صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 60

موضوع: نگاهی به حدیث منزلت

  1. #21
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    به نام خدا




    شركت در امور

    مقامى كه در آيه اى ديگر آمده، اين است كه موسى عليه السلام از خدا مى خواهد كه هارون را شريك او در كارهايش گرداند،


    آن جا كه مى فرمايد:

    (وَأَشْرِكْهُ في أَمْري).1

    او را در كار من شريك ساز.

    يعنى هارون در تمام مسئوليت هايى كه به عهده جناب موسى عليه السلام نهاده شده بود، شريك بوده و در تمام مناصب و مقام هايى


    كه به او داده شده است شريك خواهد بود.

    به مقتضاى اين حديث، اين مقام براى امير مؤمنان على عليه السلام ثابت خواهد شد و آن حضرت در همه امور ياور پيامبر اكرم


    صلى اللّه عليه وآله خواهد بود مگر در منصب نبوّت.


    بنا بر اين امير مؤمنان على عليه السلام به غير از نبوّت، در هر منصب و مقامى با پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله شريك خواهد بود.

    يكى از مسئوليت هاى پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله تعليم و تفسير قرآن بود، آن جا كه مى فرمايد:

    (وَأَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ).2

    و ما بر تو قرآن را نازل كرديم تا آن چه را كه به سوى مردم نازل شده است براى آنان روشن سازى، شايد كه بينديشند.

    هم چنين به آن حضرت حكمت عطا شده است، آن جا كه مى خوانيم:

    (وَأَنْزَلَ اللّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ...).3

    و خدا كتاب و حكمت را بر تو نازل فرمود.

    هم چنين از شئون آن حضرت اين است كه در اختلافات، مرجع مردم بوده است، آن جا كه مى فرمايد:

    (لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذي يَخْتَلِفُونَ فيهِ).4

    تا آن چه را كه در آن اختلاف مى كردند براى آنان روشن سازد.

    همين طور طبق اين آيه آن حضرت حاكم بر مردم بود:

    (إِنّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ بِما أَراكَ اللّهُ).5

    به راستى كه ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم تا به آن چه خداوند به تو آموخته است در ميان مردم قضاوت كنى.

    از طرفى پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله بر مردم از خودشان سزاوارتر و حكمش نافذ است، آن جا كه مى فرمايد:

    (النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ...).6

    پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان اولى و سزاوارتر است... .

    امير مؤمنان على عليه السلام، در تمامى اين مقام ها، مناصب و موارد ديگر ـ كه قرآن براى پيامبر صلى اللّه عليه وآله اثبات مى كند ـ


    شريك و هميار پيامبر است و او نيز چنين مقام ها و مناصب را دارا خواهد بود.

    در يك جمله كوتاه آن حضرت، نفس پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله است و در تمامى كمالات و مقامات آن جناب، به غير از نبوّت،


    شريك بود. اين همان مطلبى است كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله در آيه مباهله، حضرت على عليه السلام را به عنوان نفس و جان


    خود معرفى نمود.


    آن جا كه مى فرمايد:


    (قُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَكُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ).7

    بنا بر اين امير مؤمنان على عليه السلام بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر و حكمش نافذتر است.


    همو مبيّن و مفسّر قرآن، بيان گر احكام و حاكم على الاطلاق و مرجع اختلافات خواهد بود.

    آيا با وجود چنين شخصى مى توان گفت شخص ديگرى جانشين پيامبر شود؟

    آيا عقل مى پذيرد چنين انسانى كنار زده شود و كسى كه ذرّه اى از اين مقامات را ندارد و بويى از آن هم نبرده خليفه شود؟

    گويى با بودن امير مؤمنان على عليه السلام پس از پيامبر، خود پيامبر زنده است;


    زيرا كه او جان رسول خدا صلى اللّه عليه وآله و شريك امر آن حضرت بود.

  2. #22
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    به نام خدا




    پشتيبانى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله

    از موارد درخواست حضرت موسى عليه السلام از خدا درباره هارون، درخواست پشتيبانى وى از موسى عليه السلام بود، آن جا كه به


    درگاه خدا عرضه داشت:

    (اُشْدُدْ بِهِ أَزْري).1

    به وسيله او پشت مرا محكم كن.

    خداوند نيز دعاى موسى عليه السلام را مستجاب كرد و فرمود:

    (سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخيكَ).2

    به زودى بازوان تو را به وسيله برادرت محكم مى كنيم.

    بنا بر اين، مقام پشتيبانى پيامبر خاتم صلى اللّه عليه وآله مخصوص امير مؤمنان على عليه السلام خواهد بود.


    گذشته از رواياتى كه در اين خصوص رسيده است.

    شكى نيست كه بار ختم رسالت كه بر دوش پيامبر خاتم نهاده شده، از تمام مسئوليت ها بزرگ تر و سنگين تر بوده و به جز


    پيامبر گرامى اسلام صلى اللّه عليه وآله كسى تحمّل آن بار را ندارد.

    همان طور كه در احاديث پيشين گذشت پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله دعا نمود كه امير مؤمنان على عليه السلام در اين مسئوليت


    خطير پشتيبان او بوده و بازوى تواناى او باشد.

    پرواضح است كه پشتيبانى پيامبر خاتم صلى اللّه عليه وآله از پشتيبانى حضرت موسى عليه السلام بسيار متفاوت است و اختلاف بين


    اين دو مقام به سان اختلاف مقام خاتم المرسلين صلى اللّه عليه وآله با حضرت موسى عليه السلام است.

  3. #23
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    به نام خدا



    اصلاح و ساماندهى امور

    هفتمين مقامى كه از آيه استفاده مى شود، اصلاح و ساماندهى امور است.


    خداوند متعال از زبان موسى عليه السلام مى فرمايد كه به خداوند عرضه داشت:

    (وَقالَ مُوسى لاَِخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَأَصْلِحْ).1

    و موسى به برادرش هارون گفت: در قوم من جانشين من باش و امور آنان را اصلاح كن.

    هم چنان كه هارون مصلح اُمّت موسى عليه السلام بود و به جاى او امور اُمّتش را اصلاح و ساماندهى مى كرد، در اين امّت نيز اين


    مقام و منزلت به على بن ابى طالب عليه السلام واگذار شده است.


    اوست كه بايد امور امّت پيامبر را اصلاح و ساماندهى كند و جلوى فتنه ها را بگيرد و مردم را از كژى ها و انحرافات حفظ نمايد.

    پرواضح است كسى كه به طور مطلق و در همه امور مصلح باشد، به طور حتم بايد خود در هر حالى صالح باشد; هم چنين كسى كه در


    همه شئون مصلح است، بايد از صلاح و فساد هر چيز آگاه باشد تا مبادا به اسم اصلاح، فساد را ترويج نمايد.

    از اين رو، اين مقام و منزلت امير مؤمنان على عليه السلام، عصمت و علم لدنّى آن حضرت را در پى دارد.

  4. #24
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    به نام خدا




    علم و آگاهى

    يكى ديگر از منزلت هاى هارون آن بود كه پس از موسى عليه السلام داناترين و آگاه ترين بنى اسرائيل بود.


    و با در نظر گرفتن اين كه حضرت على عليه السلام به منزله هارون است، بايد اين منزلت و مقام براى آن حضرت نيز ثابت باشد.


    امير مؤمنان على عليه السلام در همان خطبه قاصعه به اين فضيلت اين گونه اشاره مى فرمايد:

    كنت اتّبعه اتّباع الفصيل أثر أمّه; يرفع لي في كلّ يوم من أخلاقه عَلَماً ويأمرني بالإقتداء به.

    من هميشه همراه پيامبر بودم. هر روز نشانه تازه اى از اخلاقش برايم آشكار مى ساخت و به من فرمان مى داد كه به


    او اقتدا كنم.

    حضرتش در خطبه ديگرى چون سخن از علم غيب آمده چنين مى فرمايد:

    فهذا علم الغيب الّذي لا يعلمه أحد إلاّ اللّه وما سوى ذلك فعلم علّمه اللّه نبيّه،


    فعلّمنيه ودعا لي بأن يعيه صدري وتضطَمّ عليه جوانحي.


    اين همان علم غيبى است كه كسى جز خدا آن را نمى داند، و غير از آن (يعنى غير از آن چه كه خدا به خود اختصاص


    داده) علمى است كه خداوند به پيامبرش آموخته. پس آن حضرت نيز به من تعليم داد و برايم دعا كرد كه سينه ام


    گنجايش آن را داشته باشد و اعضا و جوارح من از آن پر گردد.

    از طرفى اعلميّت و آگاهى آن حضرت از همين خطبه قاصعه روشن مى شود، آن جا كه از پيامبر اكرم نقل كرده است كه به او فرمود:

    إنّك تسمع ما أسمع وترى ما أرى.

    به راستى آن چه را من مى شنوم تو نيز مى شنوى، و هر چه را من مى بينم تو نيز مى بينى.

    در مورد ديگر پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله درباره امير مؤمنان على عليه السلام مى فرمايد:

    أنا مدينة العلم وعلي بابها، فمن أراد المدينة فليأتها من بابها.

    من شهر علم هستم و على دروازه آن شهر است; پس هر كه مى خواهد وارد اين شهر شود،


    بايد از دروازه آن وارد شود.

    اين حديث نيز از احاديثى است كه امامت امير مؤمنان على عليه السلام را ثابت مى كند.


    شايسته است بحث جداگانه اى را به اين حديث شريف اختصاص دهيم تا اسناد و دلالت هاى آن را بررسى كنيم و از تلاش هاى نافرجام


    مخالفان براى ردّ و ابطال اين حديث و دروغ پردازى ها، تحريف ها و خيانت هاى آنان پرده برداريم.

    اما اين مطلب كه هارون پس از موسى از همه داناتر بوده ثابت شده است. به عنوان نمونه به كتاب هاى تفسير در ذيل اين آيه شريفه


    مراجعه كنيد. خداوند متعال از زبان قارون اين گونه نقل مى فرمايد:

    (قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى عِلْم عِنْدي).1


    گفت: من اين ثروت را به وسيله علمى كه نزد من است فراهم آورده ام.


    مفسّران در ذيل اين آيه تصريح كرده اند كه هارون از همه بنى اسرائيل ـ جز از حضرت موسى عليه السلام ـ داناتر بود. 2

  5. #25
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    به نام خدا




    مقام عصمت


    نهمين موردى كه مى توان از حديث شريف منزلت به دست آورد، عصمت است.


    به راستى آيا كسى در عصمت حضرت هارون ترديدى دارد؟

    در اين حديث پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله، امير مؤمنان على عليه السلام را همانند هارون و در منزلت او قرار داده است.


    از طرفى هيچ كدام از صحابه ادّعاى عصمت نكرده اند.


    همان طور كه هيچ كسى مقام عصمت را براى احدى از صحابه ـ جز امير مؤمنان على عليه السلام ـ ادعا نكرده است.

    در توضيح مقام هفتم گذشت كه كسى در همه امور مصلح نمى شود مگر اين خود در همه امور صالح باشد.


    اكنون در توضيح اين مقام چند پرسش مطرح است.

    آيا عاقلى روا مى دارد كه بعد از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله، با وجود شخص معصوم، غير معصوم امام باشد؟

    آيا عقل انسان روا مى داند كه با وجود معصوم، غير معصومى واسطه بين خلق و خالق باشد؟

    آيا از نظر عقلى جايز است و خردمندان اجازه مى دهند كه با وجود معصوم، انسان از غير معصوم پيروى نمايد؟

    آرى، امير مؤمنان على عليه السلام در خطبه قاصعه، به همان مقام عصمت اشاره مى كند و مى فرمايد كه من نور وحى و رسالت را


    مى بينم و بوى نبوّت و پيامبرى را استشمام مى كنم.

    به راستى آيا معقول است كه چنين انسانى كنار گذاشته شود و به كسى اقتدا شود كه حتى اندك بهره اى از اين منزلت نبرده است؟


    روشن است آن چه را كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله مى شنيده و آن چه را كه مى ديده بسيار بالاتر، والاتر، بااهميّت تر و فراتر از


    آن است كه پيامبران گذشته مى ديدند و مى شنيدند.


    پس امير مؤمنان على عليه السلام آن چه را كه پيامبر مى ديده و مى شنيده او نيز مى ديده و مى شنيده است.


    اين نكته اى است كه انديشه بيشترى مى طلبد.

  6. #26
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    به نام خدا




    مقام طهارت و پاكيزگى


    دهمين مقام و منزلت، مقام طهارت و پاكيزگى است.


    خداوند متعال ـ درباره مسجد الاقصى ـ براى هارون چيزى را حلال كرد كه براى غير او حلال نبود، و به حكم حديث منزلت اين فضيلت


    و خصوصيّت نيز بايد براى امير مؤمنان على عليه السلام و اهل بيتش وجود داشته باشد و اين يكى از ويژگى هاى امير مؤمنان على عليه -


    السلام و اهل بيت طاهرينش خواهد بود كه آن ها را از ديگران ممتاز مى كند و همان بزرگواران از اين جهت نيز از ديگران برتر خواهند بود.

    شواهد زيادى در احاديث وجود دارد كه چنين فضيلتى را براى امير مؤمنان على عليه السلام اثبات مى كند، هم چنان كه براى هارون ثابت


    بوده است.

    يكى از آن ها حديث «سدّ الابواب» است; حديثى كه در روايات مورد اتّفاق شيعه و سنّى با متن هاى گوناگون آمده است.


    اكنون به برخى احاديث از كتاب هاى معتبر اهل تسنن اشاره مى كنيم:

    ابن عساكر در تاريخ خود اين گونه نقل مى كند:

    روزى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله خطبه اى خواند و چنين فرمود:

    إنّ اللّه أمر موسى وهارون أن يتبوّءا لقومهما بيوتاً، وأمرها أن لا يبيت في مسجدهما جنب، ولا يقربوا فيه النساء إلاّ


    هارون وذريّته، ولا يحلّ لأحد أن يقرب النساء في مسجدي هذا ولا يبيت فيه جنب إلاّ عليّ وذريّته.1

    خداوند به موسى و هارون فرمان داد كه براى قومشان خانه هايى برگزينند و به آن ها دستور داد كه هيچ كس در حالت


    جنابت در مسجد موسى و هارون شب را سپرى نكند و نبايد مردم در آن جا با زنان آميزش كنند، مگر هارون و فرزندان


    او. از اين رو براى احدى جايز نيست كه در مسجدِ من با زنان نزديكى كند و با حالت جنابت در آن بيتوته نمايد مگر على


    و فرزندانش.

    اين حديث را جلال الدين سيوطى نيز در الدر المنثور از تاريخ ابن عساكر نقل كرده است.2

    در مجمع الزوائد آمده است:


    على عليه السلام مى فرمايد: پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله دست مرا گرفت و فرمود:

    إنّ موسى سأل ربّه أن يطهّر مسجده بهارون وإنّي سألت ربّي أن يطهّر مسجدي بك وبذريّتك.

    موسى از پروردگارش خواست كه مسجدش را براى هارون پاك و مطهّر گرداند و من از پروردگارم خواسته ام كه


    مسجدم را براى تو و فرزندانت پاك و مطهّر گرداند.

    آن گاه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله كسى را نزد ابوبكر فرستاد كه درى را كه از خانه ات به سمت مسجد قرار داده اى ببند.

    ابوبكر گفت: (إِنّا لِلّهِ وَإِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ). سپس گفت: شنيدم و اطاعت كردم. آن گاه در خانه اش را مسدود كرد.

    پس از آن پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله كسى را نزد عمر و عبّاس فرستاد و همين فرمان را به آن ها داد.

    آن گاه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:

    ما أنا سددت أبوابكم وفتحت باب عليّ، ولكنّ اللّه فتح باب عليّ وسدّ أبوابكم.3

    من در خانه هاى شما را نبستم و در خانه على را باز نگذاشتم; بلكه خدا در خانه على را باز گذاشت و در خانه هاى


    شما را بست.

    اين قضيّه بار ديگر در مجمع الزوائد، كنز العمّال و منابع ديگر به گونه اى ديگر نقل شده است.


    در مجمع الزوائد آمده است:

    هنگامى كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله تمامى اهل مسجد را بيرون كرد و درِ خانه هايشان را به سمت مسجد بست و درِ خانه على-


    عليه السلام را به حال خود گذاشت، مردم شروع به سخن پراكنى و اعتراض كردند. اين اعتراضات به پيامبر رسيد. آن حضرت فرمود:

    ما أنا أخرجتكم من قبل نفسي ولا أنا تركته، ولكنّ اللّه أخرجكم وتركه، إنّما أنا عبد مأمور، ما اُمرت به فعلت،


    إن اتّبع إلاّ ما يوحى إليّ.

    من از جانب خودم شما را از مسجد بيرون نكردم، و على عليه السلام را به حال خود باقى نگذاشتم; بلكه خداوند شما


    را خارج كرد و در خانه على را به حال خود گذاشت. فقط بنده اى هستم كه به من دستور داده شده است، هر چه به


    من فرمان دهند همان را انجام مى دهم. تنها از آن چه به من وحى شود پيروى مى كنم.4

    البتّه منابع ديگرى نيز به نقل اين قضيه پرداخته اند.


    در كتاب المناقب، تأليف احمد بن حنبل و مسند او، المستدرك حاكم نيشابورى، مجمع الزوائد، تاريخ مدينة دمشق و موارد


    ديگر5 از زيد بن ارقم اين گونه نقل شده است:

    زيد گويد: درِ خانه هاى گروهى از اصحاب رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به مسجد باز مى شد.


    روزى پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود:

    سدّوا هذا الأبواب إلاّ باب عليّ.

    همه اين درها ـ جز درِ خانه على ـ را ببنديد.

    عدّه اى درباره اين دستور پيامبر سخنانى گفته و اعتراض كردند.


    در اين هنگام پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله برخاست و پس از حمد و ثناى الهى چنين فرمود:

    أمّا بعد، فإنّي أمرت سدّ هذه الأبواب غير باب عليّ، فقال فيه قائلكم. واللّه، ما سددت شيئاً ولا فتحته،


    ولكن أمرت بشيء اتّبعته.

    من دستور دادم كه اين درها ـ جز درِ خانه على ـ بسته شود. برخى از شما سخنانى گفتند و اعتراض كردند!


    به خدا سوگند من درى را نبسته و باز نكردم; بلكه به من فرمان دادند و من اطاعت كردم.

    اين حديث در سنن تِرمذى، خصائص نَسائى و ديگر مصادر نيز آمده است.6

    بنا بر اين، ماجراى بستن درِ خانه هايى كه به مسجد باز مى شد به جز درِ خانه على عليه السلام، يكى از موارد حديث منزلت خواهد بود


    كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله فرمود:

    أنت منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبيّ بعدي.

    تو براى من به منزله هارون براى موسى هستى، مگر آن كه بعد از من پيامبرى نيست.

    با توجه به آن چه بيان شد، دلالت حديث منزلت بر امامت امير مؤمنان على عليه السلام از چند جهت روشن شد.

    1 . از ناحيه ثبوت عصمت آن حضرت;

    2 . از ناحيه ثبوت افضليّت و برترى آن حضرت بر ديگران;

    3 . از ناحيه ثبوت بعضى از خصوصيّات و ويژگى ها ديگرى كه براى هارون ثابت بوده است.

  7. #27
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    به نام خدا




    بخش چهارم

    دلالت حديث منزلت بر خلافت امير مؤمنان على عليه السلام


    حديث منزلت بيان گر خلافت امير مؤمنان على عليه السلام



    بعد از آن كه معلوم شد حديث منزلت مقام ها و منزلت هاى متعدّدى را براى امير مؤمنان على عليه السلام اثبات مى كند كه لازمه هر


    كدام از آن ها امامت و خلافت آن حضرت است; اكنون سخن در اين است كه اين حديث به طور مستقيم و با صراحت نيز مقام خلافت و


    جانشينى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله را براى امير مؤمنان على عليه السلام اثبات مى كند.


    بنا بر اين، حديث منزلت با صراحت تمام بر خلافت آن حضرت دلالت خواهد كرد.

    ترديدى نيست كه يكى از مقام هاى حضرت هارون، جانشينى او از حضرت موسى عليه السلام بوده است.


    خداوند متعال از زبان موسى عليه السلام نقل مى كند كه به هارون چنين فرمود:
    (اخْلُفْني في قَوْمي وَأَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ).1

    در ميان قومم جانشين من باش و امور آنان اصلاح كن و از روش مفسدان پيروى نكن.

  8. #28
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    به نام خدا




    جانشينى پيامبر در اوج فضايل


    بدون ترديد جانشينى و خلافت پيامبر خدا، نياز به قابليت ها و صلاحيت هايى دارد، به گونه اى كه جانشين بتواند جايگزين آن حضرت شود


    و در نبود او تمامى كارها و مسئوليت هاى او را به خوبى انجام دهد; زيرا او به جاى پيامبر نشسته و جانشين اوست و مى خواهد جا


    ى خالى او را پر كند; از اين رو بايد تناسب با او داشته باشد و از عهده اين كار برآيد.

    جانشين پيامبر بايد آن اندازه در فضايل و كمالات اوج بگيرد تا چنين مقام والايى زيبنده او شود، و بايد چنان صلاحيت و قابليتى را دارا باشد


    كه جايگزين كردن او به جاى پيامبر دور از خرد جلوه ننمايد; زيرا واضح است كه اگر كسى را به جاى ديگرى قرار دهند كه صلاحيت آن را


    ندارد و نمى تواند به درستى كارهاى او را انجام دهد و هيچ تناسبى با او ندارد، چنين كارى به دور از خرد و حكمت است.

  9. #29
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    احراز شايستگى

    اكنون مى پرسيم:


    آيا جناب موسى عليه السلام اين صلاحيت را در برادرش هارون احراز كرده بود و او را قابل مى دانست تا در نبود او جانشينش شود

    يا نه؟

    آيا او اهليّت چنين مقامى را داشت يا نه؟

    حال كه خداوند اين خلافت را تأييد نموده و در قرآن به آن اشاره كرده است، قطعاً چنين صلاحيتى را در هارون احراز نموده است.

    نكته جالب توجّه اين كه در اين آيه، حضرت موسى برادرش هارون را به طور مطلق خليفه خود قرار مى دهد; يعنى بدون هيچ قيد و


    شرطى، آن جا كه فرمود:

    (اخْلُفْني في قَوْمي).

    در ميان قومم جانشين من باش.

    يعنى جناب هارون در تمام آن چه كه حضرت موسى بر عهده داشته، جانشين و قائم مقام او خواهد بود.

    بنا بر اين حضرت موسى برادرش را ـ گرچه براى مدتى كه به كوه طور رفته ـ به طور مطلق جانشين خود قرار داد; يعنى هارون در تمام


    شئون، خليفه و جانشين حضرت موسى است او آن چنان همسانِ حضرت موسى، مقامات معنوى و كمالات روحانى را طى كرده است


    كه مى تواند چنين مقامى را داشته باشد.


    و در يك جمله، حضرت هارون مرتَضى و پسنديده الهى است. كسى است كه خدا او را براى احراز چنين پستى اختيار كرده است.

    اگر او چنين مقامى را دارد، پس هر گاه موسى غايب شد، همو بايد خليفه و جانشين باشد، چه در دوران حيات او و چه در زمان پس از


    وفات او.

    مهم اين نيست كه هارون چند روز خلافت كرده; مهم آن است كه اين صلاحيت و شايستگى و مقام را داشته است.

    شاهد اين مطلب هنگامى است كه بنا شد حضرت موسى عليه السلام براى مناجات با خدا به كوه طور برود. قرار بر اين بود كه مناجات


    سى روز به طول بينجامد; ولى ده روز ديگر به آن افزوده شد. مى پرسيم: اگر حضرت موسى عليه السلام از ابتدا برادرش را براى سى


    روز خليفه قرار داده بود; پس چگونه او در آن ده روز اضافه بر اين مقام باقى ماند؟

    اين بدان معناست كه خلافت هارون محدود به سى روز نبوده است; بلكه هر زمانى كه موسى غايب باشد، او خليفه خواهد بود;


    حتى اگر غيبت حضرت موسى بيشتر از اين نيز طول مى كشيد.

    از اين رو به حكم حديث منزلت، امير مؤمنان على عليه السلام نيز چنين مقام و مرتبه اى را نسبت به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله


    خواهد داشت; يعنى مقام خلافت الهى و نيابت از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله براى آن حضرت ثابت مى شود، و در نبود آن حضرت


    تنها او بايد جانشين آن حضرت باشد.

    آرى، از اين حديث به خوبى استفاده مى شود كه خداوند آن حضرت را براى اين مقام برگزيده و او را شايسته احراز چنين پستى مى داند.

    كوتاه سخن اين كه مقام خلافت، از مقام هاى روحانى و درجات قرب الهى است كه نياز به داشتن صلاحيّت هاى لازم و ارتضاى خدا دارد،


    نه اين كه مقام خلافت امر اعتبارىِ زودگذر است.

  10. #30
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    فرمان بردارى بى قيد و شرط

    از آثار و پيامدهاى خلافت آن است كه واجب است مردم در تمام كارها بدون هيچ قيد و شرطى از امير مؤمنان على عليه السلام


    اطاعت كنند و هميشه گوش به فرمان او باشند، و لازمه اطاعتِ مطلق و فرمان بردارى بدون قيد و شرط آن است كه او امامت و ولايت


    عامه داشته باشد.





    ممكن است كسى گمان كند كه وجوب اطاعت از هارون و لزوم پيروى بى چون و چرا از او بدين جهت بود كه هارون پيامبر بود و اين از آثار


    نبوت اوست، نه به جهت اين كه جانشين موسى بوده است. بنا بر اين وجوب اطاعت مطلق از آثار خلافت نخواهد بود و چون امير مؤمنان


    على عليه السلام پيامبر نيست نمى توان آن اثر را برايش اثبات كرد.

    در پاسخ مى گوييم:


    اين گمان، توهّم باطل و نادرست است، گرچه برخى از دانشمندان اهل تسنّن آن را در كتاب هاى خود نوشته اند.

    توضيح مطلب اين كه اگر وجوب اطاعت بى قيد و شرط از آثار نبوّت باشد، نه از آثار خلافت; بنا بر اين، اطاعت از سه خليفه نخستين نيز


    واجب نخواهد بود; زيرا آنان پيامبر نبودند. و اطاعت از امير مؤمنان على عليه السلام، همو كه او را خليفه چهارم مى دانند لازم نخواهد بود;


    چرا كه آن حضرت پيامبر نيست، بلكه فقط جانشين پيامبر است.

    بنا بر اين وجوب اطاعت از هارون به جهت جانشينى او از حضرت موسى عليه السلام بوده، نه به خاطر پيامبرى او; از اين رو اطاعت مطلق


    و بى چون و چرا از حضرت على عليه السلام به حكم حديث منزلت و جانشينى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله واجب خواهد بود، درنتيجه


    مناقشه و اشكال مردود و باطل است.

صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •