صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 14 , از مجموع 14

موضوع: بررسي تطبيقي شبهات آيه ولايت

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض







    نقد وبررسي شبهه


    درست است كه لغت شناسان براي كلمه «ولي» معاني مختلفي ؛ از جمله نصرت ، دوستي و ... نيز نقل كرده‌اند ؛ اما معناي حقيقي آن

    چيزي جز سرپرستي ، سلطنت و اولويت به تصرف نمي‌تواند باشد .

    بهترين شاهد بر اين مطلب،استعمال كلمه ولي در گفتار صحابه و حتي خلفاي سه‌گانه است كه همواره از اين كلمه،امامت وسرپرستي

    را فهميده و اراده كرده‌اند .

    ما ابتدا كلمات لغت شناسان در اين باره نقل و در ادامه معناي كلمه ولي را از زبان كساني كه در عصر نبوت و وحي مي‌زيسته ‌اند بيان

    خواهيم كرد .

    معناي «ولي» در لغت :

    راغب اصفهاني مى‌گويد :

    الولاء والتوالي أن يحصل شيئان فصاعداً حصولاً ليس بينهما ما ليس منهما ، ويستعار ذلك للقرب من حيث المكان ومن حيث النسبة ومن

    حيث الدين ومن حيث الصداقة والنصرة والاعتقاد والولاية : النصرة . والولاية : تولى الأمر . و قيل : الولاية والولاية نحو الدلالة و الدلالة.

    وحقيقته : تولى الامر .

    دو چيز ، هر گاه چسبيده و كنار هم قرار گيرند كه شىء سوم ، ميان آن دو فاصله‌اى پديد نياورد كه پيوندشان را از هم بگسلاند ،

    « ولى » معنا و مفهوم پيداكرده و اين معنا در جاي ديگر كه قرب مكاني و نسبت و راستي و همكاري و عقيده داشته باشد به صورت

    استعاره به كار مي رود . ولايت ( به فتح واو ) به معناي نصرت و ولايت ( به كسر واو ) به معناي سرپرستي به كار مي رود ...

    حقيقت معناي ولايت همان سرپرستي است . 1

    ابن اثير مي نويسد :

    ومن أسمائه عز وجل الوالي وهو مالك الأشياء جميعها المتصرف فيها وكأن الولاية تشعر بالتدبير والقدرة والفعل

    ولايت اشاره و دلالت بر تدبير و اعمال قدرت و انجام كاري دارد . 2

    ابن منظور افريقي مي‌نويسد :

    وولي المرأة الذي يلي عقد النكاح عليها ولا يدعها تستبد بعقد النكاح دونه .

    سرپرست زن كسي است كه عقد نكاح به دست است و زن در اين امر رها گذاشته نمي شود ، كه ديگران با عقد نكاح در حق او

    استبداد نمايند . 3

    صاحب مجمع البحرين مي نويسد :

    والولي : الوالي ، وكل من ولي أمر أحد فهو وليه . والولي هو الذي له النصرة و المعونة . والولي الذي يدير الأمر ،

    يقال : فلان ولي المرأة إذا كان يريد نكاحها . وولي الدم : من كان إليه المطالبة بالقود . والسلطان ولي أمر الرعية، ومنه قول الكميت

    في حق علي بن أبي طالب . ونعم ولي الأمر بعد وليه ومنتجع التقوى ونعم المقرب .

    ولي كسي است كه ديگري را ياري و همكاري مي كند . ولي به معناي كسي است كه تدبير و اداره امور مي كند ؛ مثل اين كه

    گفته مي شود : فلاني ولي زن است زماني كه قصد داشته باشد او را به عقد كسي دربياورد ، «ولي خون» به كسي مي گويند

    كه حق مطالبه قصاص را دا شته باشد . حاكم ولي امر رعيت است . از اين معنا است كلام كميت در حق علي (ع) كه گفت:

    بهترين ولي هستي بعد از ولي و بهترين داروي تقوي و نزديك كننده هستي . 4

    نتيجه :

    بنا بر آن چه در تفسير لغت شناسان راجع به ولي بيان شد اين مطلب به دست مي آيد كه اين كلمه به معناي سلطنت و ولايت ميباشد .

    باتوجه به معناي لغوي (ولي) درجواب اشكال مي گويم :

    آيات ما قبل و ما بعد ، دلالت بر گفتار فخر رازي ندارد ؛ زيرا اساس اشكال را اين تشكيل ميدهد كه لفظ ولي در لغت عرب معاني مختلفي

    دارد مانند دوست و كمك ... همچنانكه بسياري تصوّر كرده اند.

    اما چنين نيست ، بلكه براي ولي همانند مولي يك معني بيش نيست و ساير معاني موارد و متعلق هاي اين لفظ بشمار ميروند نه معاني

    آن ؛ زيرا معني ولي همان اولي است و اگر به دوست، ولي مي گويند، براي اين است كه دوست اولي به اين است كه حقوق دوست را

    رعايت كند ، اگر به ناصر، ولي ميگويند ، به خاطر اين است كه او اولي به اين است كه پيمان دفاعي خود را رعايت نمايد ، اگر به آزاد

    كننده ( معتق ) ولي ميگويند به خاطر اين است كه او اولي به اين است كه به بنده خود احسان و نيكي كند.

    همچنين اگر مولي به معناي محب ، دوست ، ناصر و... بود ، بايد بتوان كلمه «محب» را به جاي كلمه «ولي» نهاد . مثلاً بخوانيم :

    إِنَّمَا [محبكم] اللّهُ وَرَسُولُهُ ...

    يعني ، ناصر و ياور شما تنها خدا ، رسول و الذين آمنوا است .

    در اين صورت نبايد با آيات ديگر قرآن كريم تعارض پيدا كند ؛ در حالي كه با ديگر آيات قرآن متعارض مي‌شود . مثل آيه :

    وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ . مائده / 82 .

    مسلّماً يهوديان و كسانى را كه شرك ورزيده‏اند، دشمن‏ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت و قطعاً كسانى را كه گفتند:

    «ما نصرانى هستيم»، نزديكترين مردم در دوستى با مؤمنان خواهى يافت، زيرا برخى از آنان دانشمندان و رهبانانى‏اند كه تكبر نمى‏ورزند.


    اين آيه در باره نجاشي نازل شده است كه در اين آيه ، خداوند نصارا را دوست و محبّ مؤمنين معرفي مي‌كند .

    اگر ولي به معناي دوست باشد ، تعارض پيش مي‌آيد .

    آيه 55 مائده مي‌گويد ، دوست شما فقط خدا ، رسول و «الذين آمنوا...» هستند .

    آيه 82 مائده مي‌گويد : نصاري دوست شما است .

    اين تعارضي است آشكار و كلام خداوند منزه از اين كه با هم ديگر تعارض داشته باشند .

    رفع تعارض به اين است كه آيه 55 مائده را به معناي «سرپرست و صاحب اختيار» بگيريم و آيه 82 سوره مائده را به معناي محب دوست .

    و نيز با مراجعه به تاريخچه اين لغت و به كارگيري آن در عصر صحابه مي‌بينيم كه صحابه ، همواره از كلمه «ولي» سرپرستي و حكومت

    اراده كرده‌اند و در خطبه‌ هاي خود را «ولي امر مسلمين» «ولي رسول خدا» و ... معرفي كرده‌اند .

    و وقتي جانشين براي خود انتخاب و يا شخصي را به حكومت يك منطقه‌اي نصب مي‌كردند‌ ، به او عنوان «والي» داده و در حكم او از كلمه

    «ولي» استفاده مي‌كردند كه ذيلاً به آن اشاره مي‌كنيم .



    پاورقی :

    1. الراغب الإصفهاني ، أبو القاسم الحسين بن محمد (متوفاي502هـ) ، المفردات في غريب القرآن ، ج 1 ص 533 ، تحقيق : محمد سيد كيلاني ، ناشر : دار المعرفة - لبنان .

    2.الجزري، ابوالسعادات المبارك بن محمد (متوفاي606هـ)، النهاية فى غريب الحديث والأثر، ج 5 ص 226 ، تحقيق طاهر أحمد الزاوى - محمود محمد الطناحي، ناشر: المكتبة العلمية - بيروت - 1399هـ - 1979م.

    3. الأفريقى المصري، محمد بن مكرم بن منظور ( متوفاي711هـ ) ، لسان العرب، ج15 ، ص407 ، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى .

    4. مجمع البحرين ، ج‏1 ، ص 455 .

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض






    كاربرد « ولي» در كلام ابو بكر

    أبو بكر بعد از به خلافت رسيدن در خطبه‌‌هايي كه براي صحابه ايراد كرده ، با استفاده از كلمه «ولي» خود را « ولي امر مسلمين» خوانده


    است .


    بلاذري در انساب الأشراف ، ابن قتيبه دينوري در عيون الأخبار ، طبري و ابن كثير در تاريخشان و بسياري ديگر از بزرگان اهل سنت ،‌


    نخستين خطبه ابوبكر را اين گونه نقل كرده‌اند :


    لما ولي أبو بكر رضي الله تعالى عنه، خطب الناس فحمد الله وأثنى عليه ثم قال: أما بعد أيها الناس فقد وُلِّيتُكم ولستُ بخيركم .


    و چون ابوبكر به خلافت رسيد براي مردم سخنراني كرد و پس از حمد و ثناي الهي گفت : اي مردم من رهبر شما شده‌ام ؛ ولي بهترين


    شما نيستم . 1


    ابن كثير دمشقي سلفي ، بعد از نقل اين خطبه مي‌نويسد :


    وهذا إسناد صحيح .


    سند اين حديث صحيح است. 2


    ابن قتيبه دينوري ، يعقوبي و أبو سعد الآبي ، نقل مي‌كنند كه خليفه اول خطبه‌اي خواند و گفت :


    فحمد الله أبو بكر وأثنى عليه ثم قال إن الله بعث محمدا صلى الله عليه وسلم نبيا وللمؤمنين وليا فمنّ الله تعالى بمقامه بين أظهرنا حتى


    اختار له الله ما عنده فخلى على الناس أمرهم ليختاروا لأنفسهم في مصلحتهم متفقين غير مختلفين فاختاروني عليهم والياً ولأمورهم


    راعياً وما أخاف بعون الله وهناً ولا حيرةً ولا جبناً وما توفيقي إلا بالله العلي العظيم عليه توكلت وإليه أنيب .


    خداوند محمد را پيامبر و سرپرست و پيشواي مؤمنان قرار داد ، و به وجود او بر ما منت گذاشت تا آن كه او را نزد خودش خواند ، مردم را


    آزاد گذاشت تا خودشان بر اساس مصلحت‌ها پيشوا بر گزينند ؛ پس مرا به سرپرستي بر گزيدند ، به كمك خدا نه از چيزي مي ترسم و نه


    سرگرداني احساس مي كنم . 3


    محمد بن سعد در طبقات ، سيوطي در تاريخ الخلفاء و ابن حجر هيثمي در الصواعق و بسياري ديگر از بزرگان اهل سنت ، خطبه


    ديگري را از خليفه دوم نقل كرده‌اند كه پس از به خلافت رسيدن آن را ايراد كرده است :


    لما بويع أبو بكر قام خطيباً فلا والله ما خطب خطبته أحد بعد فحمد الله وأثنى عليه ثم قال أما بعد فإني ولّيت هذا الأمر وأنا له كاره ووالله


    لوددت أن بعضكم كفانيه ...


    وقتي كه با ابوبكر بيعت شد خطبه‌اي خواند كه به خدا سوگند بعد از او چنين خطبه‌اي خوانده نشد ، پس از حمد و ثناي الهي گفت : من


    به امر رهبري شما برگزيده شدم ؛ ولي از آن خوشنود نيستم ، دوست داشتم يكي از شما اين مسؤوليت را مي‌پذيرفت ...


    ابو بكرخطاب به امراء گفت : وكتَبَ إِلى أُمرَاءِ الأجنَادِ : وَلَّيْتُ عليكم عمرَ ولم آلُ نَفْسِي وَلا المُسْلِمين خيرا . 4


    ابو بكر موقع كه به عنوان خليفه انتخاب شده بود روي منبر رسول خدارفت گفت : من به عنوان سپرست بر شما گمارده شدم .


    وصعد أبو بكر المنبر عند ولايته الأمر فجلس دون مجلس رسول الله بمرقاة ثم حمد الله وأثنى عليه وقال إني وليت عليكم ولست بخيركم فإن


    استقمت فاتبعوني وإن زغت فقوموني . 5


    عمر خطاب به مردم گفت : آگاه باشيد من به عنوان سرپرست براي شما گمارده شدم .


    «...ألا إني قد وليت عليكم ...» 6

  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض






    استعمال «ولي » در كلام عمر

    مسلم بن حجاج نيشابوري به نقل از خليفه دوم مي‌نويسد :

    فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَالَ أَبُو بَكْرٍ : أَنَا وَلِىُّ رَسول صلي الله عليه وآله مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ . فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا


    وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ الله عليه وسلم . فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ ُولِ اللَّهِ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ : قَالَ


    رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم : مَا نُورَثُ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ


    فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا .

    پس از وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم ابوبكر گفت : من جانشين رسول خدا صلي عليه وآله‌ هستم ،‌ شما دو نفر (عباس و


    علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زاده‌ا ت را درخواست كردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را

    ابوبكر گفت : رسول خدا فرموده است : ما چيزي به ارث نمي‌گذاريم ، آن‌چه مي‌ماند صدقه است و شما او را دروغگو ، گناه‌كار ، حيله‌گر و


    خيانت‌كار معرفي كرديد و حال آن كه خدا مي داند كه ابوبكر راستگو ،‌ دين دار و پيرو حق بود .پس از مرگ ابوبكر ،‌ من جانشين پيامبر و


    ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن ، دروغگو حيله گر و گناهكار خوانديد .1

    در اين روايت خليفه دوم تصريح مي‌كند كه ابوبكر خود را ولي و خليفه رسول خدا مي‌دانست ؛ ولي شما دو نفر او را تكذيب كرده و وي را


    خيانت كار و ... مي‌دانستيد ، من نيز خودم را ولي و خليفه رسول خدا مي‌دانم و شما دو نفر مرا دروغگو خيانت كار و ... مي‌دانيد.

    عبد الرزاق عن معمر عن الزهري عن مالك بن أوس بن الحدثان النصري ... فلما قبض رسول الله صلي الله عليه وآله قال أبو بكر أنا ولي


    رسول الله صلي الله عليه وآله بعده أعمل فيه بما كان يعمل رسول الله صلي الله عليه وآله فيها ثم أقبل على علي والعباس فقال وأنتما


    تزعمان أنه فيها ظالم فاجر والله يعلم أنه فيها صادق بار تابع للحق ثم وليتها بعد أبي بكر سنتين من إمارتي فعملت فيها بما عمل رسول


    الله صلي الله عليه وآله وأبو بكر وأنتما تزعمان أني فيها ظالم فاجر .

    عمر گفت : و چون رسول خدا از دنيا رفت ابوبكر گفت : من ولي و جانشين پيامبرم ، و همانگونه كه او رفتار كرد من نيز چنان خواهم رفتار


    كرد ؛ سپس عمر به علي و عباس گفت : شما خيال مي‌كرديد كه أبو بكر ظالم و فاجر است ... سپس من بعد از ابوبكر دو سال حكومت


    كردم و روش رسول و ابوبكر را ادامه دادم ... 2

    نكته مهم در اين روايت اين است كه ابوبكر مي‌گويد :

    «أنا ولي رسول الله صلي الله عليه وآله بعده»

    كلمه « بعده » مطلب را روشن تر و ما را بهتر به مقصود مي‌رساند .

  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض





    بررسي سندي


    1. مالك بن أوس بن الحدثان النصري


    وي از روات صحيح بخاري ، مسلم و بقيه صحاح سته اهل سنت است و حتي بعضي‌ها اعتقاد داشته‌اند كه او رسول خدا صلي الله عليه


    وآله را نيز ديده است.


    مزي در تهذيب الكمال در باره او مي‌نويسد :


    ذكره محمد بن سعد في « الصغير » في الطبقة الثامنة من الصحابة ممن أدرك النبي صلى الله عليه وسلم ورآه ولم يحفط عنه شيئاً .


    محمد بن سعد وي را در كتابش (الصغير) در طبقه هشتم از صحابه ذكر مي‌كند و مي‌گويد : او از كساني است كه رسول خدا را درك كرد


    اما سخني از حضرت نقل نكرده است. 1


    2.محمد بن مسلم معروف به ابن شهاب زهري


    از روات بخاري ، مسلم و بقيه صحاح سته اهل سنت است .


    ابن حجر در باره او مي‌نويسد :


    الفقيه الحافظ متفق على جلالته وإتقانه وهو من رؤوس الطبقة الرابعة


    فقيه و حافظ بود، بر بزرگي جايگاه او اتفاق نظر است و از سران طبقه چهارم است.2


    بنا بر آنچه كه در تفسير كلمه « ولي » از نظر لغت وكاربرد بيان شد ، به اين نتيجه و جمع بندي مي رسيم كه كلمه « ولي» همان گونه


    كه از نظر لغت به معناي سزاوار به تصرف وتدبير بود در اصطلاح خلفا نيز به معناي ولايت بر تصرف وتدبير آمده است و ماقبل آيه معناي


    جديدي در مابعد آن ايجاد نمي كند .

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •