صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 60

موضوع: نگاهی به حدیث منزلت

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    به نام خدا





    نگاهى به مقامات حضرت هارون در قرآن

    پيش از آن كه به بررسى دلالت هاى حديث منزلت بپردازيم، لازم است به مقامات حضرت هارون عليه السلام نگاهى بنماييم و

    بدانيم آن حضرت چه مقام ها و منزلت هايى نسبت به موسى عليه السلام داشته، تا معلوم شود كه على عليه السلام چه

    منزلت ها و مقام هايى در رابطه با پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله دارد.

    براى آگاهى از اين مطلب بايد به قرآن كريم مراجعه كنيم تا از مقامات حضرت هارون آگاه شويم; چرا كه با بررسى آيات قرآن،


    به خوبى استفاده مى شود كه جناب هارون داراى اين مقام ها بوده است:

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    به نام خدا





    1 . نبوّت

    نخستين مقام حضرت هارون مقام پيامبرى بود. خداوند متعال مى فرمايد:

    (وَوَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِيًّا).1

    و ما از رحمت خويش به او (موسى عليه السلام)، برادرش هارون را ـ كه پيامبر بود ـ عطا كرديم.

  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    به نام خدا





    2 . وزارت

    دومين مقام حضرت هارون مقام وزارت بود. وزير كسى است كه بار سنگين مسئوليّت امير را بر دوش كشيده و متصدّى انجام آن شود.

    اين مقام را خداوند متعال از زبان موسى عليه السلام اين گونه بيان مى فرمايد كه موسى عليه السلام به خداوند متعال عرضه داشت:


    (وَاجْعَلْ لي وَزيرًا مِنْ أَهْلي * هارُونَ أَخي).1

    و براى من از خاندانم وزيرى قرار بده، برادرم هارون را.


    هم چنين خداوند متعال در سوره فرقان پيرامون اين مقام مى فرمايد:

    (وَلَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَجَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزيرًا).2


    و هر آينه ما به موسى كتاب داديم و برادرش هارون را وزيرش قرار داديم.


    در سوره قصص نيز سخن از وزارت هارون به ميان آمده است، آن جا كه از زبان موسى عليه السلام نقل مى كند و مى فرمايد:


    (وَأَخي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنّي لِسانًا فَأَرْسِلْهُ مَعي رِدْءًا يُصَدِّقُني).3


    و برادرم هارون، زبانش از من گوياتر است. پس او را همراه من بفرست تا ياور من باشد و مرا تصديق كند.

  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    به نام خدا



    3 . خلافت و جانشينى

    يكى ديگر از مقام هاى حضرت هارون، مقام خلافت و جانشينى او از موسى عليه السلام است.


    خداوند اين مقام را چنين بيان مى فرمايد:


    (وَقالَ مُوسى لاَِخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَأَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ).1

    و موسى به برادرش هارون گفت: در ميان قومم جانشين من باش و (امور آن ها را) اصلاح كن و از راه مفسدان


    پيروى نكن.

  5. #15
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    4، 5 و 6 . اخوت، مشاركت در رسالت، تكيه گاه محكم



    چهارمين، پنجمين و ششمين مقام حضرت هارون از منظر قرآن، مقام خويشاوندى او با حضرت موسى عليه السلام است و اين كه


    هارون در رسالت حضرت موسى شريك بوده و تكيه گاه او بوده است.


    حضرت موسى عليه السلام از خداوند چنين درخواست كرد:


    (وَاجْعَلْ لي وَزيرًا مِنْ أَهْلي * هارُونَ أَخي * اشْدُدْ بِهِ أَزْري * وَأَشْرِكْهُ في أَمْري).1


    و براى من وزيرى از خاندانم قرار بده،


    برادرم هارون را.


    و او را تكيه گاه محكمى براى من قرار داده


    و در كار من شريك گردان.

  6. #16
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    به نام خدا




    نگاهى به مقام ها و منزلت هاى على عليه السلام



    طبق آن چه كه در حديث منزلت آمده است، پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله با اين بيان، تمامى مقام ها و منزلت هاى هارون را ـ كه


    قرآن براى او اثبات كرده و موارد ديگرى كه به زودى خواهيم گفت ـ براى امير مؤمنان على عليه السلام اثبات نموده است;


    مگر منصب نبوّت و پيامبرى.


    پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله در اين حديث، تمام مناصب هارون ـ حتى نبوّت و پيامبرى ـ را به طور مطلق بيان فرمود;


    ولى اين منصب را استثنا نمود; چرا كه ضرورت ايجاب مى كند كه پيامبرى بعد از او نخواهد بود.


    بنا بر اين هر منزلتى جز منصب نبوّت كه براى هارون ثابت شده، براى حضرت على عليه السلام نيز ثابت خواهد شد.


    در توضيح اين موضوع مى گوييم:


    تنها تفاوت ميان مقامات و منازل معنوى بين على عليه السلام و هارون اين است كه على عليه السلام پيامبر نيست;


    ولى آن حضرت برخى از خصوصيّات و اوصافش را در خطبه قاصعه اين گونه بيان كرده و مى فرمايد:


    ولقد علمتم موضعي من رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله بالقرابة القريبة والمنزلة الخصيصة، وضعني في حجره وأنا ولد، يضمّني إلى صدره


    ويكنفني في فراشه ويمسّني جسده ويشمّني عرفه، وكان يمضغ الشيء ثمّ يلقمنيه، وما وجد لي كذبة بقول ولا خطلة في فعل،


    ولقد قرن اللّه به صلى اللّه عليه وآله من لدن أن كان فطيماً أعظم ملك من ملائكته، يسلك به طريق المكارم ومحاسن أخلاق العالم،


    ليله ونهاره.


    ولقد كنت اتّبعه اتّباع الفصيل أثر أمّه، يرفع لي في كلّ يوم من أخلاقه عَلَما، ويأمرني بالإقتداء به.


    ولقد كان يجاور في كلّ سنة بحراء، فأراه ولا يراه غيري، ولم يجمع بيت واحد يومئذ في الإسلام غير رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله و


    خديجة وأنا ثالثهما;


    شما از موقعيت من نسبت به رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در خويشاوندى نزديك آگاهيد و مقام و منزلت ويژه مرا مى دانيد.


    پيامبر مرا در اتاق خويش مى نشاند در حالى كه كودك بودم. مرا در آغوش خود مى گرفت و در بستر مخصوص خود مى خوابانيد و


    مرا از خود جدا نمى كرد.


    و بوى خوش خويش را به من مى بويانيد، و لقمه را مى جويد آن گاه در دهان من مى نهاد.


    هرگز دروغى در گفتار من و اشتباهى در كردارم نيافت. از همان لحظه اى كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله را از شير گرفتند،


    خداوند بزرگترين فرشته خود را مأمور تربيت پيامبر صلى اللّه عليه وآله كرد تا شب و روز او را به راه هاى بزرگوارى، راستى و اخلاق نيكو


    راهنمايى كند. من همواره با پيامبر صلى اللّه عليه وآله بودم.


    پيامبر هر روز نشانه تازه اى از اخلاقش برايم آشكار مى نمود و به من فرمان مى داد كه به او اقتدا كنم. هر سال مدّتى را در غار


    حراء مى گذراند، تنها من او را مشاهده مى كردم و غير من او را نمى ديد.


    در آن روزها، در هيچ خانه اى اسلام راه نيافت مگر خانه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله كه خديجه عليها السلام هم در آن بود و من


    سومين آن ها بودم.


    اين فراز را به دقّت بنگر كه حضرتش مى فرمايد:


    أرى نور الوحي والرسالة وأشمّ ريح النبوّة، ولقد سمعت رنّة الشيطان حين نزل الوحي عليه، فقلت: يا رسول اللّه! ما هذه الرنّة؟


    فقال: هذا الشيطان قد أيس من عبادته;


    من نور وحى و رسالت را مى ديدم و بوى نبوّت را استشمام مى كردم. هنگامى كه بر آن حضرت وحى نازل شد، من ناله شيطان را


    شنيدم، گفتم: اى رسول خدا! اين ناله چيست؟


    فرمود: اين شيطان است كه از عبادت خويش مأيوس گرديده است.


    اكنون به دقّت سخن پيامبر به على عليهما السلام را ملاحظه كنيد كه فرمود:


    إنّك تسمع ما أسمع وترى ما أرى إلاّ أنّك لست بنبيّ ولكنّك وزير وإنّك لعلى خير;1


    به راستى آن چه را من مى شنوم تو مى شنوى و آن چه را مى بينم تو مى بينى، جز اين كه تو پيامبر نيستى; ب




    لكه وزير من بوده و به راه خير مى روى.


    با تأمّل در اين جملات به خوبى روشن مى شود كه چگونه آيات قرآن با احاديث پيامبر و سخن امير مؤمنان على عليه السلام در خطبه


    قاصعه هماهنگ است. هر چند حضرت على عليه السلام پيامبر نيست; ولى نور وحى و رسالت را ديده و بوى نبوّت را استشمام كرده


    است.


    اكنون مى پرسيم:


    آيا فكر مى كنيد اين مقام و رتبه امير مؤمنان على عليه السلام با مقام و منزلت همه صحابه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله قابل


    مقايسه است؟


    آيا اگر تمامى درجات و كمالات اصحاب پيامبر صلى اللّه عليه وآله را در يك كفّه ترازو قرار دهيم و اين مقام و منزلت امير مؤمنان


    على عليه السلام را در كفّه ديگر، گمان مى كنيد با هم برابرى كنند؟


    بنا بر اين چگونه برخى مى خواهند پاره اى از آن فضايل خيالى را بر اين مقام و منقبت والا برترى دهند؟


    حضرت على عليه السلام پيامبر نبود; اما بوى نبوّت را استشمام كرده بود. به راستى اگر با دقّت بنگريم اين عبارت چه معنايى دارد؟


    معنايى بس ژرف و دقيق دارد كه عقل ها و فهم هاى ما از درك آن ناتوان است... .


    آرى على عليه السلام پيامبر نيست; اما وزير است.


    وزير براى چه شخصيّتى؟


    براى پيامبرى كه شريف ترين و والاترين پيامبران، اشرف مرسلين، بزرگوارترين آن ها و نزديك ترين آن ها به خداوند سبحان است.


    بنا بر اين وزارت چنين شخصيتى با وزارت حضرت موسى عليه السلام بسيار متفاوت است ; از اين رو كجا هارون به اين مقام و مرتبه


    مى تواند برسد؟


    اكنون سخن ما در برترى امير مؤمنان على عليه السلام بر هارون نيست; بلكه سخن در آن است كه بين او و ابوبكر كدام سزاوار


    خلافت رسول خدا صلى اللّه عليه وآله هستند؟

  7. #17
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    به نام خدا




    آغاز بعثت و وزارت على عليه السلام

    يكى ديگر از احاديثى كه بر وزارت على عليه السلام براى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله دلالت مى كند، حديثى است كه پيش تر


    از آن سخن گفته ايم; حديث يوم الدار و روز هشدار، همان روزى كه پيامبر در آغاز بعثت نزديكان خود را جمع كرد و فرمود:

    فأيّكم يوازرني على أمري هذا؟;

    كدام يك از شما مى پذيرد كه وزير و ياور من در اين كار باشد؟

    امير مؤمنان على عليه السلام عرضه داشت:

    أنا يا نبي اللّه! أكون وزيرك عليه;

    من اى رسول خدا! وزير و ياور شما در اين مسئوليت خواهم بود.

    پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود:

    إنّ هذا أخي ووصيّي وخليفتي فيكم فاسمعوا له وأطيعوا.1

    به راستى اين، برادر، وصى و جانشين من در بين شما است. پس به سخن او گوش فرا دهيد و از او فرمان ببريد.

    حلبى در سيره خود اين قضيّه را چنين نقل مى كند:

    در اين هنگام على عليه السلام اعلام آمادگى كرد و پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله به او فرمود:

    إجلس! فأنت أخي ووزيري ووصيّي ووارثي وخليفتي من بعدي.2

    بنشين كه تو برادر، وزير، وصى، وارث و جانشين من، بعد از من خواهى بود.

  8. #18
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    وزارت على عليه السلام و دعاى پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله


    نگارندگان تاريخ مدينة دمشق، المرقاة، الدرّ المنثور و الرياض النضره اين روايت را از ابن مردويه، ابن عساكر، خطيب بغدادى و



    ديگران نقل كرده اند كه اسماء بنت عميس گويد: از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله شنيدم كه به درگاه الهى چنين عرضه مى داشت:


    اللهمّ إنّي أقول كما قال أخي موسى:


    اللهمّ اجعل لي وزيراً من أهلي أخي عليّاً، اشدد به أزري وأشركه في أمري كي نسبّحك كثيراً ونذكرك كثيراً،


    إنّك كنت بنا بصيراً.1


    خداوندا! من همانى را به تو مى گويم كه برادرم موسى گفت: خدايا! براى من از خاندانم وزيرى قرار ده، برادرم على را،


    به وسيله او پشت مرا محكم دار، او را در كار من شريك كن تا تو را بسيار تسبيح كنيم و زياد به ياد تو باشيم كه تو به


    ما بينا هستى.


    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــ

    1 . تاريخ مدينة دمشق: ترجمه امام على عليه السلام، 1 / 120 و 121، حديث 147، الدرّ المنثور: 5 / 566، الرياض النضره: 3 / 118.

  9. #19
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    جايگاه ويژه




    حضرت على عليه السلام جايگاه ويژه اى نسبت به پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله دارد كه در آن خطابه شيوا مى فرمايد:




    شما از جايگاه من نسبت به رسول خدا صلى اللّه عليه وآله آگاه هستيد كه خويشاوندى نزديك با آن حضرت دارم.




    اين خويشاوندى نزديك همان است كه در جريان موسى و هارون عليهما السلام، حضرت موسى از خدا طلب كرد و عرضه داشت:




    (وَاجْعَلْ لي وَزيرًا مِنْ أَهْلي * هارُونَ أَخي).




    براى من از خاندان خودم وزيرى قرار ده، هارون برادرم را.




    به همين جهت است كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله ـ چنان چه خواهيم گفت ـ در جريان اعلام برادرى بين خود و على عليهما السلام





    حديث منزلت را ذكر فرموده است.

  10. #20
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    به نام خدا




    اولويّت ويژه


    ويژگى هاى امير مؤمنان على عليه السلام فراتر از اين گفتار است. افزون بر اين كه خداى متعال در آيه ديگرى مى فرمايد:

    ( وَ أُولُوا اْلأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْض في كِتابِ اللّهِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُهاجِرينَ ).1

    و در كتاب خدا; ارحام و خويشاوندان از مؤمنان و مهاجران به يكديگر سزاوارترند.

    اين ويژگى هاى سه گانه ـ يعنى ايمان، هجرت و خويشاوندى ـ بر هيچ كسى جز حضرت على عليه السلام قابل انطباق نيست.


    بنا بر اين روشن مى شود كه خويشاوندى نزديك يك پايه از پايه هاى استوار خلافت و ولايت پس از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله است.

    فخر رازى در تفسير اين آيه به نقل استدلال محمّد بن عبداللّه بن حسن مثنّى فرزند امام حسن مجتبى عليه السلام ـ كه مردى عالم،


    فاضل وآشناى به قرآن كريم بود ـ پرداخته و مى نويسد:


    جناب محمّد، فرزند عبداللّه بن حسن مثنّى پسر امام حسن مجتبى عليه السلام، در نامه اى كه به منصور خليفه عبّاسى نوشت به


    اين آيه استدلال كرد.

    منصور در پاسخ او نوشت: عبّاس به پيامبر از على سزاوارتر است; زيرا عبّاس عموى پيامبر بوده و على پسرعموى آن حضرت.

    فخر رازى با اين كه از عبّاسيان نيست، اما اين ادّعاى عبّاسيان را پذيرفته است; ولى نه به خاطر دوستى با بنى العبّاس; بلكه به


    خاطر... .

    البته خود فخر رازى مى داند كه عبّاس گرچه عموى پيامبر است، اما او از مهاجران نيست; زيرا عبّاس بعد از فتح مكّه به مدينه آمده بود


    و پيامبر فرموده بود كه بعد از فتح مكه، ديگر هجرتى نيست. بنا بر اين تنها كسى كه از مهاجران قرابت و خويشاوندى با پيامبر دارد


    حضرت على عليه السلام است.

    از طرفى انصاف اين است كه در ميان صحابه پيامبر، جز حضرت على عليه السلام، مؤمنان و مهاجران بسيارى هستند; اما هيچ كدام از


    آن ها با رسول خدا صلى اللّه عليه وآله خويشاوندى ندارند. تنها عبّاس باقى مى ماند كه او هم از مهاجران نيست. پس اين آيه با هيچ


    كسى جز حضرت على عليه السلام قابل انطباق نخواهد بود.

    گفتنى است كه فخر رازى در اين جا با عبّاسيان و منصور عبّاسى موافقت مى نمايد و با هاشميان و علويان مخالفت مى كند تا ـ به گمان


    او ـ نتوان به اين آيه بر امامت امير مؤمنان على عليه السلام استدلال نمود.

    بنا بر اين، آيه شريفه (وَأُولُوا اْلأَرْحامِ) دليل ديگرى بر امامت امير مؤمنان على عليه السلام خواهد بود و از همين جا آشكار مى شود كه


    استدلال امير مؤمنان على عليه السلام به اين آيه و مطرح كردن خويشاوندى نزديك، اشاره اى به اين نكته از آيه شريفه داشته است كه


    اين آيه در مسأله امامت و ولايت دخالت دارد.

    افزون بر اين كه عبّاس با امير مؤمنان على عليه السلام در غدير خم بيعت كرد و بر بيعت خود پابرجا ماند و با غير آن حضرت بيعت ننمود


    و در ماجراى سقيفه خدمت امير مؤمنان على عليه السلام آمد و از او خواست كه تجديد بيعت نمايد.

    از اين رو عبّاس، استحقاق امامت و خلافت بعد از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله را نخواهد داشت.


    اگر به خاطر بياوريد، ما در آغاز پژوهش گفتيم كه طبق نظرى، امامت از آنِ عبّاس است; اما اين ديدگاه قابل ذكر نيست و پژوهش درباره


    آن بى فايده است.

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •