام ارزشی است که هرچند به صورت ناخودآگاه، نظام رٿتاری خاصی را تعیین می کند. (تبیین مٿهوم مدیریت اسلامی، ص 25).

    2 - مرحوم دکتر کیا با ارائه مجموعه قضایایی، »تئوری مدیریت برمبنای اخلاق« را ارائه داده است.

    3 - مرحوم دکتر زندیه در مقاله ای تحت عنوان »ٿرضیه هایی در قلمرو مدیریت اسلامی« نکات قابل ملاحظه ای را مطرح ساخته است.

    4 - در ایـن مــورد بــه کتـاب »تصمیم گیری و خط مشی گذاری عمومی« نوشته دکتر سیدمهدی الوانی مراجعه شود.



    منابع:

    1 - الوانی، سیدمهدی، مدیریت عمومی، تهران، نشرنی، 1379، چ چهاردهم.

    2 - استانلی، دیویس، مدیریت ٿرهنگ سازمانی، ترجمه ناصر میرسپاسی، تهران، نشر مروارید، 1373.

    3 - اپل بام، گالوی و استامٿ لوکالین، مدیریت استراتژیک، ترجمه عباس منوریان، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1379.

    4 - بابایی،عبدالله، ارتباط ارزشهای انسانی، تهران، انتشارات دستان، 1372.

    5 - باقریان، محمد، مٿاهیم و چارچوب مدیریت راهبردی با نگرشهای بومی، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1379.

    6 - جانـاتـان، اچ، تـرنر، مٿاهیم و کاربردهای جامعه شناسی، ترجمه محمد ٿولادی و محمدعزیز بختیاری، تهران، موسسه امام خمینی، 1378.

    7 - جٿری، هریسون و کارول جان، مدیریت استراتژیک، ترجمه بهروز قاسمی، تهران، نشر آبتین، 1380.

    8 - دراکر، پیتر، چالشهای مدیریت در سده 21، ترجمه محمود طلوع، تهران، نشر رسا، 1379.

    9 - رابینز، استیٿن پی، مبانی رٿتار سازمانی، ترجمه علی پارسائیان و سیدمحمد اعرابی، تهران، پژوهشهای ٿرهنگی، 1373.

    10 - راگونات، مدیریت تطبیقی، ترجمه عباس منوریان، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، 1371.

    11 - کیا، منوچهر، تئوری های مدیریت و مدلهای سازمان، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1377.

    12 - گلوک، اٿ ویلیام جاچ، آزلارنس، سیاست بازرگانی و مدیریت استراتژیک ترجمه خلیل شورینی، تهران، یادواره کتاب، 1371.

    13 - سازگارا، پروین، نگاهی به جامعه شناسی با تاکید بر ٿرهنگ، تهران، نشر کویر، 1377.

    14 - سروش، عبدالکریم، مدارا و مدیریت، تهران، نشر صراط، 1376.

    15 - محسنی، منوچهر، جامعه شناسی عمومی، تهران، کتابخانه طهوری، 1374.

    16 - محمد اٿندی، حسن، نگرش توحیدی در مدیریت و امور عمومی، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1376.

    17 - مصباح یزدی، محمدتقی، پیش نیازهای مدیریت اسلامی، تهران، موسسه امام خمینی، 1376.

    18 - زندیه، عبدالله، ٿرضیه هایی در مدیریت اسلامی، (مدیریت دولتی)، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی.

    19 - جمعی از نویسندگان، تبیین مٿهوم مدیریت اسلامی، تهران، مرکــز آمــوزش مــدیریـت دولتی1378

    منابع و مآخذ: ماهنامه تدبیر، سال سیزدهم، شماره 130، بهمن 81.


  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    ادغام عمودي و برونسپاري در صنعت خودرو

    در دهه 1920، هنگامي كه هنري فورد مجتمع خودروسازي Rouge را در ميشيگان احداث كرد، شركت وي نيازي به تأمين‌كنندگان نداشت. زيرا فورج كاري ورق‌هاي فولادي در خود مجتمع انجام مي‌شد؛ توليد تاير خودرو با استفاده از كائوچوي مزرعه فورد در برزيل، در سايت انجام مي‌گرفت؛ توليدات شيشه درمحل انجام مي‌شد و حتي برق مورد نياز كارخانه نيز اختصاصي بود.
    خودروسازي از آن تاريخ تاكنون، تحولات زيادي را در زمينه تعريف شايستگي‌هاي محوري1 تجربه كرده است كه با تعاريف اوليه مورد نظر فورد فاصله زيادي دارد. خودروسازان، هم‌اكنون در تازه‌ترين تعاريف خود كم‌وبيش بر اين نكته توافق كرده‌اند كه بايد وظايف «طراحي، مونتاژ، بازاريابي و فروش» محصولات را عهده‌دار شوند و ساير فرايندها از جمله طراحي و تأييد قطعات مي‌بايستي توسط شركت‌هاي متخصص در حوزه‌هاي مرتبط انجام شود.
    شركت فيات در دهه 1990، گستره وسيع‌تري از اين تعريف را ارائه كرد كه در آن «مونتاژ» نيز به ديگر اعضاي شبكه توليد محول شده و وظيفه خودروساز را صرفاً «طراحي، بازاريابي و فروش خودرو» برشمرد. در هر حال، به نظر مي‌رسد مفاهيم و تعاريف مربوط به برونسپاري در اين دوره، به بالاترين سطح خود رسيده است. البته اين بحث هنوز باقي مانده است كه فيات به‌رغم طرح اين بحث، آن را به‌طور كامل عملياتي نكرده است.
    خودروسازان ژاپني باور ديگري دارند كه براساس آن، به غير از خودشان هيچ شركت ديگري از جمله شركت‌هاي بي‌تجربه در ساخت خودرو، نمي‌تواند مونتاژ خودرو را با كارايي و سودآوري بيشتر انجام دهد. هوندا و تويوتا بيش از ديگر خودروسازان ژاپني، اين ديدگاه را به كار گرفته‌اند. نيسان تحت تأثير بحران مالي دهه 1990 و در پي آن ائتلاف با رنو، رهيافت كم و بيش متفاوتي را در پيش گرفته است، اما در عمل خودروسازان عمده دريافته‌اند كه برونسپاري، سياستي گزينشي2 را ايجاب مي‌كند.
    خودروسازان، بخش‌هاي متعددي نظير سيستم‌هاي سوخت‌‌رساني انژكتوري را واگذار كرده‌اند و در نتيجه تأمين‌كنندگان اين حوزه‌ها از لحاظ تكنولوژي به موقعيت برتري دست يافته‌اند. قطعات و يا زيرمجموعه‌هاي3 مشخصي را مي‌توان دست كم به دليل قابل توجه بودن صرفه‌جويي ناشي از تفاوت دستمزدهاي نيروي كار خودروساز و قطعه‌ساز به تأمين‌كنندگان واگذار كرد. هنوز در اين مورد كه درگير كردن تأمين‌كنندگان در تأمين پيش‌مونتاژهاي قطعات بزرگ خودرو تا چه اندازه به افزايش اثربخشي مي‌انجامد، نمي‌توان قضاوتي قاطع كرد.

    نمونه‌هايي از قطعات برونسپاري شده
    برونسپاري برخي قطعات پيشينه زيادي دارد: تأمين‌كنندگان تاير و سيستم‌هاي پخش خودرو، هم اكنون برندهاي شناخته شده‌اي براي مشتريان هستند و اين حوزه‌ها از بخش‌هايي هستند كه خودروسازان تمايلي به دخالت در آنها ندارند. در واقع، اين برندها به دليل برخورداري از اعتبار لازم مي‌تواند تأثير مثبتي بر درك مشتري نسبت به يك مدل و يا برند خودرو داشته باشند.
    مورد ديگر برونسپاري، سيستم‌هاي ايمني انفعالي4 يعني كيسه هوا و كمربندهاي ايمني است. برخلاف سيستم‌هايي نظير تاير و پخش خودرو، مشتري شناخت چنداني از تأمين‌كنندگان اين قطعات ندارد. انگيزه برونسپاري كيسه هوا يكي از موضوعات تكراري برونسپاري در سال‌هاي اخير بوده و آن: تخصص، تجربه و توان كارشناسي تأمين‌كننده است.
    نمودار 1، نشان‌دهنده روند مورد انتظار افزايش سهم تأمين‌كنندگان از ارزش افزوده خودروهاي سبك جهان تا سال 2015 است.
    افزون بر بخش‌هاي نسبتاً ثابت فوق، ميزان برونسپاري تمامي بخش‌هاي خودرو توسط خودروسازان طي 15 سال گذشته، جهش قابل ملاحظه‌اي داشته است. در اين ميان، برخي خودروسازان پس از افراط اوليه در برونسپاري، مجبور به عقب‌گرد شده‌اند، اما برخي‌ها محتاطانه و برحسب مورد، برونسپاري را گسترش مي‌دهند. علاوه‌بر اين، با افزايش توليد مدل‌ها براي بخش‌هاي ويژه بازار5 و فشار بر منابع، برونسپاري عمليات مونتاژ كل خودرو نيز روند روبه رشدي يافته است. نمودار 2، نشان‌دهنده تغييرات مورد انتظار سهم تأمين‌كنندگان در ارزش افزوده سيستم‌هاي مختلف خودرو تا سال 2015 است. به‌طوري كه مشاهده مي‌كنيد، برخي سيستم‌هاي خودرو كه به‌طور سنتي در قلمرو اختصاصي خودروسازان قرار داشته‌اند، در آينده به تدريج برونسپاري خواهند شد.












    نمودار 1
    مزاياي بالقوه برونسپاري
    گفته مي‌شود شايستگي‌هاي محوري خودروسازان شامل موارد ذيل است:
    1. مديريت برند
    2. طراحي محصول
    3. مديريت زنجيره تأمين
    4. مونتاژ و آزمون خودرو
    5. بازاريابي و فروش محصول و خدمات پس از فروش
    اين فهرست، به هيچ‌وجه جهانشمول نبوده و در بازارهاي مختلف، با توجه به فشردگي رقابت و سطح تكاملي صنعت خودرو، متفاوت بوده و با گذشت زمان دستخوش تغيير مي‌شود. با اين حال، برونسپاري فرصتي براي كاهش قابل توجه هزينه‌هاي خودروسازان است. علاوه‌بر كاهش الزامات سرمايه‌گذاري6، رقابت بين تأمين‌كنندگان با نيروي كار ارزان، صرفه‌جويي‌هاي مستمري را در پي دارد. با توجه به وجود فضاي بشدت رقابتي، صنعت خودروي جهان در مرحله‌اي قرار گرفته است كه برونسپاري در آن از هر دوره‌اي بيشتر بوده و روابط و مرزبندي‌هاي تأمين‌كنندگان و خودروسازان به‌طور گسترده‌اي در حال تغيير است. برخي از مهمترين مزاياي برونسپاري عبارتند از:
    - رشد توانمندي‌هاي تأمين‌كننده: با ارائه كار بيشتر به تأمين‌كنندگان، درامد آنان افزايش يافته و به همين نسبت، توان سرمايه‌گذاري آنان در تحقيق و توسعه بيشتر خواهد شد. هم‌اكنون، تأمين‌كنندگان در زمينه خواسته‌هاي مشتري نهايي، در حال تحقيق بازار هستند تا از اين طريق بتوانند نوآوري‌هاي ارزشمند و مفاهيم جديدي را براي جلب توجه مشتريان خود- خودروسازان- ارائه كنند.

    این عکس کوچک شده است برای مشاهده ی سایز اصلی کلیک کنید











    نمودار 2

    - تخصصي شدن توليد محصولات: يكي از دلايل اوليه رشد مستمر برونسپاري، مسئله «تمركز بر محصول» است. محصول خودروساز، خودرويي كامل است، اما هر يك از تأمين‌كنندگان مي‌توانند بر قطعات و يا سيستم‌هاي مورد نظر، به‌طور تخصصي تمركز كنند. بنابراين، در شرايطي كه نياز خودروساز تمركز بر تحويل خودرويي است كه مشتري را جذب و ارزش‌هاي ضروري برند خود را حفظ كند، تأمين‌كننده مي‌توانند در توسعه و تكوين بهترين سيستم‌ها و مجموعه‌ها نقش‌آفرين باشد. قطعاً «جانسون كنترلز» بهتر از فورد مي‌تواند در طراحي و ساخت صندلي خودرو تخصص پيدا كند.
    - هزينه و قيمت: خودروسازان با گسترش برونسپاري، بازارها و روندهاي رقابتي جديدي را براي خود مي‌گشايند. هم‌اكنون، تقريباً در همه حوزه‌هاي محصول، رقباي جهاني مختلفي وجود دارند كه در پي گرفتن فرصت‌ها از خودروسازان هستند. در حالي كه خودروسازان براي تداوم حاشيه سود بايد به سختي تلاش كنند، فشارهاي قيمتي به منظور تشويق رقابت بين تأمين‌كنندگان، مي‌تواند موجب كاهش هزينه‌هاي تكوين و توليد خودروساز شود. اين امر، به خودروسازان فرصت مي‌دهد تا بيشتر بر خودروها و برندهاي خود تمركز كنند.
    - فشارهاي ناشي از اضافه ظرفيت: در شرايطي كه اضافه ظرفيت، بسياري از خودروسازان جهاني را نگران كرده است، برخي ديگر از جمله B.M.W حتي مونتاژ خودرو را برونسپاري كرده‌اند زيرا نمي‌توانند منابع توليد را براي مونتاژ خودروي جديد آزاد كنند. همچنين، با افزايش محبوبيت خودروهاي ويژه7، خودروسازان در حال واگذاري مسئوليت‌هاي تكوين و مهندسي به تأمين‌كنندگان معتبر هستند تا از اين طريق، بدون نياز به تلاش مديريتي بيشتر، از اجراي برنامه‌هاي خود در چارچوب زماني و بودجه تضمين شده، مطمئن شوند.
    - انتقال ريسك: برونسپاري علاوه‌بر كاهش نياز به سرمايه در گردش و كاهش هزينه‏هاي عملياتي به خودروسازان اجازه مي‌دهد تا بخشي از ريسك تجاري را به تأمين‌كنندگان خود منتقل كنند. در هر قراردادي بين خودروساز و تأمين‌كنندگان، بحث‌هايي در زمينه پيش‌بيني‌هاي ميزان توليد در يك برنامه مطرح مي‌شود، اما در موارد بسيار معدودي، ميزان توليد تضمين شده يا دريافت كمتر از حد انتظار قطعات از تأمين‌كننده جبران مي‌شود. بنابراين با برونسپاري، ريسك‌هاي شكست يك برنامه، بين چند شريك تجاري توزيع مي‌شود.
    به‌طور كلي، خودروسازان مي‌توانند با برونسپاري بيشتر، سودآوري خود را افزايش داده و مجال بيشتري در زمينه پرداختن به قابليت‌هاي اصلي خود فراهم آورند. اقداماتي كه در سال‌هاي اخير از سوي خودروسازان براي توسعه برونسپاري انجام شده، عموماً از نوع اقدامات اضطراري با هدف كاهش هزينه و بهبود وضعيت ترازنامه بوده است. در اين ميان، خودروسازان موفقي نظير تويوتا هنوز فرصت فراواني براي برونسپاري دارند و به تدريج از مزاياي آن بهره‌مند خواهند شد.
    گفته مي‌شود كه «مونتاژ خودرو» وظيفه اصلي خودروساز است و خودروسازان مي‌توانند هر كاري بجز اين كار را به تأمين‌كنندگان واگذار كنند، اما شواهد نشان مي‌دهند كه امروزه حتي فعاليت مونتاژ نيز جزو «شايستگي‌هاي محوري» خودروسازان نيست و آنها هر روز بيش از پيش نسبت به برونسپاري تمام يا بخش‌هايي از عمليات مونتاژ نهايي خودرو اقدام مي‌كنند.
    واقعيت اين است كه خودروسازان، برونسپاري را به دلايل زير انجام مي‌دهند و اگر اين دلايل محقق شود، هر فعاليتي قابل برونسپاري است.
    - كاهش و تحت كنترل در آوردن هزينه‌هاي عملياتي و هزينه‌هاي سربار
    - ايجاد تمركز بيشتر در فعاليت‌هاي شركت
    - دسترسي به قابليت‌ها و مهارت‌هاي ويژه تأمين‌كنندگان
    - آزادسازي منابع براي فعاليت‌هاي ديگر
    - پيشگيري از نياز آتي به سرمايه بيشتر
    - كمبود سرمايه در داخل شركت
    - دشواري مديريت يك فعاليت در درون شركت
    امروزه، علاوه‌بر بخش توليد، فعاليت‌هاي بخش طراحي و تكوين محصول نيز به تأمين‌كنندگان واگذار مي‌شود. نمودار 3 نشان‌دهنده روند جاري و پيش‌بيني افزايش سهم تأمين كنندگان در بخش تكوين خودروها تا سال 2010 است (نمودار 3).
    پرهيز شركت‌هايي نظير هوندا و تويوتا از واگذاري تأمين مجموعه‌هاي پيش مونتاژي مهم به تأمين‌كنندگان، به هيچ‌وجه به معني عدم بهره‌برداري آنان از مزاياي اقتصادي تأمين و مونتاژ مدولار نيست، آنها ترجيح مي‌دهند اين مجموعه‌ها را درون تشكيلات توليدي خود توليد كنند، زيرا هنوز كارايي خطوط توليد بهترين تأمين‌كنندگان هم به پاي كارايي خطوط توليد داخلي اين دو خودروساز نمي‌رسد. بديهي است كه با واگذاري پيش مونتاژها هم مي‌توان قيمت تمام شده را براي خودروساز كاهش داد.

    تجارب جهاني
    مدل فورد، بر انسجام عمودي كامل استوار بود، يعني شركت فورد تمامي اقلام مورد نياز براي توليد خودرو را در داخل توليد مي‌كرد، اما اين مدل، توسط ديگر خودروسازان امريكايي دنبال نشد و شركت جنرال‌موتورز و پس از آن كرايسلر به واسطه استفاده از تأمين‌كنندگان بيروني، توانستند با ساختاري جمع و جورتر به توليد خودرو با تنوع بيشتري نسبت به فورد بپردازند. در واقع، اين تغيير با تغيير نگرش مدل توليد انبوه مطلق فورد همراه بود و تمام خودروسازان بسوي مدلي مركب كه تلفيقي از ادغام عمودي و برونسپاري بود، حركت كردند، آنها قطعات اصلي شامل قواي محركه8، شاسي و بدنه و سيستم تعليق و فرمان را خود در داخل توليد كرده و قطعاتي از تزئينات داخلي و خارجي و ملحقات را از تأمين‌كنندگان دريافت مي‌كردند. اين روش، به خودروسازان امكان مي‌داد تا با هزينه‌اي كمتر، تغييراتي ظاهري را در خودروها ايجاد كنند و مدل‌هاي متنوعي را به بازار ارائه دهند.
    خودروسازان، اندك اندك دريافتند كه به صلاح آنها نيست تا در تمام مراحل زنجيره ارزش خودرو رقابت كنند بلكه مي‌توانند بخش‌هايي با ارزش افزوده بالاتر را نزد خود حفظ كرده و بخش‌هايي را كه براي آنها داراي ارزش افزوده كمتري است، به تأمين‌كنندگان بسپارند. با ورود به دهه 1990، الگوي توزيع ارزش افزوده در زنجيره ارزش صنعت خودرو كه از توليد انبوه خارج شده و به عصر سفارشي‌سازي انبوه9 گام مي‌نهاد، تغيير شكل داده و از نمودار 4 به نمودار5 تغيير شكل داد.
    نمودار 5 نشان مي‌دهد كه بخش مهمي از ارزش افزوده فعاليت خودروسازي در مراحل طراحي و تكوين خودرو براساس مطالعات بازار و همچنين پس از توليد خودرو در مرحله بازاريابي، فروش و توزيع و خدمات پس از فروش نهفته است و اين فعاليت‌ها هستند كه شايستگي‌هاي محوري خودروسازان را تشكيل مي‌دهند.
    به اين ترتيب، بخش عظيمي از فعاليت‌هاي ساخت و توليد و حتي مونتاژ خودرو كه زماني جزو شايستگي‌هاي محوري خودروسازان تلقي مي‌شد، در فهرست فعاليت‌هاي غيرمحوري خودروسازان قرار گرفت كه مي‌شد آنها را به تأمين‌كنندگان واگذار كرد. طراحي و ساخت قطعات و سيستم‌هاي خودرو، يكي از اين فعاليت‌هاست. امروزه خودروسازان فقط طراحي پلتفرم، بدنه و موتور را به عنوان شايستگي محوري نزد خود نگاه داشته و طراحي و تكوين و توليد ساير سيستم‌هاي خودرو را برونسپاري مي‌كنند.

    این عکس کوچک شده است برای مشاهده ی سایز اصلی کلیک کنید











    نمودار 3

    برونسپاري مدل امريكايي
    گرايش خودروسازان مختلف جهان به برونسپاري، به شيوه‌اي يكسان تحقق نيافت. از اوايل دهه 1980 خودروسازان امريكايي در حالي به برونسپاري اقلام جزئي مورد نياز خود روي آوردند كه هنوز بخش مهمي از قطعات را درون شركت‌هاي خود توليد مي‌كردند. در اواخر دهه 1990، شركت‌هاي فورد و جي‌ام، بخش‌هاي تأمين قطعات خود را به عنوان شركت‌هايي مستقل، جدا كردند و به اين ترتيب، شركت‌هاي «ويستئون» و «دلفي» به وجود آمدند. اين دو شركت در نخستين سال فعاليت، افزون بر 90 درصد از محصولات خويش را به شركت‌هاي مادر ارائه مي‌كردند و با وجود استقلال حقوقي كه به آنها داده شده بود، شديداً به شركت‌هاي مادر وابسته بودند. ضمناً، ساختار هزينه‌اي اين دو شركت به دليل ساختارهاي پرهزينه به ارث رسيده از قبل و الزام آنان به حفظ كارگران و مهندساني كه قبلاً جزو كاركنان شركت خودروساز بوده و با دستمزدهاي بالا از حمايت اتحاديه كارگري نيرومند UAW نيز برخوردار بودند، به گونه‌اي بود كه نه تنها قادر به رقابت با شركت‌هاي قطعه‌ساز كوچك و چابك امريكايي نبودند بلكه توان رويارويي با موج گسترده قطعه‌سازان ارزان كشورهاي در حال توسعه را نيز نداشتند. در نتيجه، شركت‌هاي ياد شده طي سال‌هاي اخير با مشكلات مالي عديده‌اي روبه‌رو شده و در آستانه ورشكستگي قرار گرفته‌اند. شركت دلفي (بخش ايالات متحده) در سال 2005 اعلام ورشكستگي كرده و شركت ويستئون نيز پس از تحمل زيان‌هاي مالي، با شركت فورد توافق كرد كه بخش‌هاي زيان‌ده را همراه با كاركنانشان به شركت مادر بازگردانده و در نهايت بفروش برسانند.











    نمودار 4










    نمودار 5

    مدل ژاپني
    مسيري كه شركت‌هاي خودروساز ژاپني طي سال‌هاي رشد اين صنعت طي كردند، با شركت‌هاي امريكايي تفاوت داشت. خودروسازان ژاپني همانند ديگر بخش‌هاي صنعتي اين كشور كه در دوره بازسازي پس از جنگ دوم جهاني، بر مبناي الگويي متشكل از چندين شركت كه از طريق سهامداري متقابل با يكديگر مرتبط بودند، شكل گرفتند. در اين الگو كه بعدها Keiretsu نام گرفت، تمامي شركت‌ها مالك بخشي از سهام يكديگر بوده و به واسطه همين پيوندها، رابطه همكاري درازمدت و نسبتاً پايداري بين آنها شكل مي‌گيرد. رابطه كاري شركت‌ها با يكديگر، شامل انبوهي از پروژه‌ها و فعاليت‌هاي مشترك و كمك به يكديگر در شرايط اضطراري است. همين وابستگي متقابل موجب مي‌شود خودروساز كه در رأس Keiretsu قرار دارد، در هر زماني كه ضرورت داشته باشد، بتواند تأمين‌كنندگان مرتبط با خود را براي كاهش قيمت تحت فشار بگذارد. اين امر گرچه در مواردي متعدد، قدرت رقابتي خودروسازان ژاپني را افزايش مي‌داد، اما به دليل قدرتي كه در انتقال بار هزينه رقابت به سطوح پايين‌تر زنجيره تأمين به خودروسازان مي‌بخشيد، با اين خطر همراه بود كه كل مجموعه دچار عدم كارايي شده و قدرت رقابتي خود را از دست بدهد. نيسان در دهه 1990 با همين وضع روبه‌رو شد و تنها از رهگذر پيوند با رنو توانست از ورشكستگي نجات يابد.
    اشكال اساسي مدل Keiretsu، انباشته شدن عدم كارايي‌ها در كل مجموعه و الزام به مبادلات دروني10 بين شركت‌هاي Keiretsu بود كه قدرت رقابتي مجموعه را كاهش مي‌داد زيرا ارزش مبادلات فيمابين خود را به‌طور مصنوعي بالا نگه مي‌داشتند و در نهايت كار به جايي مي‌رسيد كه قيمت‌هاي مبادله گاه به هيچ‌وجه با منطق بازار همخواني نداشتند.

    «راه تويوتا» شيوه‌اي متفاوت
    تويوتا، شركتي ژاپني است كه Keiretsu خود را اداره مي‌كند. تويوتا نام اين مجموعه را «گروه تأمين‌كنندگان تويوتا» گذاشته است. تويوتا با هوشمندي توانسته است خود را از معايب اين مدل ژاپني دور نگه دارد. Keiretsu تويوتا، شامل تعداد زيادي تأمين‌كننده و شركت‌هاي فرعي است كه فهرست شماري از آنها به همراه درصد مالكيت سهام آنها توسط تويوتا، در جدول 1 آمده است.
    تويوتا در كار با Keiretsu خود، اصولي دارد كه راه آن را از ديگر خودروسازان جدا مي‌سازد. اهم اين اصول عبارتند از:
    1. حداكثر تملك سهام شركت‌هاي مستقل 25 درصد
    2. حداكثرسازي ارزش11 در كل گروه تويوتا، نه بهينه‌سازي در زيرمجموعه‌ها
    3. رقابت منصفانه بين شركت‌هاي گروه و تأمين‌كنندگان مستقل بر پايه سياست درهاي باز
    4. اصل منافع متقابل مبتني‌بر اعتماد متقابل
    5. ايفاي نقش در رونق و پيشرفت اقتصاد ملي از طريق گسترش ساخت و توليد در داخل كشور
    نكته بسيار مهم در خصوص Keiretsu تويوتا، اين است كه تمامي شركت‌هاي تأمين‌كننده عضو اين گروه، تحت كنترل و هدايت بخش خريد و تأمين تويوتا فعاليت مي‌كنند و هرجا كه تويوتا لازم بداند، با هماهنگي وصف‌ناپذيري سرمايه‌گذاري مي‌كنند.
    نگاه تويوتا به اين شركت‌ها، نگاه يك مالك به دارايي‌هاي مالي و فيزيكي خود نيست. تويوتا با صدها تأمين‌كننده مستقل در سراسر جهان كار مي‌كند و تقريباً هر تأمين‌كننده‌اي در جهان، مشتاق كار با تويوتاست (نشريه "Supplier Business" شماره 7 سال 2004). در واقع اين شركت‌ها نقش پيشرو و هدايتگر كل تأمين‌كنندگان تويوتا را ايفا مي‌كنند و معمولاً رهبري تكنولوژيك گروه را در دست مي‌گيرند.
    اين شيوه انسجام عمودي12 منحصر بفرد تويوتاست. تويوتا رقابت‌پذيري بي‌نظير خود را مرهون همين پايگاه تأمين داخلي خود مي‌داند، البته اين طور نيست كه تويوتا تحت هر شرايطي كار با اين شركت‌ها را به ديگر تأمين‌كنندگان ترجيح بدهد. ساختار خريد تويوتا داراي بخش ويژه‌اي است كه قيمت‌ها، هزينه‌ها و استانداردهاي كيفي خود را دائماً با سطوح رقابتي در مقياس جهاني مقايسه مي‌كند و تأمين‌كنندگان خود را با سختگيري زيادي براي بهبود مستمر تحت فشار قرار مي‌دهد. همكاري با شركت‌هايي كه نشانه‌هايي از بهبود و تكامل دائمي در آنها يافت نشود، قطع مي‌گردد. البته به همه شركت‌ها فرصتي كافي داده مي‌شود تا با بهره‌گيري از كمك‌هاي تويوتا خود را ارتقا دهند، اما پس از اتمام اين فرصت، اصل رقابتي تويوتا استثناء‌پذير نيست. نمودار 6 طرحي شماتيك از سيستم ياد شده در سازمان خريد تويوتا را نشان مي‌دهد.


    جدول 1
    این عکس کوچک شده است برای مشاهده ی سایز اصلی کلیک کنید








    نتيجه‌گيري
    روند تحولات ساختاري در صنعت خودروي جهان، از يكپارچگي عمودي كامل (مدل فورد) به سوي برونسپاري حداكثري فعاليت‌هاي غيرمحوري در حركت است و براساس نمودار 7، خودروسازان به‌طور روزافزوني حوزه‌هاي طراحي و مديريت برند و فروش و خدمات پس از فروش را حوزه شايستگي‌هاي محوري خود قلمداد مي‌كنند. حتي عمليات مونتاژ خودرو و بخشي از فعاليت‌هاي طراحي خودرو نيز به تأمين‌كنندگان توانمند واگذار مي‌شود.
    نمودار 7
    از آنجا كه نرخ سودآوري (ROI) در فعاليت خودروسازي تحت تأثير رقابت فشرده و مسئله اضافه ظرفيت جهاني، شديداً كاهش يافته و به‌طور متوسط به كمتر از 7 درصد رسيده است، خودروسازان ناگزير شده‌اند بخش‌هايي از زنجيره ارزش را كه براي آنها داراي سودآوري كمتر بوده و همچنين كمكي به ايجاد مزيت رقابتي منحصر بفرد آنها نمي‌كند واگذار كنند. به اين ترتيب، تعريف شايستگي‌هاي محوري براي خودروسازان بسيار محدود شده است. از اين‌رو، خودروسازان در سراسر جهان تشكيلات توليدي مربوط به فعاليت‌هاي غيرمحوري خود را واگذار مي‌كنند. ساختارهاي سازماني شركت‌هاي خودروساز نيز از ساختارهاي عظيم سلسله مراتبي بسوي ساختارهاي تخت و مجازي در تغيير است كه شبكه‌اي درهم تنيده از تأمين‌كنندگان خدمات مهندسي و پشتيباني و لجستيك تأمين‌كنندگان قطعات را در خود جاي مي‌دهد.
    انتخاب بين برونسپاري و ادغام عمودي در خودروسازان، بايد بر مبناي ايجاد مزيت رقابتي براي كل زنجيره ارزش باشد. به ديگر سخن، اگر بخش‌هايي از فعاليت توسط خودروساز به تأمين‌كنندگان بيروني منتقل مي‌شود، بايد از ديدگاه «مديريت جامع هزينه» در زنجيره ارزش منجر به كاهش هزينه و افزايش سودآوري كل شود.
    هر اقدامي در زمينه كسب مالكيت سهام شركت‌هاي تأمين‌كننده از سوي خودروساز- كه خود نوعي ادغام عمودي پسگرايانه13 است- با هدف تحت كنترل در آوردن آنها به اين دليل كه امروزه ديگر به خودي خود هيچ توجيه اقتصادي ندارد، تنها در صورتي توجيه‌پذير خواهد بود كه هدفي استراتژيك را دنبال كند. مثلاً، حفظ سهم تويوتا در مالكيت شركت‌هاي «گروه تأمين‌كنندگان تويوتا» اصولاً تصميمي استراتژيك براي حفظ كنترل بر شبكه تأمين تويوتا از طريق كنترل مستقيم اين گروه از تأمين‌كنندگان است كه ستون فقرات اصلي شبكه تأمين تويوتا را تشكيل مي‌دهند.














    نمودار 6

    این عکس کوچک شده است برای مشاهده ی سایز اصلی کلیک کنید











    نمودار 7: روند تكاملي جابجايي نقش‌ها در زنجيره ارزش خودرو


    پانوشت‌ها:
    1. Core Competence
    2. Selective
    3. Sub- Assemblies
    4. Passive Safety
    5. Niche
    6. Investment Requirements Capital
    7. Niche
    8. Powertrain
    9. Mass Customization
    10. Internal Trading
    11. Value Maximization
    12. Vertical Integration
    13. Backward Integration

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    راهبردهاي كاهش فقر الف) راهبرد رشد مبتني بر حمايت از فقرا: اين راهبرد به فرايند رشد از ديدگاه كاهش فقر و ايجاد رفاه مي نگرد. ايجاد در آمد در مركز توجه اين راهبرد قرار دارد. علاوه بر كاهش فقر، به خدمات اجتماعي، شبكه هاي امنيتي، زنان، توسعه روستايي و ساختار مالياتي مبتني بر جانبداري از فقرا توجه مي شود. اغلب دولتهاي كشورهاي در حال توسعه، دستيابي به فناوري اطلاعــات و ارتباطات را به عنوان زمينه اي براي افـزايش رشد اقتصادي قلمداد مي كنند. با وجود برخي موارد موفق، بايد به اين نكته توجه شود كه تحقق آنها به خاطر شرايط ويژه اي ( مانند سطح بالاي سواد) بوده است.

    در يكي از جمهوري هاي آفريقا، استفاده از اينترنت براي ارائه اطلاعات توريستي موفقيت زيادي به همراه داشته است. همچنين، فروش محصولات روستاييان از طريق اينترنت و درآمد بالاي كشاورزان كامروني در نتيجه به روز شدن اطلاعات مربوط به وضعيت عرضه و تقاضاي كاكائو در نتيجه پيگيري اين راهبرد بوده است.

    ب) راهبرد معيشت پايدار: درايــن رويكرد جنبه هاي مختلف زندگي در مناطق محروم بررسي و تحليل مي شود. براين اساس به ساختارهاي اساسي همچون: كشاورزي، تفاوت در آمد و زير بناهاي مناطق روستايي توجه مي شود. از اين گذشته،‌ مواردي مانندمحروميت ناشي از تبعيض، حاشيه نشيني، بيزاري و تحقير مورد توجه قرار مي گيرد. ديگر موارد قابل توجه نيز عبارتند از : آسيب پذيري (درمقـابل شوك خارجي و تنشهاي داخلي) و ناامني(مخاطرات جاني ناشي از وضعيت اجتماعي، جنس يا نژاد). با استفاده از فناوري اطلاعات و ارتباطات مي توان نياز هاي فقرا را به نحو موثر تري شناسايي كرد. نكته كليدي، شناسايي و تعيين آن دسته از نيازهاي اطلاعاتي اساسي است كه تاثيري معني دار بر كيفيت زندگي فقرا دارد. استفاده از زبان محلي و ايجاد فرصت باز سازي يا حفظ دانش محلي در اين زمينه يك اولويت است.

    با انعكاس اولويتهاي مربوط به افراد جامعه، پروژه هاي مبتني بر فناوري اطلاعات و ارتبـــــــاطات از رويكرد هاي امرار معاش در بر گيرنده تمام افراد جامعه استفاده مي كنند. در نپال و هندوستان از طريق برنامه هاي راديويي- اينترنتي بدون برقراري تماسهاي فردي،توانسته اند اطلاعات ارزشمندي به مردم ارايه كنند.

    ج) راهبرد حقوق بشر و توانمندي: دراين رويكرد، توسعه عبارت است از دستيابي فرد به حقوق فردي و اجتماعي خويش. توزيع دوباره قدرت سيــــــاسي و اهداف مربوط به توانمند سازي افراد براي ايجاد تغييرات سياسي كه جنبه اي دراز مدت از كاهش فقر است، از پايداري مطمئن تري برخوردار است. تحقق چنين تغييرات اجتماعي مستلزم دانش و سازمان دهي است.

    از اين طريق مي توان با شفافيت بيشتري منابع لازم را تخصيص داد، فرايند هاي انتخابي را به انجام رساند و داده ها را شناسايي و تحليل كرد. همچنين، فرايندمشاوره در سطح وسيعتري از جامعه تحقق مي يابد و ايجاد شفافيت، تسهيل در تمركز زدايي و استفاده از اهرمهاي جامعه مدني مورد توجه قرار مي گيرد. از اين طريق، افراد در فرايند هاي تصميم گيري دخالت مي كنند و به تعامل با تصميم گيران مي پردازند. از اين گذشته، اطمينان كافي از تساوي جنسي و دسترسي برابر به آموزش از طريق آموزشهاي از راه دور حاصل مي شود.

    در كنيا، گروهي از زنان با استفاده از ويديو براي ارايه اطلاعات به تصميم گيران درزمينه نيازهاي خود استفاده كرده اند. اين تجربه نشان داد كه چنين پروژه هايي از طريق مطلع كردن افراد ديگر در زمينه وضعيت كنوني زند گيشان از پويايي بالايي برخوردارند و قادر به توسعه اهداف اوليه خود هستند.

    د) راهبرد منابع و توزيع دوباره ثروت: توزيع بهتر سرمايه و مديريت كارامد منابع باعث افزايش در آمد فقرا و كاهش فقر مي شود. هنگامي كه شرايط محيطي و موارد اضطراري اقتضا كند و توزيع كار امد كالاها اهميت يابد، مي توان فقرا را مورد ملاحظه بيشتري قرارداد. هدف اساسي استـــفاده از فناوري اطلاعات و ار تباطات در اين رويكرد،ايجاد توانمندي اقتصادي است. از اين فناوري مي توان براي افزايش در آمدهاي دولتي از طريق جمع آوري و اداره ماليات و مديريت كــارامدتر منابع با استفاده از رايانه بهره برد. از طريق رسانه هاي پيشرفته مي توان مردم را از و قايع مطلع كرد و با اطلاع رساني صحيح ، از نا كارامدي در كنترل اوضاع و مديريت امداد و كمك رساني كاست. مديريت اضطراري به ويژه پس از وقــــوع زلزله در السا لوادور از اهميت بيشتري برخوردار شد. در حال حاضــر،سايت هاي اينترنتي بسيار ي براي كمك به مردم از طريق اطلاعات دريافت شده از سازمانهاي بين المللي وجود دارد. در شكل شماره يك اين راهبردها، جايگاه و فصول مشترك آنها نشان داده شده است.

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    امنیت اقتصادی


    امروزه‌ امنيت‌ اقتصادي‌ مهم‌ترين‌ شاخص‌ توسعه‌يافتگي‌ است‌. بحران‌هاي‌سياسي‌، جنگ‌هاي‌ داخلي‌ و بي‌توجهي‌ صاحبان‌ قدرت‌ به‌ منافع‌ جامعه‌،عواملي‌ است‌ كه‌ هر لحظه‌ ضريب‌ شكنندگي‌ امنيت‌ را براي‌ سرمايه‌ها و نيروي‌انساني‌ كارآمد افزون‌تر مي‌سازد. اصولاً نظام‌ اقتصادي‌ در هر كشور تنها درسايه‌ امنيت‌ اقتصادي‌ تحقق‌ مي‌يابد. كشورهاي‌ در حال‌ توسعه‌ جوامعي‌ هستندكه‌ اوّلين‌ و مهم‌ترين‌ گام‌ براي‌ آن‌ها دستيابي‌ به‌ امنيت‌ اقتصادي‌ است‌ تا در پرتوآن‌ به‌ يك‌ نظام‌ اقتصادي‌ مطلوب‌ براي‌ ارتقاي‌ توليد و كارايي‌ منابع‌ دست‌ يافته‌و آن‌گاه‌ به‌ رفاه‌ اقتصادي‌ يا تقليل‌ كمبود كالاها و خدمات‌ كه‌ هدف‌ نهايي‌ هرنظام‌ اقتصادي‌ توسعه‌يافته‌ است‌، برسند. توليد كالاي‌ امنيت‌، همواره‌ مهم‌ترين‌فلسفه‌ وجودي‌ دولت‌ها را تشكيل‌ مي‌داده‌ است‌. در جوامع‌ اوّليه‌ كه‌ تهاجم‌خارجي‌، بي‌نظمي‌ها و شورش‌هاي‌ داخلي‌ و فقدان‌ ضمانت‌ براي‌ اجراي‌توافق‌ها و قراردادها ميان‌ افراد، جان‌ و مال‌ و آبروي‌ افراد را دستخوش‌ خطرمي‌كرد، دولت‌ها به‌ وجود آمدند تا با ايجاد امنيت‌ افراد را در برابر اين‌ خطرهامحافظت‌ كنند.
    امنيت‌ اقتصادي‌ به‌ عنوان‌ مهم‌ترين‌ شاخص‌ توسعه‌يافتگي‌ دو بعد دارد:
    1. امنيت‌ سرمايه‌گذاري‌
    2. امنيت‌ اشتغال‌ و درآمد
    البته‌ در ادبيات‌ اقتصادي‌، بُعد ديگري‌ نيز براي‌ امنيت‌ اقتصادي‌ در نظر گرفته‌شده‌ كه‌ در دستوركار امنيت‌ ملّي‌ هر كشور قرار دارد. در واقع‌، اين‌ بُعد را مي‌توان‌«امنيت‌ اقتصادي‌ دولت‌» ناميد كه‌ با دو شاخص‌ «دسترسي‌ سريع‌ كشور به‌ كالاهاي‌ضروري‌ و راهبردي‌» و «رشد نسبي‌ اقتصادي‌ كشور» ارزيابي‌ مي‌شود.
    از آن‌ جا كه‌ در اين‌ نوشته‌، «امنيت‌ اقتصادي‌ مردم‌» و نه‌ «دولت‌» مورد نظراست‌، به‌ تعريف‌ «امنيت‌ سرمايه‌گذاري‌» و «امنيت‌ اشتغال‌ و درآمد»مي‌پردازيم‌. نكته‌ قابل‌ اشاره‌ اين‌ كه‌ امنيت‌ سرمايه‌گذاري‌ در سطح‌ بنگاه‌هاي‌اقتصادي‌ حقيقي‌ و حقوقي‌ مطرح‌ است‌ ولي‌ امنيت‌ اشتغال‌ و درآمد براي‌ آحادملّت‌. در تعريف‌ امنيت‌ اقتصادي‌ معيار اصلي‌ و مشترك‌ براي‌ همه‌ ابعاد آن‌،اين‌ است‌ كه‌، نظام‌ اقتصادي‌ توانايي‌ حفاظت‌ از مردم‌ در برابر انواع‌ فشارهايي‌كه‌ خارج‌ از كنترل‌ آن‌ها است‌، را بر عهده‌ داشته‌ باشد.

    1. امنيت‌ سرمايه‌گذاري
    امنيت‌ سرمايه‌گذاري‌ چارچوب‌ نهادينه‌اي‌ ازشرايط‌ اجتماعي‌، سياسي‌ و حقوقي‌ است‌ كه‌ اعتماد پس‌اندازكنندگان‌ وسرمايه‌گذاران‌ را جلب‌ كرده‌، امنيت‌ جاني‌ افراد و امنيت‌ حقوقي‌ معاملات‌ راتضمين‌ مي‌كند.
    هر گاه‌ شاخص‌هاي‌ امنيت‌ سرمايه‌گذاري‌ در جامعه‌اي‌ وضعيت‌ مطلوبي‌ رانشان‌ دهد اين‌ چارچوب‌ِ نهادين‌ موجب‌ رشد اقتصادي‌ خواهد شد. اين‌شاخص‌هاي‌ كلّي‌ عبارتند از:
    1. برقراري‌ ثبات‌ سياسي‌ در پرتوِ ثبات‌ دولت‌ و عملكرد اقتصاد (ثبات‌سياسي‌ و سياست‌گذاري‌ صحيح‌ اقتصادي‌).
    2. مشاركت‌ مردمي‌ در پرتوِ آزادي‌هاي‌ مدني‌، حقوقي‌ و سياسي‌
    3. نظام‌ حقوقي‌ سالم‌ در پرتوِ حاكميت‌ قانون‌ و كاهش‌ خطر ابطال‌قراردادها توسط‌ دولت‌
    4. نظام‌ اداري‌ سالم‌ در پرتوِ كاهش‌ ميزان‌ فساد مالي‌.
    5. كاهش‌ ميزان‌ خشونت‌ سياسي‌ در پرتوِ كاهش‌ تنش‌هاي‌ قومي‌، خطرهاي‌جنگ‌ها و منازعات‌ داخلي‌ و ميزان‌ تروريسم‌ سياسي‌.

    2. امنيت‌ اشتغال‌ و درآمد
    امنيت‌ اشتغال‌ و درآمد به‌ معناي‌ طرد هرگونه‌فشار خارج‌ از كنترل‌ افراد يك‌ جامعه‌ در مسير اشتغال‌ و كسب‌ درآمد براي‌دستيابي‌ به‌ سطح‌ متوسط‌ رفاه‌ اقتصادي‌ آن‌ جامعه‌ مي‌باشد.
    طبيعي‌ است‌ امنيت‌ اشتغال‌ و درآمد در امتداد يا همراه‌ با امنيت‌سرمايه‌گذاري‌ امكان‌پذير خواهد بود؛ بنابراين‌، شاخص‌هاي‌ پنج‌گانه‌ براي‌امنيت‌ سرمايه‌گذاري‌ در اين‌ سطح‌ از امنيت‌ هم‌ مي‌بايست‌ ملاك‌ باشد.

    امنیت‌ اقتصادی‌(مجموعه‌ از چشم‌ انداز امام‌ علي (ع)) از ناصر جهانیان

  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    سیاستهای درست، درآمدهای افزون از پیش بینی مركز توسعه اقتصاد سنگاپور اعلام كرد كه در سال 2006، ارزش افزوده سرمایه گذاری در این كشور به 8/8 میلیارد دلار رسیده است و برای این كشور، 26800 شغل جدید ایجاد كرده است كه این رقم، بسیار فراتر از پیش بینی ها بوده است.

    سیونگ گوان، رئیس این مركز گفت: به واقع سال 2006 یك سال بزرگ برای سرمایه گذاران بوده است و این رقم بالاترین میزانی است كه در تاریخ این كشور ثبت شده است.
    سیونگ گوان افزوده است: دلیل این موفقیت، سیاستهای صحیح دولت سنگاپور برای جذب سرمایه گذاری بوده است.

    البته همین مركز پیش بینی كرده است كه به دلیل كاهش رشد اقتصادی سنگاپور از 7/7 درصد درسال 2006 به 4‌-6 درصد در سال 2007، ارزش افزوده سرمایه گذاری نیز در سال 2007، كاهش خواهدیافت.

  6. #6
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    سیاستهای درست، درآمدهای افزون از پیش بینی یك روزدر لباس فروشنده

    آلن مولالی، مدیرعامل فورد، تصمیم گرفته است كه یك روز را به عنوان فروشنده فورد بگذراند تا با مسائل فروشندگان، از نزدیك آشنا شود. فورد در ماه ژانویه، 19 درصد افت فروش داشت و در مكان چهارم فروشندگان خودرو در ایالات متحده قرار گرفت.

    فورد، 11 سال پیاپی است كه سهم بازار خود را از دست می دهد و در نظر دارد، 12 واحد را ببندد و به تعدیل نیروی انسانی بپردازد.

    جالب اینكه، فورد تاكنون 7/12 میلیارد دلار ضرر داده است كه یك ركورد در میان كمپانیهای آمریكایی محسوب می‌شود.

    -----------------------------------------------------------------------------------------------


    «دل» دوباره مدیرعامل «دل» شد

    پس از چهار سال كه شركت «دل»، «كوین رولینز» را در سمت مدیرعاملی خود دید، «مایكل دل»، مؤسس شركت، دوباره به سمت مدیریت عامل برگشت.

    این بازگشت در واكنش به مشكلات اخیر در تولید، ازجمله ضررهای ناشی از خرابیهای باتری و ضرردهیهای اخیر شركت، صورت گرفته است.

    در واكنش به خبر بازگشت «دل»، سهام این شركت كه 7 سنت سقوط كرده بود، 99 سنت افزایش یافت.

    مایكل دل، پس از بازگشت در پیامی به كاركنان شركت چنین گفت: ما خدمات رولینز را تقدیر می كنیم، اما حالا زمان تغییر است. اكنون زمان خوشگذرانی نیست. ما در فشار رقابتی شدیدی هستیم و وقت آن است كه قدرتهای پنهان خود را رو كنیم. ما كاركنان بزرگی داریم، اما یك دشمن جدید هم داریم و آن بوروكراسی است كه خودمان آن را آفریده ایم، به جان كاركنانمان انداخته ایم و حال باید آن را كنار بزنیم.

    من از شما می خواهم كه به شركت خود توجه و زیاده خواهی را متوقف كنید. فكر كنید كه اكنون چه چیزی برای دل بهتر است و آنگاه كمك كنید تا آن را فراهم كنیم.

    سال قبل سخت كار كردیم و شما فداكاریهای بسیاری كردید. بسیار متشكرم، اما به نتایج خوبی نرسیدیم و این ناامیدكننده و غیرقابل قبول است.

    در طولانی مدت ما شماره یك خواهیم بود و «دل» تجربه خوبی برای مشتریان ایجاد خواهدكرد. «دل» مكان بسیار دل انگیزی برای كاركنان خواهدبود. از شما می خواهم با من همكاری كنید تا اعتماد را به مشتریان بازگردانیم. ما كسب و كار خود را ترمیم می كنیم و آن را تعالی خواهیم داد.

  7. #7
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    سیاستهای درست، درآمدهای افزون از پیش بینی جنگ نوآوری در دنیا

    پس از نینتندو با «وی» و اپل با «آی پاد» این بار نوبت سونی است كه بار دیگر نام خود را به‌عنوان یك نوآور در عرصه الكترونیك مطرح كند. سونی كه پیشتر با «واكمن» به یك نوآور در این عرصه بدل شده بود، بار دیگر تصمیم گرفته است كه خود را مطرح كند و این بار با تلویزیون‌های بسیار باریك خود كه در آن از نورده‌های ارگانیك استفاده شده است، این كار را خواهد كرد.
    قطر صفحه این تلویزیونها تنها 3 میلی‌متر خواهد بود و از آنجا كه از مواد خود نــورده در آن بهــره برده شده است، احتیاجی به لامپ تصـویر و نور مصنوعی وجود ندارد. تصویر این تلویزیون‌ها از Lcd هم شفافتر و واضحتر خواهد بود. نسل اول این محصول، 1/25 سانتی‌متر عرض و 1/14 سانتی‌متر طول دارد و با قیمت 1740 دلار وارد بازار خواهد شد.
    سونی كه در عرصه تولید تلویزیون‌های Lcd از رقبا عقب افتاده بود، امیدوار است با این نوآوری جایگاه از دست رفته خود را بازیابد و همچنین ضررهای ناشی از فراخوان باتریهای كامپیوتر و هزینه‌های ارتقای Ps3 را نیز جبران كند.

    ----------------------------------------------------------------------------------------------
    نتایج یك تحقیق

    شركت تحقیقاتی آبردین (aberdeen) در تحقیقی كه از 160 كمپانی سرآمد در دنیا ازجمله كوكاكولا، نیكون، پاناسونیك و توشیبا انجام داد، به این نتایج دست یافت:
    بیش از 70 درصد شركتهای بزرگ دنیا به شدت درحال بهره گیری از ابتكارات مدیریت زنجیره تامین خدمات هستند. این ابتكارات شامل مواردی ازجمله بهره گیری از فناوریهای نو، همكاریهای برون سپاری برای بهبود عملكرد در مدیریت اجزا و قطعات، محصولات، برگشتیها و ضمانت محصولات می شود. درمیان این شركتها، كمپانی‌هایی كه از این ابتكارات سود برده اند، 12 درصد در سوددهی خدمات، 24 درصد در رضایتمندی مشتری و 23 درصد در رسیدگی با اولین تماس مشتری توفیق داشته اند. البته این اعداد میانگین هستند و در شركتهای بزرگ موردتحقیق، این اعداد به ترتیب، 30، 28 و 37 درصد بوده است.
    مدیر تحقیقات آبردین گفت: سازمانهای بزرگ دریافته‌اند كه منفعت زیادی با اجرای بهتر مدیریت زنجیره تامین خدمات نصیبشان خواهدشد. شركتها با همكاریهای راهبردی، تكنولوژیك و بهبود فرایندهای تجاری و جریانهای كاری، از كیفیت خدماتشان اطمینان حاصل می كنند و نتیجه این فرایندها در نهایت كاهش هزینه ها و رشد سوددهی است.
    در این تحقیق سه خصیصه مشترك در این شركتها یافته شد:
    63 درصد آنها یك نائب رئیس یا یك مدیر ارشد اجرایی در بخش خدمات و تعمیرات دارند. 62 درصد آنها، شاخصهای مالی و عملكردی در مدیریت زنجیره تامین خدمات تعریف كرده اند و از آن بهره می برند. 59 درصد آنها، كاركنانی برای خدمات لحظه ای در داخل و خارج شركتهای خود دارند.
    آبردین همچنین چند پیشنهاد برای سازمانهای خدماتی ارائه كرده است تا خود را هر چه بیشتر برای برآوردن نیازهای مشتری آماده كنند:
    1 – بخشهای حمایتی تعریف كنید تا باعث جریان كامل اطلاعات در سرتاسر سازمان شوند.
    2 – ابزارهای تحلیلگر لحظه ای در سازمان تعبیه كنید تا به تصمیم گیری و تجزیه و تحلیل تاثیرات تصمیمات در سرتاسر زنجیره تامین كمك كنند.
    3 – از شركای بیرون سازمانی در تمام بخشهای زنجیره تامین كمك بگیرید.
    4 – برای بخش طراحی محصولات یك حلقه بسته اطلاعاتی تشكیل دهید تا آنها به اطلاعات واحد تعمیرات و ضمانت دسترسی داشته باشند.

  8. #8
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    نگران پنیر خود باشید كتاب «چه كسی پنیر مرا جابه جا كرد؟» یكی از پرفروش ترین كتابهای اخیر در امریكاست كه توسط نویسنده معروف اسپنسرجانسون به رشته تحریر در آمده است و در حدود یك سال ، پنج بار تجدید چاپ شده است. و این موضوع نشان‌دهنده جذابیت و نوآوری مدرن در متن كتاب است، ابتدا به خلاصه ای از داستان می‌پردازیم: «روزگاری نه چندان دور، دو تا موش كوچولو، به نامهای «اسنیف» و «اسكری» با دو تا آدم كوچولو ، به اندازه خودشان بنامهای «ها» و «هِم» در یك هزار تو ، بخوبی وخوشی در كنار یكدیگر زندگی می كردند. آنها هر روز صبح از خواب بیدار می‌شدند، كفشهای كتانی خود را می‌پوشیدند و پس از طی مسافتی نه چندان دور ، به محلی نزدیك خود می رسیدند كه در آنجا انبار بزرگی از پنیر وجود داشت. آنها كفشهای خود را در می آوردند و مشغول خوردن می شدند و حسابی لذت می بردند، سپس كمی استراحت می كردند و دوباره مشغول خوردن می شدند و نزدیكهای عصر، سرحال و قبراق به خانه خود بازمی گشتند. تا اینكه كم كم به فكر افتادندكه محل زندگی خود را به نزدیك ایستگاه پنیرها منتقل كنند، تا دیگر زحمت پیاده روی صبح و عصرها را نیز نداشته باشند. بعد از انتقال به محل جدید ، خوشبختی آنها به حد اعلای خود رسید، به طوری كه آدم كوچولوها كفشهای كتانی خود را به گوشه ای پرتاب كردند و اندیشیدند كه دیگر هرگز به آنها احتیاج ندارند، ولی موشها كفشهایشان را از خود دور نكردند ، چون همواره آمادگی حركت ، جهت رویارویی با تغییرات را داشتند.
    آدم كوچولوها، گاهی اوقات برای فخر فروشی دوستان خود را دعوت می كردند و بعد از نشان دادن انبار بزرگ، كمی پنیر به آنها می بخشیدند، گاهی نیز به دوستان و رفقای خود اعتنایی نمی‌كردند و فقط خود بهره و لذت می بردند.
    مدتهای زیادی وضع به همین منوال گذشت‌، تا اینكه یك روز كه از خواب بیدار شدند، متوجه شدند،«پنیری باقی نمانده است». سراسیمه به هر طرف روان شدند، از این معبر به آن معبر ، از این محل ، به آن محل، ولی اثری از پنیر نبود،هراسان و شگفت زده فریاد زدند: «چه كسی پنیر مرا جابجا كرد»؟
    موشها به دلیل توجه به تغییرات جزئی روزانه در پیرامون محیط خود این آمادگی را داشتند ، چون متوجه شده بودند كه در اثر مصرف روزانه ، موجودی انبار ، كمتر و كمتر می شود، بنابراین تصمیم به حركت گرفتند. اسنیف كه همواره همه چیز را بو می‌كشید ، سر خود را بالا نگه داشت و به دوست خود اسكری ، اشارت به حركت داد. چون كفشهای خود را نیز همیشه آماده داشتند، شروع به دویدن در هزارتو كردند، و از این راه به راهی دیگر ، روزها و شبها در حركت ، بدون خستگی با پشتكار از طریق آزمودن، بن بستهای ناشناخته را طی كردند، رفتند و رفتند تا به خرده های پنیر تازه رسیدند و باز از حركت باز نایستادند تا بالاخره به انبار بزرگ و بی انتها از پنیر دست یافتند و شروع به خوردن و لذت بردن كردند و همواره خود را برای مقابله با تغییرات جدید آماده نگه داشتند.
    اما آدم كوچولوهای داستان شروع به دعوا و بحث و جدل با یكدیگر كردند ، به جای حركت ، گناه را به گردن همدیگر انداختند، روزها و شبها بحث داغ داغ بود و داد و فریاد كه «هیچكس حق ندارد پنیر ما را بردارد»، «این پنیر متعلق به ما بوده است» و بالاخره مجبور می شوند «پنیر ما را سر جایش بگذارند»؛ ولی هیچ خبری از پنیر نشد كه نشد. تا اینكه بالاخره «ها» آدم كوچولوی واقع بین داستان‌، با همه ترس و لرزی كه داشت، شروع به حركت می‌كند و به افكار منفی و نگران كننده دوست خود هم توجهی نمی كند، چون مرگ و نیستی را در مقابل خود می بیند، بعد از حركت و فائق آمدن بر ترس خود، با اعتماد به نفس شروع به دویدن می كند تا بالاخره به خرده‌های پنیر و نهایتاً به انبار بزرگ آن دست پیدا می كند و در آخر داستان صدایی از هزار تو به گوش می رسد كه شاید «هم» به راه افتاده باشد، در غیر این صورت مرگ و نیستی سرنوشت محتوم اوست.
    در این داستان 4 شخصیت خیالی زندگی می كنند. دو موش و دو آدم كوچولو. این چهار شخصیت معرف قسمتهای ساده و پیچیده مغزهمه انسانها هستند . به طوری كه ما آدمها، گاهی مانند «اسنیف» همه چیز را بو می كشیم و گاهی همانند «اسكری» زود وارد عمل می شویم، اما هرازگاهی مانند «ها» خود را با تغییرات هماهنگ می كنیم و مواقعی نیز بسان «هِم» در مقابل تغییرات پویا می ایستیم، مقاومت می ورزیم، تغییرات را قبول نمی كنیم و همه چیز و همه كس را انكار می كنیم و نهایتاً در مقابل سیل خروشان تحولات و تغییرات پویا از بین می‌رویم.
    در این داستان با استعاره ای به نام پنیر زیاد برخورد می كنیم ، كه مراد نویسنده از آن ، موقعیتهایی است كه همه می‌خواهند در زندگی داشته باشند . حال این موقعیت ممكن است ، شغل مناسب ، امكانات مادی یا معنوی ، آزادی ، سلامتی و ... باشد. ولی موقعیتها به طور كلی برای همه یك نوع پیروزی محسوب می شوند و برای به دست آوردن آن ، حركت و كوشش لازم است.
    آنانی كه تلاش بیشتری از خود بروز دهند، موفقتر می شوند و افرادی كه برای كسب موقعیت از خود ابراز تمایلی نشان ندهند‌، طبیعتاً به مراد خود دست پیدا نمی كنند . در این كتاب با واژه دیگری به نام «هزارتو» برخورد می كنیم كه محل و جایگاهی است كه همه برای به دست آوردن یا تعالی آن استعاره یا آن موقعیت ، زمان را صرف یا گذران عمر می كنند . هزارتوی من نوعی ملك ایران است و هزار توی شركت سونی همه جهان است. هزارتوی قبیله آدم خوار آفریقایی همان چند كیلومتر وسعت محل زندگی‌شان است و برای شركت مایكروسافت‌، همه معبرهای منتهی به كامپیوترهای جهان است و بنابراین هزارتو می تواند از چند دهكده تا تمامی كرات را در بر گیرد و جالب اینكه نگرش انسانها از عرش تا فرش در رابطه با هزارتوهای آنهاست.
    در این داستان وقتی سمبل های موش نما با تغییر روبرو می شوند، چون همه چیز را ساده می گیرند، بهتر عمل می كنند . ولی سمبل های آدم نما چون همه چیز را پیچیده می بینند ، سردرگم می شوند. آنها ذهنیت خود را با احساسات عجین می كنند و ملغمه‌ای از بایدها و نباید ها را كنار هم می گذارند و به جای عمل و حركت ، سكون و ایستایی را ترجیح می دهند و به اصطلاح وقت كشی می كنند. آنها منتظرند دستی دگر همه كارها را سروسامان دهد و آنها به همه چیز شسته و رفته بدون صرف هیچ انرژی در حد مطلوب دست یابند.
    در پایان برای شفافیت هر چه بیشتر (استعاره پنیر) چند مثال عینی می زنیم :
    پنیر برای هر شركت ، نهاد و جامعه متفاوت است. به طوری كه برای شركتهای توزیع‌كننده، كالاهای شركت های تولیدی و برای آن شركتها ، توزیع كننده ها حكم پنیر را دارند . براستی اگر فردا، هیئت مدیره های هر یك از شركتها پنیر خود را جا به جا كنند، شركت به ظاهر صاحب پنیر ، چه تاكتیكی را در پیش می گیرد؟_
    شركتهای تولید كننده ، با كنار رفتن شركت توزیع‌كننده چگونه هزاران تن تولید خود را در سراسر كشور به فروش می رسانند ؟_
    اما در بعد بزرگتر ، در فردایی نه چندان دور‌، اگر پنیر ایران (منابع زیر زمینی نفت و گاز و غیره) تغییر ، جابه جا و تمام شود ، برای جبران درآمد ارزی ، چه تاكتیك و استراتژی در نظر گرفته شده است ؟

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •