صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 60

موضوع: نگاهی به حدیث منزلت

  1. #51
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    8 . در حديث اُمّ سلمه

    هشتمين مورد بيان حديث منزلت حديث اُمّ سلمه است.


    پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله به همسرش اُمّ سلمه فرمود:

    يا أمّ سلمة! إنّ عليّاً لحمه من لحمي ودمه من دمي وهو منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبيّ بعدي.



    اى اُم سلمه! گوشت على از گوشت من، خون او از خون من و او براى من همانند هارون براى موسى است،


    مگر آن كه پس از من پيامبرى نيست.


    اين حديث نيز در تاريخ مدينة دمشق موجود است.1

    موارد فراوان ديگرى نيز وجود دارد كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله در آن موقعيّت ها، حديث منزلت را در شأن امير مؤمنان على عليه -


    السلام فرموده اند. البته ما تمامى آن موارد را بررسى كرده ايم، ولى به جهت رعايت اختصار به همين مقدار بسنده نموده و از ذكر آن ها


    خوددارى مى كنيم.

  2. #52
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    چكيده دلالت حديث منزلت بر خلافت


    صراحت حديث منزلت در جانشينى و امامت امير مؤمنان على عليه السلام در اين نكات خلاصه مى شود:


    نكته يكم: برخى از اصحاب بزرگ رسول خدا صلى اللّه عليه وآله آرزوى چنين مقامى را مى نمودند.

    نكته دوم: پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله در موقعيّت هاى گوناگون اين حديث را تكرار فرموده است.

    نكته سوم: قراينى كه در متن حديث و نقل هاى مختلف آن وجود دارد.

  3. #53
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    به نام خدا




    قراينى از حديث

    پيرامون اين واقعه شواهد و قراين بسيارى است كه ما پاره اى از اين قراين را بيان مى نماييم.


    نخستين شاهد:


    پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله در اين حديث چنين فرمود:

    لابدّ أن أقيم أو تقيم.

    حتماً يا بايد من در مدينه بمانم و يا تو بمانى.

    از اين جمله استفاده مى شود كه در هيچ كارى كسى جز على عليه السلام نمى تواند به جاى پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله بنشيند و


    نايب آن حضرت باشد، كارهاى او را انجام دهد، شريك و هميار او باشد و مسئوليت هاى او را به انجام رساند.

    اين امر نمونه هاى ديگرى نيز دارد كه از جمله مى توان به جريان رساندن سوره برائت به اهل مكّه توسط امير مؤمنان على عليه السلام


    اشاره نمود.

    دومين شاهد:


    پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:

    خلّفتك أن تكون خليفتي.

    تو را به جاى خود نهادم تا جانشين من باشى.

    اين عبارت نيز شاهد ديگرى بر مطلب است كه شرح آن گذشت.

    سومين شاهد:


    پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:

    أنت منّي بمنزلة هارون من موسى... .

    تو براى من به منزله هارون براى موسى هستى... .

    تا آن جا كه فرمود:

    فإنّ المدينة لا تصلح إلاّ بي أو بك.

    زيرا كه امور مدينه به غير من يا تو سامان نخواهد يافت.

    حاكم نيشابورى پس از نقل اين حديث در المستدرك مى گويد: سند اين حديث صحيح است; ولى بُخارى و مسلم آن را نقل نكرده اند.

    چهارمين شاهد:


    پيامبر اكرم به امير مؤمنان على عليه السلام فرمود:

    لك من الأجر مثل مالي ومالك من المغنم مثلما لي.

    هر آن چه به من اجر و پاداش دهند، به تو نيز خواهند داد و هر چه غنيمت نصيب من شود،


    براى تو نيز همانند آن خواهد بود.

    اين حديث را نويسنده كتاب الرياض النضره فى مناقب العشرة المبشره آورده است.1

    پنجمين شاهد:


    در يكى از نقل هاى حديث منزلت آمده است كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله به امير مؤمنان على عليه السلام


    چنين فرمود:

    إنّه لا ينبغي أن أذهب إلاّ وأنت خليفتي.

    سزاوار نيست من بروم مگر آن كه تو جانشين من باشى.

    به طور قطع اين حديث، حديث صحيحى است و در منابع بسيارى نقل شده است; از جمله در مسند احمد،2 مسند ابى يعلى،

    المستدرك،3 تاريخ مدينة دمشق،4 تاريخ ابن كثير،5 الإصابه6 و ديگر منابع.

    ششمين شاهد:


    پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله فرمود:

    أنت خليفتي في كلّ مؤمن بعدي. أنت منّي بمنزلة هارون من موسى وأنت خليفتي في كلّ مؤمن بعدي.

    پس از من، تو جانشينِ من براى هر مؤمنى خواهى بود. تو براى من همانند هارون براى موسى هستى و تو پس از من


    جانشين من بر هر مؤمنى خواهى بود.

    اين حديث نيز با سند صحيح در خصائص نَسائى موجود است.7

  4. #54
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    به نام خدا




    قراينى خارج از متن حديث

    شواهدى كه خارج از متن حديث براى اين معنا گواهى مى دهد بسيار زياد است.


    ما حديث منزلت را از نظر سندى و دلالتى بررسى كرديم و روشن شد كه حديث منزلت، به صراحت بر خلافت و جانشين رسول خدا -


    صلى اللّه عليه وآله دلالت مى كند.

    اگر كسى بكوشد امامت و جانشينى پس از پيامبر را در رتبه چهارم قرار دهد، بايستى ابتدا با دليل هاى قطعى، حقّانيتِ خلافت سه


    شيخ پيشين را اثبات كند تا بتواند اين حديث را بر رتبه چهارم پس از عثمان حمل نمايد، در غير اين صورت چنين كارى صحيح نخواهد بود.


    از طرفى اين حديث عصمت امير مؤمنان على عليه السلام را ثابت مى كند. همين طور برترى آن حضرت از جهات اعلميّت و افضليّت را بر


    ديگران ثابت مى نمايد.

  5. #55
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    داستان اروى با معاويه



    اكنون جا دارد روايتى را در اين جا نقل كنيم، گرچه سخن به درازا كشيده است. در روايتى آمده است:


    اروى دختر حارث بن عبدالمطّلب بن هاشم كه پيرزن كهن سالى بود نزد معاويه آمد.


    معاويه به او گفت: آفرين بر تو اى خاله! حالت چطور است؟


    اروى پاسخ داد:



    بخير يابن أُختي! لقد كفرت النعمة، وأسأت لابن عمّك الصحبة، وتسمّيت بغير اسمك، وأخذت غير حقّك، وكنّا أهل البيت أعظم الناس في


    هذا الدين بلاءاً، حتّى قبض اللّه نبيّه مشكوراً سعيه، مرفوعاً منزلته، فوثبت علينا بعده بنو تيم وعدي وأُميّة، فابتزّونا حقّنا، ولّيتم علينا


    تحتجّون بقرابتكم من رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله، ونحن أقرب إليه منكم وأولى بهذا الأمر، وكنّا فيكم بمنزلة بني إسرائيل في آل فرعون،


    وكان علي بن أبي طالب بعد نبيّنا بمنزلة هارن من موسى.


    خوبم اى پسر خواهر! امّا تو در مقابل نعمت ناسپاسى كردى و با پسرعمويت بدرفتارى نمودى، نام ديگرى را بر خود نهادى و حقّ ديگرى را


    گرفتى. امتحان و ابتلاى ما خانواده در اين دين از همه سخت تر بود تا اين كه خدا پيامبرش را به سوى خود برد، در حالى كه از تلاشش


    سپاسگزارى نمود و جايگاهش را بالا برد. پس از او فرزندان قبيله تيم (ابوبكر) و عَدى (عمر) و اميّه (عثمان و معاويه) بر ما هجوم بردند و


    حق ما را غصب نمودند. شما بر ما مسلّط شده ايد و به خويشاوندى خود با رسول خدا صلى اللّه عليه وآله استدلال مى كنيد، در حالى


    كه ما از شما به پيامبر نزديك تر و به اين امر سزاوارتريم. ما در ميان شما همانند بنى اسرائيل در فرعونيان هستيم و على بن ابى طالب


    عليه السلام بعد از پيامبرمان همچون هارون براى موسى بود.



    در اين هنگام عمرو عاص به او گفت: بس كن اى پيرزن گمراه! سخنت را كوتاه كن كه عقلت را از دست داده اى.


    اروى گفت: اى پسر نابغه! تو سخن مى گويى در حالى كه مادرت مشهورترين فاحشه مكّه بود و مزدش از همه ارزان تر بود.


    پنج نفر از قريشيان تو را از آنِ خود مى دانستند. از مادرت پرسيدند كه تو از كدام يك ايشان هستى.

    او گفت: همه آن ها نزد من مى آمدند. ببينيد بيشتر به كدام يك شباهت دارد، بچّه را از آنِ او بدانيد.


    ديدند از همه بيشتر به عاص بن وائل مى مانى. پس تو را فرزند او شمردند.


    به ناگاه مروان گفت: پيرزن بس كن! و فقط به كارى كه به جهت آن به اين جا آمده اى بپرداز.



    اروى گفت: تو نيز اى پسر زن سبزچشم! سخن مى گويى؟


    سپس به معاويه رو كرد و گفت: به خدا سوگند! جز تو كسى به اين ها جرئت اهانت به مرا نداده است.


    به راستى تو كسى هستى كه مادرت در هنگام كشته شدن حمزه اين گونه سرود:


    نحن جزيناكم بيوم بدر *** والحرب بعد الحرب ذات سعر


    ما كان لي في عتبة من صبر *** وشكر وحشيّ عَلَيّ دهري



    حتّى ترمّ أعظمى في قبري

    ما پاسخ روز بدر را به شما داديم، جنگى كه بعد از جنگ باشد آتشين خواهد بود.

    من نمى توانستم در فراق عتبه صبر كنم. تمام زندگيم سپاسگزار وحشى هستم. تا آن هنگام كه استخوان هايم در قبر پنهان شود.


    دخترعموى من در پاسخ او گفت:

    خَزيتِ في بدر وبعدَ بدرِ *** يا بنت جبّار عظيم الكفر

    در جنگ بدر و بعد از بدر ذليل و خوار شدى. اى دختر ستمگرى كه كفرش بسيار عظيم است.


    در اين هنگام معاويه گفت: اى خاله! آن چه گذشته خداوند بخشيده است!نيازت را بگو.

    اروى گفت: من به تو نيازى ندارم; آن گاه از نزد معاويه بيرون رفت.

    در روايتى آمده است: اروى در پاسخ معاويه گفت:


    دو هزار دينار مى خواهم تا چشمه اى جوشان در زمينى سرسبز بخرم كه براى فرزندان مستمند حارث بن عبدالمطلب باشد، دو هزار


    دينار ديگر براى ازدواج فقيران بنى حارث و دو هزار دينار ديگر تا از سختى روزگار آسوده شوم.


    معاويه دستور داد آن چه مى خواهد به او بپردازيد.


    شاهد ما از نقل اين جريان آن است كه اروى دختر عموى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله به حديث منزلت استشهاد كرده و به اين وسيله


    بر امامت امير مؤمنان على عليه السلام استدلال مى نمايد و على عليه السلام را به هارون تشبيه كرده و هم چنين اهل بيت عليهم


    السلام را همانند بنى اسرائيل در فرعونيان قرار داده است.


    اين روايت با اندك تفاوت در اين منابع موجود است:


    العقد الفريد، المختصر فى اخبار بنى البشر، روضة المناظر نگارش ابن شحنه حنفى كه از كتاب هاى تاريخى معتبر است.1


    آرى، اين گونه دلالت حديث شريف منزلت پايان يافت و به تمامى اشكال هاى علمى پاسخ داده شد كه همه سپاس ها از آنِ خداوند


    يكتاست.

  6. #56
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    بخش هفتم


    نگاهى به اشكال هاى غير علمى



    اشكال هاى غير علمى



    اكنون به اشكالاتى كه از روش هاى غير علمى براى ردّ حديث منزلت پناه برده اند به اختصار اشاره مى كنيم. برخى از مغرضان


    اهل تسنّن، آن گاه كه از راه علمى نتوانسته اند اشكالى بر حديث منزلت وارد كنند، از روش هاى غير علمى بهره جسته اند.

  7. #57
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    1 . تحريف حديث





    نخستين راهى كه پس از اشكال هاى واهى و شكست خورده برمى گزينند، همان تحريف حديث است.



    آنان پس از آن كه ملاحظه كردند كه اشكال هاى بى موردشان در سندهاى حديث و دلالت هاى آن بى فايده است، به تحريف حديث روى


    آوردند; از جمله يكى از ناصبى ها كه چاره اى جز تحريف حديث نديده; به اين كار دست زده است; ولى چه كار زشتى و چه تحريف بدى


    كرده است. او به گونه اى اين حديث را تحريف كرده كه كافران چنين نمى كنند.



    به شرح حال حريز بن عثمان در تاريخ بغداد، خطيب بغدادى و هم چنين به كتاب تهذيب التهذيب ابن حجر عسقلانى مراجعه كنيد.


    آن ها از حريز چنين نقل مى كنند. حريز مى گويد: روايتى را كه مردم از پيامبر صلى اللّه عليه وآله نقل مى كنند كه به على گفته:


    «أنت منّي بمنزلة هارون من موسى»; اين سخن درست است. اما شنونده اشتباه شنيده است.

    راوى پرسيد: مگر چطور بوده است؟


    گفت: اين حديث چنين است:

    أنت مني بمنزلة قارون من موسى!!

    پرسيدم: از چه كسى اين طور نقل مى كنى؟

    گفت: شنيدم كه وليد بن عبدالملك بر فراز منبر آن را نقل مى كرد.1

    به راستى نظر شما در مورد اين شخص و راويان اين روايت چيست؟

    ولى با تأسّف بسيار، همين حريز از كسانى است كه بُخارى در صحيح خود بر او اعتماد نموده و احاديثش را نقل كرده است.


    از طرفى تمامى نگارندگان كتاب هاى صحيح اهل تسنن ـ جز صحيح مسلم ـ او را پذيرفته و روايتش را تصحيح نموده و از او نقل كرده اند!

    در نقلى آمده است: هنگامى كه از احمد بن حنبل درباره اين شخص پرسيدند گفت: مورد اعتماد است، مورد اعتماد است، مورد اعتماد


    است!

    اين در حالى است كه در شرح حال حريز اين گونه نوشته اند: او هميشه به على عليه السلام فحش مى داد و با تمام توان به آن حضرت


    مى تاخت و ظلم مى كرد!

    عالمان اهل سنّت تصريح كرده اند كه حريز ناصبى بوده و همواره مى گفته: من على را دوست ندارم، چون پدران مرا كشته است.

    وى همواره مى گفته: امام ما (معاويه) براى ما و امام شما (على) براى خودتان. او در هر صبح و شام هفتاد مرتبه على را لعن مى كرده


    است!

    و موارد ديگرى از اين قبيل كه از او نقل شده است; امّا با تمام اين تفاصيل، اهل سنّت روايت او را صحيح مى دانند، احمد بن حنبل سه بار


    مى گويد كه او مورد اعتماد است و بخارى و همه نگارندگان كتاب هاى صحيح ـ جز مسلم ـ از او روايت مى كنند.

    آرى، از اين رو پژوهشگر آزادانديش مى فهمد كه آنان بر چه معيارها و ضوابطى در تصحيح حديث و اثبات وثاقت راوى اعتماد مى كنند، و با


    على عليه السلام و خاندانش عليهم السلام چگونه رفتار مى كنند.

  8. #58
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    2 . جعل حديث منزلت براى شيخين


    عدّه اى ديگر در قبال حديث منزلت روش ديگرى را برگزيدند. آنان حديث منزلت ديگرى را هم براى شيخين درست كردند! و



    از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله چنين نقل نمودند كه فرمود:


    أبوبكر و عمر منّي بمنزلة هارون من موسى.

    ابوبكر و عمر براى من به منزله هارون براى موسى است!


    اين حديث را خطيب بغدادى به سند خود نقل كرده و پس از او مَنّاوى در كتاب كنوز الحقائق من حديث خير الخلائق، اين حديث را از خطيب



    بغدادى نقل مى كند.1


    اما از نيك بختى اين است كه ابن جوزى اين حديث ساختگى را آورده است، البتّه نه در كتاب الموضوعات; بلكه در كتاب العلل المتناهيه



    فى الاحاديث الواهيه. وى پس از نقل آن مى گويد: اين حديث صحيح نيست.2


    هم چنين ذهبى در ميزان الاعتدال مى گويد: اين حديث منكر و ناشناخته است.3


    وى بار ديگر اين حديث را در همين كتاب آورده و مى گويد: خبرى دروغ است.4


    ابن حجر عسقلانى نيز در لسان الميزان، اين حديث را دروغ دانسته و بر ساختگى بودن آن تصريح مى كند.5


    بنا بر اين، هيچ راهى براى استناد به اين حديث ساختگى نيست. حديثى كه خود اهل تسنن بر ضعف، يا دروغ بودن و مجعول بودنش



    تصريح مى كنند و علاوه بر آن اين حديث ساختگى، در هيچ كدام از كتاب هاى صحاح، مسانيد و سنن وجود ندارد.

  9. #59
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    3 . ردّ حديث منزلت

    سومين و آخرين روشى كه براى آنان مانده، همان ردّ كردن حديث منزلت و نپذيرفتن صحّت آن است; با اين كه ـ آن سان كه روشن شد ـ



    اين حديث در صحيح بُخارى و صحيح مسلم و منابع ديگر آمده است.


    بسيارى از علماى اهل تسنّن همين راه را پيموده اند و همين بهترين گواه است كه آن ها در راه هاى ديگر شكست خورده و با روش هاى


    علمى نتوانسته اند در اين حديث اشكالى وارد نمايند.

    ابوالحسن سيف الدين آمدى گويد: اين حديث صحيح نيست.

    ابن حجر مكّى سخن او را در الصواعق المحرقه نقل كرده است.1

    هم چنين شريف جرجانى در شرح المواقف، نظر آمدى را پذيرفته و بر آن اعتماد كرده است.2

    قاضى ايجى نيز در پاسخ حديث منزلت مى گويد: از ناحيه سند نمى توان به اين حديث استدلال كرد.3

    هم چنين افراد ديگرى نيز اين حديث را ردّ مى كنند و مى گويند: سند آن صحيح نيست و افراد بسيارى از آنان نيز بر سخن آمدى اعتماد


    مى نمايند.

    جالب اين كه ذهبى در ميزان الاعتدال و در شرح حال آمدى چنين مى گويد:


    به جهت عقيده بدى كه آمدى داشت از دمشق بيرون رانده شد، و اين كه نقل شده است كه او نماز نمى خوانده، صحيح است.4

    ما مى گوييم: اگر بى نمازى عيبى است كه انسان را از عدالت مى اندازد و سبب مى شود كه سخن و نظرش در مسايل علمى


    بى اعتبار شود; پس چرا به اين شخص اعتماد نموده و سخنش را نقل مى كنند؟

    علاوه بر آن بنا بر تحقيق انجام يافته، در شرح حال بسيارى از حافظان حديث و پيشوايان بزرگ اهل سنت; همان محدّثان و راويان سنّت


    پيامبر و امينان بر دين آمده است كه نماز نمى خوانده اند!

    اگر اين نوشتار فرصتى مى داد، به برخى از عبارت هايى كه در مدح و ثناى آن ها و توثيق و تعظيمشان آمده است اشاره مى كرديم كه


    اين عبارت ها گواه اين است كه ترك نماز، همان كه در نزد مسلمانان پايه و عمود دين است، مايه هيچ نقص و عيبى در اين افراد نيست!

  10. #60
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    سخن آخر

    آن چه بررسى و بيان شد، تلاش ها و اشكالاتى بود كه اهل تسنّن پيرامون حديث منزلت داشتند.


    اشكال كنندگان، علما و حافظان آن ها و كسانى هستند كه اهل سنّت در عقايد، احكام و فروع فقهى بر آن ها اعتماد مى كنند.

    به راستى اگر خداى متعال براى اين اُمّت، بهترين علمايش را ـ از همين طايفه مظلومى كه به گفته اروى حالشان همچون بنى اسرائيل


    در چنگال فرعونيان است ـ تقدير نكرده بود، دين مبين از بين مى رفت و آثار سيد المرسلين نابود مى گشت.

    ولى خداوند سبحان به وسيله اين عالمان حجّت را بر ديگران تمام كرده است.

    اكنون بر پژوهشگران با انصافى كه در پى بحث و تحقيقند و مى خواهند حق را در هر جا كه باشد بيابند و از آن پيروى نمايند، شايسته


    است كه واقعيّت قضايا را بفهمند.

    از خداوند بزرگ مى خواهيم كه ما را بر اين اعتقاد كه بر پايه قرآن و سنّتى كه نزد همه مقبول و معتبر است، استوار كرده و ثابت قدم


    بدارد و به ما توفيق دهد تا وظايف و مسئوليّتمان را در آشكار كردن حقايق و توضيح امور ـ همان گونه كه وجود دارد ـ به خوبى انجام داده


    و آن هايى را كه در پى حق و واقعيّتند به آن چيزى كه خدا و رسولش راضى هستند يارى نماييم. صلوات و رحمت خدا بر حضرت محمّد


    و خاندان پاكش باد.

صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •