صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 28 , از مجموع 28

موضوع: شکل واقعی وضو در کتاب و سنت

  1. #21
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    6. از علی بن ابی طالب (ع)نقل شده است:


    «فكر مى كردم كف پا بيشتر سزاوار مسح است تا روی آن ، تا اين كه ديدم رسول خدا (ص) روی پاها را مسح مى كند».((53))


    7. از رفاعة بن رافع نقل است كه از رسول خدا (ص) شنيده است:


    جايز نيست هيچ يك از شما وارد نماز شود تا اين كه وضو را چنان كه خداوند دستورداده است تمام كند. آن گاه صورت و دستها را تا آرنج


    شست و سر و پاها را تابرآمدگی مسح كرد.((54))


    8. عبدالله بن عمرو روايت كرده است:


    در مسافرتی كه با پيامبر (ص) بوديم، حضرت از ما جدا شد، موقع نماز بود كه ما رادريافت. ما مشغول وضو گرفتن شديم و بر پاها مسح


    مى كرديم كه حضرت با صداى بلند دو يا سه نوبت فرياد زد: وی بر پاشنه پاها از آتش.((55))


    9. از ابی مالك اشعری نقل شده كه به قومش گفت:



    جمع شويد تا برای شما به گونه نماز رسول خدا (ص) نماز بخوانم، چون جمع شدند گفت: آيا ميان شما [غريبه ای] هست؟


    گفتند نه، مگر خواهر زاده ای از ما، گفت: خواهر زاده هر قومي، از آن قوم است. پس كاسه آبی درخواست كرد. وقتی آب آوردند شروع


    كرد به وضو گرفتن. ابتدا مضمضه و استنشاق نمود و صورت ودستانش را هر كدام سه بار شست و سر و پاها را مسح كرد سپس نماز


    خواند و براى آنها بيست و دو بار تكبير گفت.((56))



    10. عبادبن تميم مازنی از پدرش روايت كرده است:


    «رسول خدا (ص) را ديدم كه وضو مى گيرد و آب را روی پاهايش مى مالد».((57))


    11. از اوس بن ابی اوس ثقفی نقل است كه :


    پيامبر (ص) را ديده بر سر چاه قومی درطائف رفت و وضو گرفت و بر پاهايش مسح كرد.((58))


    12. از رفاعة بن رافع نقل شده:


    نزد رسول خدا (ص) نشسته بودم كه مردی وارد مسجد شد و نماز خواند. وقتى نمازش تمام شد آمد و بر رسول خدا (ص) و گروهی كه


    آنجا بودند سلام كرد. رسول خدا (ص) فرمود: برگرد و نماز بخوان كه نماز نخوانده ای. مرد شروع كرد به نمازخواندن و ما نحوه نماز خواندن


    او را نگاه مى كرديم و نمى دانستيم كه نمازش چه عيبی داشته است. نمازش كه تمام شد، نزد پيامبر آمد و سلام كرد. پيامبر (ص)


    پس ازدادن پاسخ سلام، فرمود: برگرد و دوباره، نماز بخوان، زيرا هنوز نماز نخوانده ای.




    همام مى گويد: يادم نيست دو يا سه بار پيامبر آن مرد را به اين كار وا داشت. مردپرسيد: نمى دانم نماز من چه عيبی دارد؟

    رسول خدا (ص) فرمود: نماز هيچ يك از شما تمام نيست تا اين كه وضو را چنان كه خدا دستور داده است، تمام انجام دهد، به اين ترتيب


    كه صورت و دستانش را تا آرنج بشويد و سر و پاها را تا بر آمدگی روی پاها مسح كند. آن گاه تكبير گفته خدا راثنا گويد، سپس


    «ام القرآن» [فاتحة الكتاب] و آنچه اجازه داده شده و برای او ميسراست بخواند، آن گاه تكبير گفته ركوع كند، يعنی دو كف دست را بر دو


    زانويش قراردهد تا مفاصلش آرام گيرد. سپس بايستد به طوری كه كمرش راست شده و هراستخوانی به شكل اوليه خودش درآيد و


    بگويد: سمع الله لمن حمده. آن گاه تكبير گويد و به سجده رفته صورتش را بر زمين قرار دهد. همام مى گويد: و چه بسا فرمود:


    «پيشانی اش را بر زمين قرار دهد تا مفاصلش آرام گيرد، آن گاه تكبير گويد و بنشيندبه طوری كه كمرش راست باشد».


    پيامبر چهار ركعت را تا پايان چنين توصيف كرد. آن گاه فرمود: تا چنان كه گفتم انجام ندهيد، نماز هيچ يك از شما تمام نيست.((59))



    13. از ابن عباس نقل شده است:



    نزد عمر، سعد و عبدالله بن عمر از مسح سخن به ميان آمد. عمربن خطاب به عبدالله گفت: «سعد فقيه تر از توست.» آن گاه عمر به


    سعد گفت: ما انكار نمى كنيم كه رسول خدا (ص) بر پاها مسح مى كرد، اما آيا از زمان نزول سوره مائده كه بعدازسوره برائت، آخرين


    سوره قرآن است و همه احكام را استقرار بخشيد، پيامبر مسح مى كرد؟((60))



    14. از عروة بن زبير نقل شده است:



    چون جبرئيل در آغاز بعثت بر پيامبر (ص) نازل شد، با اعجاز، چشمه آبی گشود ووضو گرفت و محمد (ص) نگاه مى كرد، جبرئيل صورت و


    دستانش را تا آرنج شست و سر و پاها را تا برآمدگی مسح كرد. پيامبر (ص) كاری را كه از جبرئيل ديده بود، انجام داد.((61))



    15. عبدالرحمن بن جبير بن نفير از پدرش روايت كرده است:


    ابا جبير با دخترش كه پيامبر (ص) با او ازدواج كرده بود، نزد پيامبر آمد. رسول خدادرخواست كرد آبی برای وضو بياورند. او ابتدا دستانش


    را شست و آنها را تميز كرد.سپس آب را در دهانش گردانيد و بعد استنشاق كرد. آن گاه سه بار صورت و دستانش را تا آرنج شست و در


    آخر، سر و پاهايش را مسح كشيد.((62))


    آنچه گذشت، گذری بود بر رواياتی از پيامبر (ص) در كتب روايی اهل سنت كه به آنها دست يافته ايم. اين روايات نشان مى دهند كه


    سخن و عمل پيامبر بر مبنی مسح بوده است نه شستن.

  2. #22
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    سخنان صحابه و تابعين در باره مسح پاها

    16. از سفيان نقل شده است:



    «علی (ع)را ديدم كه وضو گرفت و در آخر، روی پاها رامسح كرد.»((63))

    17. از حمران نقل شده است:



    عثمان را ديدم كه درخواست كرد برای او آب بياورند. آن گاه سه بار دستش را شست و پس از مضمضه و استنشاق، صورت و دستهايش


    را سه بار شست و سپس سر خودو روی پاهايش را مسح كشيد.((64))


    18. عاصم احول از انس روايت كرده است:


    «در قرآن، مسح، و در سنت، شستن آمده است. و اين، اسنادی صحيح است.»((65))

    19. عكرمه از ابن عباس نقل كرده است:


    «وضو از دو شستن و دو مسح تشكيل شده است».

    20. عبدالله عتكی از عكرمه نقل كرده است:


    «پاها شستن ندارد، بلكه قرآن در مورد آنها مسح را نازل كرده است».

    21. جابر از امام باقر (ع)روايت كرده است:


    «بر سر و پاهايت مسح كن».

    22. ابن علية بن داود از عامر شعبی نقل كرده است:



    بايستی بر پاها مسح كرد. آيا نمى بينی اعضايی را كه در وضو بايد شست درتيمم بايستی مسح كرد و اعضايی را كه در وضو بايد مسح


    كرد، در تيمم رها شده است؟


    23. از عامر شعبی نقل شده است:



    دستور چنين است كه آنچه بايد در وضو شسته شود، در تيمم، مسح شود، و آنچه دروضو بايد مسح شود يعنی سر و پاها، در تيمم حذف


    شود.


    24. از عامر شعبی نقل است كه:



    امر شده است كه آنچه در وضو بايد شسته شود، در تيمم با خاك مسح شود و آنچه بايد [در وضو] با آب مسح شود، در تيمم رها شود.


    25. از يونس نقل شده كسی كه تا واسط همراه عكرمه بوده به او گفته است:



    من نديدم كه او [در وضو] پاهايش را بشويد، بلكه همواره بر آنها مسح مى كرد تا اين كه از آن شهر خارج شد.


    26. از قتاده در تفسير آيه «فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الی المرافق و امسحوا برؤوسكم و ارجلكم الی الكعبين» نقل شده است:


    «خداوند دو شستن و دو مسح را [در وضو] واجب گردانيده است».

    27. موسی بن انس به ابی حمزه گفت:



    حجاج در اهواز برای ما كه با او بوديم خطبه
    خواند. در خطبه سخن از وضو به ميان آورد، پس گفت:


    «اغسلوا وجوهكم و ايديكم و امسحوا برؤوسكم و ارجلكم»، هيچ چيزی از بنی آدم، از پاهايش به آلودگی نزديك تر نيست.


    پس زير و روی آنها را بشوييد. انس وقتی اين سخنان را شنيد، گفت: خدا راست گفت و حجاج دروغ. خداوند فرموده است:


    «وامسحوا برؤوسكم و ارجلكم»، موسی بن انس مى گويد: «انس هنگام مسح پاهايش آنها را مرطوب مى كرد».


    ابن كثير گفته است: «سند اين روايت صحيح است.((66))

    28. از شعبی نقل شده است:



    جبرئيل مسح كردن را نازل كرده است... آيا نمى بينی در تيمم مسح مى شود آنچه كه در وضو شسته مى شود و رها مى شود آنچه در


    وضو مسح مى شود؟((67))


    29. از اسماعيل نقل شده است:



    به عامر شعبی گفتم: گروهی از مردم مى گويند جبرئيل شستن پاها را نازل كرده است.آيا درست است؟


    گفت: جبرئيل مسح كردن را نازل كرده است.((68))


    30. از نزال بن سيره نقل شده است:



    علی آب درخواست كرد تا وضو بگيرد. آن گاه وضو گرفت و در آخر بر كفش وپاهايش مسح كرد. سپس وارد مسجد شد و كفشهايش را


    در آورد و پس از آن نماز خواند.((69))


    31. از ابی ظبيان نقل شده است:



    علی را ديد كه لنگی زرد و لباسی مشكی برتن دارد و در دستش يك چوب دستى است. نزديك ديوار زندان آمد، آن گاه به كناری رفت و


    وضو گرفت و بر كفشها وپاهايش مسح كرد، سپس وارد مسجد شد و كفشهايش را در آورد و نماز خواند.((70))



    آنچه نقل شد، مشتی از خروار بود. هر كس در صحاح و مجموعه هی حديثى جستجو كند به بيشتر از آنچه ما به طور گذرا گفتيم،


    آگاهی مى يابد.

  3. #23
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    ناديده گرفتن روايات مسح


    ابن كثير و پيروانش روايات مسح را ناديده گرفته و گفته است:

    رافضيها بدون اين كه دليلی داشته باشند و از سرنادانی و گمراهي، مخالف شستن پاها در وضو هستند.


    درحالی كه آيه كريمه بر وجوب شستن پاها دلالت دارد اين درحالی است كه روايات متواتري، مطابقت فعل رسول خدا (ص) را با دلالت


    آيه ثابت مى كند. رافضيها بدون اين كه دليلی صحيح، داشته باشند، مخالف اين همه دليل هستند.((71))

    گويا ابن كثير به هنگام طرح چنين ادعايي، در آيه كريمه و وضوح دلالت آن بر لزوم مسح، دقت نكرده، از احاديث بسياری كه بر مسح دلالت


    دارند، آگاه نشده و درصورت آگاهي، در آنها تامل نكرده است.


    شيخ اسماعيل بروسی با پيروی از ابن كثير گفته است:


    رافضيها معتقدند مسح پاها واجب است، و در مورد مسح، خبر ضعيف نادری راروايت كرده اند.((72))


    آلوسی ادعا كرده كه شيعه به خبر واحدی در اين زمينه تمسك كرده است. او مى گويد:


    شيعيان در ادعايشان مبنی بر لزوم مسح، جز روايتی كه از علی كرم الله وجهه نقل شده است، دليلی ندارند (كه او صورت و دستانش


    را شست((73)) و سر وپاهايش را مسح كرد و در حالی كه ايستاده بود از اضافه آب وضو نوشيد.((74))


    اگر بروسی و آلوسی در ادعايشان معذور باشند كه برای وجوب مسح هيچ دليلی جزروايتی شاذ وضعيف وجود نداشته باشد، به طور قطع


    كسی كه بر روايات فراوانى كه تعداد آنها به بيش از سی مى رسد، آگاه شود، عذری نخواهد داشت. بنابراين اگررواياتی كه نشان دهنده


    لزوم مسحند، متواتر نباشند، دست كم بايد بگوييم كه مستفيضند.


    علاوه بر اين، قرآن مسح را تاييد مى كند.


    بنابراين چاره ای از پذيرفتن روايات موافق قرآن و تاويل روايات حاكی از لزوم شستن پاها، نداريم،


    مثلا مى توان گفت: درمدتى وظيفه مسلمانان شستن پاها بوده است، اما اين حكم با آيه وضو نسخ شد .

  4. #24
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    اسامی صحابه و تابعین برجسته قائلان به مسح


    پيش از اين رواياتی از اعلام صحابه و تابعين كه حاكی از لزوم مسح در وضو بود به نقل از صحاح و مسانيد روايي، ذكر كرديم.


    اينك نام و جايگاه هريك از اين صحابه وتابعين را در نقل حديث، با اشاره مختصری به شرح حالشان نقل مى كنيم تا خواننده

    آگاه شود كه معتقدان به مسح، بزرگان صحابه و تابعين و برجستگان ثقات بوده اند:

    1. امام علی بن ابی طالب(ع) كه در اين باره فرمود: اگر دين و احكام آن با رأی و نظر انسانها بود، زير پاها سزاوارتر به

    مسح مى بود تا روی آنها، اما من ديدم كه رسول خدا(ص) روی پاها را مسح مى كرد. (حديث 6)

    2. امام باقر (ع)، محمد بن علی بن الحسين، سرور بنی هاشم در زمان خود و مشهور به باقر يعنی شكافنده علوم. ((75))
    (حديث 21)

    3. بسر بن سعيد، امام اهل مدينه، مولی بنی حضرم، از عثمان بن عفان حديث كرده است و يحيی بن معين و نسايی او را

    توثيق كرده اند. محمد بن سعد گفته است: «وى از عابدان و زاهدان بريده از دنيا بود. احاديث بسياری از وی نقل شده است»((76)). (حديث 1)

    4. حمران بن ابان، از موالی عثمان بن عفان بوده و از او روايت نقل كرده است.(حديث 2) وی از برجستگان بوده و ابن حبان از


    وی در الثقات نام برده است. ((77))

    5. عثمان بن عفان، در حديث 1و2 گذشت كه به هنگام وضو، برپاها مسح مى كرد ومى گفت: اين وضوی رسول خدا (ص)


    است.

    6. ابو مطر كه ابن حبان او را در الثقات نام برده و حجاج بن ارطاة از او روايت كرده است. ((78)) (حديث 4)

    7. عبدالله بن زيد مازنی معروف به ابن ام عماره، حديث وضو را از فضلی صحابه نقل كرده است.((79)) ابن حبان نام او را در


    الثقات آورده است.((80))(حديث 3)

    8. نزال بن سبره هلالی كوفي، از پيامبر(ص) و علی(ع) و عثمان و ابوبكر و ابن مسعود روايت كرده است. (حديث 30) عجلی


    مى گويد: او اهل كوفه، ثقه و از بزرگان تابعين بوده است. ابن حبان او را در الثقات ذكر كرده است.((81))

  5. #25
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    9. عبد خيربن يزيد كه عجلی در باره او مى گويد: «او اهل كوفه و از ثقات و تابعين بوده است و ابن حبان او را در زمره ثقات تابعی ذكر


    كرده و عبدالصمد بن سعيد حمصی در كتاب الصحابه به صحابی بودن وی را قطعی دانسته است.((82))(حديث 6)


    10. عباد بن تميم بن غزيه انصاری خزرجی مازنی كه از پدر و عمويش، عبدالله بن زيد، و از عويمربن سعد روايت كرده است. عجلی و


    نسايی و ديگران او را توثيق كرده اند، حديث او در صحيح بخاری و صحيح مسلم موجود است،((83)) ابن حبان او را در الثقات ذكر كرده


    است.((84)) (حديث 5 و 10)


    11. عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب، كسی كه به سبب دانش گسترده اش به دريامشهور بود. همچنين او «حبر الامة» يعنی دانشمند


    امت ناميده شده است. عبدالله بن عتبه در باره او گفته است:

    «ابن عباس با داشتن خصلتهايی از همه مردم برتر بود: در علم، هيچ كس بر او پيشى نداشت، در فقه مرجع هر سؤالی بود و من كسی


    را نديدم كه در احاديث رسول خدا(ص) از او داناتر و در ري، از او فقيه تر و در تفسير قرآن كريم از او داناتر باشد.((85)) (حديث 13 19)



    12. اوس بن ابی اوس ثقفي: نويسندگان سنن چهار گانه از وی احاديث صحيحی ازراويان شامی نقل كرده اند.((86)) (حديث 11)



    13. شعبي: عامربن شراحيل بن عبد، امام و حافظ و فقيه متقی كه استاد ابو حنيفه بوده است. احمد بن حنبل و عجلی گفته اند:


    روايات مرسل شعبي، صحيح است، زيرا او حديث مرسلی را نقل نمى كرد مگر اينكه، صحيح باشد. ابن عيينه گفته است:


    «علما سه نفرند: ابن عباس، شعبي، و ثوری در زمان خود».((87)) (حديث 22،23، 24 و28)



    14. عكرمه: ابو عبدالله، مدنی از موالی ابن عباس كه ابن حبان در الثقات از او نام برده و گفته است: وی در زمان خود از عالمان فقه و


    قرآن بود و جابربن زيد در حق وی مى گويد: عكرمه از دانشمندترين مردم زمان خود بود. صاحبان سنن اربعه، احاديث صحيحی از وی


    نقل كرده اند.((88)) (25، 20)


    15. رفاعة بن رافع بن مالك بن عجلان، ابو معاذ زرقي: در جنگ بدر حضور داشته واحاديثی از پيامبر نقل كرده است. در آغاز حكومت


    معاويه درگذشت.((89)) ابن حبان او را در الثقات ذكر كرده است.((90)) (حديث 7، 12)


    16. عروة بن زبير بن عوام قريشي: او برادر عبدالله بن زبير و فقيهی دانشمند و ازافاضل و علمی اهل مدينه بود. ابن حبان در الثقات از او


    نام مى برد.((91)) (حديث 14)


    17. علامه حافظ، قتادة بن عزيز، ابو الخطاب سدوسي: او مفسری نابينا بود. احمدبن حنبل در حق او مى گويد: قتاده به علم تفسير و


    اختلاف علما آگاه بود. وی قتاده را به حفظ توصيف كرده و در باره او به تفصيل سخن گفته است. او حافظترين اهل بصره بوده و در طاعون


    سال 118 هـ. در واسط درگذشت.((92)) ابن حبان در الثقات از او نام برده است.((93)) (حديث 26)


    18. انس بن مالك بن نضر: خادم رسول خدا بوده و در ده سالگی خدمت او مى رسدو به هنگام رحلت رسول خدا (ص)، بيست ساله


    بوده است. او به بصره نقل مكان كرد و در سال 91 هـ در همان جا درگذشت.((94)) (حديث 18)


    19. موسی بن انس بن مالك: قاضی بصره بوده و از پدرش روايت مى كرد و مكحول و حميد طويل از وی روايت كرده اند.((95))(حديث 27)

    20. حصين بن جندب كوفی جنبی (ابوظبيان كوفي): او از علی بن ابی طالب(ع) وسلمان روايت مى كند و ابراهيم و اعمش از او روايت


    كرده اند. وی سال 56 هـ. درگذشت. ابن حبان در الثقات از او ياد كرده است((96)). ( حديث 31)



    21. جبير بن نفير بن مالك بن عامر حضرمي: از ابوذر و ابودرداء روايت مى كرد واهل شام از او روايت كرده اند. در سال 80 هـ . در شام


    درگذشت. ابن حبان در الثقات از او نام برده است. ((97))(حديث 15)


    22. اسماعيل بن ابی خالد بجلی احمسي، ابو عبدالله كوفي: عجلی در باره او گفته است: وی مردی صالح و دقيق بود و شغل آسيابانی


    داشت. مروان بن معاويه در حق او مى گويد: اسماعيل را ميزان (ترازو) ناميده بودند. وی درسال 146 درگذشت. (حديث 29) ((98))


    23. تميم بن زيد مازني، ابو عباد انصاري: از صحابه بوده و فرزندانش از او روايت مى كنند.((99)) (حديث 5، 10)


    24. عطاء قداحي: پدر يعلی بن عطاء بوده و از عبدالله بن عمر روايت مى كرده وعروة بن قيس از او روايت كرده است. ابن حبان در الثقات


    از او ياد مى كند.((100))(حديث 11)


    25. ابو مالك اشعري: حارث بن حارث اشعری شامی از صحابه رسول خدا بوده واز ايشان روايت كرده و ابو سلام اسود از او روايت كرده


    است. او و ابو عبيده جراح در جنگ احد زخمی شدند. وی در زمان خلافت عمر در گذشت((101)).(حديث 9)



    اين سخن شوكانی شگفت انگيز است كه مى گويد: «از هيچ يك از اصحاب رسول خدا(ص) جز علی و ابن عباس و انس، سخنی مخالف


    لزوم شستن پاها به هنگام وضو نرسيده است».((102)) اين ادعا توجيهی ندارد جز اينكه اعتقاد او به لزوم شستن پاها، مانع شده كه


    در سنن و مسانيد، فحص و تتبع كند.

  6. #26
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    كيفيت وضوی پيامبر(ص) از زبان امامان اهل بيت(ع)



    امامان اهل بيت، پس از قرآن دومين مرجع مسلمانان در امور اختلافی هستند، زيرا حافظان سنت رسول خدا و منبع علم او هستند.




    رسول خدا در حديث ثقلين كه مسلمانان بر نقل و صحت آن اتفاق دارند، بر اين مطلب تصريح كرده و مى فرمايد:


    «انی تارك فيكم الثقلين، كتاب الله وعترتى»،((103))


    من دو وزنه گرانقدر را ميان شما مى گذارم: كتاب خدا و عترتم.


    بنابراين با توجه به جايگاه اهل بيت(ع) بايد برای دانستن كيفيت وضوی رسول خدا به آنان رجوع كنيم، زيرا آنانند كه ازسرچشمه گواری


    وحی نوشيده اند و سنت رسول خدا را نسل اندر نسل حفظ كرده اند.

  7. #27
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    روايات اهل بيت(ع) درباره وضو:




    1. داود بن فرقد نقل كرده است:

    قال: سمعت ابا عبدالله(ع) يقول: ان ابی كان يقول: ان للوضوء حدا، من تعداه لم يؤجر، و كان ابی يقول: انما يتلدد، فقال


    له رجل و ما حده؟ قال: تغسل وجهك ويديك، و تمسح راسك و رجليك،

    از امام صادق(ع) شنيدم كه مى گفت:


    «پدرم مى گفت: وضو حدی دارد كه اگر كسی آن را رعايت نكند، اجر نمى برد.


    پدرم مى گفت: ولی با اين مسئله دشمنی مى شود.


    مردی به او عرض كرد: حد آن چيست؟


    فرمود: صورت و دستانت را بشوی و سر وپاهايت را مسح كن! »((104))

    2. زراره از امام باقر(ع) روايت كرده است:

    آيا نمى خواهيد وضوی رسول خدا (ص) را برای شما انجام دهم؟


    گفتيم: بله،


    پس ظرف آبی طلبيد.


    وقتی آوردند آن را در مقابل خود قرار داد، آن گاه آستين را بالا زد وكف دست راست را در آن فرو برد و گفت:


    در صورتی كه دست پاك باشد چنين كنيد. پس مشتی آب برداشت و دست خود را بر پيشانی گذاشت


    سپس گفت: بسم الله وآب را بر پيشانی و محاسن خود ريخت

    سپس دست چپ را در آب فرو برد و آب برداشت و آن را بر آرنج راست ريخت وباكف دست چپ آن را از بالا به پايين تا سرانگشتان به


    جريان در آورد سپس با دست راست مشتی آب برداشت و بر آرنج دست چپ ريخت و با كف دست راست آن رااز بالا به پايين تا سر


    انگشتان به جريان درآورد،و جلوی سر و روی پی راست را بارطوبت دست راست و روی پی چپ را با رطوبت دست چپ مسح كرد.((105))

    زراره مى گويد: امام باقر(ع) فرمود:



    ...سه مشت آب برای وضو كافی است.


    يك مشت آب برای صورت و دو مشت براى دو دست.


    با رطوبت دست راستت جلوی سرت را مسح كن و با رطوبتی كه از دست راست باقی مى ماند روی پی راست و با رطوبتی كه از دست


    چپ باقی مى ماند،روی پی چپ را مسح كن،مردی از امير المؤمنين(ع) ازكيفيت وضوی رسول خداپرسيد،حضرت همين گونه گفت.((106))

    3. زراره و بكير از امام باقر(ع) در باره كيفيت وضوی رسول خدا پرسيدند:


    امام درپاسخ، ظرف آبی طلبيد و كف دست راستش را در آن فرو برد و مشتی آب برداشت وبر صورت ريخت و آن را شست.


    آن گاه دست چپش را در آب فرو برد و مشتی آب برداشت و بر بازوی راست ريخت و آن را از آرنج تا كف دست بدون اين كه به آرنج


    برگردد، شست. سپس دست راستش را در آب فرو برد و مشتی آب برداشت و آن را بر بازوی چپ از ابتدی آرنج ريخت و آن را مانند


    دست راست شست.
    پس از آن با رطوبت كف دست، سر و پاها را بدون اين كه آب تازه با دست بردارد، مسح كرد. سپس فرمود:


    لازم نيست انگشتان را زير شراك (بند نعلين) فرو برد. آن گاه فرمود: خداوند مى فرمايد:


    «يا ايها الذين آمنوا اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهكم وايديكم»((107))


    پس نبايد از مرفق تا انگشتهای دست چيزی ناشسته بماند، زيرا خداوند مى فرمايد:


    «اغسلوا وجوهكم و ايديكم الی المرافق»


    سپس فرموده است:


    «وامسحوا برؤوسكم و ارجلكم الی الكعبين».


    بنابراين اگر كسی مقداری از سرو پاها را از انگشتان تا برآمدگی مسح كند، كفايت مى كند.

    پرسيديم: برآمدگی پاها كجاست؟


    امام(ع) فرمود: پايين تر از مفصل ساق.


    آن گاه پرسيديم: آيا يك مشت آب برای شستن صورت و يك مشت برای شستن دست كافی است؟


    امام (ع)فرمود: آری اگر كشيدن دستها خوب انجام شود، دو مشت آب، برای كل وضو كفايت مى كند.((108))


    4. بكير بن اعين، نقل كرده كه امام باقر(ع) فرمود:

    آيا وضوی رسول خدا(ص) را برای شما بگويم؟


    آن گاه با دست راست مشتی آب برداشت و با آن صورتش را شست. بعد از آن با دست چپ مشتی آب برداشت و باآن دست راست


    را شست و سپس با دست راست مشتی آب برداشت و با آن دست چپ را شست و در آخر، با رطوبت دستها سر و پاها را مسح


    كرد.((109))

  8. #28
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    سخن پاياني:



    1. تصريح قرآن به لزوم مسح پاها و اين كه شستن آنها موافق قرآن نيست.


    2. گروهی از برجستگان و مشاهير صحابه (كه حافظان سنت و احاديث بوده اند) به هنگام وضو مسح مى كرده اند و به شدت با شست


    پاها مخالفت نموده اند كه روايات انبوه آنها گذشت.


    3. امامان اهل بيت (ع) از جمله امام باقر(ع) و امام صادق(ع) كيفيت وضوی رسول خدا (ص) را بيان كرده اند كه ايشان به جای شستن


    پاها، مسح مى كرده است.


    4. رواياتی كه بر شستن پاها دلالت دارد، برخی صحيح است و برخی ضعيف، بلكه مى توان گفت روايات ضعيف بيشتر از روايات صحيح


    است. بنابراين بر فقيه لازم است با عرضه روايات شستن پاها بر كتاب و روايات مسح، به علاج آنها بپردازد.


    5. پيامبر(ص) به همه مسلمانان فرمان داد به سخنان اهل بيت(ع) تمسك كنند:«انی تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي»


    بنابراين چنگ زدن به احاديث آنان، فرمانبرداری از سخن پيامبری است كه جز به حق چيزی نمى گويد. كسی كه به هر دوميراث


    پيامبر(ص) تمسك كند، از گمراهی نجات مى يابد و كسی كه به يكی از آن دوتمسك كند، بر خلاف سخن پيامبر عمل كرده است.



    علی(ع) كه باب علم پيامبر است، قائل به مسح است.


    فخر رازی درباره
    «اقتدا» به علی(ع) مى گويد: كسی كه در دينش به علی بن ابی طالب اقتدا كند، هدايت يافته است.


    دليل اين مطلب، سخن پيامبر است كه فرمود
    : خدايا حق را داير مدار على قرار ده.((110))



    6. اگر اجتهاد به معنی تلاش كردن برای استنباط احكام از ادله شرعيه است، پس چرا اين نعمت بزرگ به امامان چهارگانه اهل سنت


    اختصاص يافته ديگران و از آن محروم باشند؟ چگونه پيشينيان در اجتهاد، سزاوارتر از پسينيانند؟


    مسئله مورد بحث و نظير آن ايجاب مى كند در عصرما نيز باب اجتهاد باز باشد و درحكم اين مسئله و امثال آن، به دقت و تامل در كتاب و


    سنت بپردازيم، نه در سخنان امامان چهارگانه اهل سنت.


    اجتهاد، رمز جاودانگی دين و شايسته برای اوضاع و محيطهی مختلف است و ازبدعتهی جديد نيست. اين باب از زمان پيامبر (ص) و پس


    از رحلت او باز بوده و درسال 665 هجری با انگيزه های سياسي، بسته شد. مقريزی در مورد انحصار مذاهب اهل سنت در چهار مذهب


    مى گويد:


    ولايت قضات چهارگانه اهل سنت از سال 665 هجری استمرار يافت، به گونه ای كه در جهان اسلام، مذهبی غير از مذاهب چهارگانه


    شناخته نمى شد. كسی كه مذهب ديگری داشت مورد دشمنی قرار مى گرفت و محكوم مى شد. ولايت هيچ قاضی وشهادت هيچ


    فردي، تا وقتی كه مقلد يكی از اين مذاهب چهارگانه نبود، پذيرفته نمى شد. فقهی اهل سنت در اين دوران و در طول اين مدت به وجوب


    پيروی از اين مذاهب و تحريم ديگر مذاهب فتوا دادند و تا به امروز هم به اين فتوا عمل مى شود.((111))

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •