-
مدیر بازنشسته
رزم آوران نبرد استالينگراد
واسيلي چويكوف
برف عميق بود، زانوزد، سيم هاي خون آلود زير دندانهايش فشرده شد پاهاي استخواني مرگ در اطراف او گام زدند و تيتايف به زمين افتاد و سرش به سوي غرب بود. فرمانده از روي جسد تيتايف فرمان داد:
«به پيش! »
وكاش او مي توانست مردان ما را ببيند كه خانه يي را پس از خانه ديگر مي گيرند و دشمن فراري را تعقيب مي كنند.
ارزيابي ما از جنگ نيروي دشمن و منابعش كاملاً درست از آب درآمد. حمله نوميدانه آلمانيان عصر ۱۲ نوامبر ۱۹۴۲ متوقف شد، حمله آنان در اين روز در تمام بخشهاي اشغالي دفع گرديد. تلفات آلمانيان در اين روز عظيم پيكار به هزاران نفرمي رسيد.
حكايت سرود
يك گوني پر از اسنادي كه متعلق به افسران و سربازان مقتول آلماني در جنگ بود براي ستاد جبهه فرستاديم. اما حكايت سرود «تيتايف» چنين است:
يورش جديد دشمن همزمان با پديدار شدن قطعات بزرگ و شناور يخ در ولگا بود. كشتي هاي ناوگان ولگا نمي توانستند شب يا روز از «آفتوباوتومارك» به ما برسند. سرانجام و براي مدتي دراز از كرانه چپ بريده شديم. با وجود دشواري وضع روحيه ارتش پايين نبود. حمله دشمن كه ازديرباز منتظرش بوديم غافلگير به سراغمان نيامد. نخستين روز حمله هيچ نتيجه قاطع براي ژنرال پاولوس نداشت.
داخل دام
ما از روي مداركي كه از سربازان مرده دشمن به دست آورده بوديم مي توانستيم بگوييم كه آلمانيان قادر نبودند به حمله خود مدتي دراز ادامه دهند و در دو تا سه روز از رمق مي افتند. احساس كرديم كه وظيفه خود را خوب به انجام مي رسانيم. دشمن نه تنها شهر را ترك نمي كرد (منظور استالينگراد است) بلكه با آوردن ذخيره تازه نفس دوباره به داخل دامي مي خزيد كه احساس مي كرديم فنرش بزودي از جا خواهد پريد.
از مكالمات تلفني كه با فرمانده جبهه داشتم دانستم كه از مقاومت سخت ما خرسندند. با اين حال ارتش ۶۲ مي بايست آزمايشهاي سختي را متحمل شود.
دشمن روز ۱۲ نوامبر ۱۹۴۲ گروه بندي نيروهاي خود را تجديد كرد و قواي ذخيره بيشتري آورد كه به معني در راه بودن يك حمله ديگر بود و حمله در ظهر آن روز انجام شد.
تابلويي از تجسم نبرد استالينگراد
-
-
مدیر بازنشسته
با زيرپوش
جنگ در سراسر امتداد جبهه ارتش شعله ور گشت سربازان آلماني مست يا ديوانه مي آمدند و مي آمدند.
ملوانان خاور دور كه براي تقويت لشگر «گورشيني» آمده بودند به دشمن نشان دادند كه يك من ماست چقدر كره دارد و مردان ناوگان مشهور سرخ چگونه مي توانند بجنگند.
جايگاههاي بنزين خيابان «توونيسكايا» چندين بار دست به دست شد.
در گرماگرم پيكار، ملوانان ناوگان سرخ پالتوهاي خود را از تن انداختند و با زيرپوش و كلاه حملات را دفع نمودند و سپس خود به حمله پرداختند.
جنگ در كارخانه هاي «باريكادي» و «كرانسي اوكتيابر» و بر فراز مامايف گورگان (تپه) شدت كمتري نداشت.
رزم آوران
اكنون احساس مي كرديم كه مردان ما رزم آوراني شده اند كه هيچ نيرويي مغلوبشان نمي تواند كرد.
بعدازظهر ارتباط تلفني با قرارگاه فرماندهي لشگر «يايتوك» برفراز مامايف گورگان قطع شد. يكي از افراد مخابرات به نام «تيتايف» براي تعمير خط رفت. پس از اندك زماني خط دوباره به كار افتاد. بريدگي تعمير شده بود. اما «تيتايف» بازنگشت. او در كنار يك سوراخ گلوله بي حركت آرميده و دو سر سيم زيردندانش به هم فشرده شده بود. افراد مخابرات كه وي را يافتند شرح دادند كه چگونه دندانهاي او روي هم فشرده شده بود. مرگ نتوانسته بود اين مخابراتچي دلير را از اجراي فرماني كه گرفته بود بازدارد. گويي مرده «تيتايف» نيز با آلمانيان مي جنگيد.
بزودي سرودي درباره او نوشته شد كه تجسم احساسات و تجربه نيروها بود. كلمات سرود را چنانكه بعد معلوم شد خبرنگار روزنامه «كامسومولسكا يا پراودا» در جبهه نوشته بود. با آنكه بسياري از ابيات سرود ناقص است ولي رفقاي «تيتايف» آن را در سراسر جبهه مي خواندند.
خاطرات ژنرال آلماني
«دوئر» يك ژنرال مشهور آلماني در جبهه استالينگراد جنگ نوامبر را چنين شرح مي دهد:
درآغاز نوامبر پس از دريافت نيروهاي امدادي قواي روسها در بخشهاي گوناگون دست به حملات متقابل زدند. با آنكه حملات مزبور نتايج محسوسي به بار نياورد خود اين حقيقت كه روسها حمله كردند نشان داد كه دورنماي گرفتن استالينگراد يك بار براي هميشه تحقق نيافته است با اين حال هيتلر دستور ادامه يورش را با «قدرت روزافزون» داد.
تلفات
در دهم نوامبر ۱۹۴۲ سپاه ۵۱ حمله به كارخانه شيميايي لازور در شرق «مامايف گورگان» را بموقع اجرا گذاشت. تاكنون كارخانه بارها دست به دست شده بود. سپاه همچنين به كارخانه ابزارسازي «كراسني» اوكتيابر حمله كرد. مسكن كارگران اشغال شد و گروههاي طلايه توانستند به داخل كارگاهها روند. اما هجوم در روز دوم ناكام بود. حمله متوقف شد و قسمت اصلي كارخانه در دست روسها ماند. نتايج جنگ اين دوماه از نقطه نظر عملياتي ناچيز و از نظر تاكتيكي غيركافي بود. ارتش ۶۲ جز باريكه امتداد ولگا در شمال استالينگراد در «رينوك» فقط مواضعي را در شمال و جنوب كارخانه باريكادي و حول و حوش جنوبي استالينگراد در اشغال داشت.
ليكن مهمترين بخش ها بارانداز قايقها بين «كراسنايااسلو» بود و شهر همچنان در دست روسها ماند.
تلفات ارتش ششم از زمان شروع عمليات در تابستان سنگين تر از هر موقع بود. امكانات عملياتي آن خيلي زياد كاهش يافته بود. طي هفته ها به دفعات براي روسهاي مدافع لحظات وخيمي پيش آمد.
-
-
مدیر بازنشسته
جنگ، سرما، برف
هروجب زمين
روسها كه به قطعه زمين باريكي رانده شده و ولگا در پشتشان قرار داشت چاره يي نداشتند جز اينكه شهر را تسليم كنند و يا ازهر وجب در غرب رودخانه دفاع نمايند.
اگر شرايط مناسب تري از نظر ارتباط با ساحل متقابل وجود داشت ارتش ۶۲ مي توانست نيروهاي امدادي دريافت دارد. ليكن شرايط فقط پس از شروع متقابل روسها در ۱۶ دسامبر ۱۹۴۲ هنگامي كه ولگا يخ بست بهتر شد. قبلاً كليه ارتباطات با عقب جبهه با قايق و كرجي بود. فرماندهي روسها كوشيد تا قواي خود را براي يك حمله متقابل حفظ كند و اين وظيفه را در برابر خود نهاده بود كه هر اندازه ممكن است نيروهاي كمتري را براي ميخكوب كردن نيروهاي بيشتري از آلمان در استالينگراد به كار برد.
غافلگير
پس از چنين برآوردي از اوضاع ما فقط مي توانيم بگوييم كه آلمانيان درست وضع را دريافته بودند ليكن آنها پس از وقوع حادثه غافلگير شدند. واحدهاي ضربتي ارتش آلمان كه به جديدترين سلاحها مجهز بودند در جنگ كنار ولگا شركت كردند. ليكن مردان ما تا مرگ جنگيدند و چندين بار دشمن را مجبور ساختند كه لشگرهاي خود را از خط جبهه عقب بكشد تا از نظر ساز و برگ و نفرات به حد سازماني برساند. ليكن حتي لشگرهاي جديد فقط سه تا چهار روز در جنگ دوام مي آوردند و در آتش نبرد استالينگراد مانند موم ذوب مي شدند.
استالين: يك گام نبايد عقب نشست
استالينگراد ـ چهارم سپتامبر ۱۹۴۲ ـ ژنرال «پاولوس» حمله خود را متوجه شمال شهركرد كه نيروهاي ارتش سرخ جناح شمالي ارتش او را مورد تهديد قرارداده بود. امروز مارشال «ژوكوف» نجات دهنده مسكو وارد شهر استالينگراد شد تا حمله وسيع عليه نيروهاي رايش سوم را سامان دهد.
ژوكف در برابر خطر بزرگ سقوط استالينگراد بخشنامه يي براي همه افسران و فرماندهان مدافع استالينگراد فرستاد. در اين بخشنامه آمده است:
ممكن است امروز يا فردا شهر استالينگراد به دست دشمن بيفتد. ما به كمك فوري همه مردم در هر سن سالي نيازمند هستيم. در بخشنامه آمده است:
فرماندهان بخش شمال و شمال غربي استالينگراد بايد فوراً به نيروهاي دشمن حمله كنند هيچگونه تعللي پذيرفته نخواهد شد هر كس ترديد كند به دادگاه صحرايي سپرده مي شود.
نيكتا خروشچف مسؤول حزب در اوكراين موفق شد ۱۲۵ هزار داوطلب فراهم كند تا به ارتش بپيوندند. هفت هزار پسر جوان و سه هزار دختر به صفوف ارتش كمكي ملحق شدند جوانان و پسران راهي جبهه شدند. استالين گفته بود يك گام نبايد عقب نشست.
-
-
مدیر بازنشسته
محاصره استالينگراد
استالينگراد زادگاه ماست آن را هرگز به م*****ان تسليم نخواهيم كرد
استالينگراد ـ۲۵ اوت :۱۹۴۲ دو روز است كه نبرد استالينگراد شروع شد ه است. ارتش ششم آلمان به فرماندهي فون پاولوس در جبهه ارتش شصت و دوم شوروي رخنه كرده و به رودخانه ولگا در حومه شمال شهر رسيده است. طي دو شب اخير چهارمين اسكادران نيروي هوايي آلمان شبانه روز بر فراز شهر بمب مي ريزد.
هواپيماهاي «هنكل» (Heinkel) و جونكر (Junkers) كه نوين ترين هواپيماهاي بمب افكن آلماني است در اين حملات هوايي شركت دارند.
كارشناسان نظامي معتقدند از ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ كه حمله آلمان به شوروي شروع شد حملات هوايي دو روز اخير بي سابقه بوده است.
خانه هاي شهر استالينگراد بيشتر از چوب ساخته شده و بمب هاي آتش زا فوراً همه را طعمه حريق مي كند.
طي دو روز اخير چهل هزار سرباز ارتش سرخ كشته شدند. همه راههاي بين رودخانه ولگا و شهر زير بمبارانهاي شديد آلمانهاست و ارتباط شهر قطع شده است معذالك استالينگراد تسليم نمي شود. كميته حزبي در شهر حالت فوق العاده اعلام كرد و پيامي براي مردم شهر فرستاد. در پيام آمده است:
ما هرگز زادگاه خود را تسليم م*****ان آلماني نخواهيم كرد. ما بايد از شهر دوست داشتني خود دفاع كنيم. از كاشانه ها و خانواده هاي خود حفاظت كنيم. در هر كوچه يي سنگري برپا مي كنيم هر محله، هر خانه را مبدل به قلعه تسخيرناپذير مي كنيم.
سرود تيتايف
شبي يخبندان، سرگرد به دنبال افراد مخابرات فرستاد و گفت: بچه ها، كاري فوق العاده پيش آمده كه بايد انجام شود تا به درهم شكستن دشمن، ياري دهيم. خط تلفن قطع شده است و با آنكه بوران زوزه مي كشد، سيم بايد به خاطر هنگ تعمير شود.
يكي بايد نزديك خطوط آلمانيان بخزد و براي جنگ با مرگ آماده باشد.
«واسيلي تيتايف» گفت: ما تاكنون چهل كشته داده ايم و بگذاريد يكي ديگر نيز فداشود و بدين سخن كوله اش را به پشت انداخت.
پسر كامومدل، به دوستانش بدرود گفت و همچنان كه مي رفت در پشت سرش بوران جاي پاهاي او را مي پوشاند.
گلوله يي سيم را بريده بود.
تيتايف دو سر سيم را به دهان گرفت
سرنوشت مهربان بود
آنگاه مسلسل ها از يك تپه نزديك آتش گشودند و يك گلوله ديگر در پشت سرش تركيد.
به نظرش مي رسيد آواز لك لك ها را مي شنود. چشمانش به دور، دوردست مي نگريست: روي اجسادي كه بوران زده بود.
و زير برف و خون روسيه او خوابيده بود
-
-
مدیر بازنشسته
ما تا آخرين فشنگ براي ميهن مان آلمان پيكار كرديم
* چندگوني نامه، بار آخرين هواپيمايي بود كه استالينگراد را ترك كرد.
* ما ديگر ميهن خود آلمان را نخواهيم ديد.
در ۲۸ژانويه آنچه از ارتش بزرگ ششم باقي مانده بود سه قسمت كوچك بود كه در بخش جنوبي آن قرارگاه ژنرال پاولوس بود. در زيرزمين كوچكي از خرابه هاي ساختماني بزرگ بود. فرمانده كل آن ارتش در گوشه تاريكي از آن زيرزمين برتختخواب سفري خود با حالتي نزديك به در هم شكستگي ديده مي شد.
*آخرين هواپيما
يك هواپيماي باري آلماني آخرين هواپيمايي بود كه از استالينگراد پرواز مي كرد و توانست از خط آتش عبور كرده و خود را به آلمان برساند.
دراين هواپيما ۲۷ افسر مجروح و بيمار بودند. بعضي سربازان از يكصد هزار آلماني كه هنوز در استالينگراد زنده بودند و مي دانستند سرنوشت آنها يا مرگ است و يا اسارت و هرگز ميهن خود را نخواهند ديد، نامه هايي براي نامزدها، همسران، پدران، مادران و فرزندان خود نوشتند و آنچه داشتند براي آنها فرستادند.
بيش از ۲۰ گوني مملو از نامه نيز بار اين هواپيما بود. بسياري از نامه ها پس از جنگ منتشر شد. نويسندگان بعضي از نامه ها كساني بودند كه مي دانستند در سايه مرگ به سر مي برند و اين آخرين اثر از آنها خواهد بود.
*پيوند به ابديت
يك سرباز آلماني كه دو كودك داشت به همسرش نوشته بود:
عزيزم انسان زماني درمي يابد كسي را چقدر دوست دارد و عاشق اوست كه احساس كند او را از دست مي دهد.
عزيزم! براي من لحظه ديگري وجود ندارد و به ابديت مي پيوندم و در اين لحظه است كه احساس مي كنم تو را چقدر دوست دارم.
*آخرين پيام
«فيلد مارشال پاولوس» در آخرين غروب ژانويه ۱۹۴۳ اين پيام را به قرارگاه كل فرستاد.
«ارتش ششم با وفاداري به سوگند و با آگاهي از اهميت مأموريت پرافتخار خويش موضع خود را تا پايان كار، تا آخرين نفر و آخرين فشنگ بخاطر «پيشوا» و نياكان خويش حفظ كرد. »
در ساعت ۷/۴۵ بعدازظهر آن غروب دردناك براي ارتش سوم، متصدي راديو در قرارگاه ارتش ششم از طرف خود اين پيام را فرستاد.
روسها در آستانه پناهگاه ما هستند. ما به خراب كردن دستگاه خود مشغوليم. آنگاه حروف (e. l) را به پيام خود افزود. اين دو حرف يك علامت بين المللي است و معني آن اين است كه اين ايستگاه ديگر پيام نخواهد فرستاد.
*كشتارگاه
كمي پيش از ظهر دوم فوريه ۱۹۴۳ يك گروه كوچك كه در گوشه يي از استالينگراد هنوز مقاومت مي كرد پس از فرستادن اين پيام به سرفرماندهي تسليم شدند.
«ما تا آخرين نفر عليه نيروهاي بسيار زياد دشمن جنگيديم. زنده باد آلمان» سرانجام سكوت بر كشتارگاه از برف و خون پوشيده ميدان جنگ برقرار شد.
در ساعت ۲/۴۶ بعدازظهر دوم فوريه ۱۹۴۳ يك هواپيماي اكتشافي آلمان در ارتفاع زياد بر فراز شهر گشتي زد و با بي سيم چنين خبر داد:
«هيچ اثري از رزم و نبرد در استالينگراد نيست. »
*سخنان هيتلر
در همان زمان كه در رزم گاه استالينگراد سكوت مطلق برقرار شده بود و اجساد دهها هزار سرباز آلماني مي رفت كه در زير بوران سنگين برف پوشيده شود، هيتلر در جلسه يي با سرفرماندهي نيروهاي مسلح آلمان چنين گفت: آنها صاف و ساده تسليم شدند در حالي كه مي توانستند صفوف خود را فشرده سازند. يك موضع خارپشتي تشكيل دهند و خود را با آخرين گلوله بكشند. آن مرد (منظور فيلدمارشال پاولوس است) مي بايست خود را با گلوله زده باشد. مانند بسياري از فرماندهان ديگر كه چون همه چيز را از دست رفته مي يافتند خود را بر روي شمشير مي انداختند و مي كشتند. حتي واروس (سردار رومي كه مردم بر او شوريدند و سربازانش را درآخرين دهه قبل از ميلاد در آلمان قطعه قطعه كردند) به غلام خود فرمان داد «حال مرا بكش!
-
-
مدیر بازنشسته
-
-
مدیر بازنشسته
-
-
مدیر بازنشسته
سربازان امريكايي در قلب آلمان
امريكاييها ۲۰هزار اسير در روز مي گرفتند
بمباران همه شهرها را ويران كرد
* ششم آوريل ۱۹۴۵
دو ارتش امريكا منطقه صنعتي «روهر» (ruhr) در آلمان را با گرفتن ۲۰هزار زنداني در روز تسخير كردند. ارتش آلمان به فرماندهي مارشال «والترمدل» سخت ترين شكست را در عمر نظامي خود متحمل شد و سيصد هزار اسير به جاي گذاشت. ارتش نهم امريكا به فرماندهي ژنرال «سيمپسون» (simpson) به سوي شمال منطقه روهر حركت كرد و به نيروهاي ارتش اول به فرماندهي ژنرال «هودج» (hodge) پيوست .ارتش نهم نيز شهر مهم «هام» (hamm) را اشغال كرد.
ارتش آمريكا در قلب آلمان
* در جنگلها
«هام» يك شهر صنعتي و مركز تقاطع راه آهن آلمان بود كه بارها هدف بمباران نيروي هوايي متفقين قرار گرفته بود. گروهي از ارتش آلمان در جنگلهاي اطراف اجتماع كرده و دست به مقاومت زدند. متفقين پنج ميليون بيانيه در آلمان فروريختند كه در آنها گفته شده بود پيشروي متفقين سريع و قطعي است و مقاومت آنها بيهوده است. نيروهاي متفقين در غرب ارتش آلمان را زير باراني از گلوله قرار دادند و بسرعت به سوي شهرهاي مهمي چون «برم» (breme)، «هانوور والمپ» به حركت درآمدند. ستونهاي طولاني از زندانيان آلمان در شرايط سختي به سوي اردوگاههاي اسيران كه متفقين موقتاً برپا كرده بودند به پيش مي رفتند.
نيروهاي انگليسي در «هانوور» توقف كردند در حالي كه پيشقراولان ارتش به سوي شهر «برم» پيش مي رفتند.
* پرچمهاي سفيد
امريكاييها وارد شهر مهم «ورزبوگ» (wurzburg) شدند. اهالي بر سر در خانه هاي خود پرچم سفيد به اهتزاز درآوردند. علت پيشرفت سريع ارتش متفقين بي حركت ماندن تانكهاي «پانزر» آلماني بود كه سوخت نداشتند. متفقين از مدتي قبل همه انبارهاي بنزين آلمان را منفجركرده بودند.
وحشت در چهره اين زن آلماني را ببينيد! همه زنان برلین زير بمباران چنين وضعي داشتند
* اعتراف
مطبوعات آلمان براي نخستين بار اعتراف كردند كه سقوط رايش سوم نزديك است روزنامه شوارزكورپز (sehwarze - korps) چاپ آلمان در پنجم آوريل۱۹۴۵ نوشت كه سقوط رايش سوم نزديك است.
اين روزنامه كه توسط هيملر همكار نزديك هيتلرمنتشر مي شد پذيرفت كه آلمان در آستانه فروپاشي قرارگرفته است.
هيملر رييس گشتاپو طي اعلاميه بي سابقه يي اعلام كرد آلمانها بايد يك شكست نظامي را بپذيرند.
-
-
مدیر بازنشسته
هاینریش هیملر
فرمانده اس اس و یکی از بانفوذترین افراد آلمان نازی. او اِس اِس و سازمانهای وابسته به آن را رهبری میکرد، و در سازمان دادن کشتار جمعی یهودیان نقش اصلی را داشت.
او به دلیل نظم و انضباط و دقت بسیار معروف است.
هاینریش در رشتهٔ کشاورزی تحصیل کرد.
او زندگی سیاسی خود را به طور جدی با شرکت در کودتای مونیخ در سال ۱۹۲۳ آغاز کرد.
وفاداری او به هیتلر در سال ۱۹۲۹ پاداش گرفت. هیملر در این سال ریاست اس اس، نیروی محافظت شخصی از هیتلر، را به عهده گرفت.
در ۱۹۳۶ ریاست شبکه پلیس مخفی به وی واگذار شد.
اس اس, مدتی بعد عملا به نیروی کشتار یهودیان تبدیل شد و هیملر این مسئولیت جدید اس اس را به خوبی رهبری میکرد.
او در عملی کردن پاسخ بزرگ بیشترین نقش را داشت و با به پا کردن اردوگاههای مرگ در قتل میلیونها انسان نقش مستقیم داشت.
در ژوئیه ۱۹۴۴ توطئه قتل هیتلر را ناکام گذاشت و عملا تبدیل به دیکتاتور آلمان شد.
او در ۲۳ مه ۱۹۴۵ توسط نیروهای بریتانیایی دستگیر شد و خودکشی کرد.
هاینریش هیملر
زمینه فعالیتفرمانده نیروهای اس اس آلمان نازیتولد 7 اکتبر 1900 مونیخ آلمان
مرگ 23 مه 1945 لونبرگ آلمان
-
-
مدیر بازنشسته
اشفینتوهُویتز (به لهستانی: Świętochłowice)
نام شهری در جنوب لهستان است. این شهر در سال 2005 میلادی، ۵۵٫۵۰۰ نفر جمعیت داشته است.
این شهر از قرن سیزدهم به بعد شهرت یافته است. در زمان تشکیل آلمان تا سال 1920 بخشی از آن کشور به حساب میآمد اما در آن زمان (با وجود اینکه ۵۱٫۹ درصد از شهروندان آن رأی به ماندن این شهر در آلمان دادند) به لهستان پیوست. این شهر در سال 1939 توسط آلمان اشغال شد ولی در سال 1945 به لهستان بازگشت.اردوگاه آشویتس 2 در این مکان بر پا شد. در حال حاضر ثابت شده که هیچ اتاق گاز و یا کوره های آدمسوزی در آنجا وجود نداشته و اسرا فقط برای ایجاد خط آهن و مسیر خاکی تلاش میکردند.اما یکی از مخوفترین اردوگاهها بود.
مکان شهر اشفینتوهویتز در نقشه کشور لهستان با نقطه قرمز نشان داده شده است.
-
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن