-
مدیر بازنشسته
کانی شناسی
میکا
اعضای گروه میکا از روی رخ قاعدهای کامل خود به آسانی قابل تشخیص هستند. ترکیب شیمیایی هر یک از نمونهها میتواند بسیار پیچیده باشد، اما فرمول کلی را میتوان برای تمام اعضای گروه نوشت. در این فرمول W معمولا پتاسیم است (در پاراگونیت ) ، و نشان دهنده و ، ، ، و نشان دهنده و و نسبت به عمدتا حدود 3 به 1 است. انواع مختلف میکا معمولا گروههای ایزومورف (همشکل) تیپیکی را نشان میدهند، اما روابط فازی این گروهها تا به حال بطور کامل تعیین نشده است.
انواع میکا
در بیشتر موارد دو عضو از گروه به موازات یکدیگر متبلور میشوند. در این رابطه بیوتیت با مسکویت متبلور میشود. مسکویت و لپیدولیت و به همین ترتیب الی آخر. در لیستی که به دنبال میآید، فرمولها بطور ایدهآل ساده شدهاند تا بتوانند با ساختار تعیین شده در مطالعات اشعه ایکس جور در بیایند.
مسکویت
پاراگونیت
فلوگوپیت
بیوتیت
لپیدولیت
شمای ساختاری میکاها
واحدهای اصلی ، یعنی چهار وجهیهای هر کدام از سه راس به چهار وجهیهای مجاور متصل بوده و تشکیل یک صفحه را میدهند. بنابراین هر چهار وجهی دارای 3 اکسیژن متصل و یک اکسیژن آزاد است. بدین ترتیب ترکیب و ظرفیت را میتوان به صورت نمایش داد. دو صفحه از این چهار وجهیها طوری به یکدیگر متصل میشوند که نوک چهار وجهیها به طرف داخل قرار داشته باشند. نوک برجسته این چهار وجهیها در مسکویت به وسیله Al و در فلوگوپیت و بیوتیت به وسیله Fe و Mg به یکدیگر وصل میشود.
گروههای هیدروکسیل در ساختار جای گرفته و به Al و Mg و یا فقط Fe متصل میشوند. بدین ترتیب که یک جفت صفحه محکم بوجود میآید که قاعده چهار وجهیها در دو طرف بیرونی صفحات میباشد. ساختمان میکا یک توالی از این گونه جفت صفحات است که بین هر دو جفت صفحه پتاسیم قرار میگیرد.
سنگهای محتوی میکا
میکای رایج سنگهای آذرین بیوتیت است.
مسکویت در بعضی از گرانیتها وجود دارد.
لپیدولیت در محدودی از گرانیتها گزارش شده است، اما توزیع تیپیک آن در پگماتیتهای گرانیتی است.
فلوگوپیت گاهی اوقات در سنگهای غنی از منیزیم و فقیر در آهن مانند پریدوتیتها یافت میشود، اما در سنگ آهکهای دگرگون شده و در برخی از پگماتیتها بطور رایجتری یافت میشود.
پاراگونیت کانی کمیاب در شیستها است.
علت فراوانی بیوتیت در سنگهای آذرین
علت رخداد رایج بیوتیت در سنگهای آذرین که در مقابل محدود بودن مسکویت به پگماتیتها و بعضی از سنگهای آذرین قرار دارد و به وسیله تحقیقات یودر (yoder) و یوگستر (Eugster) مشخص شده است. این دو محقق دریافتند که منحنی پایداری فلوگوپیت حدود 300 درجه سانتیگراد بالاتر از منحنی پایداری مسکویت قرار داشته و بسیار بالاتر از منحنی حداقل نقطه ذوب گرانیت قرار دارد. معنای این حرف این است که بلور فلوگوپیت (و بیوتیت) میتوانند بطور مستقیم در دماهای عادی تبلور از ماگما متبلور شوند.
از طرف دیگر ، منحنی پایداری مسکویت زیر منحنی حداقل نقطهای ذوب گرانیت در فشار پایین قرار داشته و این منحنی را در حدود 700 درجه سانتیگراد و 1500 اتمسفر فشار بخار آب قطع میکند. بنابراین حضور مسکویت در گرانیتها مبین تبلور در فشار زیاد بخار آب ، یا به عبارت دیگر ، عمق قابل ملاحظه میباشد. تفسیر دیگر حضور مسکویت این است که بگوییم مسکویت پس از تبلور سنگ در آن بوجود آمده است.
ترکیب شیمیایی بیوتیت
ترکیب شیمیایی بیوتیتهای سنگهای آذرین به شدت متغیر است. منیزیم و آهن فرو میتوانند بطور کامل جانشین یکدیگر شوند و تمام انواع این گونه بیوتیت شناخته شده است، از بیوتیت بدون آهن (فلوگوپیت) گرفته، تا انواعی که تمام منیزیم در آنها به وسیله آهن جایگزین شده است. آهن فریک میتواند نصف یا مقدار بیشتری از آلومینیوم دارای کوردیناسیون شش را جایگزین شود.
بخشی از هیدروکسیل میتواند به وسیله فلوئور جایگزین شود. اگر چه آنالیز اکثر بیوتیتهای آذرین فقط مقدار کمی از این عنصر را نشان میدهد، مقادیر ناچیزی از Ca ، Na ، Li ، Ti ، Mn نیز از تجزیه بیوتیتها گزارش شدهاند. در مورد عناصر نادرتر Cs ، Rb ، Ni ، Cr ، Ba نیز دیده شدهاند. روند عمومی از بیوتیتهای غنی در منیزیم سنگهای اولترا بازیک تا بیوتیتهای غنی در آهن گرانیتها و سیانیتهای نفلیندار وجود دارد.
آلومینیوم در میکا
مقدار آلومینیوم در بیوتیت گرانیتها و پگماتیتها در بیشترین حد خود و در بیوتیت سنگهای اولترا بازیک در کمترین حد خود است، سیلسیم رابطه معکوس با آلومینیوم دارد
__________________
منبع : پی سی لرد
-
مدیر بازنشسته
فراوانترین پگماتیتها ، پگماتیتهای گرانیتی هستند. بعضی از پگماتیتها به علت داشتن عناصری مانند لیتیم ، نیوبیوم ، تانتالیم ، اورانیم ، و خاکهای کمیاب حائز اهمیت اقتصادی هستند. در بعضی از ماگماها مقدار آب به حدی زیاد است که تحت شرایط معینی سبب میشود که یک فازی گازی که با فازهای مایع و جامد در حال تعادل است از ماگما جدا شود که از نظر تشکیل پگماتیتها اهمیت زیادی ندارد.
پگماتیتهای ماگمایی در آخرین مرحله تحول عادی سنگهای آذرین از مایعات باقی مانده که از نظر آلوموسیلیکاتهای قلیایی و مواد فرار غنی هستند، تشکیل میشود که این مواد فرار به مقدار زیادی دمای تبلور و ویسکوزیته محلولهای سیلیکاته را پایین میآورند. چون این مواد گازی دارای وزن ملکولی کمی نسبت به سایر سیلیکاتهای ماگما هستند. لذا نسبت مولار آنها بالاست و روی پتانسیل شیمیایی تاثیر خیلی زیادی دارند، برای همین میتواند در تبلور و واکنش مایعات سیلیکاته تاثیر خیلی زیادی داشته باشد. به علاوه اثر فشار روی تعادل سیستمهایی که دارای فاز گازی هستند نیز خیلی زیاد است.
دلایل درشتی دانهها در پگماتیتها
درشتی دانهها در پگماتیتها اولا در نتیجه کمی غلظت سیال است. ثانیا ترکیب عمومی سنگ نتیجه ترکیب مستقیم مایع باقیمانده است و ثالثا وجود کانیهای نادر را که یکی از اختصاصات پگماتیتهاست میتوان به این طریق توجیه کرد که عناصری که شعاع اتمی آنها تفاوت فاحشی با شعاع اتمی عناصر عادی سازند، سنگهای آذرین دارد، در این مایع باقیمانده جمع میشوند.
تعدا زیادی از کانیهای موجود در پگماتیتهای گرانتی در نتیجه جانشینی بوجود آمدهاند. بریل ، آلبیت و همه کانیهای لیتیم و منگنز و فسفاتدار ظاهرا نتیجه عمل جانشینی هستند. ترکیب متوسط عده قابل توجهی از پگماتیتها در حوزه پایینترین دمای سیستم مایعات باقیمانده قرار نمیگیرد و باید گفت که این پگماتیتها نتیجه عملی غیر از ماگمایی هستند و در حقیقت محصول جانشینی ، تفریق دگرگونی یا گرانیتی شدن میباشند.
وضعیت و محل پیدایش پگماتیتها
اکثریت خیلی زیادی از پگماتیتها از نظر ترکیب گرانیتی هستند و از کوارتز ، میکروکلین ، پلاژیوکلاز سدیک و میکاها همراه با تعدادی کانیهای کمیاب مانند تورمالین ، آپاتیت ، اسفن ، مونازیت ، زیرکن ، فلوئورین و غیره تشکیل شدهاند پگماتیتهای گابرویی و دیوریتی که از هورنبلند و پلاژیوکلاز تشکیل شده باشند نیز شناخته شدهاند، ولی به مراتب کمتر از پگماتیتهای گرانیتی دیده میشوند.
تقسیم بندی پگماتیتهای اسیدی
پگماتیتهای ساده
پگماتیتهای ساده از کوارتز ، فلدسپاتهای قلیایی مقدار کمی از میکاها تشکیل شده است و کانیهای کمیاب یا در آنها وجود ندارد یا مقدارشان خیلی کم است. پگماتیتهای ساده به صورت دسته دایکها یا رگهها و عدسیهای مسطح در داخل یا حاشیه باتولیتها و استوک های گرانیتی و گرانودیوریتی و یا جز کمپلکسهای پیگماتیتی دیده میشوند.
پگماتیتهای متنوع
پگماتیتهای متنوع علاوه بر کوارتز و فلدسپاتها و میکاها دارای مقدار زیاد و متنوعی از کانیهای کمیاب مانند لپیدولیت ، اسپدومن ، بریل ، تانتالیت ، کولومبیت و غیره میباشند که تک بلورهای بعضی از این کانیها ممکن است فوقالعاده درشت باشد. پگماتیتهای متنوع ممکن است همراه با تودههای نفوذی گرانیت بخصوص در حاشیه آنها دیده شود. پگماتیتهای این دسته که همراه با سینیتها و نفلین سینیتها هستند معمولا از نظر کانیهای کمیاب غنی میباشند.
پگماتیتها همیشه به صورت تودههای کوچک ظاهر میشوند و ابعاد رگههای پگماتیتی از جند سانتیمتر تا چند صد متر ممکن است برسد. تودههای بزرگتر پگماتیتی مانند دایکها و عدسیها ممکن است طولشان به چند کیلومتر برسد و در بعضی جاها ضخامتشان حتی بالغ بر صد متر گردد. ولی این حالات استثنایی است و خیلی کم دیده میشود. خیلی از پگماتیتها به صورت زونه دیده میشوند که هر وزن دارای اختصاصات بافتی و کانی مخصوص به خود است. در مرز دو زون متوالی هم معمولا حالتهای بینابینی دیده میشود.
محل تشکیل پگماتیتها از ماگما
مرحله ماگمایی : در این مرحله تعادل بین فازهای بلورین و مایع برقرار است.
مرحله پگماتیتی : در طی بخش عمدهای از این مرحله فازهای بلورین ، مایع و گازی توام باهم وجود دارد.
مرحله پنومالیتیک : این مرحله با تعادل بین فازهای بلورین و گازی مشخص میشود.
مرحله گرمابی : در طی این مرحله تعادل بین فازهای بلورین ، محلولهای آبکی و گازهای آبدار برقرار است.
میکروکلین و کوارتز و میکاها مربوط به مرحله پگماتیتی و ابتدای مرحله پنومالیتی هستند. آلبیت در مرحله پنومالیتی جانشبن میکروکلین میشود و در مرحله گرمابی آدولر و زئولیتها به آن میپیوندند.
-
مدیر بازنشسته
زون الماس گوشته زمین در قسمت عمیقی قرار گرفته که ما هیچ گاه از طریق حفاری و مشاهده مستقیم نمی توانیم اطلاعات مناسبی در مورد آن بدست آوریم و بیشتر اطلاعات ما از آن قسمت مربوط به روشهای غیر مستقیم مطالعه آن است. مطالعه این قسمت از زمین نسبت به سطح آن خیلی متفاومت است .این مورد مانند مطالعه یک موتور ماشین بدون باز کردن قطعات آن است. اما ما نمونه های واقعی از آن عمق را ممکن است دیده باشیم و آن الماس است.
می دانید الماس یک کانی سخت است که از فشرده شدن کربن خالص ایجاد می گردد. به طور فیزیکی سخت تر از این ماده وجود ندارد. این کانی یک نمونه ***نده و زیبا ست. الماس یک کانی مقاوم در برابر فشارهای زیر سطحی است. آزمایشات نشان می دهد که ما نمی توانیم دقیقا شرایط صدها کیلومتر زیر زمین در منطقه گوشته را ایجاد کنیم . الماس در عمق های کمتر تشکیل نمی شود و به جای آن گرافیت تشکیل می گردد. این کانی که در مناطق سطحی تر ایجاد می شود از جمله کانی های نرم به حساب می آید. لذا به ظاهر اشتراکی با الماس ندارد.
حال این نکته جالب توجه است که الماسی که ما در اختیار داریم ممکن است در فاصله زمانی کمتر از یک روز تشکیل شده باشد که از آن جمله می توان به الماس های ایجاد شده در اثر رخداد آتشفشان های انفجاری اشاره کرد. شرایط تشکیل الماس در این حالت از موارد غیر معمول در زمین است.
ماگما در اعماق زمین ممکن است به جایی برسد که قدرت و قابلیت نفوذ به مناطق سطحی را پیدا کند لذا در این شرایط از عمق به سطح شروع به حرکت می کند. در مسیر خود از سنگهای مختلف عبور می کند که از آن جمله می توان به برخورد این ماگما ها به "پهنه های الماس دار" اشاره کرد. پس از عبور از این مرحله دی اکسید کربن به صورت گاز از حلال ماگما خارج می شود و در بالای ماگما به بالا صعود می کند تا به پوسته نفوذ کند. این حرکت با سرعت چند صد متر در ثانیه به سمت بالا صورت می پذیرد.
تا به حال شاهدی از الماس های انفجاری جدید تر از آنچه در میوسن استرالیا یعنی نزدیک به بیست میلیون سال پیش دیده شده گزارش نگردیده است. اما این مورد نیز خیلی کمیاب تر از مواردی هستند که در حدود 1 میلیارد سال قبل و دورتر تشکیل شده اند. در این زمینه یک سری سنگ های مربوط به گوشته از جنس سولفید هستند که توسط سوراخ های نامحدودی گوشته را ترک می کنند و از آنها با عنوان کیمبرلیت و لامپروئیت یاد می کنند و ساختارهایی را ایجاد می کنند که به آنها "دودکش های الماسی" می گویند. برخی از این نمونه ها در "آرکانزاس"، "ویسکانسین" و "وایومینگ " دیده شده اند.
دراثر نفوذ ماگما به صورت کیمبرلیت و لامپروفیر که از گوشته حتی از عمق 300 کیلومتری به سطح می رسند یک سری قطعات خارجی را به نام "زینولیت" به همراه خود می آورند و این ماگما اگر از قسمت های ریفت اقیانوسی خارج شود پس از میلیون ها سال در اثر حرکت پشته های اقیانوسی به حاشیه قیمت فرورانشی می رسد و در طی مدت حرکت در حاشیه منطقه فرورانش پوسته به همراه آب، رسوبات و کربن تحت تاثیر فشار بالای منطقه فرورانش قرار گرفته و این ترکیب باعث ایجاد یک مخلوط داغ سرخ رنگی می شود که در منطقه فرورانش از دودکش های الماسی ایجاد شده در حاشیه قاره ها در اثر فعالیت آتشفشان های قبلی بالا می آید و به سطح می رسد.
-
مدیر بازنشسته
ميكروگراويته و الماسها
جستجوي الماس به خوش اقبالي در پيدا كردن رسوبات الماسدار با تعييين مكان يايپهاي كيمبرليتي عجيب كه الماس را از اعماق بيش از 100 كيلومتري گوشتههايي كه تشكيل ميشوند، بالا ميآورد، بستگي دارد. يكي از آخرين ميدانهاي الماسدار بزرگ در Arctic Canada، بعد از اينكه كاوشگران الماس عجيب را در مسيرشان به سمت بالاي رودخانه در سپر كانادا پيدا كردند، پديدار شد. منابع جديد احتمالا در نواحي بزرگ استخراج شدة كانادا، استراليا، آفريقا و شمال آسيا وجود دارد، با وجود اين كيمبرليتها اكثرا به صورت رس شكسته ميشوندو توپوگرافي و ويژگيهاي آنها به آساني قابل تشخيص نيست. تلاشهاي زيادي به كمك دورسنجي و پراكنش الكترو مغناطيسي براي مشخص ساختن اين نواحي صورت گرفته ولي موفقيتآميز نبوده است. به جز طبيعيت نامشخص كيمبرليتها، بيشتر زمينهاي اوليه آنها استپهاي پهناور با پوشش گياهي در نواحيي ميباشند كه تحت شرايط يخچالي قرار گرفتهاند و اين عوامل باعث ميشود كه دورسنجها در مناطقي مثل استراليا يا جنگلهاي مناطق گرم مرطوب نتايج مطلوبي ارائه ندهد.
يايپهاي كيمبرليتي آثار گرد شده در سطح دارند و سنگ چگالي متفاوتي با سنگهاي معمول پوسته فوقاني دارد، بنابراين يكي از روشهاي تعيين مكان آنها جستجو براي الگوهاي مدور بر روي نقشههاي گراني سنجي ميباشد. اما آنها نسبت به resolution نقشههاي گراني سنجي ناحيهاي كه معمولا با اندازهگيري دقيق پتانسيل گراويتهاي در سطح ساخته ميشوند، كوچك هستند. نقشههاي ميدان مغناطيسي زمين و جذب اشعههاي گاما بوسيله ايزوتوپهاي راديواكتيو resolution مناسب براي بررسيهاي منطقهاي را دارند، اما كيمبرليتها تنها مقدار جزئي از اين مشخصات را دارند. شركت معدنيBroken Hill Proprietary-Bilhton پس از موقعيت در دستيابي به منطقه Ekati در شمال كانادا تشويق شدند تا يك راهبرد مناسب براي مشكل پيدا كنند. در حاليكه درجه سنجي گراويته يكي از روشهاي دقيق بررسي گراني سنجي است، روشهاي ديگر نيز ممكن است و ژئونيزيكدانان سعي دارند تا تغييرات كوچكتر ميدان گراويتي را اندازهگيري كنند تا پايين و بالا آمدن ماگما در آتشفشانها را به روش ارزانتر و با پيچيدگي كمتر مشخص كنند.
-
مدیر بازنشسته
سنگ از نظر زمينشناسان به مادهى سازندهى پوسته و بخش جامد سستکرهى زمين گفته مىشود. سنگها از يک يا چند کانى درست شدهاند و از نظر چگونگى پديد آمدن در سه گروه سنگهاى آذرين، سنگهاى رسوبى و سنگهاى دگرگونى جاى مىگيرند. سنگهاى آذرين از سرد شدن گدازهى آتشفشانها به وجود مىآيند. سنگهاى رسوبى پيامد فرسايش سنگها و انباشته شدن رسوبها در درياها هستند. هنگامى که سنگى در فشار و گرماى زياد قرار گيرد، سنگ دگرگونى پديد مىآيد.
سنگها و کانىها
کرهى زمين از نظر ويژگىهاى فيزيکى ساختار لايهاى دارد. بخش مرکزى آن جامد است، بيشتر از آهن و نيکل درست شده و هستهى درونى ناميده مىشود. پيرامون هستهى درونى را لايهى مايعى از آهن و نيکل فراگرفته که هستهى بيرونى نام دارد. پيرامون هستهى بيرونى را لايهاى به نام گوشته در بر مىگيرد که خود از لايهاى جامد و سخت به نام گوشتهى زيرين و لايهاى نرمتر و خميرى به نام سستکره درست شده است. پيرامون گوشته را لايهى نازک و جامدى به نام پوسته فراگرفته که بيشتر از سيليس، اکسيژن و آلومينيوم درست شده است. زمينشناسان به مواد طبيعى و بى جان سازندهى پوسته سنگ مىگويند و بيرونىترين لايهى زمين را سنگکره مىنامند.
سنگها از يک يا چند کانى درست شدهاند. کانى به موادى بىجان، جامد و بلورى گفته مى شود که ترکيب شيميايى به نسبت ثابتى دارند. بيش از 3 هزار گونه کانى در طبيعت يافت شده است که نزديک 20 تا 25 گونه از آنها در ساختمان بسيارى از سنگها وجود دارند. بيشتر سنگها از چند کانى درست شدهاند، مانند گرانيت که بخش زيادى از آن از سه کانى کوارتز، فلدسپات و بيوتيت است. هر گروه از سنگها نيز داراى کانىهاى مشخصى هستند که در گروه سنگهاى ديگر وجود ندارند يا بسيار اندک هستند. براى نمونه، کانى هاليت فقط در سنگهاى رسوبى ديده مى شود و در سنگهاى آذرين يا دگرگونى ديده نمى شود. کانى ولاستونيت نيز فقط در سنگهاى دگرگونى يافت مى شود. با اين همه، برخى از کانى ها، مانند کوارتز، ممکن است در هر گونه سنگى وجود داشته باشند
سنگها و کانىهاى آنها
سنگهاى آذرين
ارتوز، پرتيت، ميکروکلين، پلاژيوکلاز، کوارتز، نفلين،
لوسيت، هورنبلند، اوژيت، بيوتيت، مسکوويت، اليوين
سنگهاى رسوبى
کانىهاى رسى ، کلسيت، دولوميت، کوارتز، هاليت، سيلوين،
ژيپس، انيدريت،گلوکونيت، اکسيدها(بهويژه آهن)،کربناتهاى ديگر
سنگهاى دگرگونى
استروليت، کيانيت، آندالوزيت، سيليمانيت، گرونا، ولاستونيت،
تروموليت، کلريت، گرافيت، تالک
سنگهاى آذرين
هرچه بيشتر به ژرفاى زمين برويم، دما بالاتر مى رود و در ژرفاى زياد به اندازهى مىرسد که براى ذوب شدن سنگها کافى است. با اين همه، مواد درونى زمين به حالت مذاب نيستند و فشار زيادى که از لايههاى بالايى بر لايههاى زيرين وارد مىشود، از ذوب شدن سنگها جلوگيرى مىکند. اما در جاهايى از ژرفاى زمين که به دليلى(براى نمونه، در پى جايهجايى ورقههاى سنگ کره) از فشار کاسته مىشود يا سنگهاى سطحى زمين به زير سطح فرو مىروند، سنگها ذوب مىشوند. هر جايى که سنگها ذوب شوند، مادهى مذاب، که ماگما نام دارد، به سوى بالا راه پيدا مىکند و آرام آرام دماى آن کاهش مىيابد و سنگهاى آذرين را پديد مىآورد.
ماگما ممکن است به بخشهاى بالايى پوسته نفوذ کند يا از راه شکافها و سوراخها به سطح پوسته راه يابد. ماگمايى که از سطح پوسته بيرون نمىزند به آهستگى و طى سالها سرد مىشود و سنگهاى آذرين درونى را مىسازد. به ماگمايى که از دهانهى آتشفشان بيرون مىآيد و به سطح زمين مىرسد، گدازه مىگويند. همهى حجم گدازهاى که به سطح زمين مىآيد، به حالت مذاب نيست و قطعههاى ذوب نشدهى سنگ و کانىهاى بلورى را نيز در خود دارد. گدازه طى چند روز سرد مىشود و سنگهاى آذرين بيرونى را مىسازد.
بررسى ترکيب شيميايى سنگهاى آذرين و گدازهى آتشفشانهاى فعال نشان داده است که ماگما يک ترکيب سيليکاتى با اندکى اکسيدهاى فلزى ، بخار آب و مواد گازى است. سنگهاى آذرين را بر پايهى درصد اين مواد در سه گروه گرانيتى(اسيدى)، بازالتى(بازى) و آندزيتى(ميانه) جاى مىدهند. سنگهاى آذرينى مانند ريوليت و داسيت را که محتواى سيليس آنها بالاست، يعنى بيش از 63 درصد 2 SiO دارند، از گروه سنگهاى آذرين اسيدى به شمار مىآورند. سنگهاى آذرينى مانند آندزيت که بين 52 تا 63 درصد 2 SiO دارند، از سنگهاى آذرين ميانه و سنگهايى مانند بازالت و گابرو را که محتواى سيليسى کمترى دارند، از سنگهاى آذرين بازى هستند. برخى از سنگهاى آذرين، مانند پريدوتيت، را که محتواى سيليسى آنها بسيار پايين است، فرابازى مى دانند.
بافت سنگهاى آذرين
زمينشناسان در بررسىهاى صحرايى، که ابزارهاى پيچيدهى آزمايشگاهى در دسترس نيست، از اندازه و آرايش بلورهاى سنگ، که بافت سنگ نام دارد، براى توصيف سنگها بهره مىگيرند. اصطلاح بافت سنگ هنگام بررسى سنگ زير ميکروسکوپ نيز به کار مى رود. بافت سنگ آذرين علاوه بر اين که آن را از سنگها ديگر جدا مىکند، ما را از درونى بودن يا بيرونى بودن آن و حتى ژرفايى که سنگ در آنجا از ماگما پديد آمده است، آگاه مىسازد.
1. بافت نهانبلورين. بلورها را نمىتوان با چشم غيرمسلح ديد. اگر بلورها به اندازهاى کوچک باشند که فقط با ميکروسکوپ پولاريزان ديده شوند، اصطلاح ميکروکريستالين و اگر فقط با ميکروسکوپ الکترونى يا پرتوهاى ايکس شناسايى شوند، اصطلاح کريپتوکريستالين را به کار مىبرند.
2. بافت آشکاربلورين. بلورها درشت و از 2 تا 5 ميلى متر هستند. اين بافت زمانى پديد مىآيد که ماگما به آهستگى درون زمين سرد شود.
3. بافت پگماتيتي. گونهاى از بافت آشکاربلورين است که اندازهى بلورهاى آن بزرگتر از 5 سانتىمتر و حتى چند متر است.
4. بافت پرفيري. گونهاى از بافت آشکاربلورين است که داراى بلورهاى درشت در زمينهاى از بلورهاى ريز است. اين بافت نتيجهى سرد شدن آهسته زير سطح زمين و آمدن ناگهانى ماگما به سطح زمين است که نخست با پديدآمدن بلورهاى درشت و سپس با بلورهاى ريز همراهى مىشود.
5. بافت سوراخدار. در پى سرد شدن تند گدازهاى که گاز فراوان در خود دارد، بر سطح زمين پديد مىآيد. سنگپا نمونهاى از اين بافت است.
6. بافت شيشيهاي. در برخى فورانهاى آتشفشانى، گدازه به درون آب ريخته مىشود و بسيار تند سرد مىشود. اين گونه سنگها بلور ندارند و بافتى مانند شيشه دارند.
7. بافت آذرآواري. هنگامى که گدازه به صورت ذرههاى خاکستر به هوا پرتاب مىشود و آن ذرهها به صورت لايهاى تهنشين مىشوند، سنگهايى را مىسازند که ذرههاى سازندهى آنها آذرين، ولى تهنشينى آنها شبيه سنگهاى رسوبى است.
8. بافت آگلومرا. اگر اندازهى ذرههاى پرتابى از دهانهى آتشفشان بزرگ باشد، پس از تهنشين شدن به يکديگر جوش مىخورند و سنگ يکپارچهاى را مىسازند که آگلومرا ناميده مىشود.
خانوادههاى سنگهاى آذرين
سنگهاى آذرين را بر پايهى بافت، درصد سيليس، رنگ، چگالى، ترکيب شيميايى و در نظر داشتن ويژگىهاى ديگر، طبقهبندى مىکنند.
1. خانوادهى گرانيت- ريوليت. گرانيت از شناختهشدهترين سنگهاى آذرين درونى است که فراوانى و زيبايى آن پس از صيقل يافتن، باعث شده است که در معمارى مورد توجه باشد. نام اين سنگ از واژهى لاتين گرانوم به معناى دانهى گندم گرفته شده است، زيرا بيشتر کانىهاى آن به اندازهى دانهى گندم است. بافت آن از نوع آشکاربلورين است و بيشتر از فلدسپات پتاسيمدار، پلاژيوکلاز سديمدار و کوارتز درست شده است. کانىهاى بيوتيت، آمفيبول، هورنبلند و گاهى ميکاى سفيد نيز در ساختمان آن ديده مىشود.گرانيتها به رنگهاى سفيد، خاکسترى و صورتى ديده مىشوند که برخاسته از نوع فلدسپات آنهاست.
ريوليت از نظر نوع کانىها با گرانيت تفاوت زيادى ندارد و در واقع گرانيتى است که بيرون از پوستهى زمين پديد مىآيد. ريوليتها رنگ روشنى دارند و چون جهتيافتگى مادهى مذاب را به آسانى مىتوان در آنها شناسايى کرد، به اين نام خوانده مىشوند( ريوليت به معناى جريان يافته است.) در اين خانواده سنگهايى با بافت شيشهاى نيز وجود دارد که ابسيدين شناختهشدهترين آنهاست. اين سنگ تيرهرنگ است و تيرگى آن به اين علت است که هيچ گونه بلورى در آن وجود ندارد. به سنگهاى بيرونى با بافت سوراخدار اين خانواده، پونس، پاميس يا سنگپا مى گويند. توجه داشته باشيد که سنگپا ممکن است در خانوادههاى ديگر نيز وجود داشته باشد.
2. خانوادهى گرانوديوريت- داسيت. گرانوديوريت يکى از فراوانترين سنگهاى آذرين درونى است که از نظر کانى شناسى، در ميانهى سنگهاى گرانيتى و ديوريتى جاى مىگيرد. زيرا درصد کوارتز آن اندکى از گرانيت کمتر ولى از ديوريت اندکى بيشتر است. داسيت همانند بيرونى گرانوديوريت است. اين سنگ در ايران فراوان است و بيشتر به رنگ روشن ديده مى شود.
3. خانوادهى ديوريت- آندزيت. ديوريتها سنگهايى هستند که بيشتر از فلدسپات پلاژيوکلاز سرشار از کلسيم درست شدهاند. اين سنگها اغلب کوارتز ندارند، اما گاهى اندکى کوارتز و فلدسپات پتاسيمدار نيز در ساختمان آنها ديده مىشود.کانىهاى تيرهرنگ ديوريتها اغلب آمفيبول، پيروکسن و بيوتيت است. آندزيت همانند بيرونى ديوريت است که به رنگ خاکسترى تيره ديده مىشود به صورت سنگپا و آذرآوارى نيز وجود دارد.
4. خانوادهى گابرو- بازالت. گابروها سنگهاى تيره با چگالى به نسبت بالا هستند که بيشتر از پيروکسن و پلاژيوکلاز کلسيمدار درست شدهاند. البته، ممکن است اندکى اليوين نيز در آنها ديده شود. بازالت همانند بيرونى گابرو است. بازالت و گابرو 75 درصد سنگهاى آذرين پوستهى زمين را مىسازند. بازالت سوراخدار را اسکورى مىگويند که شبيه سنگپاست. بازالت شيشهاى نيز وجود دارد که به آنها تاکىليت مىگويند. در پيرامون آتشفشان خاموش دماوند، بهويژه در کنارهى جادهى هراز، مىتوان گونههاى اسکورى، پرفيرى و آگلومراى بازالتى را پيدا کرد.
5. خانوادهى پريدوتيت. پريدوتيت سنگى بسيار بازى است که بيشتر از کانىهاى آهن و منيزيمدار درست شده است.پريدوتيتها چگالى بالايى دارند و رنگ آنها تيره است. اليوين فراوانترين کانى پريدوتيتهاست، اما ممکن است اندکى پيروکسن و حتى آمفيبول نيز در آنها ديده شود. پريدوتيتها سرشار از اليوين را دونيت گويند و پريدوتيتهاى سرشار از پيروکسن را پيروکسنيت مىنامند. در صورتى که هم اليوين و هم پيروکسن را داشته باشند، لرزوليت خوانده مىشوند. لمبورژيت، که بسيار کمياب است و از بلورهاى ريز اوژيت(نوعى پيروکسن) و اليوين آهندار درست شده است، همانند بيرونى پريدوتيتهاست و به رنگ قرمز قهوهاى ديده مى شود. کيمبرليت را نيز همانند بيرونى آنها مىدانند که سرشار از اليوين است و بلورهاى ريز و اندکى گرونا(کانى دگرگونى) و الماس دارد.
سنگهاى رسوبى
چهرهى زمين همواره در حال دگرگونى است و عاملهايى مانند نيروى گرانش، آبهاى جارى، موجهاى دريا، باد، يخچالها و حتى انسان، همراه با کنشهاى شيميايى موادى مانند آب، اکسيژن، دىاکسيد کربن، اسيدها و مواد ديگر، باعث از همپاشى ساختمان سنگها و خرد شدن آنها مى شوند. خردهسنگها همراه با مواد محلول به جاهاى پستى مانند درياها، درياچهها، کنار رودخانهها، غارها و جاهاى ديگر مىروند و در آنجا تهنشين مىشوند. مواد تهنشين شده، که رسوب ناميده مىشوند، در اثرعاملهاى گوناگونى، مانند فشار و گرما، به هم پيوسته مى شوند و سنگهاى سخت و يکپارچهاى را مىسازند که به آنها سنگهاى رسوبى مىگويند.
سنگهاى رسوبى به علت لايهلايه بودن و نيز داشتن برجاى ماندههايى از جانداران گذشته، به زمينشناسان کمک مىکنند تاريخ گذشتهى زمين را بازسازى کنند. سنگهاى رسوبى در مقايسه با سنگهاى آذرين و دگرگونى بخش کمترى از پوستهى زمين را مى سازند، اما چون در سطح زمين ساخته مى شوند، بخش زيادى از سطح قارهها را پوشاندهاند. اين سنگها جاى انباشته شدن و جابهجايى آبهاى زيرزمينى هستند و به دليل اندوختههاى زغالسنگ، نفت و گاز، نمک، کانىهاى آهندار و ديگر کانىهايى که در صنعت ارزش دارند، بسيار مورد توجه هستند.
رسوبگذارى
هنگامى که انرژى يک رود زياد است، بستر خود و هر چه را که در راه آن است، خراب مىکند و خردهها را به خود جابهجا مىکند. هنگامى که از انرژى رود کاسته مىشود، براى نمونه هنگامى که شيب بستر کاهش مىيابد يا حجم آب کاهش مىيابد، توان جابهجايى مواد همراه خود را از دست مى دهد و تهنشينى آن مواد آغاز مى شود. آن مواد رسوبى ممکن است ذرههاى حاصل از خرد شدن سنگهاى آذرين، دگرگونى و حتى رسوبى باشند. به اين گونه رسوبها رسوبهاى آوارى مىگويند.کوارتز، فلدسپات، کانىهاى سنگين و سپس ميکاها و کانىهاى رسى ، از ذرههاى رسوبهاى آوارى هستند.
برخى از رسوبها پيامد فرايندهاى شيميايى و زيستشيميايى هستند. رسوبهاى آهکى درون غارها و رسوبهاى ژيپس و نمک خوراکى، از نمونههاى فراوان فرسايش شيميايى هستند. پوستهى آهکى برخى از جانداران دريايى پس از مرگ در کف دريا تهنشين مىشود و بخشى از سنگهاى رسوبى مى شود. اين پوششها حاوى کانىهايى از کربناتهاى کلسيم، منيزيم، سيليسيم و گاهى فسفاتها، سولفيدها و اکسيدهاى آهن هستند. برخى از سنگهاى رسوبى حاصل از آنها در معمارى ارزش بسيار دارند.
فعاليتهاى آتشفشانهاى دريايى و قارهاى باعث پرتاپ شدن ذرههاى گوناگونى به صورت خاکستر، غبار، تکههاى کوچک و بزرگ و مادهى مذاب به پيرامون آتشفشان مىشود. اين ذرهها روىهم انباشته مىشوند و در پى فرايند فرسايش فيزيکى و شيميايى به جاهاى رسوبگذارى برده مىشوند اين گونه رسوبها را که خاستگاه آتشفشانى دارند، رسوبهاى آذرآوارى گويند. از برخورد شهابسنگها و گذر دنبالهدارها از نزديکى زمين نيز اندکى مواد رسوبى با خاستگاه فرازمينى به محيطهاى رسوبى وارد مىشود. حجم اين رسوب در زمانى که جو زمين رقيق بوده، قابل توجه بوده است.
رسوبها در شرايط معينى در درياها و خشکىها تهنشين مىشوند. اين شرايط در جاهاى گوناگونى فراهم مىشوند که از آنها با نام محيط رسوبى ياد مىکنند. اين محيطها عبارتند از:
1. مخروط افکنه. در دامنهى کوهها و جاى برخورد کوه با دشت به وجود مىآيد. مواد سازندهى آن قلوهسنگ، ريگ و گاهى ذرههاى رس است. ذرههاى رسوبى آن جورشودگى و گردشدگى ضعيفى دارند. لايههاى سازندهى آن نيز متقاطع و نامنظم روى هم قرار گرفتهاند.
2. دشت سيلابي. در زمينهاى به نسبت هموار پيرامون رودها به وجود مىآيد. در زمان سيل و طغيان، رودخانه تا آن جا گسترش مىيابد. ماسههايى با جورشدگى به نسبت خوب همراه با تودههايى از گل و لاى و رس در آن ديده مىشوند. فسيلهاى نرمتنان آب شيرين و شاخ و برگ درختان نيز درون آنها يافت مىشود. گاهى داراى لايههاى متقاطع هستند.
3. دلتا. در جاى برخورد رود با دريا يا درياچه به وجود مىآيد. ماسههايى با جورشدگى وگردشدگى خوب، با لايههاى موازى و در بيشتر جاها متقاطع، در آنها ديده مى شود. فسيل نرمتنان آب شور و شاخ و برگ گياهان نيز درون آنها ديده مىشود.
4.تلماسهى ساحلي. در کنارهى درياهايى که رطوبت کمى دارند به وجود مى آيد. ذرههايى با جورشدگى و گردشدگى خوب و لايههاى متقاطع، در آنها ديده مىشود.
5. محيط کولابي. رسوبگذارى در درياچههايى که در اقليم خشک بيابانى به وجود آمدهاند، بيشتر از رسوبگذارى شيميايى است. نمکهاى گوناگونى مانند ژيپس، انيدريت، نمک خوراکى، همراه با رسوبهاى سيلتى تيره رنگ که گاهى از مواد آلى سرشار است، در آنها تهنشين مىشود.
6. محيط ساحلي. جايى است که هنگام جزر از آب بيرون مىماند و هنگام مد زير آب مىرود. رسوبهاى آن درشت و ريز هستند و از قطعهسنگهاى بزرگ تا گل نرم در ميان آنها ديده مىشود. برجاى ماندههاى صدف نرمتنان و اسکلت آهکى مرجانها نيز درون آنها يافت مىشود.
7. فلات قاره. جايى است که از سطح آب به هنگام جزر آغاز مىشود و تا ژرفاى 200 متر ادامه مىيابد. رسوبهاى اين محيط از نظر ويژگى و پراکنش گوناگونى زيادى دارند، زيرا شدت موجها و جريانهاى دريايى و ورودى رودها در اين جا متفاوت است. در اينجا ماسه فراوان است. در دهانهى رود لاى و رس نيز فراوان است. رسوبهاى آهکى نيز به فراوانى ديده مىشود. همچنين صخرههاى مرجانى در آنجا به وجود مىآيد.
8. محيط عميق. از ژرفاى 200 متر به پايين دريا گفته مىشود. داراى دو نوع رسوب اصلى است: رسوبهاى بسيار دانهريزى که از قارهها آمدهاند، اما به دليل سبکى در جاهاى کمعمق رسوب نکردهاند. اين مواد را گلهاى دريايى مىگويند که رنگ آنها ممکن است سبز، آبى ، قرمز يا زرد باشد. نوع ديگر رسوبهاى اين محيط از دستهى رسوبهاى آلى و بيشتر از برجاى ماندههاى اسکلت جانداران ريز دريايى، يعنى پلانکتونها، است که پوشش آهکى يا سيليسى دارند.
دياژنز: سنگزايى
پس از انباشته شدن رسوبها در محيطهاى رسوبى ممکن است فرايندهاى فيزيکى و شيميايى گوناگونى در آنها رخ دهد که به سنگشدن آنها بينجامد. به مجموعهى فرايندهاى فيزکى و شيميايى که پس از رسوبگذارى و طى روند سنگشدن رخ مىدهد، دياژنز يا سنگزايى مىگويند. عاملها و فرايندهاى زير در روند سنگزايى دخالت دارند:
1.گرما. هر چه از سطح زمين به پايين برويم، گرما افزايش مى يابد. افزايش گرما بر سرعت واکنشهاى شيميايى مى افزايد و بيرون رفتن آب و خشک شدن رسوبها را ممکن مىسازد.
2. فشار. وزن رسوبهاى بالايى فشارى پديد مىآورد که مهمترين عمل فيزيکى در سختشدن رسوبهاست. فشار روى رسوبهاى لاى و رس بيشتر اثر مىگذارد. فشار در بيرون رفتن آب و خشکشدن رسوبها نيز اثر دارد.
3. از دست دادن آب. گرما و فشار برآمده از وزن لايههاى بالايى باعث خشک شدن رسوب مى شود، اما از دست دادن آب در دماى معمولى روى سطح زمين نيز رخ مىدهد.
4. سيمانى شدن. آبهاى زيرزمينى هنگام جابهجا شدن از بين سوراخها و شکافهاى ميان رسوبها، مواد محلول در خود را به صورت سيمان بين ذرههاى رسوبى جا مىگذارند که باعث به هم پيوستن آنها مىشود. گاهى سيمان از خود رسوبها فراهم مىشود.
5. بلورى شدن دوباره. در اين فرايند يک کانى به حالت پايدارترى درمىآيد. براى نمونه، صدف جانداران دريايى به صورت آراگونيت است، اما پس از مرگ جاندار به صورت کلسيت در مىآيد که پايدارتر است. در اين فرايند تغييرى در ترکيب شيميايى کانى رخ نمىدهد، اما بلورىشدن دوباره باعث پر شدن سوراخها و شکافهاى خالى مىشود.
6. واکنشهاى زيستشيمايي. در ژرفاى 75 مترى، هر گرم لجن کف دريا نزديک 63 ميليون باکترى در خود دارد. اين باکترىها در پديد آمدن نفت، زغالسنگ و کانىهايى چون دولوميت پيريت نقش دارند. براى نمونه، باکترىهاى ناهوازى اکسيژن مورد نياز خود را از ترکيبهاى سخت نشدهاى مانند 4 FeSO به دست مىآورند و مواد سختى مانند FeS را برجاى مىگذارند.
7. زمان. به تنهايى در سنگشدن رسوبها نقش ندارد، اما نقش عاملهاى ديگر طى زمان پر رنگ مىشود. براى نمونه، رسوبهاى نرم گل سفيد اگر چند لحظه در فشار 6000 اتمسفر بمانند، تغيير چندانى پيدا نمىکنند، اما اگر براى 17 سال در همين فشار بمانند، سنگ آهک سختى مىشوند.
بافت سنگهاى رسوبى
از بافت سنگهاى رسوبى مىتوان چيزهايى دربارهى سرگذشت سنگ رسوبى، از جمله راهى که طى کرده است و چگونگى محيط رسوبگذارى، برداشت کرد. سه نوع بافت اصلى را در سنگهاى رسوبى مى توان شناسايى کرد: بافت آوارى و دو بافت ناآوارى که بلورين و اسکلتى ناميده مىشوند.
1. بافت آواري. از ذرههاى ريز و درشت درست شده است. در اين بافت علاوه بر اندازهى ذرهها، ميزان يک اندازه بودن ذرهها، که به آن جورشدگى مىگويند، نيز مورد توجه است. از ميزان جورشدگى مىتوان اطلاعاتى پيرامون فرايند رسوبگذارى و محيط رسوبگذارى به دست آورد. براى نمونه، رسوبهاى بادى داراى جورشدگى خوب و رسوبهاى يخچالى داراى جورشدگى اندک هستند. ميزان گردشدگى ذرهها نيز مهم است که به سختى و جنس ذرهها، ميزان برخوردهاييکه ذرهها با هم داشتهاند، درازى راهى که طى شده و انرژى جابهجا کننده، بستگى دارد.
2. بافت بلورين. اين بافت را در سنگهاى رسوبى شيميايى مىتوان ديد. طى فرايند سنگزايى، مواد محلول در آب به طور مستقيم بلورى مىشوند يا در پى بلورىشدن دوباره، شبکهى به همپيوستهاى از بلورهاى از پيش موجود، پديد مىآيد. بلورها ممکن است با چشم ديده شوند(درشتبلور) يا براى ديدن آنها به ميکروسکوپ نياز باشد(ريزبلور). اگر بلورهاى سنگ از دو اندازهى متفاوت باشند، اصطلاح پورفيروبلاستيک را براى آن بافت به کار مىبرند.
3. بافت اسکلتي. اين بافت از گردهمآمدن بخشهاى سخت بدن بىمهرگان دريايى و پوششهاى سيليسى يا آهکى پلانکتونها به وجود مىآيد. صدفها و پوششهاى سخت پس از مرگ جانداران روى هم انباشته مىشوند و گاهى سيمانى آنها را به هم پيوند مىدهد. بافت سنگ به دست آمده شبيه بافت آوارى است، اما ذرههاى سازندهى آن بخشهاى سخت جاندارن است.
خانوادههاى سنگهاى رسوبى
سنگهاى رسوبى را در دو گروه سنگهاى آوارى(ناشى از فرسايش فيزيکى) و ناآوارى(ناشى از فرسايش شيميايى و زيستشيميايى) جاى مىدهند. سنگهاى آوارى را بر پايهى اندازهى ذرهها در چهار خانوادهى بزرگتر از ماسه، به اندازهى ماسه، به اندازهى لاى و کوچکتر از لاى طبقهبندى مىکنند.
1. بزرگتر از ماسه: ذرههاى آن از 2 ميلىمتر بزرگتر است.
الف) کنگلومرا، که ذرههاى آن کم و بيش گرد شده است و در ميان سيمانى از سيليس، آهک يا رس جاى گرفتهاند.
ب) برش که ذرههاى آن گوشهدار است و جورشدگى خوبى ندارند و در پى فعاليتهاى ورقههاى قارهاى، فعاليتهاى آتشفشانى يا رسوبگذارى در يخچالها پديد مىآيند.
2. به اندازهى ماسه: ذرههاى آن بين 06/0 تا 2 ميلىمتر است.
الف) ماسهسنگهاى کوارتزى، که بيش از 90 درصد ذرههاى آن از کوارتز است.
ب) آرکوز، که 25 درصد ذرههاى آن از فلدسپاتها و بيش از 50 درصد آن از کوارتز است.
ج) گريواک، که بخش زيادى از آن از کوارتز و فلدسپاتهاست، اما کانىهاى تيرهاى مانند ميکا، هورنبلند و پيروکسن نيز در آن ديده مىشود.
3. به اندازهى لاي: ذرههاى آن بين 06/0 تا 002/0 ميلىمتر است.
الف) لاى سنگ، از ذرههاى کوارتز درست مىشودکه سيمانى از جنس سيليس، آهک يا حتى رس آنها را به هم پيوند مىدهد. به اين سنگها سنگ سيلتى يا فورشسنگ نيز مىگويند و اگر نيمى از ذرههاى آنها از رس باشد، به آنها گلسنگ نيز گفته مىشود.
ب) لس، در پى سخت شدن رسوبهاى بادى به وجود مىآيد. لسها به طور معمول زردرنگ هستند و ذرههاى آنها بيشتر از کوارتز، فلدسپات، کلسيت، ميکا، کانىها آهندار و کانىهاى رسى است.
4. کوچکتر از لاي: ذرههاى آن از 002/0 ميلىمتر کوچکتر است.
الف) سنگهاى رسى، بيش از نيمى از ذرههاى آنها از ذرههايى به اندازهى لاى کوچکتر است. کانىهاى رسى (سيليکاتهاى آبدار)، کوارتز، فلدسپات و ميکا به فراوانى در آنها ديده مىشود.
ب) مارن، گونهاى سنگ رسى است که ميزان کربنات کلسيم آن بين 25 تا 50 درصد است. اغلب مارنها به رنگ خاکسترى ديده مىشوند، در خود فسيل دارند و با اسيدکلريدريک مىجوشند.
ج) شيل، به گروهى از سنگهاى رسى يا حتى لاىسنگها گفته مىشود که در پى فشارهاى کوهزايى، کم و بيش حالت ورقهاى از خود نشان مىدهند. شيلها در خود فسيل دارند و از برخى از آنها، که شيل نفتى ناميده مىشوند، پس از تقطير نفت به دست مىآيد.
سنگهاى ناآوارى را نيز در چهار خانوادهى سنگهاى آهکى، سنگهاى سيليسى، سنگهاى اشباعى و زغالسنگها جاى مىدهند.
1. سنگهاى آهکي: بيش از نيمى از ترکيب آنها را کربنات کلسيم مىسازد.
الف) سنگ آهک معمولى، بيش از 90 درصد آن از کربنات کلسيم است. به رنگ شيرى تا کرم ديده مىشود. هنگام شکستن داراى لبههاى تيز مىشود.
ب) چاک(گل سفيد)، سنگ آهک نرم و سفيدى است که بيشتر از اسکلت جانداران ميکروسکوپى درست شده است.
ج) کوکينا، به طور کامل از صدف جاندران دريايى درست شده است.
د) تراورتن، سنگ آهک به نسبت خالصى است که در خشکىها ديده مىشود و از رسوبگذارى آب چشمههاى حاوى کربنات کلسيم درست مىشود.
ه) دولوميت، سنگ آهکى است که اندکى منيزيم دارد. در مقايسه با سنگ آهک معمولى تيرهتر است و اسيدکلريدريک رقيق بر آن بى اثر است.
2. سنگهاى سيليسي: بيش از نيمى از ترکيب آنها را سيليس شيميايى يا زيستى مىسازد.
الف) چرت، نوعى سنگ سيليسى با دانههاى ريز که فلينت(سنگ آتشزنه)، ژاسب(چت قرمز) و سنگ محک(چرت سياه) از نمونههاى شاخص آن است.
ب) دياتوميت، بيش از نيمى از ترکيب آن را پوستهى جانداران تکسلولى به نام دياتومه مىسازند.
ج) تريپولى، يا سنگ سمباده که بيشتر از کلسدونى درست شده و از هوازدگى ديگر سنگهاى سيليسى به وجود مىآيد.
3. سنگهاى اشباعي: از تهنشينى يونها در محيطهاى رسوبى پديد مىآيند.
الف) سنگ نمک، از کانى هاليت درست شده و اگر ناخالصىهايى از اکسيدهاى آهن يا رس داشته باشد، به رنگ زرد تا قرمز در مىآيد.
ب) سنگ گچ، از سولفات کلسيم درست شده و به دو صورت بىآب(انيدريت) و آبدار(ژيپس) يافت مى شود.
4. زغالسنگها: از پيکرهى گياهان که در لابهلاى رسوبها جاى گرفتهاند، درست مىشوند.
الف) تورب، بين 45 تا 60 درصد کربن دارد و آن را زغالسنگ نارس مىدانند.
ب) ليگنيت، بين 60 تا 70 درصد کربن دارد و به رنگ قهوهاى تيره است.
ج) زغالسنگ معمولى، بين 70 تا 90 درصد کربن دارد و به رنگ سياه براق است.
د) آنتراسيت، بين 90 تا 95 درصد کربن دارد. براق و سياهرنگ است، اما دست را سياه نمىکند.
ه) گرافيت، کربن 100 درصد خالص است که به صورت ورقههاى نازک روى هم جاى گرفتهاند.
سنگهاى دگرگونى
برخى سنگها در پى فشار و گرماى زياد، بىآنکه ذوب شوند، دگرگونىهاى فيزيکى و شيميايى پيدا مىکنند و سنگهاى ديگرى به نام سنگهاى دگرگونى را پديد مىآورند. سنگ دگرگونى ممکن است نسبت به سنگ مادر، شکل، اندازه، نوع کانىها و در نتيجه بافت و ترکيب شيميايى بسيار تازهاى داشته باشد. هر چه گرما و فشارى که به سنگها وارد مى شود، کمتر باشد، دگرگونى آنها کمتر است که از آن به دگرگونى ضعيف ياد مىشود. به وجود آمدن گرافيت و برخى زغالسنگها از اين گونه است. اما هر چه گرما و فشارى که به سنگ وارد مى شود، بيشتر باشد، دگرگونىها نيز بيشتر خواهد بود که از آن به دگرگونى شديد ياد مىشود. به وجود آمدن الماس نمونهى از دگرگونى بسيار شديد است.
علاوه بر فشار و گرما، برخى سيالها نيز در فرايند دگرگونى دخالت دارند. بررسىها نشان داده است که همهى سنگها به طور ميانگين 5/3 درصد دى اکسيدکربن و 5/5 درصد آب دارند. طى دگرگونى، آب و دىاکسيد کربن سيال فعالى را به وجود مىآورند که البته نقش آب پر رنگتر است. بررسىها نشان داه است که فشار و گرماى زياد در بسيارى از سنگها هيچ گونه دگرگونى به وجود نمىآورند، اما اگر به سنگى که در فشار و گرماى زياد است، اندکى آب افزوده شود، برخى کانىها با تندى بيشتر رشد مىکنند و حتى کانىهاى جديدى در سنگ به وجود مىآيد. چرا که آب به جدا شدن برخى يونها از کانىها و جابهجا شدن آنها در سنگ کمک مىکند.
سنگهاى دگرگونى به روشهاى زير پديد مىآيند:
1. دگرگونى مجاورتي. گاهى سنگ مادر در کنار تودهى آذرين قرار مىگيرد. در اين صورت، در جاى برخورد آن با تودهى داغ، بلورىشدن دوباره و دگرگونى شديد رخ مىدهد. اما با زياد شدن فاصله از تودهى آذرين از شدت دگرگونى کاسته مىشود.
2. دگرگونى جنبشي. اين نوع دگرگونى در پى فشار جهتدار و گرماى فراهم شده از انرژى مکانيکى هنگام شکستن سنگها رخ مىدهد. در جاى گسلها، که شرايط اين دگرگونى را دارند، سنگ دانه ريز و سياهرنگى به نام ميلونيت پديد مىآيد.
3. دگرگونى دفني. اين نوع دگرگونى در پى انباشته شدن پيوستهى رسوبها در کف محيطهاى رسوبى به وجود مىآيد. لايههاى زيرين در پى فشار وزن رسوبها فشرده مى شوند و سنگهاى رسوبى را پديد مىآورند. اما لايههاى بسيار پايينتر، در پى فشار و گرماى زياد رفتهرفته دگرگون مىشوند.
4. دگرگونى گرمابي. در اين دگرگونى آب بسيار داغ نقش مهمى دارد. اين آب ممکن است از ماگما يا آبها زيرزمينى باشد. در اين دگرگونى گاهى موادى به سنگ مادر افزوده يا از آن برداشت مى شود.
5. دگرگونى برخوردي. در پى برخورد سنگهاى آسمانى بزرگ بر سطح زمين رخ مىدهد. اين نوع دگرگونى در زمين کمياب است، اما در سطح ماه و مريخ به فراوانى رخ مىدهد.
6. دگرگونى ناحيهاي. اين نوع دگرگونى نتيجهى همهى عاملهايى است که در دگرگونى سنگها از آنها نام برديم. بيشتر سنگهاى دگرگونى نيز به همين روش به وجود مىآيند. اين نوع دگرگونى اغلب در فرورانش ورقههاى سنگکره رخ مىدهد. در ايران در راستاى رشته کوه زاگرس از سنندج تا حاجىآباد(شمال بندر عباس)اين نوع دگرگونى ديده مى شود و بخش زيادى از سنگهاى دگرگونى که در کارهاى ساختمانى کاربرد دارند، از معدنهاى همين ناحيه به دست مىآيد.
بافت سنگهاى دگرگونى
سنگهاى دگرگونى به دليل فشار همهسويهاى که به آنها وارد مىشود، بسيار متراکم هستند و حجم فضاهاى خالى در آنها بسيار پايين است. دگرگونى جنبشى بيش از همه باعث بر هم خوردن بافت اوليهى سنگ مىشود. طى دگرگونى کانىهاى دانهريز با هم يکى مىشوند و کانىهاى دانهدرشتترى به وجود مىآورند. گاهى نيز، بهويژه در دگرگونى جنبشى، دانهها شکسته مىشوند و دانههاى ريزترى به وجود مىآيد. با بلورى شدن دوباره و رشد دانهها، ديوارهى بين دو کانى کنارهم، حالت دندانهاى و مضرس به خود مىگيرد. اين بافت را مضرسى يا درهم و گاهى دانهقندى مىگويند. فشار جهتدار عمودى نيز باعث جهتيافتگى کانى ها به صورتى مىشود که سنگ نماى لايهاى يا نوارى پيدا مىکند که از آن به فولياسيون ياد مىشود.
خانوادههاى سنگهاى دگرگونى
سنگهاى دگرگونى را بر پايهى جهتيافتگى در دو گروه داراى جهتيافتگى و بدون جهتيافتگى جاى مىدهند.
1. سنگهايى که کانىها آنها جهتيافتگى دارند: اين سنگها مانند سنگهاى رسوبى نماى لايهاى دارند.
الف) اسليت، در پى دگرگون شدن ضعيف شيلها پديد مىآيد. کانىهاى رسى،کوارتز، مسکوويت و کلريت از کانىهاى اصلى آن هستند.
ب) فيليت، در پى دگرگون شدن ضعيف شيلهايى پديد مىآيد که کانىها ورقهاى بزرگترى دارند. اين سنگ با داشتن سطح براق از اسليت بازشناخته مىشود.
ج) شيست، از دگرگون شدن شديد شيلها پديد مىآيد. بيش از نيمى از کانىهاى آن را کانىهاى ورقهاى مانند مسکوويت و بيوتيت تشکيل مىدهند. دوگونه از شيستها، تالکشيست و کلريتشيست، از دگرگونى سنگهاى بازالتى پديد مىآيند.
د) گنايس، فراوانترين سنگ دگرگونى است. سنگ مادر آن ممکن است گرانيت، ريوليت، سنگهايى با دگرگونى ضعيف و سنگهاى رسوبى، مانند آرکوز، باشد. کانىهاى اصلى گنايسها از کوارتز، فلدسپات سديمدار و فلدسپات پتاسيمدار است. بيشتر آنها نوارهاى يکدرميانى از رنگ سفيد يا صورتى و لايههاى تيره دارند. گنايسى که بيشتر از کانىها تيره درست شده باشد، آمفيبوليت نام دارد.
2. سنگهايى که کانىهاى آنها جهتيافتگى ندارند: اين سنگها مانند سنگهاى آذرين نماى تودهاى دارند.
الف) مرمر، از دگرگونى سنگهاى آهکى و دولوميت پديد مىآيد. اگر خالص باشد به رنگ سفيد برفى و اگر داراى کانىهايى مانند ميکا، گرونا، ولاستونيت و کلريت باشد، به رنگهاى سبز، صورتى، خاکسترى و حتى سياه ديده مىشود.
ب) کوارتزيت، در پى دگرگونى نه چندان شديد ماسهسنگ کوارتزى پديد مىآيد. کوارتزيت خالص سفيدرنگ است اما اکسيدهاى آهن آن را صورتى يا قرمز مىکنند.
ج) هورنفلس، از دگرگونى مجاورتى سنگهاى رسى پديد مىآيد. بافت مضرس و رنگ تيرهاى دارد.
چرخهى سنگ
طى زمان دراز و در پى واکنشهاى شيميايى، فيزيکى و زيستى، هر سه گروه سنگها مىتوانند به هم تبديل شوند. سنگهاى آذرين از سرد شدن مادهى مذاب به وجود مىآيند. اگر فرياند سرد شدن مادهى مذاب زير پوستهى زمين رخ دهد، سنگهاى آذريت درونى پديد مىآيند. سنگها آذرين بيرونى از سرد شدن گدازه نزديک يا روى سطح زمين به وجود مىآيند. زمين شناسان بر اين باورند که سنگهاى آغازين زمين همه از نوع آذرين بودهاند، چرا که زمين در آغاز تودهاى از مادهى مذاب بوده است.
سنگهاى آذرين در برخورد با هوا و آب دچار هوازدگى و فرسايش مىشوند و به صورت ذرههاى کوچکترى مى***ند و خرد مىشوند. آن ذرهها در پى نيروى گرانش، آبهاى جارى، يخچالها، موج دريا و باد جابهجا مىشوند و به محيطهاى رسوبگذارى، بهويژه درياها و درياچهها، مىروند. طى اين جابهجايى نيز بيش از پيش خرد مىشوند. رسوبها در محيطهاى رسوبگذارى به صورت لايههاى موازى و افقى روى هم انباشته مىشوند و طى فرايند سنگزايى، سخت مىشوند و سنگهاى رسوبى را پديد مىآورند.
اگر سنگهاى رسوبى در ژرفاى زيادى جاى گرفته باشند، در پى فشار وزن لايههاى بالايى يا فشار فراهم شده از جابهجايى ورقههاى زمين و گرماى درون زمين، آرامآرام دگرگون مىشوند و سنگهاى دگرگونى را مىسازند. سنگهاى دگرگونى نيز اگر گرماى بيشترى ببينند، ذوب مىشوند و ماگما مىسازند. از سرد شدن ماگما نيز بار ديگر سنگ آذرين پديد مىآيد.
اين چرخهى سنگ، که از آغاز پديد آمدن زمين همواره ادامه داشته است، بيش از 200 سال پيش از سوى جيمز هاتن پيشنهاد شد. او با گردآورى يافتههاى زمينشناسان پيش از خود به اين نتيجه دست يافت. اين چرخه با افزايش آگاهى دانشمندان از فرايند زمينساخت ورقهاى بيش از پيش روشنتر شد. اين چرخه ميانبرهايى نيز دارد. براى نمونه گاهى سنگ آذرين بى آن که هوازده شود و سنگ رسوبى پديد آورد، در پى گرما و فشار به سنگ دگرگونى تبديل مىشود. جاى برخورد ورقههاى قارهاى نمونهاى از جاهايى است که اين فرايند در آن رخ مى دهد
منبع :
. حسينى ، احمد. سنگها. انتشارات مدرسه، 1385
2. لوتگن/تاربوک. مبانى زمينشناسي. ترجمهى رسول اخروي. انتشارات مدرسه، 1378
3. درويشزاده، علي. سنگشناسى دگرگوني. انتشارات دانشگاه پيام نور، 1379
4. پروين، حسين. سنگشناسى رسوبي. انتشارات دانشگاه پيام نور، 1379
5.خيرى، فلوريز. سنگشناسى آذرين. انتشارات دانشگاه پيام نور، 1379
6. معماريان، حسين. زمينشناسى فيزيکي. انتشارات دانشگاه پيام نور، 1370
7. سرابى، فريدون/ايرانپناه، اسد/ زرعيان، سيروس. سنگشناسي. انتشارات دانشگاه تهران، 1356
8. همبلين، کنت/ هاوارد، جيمز. شناسايى مقدماتى سنگها. انتشارات مدرسه، 1370
-
مدیر بازنشسته
قرنها پيش از دستيابي انسان به فلزات و علم استخراج و مصرف آنها، برخي از سنگها و كانيها مهمترين ابزار دفاعي، زراعي و شكار بشر محسوب ميشدهاند.بشر اوليه جهت تهيه ابزار سنگي از مولد داراي سختي زياد همچون سنگ چمخاق، كوارتزيت،ابسيدين، كوارتز و ..... كه در محيط زندگياش فراوان بوده استفاده كرده است.
نحوه استفاده و بكارگيري اين مولد آنچنان در زندگي و پيشرفت انسان مؤثر بوده است كه بر اين اساس زمان زندگي انسان اوليه را به سه دوره ديرسنگي، ميانسنگي ونوسنگي تقسيم شدهاند. همزمان با شناخت فلزات و استخراج آنها عصر فلزات آغاز گرديد. احتمالاً اولين فلز استخراج شده در حدود 4500 سال ق.م، مس بوده است.
حدود 2700 سال قبل عصر مفرغ آغاز شد كه در اين عصر انسان ابزار خود را از اين آلياژ تهيه مينموده است.
حدود 3000 سال ق.م مصريها از ذوب سيليس شيشه تهيه نمودند و قرنها پيش از ميلاد مسيح چينها در فسيلها از كائولن ابزار چيني ميساختهاند. در طئل تاريخ اطلاعات بسياري در رابطه با چگونگي شكل گيري، جنس، ساختمان و ساير خصوصيات كانيها بدست آمده است.
حال اين سؤال مطرح ميشود كه كاني چيست؟
كاني عبارت است از عناصر يا تركيبات شيميايي طبيعي جامد، همگن، متبلور و ايزوتوپ با تركيبات شيميايي نسبتاً معين كه در زمين يافت ميشود. خواص فيزيكي كانيها در حدود مشخص ممكن است تغيير نمايند.
كانيها به صورت اجسام هندسي با ساختمان اتمي منظم متبلور ميگردند كه به آن بلور ميگويند. اگر بلور يك كاني را به قطعات كوچك و كوچكتر تقسيم نماييم سرانجام به كوچكترين جزء داراي شكل هندسي منظم خواهيم رسيد كه آن را واحد تبلور، سلول اوليه و يا سلول واحد مينامند. از كنار هم قراردادن واحدهاي تبلور شبكه بلور كه سازنده اجسام متبلور است ايجاد ميگردد.
علاوه بر كانيهاي متبلور با دستهاي از تركيبات داراي تمامي خواص كاني بجز سيستم تبلور ميباشند كه اين دسته را شبهكاني مينامندو شرايط تشكيل كانيها بسيار متفاوت است، برخي مانند پيريت ممكن است در شرايط بسيار متنوعي ايجاد گردند در حاليكه برخي ديگر به عنوان كاني شاخص، فشار، دما وجود عناصر راديواكتيو و ......... مورد استفاده قرار ميگيرند.
همه كانيها به استثناء شبهكانيها در يكي از 7 سيستم تبلور شناخته شده متبلور ميگردند.
برخي از كانيها در شرايط مشابه در كنار هم تشكيل ميگردند كه به آنها پاراژنز با كانيهاي همراه گفته ميشود.
كانيها در طبيعت در اندازههاي بسيار متفاوتي يافت ميشوند كه بر اين اساس آنها را به درشت بلور، متوسط بلور، ريزبلور و مخفي بلور تقسيم مينمايند. برخي از انواع درشت بلور و متوسط بلور در نمونههاي دستي قايل تشخيص بوده، انواع ريز بلور توسط ميكروسكوپهاي قوي و كانيهاي مخفي بلور را به كمك اشعه X و ميكروسكوپهاي الكتروني ميتوان شناسايي نمود.
سنكا Seneca(4ق.مـ65م) براي نخستين بار نشان داد كه سنگهاي پر بها درميان شنهاي رودخانه يافت ميشوند.
ابوريحان بيروني (362ـ440) چگالسنج (پكينومتر) را جهت تعييين چگالي كانيها اختراع غدد و زكرياابنمحمدبنمحمودق �� �ويني (600 هـ 682) كشف كرد كه ياقوت سرخ و ياقوت كبود هر دو يك كاني هستند كه به دو رنگ مختلف ديده ميشوند. زيرا اين كانيها از لحاظ شكل تبلور يك متر. اين نخستين باري بود كه شكل بلورين كاني مورد توجه قرار گرفته است.
نيكولا استنون (1638-1686)در رابطه با كوارتز اظهار داشت كه زاويه بين رويههاي اين كاني همواره ثابت است.حتي اگر طول رويههاي آن تغيير نمايد.
گئوگورگ بوئر (1494ـ1555)در كتابي سختي شكستگي، رنگ و سايه خواص كانيها را مورد بررسي قرار داد. وي معتقد بود رگههاي كاني در شكافهايي كه در اثر حركت زمين تشكيل شده است از مواد محلول موجود در آبهاي فرورونده يا آبهايي كه از اعماق زمين بالا مي آيند تشكيل شدهاند.
سيستم تبلور كانيها را رندژوستهائوي (1743ـ1822) به هفت دستگاه اصلي تقسيم نمود. كه امروزه نيز مورد قبول است.
كانيها داراي ارزش اقتصادي بسيار زيادي ميباشند، بطوريكه اقتصاد بسياري از كشورهاي جهان نظير سيگي، گپنه ....... بر اساس مواد معدني پايهريزي شده است.
اگر چه بسياري از كاني ها داراي ارزش درماني ويژه خود هستند و حتي تعدادي به عنوان مواد سمي و مهلك مورد استفاده قرار ميگيرند، ولي افرادي نيز وجود دارند كه همراه داشتن كانيهاي معين را در درمان برخي از بيماريهاي موثر ميدانند. در سراسر جهان عده زيادي علاقمند به جمعآوري مجموعههاي كاني هستند، در يك پيك نيك خانوادگي مي توان نمونههايي از اين خلقت زيباي خداوند جمعآوري نمود. با توجه به اينكه در كشور ما كانيهاي متنوعي وجود دارند و بسياري از آنها قابل دسترس ميباشند مي توان حتي به عنوان سرگرمي می توان از آن استفاده کرد.
منبع : سازمان معادن ایران
-
مدیر بازنشسته
کانیشناسی یکی از شاخههای زمینشناسی است که به بررسی ویژگیهای شیمیایی، ساختار بلورین و ویژگیهای فیزیکی کانیها میپردازد. پژوهش بر روی فرایندهای پیدایش و نابودی کانیها نیز در گستره بررسیهای این دانش قرار میگیرد. تا سال 2004 میلادی بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانیشناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را میتوان جزو کانیهای معمول و 50 کانی را میتوان از کانیهای تا ندازهای کمیاب بشمار آورد. بقیه آنها کانیهای کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.سدهها پیش از دستیابی انسان به فلزات و دانش استخراج و مصرف آنها، برخی از سنگها و کانیها مهمترین ابزار دفاعی، زراعی و شکار بشر بشمار میآمدهاند. بشر نخستین، جهت تهیه ابزار سنگی از مواد دارای سختی زیاد همچون سنگ آتشزنه، کوارتزیت، ابسیدین، در کوهی و ... که در محیط زندگیاش فراوان بوده استفاده کرده است. نحوه استفاده و بکارگیری این مولد آنچنان در زندگی و پیشرفت انسان مؤثر بوده است که بر این اساس زمان زندگی انسان اولیه را به سه دوره دیرینهسنگی، میانسنگی و نوسنگی تقسیم شدهاند. همزمان با شناخت فلزات و استخراج آنها عصر فلزات آغاز گردید. احتمالاً اولین فلز استخراج شده در حدود 450 سال ق.م، مس بوده است.
کانیها اجسامی طبیعی، بلورین، جامد، غیر آلی (معدنی) و همگن هستند که مشخصات فیزیکی ثابت و ترکیب شیمیایی مشخصی دارند. با توجه به همگن بودن شیمیایی کانیها، ترکیب آنها را میتوان بوسیله فرمول نشان داد. با این وجود این فرمول در بسیاری از حالات، منظور عادی شمی را مجسم نمیکند، به این جهت در نگارش آن مفاهیم کریستال و شیمی به مقیاس وسیعی باید منظور گردد. برای معرفی کانیها علاوه بر فرمول آنها، تمام خواص فیزیکی مانند خواص نورانی، الکتریکی، مقاومت، سختی و بالاخره خاصیت بلورشناسی نیز مورد بررسی قرار میگیرد. اساس مطالعه این خواص موضوع کانیشناسی عمومی را تشکیل میدهد.
تاریخچه
مصریان قدیم شش هزار سال قبل از میلاد در صحرای سینا فیروزه را به خاطر رنگ زیبایش استخراج میکردند. انسانهای دوران نوسنگی، سنگ آتشزنه را که دارای سطح شکست تیز است، به عنوان چاقو و سرنیزه، جهت تراشیدن چوب و تهیه نوک تیز کمان به کار میبرند. علاوه بر تفریت که دارای سطح شکست منحنی شکل است برای تهیه تبر و از سنگ آتشزنه و پیریت جهت تهیه آتش استفاده میکردند.
دوره نوسنگی زمانی پایان یافت که انسان توانست در نتیجه آزمودههای گوناگون از مس و قلع آلیاژی به نام مفرغ یا برنز تهیه کند. در طی عهد برنز بشر قرنها تجربه اندوخت تا سرانجام حدود 1000 سال قبل از میلاد مسیح به کشف و تهیه آهن توفیق یافت. به روایت دیگر حدود 2700 سال قبل عصر مفرغ آغاز شد که در این عصر انسان ابزار خود را از این آلیاژ تهیه مینموده است. حدود 3000 سال پ.م مصریها از ذوب سیلیس، شیشه تهیه نمودند و قرنها پیش از میلاد مسیح چینها در فسیلها از کائولن ابزار چینی میساختهاند. در طول تاریخ اطلاعات بسیاری در رابطه با چگونگی شکل گیری، جنس، ساختمان و سایر خصوصیات کانیها بدست آمده است.
سیر تحولی و رشد
در باخترزمین اینگونه ادعا میشود که یونانیها نخستین ملتی بودند که جنبه علمی کانیها را بررسی کردند مثل تالس ملطی که 485 سال پیش از میلاد به خاصیت کهربایی کانیها اشاره کرده و تمیش تکلس (527-549 ق.م) که دست به استخراج معادن زد. یک کتاب سنگشناسی که به ارسطو (322-384 ق.م) نسبت میدادند بعدها معلوم شد که در سده هشتم نوشته شده، ولی کتابی از شاگردش یتوفر است (288-372 ق.م) بجا مانده بنام "راجع به سنگها" که شاید بتوان گفت اولین کتاب علمی کانیشناسی است.
کتاب با ارزش دیگری که بعدها نوشته شد بوسیله پزشک رومی جالینوس (201-113 م) بود. اثر دانشمند بزرگ ایرانی، ابوعلی سینا (1037-970) تحت عنوان "درباره کانیها" را شاید بتوان گفت اولین کتابی است که کانیها را بطور سامانمند به چهار دسته تقسیم کرده است. از اروپاییان از کانی شناس آلمانی آلبرت فون بول (280-119 م) یاد میکنیم این شخص که به ماگنوس معروف است دارای پنج جلد کتاب از زمینه کانیشناسی است. از دو شخصیت دیگر آلمانی به نامهای باسیلوس والنتین و آگریکولا (1623-1555) یاد میکنیم که شخص اخیر بعدها به پدر هواشناسی معروف گشت.
آخرین شخصی که کانیها را از نظر ظاهری پژوهید، کانی شناس روسی لموسوف (1711-1765) بود. در سال 1669 یک دانشمند دانمارکی به نام نیلس استنسن قانون ثابت بودن زوایا را کشف کرد. در همین سال شخص دیگری به نام اراسموس بارتولینوس موفق به کلسیت گردید. قانون پارامتر وایس آلمانی در دهه دوم سده بیستم وضع کرد. در سال 1830 هسل 32 کلاسه را ثابت کرد، پس از آن با بهرهگیری از محاسبات ریاضی فدروف روسی و شنفلیس آلمانی 230 شبکه فضایی را ثابت کردند. با کشف اشعه ایکس بوسیله رنتگن، تحول عظیمی در کانیشناسی بوجود آمد بدینوسیله برای اولین مرتبه ماکس فون لاوه موفق به بررسی ساختمان داخلی بلور گردید. بعد از اینکه استفاده از پرتو ایکس در کانیشناسی نشان داده شد، براگ در سال 1913 اولین ساختمان یعنی شبکه نمک طعام را معرفی نمود.
-
مدیر بازنشسته
به مواد جامدی که اجزای سازندهی آنها (مولکول،اتم یا یونها) در سه جهت فضایی به صورت منظمی کنار هم قرار گرفته باشند، کریستال یا بلور میگویند. ساختارهای بلورین نظم بلند دامنه داشته و خواص ناهمسانگرد دارند.
ریشهی لغوی
واژهی کریستال ریشهی یونانی داشته و به معنی «منجمد شده در اثر سرما» است.
یونانیها کریستال را برای اشاره به دُر کوهی به کار میبردند. آنها اعتقاد داشتند که اگر آب مدتی در دماهای بسیار پایین نگهداشته شود، به حالتی در میآید که در دماهای بالا پایدار است
-
مدیر بازنشسته
مبانی کانی شناسی
تبلور
معمولا کانیها بصورت اشکال منظم هندسی متبلور میشوند که به آنها بلور میگویند. بلور را میتوان به عنوان جسمی که دارای ساختمان اتمی منظم است، تعریف کرد. هرگاه بلور را بطور مداوم به قطعات کوچک تقسیم کنیم، به جایی میرسیم که دیگر قابل تقسیم کردن نیست. این جز کوچک غیر قابل تقسیم ، معمولا دارای شکل هندسی منظم است که اتمهای تشکیل دهنده بلور در رئوس ، مراکز سطوح ، وسط یالها و یا مرکز آن قرار دارند و به نام واحد بلور یا سلول اولیه خوانده میشود. هر جسم متبلور از پهلوی هم قرار گرفتن تعداد زیادی سلول اولیه تشکیل شده است که به نام شبکه بلور نامیده میشود. بسته به عناصر قرینهای که در سلول اولیه وجود دارد، اجسام متبلور را به 7 سیستم شامل سیستم مکعبی ، تتراگونال ، تری گونال ، هگزا گونال ، ارتورومبیک ، مونوکلینیک و تری کلینیک تقسیم میکنند.
خواص عمومی کانیها
سختی
سختی را میتوان به صورت مقاومت کانی در برابر خراشیده شدن تعریف کرد. در کانی شناسی ، سختی یک جسم را با جسم دیگر میسنجند. طبق تعریف اگر جسمی ، جسم دیگر را مخطط کند از آن سخت تر است. برای سنجش سختی کانیهای مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کردهاند و سختی سایر کانیها را نسبت به آنها میسنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.
1 تالک - 2ژیپس - 3کلسیت - 4فلوئورین - 5 آپاتیت - 6 ارتوز - 7 کوارتز - 8 توپاز - 9 کرندوم 10- الماس
کلیواژ
برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته میشوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده میشود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانیهای مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد.
جرم مخصوص
جرم مخصوص به علت ناخالصیهای موجود در کانی ثابت نیست و همیشه مقدار آن بین دو حد در نظر گرفته میشود. جرم مخصوص یکی از مشخصات مهمی است که توسط آن میتوان نوع کانی را مشخص کرد.
رنگ
رنگ کانیها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر میکند. بطوری که نمیتوان آن را جز مشخصههای اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل میشود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک میکند.
جلا
اشعهای که در سطح کانی منعکس میشود منظره ویژهای به آن میدهد که به نام جلای کانی خوانده میشود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشهای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم میشود.
خواص مغناطیسی
بعضی از کانیها دارای خواص آهنربایی طبیعیاند که کمک موثری در شناسایی آنها بشمار میرود.
خواص شیمیایی
از خواص شیمیایی کانیها نیز میتوان برای شناسایی آنها استفاده کرد. از جمله این خواص میتوان قابلیت انحلال کانی در آب و محلولهای شیمیایی ، تشکیل املاح با اسیدها و بازها و ... نام برد.
انواع کانی از نظر نحوه تشکیل
کانی اولیه یا درون زاد
کانیهای درون زاد همان طور که از نامشان پیدا است، در درون زمین یعنی کیلومترها زیر زمین تشکیل شدهاند. ماده اصلی تشکیل دهنده کانیهای درون زاد و بطور کلی مادر همه کانیها جسم سیال خمیر مانندی است که به نام ماگما خوانده میشود. با توجه به نحوه تشکیل کانیهای مختلف از ماگما ، میتوان مراحل مختلفی برای تشکیل کانیها تشخیص داد که این مراحل شامل مراحل ماگمایی اولیه ، پگماتیتی ، پنوماتولیتیک و گرمابی است.
کانیهای ثانویه یا برون زاد
این کانیها از تغییر و تبدیل کانیهای اولیه یا درون زاد بوجود میآیند. کانیهای اولیه عموما در شرایط فشار و درجه حرارت بالا تشکیل شدهاند و به همین خاطر این کانی در شرایط سطح زمین که متفاوت با شرایط تشکیل آنها میباشد چندان سازگار نیستند. کانیهای اولیه برای سازگار شدن با شرایط سطح زمین ، خرد و تجزیه شده و به کانیهای ثانویه یا برون زاد تبدیل میشوند. فرآیندهای مختلفی همچون هوازدگی ، رسوبی و بیولوژیکی به تشکیل کانیهای ثانویه کمک میکنند.
کانیهای دگرگونی
تغییر مشخصات کانیها و سنگها در اثر حرارت و فشار ، دگرگونی نامیده میشود. در اثر دگرگونی کانیها ممکن است شکل بلورین اولیه خود را از دست داده و به شکل جدیدی متبلور شوند. البته تغییر تبلور کانیها در جهتی است که با شرایط جدید سازگار باشند. ضمن تغییرات دگرگونی ممکن است ترکیب شیمیایی کانیها نیز عوض شده و عناصری از ساختمان آن خارج و یا به آن وارد شوند. دگرگونی به سه نوع مجاورتی ، ناحیهای و حرکتی تقسیم میشود که درطی هر یک از این دگرگونیها کانیهای مختلفی بوجود میآید.
انواع کانیها
تاکنون سه هزار کانی در دنیا شناخته شده است. برای مطالعه آنها ابتدا باید به طریقی آنها را طبقه بندی کرد. اولین طبقه بندی نسبتا علمی کانیها را ابوعلی سینا ، دانشمند ایرانی انجام داده است. در این تقسیم بندی کانیها به چهار گروه اصلی سنگها و مواد خاکی ، مواد سوختنی ، نمکها و فلزات تقسیم میشدند. امروزه کانیها را بر اساس نحوه تشکیل ، ترکیب شیمیایی و ساختمان آنها طبقه بندی میکنند. بر اساس ترکیب شیمیایی و ساختمان داخلی کانیها میتوان آنها را به انواع زیر تقسیم کرد.
* کانیهایی که دارای اتم های آزاد بوده و شامل کانیهایی هستند که بطور آزاد و به شکل عنصر در طبیعت یافت میشوند.
* کانیهایی که از ترکیب کاتیونها با آنیونهای ساده تشکیل شدهاند و شامل سولفورها ، هالیدها و اکسیدها هستند.
نامگذاری کانیها
کانیها عموما اسامی ناآشنا دارند و تنها عده معدودی از آنها دارای نام ایرانی هستند. اسامی کانیها بر اساس یک سری ضوابط و قوانین بین المللی تعیین میشود که عبارتند از:
* نام عده زیادی از کانیها در واقع اسم محلی است که برای اولین بار در آنجا پیدا شدهاند و به انتهای نام منطقه پسوند ایت اضافه شده است. به عنوان مثال ایلینیت از نام کوههای ایلمن واقع در اورال و تیرولیت از تیرول که محلی در اتریش است گرفته شده است.
* نام بعضی از کانیها از اصطلاحات خاص بعضی کشورها گرفته شده است. مثلا سافیر از اصطلاحات محلی هندوستان است.
* نام عده دیگری از کانیها از رنگ آنها در زبان یونانی گرفته شده است. مثلا هماتیت به معنی قرمز خونی، آزوریت به معنی آبی رنگ ، کلریت به معنی سبز رنگ و آلبیت به معنی سفید رنگ است.
* بعضی از کانیها نام خود را از خواص ویژهای که داشتند گرفتهاند. مثلا دیستین ، در زبان یونانی به معنی دارای «دو سختی» است.
* نام بعضی از کانیها مربوط به عناصر موجود در آنهاست. مثلا نیلکین دارای نیکل و کوپریت دارای مس است.
* نام بعضی از کانیها از اسم محققینی که آنها را برای اولین بار یافتهاند مشتق شده است. مثلا براگیت به نام کاشف آن «براگ» و بیرونیت به نام یابنده آن ابوریحان بیرونی و ... گرفته شده است.
-
مدیر بازنشسته
مفاهیم پایه ای کانی شناسی
.1. تعریف کانی : کانی جسمی است هموژن (یعنی از نظر خواص فیزیکی و شیمیایی در جهات موازی یکسان باشد ) که به وسیله عوامل طبیعی بوجود آمده و از ترکیب جامد زمین باشد .
.2. اجسام ایزوتروپ:جسم ایزوتروپ جسمی است که در تمام جهات به یک اندازه رشد کرده به طوری که جسم به شکل کروی به وجود می آید .
.3. اجسام آن ایزوتروپ : جسمی است که بر خلاف اجسام ایزوتروپ در جهات غیر موازی از نظر فیزیکی و شیمیایی متفاوت بوده و رشد آن در جهات متفاوت با یکدیگر فرق می کند و یکسان نیست .
.4.تعریف کریستال : کریستال جسمی است هموژن و آنیزوتروپ که نظام اتمی تکراری سه بعدی دارد .
.5. تراخت : عبارت است از مجموعه صفحاتی که در یک بلور وجود دارد .
.6. هابیتوس : به مجموع فرم و یا تراخت یک بلور هابیتوس می گویند .
.7. آمورف : اجسامی هستند که هیچ گونه علامت و مشخصه بلوری در آنها وجود ندارد.
.8. اگرگات : هرگاه بلور های یک کانی تشکیل یک توده متراکم را بدهند به طوری که بلور ها دارای صفات بلوری نباشند ، به چنین تجمعی اگرگات گفته می شود .
.9. ایزومورفی (همشکلی) : کانی های مختلفی را که از نظر شیمیایی مشابه و دارای فرم و شکل بلوری یکسانی باشند را می گویند .
.10. پلی مورف(چند شکلی) : شکل های مختلف یک کانی که از نظر ترکیب شیمیایی یکسان بوده ولی از نظر شکل و فرم شبکه متفاوت باشند را پلی مورف یا چند شکلی می گویند .
.11. مدیفیکاسیون : حالت های مختلف فرم یک جسم با ترکیب شیمیایی ثابت را مدیفیکاسیون می گویند .
.12. پیزوالکتریسیته : بعضی از بلورها مانند کوارتز در اثر انقباض و یا انبساط ، سطح خارجی شان دارای بار الکتریکی می شود که به آن خاصیت پیزوالکتریکی می گویند . تورمالین نیز دارای این خاصیت است .
.13. پیروالکتریسیته : در این حالت سطح خارجی بلور توسط حرارت دارای بار الکتریکی می شود که به آن خاصیت پیرو الکتریکی می گویند .
.14. فلورسانس : هرگاه یک کانی در اثر تحریک اشعه ایکس یا اشعه ماورا بنفش نورافشانی کند به این حالت فلورسانس می گویند . الماس ، کلسیت ،فلوئوریت و...
.15. فسفر سانس : این پدیده مثل فلورسانس بوده با این تفاوت که تا چند لحظه بعد از قطع منبع اشعه خاصیت نورافشانی در آن باقی می ماند .
.16. پاراژنز : کانی هایی که شرایط تشکیل آنها یکسان بوده و در کنار یکدیگر یافت می شوند ولی از گروههای مختلف کانی ها باشند به آنها پاراژنز می گویند .
.17. پسودومورفیسم : هرگاه یک کانی در سیستم تبلوری غیر از سیستم تبلور خودش متبلور شود به این پدیده گفته می شود .
.18. میرمکیت : هم رشدی کوارتز و پلاژیکلاز .
.19. گرانیت خطی : همرشدی کوارتز و فلدسپات آلکان
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن