صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 30

موضوع: اثبات امامت اميرالمؤمنين امام علی (ع) از منظر عقل و خرد

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    .

    2 . درِ خانه حكمت



    يكى ديگر از سخنانى كه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله) در حقّ على بن ابى طالب (عليه السلام ) فرمودند اين است كه:



    « أنا دار الحكمة وعلي بابها »


    « من خانه حكمت هستم و على در آن خانه است. »





    ــ اين حديث را نيز بيشتر دانشمندن عامّه نقل كرده اند؛ از جمله:

    1 . احمد بن حنبل;
    2 . تِرمذى;
    3 . محمّد بن جرير طبرى;
    4 . حاكم نيشابورى;
    5 . ابن مردويه;
    6 . ابونعيم اصفهانى;
    7 . خطيب تبريزى;
    8 . علائى;
    9 . فيروزآبادى;
    10 . ابن جَزَرى;
    11 . ابن حجر عسقلانى;
    12 . جلال الدين سيوطى;
    13 . قسطلانى;
    14 . صالحى دمشقى;
    15 . ابن حجر مكّى;
    16 . متّقى هندى;
    17 . مَنّاوى;
    18 . زرقانى;
    19 . ولى اللّه دهلوى
    20 - و ديگران.





    همه اينان روايت كرده اند كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله در حق امير مؤمنان على عليه السلام فرمودند:



    « أنا دار الحكمة وعلي بابها »


    « من خانه حكمت هستم و على در آن خانه است. »







    پس از نقل اين دو حديث شريف از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله و اتّفاق نظر تمام عالمان اهل سنّت بر صحّت آن، مى گوييم:

    اگر رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در حقّ على بن ابى طالب عليه السلام چنين سخنى فرموده است; پس چه كسى شايسته مقام امامت است؟

    آيا امير مؤمنان على عليه السلام توانايى دارد كه براى حقانيّت دين اسلام و دفع شبهات دليل و برهان بياورد يا كسى كه در حق او چنين فضيلتى بيان نشده است؟

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    3 . بيان موارد اختلافى


    يكى ديگر از احاديثى كه بر توان علمى امير مؤمنان على( عليه السلام) دلالت بيشترى دارد فرمايش رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله ) به آن حضرت است كه فرمود:



    « أنت تبيّن لأمّتي ما اختلفوا فيه من بعدي »


    « تو پس از من هر آن چه امّت در آن اختلاف دارند واضح و آشكار مى سازى. »






    با توجّه به اين حديث، رسول خدا ( صلى اللّه عليه وآله) ، على (عليه السلام) را حاكم و قاضى در هر اختلافى بين امّت قرار داده است;

    خواه آن اختلاف مربوط به امور دنيايى باشد و يا اختلاف هايى كه در حوزه دين مطرح مى شود.

    در تمامى اين اختلاف ها، حاكم و برطرف كننده آن ها از ميان امّت، على عليه السلام است.







    ــ اين حديث را نيز عده بسيارى از اهل سنّت نقل كرده اند; از جمله:


    1 . حاكم نيشابورى كه اين حديث را صحيح دانسته است;
    2 . ابن عساكر در تاريخ مدينة دمشق;
    3 . ديلمى;
    4 . جلال الدين سيوطى;
    5 . متّقى هندى;
    6 . مَنّاوى.




    گروه ديگرى نيز اين حديث را روايت كرده اند ( 1 ) كه چنين حديثى در حقّ هيچ يك از اصحاب رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بيان نشده است.

  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    با سلام خدمت دوستان شیعه

    مخصوصا خواهرمحدثه

    ازآنجا که بحث طلبگی است

    لازم دیدم اشکالاتی را از دید خودم مطرح کنم

    1.با توجه به اطلاعات ادبی که بنده دارم فکر نمیکنم از وازه«تبیین» معنی ولایت و حکومت تداعی شود

    بلکه تحلیل ورفع اختلافات است که شایسته مولایمان است

    زیرا هر فرد عادی می تواند به بیان اختلافات بپردازد.

    2.اگر بنده بخواهم از موضع یک اهل سنت به کنکاش در حدیث مرقوم بپردازم و در عین حال به اطلاعات تاریخی رجوع کنم
    حرف عمر بن خطاب(لعنة الله علیه) را به میان می آوردم که گفت: اگر علی(ع) نبود هلاک می شدم. ومیگفتم که حضرت علی(ع) درزمان خلیفه دوم به تبیین اختلاف می پرداخته ولی حکومت در دست او نبوده و اتفاقی از از این جهت رخ نداده است.

    امید وارم شمابزرگوار دراین مسیر نیکو وخوش عاقبت مؤیّد باشید

    اللهم العن اول الظالم ظلم حق محمد وآل محمد وتابعین له علی ذلک

  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    4 . گوش شنوا


    در روايتى آمده است: زمانى كه آيه

    « وَتَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ » 1


    «و گوش هاى شنوا آن را دريابد و بفهمد»





    نازل شد، ديديم كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله فرمودند:
    « أنّ عليّاً هو الاُذن الواعية »

    « به راستى كه على همان گوش شنوايى است كه آن را به خاطر مى سپارد. »




    پس قلب مقدّس امير مؤمنان على عليه السلام ظرف است براى آن چه از طرف خداوند متعال نازل مى شود

    و ايشان، همان كسى است كه تمام حقايق جهان هستى را به خاطر مى سپارد و حامل علم رسول خدا صلى اللّه عليه وآله خواهد بود.




    ــ اين حديث را مى توان در كتاب هاى ذيل جست و جو كرد:

    1 . تفسير طبرى;

    2 . تفسير الكشّاف;

    3 . تفسير رازى;

    4 . تفسير الدرّ المنثور.

    جلال الدين سيوطى در همين كتاب، اين حديث را از سعيد بن منصور، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتِم، ابن مردويه، ابن عساكر، واحدى و ابن نجّار روايت كرده است.

    5 . حلية الأولياء;

    6 . مجمع الزوائد و كتاب هاى ديگر.2

  5. #15
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    5 . بهترين داور




    رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله ) در حديثى ديگر فرمودند:« أقضاكم علي »

    « بهترين شما در امر قضاوت و داورى على است. »




    همان طور كه صاحب شرح المواقف گفت علّت نياز ما به امام اين است كه در همه اختلافات، درگيرى ها و مشكلات بايد به كسى رجوع كنيم

    كه اختلاف را از بين مردم بردارد و با عدالت در ميان آنان داورى كند. در اين حديث پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله مى فرمايند:

    « أقضاكم علي »

    « بهترين شما در امر قضاوت و داورى على است. »



    چنين سخنى جز براى امير مؤمنان على ( عليه السلام ) ، در حق هيچ يك از اصحاب رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله) گفته نشده است.

  6. #16
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    حال گناه ما چيست اگر بگوييم تنها كسى كه براى امامت و رهبرى مردم صلاحيّت دارد على بن ابى طالب عليهما السلام است؛

    حتى اگر اين امر به مردم هم واگذار شود و آن ها بخواهند كسى را براى امامت و پيشوايى انتخاب كنند بايد اميرالمؤمنين عليه السلام

    را برگزينند؛ چرا كه ضابطه هايى كه اهل سنّت در علم كلام مطرح كرده اند و آن ها را در امام لازم و واجب مى دانند در هيچ انسانى

    جز فرزند ابى طالب پيدا نمى شود.














    آن چه تا كنون به اختصار بيان شد سخنان رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله) درباره جايگاه و مقام علمى امير مؤمنان على( عليه السلام )بود.

    از اين سخنان استفاده مى شود كه آن كسى كه مى تواند در دفاع از آيين نورانى اسلام دليل و برهان بياورد و شبهه هاى مطرح شده

    را دفع كند ، على بن ابى طالب عليه السلام است و اوست كه از طرف رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در همه اختلاف ها و درگيرى ها

    مرجع قرار داده شده و تنها كسى است كه پس از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله با علم و دانش سرشارش اختلاف ها را از ميان برمى دارد.

  7. #17
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    .

    سخنان « اصحاب » در مقام علمى امير مؤمنان على (عليه السلام)



    اصحاب درباره مقام علمى امير مؤمنان على (عليه السلام) سخنان بسيارى گفته اند.

    ما فقط سخن يكى از بزرگان اصحاب را در شرح حال آن حضرت (ع) مى آوريم كه اين كلام شامل شهادت بزرگان صحابه رسول خدا (ص)

    و تابعين در عظمت علمى اميرالمؤمنين (عليه السلام ) است.




    ــ حافظ نوَوَى در كتاب تهذيب الاسماء واللغات در توصيف امير مؤمنان على (عليه السلام) مى گويد:


    « او يكى از عالمان ربّانى، دلاوران مشهور و عابدان مورد توجّه مردم بود. او نخستين كسى بود كه اسلام آورد. »


    تا آن جا كه گويد:

    « علم و دانش او در بالاترين درجات علمى است; چرا كه او پانصد و هشتاد و شش حديث از رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله) روايت كرده

    كه بُخارى و مسلم بر بيست حديث از آن ها اتفاق نظر دارند. بُخارى بر نُه حديث و مسلم بر پانزده حديث نظر صحيح دارد.

    سه فرزند حضرت على عليه السلام، حسن، حسين و محمّد بن حنفيّه از او روايت كرده اند. هم چنين ابن مسعود، ابن عمر، ابن عباس،

    ابوموسى، عبداللّه بن جعفر، عبداللّه بن زبير، ابوسعيد، زيد بن ارقم، جابر بن عبداللّه و جمعى ديگر از تابعان شناخته شده از او حديث روايت كرده اند.



    در روايتى از ابن مسعود نقل شده كه گويد: ما از بهترين قاضى و حاكم مدينه، على بن ابى طالب حديث نقل مى كنيم.


    ابن مسيّب مى گويد: هيچ انسانى پيدا نشد كه اين جمله از دهان او خارج شود و بگويد: « سلوني قبل أن تفقدوني; پيش از اين كه از ميان شما بروم از هر چه مى خواهيد از من بپرسيد» جز على بن ابى طالب.


    ابن عباس گويد: به على بن ابى طالب عليهما السلام نُه درجه از ده درجه علم و دانش اعطا شده است و به خدا سوگند كه در آن يك درجه ديگر نيز او با ديگران شريك است.

    وى مى افزايد: اگر چيزى از طرف على بن ابى طالب براى ما روشن و ثابت مى شد، ديگر به غير او مراجعه نمى كرديم.


    آن گاه نَوَوى مى گويد: پرسش بزرگان اصحاب ـ ابوبكر، عمر، عثمان و افراد ديگرى از عشره مبشّره ـ از على بن ابى طالب عليهما السلام و مراجعه آن ها به دستورات آن حضرت و داورى هاى او در مشكلات پيچيده و موارد بسيارى مشهور بوده و قابل انكار نيست. » 1







    حال كه بزرگان از اصحاب در مشكلات علمى به على عليه السلام رجوع مى كردند و به دستور او عمل مى نمودند

    و حتى يك مرتبه هم ديده نشده كه آن حضرت به يكى از آن ها نياز داشته باشد و در امر قضاوت به آن ها مراجعه كند;

    عقل ما در اين جا چه حكمى مى كند؟ و شما چگونه داورى مى كنيد؟

  8. #18
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    .


    نياز نداشتن حضرت على عليه السلام به هيچ يك از اصحاب



    همان گونه كه نَوَوى تصريح كرد، همه بزرگان از اصحاب در مشكلات علمى به على بن ابى طالب (عليهما السلام) رجوع مى كردند

    و آن حضرت به هيچ يك از آن ها مراجعه نكرده است. موارد بسيارى را نيز ابن حزم اندلسى در گفتارى طولانى ذكر كرده كه جهل و نادانى

    بزرگان صحابه در مسائل و احكام دين و رجوع آن ها براى حلّ مشكل به ديگران از آن جمله است. در اين گفتار طولانى ابن حزم،

    حتّى يك مورد نيز وجود ندارد كه بگويد على بن ابى طالب عليهما السلام به يكى از افراد امّت مراجعه كرده است.






    ــ ابن حزم مى گويد:


    ما در كتاب ها اين گونه يافتيم كه بزرگان از اصحاب اقرار و اعتراف كرده اند كه بسيارى از احكام و سنّت رسول خدا( صلى اللّه عليه وآله)

    به آن ها نرسيده است. حديثى كه از ابوهريره در اين باره رسيده مشهور است كه مى گويد: « برادران مهاجر من در بازارها براى جلب مشترى

    دست روى دست مى زدند و برادران انصارى من نيز سرگرم نگهدارى از ثروت ها و دارايى هاى خود بودند»، در حالى كه نه بازار

    على (عليه السلام ) را به خود مشغول كرده بود و نه به اموال و دارايى هايش فكر مى كرد; بلكه او روز و شب فقط ملازم رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بود.

  9. #19
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    .

    1 . نگاهى به علم و دانش ابوبكر!



    ابن حزم در جاى ديگر با اشاره به نياز ابوبكر در حكم شرعى به مغيرة بن شعبه مى گويد:



    « ابوبكر از مقدار تعيين شده ارث براى مادربزرگ آگاهى نداشت و محمّد بن مسلمه و مغيرة بن شُعبه او را راهنمايى كردند. »



    هم چنين همين ابوبكر نمى دانست كه كفن رسول خدا صلى اللّه عليه وآله چه مقدار بود تا اين كه از دخترش عايشه پرسيد]![





    ابن حزم اندلسى موارد ديگرى را ذكر مى كند كه در همه آن ها بزرگان اصحاب به حكم شرعى جاهل بوده و به ديگران مراجعه مى كردند.

  10. #20
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    .


    2 . اعتراف عمر



    آن گاه ابن حزم اندلسى مى گويد:

    عمر نيز در موارد بسيارى به جهل و نادانى خود اعتراف مى كرد.

    ــ وى در حديث استئذان گفت: من اين مسأله را نمى دانم; چرا كه خريد و فروش در بازار مرا به خود مشغول كرد.

    ــ هم چنين زمانى كه او درباره زن باردارى بر خلاف قانون اسلام، حكم كرد و ديگران او را آگاه كردند، به نادانى خود اعتراف كرد.

    ــ هم چنين روزى بى جهت بر عيينة بن حصن خشم نمود و حرّ بن قيس او را متوجّه اشتباهش ساخت.

    ــ در مورد ديگرى عمر و پيش از او ابوبكر از حكم پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه وآله) كه امر فرمود يهوديان از ديار و وطن خود دور شوند، نادان بودند.

    ــ هم چنين عمر در مسأله طاعون، فرمان رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله) را نمى دانست تا اين كه عبدالرحمان عوف به او آموخت.

    ــ جالب اين كه عمر نمى دانست رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله ) در نماز عيد فطر و قربان كدام سوره را قرائت مى فرمود با اين كه آن حضرت سال هاى زيادى اين نماز را خوانده بودند; از اين رو از ابوواقد ليثى پرسيد و او به عمر قرائت رسول خدا صلى اللّه عليه وآله را آموخت (!)





    ابن حزم اندلسى مى افزايد:

    ــ عمر نمى دانست بايد با مجوسيان چگونه رفتار كند تا اين كه عبدالرحمان او را به فرمان رسول خدا( صلى اللّه عليه وآله) درباره آنان آگاه كرد.

    ــ از طرفى، وى خراج گرفتن از مجوسيان بحرين را كه يك حكم مشهور و معروفى بود نمى دانست و فراموش كرده بود و شايد از همين اموال بهره اى نيز برده بود.

    ــ عمر، حكم تيمّم جُنُب را نيز فراموش كرده بود و مى گفت: هرگز فرد جنب نبايد تيمم كند و تا آب پيدا شود نبايد نماز بخواند تا اين كه عمّار، حكم تيمّم را به او آموخت.

    ــ وى مى خواست اموال كعبه را تقسيم كند; ولى سرگردان بود تا اين كه اصحاب او را به حقيقت امر آگاه كردند.

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •