صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15

موضوع: بررسي سندي روايت «عليٌ ولي کل مؤمن بعدي» از منظر اهل سنت

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    New 1 بررسي سندي روايت «عليٌ ولي کل مؤمن بعدي» از منظر اهل سنت





    بررسي سندي روايت « عليٌ ولي کل مؤمن بعدي » از منظر اهل سنت






    طرح شبهه :


    روايت «هو ولي كل مؤمن بعدي» يكي از رواياتي است كه امامت امير مؤمنان عليه السلام را ثابت مي‌كند و با سند هاي صحيح در


    كتاب‌هاي اهل سنت نقل شده است ، اما از آنجايي که توسط عده اي انتقاداتي به آن وارد شده ما در اين مقاله درصدد پاسخگويي به


    اين شبهات و انتقادات برآمديم از جمله :


    ابن تيميه در باره اين روايت مي‌گويد :


    قوله « هو ولي كل مؤمن بعدي » كذب على رسول الله صلى الله عليه و سلم .


    اين حديث از پيامبر خدا (ص) كه فرمود :



    « علي ولي هر مؤمني بعد از من است »دروغي است كه به رسول خدا (ص) نست داده شده است . 1



    مباركفوري (متوفاي1353هـ) نيز مي‌ نويسد:



    1- حديث « وهو ولي كل مؤمن من بعدي » در بعضي از نسخه‌ها با اضافه‌ي « مِن » آمده و در بعضي ديگر تنها كلمه






    «بعدي» بدون «من» آمده است همان طور كه در كتاب مسند احمد بن حنبل نقل شده است .


    2- شيعيان (در استدلالشان براي اهل سنت از خود اهل سنت) به اين حديث استدلال كرده‌اند ، بر اينكه علي





    (عليه السلام) خليفه‌ي اول رسول خدا (ص) است و استدلال آنان باطل است زيرا محور درستي اين استدلال (دو چيز است).





    الف : كلمه‌ي «بعدي» كه در اين حديث بايد وجود داشته باشد.




    ب : اين حديث از نظر سندي ، صحيح و قابل استدلال باشد.



    3- در حالي كه اين گونه نيست (و اين دو ويژگي را ندارد) زيرا كه اين حديث را فقط جعفر بن سليمان روايت كرده كه





    شيعه است و بلكه شيعه اي غالي است (لازم به ذكر است كه الفاظي مانند: شيعه غالي و رافضي و غالي در رفض، از






    اصطلاحات و اختراعات اهل سنت مي‌باشد)، ابن حبان در كتاب الثقات در مورد او مي‌نويسد :








    حسن بن سفيان و إسحاق بن أبي كامل از جرير بن يزيد بن هارون روايت كرده‌اند كه گفت : پدرم مرا نزد جعفر بن سليمان





    فرستاد، به اوگفتم : به ما خبر رسيده كه تو أبو بكر و عمر را فحش و ناسزا مي‌دهي، گفت: فحش نه، اما دشمني هر چه





    بخواهي، (ابن حبان مي‌گويد) پس او رافضي الاغ است . . .






    ابن حجر در كتاب تقريب التهذيب
    (در مورد جعفر ) مي‌نويسد :






    جعفر بن سليمان ضُبعي أبو سليمان بصري ، بسيار راستگو و زاهد اما شيعه بوده است، ذهبي دركتاب ميزان الاعتدلال و





    ديگران نيز (در مورد او) همين تعابير را دارند.





    4- روشن است كه لفظ « بعدي » دركلام رسول خدا (ص) موجب تقويت عقيده
    شيعه (مبني بر خليفه‌ي اول بودن علي




    عليه السلام ) مي‌شود در حالي كه در جاي خودش ثابت شده‌است كه اگر بدعت گذار (شيعه و در اينجا جعفر بن سليمان) ،





    حديثي از پيامبر (ص) را كه موجب تقويت بدعتش مي‌شود (براي اهل سنت) ، روايت كند ، حديث او مردود است همان‌گونه






    كه شيخ عبد الحق دهلوي در مقدمه‌اش مي‌گويد :





    نظر من اين است كه راوي‌اي كه از اهل بدعت است ، اگر بدعتش را ترويج كند ، مردود و الاّ مقبول است مگر آنكه حديثي را






    روايت كند كه با آن بدعتش تقويت مي‌گردد ، كه در اين صورت قطعا مردود است .




    5- اگر اشكال شود كه : اين حديث را با اضافه‌ي «بعدي» فقط ، جعفر بن سليمان روايت نكرده بلكه أجلح كندي هم آن را






    نقل نموده است.






    همان‌گونه كه احمد بن حنبل در مسندش از طريق أجلح كندي از عبد الله بن بريده از پدرش بريده نقل كرده كه





    بريده
    گفت :





    رسول خدا (ص) دو گروه را به سمت يمن عازم كرد ، علي بن أبي طالب (عليه السلام ) را فرمانده يك گروه و خالد بن وليد را





    فرمانده گروه ديگر قرار داد، سپس در ادامه حديث مي گويد: رسول خدا (ص) فرمود :







    « به علي ناسزا مگوييد زيرا كه او از من و من از اويم و او بعد از من ولي شماست » .




    (در جواب ) مي‌گويم : اين أجلح كندي هم شيعه است ، ابن حجر در كتاب تقريب التهذيب (در مورد او ) مي‌گويد :





    أجلح بن عبد الله بن حجية كه كنيه او أبو حجيه كندي است و گفته شده است اسم او يحيى است ، بسيار راستگو و شيعه






    است در كتاب ميزان الاعتدلال ذهبي و غير آن نيز (در مورد او) همين تعابير آمده است .



    6- ظاهر امر اين است كه منشأ اضافه‌‌‌‌ي «بعدي» در اين حديث ، توهم اين دو شيعه ( جعفر بن سليمان و اجلح كندي)




    است ، مؤيد اين نظر ما اين است كه احمد بن حنبل در مسندش اين حديث را با چند سند و طريق نقل كرده است در حالي





    كه در هيچ يك از آنها ، اين اضافه (لفظ «بعدي») وجود ندارد.




    از جمله :




    حديثي است كه احمد از طريق فضل بن دكين از ابن أبو عيينة از حسن از سعيد بن جبير از ابن عباس از بريده






    روايت نموده است كه بريده گفت :





    با علي عليه السلام ، در جنگ يمن شركت داشتم و از او چيزي ديدم كه خوشم نيامد ...



    تا اينجا كه رسول خدا (ص) فرمود :





    اي بريده ! آيا من از مؤمنين به خودشان اولي نيستم ؟





    گفتم : آري اي رسول خدا (ص) فرمود:






    « هر كه من مولاي اويم علي مولاي اوست »







    و از جمله آن حديثي است كه


    احمد از طريق أبو معاوية از أعمش از سعيد بن عبيده از ابن بريده ازپدرش
    نقل نموده






    است كه گفت :






    رسول خدا (ص) ما را به جنگي فرستاد ... رسول خدا (ص) فرمود :






    « هر كه من مولاي اويم ، علي مولاي اوست »
    .



    و از جمله آن حديثي است كه احمد از طريق وكيع و الأعمش از سعد بن عبيدة از ابن بريدة از پدرش نقل نموده است




    كه او روزي از مجلس محدثين مي‌گذشت ... پيامبر(ص) فرمود :



    « هر كه من مولاي اويم ، علي مولاي اوست » .



    از تمام اين مطالبي كه گفتيم ، اين نكته به دست مي‌آيد كه





    اضافه لفظ «بعدي» در اين حديث ، صحيح نيست پس استدلال شيعه به اين حديث بر اينكه علي رضي الله عنه ،








    خليفه بلافصل رسول خداست ، حقيقتاً باطل است
    ،






    اين مقدار توان علمي من بود و خداوند متعال داناتر است .





    و اگر بگويي : حديث « هو ولي كل مؤمن بعدي » را تنها جعفربن سليمان نقل نكرده بلكه اين لفظ در حديث بريده





    (صحابي) در كتاب مسند احمد وارد ش
    ده كه آخر آن چنين است :





    « به علي ناسزا نگوييد زيرا كه او از من و من از اويم و او بعد از من ولي شماست »




    (در جواب) مي‌گويم : اين حديث را با اين لفظ فقط اجلح كندي نقل كرده كه او نيز شيعه است . 2



    عصاره سخنان مباركفوري :




    همان طور كه ملاحظه فرموديد ، سخن او با تمام درازاي خود تنها يك مطلب را دنبال مي‌كرد و آن اين جمله است :





    اين حديث با سند صحيح به همراه كلمه « بعدي » ، در منابع اهل سنت وجود ندارد .



    او دو دليل بر اين ادعايش آورده است:



    1- اين حديث در منابع اهل سنت دو سند بيش تر ندارد و اگرچه تمام راويان اين دو سند ، راستگو هستند ، اما در هر دو





    آنها يك راوي شيعه (جعفر بن سليمان در يكي و أجلح بن عبد الله كندي در ديگري) وجود دارد .



    2- اين حديث موجب تقويت اعتقاد شيعه است ، پس مردود است .




    سپس براي سخنان خويش م
    ؤيد هم مي‌آورد و مي گويد:





    احمد بن حنبل اين حديث را به طرق مختلفي نقل مي‌كند اما در هيچ يك از آنها اين اضافه وجود ندارد .

    ادامه دارد ...



  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض




    پاسخ به ادعاهاي مباركفوري :





    در آغاز ، ذكر اين نكته لازم است كه اين حديث از رسول خدا (ص) ، به گونه‌هاي متنوعي در منابع دست اول اهل‌سنت ،

    منعكس شده است كه در ذيل نمونه‌هايي از آن را ذكر مي‌كنيم :

    1- « عليٌ ولي كل مؤمن بعدي »


    الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار ، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235 ، ج 6 ص 372 ،

    دار النشر : مكتبة الرشد - الرياض - 1409 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : كمال يوسف الحوت



    2- « هوولي كل مؤمن من بعدي »

    مسند أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، ج 4 ص 437، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر


    3- « انت ولي كل مؤمن بعدي »

    الطيالسي ، سليمان بن داود أبو داود الفارسي البصري ، مسند أبي داود الطيالسي ، متوفاي 204،ج 1 ص 360 ح 2752،

    دار النشر : دار المعرفة - بيروت



    4- « أنت ولي كل مؤمن بعدي و مؤمنة »

    أحمد بن حنبل الشيباني ، متوفاي 241هـ ، فضائل الصحابة ج 2 ص 684 ح1168، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. وصي الله محمد عباس


    5- « أنت وليي في كل مؤمن بعدي »

    أحمد بن حنبل الشيباني ، ، متوفاي 241هـ ، مسند أحمد بن حنبل ، ج 1ص330 ، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر



    6- « فانه وليكم بعدي »

    الإصابة في تمييز الصحابة ، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 هـ، ج 6ص 623،
    دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 - 1992 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي


    7- « ان علياً وليكم بعدي »

    البداية والنهاية ، اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774 ، ج 7 ص 346، دار النشر : مكتبة المعارف - بيروت



    8- « هذا وليكم بعدي »

    السنن الكبرى ، اسم المؤلف: أحمد بن شعيب أبو عبد الرحمن النسائي الوفاة: 303 هـ ، ج 5 ص 133، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411 - 1991 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د.عبد الغفار سليمان البنداري , سيد كسروي حسن


    9- «أنك ولي المؤمنين من بعدي»

    تاريخ بغداد ، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، ج 4 ص 338، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت -


    10- «أنت ولييفي كل مُؤْمِنٍ بعدي»

    مسند أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، ج 1 ص 330، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر



    11- « إنه لا ينبغي أن أذهب إلا وأنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي »

    السنة ، اسم المؤلف: عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني الوفاة: 287 ، ج 2 ص 565 ، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1400، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد ناصر الدين الألباني



    12- « فهو أولى الناس بكم بعدي »

    المعجم الكبير ، اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360هـ ، ج 22 ص 135، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي


    لازم به ذكر است كه تعبير اخير ، به طور مفصل در مقاله‌‌ي جداگانه‌اي تقديم خواهد شد .

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض









    پاسخ اول :

    اسناد صحيح بدون راوي شيعه


    مباركفوري گفته بود :


    قد تفرد بها جعفر بن سليمان ، يعني اين حديث را فقط جعفر بن سليمان روايت كرده است .



    در جواب به اين قسمت از ادعاي او مي‌گوييم :


    به خلاف گمان اين آقايان سند اين حديث شريف در منابع اهل سنت ، منحصر به جعفر بن سليمان و اجلح كندي نيست بلكه


    با سند صحيح و معتبر بدون اين كه در سلسله‌ي راويان آن ، اين دو شيعي باشند از رسول خدا (ص)، روايت شده است همان


    طور كه ألباني بر اين نكته تصريح كرده و مي‌گويد :


    ... على أن الحديث قد جاء مفرقا من طرق أخرى ليس فيها شيعي ...

    … علاوه بر اين ، اين حديث از طرق گوناگوني كه در هيج يك آنان راوي شيعه وجود ندارد ، رسيده است . 1

    اكنون نمونه‌هايي از اين حديث شريف را از منابع دست اول اهل سنت ذكر مي‌كنيم :



    طيالسي (متوفاي204هـ) :اوكه از زمره‌ي قديمي‌ترين محدثين برجسته اهل سنت است ، اين حديث را اين گونه روايت



    مي‌كند :


    حدثنا يونس قال حدثنا أبو داود قال حدثنا أبو عوانة عن أبي بلج عن عمرو بن ميمون عن ابن عباس ان رسول الله صلى الله



    عليه وسلم قال لعلي :



    «أنت ولي كل مؤمن بعدي» .



    . . . ابن عباس روايت مي‌كند كه رسول خدا (ص) به علي (ع) فرمود : « تو بعد از من ، ولي هر مؤمني هستي » .

    الطيالسي ،: 2
    احمد بن حنبل(متوفاي241هـ) :همچنين احمد بن حنبل ــ امام حنبلي‌ها ــ اين حديث را در دو كتابش مسند و فضائل


    الصحابة ، روايت كرده است :



    حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا يحيى بن حَمَّادٍ ثنا أبو عَوَانَةَ ثنا أبو بَلْجٍ ثنا عَمْرُو بن مَيْمُونٍ قال إني لَجَالِسٌ إلى بن عَبَّاسٍ إذا


    أَتَاهُ تِسْعَةُ رَهْطٍ فَقَالُوا يا أَبَا عَبَّاسٍ أما ان تَقُومَ مَعَنَا واما أَنْ تخلونا هَؤُلاَءِ قال فقال بن عَبَّاسٍ : بَلْ أَقُومُ مَعَكُمْ قال وهو يَوْمَئِذٍ


    صَحِيحٌ قبل أَنْ يَعْمَى قال فابتدؤا فَتَحَدَّثُوا فَلاَ ندري ما قالوا قال: فَجَاءَ يَنْفُضُ ثَوْبَهُ وَ يَقُولُ أُفْ وَتُفْ وَقَعُوا في رَجُلٍ له عَشْرٌ وَقَعُوا في


    رَجُلٍ قال له النبي صلى الله عليه وسلم . . . فقال له أَمَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى الا أَنَّكَ لَسْتَ بنبي ،


    انه لاَ ينبغي أَنْ أَذْهَبَ الا وَأَنْتَ خليفتي قال : وقال له رسول اللَّهِ :

    « أنت وليي في كل مُؤْمِنٍ بعدي » . 3

    . . . عمرو بن ميمون (شاگرد ابن عباس) مي گويد: (باعده‌اي) كنار ابن عباس نشسته بودم،گروهي نزد او آمده و گفتند :


    ابن عباس يا تو نزد ما بيا و يا ما با تو بدون غريبه‌ها در اينجا باشيم ،


    عمرو بن ميمون مي گويد: ابن عباس چنين پاسخ گفت : من با شما مي‌آيم ، ابن عباس در آن موقع هنوز بيمار و نابينا نشده


    بود (وقتي كه با آنها خلوت كرد) گفت : شروع به سخن كنيد (عمرو بن ميمون مي‌گويد : ) نمي‌دانيم آنان به ابن عباس چه


    گفتندكه ابن عباس برگشت در حالي كه لباس‌هايش را تكان مي‌داد ، با خود مي‌گفت : اف و تف (اين دو كلمه براي ابراز


    بيزاري و انزجار استفاده مي‌شوند) ، كسي را ناسزا گفتند كه دَه امتياز دارد كسي را ناسزا گفتند كه رسول خدا (ص) در مورد


    او فرمود . . . . و (همچنين ) رسول خدا (ص) به علي فرمود : « آيا راضي نيستي كه جايگاه تو نسبت به من همانند هارون


    براي موسي باشد ، جز اين كه تو پيامبر نيستي ، براستي شايسته نيست كه من از دنيا بروم جزآنكه تو خليفه‌ي من باشي ،


    ابن عباس گفت : رسول خدا (ص) به علي (ع) فرمود : « تو پس از من ، ولي من ، بر هر مؤمني هستي» .

    اين حديث را در كتاب فضائل الصحابة چنين نقل كرده است :

    حدثنا عبد الله قال حدثني أبي قثنا يحيى بن حماد قثنا أبو عوانة قثنا أبو بلج قثا عمرو بن ميمون قال اني لجالس إلى بن


    عباس إذ أتاه تسعة رهط قالوا : يا أبا عباس اما ان تقوم معنا و اما ان تخلو بنا عن هؤلاء قال فقال بن عباس :


    بل انا اقوم معكم قال : و هو يومئذ صحيح قبل ان يعمى قال : فابتدأوا فتحدثوا فلا ندري ما قالوا قال فجاء ينفض ثوبه و يقول اف و


    تف وقعوا في رجل له عشر . . . فقال له اما ترضى ان تكون مني بمنزلة هارون من موسى الا انك ليس نبي انه لا ينبغي ان


    اذهب الا و أنت خليفتي قال : و قال له رسول الله صلى الله عليه و سلم :

    « أنت ولي كل مؤمن بعدي ومؤمنة » .

    اين نقل مشابه نقل پيشين است فقط در قسمت پاياني و در سخن رسول خدا اندك تفاوتي ديده مي شود و آن اين كه رسول


    خدا (ص) به علي (ع) فرمود : « تو بعد از من ، ولي هر مرد و زن مؤمني هستي» . 4


    پس از ملاحظه حديث و سخنان راويان آن، اكنون نوبت به بحث پيرامون صحت و عدم صحت آن از جهت سند مي رسد تا با نقل

    آراء بزرگان از علماي اهل سنت قوت و ضعف آن را بر رسي نمائيم:

    تصحيح حاكم نيشابوري :


    حاكم نيشابوري بعد از نقل اين حديث در مورد سند آن مي‌گويد :


    أخبرنا أبو بكر أحمد بن جعفر بن حمدان القطيعي ببغداد من أصل كتابه ثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل حدثني أبي ثنا يحيى بن



    حماد ثنا أبو عوانة ثنا أبو بلج ثنا عمرو بن ميمون قال إني لجالس عند بن عباس إذ أتاه تسعة رهط . . . فقال له : « أما ترضى


    أن تكون مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه ليس بعدي نبي إنه لا ينبغي أن أذهب إلا وأنت خليفتي » قال بن عباس :


    وقال له رسول الله صلى الله عليه وسلم :


    « أنت ولي كل مؤمن بعدي ومؤمنة » .

    . . . هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه بهذه السياقة .


    . . . اين حديثي صحيح السند است ولي ، بخاري و مسلم در صحيحشان با اين عبارات نياورده‌اند . 5


    تصحيح ذهبي :



    ذهبي ، رجالي سرشناس اهل سنت نيز ، در تعليقه‌اش بر المستدرك حاكم ، صحت اين حديث را تاييد مي‌كند :


    تعليق الذهبي قي التلخيص : صحيح . 6


    تصحيح ألباني :


    ألباني نيز بعد از نقل نظر حاكم و ذهبي ، نظر خود را در مورد آن ابراز كرده و مي‌نويسد‌ : . . . و أما قوله :



    « و هو ولي كل مؤمن بعدي »

    فقد جاء من حديث ابن عباس فقال الطيالسي ( 2752 ) : حدثنا أبو عوانة عن أبي بلج عن عمرو بن ميمون عنه " أن رسول الله


    صلى الله عليه وسلم قال لعلي :

    « أنت ولي كل مؤمن بعدي »

    و أخرجه أحمد ( 1 / 330 - 331 ) و من طريقه الحاكم ( 3 / 132 - 133 ) و قال : صحيح الإسناد و وافقه الذهبي و هو كما قالا .


    اما اين سخن رسول خدا (ص) : « و او ولي هر مؤمني پس از من است » از طريق ابن عباس روايت شده است و



    طيالسي آن را اين گونه نقل نموده :


    براي ما أبو عوانة از أبو بلج و او از عمرو بن ميمون از ابن عباس براي ما روايت نموده‌اند كه رسول خدا به علي فرمود :


    « تو پس از من ولي هر مؤمني هستي ».



    اين حديث را احمد بن حنبل (ج1ص330 الي 331 ) روايت نموده و با همان سند حاكم نيشابوري در (ج3ص132الي 133) نقل


    كرده ومي گويد: "اين حديثي صحيح السند است " و ذهبي با نظر حاكم موافقت نموده (وآن را صحيح معرفي نموده است) و


    اين حديث همين‌گونه است كه اين دو گفته‌اند . 7

    يك نكته : مباركفوري همچنين دو ادعاي ديگر هم نموده بود :

    و‌ الظاهر أن زيادة «بعدي» في هذا الحديث من وهم هذين الشيعيين و يؤيده أن الإمام أحمد روى في مسنده هذا الحديث


    من عدة طرق ليست في واحدة منها هذه الزيادة ...

    و ظاهر امر اين است كه منشأ اضافه‌‌‌‌ي «بعدي» در اين حديث ، از خطاهاي اين دو شيعه ( جعفر بن سليمان و اجلح كندي)


    است ، مؤيد اين نظر ما اين است كه احمد بن حنبل در مسندش اين حديث را با چند سند و طرق متعدد ، نقل كرده در حالي


    كه در هيچ يك از آنها ، اين اضافه وجود ندارد .

    با چنين حديثي كه از منابع اهل سنت به همراه تصريحات علماي آنان نقل شد ، ديگر جايي براي نسبت اشتباه و خطا به اين


    دو راوي نمي‌ماند زيرا كه اين حديث شريف با سند صحيح و بدون آن كه در سند آن فردي شيعي باشد ، روايت شده است

    و همچنين جايي براي مؤيد مباركفوري (كه گفته بود : احمد در مسندش، اين حديث را به طرق مختلف بدون اينكه اين اضافه


    را داشته باشد ، نقل نموده‌است )، باقي نمي‌ماند زيرا همان گونه كه گذشت همين حديث را احمد بن حنبل ، هم در مسند


    خود و هم در فضائل الصحابه‌اش ، با همين اضافه نقل نموده است .


    ساير منابع :

    بزرگان ديگري از اهل سنت نيز اين حديث صحيح را در كتب خود منعكس نموده‌اند كه مي‌توانيد در ذيل تعدادي از آنه را

    ملاحظه فرماييد :


    ابوبكرآجري (متوفاي360هـ)


    الآجري ، أبي بكر محمد بن الحسين ، الشريعة ، ج 4 ص 2021 ، 1488، دار النشر : دار الوطن - الرياض / السعودية - 1420 هـ - 1999 م ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : الدكتور عبد الله بن عمر بن سليمان الدميجي


    طبراني (متوفاي360هـ)

    الطبراني ، سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم ، المعجم الكبير ، ج 12، ص 97ح12593، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي


    ابن عبد البر(متوفاي 463هـ)

    ابن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر، الاستيعاب في معرفة الأصحاب ، ج 3 ص 1091، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي


    ابن عساكر(متوفاي571هـ)

    ابن عساكر ، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي ، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل ، ج 42 ص 199، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1995 ، تحقيق : محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري


    تلمساني(متوفاي 644هـ)
    الجوهرة في نسب النبي وأصحابه العشرة ، اسم المؤلف: محمد بن أبي بكر الانصاري التلمساني المعروف بالبري (المتوفى : 644هـ) ، ج 1 ص 292


    صفدي (متوفاي764هـ)

    الصفدي ، صلاح الدين خليل بن أيبك الصفدي ، الوافي بالوفيات ، ج 21، ص 178، دار النشر : دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م ، تحقيق : أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى


    ابن كثير(متوفاي774هـ)

    ابن كثير ، إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء ، البداية والنهاية ، ج 7 ص 339 و ص 346، دار النشر : مكتبة المعارف – بيروت .


    ابن حجر عسقلاني(متوفاي852هـ)

    ابن حجر ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي ، الإصابة في تمييز الصحابة ، ج 4ص 567 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 - 1992 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي


    عبد القادربغدادي(متوفاي1093هـ)


    عبد القادر بن عمر البغدادي ، خزانة الأدب ولب لباب لسان العرب ، ج 6 ص 68، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد نبيل طريفي/اميل بديع اليعقوب


    مسلما با اين حديث صحيح ،كه حاوي كلمه « بعدي » نيز مي‌باشد، ابن تيميه و به تبع او مباركفوري رسوا مي شوند زيرا آن

    دو سعي كرده‌اند تا پرده اي بر چهره حقيقت كشيده و آن را آن گونه كه خود خواسته‌اند ، وانمود كنند.


    يك سؤال مهم :


    اكنون سؤال مهمي كه اينجا مطرح مي‌شود ، اين است كه اين آقايان، آيا حديثي با اين درجه اعتبار را در چنين كتب معتبري


    نديده‌اند ؟ و يا اين كه نخواسته‌اند ببينند تا ... الله اعلم .


    ــــــــــــ پی نوشت ـــــــــــــــــــــــــ ــــ

    1. الالباني ، محمد ناصر الدين ، السلسلة الصحيحة ، ج 5 ص222


    2. سليمان بن داود أبو داود الفارسي البصري ، مسند أبي داود الطيالسي ، متوفاي 204،ج 1 ص 360 ح 2752، دار النشر : دار المعرفة - بيروت .


    3. أحمد بن حنبل الشيباني ، ، متوفاي 241هـ ، مسند أحمد بن حنبل ، ج 1ص330 ، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر.


    4. أحمد بن حنبل الشيباني ، متوفاي 241هـ ، فضائل الصحابة ج 2 ص 682 ح1168، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. وصي الله محمد عباس


    5. الحاكم النيسابوري ، محمد بن عبدالله ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ص143ح4652، ( متوفاي 405هـ) ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا


    6. المستدرك بتعليق الذهبي ، ج 3 ص 143ح4652 ، كتاب معرفة الصحابة ، (قسم ) ذكر إسلام أمير المؤمنين علي رضي الله تعالى عنه .

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض






    پاسخ دوم :


    صحت حديث جعفر بن سليمان




    حديث جعفر بن سليمان ، همان حديثي است كه مباركفوري آن را رد نموده است ، در پاسخ به او مي‌گوييم :


    اين حديث در منابع بسياري از منابع اهل سنت از رسول خدا (ص) روايت شده است كه متن يكي از قديمي‌ترين آن را ذكر كرده سپس


    نظر علماي اهل سنت را در مورد آن ارائه مي‌كنيم :
    المصنف ابن ابي شيبه(متوفاي235هـ) :

    ابن ابي شيبه كه از قدمي‌ترين محدثين اهل سنت و از مشايخ بخاري است وكتاب المصنف او نيز از جمله‌ي قديمي‌ترين كتب حديثي


    اهل سنت است ، در اين كتاب اين گونه روايت مي‌كند :
    حدثنا عفان قال ثنا جعفر بن سليمان قال حدثني يزيد الرشك عن مطرف عن عمران بن حصين قال :


    بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم سرية و استعمل عليهم عليا فصنع علي شيئا أنكروه فتعاقد أربعة من أصحاب رسول الله صلى الله -


    عليه وسلم أن يعلموه وكانوا إذا قدموا من سفر بدأوا برسول الله صلى الله عليه وسلم فسلموا عليه ونظروا إليه ثم ينصرفون إلى رحالهم


    قال فلما قدمت السرية سلموا على رسول الله صلى الله عليه وسلم فقام أحد الأربعة فقال يا رسول الله ألم تر أن عليا صنع كذا وكذا


    فأقبل إليه رسول الله يعرف الغضب في وجهه فقال :


    « ما تريدون من علي ؟ ما تريدون من علي ؟ علي مني وأنا من علي وعلي ولي كل مؤمن بعدي » .
    . . . عمران بن حصين (صحابي) نقل مي‌كند كه رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم گروهي را اعزام نمود و علي بن أبي طالب عليه-


    السلام را به فرماندهي آن گمارد ، (آنان غنائمي به دست آوردند ) ، امير المؤمنين عليه السلام عملي انجام داد كه آنان را خوش نيامد،


    چهارنفراز آنها كه از اصحاب رسول خدا (ص) بودند ، با هم قرار گذاشتند وقتي كه پيامبر (ص) را ملاقات نمودند ، اين عمل علي عليه -


    السلام را به ايشان گزارش كنند، (و اين طور مرسوم بود كه ) وقتي مسلمانان از سفري بازمي‌گشتند ، اول خدمت رسول خدا صلى الله -


    عليه وآله و سلم رفته ، بعد از ديدار و سلام به حضرت ، (به خانه خود ) مي‌‌‌‌‌‌‌‌رفتند ، اين گروه نيز زماني كه به مدينه آمدند ،


    خدمت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم رفته و سلام كردند ، سپس يكي از آن چهارنفر عرض كرد :


    اي رسول خدا آيا مي داني كه علي چنين و چنان كرده است ؟ ، رسول خدا (ص) در حالي كه خشم در چهره‌اش پيدا بود ،


    به سمت او رفته و فرمود :


    «از علي چه مي‌خواهيد ؟ از علي چه مي‌خواهيد ؟ علي از من و من از علي‌ام و اوبعد از من ،ولي هر مؤمني است»1


    نظرات علماي طراز اول اهل سنت :

    اكنون گوشه‌اي از نظرات علماي اهل سنت را پيرامون اين حديث ، تقديم مي‌نماييم :

    ابن حجر عسقلاني :

    او در مورد حديث جعفر بن سليمان چنين مي‌‌گويد :
    و أخرج الترمذي بإسناد قوي عن عمران بن حصين في قصة قال فيها قال رسول الله صلى الله عليه و سلم :


    « ما تريدون من علي ؟ إن عليا مني و أنا من علي و هو ولي كل مؤمن بعدي » .
    اين حديث را ترمذي با سندي قوي از عمران بن حصين در ضمن جرياني كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نقل كرده است كه


    فرمود :


    « از علي چه مي‌خواهيد ؟ علي از من و من از علي‌ام و او بعد از من ولي هر مؤمني است » . 2


    ذهبي رجالي معروف اهل سنت :

    او بعد از نقل حديث جعفر مي‌گويد :

    . . . أخرجه أحمد في المسند و الترمذي و حسنه والنسائي .

    اين حديث را احمد در مسندش و ترمذي ـ كه سند آن را حسن معرفي نموده ـ‌ و نسايي نقل كرده اند. 3
    عبد القادر بغدادي(متوفاي1093هـ) :

    او نيز در مورد حديث جعفر بن سليمان مي‌نويسد :

    وأخرج الترمذي بإسنادٍ قويٍّ عن عمران بن حصين في قصةٍ قال فيها : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم :


    « ما يريدون من علي ؟ إن علياً مني وأنا من علي وهو ولي كل مؤمن بعدي » .
    اين حديث را ترمذي با سندي قوي از عمران بن حصين از رسول خدا نقل كرده است كه ضمن جرياني فرمود :


    « از علي چه مي‌خواهيد ؟ علي از من و من از علي‌ام و اوبعد از من ولي هر مؤمني است» . 4



    سيوطي (متوفاي911هـ) :

    او هم اين حديث را همراه تصحيح ابن جرير در كتاب خود منعكس كرده و مي نويسد:
    عَنْ عمرانَ بن حُصين قَالَ : بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ سَرِيَّةً وَاسْتَعْمَلَ عَلَيْهِمُ عَلِيًّا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَغَنِمُوا . . . فَقَالَ :


    « مَا تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيَ ؟ عَلِيٌّ مِني وَأَنَا مِنْ عَلِيَ ، وَعَلِيٌّ وَلِيُّ كُل مُؤْمِنٍ بَعْدِي » . (ش و ابن جرير و صحَّحَهُ ) .

    . . . عمران بن حصين (صحابي) نقل مي‌كند كه رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم گروهي را اعزام نمود و علي بن أبي طالب عليه -


    السلام را به فرماندهي آن گمارد ، آنان غنائمي به دست آوردند . . . نفر چهارم هم برخواست و همان حرف‌هاي آنان را تكرار كرد ،


    رسول خدا (ص) خشمگين به سمت او رفت و فرمود :


    « از علي چه مي‌خواهيد ؟ علي از من و من از علي‌ام و او بعد از من ، ولي هر مؤمني است »
    (اين حديث را ابن ابي شيبه و ابن جرير نقل كرده‌اند وابن جرير آن را تصحيح نموده‌است ) . 5


    او نيز در مورد اين حديث و نظر ابن جرير چنين مي‌نويسد :
    . . . فقال : ما تريدون من علي ؟ علي مني وأنا من علي وعلي ولي كل مؤمن بعدي . (ش وابن جرير وصححه ) .
    . . . و فرمود : « از علي چه مي‌خواهيد ؟ علي از من و من از علي‌ام و اوبعد از من ولي هر مؤمني است »


    (متقي هندي مي‌گويد : اين حديث را ابن ابي شيبه و ابن جرير نقل كرده‌اند وابن جرير آن را تصحيح نموده‌است) . 6

    و در جاي ديگري اين حديث را نقل و نظر خود را در مورد آن اين گونه مي‌نويسد :
    . . . علي مني وأنا من علي ، وعلي ولي كل مؤمن بعدي . (ش عن عمران بن حصين ؛ صحيح ) .
    فرمود :


    « علي از من و من از علي‌ام و او بعد از من ، ولي هر مؤمني است »


    (متقي هندي مي‌گويد : اين حديث را ابن ابي شيبه از عمران بن حصين نقل نموده‌است و صحيح است) . 7

    ساير منابع :


    علماي معروف ديگري نيز از اهل سنت ، اين حديث را روايت كرده‌اند كه به نام تعدادي از آنان اشاره مي‌كنيم :

    طيالسي(متوفاي204هـ)

    الطيالسي ، سليمان بن داود أبو داود الفارسي البصري الطيالسي ، مسند أبي داود الطيالسي ، ج 1 ص 111، دار النشر : دار المعرفة - بيروت


    احمدبن حنبل(متوفاي241هـ)

    احمدبن حنبل الشيباني ، مسند أحمد ، ج 4 ص 437 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر
    أحمد بن حنبل الشيباني ، فضائل الصحابة ، ج 2 ص 605و ج 2 ص 620و ج 2 ص 649، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. وصي الله محمد عباس


    ابوبكر شيباني(متوفاي287هـ)

    أبو بكر الشيباني ، أحمد بن عمرو بن الضحاك ، الآحاد والمثاني ، ج 4ص 278، ار النشر : دار الراية - الرياض - 1411 - 1991 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. باسم فيصل أحمد الجوابرة



    نسايي(متوفاي303هـ)

    النسائي ، أحمد بن شعيب أبو عبد الرحمن النسائي ، السنن الكبرى ، ج 5 ص 132، ذكر قول النبي صلى الله عليه وسلم «علي ولي كل مؤمن بعدي» ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411 - 1991 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د.عبد الغفار سليمان البنداري , سيد كسروي حسن .



    ابويعلي موصلي(متوفاي307هـ)

    ابويعلي ، أحمد بن علي بن المثنى أبو يعلى الموصلي التميمي ، مسند أبي يعلى ، ج 1ص 293، دار النشر : دار المأمون للتراث - دمشق - 1404 - 1984 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : حسين سليم أسد .



    روياني(متوفاي307هـ)

    الروياني ، محمد بن هارون الروياني أبو بكر ، مسند الروياني ، ج 1 ص 125، دار النشر : مؤسسة قرطبة - القاهرة - 1416 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : أيمن علي أبو يماني


    ابن حبان(متوفاي 354هـ)

    ابن حبان ، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي ، صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان ، ج 15 ص 373، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1414 - 1993 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : شعيب الأرنؤوط


    طبراني(متوفاي360هـ)

    الطبراني ، سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني ، المعجم الكبير ، ج 18 ص 128، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي .

    و ...



    ــــــــــــ پی نوشت ـــــــــــــــــــــــــ ــــ

    1. ابن أبي شيبة الكوفي ، أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي ، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، متوفاي 235هـ ،
    ج 6 ص 372 ، ح2121 3، دار النشر : مكتبة الرشد - الرياض - 1409 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : كمال يوسف الحوت .


    2. ابن حجر ، أحمد بن علي بن حجر العسقلاني الشافعي ، الإصابة في تمييز الصحابة ، متوفاي 852 ، ج 4 ص 569 ، دار النشر :
    دار الجيل - بيروت - 1412 - 1992 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي


    3. الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي ، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام ، متوفاي 748هـ ، ج 3ص 630 ، دار النشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت - 1407هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. عمر عبد السلام تدمرى ــ

    الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي ، سير أعلام النبلاء ، ج 8 ص 197، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي


    4. عبد القادر بن عمر البغدادي ، خزانة الأدب ولب لباب لسان العرب ، ج 6 ص 69، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد نبيل طريفي/اميل بديع اليعقوب


    5. السيوطي ، عبد الرحمن الحافظ ، جامع الاحاديث ( الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير) ، ج 16 ص 256 ح7866 وج 21ص 72.
    متقي هندي(متوفاي 975هـ)


    6. المتقي الهندي ، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين الهندي ، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال ، ج 13 ص 62، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1419هـ-1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمود عمر الدمياطي


    7. المتقي الهندي ، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين الهندي ، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال ، ج 11 ص 279، ح 32941 ، ج 13 ص 62 دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1419هـ-1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمود عمر الدمياطي .

  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض








    نگاهي به جايگاه جعفر بن سليمان در منابع اهل سنت :


    در خاتمه‌ي پاسخ دوم ، لازم و ضروري مي نمايد كه نگاهي هم به جايگاه جعفر بن سليمان در كتب اهل سنت داشته باشيم :

    1- او از رجال صحيح مسلم است


    او از زمره‌ي راويان كتابي است كه در نظر اهل سنت اصح كتب بعد از قرآن يعني صحيح مسلم است با توجه به اين نكته ،


    تضعيف او به معناي تضعيف روايات صحيح مسلم خواهد بود :



    ألباني در مورد جعفر و اين روايت او مي‌نويسد :

    . . . و هو ثقة من رجال مسلم و كذلك سائر رجاله و لذلك قال الحاكم : صحيح على شرط مسلم وأقره الذهبي .


    جعفر بن سليمان مورد اعتماد و از راويان مسلم است و ساير راويان اين حديث نيز موثق مي‌باشند ، به همين جهت است كه


    حاكم نيشابوري در مورد سند اين حديث گفته است : "اين حديث بنا به شرط مسلم ( نقل او در صحيحش) صحيح السند


    است و ذهبي هم به آن اقرار نموده است . 1

    ...توفي جعفر بن سليمان في سنة ثمان وسبعين ومئة ، أحتج به مسلم.

    جعفر بن سليمان در سال 178 هـ ، فوت نمود و مسلم به حديث او احتجاج نموده است . 2


    او در صحيحش سيزده روايت از جعفر بن مسلم نقل مي‌كند كه به يك مورد از آن اشاره مي‌كنيم :

    حدثنا يحيى بن يحيى أخبرنا جَعْفَرُ بن سُلَيْمَانَ عن أبي عِمْرَانَ الْجَوْنِيِّ عن عبد اللَّهِ بن الصَّامِتِ عن أبي ذَرٍّ قال قال لي


    رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم : «يا أَبَا ذَرٍّ أنه سَيَكُونُ بَعْدِي أُمَرَاءُ يُمِيتُونَ الصَّلَاةَ فَصَلِّ الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا فَإِنْ صَلَّيْتَ لِوَقْتِهَا كانت


    لك نَافِلَةً وَإِلَّا كُنْتَ قد أَحْرَزْتَ صَلَاتَكَ» . 3

    علاوه بر اين كه او از رجال و راويان صحيح مسلم است ، از طرف علماي اهل سنت نيز مورد توثيق قرار گرفته است از جمله :

    2- ذهبي از او با تعبير امام ياد مي‌كند


    چه توثيقي از اين بالاتر كه ذهبي او را با تعبيري چون امام ، معرفي مي‌نمايد :

    الامام أبو سليمان الضبعي البصري . كان ينزل في بني ضبيعة فنسب إليهم . 4
    3- يحيي بن معين او را توثيق مي‌كند


    و روى محمد بن عثمان العبسي عن يحيى بن معين قال :


    . . . وكان عندنا ثقة و روى عباس عن يحيى بن معين : ثقة . 5

    4- او رافضي نيست


    مباركفوري او را غالي در تشيع و رافضي دانسته و فحش دادن او را نسبت به ابوبكر و عمر ، از ابن حبان نقل كرده بود :

    ... جعفر بن سليمان و هو شيعي بل هو غال في التشيع . . . وقال ابن حبان في كتاب الثقات ... فإذا هو رافضي الحمار انتهى

    در جواب ادعاي او ، به نظريه دو تن از علماي برجسته اهل سنت استناد مي‌نماييم :
    الف : ذهبي (متوفاي748هـ)

    ذهبي ، رجالي معروف اهل سنت ، اين ادعا را رد كرده و مي‌نويسد :

    . . . وقد قيل لجعفر بن سليمان : تشتم أبا بكر وعمر ؟ قال : لا ، و لكن بغضاً يا لك و في صحة هذه عنه نظر ، فإنه لم يكن رافضياً ،


    حاشاه وقال زكريا الساجي : قوله بغضاً يا لك إنما عنى به جارين له ، كان قد تأذى بهما اسمهما أبو بكر و عمر . . .
    به جعفر بن سليمان گفته شده كه آيا أبو بكر وعمر را فحش مي‌دهي ؟ گفت : نه ، ولي هر چه بخواهي دشمن آنان‌ام .


    ( ذهبي مي‌گويد : ) صحت اين مطلب مورد اشكال است زيرا كه او هرگز رافضي نبوده و زكريا ساجي گفت : منظور او از اين كه گفته


    " ولي هر چه بخواهي دشمن آنان‌ام " تنها اين بوده كه او دو همسايه داشته كه از سوي آنان مورد آزار و اذيت قرار مي‌گرفته است ،


    اسم يكي ابوبكر و ديگري عمر بوده است . 6

    ... ويروى أن جعفرا كان يترفض فقيل له أتسب أبا بكر وعمر قال لا و لكن بغضا يا لك ، فهذا غير صحيح عنه .
    روايت شده كه جعفر رافضي است و به او گفته شده كه ابوبكر و عمر را فحش مي‌دهي ؟


    گفت : نه " ولي هر چه بخواهي دشمن آنان‌ام " (ذهبي مي‌گويد:) اين مطلب در مورد جعفر صحيح نيست . 7

    ب : محمد ناصر الدين ألباني :

    ألباني نيز در مورد ادعاي رافضي بودن جعفر ، مي‌گويد :

    إنه قال في ثقاته ( 6 / 140 ) : " كان يبغض الشيخين " . و هذا ، و إن كنت في شك من ثبوته عنه ، فإن مما لا ريب فيه أنه شيعي


    لإجماعهم على ذلك و لا يلزم من التشيع بغض الشيخين رضي الله عنهما و إنما مجرد التفضيل و الإسناد الذي ذكره ابن حبان برواية


    تصريحه ببغضهما ، فيه جرير بن يزيد بن هارون و لم أجد له ترجمة و لا وقفت على إسناد آخر بذلك إليه و مع ذلك فقد قال ابن حبان


    عقب ذاك التصريح : " و كان جعفر بن سليمان من الثقات المتقنين في الروايات غير أنه كان ينتحل الميل إلى أهل البيت .
    ابن حبان در مورد او در كتاب الثقات (ج 6ص140) گفته است: "او بغض شيخين را داشت " اين مطلب را اگر چه من نسبت به آن شك

    دارم ، ولي هيچ شكي نيست كه او شيعه است به دليل إجماع علما بر اين مطلب ،


    ( زيرا اولاً : ) از تشيع كسي ، بغض شيخين لازم نمي‌آيد ، و تشيع (دراصطلاح اهل سنت) صرف اعتقاد به برتري علي بر ابوبكر و عمر


    در فضائل است .


    و ثانياً : در سندي كه در آن به بغض جعفر نسبت به ابوبكر و عمرتصريح شده است ، جرير بن يزيد بن هارون وجود دارد كه مجهول الهوية


    مي‌باشد ( لذا سند آن ضعيف است ) و من سند ديگري را بر اين مطلب نيافتم.


    و ثالثاً : خود ابن حبان در ادامه اين مطلب مي‌گويد: جعفر بن سليمان از راويان مورد اعتماد و صاحب روايات متقن و قوي است جز آن


    كه به أهل بيت مايل بوده است . 8


    5- حديث اهل بدعت !!! ، مقبول است


    همان گونه كه گذشت ، مباركفوري پيروان اهل بيت عليهم السلام را با گستاخي تمام اهل بدعت مي خواند و مي نويسد:


    وقد تقرر في مقره أن المبتدع إذا روى شيئا يقوى به بدعته فهو مردود قال الشيخ عبد الحق الدهلوي في مقدمته و المختار أنه إن كان


    داعيا إلى بدعته و مروجا له رد وإن لم يكن كذلك قبل إلا أن يروي شيئا يقوى به بدعته فهو مردود قطعا انتهى .
    در جاي خودش ثابت شده‌است كه اگر بدعت گذار (او شيعه را بدعت گذار دانسته و منظور او در اينجا جعفر بن سليمان است) ، حديثي


    از پيامبر (ص) را كه موجب تقويت بدعتش مي‌شود (براي اهل سنت) ، روايت كند ، حديث او مردود است همان‌گونه كه شيخ عبد الحق


    دهلوي در مقدمه‌اش مي‌گويد : نظر من اين است كه راوي‌اي كه از اهل بدعت است ، اگر بدعتش را ترويج كند ، مردود و الاّ مقبول است


    مگر آنكه حديثي را روايت كند كه با آن بدعتش تقويت گردد ، كه در اين صورت قطعا مردود است .

    براي پاسخ به بلند پروازي‌هاي او به جوابي كه ألباني از بزرگان معاصر اهل سنت به او داده‌است ، اكتفاء مي‌كنيم:

    ألباني ـ‌ـ كه اهل سنت او را بخاري زمان مي‌نامند ــ در مورد اين ادعا و احاديث كساني كه از نگاه اهل سنت ، اهل بدعت خوانده


    مي‌شوند ، اين‌گونه سخن مي‌گويد :

    و كان جعفر بن سليمان من الثقات المتقنين في الروايات غير أنه كان ينتحل الميل إلى أهل البيت و لم يكن بداعية إلى مذهبه و ليس


    بين أهل الحديث من أئمتنا خلاف أن الصدوق المتقن إذا كان فيه بدعة و لم يكن يدعو إليها ، أن الاحتجاج بأخباره جائز .
    جعفر بن سليمان از راويان مورد اعتماد و صاحب روايات متقن و قوي است جز آن كه به أهل بيت مايل بوده است ، اما او به مذهب خود


    دعوت نمي‌كرده‌ است و هيچ اختلافي بين پيشوايان أهل حديث ما در اين مطلب وجود ندارد كه اگر راوي ِراستگو و متقني ، اهل بدعت


    باشد ولي به مذهبش دعوت نكند ، اخذ و تمسك به حديث‌هاي او صحيح و مجازاست

  6. #6
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض







    پاسخ سوم :

    روايت اجلح كندي ، معتبرة است


    مباركفوري حديث اجلح را نيز رد نمود در حالي كه به تصريح علماي اهل سنت ، حديث او ، حديثي حسن و معتبر بوده و اجلح نيز توسط


    جمهور اهل سنت توثيق شده‌است .


    1- تصريح ألباني :


    او حديث اجلح را شاهدي بر درستي حديث جعفربن سليمان مي‌داند و پس از نقل آن ، نظر خود را با صراحت در مورد آن ابراز مي‌دارد :

    و للحديث شاهد يرويه أجلح الكندي عن عبد الله بن بريدة عن أبيه بريدة قال : بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم بعثين إلى اليمن ،


    على أحدهما علي بن أبي طالب . . . فذكر القصة بنحو ما تقدم ، و في آخره : « لا تقع في علي ،فإنه مني و أنا منه و هو وليكم بعدي


    و إنه مني و أنا منه و هو وليكم بعدي » أخرجه أحمد (5/356) قلت : و إسناده حسن .

    و شاهد حديث ِحعفربن سليمان ، حديثي است كه آن را أجلح كندي از عبد الله بن بريده و او از پدرش بريده روايت كرده كه :


    رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دو گروه را كه فرماندهي يكي با علي بن أبي طالب عليه السلام بود ، به سمت يمن


    فرستاد ... بريده جريان را آن‌گونه كه گذشت ، نقل كرد تا آن كه رسول خدا (ص) فرمود :


    « به علي دشنام مدهيد زيرا او از من و من از اويم و او ولي شما بعد از من است ».


    اين حديث را احمد بن حنبل (5/356) روايت كرده است . و من مي گويم: سند اين حديث حسن است . 1



    2- تصريح حافظ عراقي :





    او كه سالها قبل از ابن تيميه و قرن‌ها نيز قبل از مباركفوري مي‌زيسته است ، پس از نقل اين حديث در مورد اجلح كندي مي‌نويسد :

    خرج أحمد من طريق الأجلح الكندي عن ابن بريدة عن أبيه قال : بعث رسول الله صلى الله عليه و سلم بعثين إلى اليمن على أحدهما


    علي والآخر خالد فقال : إذا التقيتما فعلي على الناس وإن افترقتما فكل منكم على حده فظهر المسلمون فسبوا فاصطفى علي امرأة من


    السبي لنفسه فكتب خالد إلى النبي صلى الله عليه و سلم بذلك فلما أتيته دفعت الكتاب فقرئ عليه فرأيت الغضب في وجهه فقلت :


    يا رسول الله هذا مكان العائذ بك فقال : « لا تقع في علي فإنه مني وأنا منه وهو وليكم بعدي » .

    قال جدنا للأم ، الزين العراقي : الأجلح الكندي وثقه الجمهور و باقيهم رجاله رجال الصحيح .


    أحمد ازطريق أجلح كندي و او از ابن بريده و او از پدرش روايت كرده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دو گروه را كه


    فرماندهي يكي با علي بود و ديگري با خالد به سمت يمن فرستاد و فرمود : هرگاه شما دو گروه با هم بوديد ، علي فرمانده كل است و


    اگر جدا بوديد ، هر يك فرمانده گروه خود است ، مسلمانان در آن درگيري پيروز شدند و دشمن به اسارت در آمد و علي از ميان اسرا ،


    كنيزي را براي خود برداشت ، خالد بن وليد در مورد اين جريان نامه‌اي به رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نوشت (وبه من داد تا آن


    را برسانم ) ، وقتي كه خدمت پيامبر (ص) رسيدم ، و نامه خوانده شد ، غضب را در چهره ايشان مشاهده نمودم ، عرض كردم اي رسول


    خدا ! من به شما پناه مي‌برم فرمود:


    « به علي دشنام مدهيد زيرا كه او از من و من از اويم و او ولي شما بعد از من است ».

    (مناوي مي‌گويد ) جد مادري من زين عراقي گفته است :


    أجلح كندي (كه در سند اين حديث قرار دارد ) را ، جمهور علما موثق مي‌دانند و ساير راويان اين حديث نيز راويان صحيح‌اند . 2

  7. #7
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض







    زين عراقي كيست؟


    او عبد الرحيم بن حسين بن عبد الرحمن بن أبي بكر متوفاي (806 هـ) و استاد ابن حجر عسقلاني رجالي معروف و متعصب اهل سنت


    است ، از او در منابع اهل سنت ، با تعابيري چون امام ، علامه ، حافظ كبير ، حافظ عصر و غيره ياد شده و هيثمي كه خود از


    استوانه‌هاي اهل سنت است ، سالها ملازم و خادم او بوده و نهايتاً ، داماد او شده‌ است ، همچنين او داري كتب و تصنيفات فراواني


    مي‌باشد .

    به عنوان نمونه ، سيوطي در مورد او چنين مي‌نويسد :

    الحافظ الإمام الكبير الشهير أبو الفضل زين الدين عبد الرحيم بن الحسين ابن عبد الرحمن بن أبي بكر بن إبراهيم العراقي حافظ العصر. . .


    و تقدم في فن الحديث بحيث كان شيوخ عصره يبالغون في الثناء عليه بالمعرفة كالسبكي و العلائي و العز بن جماعة و العماد بن كثير و


    غيرهم ونقل عنه الشيخ جمال الدين الإسنوي في المهمات و وصفه بحافظ العصر . . .

    او حافظ ، امام بزرگ و مشهور أبو الفضل ، زين الدين ، عبد الرحيم بن الحسين ابن عبد الرحمن بن أبي بكر بن إبراهيم العراقي ، حافظ عصر


    است . . . او در فن حديث سرآمد (عصر خود) گشت به گونه‌اي كه بزرگان عصراو همچون سبكي و علائي و عز بن جماعة و عماد بن كثير


    و غيره در تعريف و تمجيد او فراوان گفته و نوشته‌اند و شيخ جمال الدين إسنوي ، روايات او را در مسايل مهم و اساسي نقل كرده و از او


    با وصف حافظ عصر ياد كرده است ... 1

    ابن فهد مكي نيز در مورد او چنين مي گويد :

    عبد الرحيم بن الحسين بن عبد الرحمن بن أبي بكر بن إبراهيم الكردي الرازياني ثم المصري الشافعي الإمام الأوحد العلامة الحجة الحبر


    الناقد عمدة الأنام حافظ الإسلام فريد دهره ووحيد عصره من فاق بالحفظ والإتقان في زمانه وشهد له بالتفرد في فنه أئمة عصره . . .


    وقال الحافظ تقي الدين بن رافع وهو بمكة في سنة ثلاث وستين وقد مر به الشيخ عبد الرحيم : ما في القاهرة محدث إلا هذا والقاضي


    عز الدين بن جماعة فلما بلغه وفاة القاضي عز الدين وهو بدمشق قال : مابقي الآن بالقاهرة محدث إلا الشيخ زين الدين العراقي . . .

    أبو الحسن الهيثمي . . . فلما كان قبيل الخمسين صحب الحافظ أبا الفضل العراقي و لازمه أشد ملازمة إلى أن بلغ حمامه فخدمه وانتفع


    به وصاهره على ابنته .

    او عبد الرحيم بن حسين بن عبد الرحمن بن أبي بكر بن إبراهيم كردي رازياني مصري شافعي امام ، بي‌‌مانند ، علامه ، حجت ، دانشمند ،


    ناقد ، سرآمد مردم ، حافظ اسلام ، يگانه دوران و بي همانند عصرش ، كسي كه به درجه حافظ و استحكام در روايات رسيد و بزرگان


    زمانش به يگانگي او در فن حديث گواهي داده‌اند ... وحافظ تقي الدين بن رافع ــ كه در سال 763 هـ در مكه بوده و حافظ عراقي از او


    بهره‌مند بوده ، در مورد او گفته است : در قاهره محدثي جز او نيست و وقتي خبر فوت قاضي عز الدين را ــ كه ساكن دمشق بود ــ به


    قاضي عز الدين بن جماعة دادند ،گفت : الآن در قاهره محدثي به جز شيخ زين الدين عراقي باقي نمانده است ...

    أبو الحسن هيثمي ... زماني كه به حدود پنجاه سالگي رسيد ، مصاحب و ملازم حافظ أبوالفضل عراقي شد به او خدمت نمود و بهره برد

  8. #8
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض







    در ادامه ، بايد شبهه‌ي شيعه بودن اجلح را مورد دقت و بررسي قرار دهيم :

    ملاكهاي صحت حديث:


    مباركفوري ، با اين كه راستگويي اجلح كندي را پذيرفته ، اما به بهانه‌ي شيعه بودن (نه رافضي بودن ) ، حديث او را رد نموده و نوشته


    است :

    أجلح الكندي هذا أيضا شيعي قال في التقريب :


    أجلح بن عبد الله بن حجية يكنى أبا حجية الكندي يقال اسمه يحيى صدوق شيعي وكذا في الميزان و غيره.

    أجلح كندي هم شيعه است ، ابن حجر در كتاب تقريب التهذيب (در مورد او ) مي‌گويد :


    أجلح بن عبد الله بن حجية كه كنيه او أبو حجيه كندي مي‌باشد و گفته مي‌شود كه اسم او يحيى است ، بسيار راستگو و شيعه است


    در كتاب ميزان الاعتدلال ذهبي و غيره نيز (در مورد او) همين تعابير آمده است .

    در پاسخ به مباركفوري از سخن الباني كمك گرفته و به توضيح وي بسنده مي كنيم:


    فإن قال قائل :


    راوي هذا الشاهد شيعة و كذلك في سند المشهود له شيعي آخر و هو جعفر بن سليمان ، أفلا يعتبر ذلك طعنا في الحديث و علة فيه ؟ !

    اگر كسي بگويد :


    راوي اين حديثي كه شما به عنوان شاهد براي صحت حديث جعفر بن سليمان آورده‌ايد (يعني اجلح كندي ) ، شيعه است و همين‌طور


    است جعفر بن سليمان ، آيا اين موجب عيب و نقص در حديث نيست ؟ !

    در پاسخ مي‌نويسد :

    فأقول :


    كلاّ ، لأن العبرة في رواية الحديث إنما هو الصدق و الحفظ و أما المذهب فهو بينه و بين ربه فهو حسيبه و لذلك نجد صاحبي " الصحيحين "


    و غيرهما قد أخرجوا لكثير من الثقات المخالفين كالخوارج و الشيعة و غيرهم .


    در جواب او مي‌گويم :


    هرگز ، زيرا كه تنها معيار پذيرش حديث ، راستگويي و دقت راوي در نقل حديث است و مذهب او امري است كه بين او و خدايش


    مي‌باشد ( و ربطي به راوي بودن او ندارد ) ، به همين دليل است كه مي‌بينيم ، مؤلف صحيح بخاري و مسلم (كه صحيح‌ترين‌ِكتاب‌ها


    در ميان اهل سنت است) و مؤلفان ديگر ، احاديث بسياري از راويان موثقي‌كه مذهبشان مخالف مذهب اهل سنت است ، مثل خوارج و


    شيعه و غيره روايت نموده‌اند . 1

  9. #9
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض







    تعجب ألباني از انكار و دروغ دانستن اين حديث :

    ألباني ، در پايان سخنان خود پيرامون اين حديث شريف از جمله تصحيح اين حديث و غيره كه قبلا گذشت ، تعجب و شگفتي خود را از


    انكار ابن تيميه و همين طور انگيزه او را از اين انكار ، اين گونه بيان مي‌نمايد :


    فمن العجيب حقا أن يتجرأ شيخ الإسلام ابن تيمية على إنكار هذا الحديث و تكذيبه في " منهاج السنة " (4/104) كما فعل بالحديث


    المتقدم هناك . . . فلا أدري بعد ذلك وجه تكذيبه للحديث إلا التسرع و المبالغة في الرد على الشيعة ، غفر الله لنا و له .



    از چيزهايي كه واقعا مورد تعجب و شگفتي شده است ، اين است كه شيخ الاسلام ابن تيميه بر إنكار اين حديث و دروغ دانستن آن در




    كتاب منهاج السنة (ج4 ص104) جرأت نموده ، همان طور كه او با حديث قبلي نيز چنين برخوردي كرده است ...


    من نمي‌دانم با طرح اشكال دلالي او ، ديگر چه دليلي براي دروغ دانستن اين حديث وجود دارد جز شتاب و عجله و زياده‌روي او در رد


    شيعه ، خداوند ما و او را بيامرزد . 1

  10. #10
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض








    نتيجه نهايي :





    نتيجه‌ي مباركي كه تا اينجا به دست آمد ، اين است كه هيچ دليل منطقي و معقولي براي انكار و دروغ شمردن اصل اين حديث شريف و


    صدور آن از ر‌‌‌سول خدا (ص) ، وجود ندارد مگر تعصبهاي كور كه خدا نكند كسي در منجلاب آن غوطه‌ور گردد .

    بحث محتوايي اين حديث :

    غباري كه ما در اين مجال به دنبال زدودن آن از چهره‌ي تابناك حقيقت بوده‌ايم ، غبار انكار اصل و اساس اين حديث بود وآنچه نسبت به


    اين حديث باقي مي‌ماند ، بحث محتوايي اين حديث شريف مي‌باشد كه بايد بگوييم : اگرچه محتواي آن نيز بسيار روشن و صريح است اما


    متأسفانه به جهت شبهه‌اي كه براي مريدان خود متوجه آن ساخته‌اند آن ر ا در هاله‌اي از ابهام قرار داده و بلكه وارونه جلوه داده اند كه


    البته جا دارد تا مقاله‌اي مستقل و مفصل پيرامون آن تدوين گردد و بحمد الله تدوين گشته كه به زودي ارائه مي‌گردد و آنچه در اين جا به


    آن مي‌پردازيم جوابي مختصر به شبهه‌ي محتوايي خواهد بود :

    معناي لفظ «ولي» :

    طبق اقرار بعضي از علماي متقدم اهل سنت ، بهترين و رساترين عبارتي كه مي‌تواند خلافت بعد از پيامبر (ص)را ثابت كند ، كلمه‌ي


    « وليكم بعدي » است و همچنين خلفاي اهل سنت براي معرفي خود به عنوان خليفه‌ي پيامبر (ص) ، و نيز هنگام نصب فرمانداران از


    واژه «ولي» استفاده مي‌كردند :

    ابن سعد از بزرگان اهل سنت و متوفاي230هـ ، در مناظره‌اي ساختگي كه بين شيعه (و به تعبير او رافضي ) و سني مطرح نموده‌است ،


    از طرف فرد سني مي گويد: رساترين و فصيح ترين كلمه اي كه خلافت فردي را ثابت مي كند ، لفظ « وليكم من بعدي » است، و اگر


    پيامبر (ص) قصد جانشيني علي را داشت بايد مي گفت: « علي وليكم من بعدي » و حال آن كه از لفظ « مولي» استفاده كرده


    است.

    ... فقال له الرافضي : ألم يقل رسول الله عليه السلام لعلي « من كنت مولاه فعلي مولاه » فقال أما والله أن لو يعني بذلك الإمرة


    والسلطان لأفصح لهم بذلك كما أفصح لهم بالصلاة والزكاة وصيام رمضان وحج البيت و لقال لهم : أيها الناس هذا وليكم من بعدي .


    ... رافضي به عالم سني گفت : آيا رسول خدا عليه السلام به علي (ع) نفرمود : « من كنت مولاه فعلي مولاه » عالم سني در


    جواب گفت : قسم به خدا اگر منظور رسول خدا (ص) اميري و حاكميت مي‌بود ، فصيح‌تر از اين سخن مي‌گفت همان‌گونه كه در مورد نماز


    زكات وروزه ماه رمضان وحج خانه خدا فصيح سخن گفته است و به مردم مي‌فرمود : أيها الناس هذا وليكم من بعدي . 1



    اما بعدها كه علماي بزرگوار شيعه ، احاديثي با لفظ « ولي » از منابع خودشان و با سند صحيح ، ارائه كردند ، آنها را نيز ، فصيح و رسا


    ندانستند و همين سرگذشت براي الفاظ « أولي بكم بعدي » و «خليفتي من بعدي» و ... تكرار گشت .

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •