صفحه 4 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 79

موضوع: مهندسی شيمی و نفت 2

  1. #31
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    عنوان : گاز طبيعي مايع (LNG)
    كلمات كليدي:سوخت LNG. معايب استفاده از LNG, مزاياي استفاده از LNG,CNG

    گاز طبيعي چنانچه در فشار اتمسفر تا دماي F º260- سرد شود، به حالت مايع تبديل مي شود. LNG شامل بيش از 95 درصد متان و درصد کمي اتان و پروپان و ساير هيدروکربورهاي سنگين تر است. ساير ترکيبات و ناخالصي هاي گاز طبيعي مانند اکسيژن، آب، گازکربنيک و ترکيبات گوگردي طي فرآيند سرد کردن از گاز طبيعي جدا شده و گاز طبيعي در حالت مايع بدست مي آيد. البته LNG تا حد 100 درصد متان خالص نيز قابل دستيابي است. حجم LNG 600/1 حجم گاز طبيعي و دانسيته آن 42/0 دانسيته آب است. اين ماده، مايعي بي بو، بي رنگ و غير سمي است و نسبت به فلزات يا ساير مواد حالت خورندگي ندارد. LNG وقتي تبخير يا با هوا ترکيب شود در دامنه غلظت 5 تا 15 درصد مي سوزد. LNG يا بخار آن در محيط و فضاي باز حالت انفجاري ندارد. کليه آزمايشات انجام شده و خواص LNG، ايمن بودن اين سوخت را کاملاً تائيد مي کند زيرا نشت مايع LNG يا ابربخارات آن به محض تماس با زمين يا در اثر حرارت محيط به سرعت در هوا تبديل به گاز شده و چون در اين حالت از هوا سبک تر است در محيط پراکنده و منتشر مي شود. LNG در وهله اول براي خودروهاي سنگين ديزلي (HEAVY DUTY VEHICLE) کاربرد دارد. به لحاظ ارزش حرارتي و دانسيته انرژي، مشابه سوخت ديزل (گازوئيل) هست.

    LNG در دماي 260ºF- و فشار اتمسفريک در حالت مايع اشباع ( در دماي جوش مايع) است. بنابر اين مانند هر مايع در حال جوش چنانچه در فشار ثابت نگهداري شود (حتي با افزايش حرارت) در دماي ثابت خواهد ماند.
    مادام که بخار LNG از مخازن خارج مي شود (boil off)، دماي مخزن ثابت مي ماند.


    اجزاء سيستم خودروهاي با سوخت LNG:
    از لحاظ انتقال سوخت به موتور، مشابه موتورهاي با سوخت CNG است و سوخت به صورت بخار وارد موتور مي شود. فرق اساسي بين موتورهاي CNG, LNG در نحوه نگهداري و تحويل سوخت است.
    مخازن ذخيره LNG دوجداره مي باشند و براي فشار کاري حداکثر تا 230 psi يا 16bar طراحي شده است. اين مخازن داراي لوله و اتصالات لازم براي خارج کردن گاز در صورت افزايش فشار ( با توجه به انتقال حرارت از محيط به مخزن) و يا انتقال سوخت در زمان مصرف هستند. اين مخازن مجهز به سيستم اعلام پايان سوخت گيري (پرشدن مخزن) نيز هستند. موتور خودروها گاز را در فشار 4 الي 9 بار (60-120 psi) مصرف مي کند.


    معايب استفاده از LNG:
    بسياري از مردم به استفاده از مواد در دماهاي پايين عادت نداشته لذا نياز به آموزش خاصي در زمينه استفاده از سوخت در دماي خيلي پايين هست.
    در ايستگاههاي سوخت گيري خطوط انتقال گاز از مخزن به خودرو ( شامل لوله ها شيرآلات و وسايل اندازه گيري) جهت انتقال LNG در حالت مايع بايد پيش از شروع ، سوخت تا دماي ºF 260- سرد شوند در غير اينصورت منجر به تبخير بخشي از سوخت مي شود.
    - حداکثر پرشدن مخزن دوجداره Cryogenic تا حد ماکزيمم ظرفيت، امکان پذير نيست زيرا به اندازه لازم فضاي خالي در بالاي سطح مايع جهت تبخير يا جوشيدن مايع بايد در مخزن در نظر گرفته شود.

    مزاياي استفاده از LNG:
    دانسيته انرژي بالاتري نسبت به سوختهاي گازي دارد، زيرا به شکل مايع ذخيره مي شود. مسافت پيمايش بيشتر و وزن کمتر مخازن ذخيره، استفاده از آن را در خودروهاي کوچکترامکان پذير مي سازد. سرعت سوختگيري بالا به نحوي که در خودروهاي بزرگ زمان سوختگيري 4 الي 6 دقيقه مي باشد (10 الي 40 گالن در دقيقه). ارزيابي و کنترل ترکيب سوخت با دقت بالايي امکان پذير است و با توجه به اينکه LNG توليد شده براي خودروها تا 99 درصد متان دارد، لذا کنترل و تعيين مناسب ترکيب سوخت بازدهي موتور و سوخت را نيز افزايش مي دهد.

    » منبع: سازمان بهينه سازی سوخت کشور

  2. #32
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    عنوان : گاز مايع (LPG, Liquefied Petroleum GAS )
    كلمات كليدي:معايب LPG, گازهاي آلاينده, ويژگي هاي LPG

    گاز مايع که بصورت مخفف LPG ناميده مي شود معمولاً عمدتاً از دو ترکيب هيدروکربني پروپان و بوتان با فرمول شيميايي C4H10, C3H8 تشکيل شده است. بوتان خود شامل دو ترکيب ايزوبوتان و نرمال بوتان است. LPG که معمولاً در برخي نقاط دنيا به نام ترکيب عمده آن، پروپان، نيز شناخته مي شود بعنوان محصول فرعي فرآيندهاي تصفيه و توليد گاز طبيعي و پالايش نفت خام توليد مي شود. LPG در آمريکا عمدتاً از 90% پروپان، 5/2% بوتان و هيدروکربنهاي سنگين و مقدار کمي نيز اتان و پروپلين تشکيل شده است. گاز مايع فاقد رنگ، بو و مزه است و بطور کلي زيان آور نيست ولي در صورتيکه حجم زيادي از آن استشمام گردد باعث بيهوشي خواهد شد. به منظور آگاهي از نشت گاز مايع ترکيبات گوگرد دار بنام مرکاپتان شامل "اتيل مرکاپتان" و "متيل مرکاپتان" به گاز مايع افزوده مي شود. خواص مهم اين سه ترکيب در جدول زير درج شده است:

    عدد اکتان موتور MON ارزش حرارتي BTU چگالي نقطه جوش وزن مولکولي ترکيب 97.1 21500 0.5077 -42 44.1 پروپان 97.6 21090 0.5631 -11.7 58.1 ايزوبوتان 89.6 21140 0.5844 -.5 58.1 نرمال بوتان

    LPG در شرايط فشار و دماي عادي بصورت گاز است و تحت فشار atm10-8 ، اجزا آن به مايع تبديل مي شود. بنابراين نگهداري و حمل و نقل اين محصول به سادگي امکان پذير است. البته ترکيبات LPG براي مکانهاي مختلف و در فصول مختلف متفاوت است. براي مثال گاز مايع ارائه شده به مصرف کنندگان در ايران در فصول مختلف بين (90-50) درصد بوتان و (50-10) درصد پروپان و تا 2% ترکيبات سنگين تر مثلاً پنتان دارد. به علت کيفيت سوخت گاز مايع LPG و کاهش انتشار آلاينده ها، استفاده از اين سوخت در جهان به صورت فزاينده اي مورد توجه بوده و در کشورهاي مختلف مانند ايتاليا (با 1500000 خودرو)، ژاپن، امريکا، انگليس استفاده از اين سوخت جايگزين مورد حمايت و تشويق دولتها مي باشد.
    مزاياي LPG شامل در دسترس بودن ( درکشورهاي توليد کننده)، ايمني، نياز به تغييرات جزيي در موتور خودروها و بازدهي مناسب سوخت مي باشد. جهت مايع نمودن، اين گاز در فشار حدود 8 تا 10 اتمسفر در مخازن فلزي با استحکام مناسب ذخيره مي شود. چون اين مخازن مجهز به شير قطع جريان در صورت نشت از خطوط انتقال سوخت هستد استفاده از آنها ايمن تر از بنزين مي باشد.
    LPG به موتور محفظه احتراق به صورت بخار وارد مي شود، لذا روغن را از ديواره سيلندرها نمي شويد، يا در شرايط سرد بودن موتور، روغن را رقيق نمي کند. همچنين، مواد آلاينده مانند اسيد سولفوريک، ياذرات کربن را وارد روغن موتور نمي نمايد.
    بنابراين موتورهايي که با سوخت گاز مايع کار مي کنند هزينه تعميرات و نگهداري کمتري خواهند داشت. چون LPG داراي عدد اکتان بالا حدود (RON=105) مي باشد قدرت موتور يا بازدهي سوخت بدون افزايش ضربه در موتور، با افزايش ضريب تراکم قابل افزايش است.

    معايب LPG:
    در مقايسه با بنزين، LPG داراي محتواي انرژي (energy content) کمتر است، لذا مخزن سوخت بايد بزرگتر از مخزن بنزين بوده و بعلت اينکه مخزن تحت فشار مي باشد سنگين تر خواهد بود و هزينه خودروهاي با سوخت LPG بين 2000 –1000 دلار گرانتر از خودروهاي بنزيني مي باشد. البته قيمت LPG در سطح جهاني تقريبا" مشابه قيمت بنزين است.
    با توجه به اينکه گاز مايع بعنوان محصول فرعي پالايشگاههاي گاز و نفت توليد مي شود لذا فراواني منابع آن کاملاً محدود است. لذا بعنوان راه حل اساسي در کاهش الودگي و جايگزيني سوخت در بسياري از نقاط جهان نمي تواند مطرح باشد.


    به لحاظ ايمني، چون گاز پروپان سنگين تر از هواست در صورت نشت، بصورت لکه روي سطح زمين باقي مانده و در آبهاي زيرزميني نيز نفوذ مي کند. امکان شعله ور شدن آن روي سطح زمين نيز هست. لذا از اين حيث بايد در حمل و نقل و حين استفاده، نهايت دقت در جلوگيري از نشت LPG صورت گيرد.
    از ساير معايب اين سوخت مي توان به افت قدرت موتور در موتورهاي تبديلي به ميزان 10-15 درصد و عدم توانائي مناسب موتور در عبور از سربالائي ها اشاره نمود.
    در موتورهاي تبديلي اگر موتور به طور مناسب تبديل نگرديده باشد در تابستانها گاز بصورت خشک سوخته و باعث جوش آمدن موتور مي گردد. و در زمستان نيز براي شروع و استارت موتور داراي مشکل بوده و بايد با بنزين موتور تبديلي روشن گردد.

    انتشار گازهاي آلاينده:
    از ديدگاه زيست محيطي استفاده از LPG بصورت استانداردداراي کمترين چرخه حيات انتشار گازهاي گلخانه اي در مقايسه با ساير سوختهاي تجاري است. پتانسيل کاهش اوزون با استفاده از اين سوخت به نصف بنزين کاهش مي يابد، همچنين انتشار هيدروکربنهاي نسوخته 3/1 اکسيدهاي نيتروژن 20%، منواکسيد کربن 60% در مقايسه با بنزين کاهش مي يابد.

  3. #33
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    سازمان کشورهاي صادرکننده نفت ( Opec ) كلمات كليدي:اوپک، Opec، اعضاي بنيان گذار، محل استقرار

    نخستين اقدام براي تاسيس سازمان کشورهاي صادرکننده نفت( اوپک)، در سال ۱۹۴۹ به وقوع پيوست. در اين سال ونزوئلا با ايران، عراق، کويت و عربستان سعودي گفت وگو و پيشنهاد کرد که براي همکاري نزديک تر ميان خود ( دارندگان بزرگ نفت) به تبادل نظر و بررسي گزينه هاي گوناگون بپردازند. در سال ۱۹۵۹، هنگامي که شرکت هاي نفتي، يک سويه، بهاي رسمي نفت ونزوئلا را بشکه اي ۵ تا ۲۵ سنت و نفت خاورميانه را ۱۸ سنت کاهش دادند، نياز به همکاري نزديک تر ميان دولت هاي ياد شده، بيش از پيش آشکار شد. به دنبال آن نخستين کنگره نفتي اعراب در کايرو برگزار شد و در بيانيه اي از شرکت هاي نفتي خواسته شد که پيش از هرگونه تصميم گيري يک سويه درباره قيمت نفت، با دولت هاي کشورهاي دارنده نفت مشورت کنند. کشورهاي ياد شده در اين کنگره براي تاسيس يک کميته مشورتي نفتي توافق کلي کردند. در آگوست 1960، شرکت هاي نفتي، قيمت هاي رسمي نفت خاورميانه را 10 تا 14 سنت در هر بشکه کاهش دادند. ماه بعد دولت عراق کشورهاي ايران، کويت، عربستان سعودي و ونزوئلا را به بغداد دعوت کرد تا درباره کاهش قيمت هاي نفت به بحث بنشينند. به دنبال آن از 10 تا 14 سپتامبر 1960 کنفرانسي با حضور نمايندگان ايران، عراق، کويت، عربستان سعودي و ونزوئلا، در عراق تشکيل شد. در اين کنفرانس اوپک به عنوان سازماني بين دولتي و دائم تاسيس شد.

    محل استقرار در دومين کنفرانس اوپک که در آوريل 1961 در سوييس برگزار شد، تصميم گرفته شد که ژنو، محل برگزاري هيئت عامل اوپک، مقر دبيرخانه اوپک باشد. در آوريل 1965 کنفرانس اوپک تصميم گرفت که مرکز اوپک به وين در اتريش منتقل شود. مذاکرات با دولت اتريش موفقيت آميز بود و در اول سپتامبر 1965، وزير خارجه وقت اتريش، مرحوم دکتر «بروئو کرسکي» و دبير کل اوپک، «اشرف لطفي»، موافقتنامه ميزباني، امضا کردند. در آغاز کار مرکز اوپک در وين در دو ساختمان کوچک قرار داشت، چندي بعد به ساختمان شماره 10، خيابان دکتر کارل لوگر رينگ، سپس در مارس 1977 به ساختمان دبيرخانه کنوني در خيابان اوبر دوناستراي، شماره 93 در کنار کانال دانوب در منطقه 2 وين انتقال يافت؛ ...

    در حال حاضر سازمان 11 عضو دارد که فهرست آنها در ذيل آمده است:

    اعضاي بنيان گذار (سال عضويت)
    ايران (1960)
    عراق (1960)
    کويت (1960)
    عربستان سعودي (1960)
    ونزوئلا (1960)

    اعضاي کامل ( رسمي)
    قطر 1961
    اندونزي 1962
    ليبي 1962
    امارات متحد عربي 1967
    الجزاير 1969
    نيجريه 1971


    اکوادور که در سال 1973 به عضويت رسمي(کامل) درآمده بود، به درخواست خود در 31 دسامبر 1992 از عضويت انصراف داد. گابن که در سال 1975 به عضويت کامل درآمده بود، در ژانويه 1995 به عضويت خود پايان داد.

  4. #34
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    روش هاي استخراج نفت كلمات كليدي: بازيافت اوليه، بازيافت ثانويه، روشهاي مرحله سوم، EOR، IOR

    پس از عمليات حفر چاه و اصابت آن به مخزن نفت، به دليل فشار زياد موجود در مخزن، جريان نفت به سوي دهانه خروجي چاه سرازير مي شود. اين مرحله از استخراج كه عامل آن فشار داخل خود مخزن است به بازيافت اوليه نفت موسوم است. در برداشت اوليه نفت ، از انرژي خود مخزن براي توليد نفت استفاده مي شود.البته اين بدان معنا نيست كه اگر نفت خود به خود به سطح زمين نيايد، برداشت اوليه وجود نخواهد داشت،بلكه وقتي از پمپ براي بالا آوردن نفت استفاده ميكنيم،در واقع هنوز در مرحله اول برداشت نفـــــــت قرار داريم.در اين مرحله انرژي خاصي وارد مخزن نمي شود.با افزايش توليد و كاهش فشار، سرعت توليد نيز كاهش مي يابد تا اينكه فشار به حدي ميرسد كه ديگر نفت خارج نمي شود. در اين مرحله ممكن است ار 30 تا 50 درصد كل نفت مخزن استخراج شود. علاوه بر فشار مخزن عوامل ديگري منند خواص سنگ مخزن و ميزان تخلخل آنها و همچنين دماي مخازن نيز در ميزان توليد مؤثرند.
    به عنوان مثال، كل نفت مخازن آمريكا حدود109*400 بشكه بوده است كه تا سال 1970 حدود 109*100 بشكه آن توسط روشهاي اوليه استخراج شده اند.البته هر چه ميزان گاز آزاد در مخزن بيشتر باشد مقدار توليد نفت توسط اين روش بيشتر است، زيرا تغييرات حجم گاز در مقابل تغيير فشار بسيار زياد است. به عنوان مثال در ايالت پنسيلوانياي آمريكا به دليل پايين بودن نفوذپذيري (كمتر از 50 ميلي دارسي) و انرژي كم مخزن كه ناشي از پايين بودن مقدار گاز طبيعي آزاد است، ميزان نفت استخراج شده با روشهاي اوليه بين 5 تا 25 درصد كل نفت بوده است و به همين دليل در اين ايالت روشهاي مرحله دوم از سال 1900 شروع شده است.
    وقتي مخزن تخليه شد و ما نتوانستيم نفت را حتي با پمپاژ از مخزن به چاه و از چاه به سطح زمين انتقال دهيم،در اين صورت استفاده از روش EOR از نوع بازيافت ثانويه شروع ميشود كه براي استفاده از اين روش، امروزه در دنيا روش تزريق آب مرسوم است.
    در اين روش از چاه تزريقي،آب به مخزن تزريق ميشود و از چاه بهره برداري،نفت مورد بهره برداري قرار مي گيرد.در اين روش،ما با تزريق سيال در سيستم مداخله ميكنيم و سيال تزريقي،نفت را به طرف چاه توليدي هدايت ميكند. البته به جاي آب،ميتوان گاز نيز تزريق كرد كه به آن فرايند تزريق گاز مي گويند. بايد توجه داشت كه استفاده از اين دو روش تزريقي با تزريق آب يا گازي كه به منظور حفظ و نگهداري فشار مخزن انجام ميگيرد متفاوت است. چرا كه در تزريق آب و گاز براي حفظ فشار مخزن، سيال تزريقي باعث حركت نفت نمي شود،بلكه از افت سريع فشار مخزن در اثر بهره برداري جلوگيري مي كند.
    در حالت ثانويه برداشت زماني فرا ميرسد كه، ما ضمن تزريق آب به مخزن،در چاه توليدي با توليد آب مواجه مي شويم. در اين حالت، چون نسبت آب به نفت زياد ميشود و توليد در اين صورت بازده اقتصادي ندارد،بايد از روش ديگر براي افزايش برداشت بهره بگيريم.اگر تزريق آب را متوقف كنيم و از فرايند هاي ديگري نظير تزريق گاز CO2 استفاده كنيم. از روشهاي مؤثر در مرحله دوم يكي سيلابزني آبي و ديگري سيلابزني گازي يا تزريق گاز است.
    در روش سيلابزني آبي، آب با فشار زياد در چاههاي اطراف چاه توليد نفت وارد مخزن شده و نيروي محركه لازم راي استخراج نفت را به وجود مي آورد.معمولا در اطراف هر چاه نفت چهار چاه براي تزريق آب وجود دارد.
    در روش سيلابزني گازي، گاز (مانند گاز طبيعي ) با فشار زياد به جاي آب وارد مخزن شده و نفت را به طرف چاه خروجي به جريان مي اندازد. در كشور ونزوئلا حدود 50% گاز طبيعي توليد شده دوباره به چاههاي نفت براي استخراج در مرحله دوم برگردانده مي شود. نحوه تزريق گاز شبيه تزريق آب به صورت چاههاي پنجگانه است. در مواردي كه گرانروي نفت خيلي بالا باشد از تزريق بخار آب براي استخراج مرحله دوم استفاده ميشود. تزريق بخار آب، دما را افزايش و گرانروي را كاهش ميدهد. در اين روش كه از بخار آب به جاي آب استفاده ميشود، با كاهش گرانروي نفت، جريان آن راحت تر صورت گرفته و سرعت توليد بالا مي رود.
    پس از استخراج به كمك روشهاي مرحله دوم هنوز هم حدود 30 الي 50 درصد نفت ميتواند به صورت اسنخراج نشده در مخزن باقي بماند. در اينجاست كه استخراج نفت به كمك روش مرحله سوم صورت گيرد.
    يكي از روشهاي مرحله سوم، تزريق محلول مايسلار (micellar solution) است كه پس از تزريق آن، محلولهاي پليمري به عنوان محلولهاي بافر به چاه تزريق مي شود. در آمريكا ممكن است روشهاي استفاده از محلولهاي مايسلار تا 50 درصد كل روشهاي مرحله سوم را شامل شود. محلول مايسلار مخلوطي از آب، مواد فعال سطحي، نفت و نمك است. در روشهاي جديد تهيه محلول مايسلار ، نفت، نمك و مواد كمكي فعال سطحي حذف گرديده اند. محلولهاي مايسلار نيروي تنش سطحي بين آب و نفت را تا حدود dyne/cm 001/0 يا كمتر از آن كاهش ميدهد.
    گرانروي محلول پليمري حدود 2 تا 5 برابر گرانروي نفـــــــــــت است. غلظت پليمر حدود ppm1000 مي باشد. در حال حاضر از پلي اكريميد ها و زيست پليمر ها به عنوان پليمر در محلول بافر استفاده مي شود. مواد فعال سطحي معمولا سولفوناتهاي نفتي سديم هستند و از لحاظ خواص و ساختار شيميايي شبيه شوينده ها مي باشند. از الكلها براي مواد كمكي فعال سطحي استفاده مي شود.هزينه تهيه محلولهاي مايسلار براي توليد هر بشكه نفت در سال 1975 حدود 5/1 دلار آمريكا بوده است.
    يكي ديگر از روشهاي مرحله سوم، روش احتراق زير زميني است. طي اين روش اكسيژن موجود در هوا در زير زمين با هيدروكربنها مي سوزد و مقداري انري و گاز توليد شده، فشار مخزن بالا ميرود.گرما همچنين گرانروي را كاهش داده و جريان نفت راحتتر صورت ميگيرد. يك روش ديگر مرحله سوم كه اخيرا مورد توجه قرار گرفته است، روش تزريق گاز كربن دي اكسيد مي باشد كه جزئي از روش جابجايي امتزاج پذير است. گاز كربن دي اكسيد بسيار ارزان بوده، در نفت نيز حل ميشودو گرانروي ان را كاهش مي دهد.از روشهاي ديگر مررحله سوم انفجار هاي هسته اي در زير زمين است كه اين انفجار ها شكاف مصنوعي در سنگها به وجود مي آورد و جريان نفت را ساده تر ميكند.
    به اين گونه فراينـــــد ها، مرحله سوم برداشت نف‍ــت (Tertiary Oil Recovery) مي گويند.
    گفتني است كه مراحل برداشت نفت را به گونه اي ديگر ميتوان تقسيم بندي كرد، يعني به جاي اينكه بگوئيم مرحله اول،دوم يا سوم، مي توانيم بگوييم Primary Recovery ، مرحـله Improved Oil Recovery يا IOR و مرحله EOR يا Enhanced Oil Recovery.
    برداشت بهبود يافته يا IOR فرايندي است كه براي تعديل كردن تكنولوژي هاي مورد استفاده براي افزايش برداشت بكار ميرود. حال اين فرايند مي تواند در مرحله اول توليد انجام شود يا در مراحل دوم و سوم.
    تكنولوژي هايي چون حفاري افقي يا مشبك كاري انتخابي و يا تزريق ژل در جا (Insitu gelation) از نوع IOR ميباشند.
    بنابراين در IOR فرايند توليـد عوض نميشود، بلكه تكنولوژي به گونه اي تعديل مي شود كه با همان فرايند قبلي،نفت بيشتري از مخزن توليد مي گردد.
    در حالي كه ازدياد برداشت يا EOR به فرايندي اطلاق مي شود كه در آن سعي ميشود تا ميزان درصد اشباع نفت باقيمانده تا آنجا كه ممكن است پايين بيايد و نفت باقيمانده در مخزن به حداقل ممكن برسد. فرايند هايي چون سيلابزني شيميايي، تزريق CO2 و احتراق درجا از اين قبيل ميباشند.
    بعد از عمليات تزريق آب ميتوان فرايند را تغيير داد. روش ديگري اين است كه عمليات تزريق آب را تعديل كنيم. بدين منظور در لايه هاي با خاصيت گذر دهي متفاوت، آب وارد لايه هاي با خاصيت گذردهي بالا شده و به سمت چاه توليدي هدايت ميگردد، لذا بايد كاري كرد كه اين لايه ها بسته شوند. اين كار با تزريق ژل در لايه هاي مورد نظر صورت مي گيرد.فرايند جابه جايي امتزاجي (Miscible Displacement) به معني بازيافت نفت به وسيله تزريق ماده اي است كه با نفت قابل امتزاج باشد. در جابه جايي مذكور سطح تماس نفت و ماده تزريق شده از بين مي رود و جابه جايي بصورت حركت تك فازي انجام ميشود. در صورتي كه شرايط از هر لحاظ براي امتزاج ماده تزريق شده و نفت فراهم باشدبازيافت چنين فرايندي در مناطق جاروب شده 100% ميباشد.
    گاز تزريقي داراي ويسكوزيته كمتر نسبت به نفت مخزن است و در نتيجه تحرك بيشتري نسبت به آن دارد.اين خاصيت گاز تزريقي،يكي از دلايل امكان امتزاج آن با نفت مخزن است، زيرا تحرك زياد گاز نسبت به نفت باعث مي شود كه گاز در مراحل مختلفي با نفت تماس پيدا كرده و در نهايت حالت امتـزاج بين نفت مخزن و گاز تزريقي حاصل آيد.
    مسئله اي كه از تحرك زيــاد گاز ناشي مي شود اين است كه گاز تمايل به Fingering و Channeling پيدا ميكند و در نتيجه مناطقي از مخزن به وسيله گاز جاروب نمي گردد و لذا اين امر باعث پايين آمدن Recovery Factor در جابه جايي امتزاجي ميشود.

  5. #35
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    نمودار گيري (Electric Logging) كلمات كليدي: نمودارهاي الكتريكي، نمودار پرتو گاما، نمودار صوتي، نمودار جرم مخصوص، نمودار نوتروني، نمودار مقاومت مخصوص جانبي، نمودار درجه حرارت، نمودار قطر ياب

    در اين قسمت مختصري درباره نمودارهاي الكتريكي كه توسط ابزار سيمي از يك چاه به دست مي آيد صحبت مي شود. اطلاعات زمين شناسي و ارزيابي يك مخزن كه از چاه در حال حفاري به دست مي آيد از چندين طريق است. يكي بدست آمدن خرده هاي سنگ حفاري شده (Cuttings) كه توســط گردش گل حفاري به سطح زمين آورده شده و توسط زمين شنـاسي بررسي مي شود. ديگري گرفتن مغزه (Core) است و راه سوم راندن نمودار هاي الكتريكي گوناگون در داخل چاه است كه با تفسير آنها مي توان اطلاعات دقيقي از لايه هاي حفاري شده در چاه بدست آورد. امروزه از نمودارهاي گوناكوني براي ارزيابي مخازن استفاده ميشود.

    نمودار پرتو گاما (Gamma Ray Log) :
    در اين نمودار ميزان مواد راديواكتيو موجود در لايه هاي زمين را اندازه گيري ميكند. از اين نمـودار براي هم ترازي طبقات زمين به همراه نمودار صوتي (Sonic) استفاده ميشود.نمــــودار پرتو گاما به همراه كليه نمودارهاي ديگر براي هم ترازي آنها رانده ميشود. از اين نمودار در چاه هاي جداره گذاري شده (Cased hole) نيز استفاده مي شود. بخصوص همراه نمودار CCL (تعيين كننده محل اتصال لوله هاي جداري) براي تعيين فواصل انتخاب شده براي مشبك كاري و يا توپك (Packer) گذاشتن استفاده ميشود.
    دستگاه نمودار گير پرتو گاما شامل يك موج ياب (Sonde) است كه تشعشع اشعه گاماي خارج شده از لايه نزديك به دستگاه نمودار *** را اندازه **** ميكند. واحد اين نمودار API است كه بر روي كاغذ نمودار گيري معمولا بين 0 تا 100 API اندازه **** ميشود كه هر تقسيم بندي 10 API است.

    نمودار صوتي (Sonic Log) :اساس اين نمودار براي اندازه گيري سرعت صوت در لايه هاي زمين است. بدين معني كه زمان لازم براي طي كردن يك فوت در لايه ها به موازات جداره چاه اندازه گيري مي شود.از اين نمودار براي هم ترازي طبقات، تعيين نوع سنگها ((Litology و محاسبه تخلخل استفاده ميشود. نمودار صـــــــوتي معمولا به همراه نمودار اشعه گاما در چاه رانده مي شود و مجموعه اين دو بهترين نمودار براي تعيين جنس سنگ هاي طبقات زمين است. واحد اين نمودار ميكروثانيه بر فوت است. بر روي كاغذ اندازه گيري تغييرات سرعت معمولا بين 40 تا 140 اندازه گيــــري ميشود كه هر تقسيم بندي برابر 10 است.

    نمودار جرم مخصوص (FED=Formation Density Log) :از اين نمودار براي اندازه گيري جرم مخصوص الكتروني لايه ها كه برابر تعداد الكترون ها در هر سانتي متر مكعب از سنگ است استفاده مي گردد. اساس ابزار اين نمودار گير يك فرستنده اشعه راديو اكتيو و دو گيرنده اشعه هاي باز يافت است. از اين نمودار براي اندازه گيري تخلخل لايه ها و تعيين سطح گاز ها در طبقات استفاده مي شود .
    معمو لا اين نمودار به همراه نمودار نوترون در چاه رانده ميشود. واحد نمودار جرم مخصوص گرم بر سانتي متر مكعب است. وبر روي كاغذ نمودار گيري معمولا بين 2تا 3گرم در سانتي متر مكعب اندازه گيري مي شود كه هر تقسيم بندي معادل 05/0 گرم بر سانتي متر مكعب است .

    نمودار نوتروني (CNL=Compensated Neutron Log)اساس كار اين نمودار بر اندازه گيري مقدار يون هيدروژن موجود در خلل و فرج سنگها است . كه سپس از روي اين اندازه گيري درصد تخلخل لايه ها تعيين ميگردد .بنابراين اين نمودار مستقيما درصد تخلخل سنگها را نشان ميدهد. مجموعه نمودار جرم مخصوص و نوترون نمايان گر ميزان صحيح تخلخل سنگها و تعيين گاز در لايه ها است . همچنين با مقايسه منحني اين دو نمودار با منحني ساير منودارها ميتوان جنس سنگها را نيز تعيين نمود.
    از نمودار نوتروني در چاه هاي داراي جداره نيز مي توان استفاده نمود. بر روي كاغذ منحني اين نمودار درصد تخلخل بين صفر تا 45 درصد خوانده ميشود . كه هر تقسيم بندي نشان دهنده 3 درصد تخلخل است .

    نمودار مقاومت مخصوص جانبي (DLL=Dual Laterolog):اين نمودار مقاومت مخصوص سنگها را به همراه سيالات موجود در خلل وفرج آنها نشان ميدهد .مقاومت مخصوص يك جسم آن مقدار مقاومتي است كه ان جسم در برابر عبور جريان الكتريسيته از خود نشان ميدهد . اساس كار اين دستگاه نيز فرستادن امواج الكتريسيته به داخل لايه هاي زمين و اندازه گيري مقاومت ان لايه ها در برابر عبور اين جريان است. مخازن زير زميني داراي هيدرو كربن مقاومت بيشتري در مقابل عبور جريان الكتريسيته نسبت به مخازن داراي آب از خود نشان ميدهند. همچنين هر چه درصد اشباع نمكهاي محلول در آب بيشتر باشد مقاومت آان محلول در برابر جريان اكتريسيته كمتر است . به طور كلي مقاومت مخصوص يك لايه باز تابي از نسبت هيدروكربن ها و آب موجود در ان لايه و در نتيجه درصد تخلخل ان لايه است .از اين نمودار در چاه هايي كه داراي گل حفاري پايه آبي (water base mud) هستند استفاده ميشود و براي تعين درصد تخلخل و درصد اشباع آب سازند به كار ميروند . واحد نمودار مقاومت مخصوص ويا به عبارت ساده تر اهم متر است.

    نمودار درجه حرارت (Temperature Logging):اساس ابزار اين نمودار از يك حرارت سنج تشكيل شده است . اين حرارت سنج با دقت بسيار تغييرات درجه حرارت را در چاه هايي كه با گل يا هوا حفاري ميشوندنشان ميدهد.از اين نمودار براي تعيين لايه هاي توليد كننده گاز و تعيين حدود اين لايه ها ، تعيين نقاطي كه جريان از آب نمك به داخل چاه دارند و يا نقاطي كه گل گم شدگي صورت ميگيرد و تعببن شيب درجه حرارت استفاده ميگردد .
    همچنين در چاه هاي جداره پوش مي توان براي بدست اوردن حد بالاي سيمان در پشت لوله جداره استفاده كرد.

    نمودار قطر ياب (Caliper Logging ):
    از اين نمودار براي اندازه گيري قطر داخلي چاه باز و يا تغييرات ايجاد شده در پوشش جداري چاه ها استفاده مي شود .اين ابزار را مي توان به تنهايي و يا همراه ساير نمودار ها استفاده نمود .معمو لا به همراه ابزار نمودار گيري پرتو گاما واندازه مته به داخل چاه رانده مي شود .يكي از موارد عمده استفاده از اين نمودار براي بدست آوردن حجم دقيق داخل چاه براي تعيين مقدار سيمان براي سيمان كاري پشت لوله جداره و تعيين نقاط شسته شده است.

  6. #36
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    منشا نفت و گاز كلمات كليدي: منشاء نفت، گاز، مخازن، شرايط، كروژن

    نظریات متعددی راجع به منشاء نفت و گاز ابراز شده است که اولین فرضیه ها برای تشکیل هیدروکربنها با منشاء غیر آلی نظیر منشاء آتشفشانی، شیمیائی و فضائی ارائه گردیده است. لکن امروزه در خصوص منشاء آلی هیدروکربن ها اتفاق نظر وجود دارد. این مواد آلی می تواند بقایای گیاهان و حیوانات خشکی و دریائی عمدتا" پلانکتونها باشد. اهمیت پلانکتونها در تشکیل نفت از آنجا ناشی می شود که آب دریا ناحیه مساعدی جهت تکثیر پلانکتونها می باشد و تعداد آنها نیز در آب دریا بسیار زیاد می باشد. پلانکتونها به علت سرعت رشد و کوچکی جثه، ماده آلی مناسبی است که به سهولت به وسیله رسوبات ریز دانه مدفون گشته و مصون از اکسید شدن در رسوبات باقیمانده و هیدروکربن را تولید می نماید. طبق نظریات جدید مواد مختلف آلی ته نشین شده با رسوبات نرم هنگام دیاژنز «سنگ شدن) تبدیل به یک ماده واسط بین ماده آلی و هیدروکربن می گردد. این ماده واسط کروژن (Kerogn) نامیده می شود. کروژن یک ماده جامد نامحلول آلی است که محصول دیاژنتیک مواد آلی است. توان تولیدی کروژنها برای تولید نفت و گاز متفاوت است.

    شرایط لازم برای مخازن نفت
    بررسی عوامل مشترک مخازن نفت و گاز نشان می دهد که:

    الف- شرایط و محیط رسوبی خاصی لازم است تا طبقات نفت زا (سنگ مادرSource Rock) تشکیل شود و همچنین شرایط خاصی باید وجود داشته باشد تا مواد آلی رسوب یافته در این لایه ها به هیدروکربن تبدیل گردد.
    ب- سنگ متخلخل و نفوذپذیری (سنگ مخزن Reservoir rock ) باید وجود داشته باشد تا فضای لازم جهت انبار شدن نفت فراهم آید.
    ج- سنگ مخزن می بایستی شکل خاصی داشته باشد تا بتواند تله (Trap) را تشکیل داده باعث جمع شدن هیدروکربن گردد.
    د- سنگ غیر قابل نفوذی (سنگ پوشش Cap Rock ) لازم است که مخزن را بپوشاند تا از خروج نفت و گاز از مخزن جلوگیری نماید.

    تبدیل مواد آلی به کروژن و گاز
    در باره نحوه تبدیل مواد آلی رسوبات به نفت و گاز با مطالعات جدید ژئوشیمیائی و جمع آوری اطلاعات تجربی ثابت شده است که قسمت اعظم هیدروکربنهای طبیعی در اثر کراکینگ کروژن ناشی از حرارت زمین (ژئوترمال) تولید می گردد. همانطور که بیان گردید برای بوجود آمدن نفت و گاز وجود مواد آلی فراوان و تشکیل کروژن در هنگام دیاژنز رسوبات ضروری می باشد. پس سنگ مادر (Source Rock) سنگی است که دارای مقدار کافی کروژن باشد. شرایط مساعد رسوبی برای تجمع و ذخیره شدن مواد آلی شامل گیاهان و جانوران دریایی و همچنین مواد آلی خشکی که توسط رودخانه ها به حوزه رسوبی حمل می گردد، رسوبات رسی و یا گل کربناته (ریزدانه بودن و محیط آرام رسوب گذاری) می باشد. علاوه بر این محیط کف دریا بایستی محیط احیاء کننده باشد تا از اکسیدشدن مواد آلی جلوگیری بعمل آید.

    طبیعی است هرچه میزان کروژن در سنگ مادر بیشتر باشد توانائی بیشتری برای تولید هیدروکربن وجود دارد لکن علاوه بر درصد مواد آلی، سنگ مادر بایستی ضخامت کافی نیز داشته باشد. براساس مطالعات ژئوشیمیائی انجام شده برای اینکه سنگ مادری بتواند هیدروکربن تولید نماید باید دارای حداقل تراکمی از کربن آلی باشد که از آن کمتر قادر به تولید هیدروکربن نخواهد بود. این حداقل عمدتا" 5/0 درصد کربن آلی برآورد می شود. سنگ مادرهائی که در حوزه های رسوبی ایران دیده می شود نظیر سازند کژدمی در ناحیه زاگرس حدود 10-5 درصد کربن آلی دارد که بیشتر از جلبکها منشاء گرفته است.

    هیدروکربنها در اثر کراکینگ کروژن بوجود می آیند. کراکینگ کروژن عمدتا" در درجه حرارتهای 100-80 درجه سانتیگراد شروع می شود. این درجه حرارت در یک ناحیه رسوبی با درجه حرارت ژئوترمال طبیعی معادل عمقی بین 3000-2000 متر می باشد. بنابراین یک سنگ مادر هرچه قدر هم ضخیم و غنی از مواد آلی باشد تا در اعماق فوق قرار نگیرد نمی تواند هیدروکربن تولید نماید. بر همین اساس ابتدا نفت خام سنگین تولید می گردد. چگالی و وزن مخصوص نفت خام با ازدیاد عمق کاهش می یابد. هرچه قدر سنگ مادر عمیقتر مدفون گردد نفت تولید شده سبکتر است و گاز معمولا" محصول آخرین این فعل و انفعالات است.

    بنابراین ابتدای نفت های بسیار سنگین، نفتهای پارافینیک، نفتهای سبک، نفتهای میعانی و نهایتا" گاز بدست می آید. وقتی درجه حرارت از 165 درجه سانتیگراد ***** کند فقط گاز تولید خواهد شد یعنی تقریبا" از عمق 5000 متر بیشتر (ضخامت رسوبی) احتمال یافتن نفت بسیار کم می شود و فقط می توان انتظار یافتن گاز را داشت. در درجه حرارتهای بالاتر از 230 درجه سانتیگراد کروژن یک بافت گرافیتی ثابت پیدا می کند که با ازدیاد درجه حرارت هیدروکربنی تشکیل نمی شود (نسبت هیدروژن به کربن تغییر نمی یابد). به طور کلی ازدیاد عمق باعث ازدیاد درجه حرارت می گردد که این ازدیاد درجه حرارت دو اثر دارد:

    :الف- کراکینگ کروژن و تبدیل مولکولهای بزرگ به مولکولهای کوچکتر مانند تشکیل نفت و گاز
    :ب- پلیمریزاسیون مولکولها که به تشکیل متان و گرافیت ختم می گردد (کروژنهای گرافیتی)

    گازطبیعی موجود در مخازن عمدتا" از متان، اتان، پروپان، بوتان و تعداد بسیار ناچیزی از هیدروکربنهای سنگینتر تشکیل می گردد. نفت مایع از بوتان به بالا است.
    نکته مهم دیگری که در مورد تشکیل هیدروکربنها وجود دارد زمان زمین شناسی می باشد. به عبارت دیگر رسوبات قدیمی تر (از نظر زمین شناسی) در درجه حرارتهای پائین تر، همان محصولی را می دهد که سنگ مادری با سن زمین شناسی کمتر در درجه حرارتهای بالاتر هیدروکربن تولید خواهد نمود

    قصه نفت
    همان0.01 تا 0.1 ماده آلی که از چرخه اصلی کربن آلی جدا می ماند و در بین رسوبات دفن میشود و ماده آلی فسیل نامیده می شود ,ماده اصلی ایجاد کننده نفت و گاز است. این ماده آلی عمذتا بقایای گیاهان وجانوران دریایی وگیاهان خشکی است. به طور دقیق تر در دریا و اقیانوس دو دسته تولیدکننده اصلی ماده آلی مناسب برای تبدیل به نفت داریم:

    فیتوپلانکتونها( دیاتومه ,داینوفلاژله, جلبک سبزآبی) زئوپلانکتونها وجانوران عالیتر تغذیه کننده از فیتوپلانکتونها برای اینکه تولید مواد آلی در محیط آبی به میزان مناسبی باشد,دو عامل دخیلند:1.ضخامت زون نور دار 2.میزان ورود مواد مغذی به زون نوردار( مواد مغذی که برای رشد گیاهان و جانوران مفیدند همانا فسفاتها ونیتراتها و اکسیژن هستند.) بنابه این توضیحات بیشترین تولید مواد آلی در دو ناحیه عمده در حواشی قاره هاست که عبارتند از آبهای کم عمق فلات قاره و زونهای چسبیده به محیطهای قاره ای که جریان روبه بالای آبهای سرد و عمیق اقیانوسی را پذیرا می شوند. در چنین محیطهایی که تولید مواد آلی زیاد است,با رخدادن طوفان ومخلوط شدن آبهای بی اکسیژن واکسیژندار , ویا ازدیاد تولید جانداران وکم شدن اکسیژن , گروهی از جانداران دچار مرگ و میر گروهی میشوندو در کف محیط رویهم انباشته میشوند.

    آیا می دانستید؟
    • گاز طبیعی در حالت عادی بدون بو است. به گاز طبیعی قبل از توزیع یک ماده از ترکیبات سولفور به نام تجاری مرکاپتان اضافه می‌شود تا هنگام نشت احتمالی گاز به ما کمک کند.
    • وقتی که ذغال سنگ در یک نیروگاه برق بخار می‌سوزد، بخار یک توربین را به حرکت درمی‌آورد. این توربین یک مولد برق را به حرکت درمی‌آورد. در طی این فرآیند 2/3انرژی تولید شده توسط ذغال‌سنگ طی 20 سال گذشته 1میلیون هکتار اراضی معدنی را استخراج کرده این مساحت از ایالت دنور نیز کمتر است.

  7. #37
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    فناوري اطلاعات در مجتمع گاز پارس جنوبي كلمات كليدي: فناوري اطلاعات، تحقيق، منابع انساني، منابع اطلاعاتي، افزايش كارايي، پارس جنوبي

    اهميت موضوع تحقيق
    امروزه اهميت اطلاعات، هم به عنوان يك منبع مهم تاكتيكي و استراتژيكي در سازمان مطرح مي باشد و هم به عنوان يك منبع عمده براي ارزش افزوده احتمالي شناخته شده است. اطلاعات هميشه در محيط كسب و كار به عنوان يك مزيت رقابتي مطرح بوده اما نكته مهم اين است كه تغييرات واقعي كه ميتواند ارزش بالقوه اطلاعات را افزايش دهد، توانايي سازمانها در استفاده از اين منبع مهم از طريق كاربرد فناوري جديد است. فناوري اطلاعات با ويژگي ذخيره سازي، پردازش، بازاريابي و انتقال اطلاعات ميتواند مديران را در بهبود عملكرد سازمانهايشان ياري كند. فناوري اطلاعات، تمام ابعاد سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و تجاري زندگي انسان را متحول كرده و با تغييرات زيربنايي بيشتري نيز مواجه خواهد ساخت. بدين ترتيب ساختار اشتغال، صنعت، اقتصاد، تجارت و ... به شدت از اين پديده متأثر خواهد شد.

    بيان مسئله
    فناوري‌هاي نو ظهور و پيشرفته اطلاعات، براي حل مسايل مديريتي، در حال تغيير دادن شيوه هاي مديريت سازمانها و مهندسي مجدد هستند. مديريت در محيط متحول امروز، براي هر تصميمگيري نيازمند توجه به عوامل گوناگوني است. از جمله اين عوامل ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
    برنامه ريزيهاي قوانين دولتي، نگرشهاي كارفرمايانه توسعه فناوري اطلاعات و ارتباطات، اطلاع رساني و افزايش انتظار مشتريان با داشتن امكان انتخاب. در هر كدام از موارد فوق، مديريت نياز به اطلاعات مناسبي دارد كه دانش او را افزايش و عدم اطمينان وي را كاهش دهد تا بتواند فعاليت مؤثري داشته باشد. بنابراين بهتر است به جاي عبارت آشناي مديريت، انجام دادن كارها از طريق ديگران است، عبارت مديريت، انجام دادن كارها با استفاده از اطلاعات مناسب و از طريق افراد است را به كار ببريم. در اين راستا توجه به فناوري اطلاعات ضروري به نظر ميرسد.

    در دنياي فعلي، فناوري اطلاعات، خميرمايه توسعه انساني در سازمان و جامعه است و محورهاي اساسي توسعه منابع انساني و ماهيت آن را نيز متناسب با نياز جامعه و انسانها تعيين ميكند. در توسعه منابع انساني، همواره بايد ظرفيت هاي جديد انساني را شناخت، تا توسعه قابليتها و كيفيت هاي انساني به صورت يك فرايند دايمي انجام شود. تحقق اين امر در گرو بهره گيري از فناوري اطلاعات است، چون در فرايند فناوري اطلاعات دايماً اطلاعات، توليد، پردازش، توزيع و مديريت ميشود. بنابراين، فناوري اطلاعات زماني حلال مشكلات خواهد بود كه در خدمت توسعه و پرورش انسانها قرار گرفته و قابليتهاي انساني با هم تلفيق و به توسعه، كارايي و بهره وري منجر شود.

    در اين تحقيق رابطه بين فناوري اطلاعات و كارايي در شركت مجتمع گاز پارس جنوبي را كه داراي يكي از كاربرديترين و به روزترين واحدهاي فناوري اطلاعات در شركتهاي تابعه ملي گاز ايران است مطمح نظر واقع ميشود. دليل انتخاب اين جامعه آماري، درگيري مستقيم محقق با آثار ناشي از بكارگيري فناوري اطلاعات در شركت مذكور ميباشد. اميد آنكه نتايج اين تحقيق براي تصميمگيري هاي بهتر در آينده، در اختيار مديران اين سازمان قرار گيرد و همچنين بتواند ضمن ارايه راهكارهاي مفيد براي بهره گيري مناسبتر از اين فناوري در شركت، اداره بهتر امور را موجب شود.

    اهداف تحقيق
    هدف اصلي از انجام اين تحقيق، ارايه چارچوب نظام دار از چگونگي تأثير گذاري فناوري اطلاعات بر كارايي است. آگاهي از اين موضوع ميتواند دانش مديران و كاركنان را نسبت به اثرات فناوري اطلاعات بر كارايي افزايش دهد؛ نگرش سيستمي به اين موضوع زمينهاي را فراهم ميكند كه در آن بتوان فناوري اطلاعات و ابعاد كارايي و تعاملات آن دو را بررسي كرد.

    بنابراين دو هدف فرعي زير را ميتوان براي اين تحقيق برشمرد:
    1- بررسي رابطه بين به كارگيري فناوري اطلاعات و استفاده بهينه از منابع اطلاعاتي
    2- بررسي رابطه بين به كارگيري اطلاعات و استفاده بهينه از منابع انساني

    فرضيه هاي تحقيق
    اين پژوهش داراي يك فرضيه اصلي و دو فرضيهي فرعي به شرح زير است:
    فرضيه هاي فرعي
    فرضيه اول: به كارگيري فناوري اطلاعات موجب استفاده بهينه از منابع انساني ميشود.
    فرضيه دوم: به كارگيري فناوري اطلاعات موجب استفاده بهينه از منابع اطلاعاتي ميشود.

    روش انجام تحقيق و جمع آوري اطلاعات
    روش انجام تحقيق، توصيفي از نوع پيمايشي است و جمع آوري اطلاعات با استفاده از سه روش زير انجام گرفته است:

    1- بررسي ميداني شامل تدوين، توزيع و جمع آوري پرسشنامه هاي است كه هدف آن كسب اطلاعات درباره رد يا اثبات تحقيق ميباشد. پرسشنامه حاوي 28 سؤال است كه براي هر فرضيه 14 سؤال در نظر گرفته شده بود.
    2- تحقيق كتابخانه اي شامل بررسي انواع متون فارسي و انگليسي در ارتباط با ادبيات فناوري اطلاعات و كارايي بوده است.
    3- انجام مصاحبه با مديران، كارشناسان و كاركنان شركت مجتمع گاز پارس جنوبي به ويژه واحد فناوري اطلاعات

    جامعه آماري و حجم نمونه
    جامعه آماري اين پژوهش، پرسنل فازهاي 1 و 2 و 3 شركت مجتمع گاز پارس جنوبي- يكي از شركتهاي تابع شركت ملي گاز ايران، واقع در استان بوشهر، بندر عسلويه- بوده و شامل 770 نفر از كاركناني ميشود كه از امكانات فناوري اطلاعات از جمله شبكه و رايانه استفاده ميكنند. حجم نمونه با استفاده از فرمولهاي آماري 170 نفر برآورد گرديد ولي براي افزايش اعتبار داده ها 250 پرسشنامه توزيع و 220 نسخه جمع آوري شد.

    روشهاي تجزيه و تحليل آماري
    در اين تحقيق با استفاده از آمار توصيفي و آمار استنباطي، داده هاي استخراج شده از پرسشنامه پردازش شد. در سطح آمار توصيفي از جداول يك بعدي و توزيع فراواني و در سطح آمار استنباطي از آزمون توزيع دو جمله اي، كاي اسكوتر و ضريب همبستگي كاي استفاده شده است.

    متغيرهاي تحقيق
    متغير مستقل: متغير مستقل متغيري است كه از طريق آن متغير وابسته تبيين يا پيشبيني شود. متغير مستقل اين تحقيق عبارت است از «فناوري اطلاعات».
    متغير وابسته: متغيري است كه محقق به دنبال تشريح يا پيشبيني تغييرپذيري در آن است. در اين تحقيق متغير وابسته «كارايي» است و در فرضيات فرعي به ترتيب «منابع انساني» و «منابع اطلاعاتي» مد نظر هستند.

    مفاهيم و واژه هاي عملياتي
    كارايي: كارايي عبارتست از نسبت ستاده به داده و يا به بيان ديگر نسبت توليد كالا يا خدمات نهايي به منابع به كار رفته در آن.
    منابع انساني: «منظور از منابع انساني يك سازمان، تمام افرادي هستند كه در سطوح مختلف سازمان مشغول به كارند».
    منابع اطلاعاتي: اطلاعات از مهمترين منابع هر سازمان و نظام اجتماعي است. اگر نيروي انساني، مواد، سرمايه و تجهيزات را منابع فيزيكي بدانيم، اطلاعات در زمره منابع مفهومي يك نظام به شمار مي آيد. منابع فيزيكي به وسيله منابع مفهومي اداره مي شوند و از طريق سيستم مفهومي، اطلاعات مربوط به منابع فيزيكي، انعكاس مييابند.
    فناوري: فناوري سازمان تمام فرايندهايي را كه يك سازمان براي تبديل ستاده ها به داده ها به كار ميگيرد، شامل ميشود.
    اطلاعات: اطلاعات عبارت است از جريانهايي كه مجموعه دانايي ها را تغيير ميدهد، اين تغيير زماني اتفاق مي افتد كه يا مطلبي به مجموعه دانايي ها افزوده شود و يا تجديد ساختاري در آن به وجود آيد.
    فناوري اطلاعات: عبارت است از شبكهاي پيچيده اي از رايانه ها، سيستمهاي ارتباطات از راه دور و دستگاههاي كنترل كه به افراد و سازمانها در گرداوري، انتقال، پردازش و بازيابي داده ها و اطلاعات كمك ميكند.

    آزمون فرضيات
    براي آزمون فرضيات از دو روش توزيع فراواني (كيفي) و از تست دو جمله اي (كمي) استفاده شده است. در روش توزيع فراواني امتيازي كه هر يك از پاسخگويان به 14 گويه مربوط به فرضيه اول بر حسب طيف ليكرت ( 4...0 ) داده بودند محاسبه شد، چنانچه بيشتر از 50 درصد كل امتياز ممكن كسب مي شد، نتيجه موافق و در غير اين صورت مخالف محسوب مي گرديد. در روش كمي نيز با توجه به تعداد سؤالات شاخص براي سنجش هر فرضيه و با استفاده از بسته نرم افزار SPSS، تست دو جمله براي اثبات يا رد فرضيات به كار گرفته شد.

    فرضيه اول: «به كارگيري فناوري اطلاعات موجب استفادهي بهينه از منابع انساني شده است».

    بيان فرضها
    - H0: فناوري اطلاعات موجب استفاده بهينه از منابع انساني نميشود.
    - H1: فناوري اطلاعات موجب استفاده بهينه از منابع انساني ميشود.

    تصميمگيري
    تاييد فرضيه اول: با استفاده از آزمون دو جمله اي در رابطه با تاييد يا رد فرضيات، مشاهده مي شود كه با در نظر گرفتن سطح معني دار ( 0،000 ) كوچكتر از ميزان خطا (0،05 ) است كه در نتيجه با احتمال 95 درصد ميتوان ادعا كرد كه فرض H0 مبني بر اين كه فناوري اطلاعات موجب استفاده بهينه از منابع انساني مي شود، تأييد مي شود. در واقع با استفاده از اطلاعات موجود در جداول هر دو روش مشاهده مي شود كه 80 درصد از افراد نمونه موافق و 20 درصد از آنها مخالف فرضيه بوده اند.

    فرضيه دوم: « به كارگيري فناوري اطلاعات موجب استفادهي بهينه از منابع اطلاعاتي شده است».

    بيان فرضها
    - H0: فناوري اطلاعات موجب استفاده بهينه از منابع اطلاعاتي نميشود.
    - H1: فناوري اطلاعات موجب استفاده بهينه از منابع اطلاعاتي ميشود.

    تصميم گيري
    تأييد فرضيه دوم: با استفاده از اطلاعات موجود در جداول هر دو روش مشاهده مي شود كه 96 درصد از افراد نمونه موافق و فقط 4 درصد از آنها مخالف فرضيه بوده اند. در ادامه نيز با استفاده از آزمون دو جمله اي در رابطه با تأييد يا رد فرضيات مشاهده مي شود كه با در نظر گرفتن سطح معنيدار (000/0) كوچكتر از ميزان خطا (05/0) است كه در نتيجه با احتمال 95 درصد ميتوان ادعا كرد كه فرض H0 مبني بر اين كه فناوري اطلاعات موجب استفادهي بهينه از منابع اطلاعاتي نمي شود رد و فرض H1 دال بر اين كه فناوري اطلاعات موجب استفاده بهينه از منابع اطلاعاتي مي شود، تأييد ميگردد.

    نتيجه گيري كلي و پيشنهادات
    همانطور كه پيش از اين اشاره شد فرضيه اصلي پژوهش عبارت بود از اين كه « به كارگيري فناوري اطلاعات موجب افزايش كارايي مي شود» كه بر اين اساس، فناوري اطلاعات عاملي اثرگذار در افزايش كارايي محسوب مي شود. نتيجه كلي كه از تجزيه و تحليل اطلاعات به دست آمد حاكي از اثبات فرضيه تأثير فناوري اطلاعات بر افزايش كارايي بود و همانطور كه در قسمت قبل اشاره شد هر دو فرضيه با احتمال 95 درصد تأييد شدند.
    در ادامه، نتيجهگيري هاي مبتني بر يافته هاي تحقيق به همراه پيشنهادهاي محقق براي پژوهشگران آينده به شرح زير ارايه مي شود.

    عدم وجود فرهنگ و بستر مناسب براي استفاده بهينه از فناوري اطلاعات
    لازمه به كارگيري گسترده و بهينه از فناوري اطلاعات، وجود يك فرهنگ و بستر مناسب در اين ارتباط است. در واقع تا زماني كه زير ساخت ها و بستر مناسب در سازمان در راستاي به كارگيري فناوري وجود نداشته باشد و فرهنگ لازم در سازمان در رابطه با ضرورت به كارگيري فناوري اطلاعات به وجود نيايد، نميتوان انتظار داشت كه كاركنان چندان رغبت و تمايلي به استفاده از آن داشته باشند. براي فراهم كردن اين بستر و فرهنگ، ايجاد يك باور و ذهنيت فردي در همه سطوح سازمان در ارتباط با نقش و اهميت فناوري اطلاعات و ميزان تأثيرگذاري آن در كليه امور سازماني ضروري است و تا زماني كه كاركنان سازمان خصوصاً مسئولان اين باور و نگرش را در رابطه با فناوري اطلاعات نداشته باشند امكان مفيد و ثمر بخش بودن فناوري اطلاعات در سازمان اندك مي باشد.

    نبود فرهنگ مناسب در اين ارتباط موجب استفاده نابجا و غيراصولي برخي كاركنان از امكانات فناوري اطلاعات نظير شبكه ميشود. در واقع بعضاً مشاهده مي گردد كه از تجهيزات و سخت افزار موجود به عنوان ابزار سرگرمي استفاده مي كنند كه خود باعث بروز مسايلي از جمله به هرز رفتن انرژي كاركنان، كندي در انجام وظايف سازماني و اختلال در شبكه و كاهش كارايي آن مي شود. بديهي است رفع اين مسئله نيز مستلزم ارتقاء سطح فرهنگ سازماني است كه صد البته هزينه بر و زمانبر خواهد بود.

    ضرورت برگزاري دوره هاي آموزشي
    نكتهي بسيار مهم در رابطه با بكارگيري فناوري اطلاعات در سازمان، بحث آموزش است. با توجه به نياز سازمان به نيروي انساني جديد، استخدام، انتقال و جابهجاييهايي كه براي رفع كمبودهاي سازمان صورت ميگيرد غالب كاركنان تازه وارد آشنايي و تخصص چنداني براي كار با شبكه و استفادهي بهينه از قابليتهاي آن ندارند. بهكارگيري فناوري اطلاعات در سازمان بدون برگزاري دورههاي آموزشي لازم براي كاركنان امكانپذير نخواهد بود تا زماني كه از سوي سازمان، آموزشهاي لازم و مرتبط در رابطه با فناوري اطلاعات و نحوهي كاربرد آن براي كاركنان برگزار نشود، نميتوان چندان به توفيق فناوري اطلاعات در سازمان اميدوار بود. آموزشهايي كه براي كاركنان در نظر گرفته ميشود ميبايست هم جنبهي تخصصي مربوط به موقعيت كاري و هم جنبهي آمادهسازي آنها براي استفاده از امكانات فناوري اطلاعات را داشته باشد.

    برگزاري دوره هاي آموزشي براي كاربران جديد نيازي ضروري است كه كمبود آن به طور محسوسي در سازمان مورد مطالعه درك ميشود. بديهي است در صورت عدم برگزاري چنين دورههايي، شناخت لازم در بلند مدت و با صرف هزينههايي بسيار بيشتر از برگزاري چنين دورههايي براي سازمان، صورت خواهد گرفت.

    ضرورت تدوين برنامه راهبردي فناوري اطلاعات
    تدوين برنامهي راهبردي فناوري اطلاعات يكي ديگر از مواردي است كه سازمان بايد به آن توجهي ويژه مبذول دارد. همانطور كه تدوين برنامهي راهبردي براي سازمانها مهم و ضروري است، در رابطه با فناوري اطلاعات نيز وضع به همين منوال ميباشد و سازمان ميبايست در جهت شناسايي اهداف راهبردي خود در رابطه با فناوري اطلاعات اقدام كند. بر اساس اهداف مورد نظر دورنما و چشمانداز سازمان در رابطه با فناوري اطلاعات ترسيم ميشود و نتيجهي اين مراحل بايد به صورت برنامهاي كاربردي و عملي به واحدهاي تابعهي سازمان ابلاغ شود تا همهي آنها در جهت واحد حركت كرده و از هرگونه دوباره كاري و اتلاف منابع و انحرافاتي كه ممكن است از برنامهي اصلي صورت پذيرد جلوگيري بهعمل آيد.

    در سازمان مزبور نيز مانند اكثر سازمانهاي دولتي و خصوصي كشور ما، عدم وجود فرهنگ و تفكر استراتژيك، كه خود ناشي از رقابتي نبودن فضاي كسب و كار در كشور است، وضعيتي را پديد آورده كه به برنامهي استراتژيك مدون و توافق شده، توجه چنداني صورت نگيرد.براي رفع اين نقيصه در حوزهي مورد بحث اين پژوهش بايد از برنامهريزي فناوري اطلاعات بهره جست. در واقع يكي از اصليترين اهداف برنامهريزي فناوري اطلاعات در سازمانها، همسوسازي اين فناوري با استراتژيهاي سازمان است. در هر صورت، اهميت وجود حداقلي از برنامهي استراتژيك سازماني براي موفقيت پروژههاي فناوري اطلاعات به حدي است كه از آن به عنوان پيش نياز اجراي اين گونه پروژهها ياد ميشود.

    وجود سيستم هاي موازي اطلاعات
    از جمله موارد مشاهده شده در سازمان، وجود اسناد مكتوب موازي با اطلاعات ذخيره شده در شبكه است. اين موضوع از دو بعد قابل بررسي است. نخست اين كه به نظر ميرسد نيروهاي شاغل در سازمان در حال حاضر آن چنان كه بايد و شايد نسبت به فناوري اطلاعات باور و اعتماد كافي ندارند و مديريت سازمان بايد در جهت ارتقاء و بهبود اين باور و ذهنيت تلاش كند. به هر حال هر اندازه كه سطح اعتماد به فناوري اطلاعات در سازمان افزايش يابد به همان ميزان نيز استفاده از آن گسترش مييابد. نكتهي دوم اين كه اساساً فلسفهي بهكارگيري فناوري اطلاعات در سازمان تسهيل در انجام امور و كاهش دوباره كاريها و حذف فعاليتهاي موازي است. اين موضوع نهتنها ميبايست در خصوص نگهداري اسناد و مدارك به كار برده شود بلكه بايد در رابطه با ساير امور نيز اين نگرش سر لوحهي فعاليتها قرار گيرد. البته ممكن است اين ذهنيت وجود داشته باشد كه علت نگهداري اسناد مكتوب بياعتمادي نسبت به فناوري اطلاعات نيست بلكه وجود خطراتي است كه همواره سيستمهاي اطلاعاتي را تهديد ميكند از جمله ويروسهاي رايانهاي كه ممكن است باعث نابودي اطلاعات شوند. در اين ارتباط نيز بايد اشاره كرد كه با توجه به پيشرفتهاي روزافزون در اين زمينه و وجود امكاناتي نظير لوحهاي فشرده و نسخههاي پشتيبان از اطلاعات، ديگر نياز چنداني به نگهداري اطلاعات به صورت مكتوب وجود ندارد.

    عدم استفاده صحيح و به هنگام از سيستم تقاضاي الكترونيكي
    سيستم تقاضاي الكترونيكي براي جايگزيني روش سنتي، ارايهي تقاضاي طراحي شده است كه بهكارگيري صحيح و اصولي آن موجب جلوگيري از اتلاف وقت مديران و كاركنان به واسطهي عدم نياز به تقاضاي حضوري، كاهش هزينه نسبت به روش سنتي، تسريع در رسيدگي به تقاضاهاي كاركنان، بهبود جريان امور و افزايش رضايت كاركنان ميشود. با وجود چنين مزاياي قابل توجهي، به دليل وجود برخي مسايل پيشبيني نشده از جمله: عدم تفويض اختيار مديران سطوح بالاي سازمان در جهت رسيدگي به هنگام به تقاضاهاي مطرح شده، عدم اعتقاد يا توجه صحيح برخي از مديران به استفاده از اين سيستم و نيز طراحي محدود اين سيستم صرفاً جهت رسيدگي به تقاضاي برخي واحدهاي سازماني و نه همهي واحدها و موارد قابل اشارهي ديگر، كارايي اين سيستم تا حد قابل ملاحظهاي كاهش يافته است كه در اين ارتباط ميتوان راه كارهاي زير را در جهت رفع مسايل مطرح شده و بهبود كاربرد آن پيشنهاد كرد:

    - باور مديران مبني بر اين كه اين سيستم ميتواند به عنوان ابزاري مفيد در راستاي انجام وظايف روزمره به كار گرفته شود و از آن در جهت استفادهي بهينه از زمان محدود كه همواره از مشكلات مديران در همهي سطوح است، استفاده نمايند.
    - طراحي جامع اين سيستم براي استفادهي ساير واحدها در رسيدگي به تقاضاها، چرا كه در حال حاضر صرفاً واحدهاي فناوري اطلاعات و مخابرات از اين امكانات سيستم تقاضاي الكترونيكي برخوردارند.
    - تفويض اختيار در سطوح عالي سازمان براي تسريع در رسيدگي به تقاضاها.

    عدم استفاده بهينه از امكانات شبكه
    شركت مجتمع گاز پارس جنوبي از يك شبكهي وسيع برخوردار است كه به راحتي ارتباط ميان كليهي واحدهاي شركت را برقرار ميكند. هر واحد از طريق اين شبكه به راحتي در سطح كل سازمان اطلاعرساني ميكند و همهي كاركنان با شناسهي خاص خود به آن متصل ميشوند. با توجه به بررسيهاي صورت گرفته و نيز اشتغال محقق در شركت مزبور، به نظر ميرسد گاهي اوقات نه تنها استفادهي صحيح و كاربردي از امكانات شبكهي مزبور صورت نميپذيرد بلكه به دليل عدم استفادهي اصولي، وقت و انرژي كاربران نيز به هدر ميرود.
    كارشناسان و صاحبنظران مديريت بر اين باورند كه در هر سازماني كه از سيستمهاي اطلاعاتي استفادهي صحيح و اصولي صورت نگيرد، يا ناشي از ضعف مديريت سازمان است و يا عدم نياز واقعي به اين سيستمها در سازمان.

    تصويب قوانين و صدور بخشنامه هاي لازم در رابطه با استفاده بهينه از فناوري اطلاعات در سطح شركت ملي گاز ايران
    شركت مجتمع گاز پارس جنوبي به عنوان يكي از شركتهاي تابعهي شركت ملي گاز ايران داراي ارتباط سازماني وسيعي با آن و نيز ساير شركتهاي تابعه است و حجم زيادي از مكاتبات، اسناد و ... بين اين شركتها - به روش سنتي و با استفاده از پست و نظير آن- مبادله ميشود كه به يقين علاوه بر صرف هزينه و زمان بسيار كه تأثير مستقيمي بر كارايي سازمان دارد، بعضاً كندي جريان امور را نيز موجب ميشود. اين مساله در بعضي موارد كه فوريت انجام كار حايز اهميت است يا نياز به مبادلهي حجم عظيمي از مكاتبات باشد، ممكن است حتي موجب وارد شدن زيانهايي شود. از اين رو به نظر ميرسد ميتوان با ايجاد بسترهاي مناسب از جمله ايجاد شبكههاي اكسترانت در اين شركتها و البته تدوين، تصويب و ابلاغ بخشنامههايي در خصوص مبادلهي الكترونيكي اسناد و مدارك، ضمن كاهش وقفههاي احتمالي، ساير معايب سيستم فعلي را نيز تا حد زيادي از بين برد.

  8. #38
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    پردازش گازطبيعي كلمات كليدي: گازطبيعي، NGL، نم زدايي، رطوبت زدايي، گلايكول، دي اكسيدكربن، سولفور، شيرين كردن گاز

    گازطبيعي كه از زيرزمين تا سرچشمه بالا آورده مي شود كاملا با گازطبيعي مصرف كنندگان متفاوت است. اگرچه پردازش گازطبيعي در بسياري از جنبه ها ساده تر از پردازش و پالايش نفت خام است، اما به اندازه نفت، پردازش آن قبل از استفاده توسط مصرف كنندگان ضروري است.گازطبيعي كه توسط مصرف كنندگان استفاده مي شود، بيشتر از متان تشكيل شده است. اگرچه گازي كه در سرچشمه يافت مي شود و بيشتر تركيبات آن متان است نياز به پردازش زيادي ندارد و خالص است.گازطبيعي خام از سه نوع چاه استخراج مي شود: چاه هاي نفت، چاه هاي گاز و چاه هاي متراكم. گازطبيعي كه از چاه هاي نفت استخراج مي شود عموما به نام «گاز همراه» شناخته مي شود. اين گاز مي تواند جدا از نفت در تشكيلات وجود داشته باشد (گاز آزاد) يا اين كه در نفت خام حل شده باشد (گازمحلول).

    گازطبيعي كه از چاه هاي گاز و متراكم مي آيد، كه در آن هيچ نفت خامي وجود ندارد يا اگر وجود دارد بسيار اندك است و با نام «گاز همراه» شناخته مي شود. چاه هاي گاز عموما گازطبيعي خام توليد مي كنند در حالي كه چاه هاي متراكم گازطبيعي آزاد به همراه يك هيدروكربن نيمه مايع متراكم توليد مي كنند. منبع گازطبيعي هرچه كه باشد، وقتي از نفت خام (در صورت وجود) جدا شد، معمولا در تركيب با ديگر هيدروكربن ها وجود دارد (عمدتا اتان، پروپان، بوتان و پنتانز). به علاوه، گازطبيعي خام حاوي بخار آب، سولفيد هيدروژن (S2(H دي اكسيدكربن، هليوم، نيتروژن و ديگر اجزا است.پردازش گازطبيعي شامل جداسازي تمام هيدروكربن ها و مايعات مختلف از گازطبيعي خالص است. به منظور توليد آن چه كه گازطبيعي خشك به كيفيت خطوط لوله ناميده مي شود، خطوط لوله اصلي حمل ونقل اغلب مقرراتي دارند كه براساس آن گازطبيعي هنگام حمل ونقل با خطوط لوله بايد تركيبات و كيفيت خاصي داشته باشد. اين بدين معناست كه قبل از حمل ونقل، گازطبيعي بايد تصفيه شود يا اين كه در مراحل تصفيه و پالايش، اتان، پروپان، بوتان و پنتانز بايد از گازطبيعي جدا شوند،اما اين بدين معنا نيست كه آن ها ضايعات هستند.در واقع، هيدروكربن هاي همراه كه تحت عنوان «مايعات گازطبيعي» شناخته مي شوند Natural Gas Liquids) NGL) مي توانند با محصولات حاصل از پردازش گازطبيعي بسيار ارزشمند باشند. NGL ها شامل اتان، پروپان، بوتان، ايزوبوتان و بنزين طبيعي مي باشند. اين NGL ها به طور جداگانه فروخته مي شوند و مصارف متفاوتي دارند، مثل افزايش بازيافت نفت در چاه هاي نفت، فراهم آوردن موادخام براي پالايشگاه هاي نفت يا نيروگاه هاي پتروشيمي به عنوان منابع انرژي.

    در حالي كه بعضي از اوقات پردازش موردنياز مي تواند در سرچشمه يا نزديكي آن (پردازش حوزه) انجام شود،پردازش كامل گازطبيعي در يك نيروگاه پردازش گازطبيعي كه معمولا در منطقه توليدي گازطبيعي قرار دارد، انجام مي شود.گازطبيعي استخراج شده به اين نيروگاه هاي پردازش از طريق يك شبكه خطوط لوله جمع آوري انتقال داده مي شود. اين خطوط لوله قطر كوچك و فشار كمي دارند.يك سيستم جمع آوري پيچيده مي تواند از لوله تشكيل شود كه نيروگاه پردازش را به بيش از صدچاه در منطقه ارتباط مي دهد. براساس گزارش انجمن گاز آمريكا در سال 2000 حدود 36100 مايل سيستم گردآوري خط لوله در آمريكا وجود داشت.علاوه بر پردازش انجام شده در سرچشمه و در نيروگاه هاي پردازش متمركز، برخي پردازش هاي نهايي نيز در «نيروگاه هاي دو منظوره استخراج» انجام مي شود. اين نيروگاه ها بر روي سيستم هاي اصلي خط لوله قرار دارند. اگرچه گازطبيعي كه به اين نيروگاه ها مي رسد آماده كيفيت خط لوله است، در موارد خاص بازهم مقادير بسيار كمي از NGLها در آن جا وجود دارد كه دراين نيروگاه ها از گازطبيعي جدا مي شوند.

    عمل واقعي پردازش گازطبيعي به گازطبيعي خشك، كيفيت خط لوله مي تواند بسيار پيچيده باشد، اما معمولا شامل چهار پردازش اصلي است تا ناخالصي هاي مختلف از آن جدا بشود:
    • از ميان برداشتن نفت و گاز متراكم
    • از ميان برداشتن آب
    • جداسازي مايعات گازطبيعي
    • از ميان برداشتن دي اكسيد كربن و سولفور

    علاوه بر چهار مرحله پردازش بالا، هيترها و ساينده هايي معمولا در سرچشمه يا در نزديكي آن نصب مي شوند. ساينده ها در درجه اول براي برداشتن شن و ديگر ناخالص هاي بزرگ به كار مي روند. هيترها تضمين مي كنند كه درجه حرارت گاز زياد پايين نيفتد. گازطبيعي كه حاوي حتي مقادير بسيار كمي از آب باشد، هنگام افت درجه حرارت، هيدرات هاي گازطبيعي در آن شكل مي گيرند. اين هيدارت ها داراي تركيبات جامد يا نيمه جامدي مي باشند كه شبيه كريستال هاي يخ هستند. با شكل گيري اين هيدارت ها در گازطبيعي مانعي در راه، عبور گازطبيعي از ميان دريچه ها و سيستم هاي گردآوري ايجاد مي شود. براي كاهش تشكيل هيدرات ها، واحدهاي گرمايي با سوخت گازطبيعي عموما در امتداد خط لوله جمع آوري نصب مي شوند جايي كه به نظر مي رسد هيدارت ها ممكن است تشكيل شوند.

    از ميان برداشتن نفت و گاز متراكم
    به منظور پردازش و حمل ونقل گازطبيعي محلول همراه، گاز بايد از نفتي كه در آن حل شده است، جدا شود. اين جداسازي گازطبيعي از نفت بيشتر با ابزاري كه در سرچشمه يا نزديكي آن نصب مي شود، انجام مي شود. پردازش عملي براي جدا كردن نفت از گازطبيعي استفاده مي شود و ابزاري كه براي اين كار استفاده مي گردد مي تواند به طور گسترده اي فرق كند. اگرچه گازطبيعي خشك كيفيت خط لوله در مناطق جغرافيايي مختلف در عمل يكسان هستند، اما گازطبيعي خام از مناطق مختلف ممكن است تركيبات و نيازمندي هاي جداسازي مختلف داشته باشند. در بسياري از موارد، گازطبيعي در نفت زيرزميني به علت فشاري كه تشكيلات تحمل مي كند محلول است. وقتي اين نفت و گازطبيعي توليد مي شود، ممكن است به علت كاهش فشار خودبه خود گاز از نفت جدا شود. مثل بازكردن سر قوطي نوشابه كه به محض بازشدن مقداري از گازهاي محلول در نوشيدني آزاد مي شود.در اين موارد، جداسازي نفت و گاز كاملا آسان است و اين دو هيدروكربن براي پردازش بيشتر به راه هاي مجزايي فرستاده مي شوند. ابتدايي ترين نوع جدا كننده «جدا كننده سنتي» ناميده مي شود.اين دستگاه شامل يك مخزن در بسته شده است جايي كه نيروي گرانش براي جدا كردن مايعات سنگين تر مثل نفت و گازهاي سبك تر مثل گازطبيعي به كار مي رود.

    در موارد خاص اگرچه ابزار آلات تخصصي خاص براي جداسازي نفت از گازطبيعي مورد نياز است، يك نمونه از اين نوع ابزار آلات «جدا كننده با درجه حرارت پايين» ( LTX) است. اين دستگاه بيشتر براي چاه هاي توليدي گاز فشار بالا با نفت خام يا تراكم سبك به كار مي رود. اين جدا كننده ها از متمايزهاي فشار براي خنك كردن گازطبيعي مرطوب و جدا كردن نفت وگاز متراكم استفاده مي كنند. گاز مرطوب وارد جدا كننده با درجه حرارت پايين مي رود، سپس اين گاز به درون جدا كننده با درجه حرارت پايين از طريق يك مكانيسم مسدود جريان پيدا مي كند كه گاز را هنگام ورود به جدا كننده منبسط مي كند.
    اين انبساط سريع گاز امكان پايين آوردن درجه حرارت در جدا كننده را فراهم مي كند. بعد از جدا كردن مايع، گاز خشك به «تعويض كننده گرما» برمي گردد و توسط گاز مرطوب ورودي گرم مي شود. با تغيير فشار گاز در بخش هاي مختلف جدا كننده امكان تغيير درجه حرارت نيز پديد مي آيد كه باعث مي شود نفت و آب از جريان گاز مرطوب جدا شوند. اين ارتباط اوليه با درجه حرارت بالا مي تواند براي استخراج گاز از يك جريان مايع نفت استفاده شود.از ميان برداشتن آبعلاوه بر جداسازي نفت و ديگر گازهاي متراكم از جريان گاز مرطوب، لازم است كه بيشتر آب همراه با گاز از آن جدا شود. بيشتر آب آزاد همراه با گازطبيعي استخراج شده توسط روش هاي جداسازي ساده در سرچشمه يا در نزديكي آن از گاز جدا مي شود. اگر چه برداشتن بخار آب موجود در محلول گازطبيعي نيازمند عمليات پيچيده تري است. اين عمليات شامل رطوبت زدايي از گازطبيعي است كه معمولا در دو مرحله انجام مي شود. مرحله جذب با گرفتن بخار آب توسط ماده نم زدا انجام مي شود. مرحله (جذب سطحي) زماني اتفاق مي افتد كه بخار آب متراكم و در سطح جمع آوري مي شود.

    نم زدايي يا رطوبت زدايي گلايكول
    يك نمونه از نم زدايي جذب (absorption) تحت عنوان نم زدايي گلايكول شناخته مي شود. در اين فرايند، يك مايع نم زداي خشك كننده براي جذب بخار آب از جريان گاز استفاده مي شود. گلايكول، ماده اصلي در اين فرايند، شباهت شيميايي به آب دارد. اين بدين معناست كه وقتي در تماس با يك جريان گازطبيعي حاوي آب قرار مي گيرد، گلايكول آب را از جريان گاز مي ربايد.
    اساسا نم زدايي گلايكول شامل استفاده از حلال گلايكول معمولا دي اتيل گلايكول (DEG) يا تري اتيل گلايكول (TEG) مي باشد كه در يك تماس دهنده با جريان گاز مرطوب تماس پيدا مي كند. حلال گلايكول آب را از گاز مرطوب جذب مي كند. وقتي جذب شد، ذرات گلايكول سنگين تر مي شوند و در انتهاي تماس دهنده جمع مي شوند جايي كه آن ها به بيرون از نم زدا برده مي شوند. گازطبيعي كه بدين شكل بيشتر تركيبات آب خود را از دست مي دهد، به بيرون از نم زدا انتقال مي يايد. حلال گلايكول به همراه تمام آبي كه از گازطبيعي جذب كرده است از ميان يك ديگ بخار تخصص يافته كه به منظور بخار كردن آب باقيمانده طراحي شده است، عبور مي كند. وقتي آب موجود در اين ديگ بخار به حرارت 212درجه فارنهايت مي رسد بخار مي شود، در حالي كه گلايكول تا 400 درجه فارنهايت بخار نمي شود. اين تفاوت درجه جوش جدا كردن آب از محلول گلايكول را آسان مي سازد و امكان استفاده دوباره از آن در فرايند نم زدايي را فراهم مي كند.نوآوري جديد در اين فرايند، اضافه كردن خازن هاي جدا كننده فلاش تانك است. علاوه بر جذب آب از جريان گاز مرطوب، محلول گلايكول گاه گاهي با خود مقادير كوچكي از متان و ديگر تركيبات موجود در گاز مرطوب حمل مي كند. درگذشته اين متان به سادگي از ديگ بخار خارج مي شد. علاوه بر هدربخشي از گازطبيعي كه استخراج شده بود، اين خروج گاز به آلودگي هوا و تأثير گاز گلخانه اي كمك مي كرد. به منظور كاهش ميزان متان و ديگر تركيبات هدر رفته، خازن هاي جدا كننده فلاش تانك استفاده مي شوند تا اين تركيبات را قبل از رسيدن محلول گلايكول به ديگ بخار از محلول جدا كنند.
    اساسا يك جدا كننده فلاش تانك شامل وسيله اي است كه فشار محلول گلايكول را كم مي كند و به متان و ديگر هيدروكربن ها اجازه بخار شدن (فلاش) مي دهد. محلول گلايكول سپس به ديگ بخار مي رود كه ممكن است با خازن هاي خنك كننده هوا يا آب مجهز شود. اين كار براي جذب هرگونه تركيبات ارگانيك باقي مانده است كه ممكن است در محلول گلايكول باقي مانده باشد.اين سيستم ها در عمل نشان داده اند كه مي توانند 90 تا 99 درصد از متان را بازيافت كنند.

    نم زدايي ماده خشك كننده جامد
    نم زدايي ماده خشك كننده جامد اولين شكل نم زدايي گازطبيعي با استفاده از جذب سطحي است و معمولا شامل دو يا بيشتر برج جذب سطحي است كه با يك ماده خشك كننده جامد پرشده است. مواد خشك كننده معمولي شامل آلومينيوم يا يك ماده ژل مانند سيليكا دانه دانه است.گازطبيعي مرطوب از ميان اين برج ها، از بالا تا پايين عبور مي كنند. همان طوري كه گازطبيعي از اطراف ذرات ماده خشك كننده عبور مي كند آب به سطح ذرات ماده خشك كننده مي چسبد با عبور از ميان كل بستر خشك كننده تقريبا تمام آب به درون ماده خشك كننده جذب مي شود و اجازه مي دهد كه گاز خشك از انتهاي برج خارج شود.نم زداهاي ماده خشك كننده جامد معمولا مؤثرتر از نم زداهاي گلايكول هستند و معمولا به عنوان يك نوع از سيستم دو منظوره در طول خطوط لوله گازطبيعي نصب مي شوند. اين انواع از سيستم هاي نم زدايي براي مقادير زياد گاز تحت فشار بالا بسيار مناسب هستند و معمولا در انتهاي يك خط لوله در يك ايستگاه كمپرسور قرار دارند. در اين مورد به دو برج يا بيشتر نياز است چون بعد از دوره خاصي از استفاده ماده خشك كننده در يك برج خاص با آب اشباع مي شود. براي توليد دوباره ماده خشك كننده، يك هيتر با درجه حرارت بالا براي گرم كردن گاز تا درجه حرارت بالا استفاده مي شود. عبور اين گاز گرم شده از ميان يك بستر خشك كننده اشباع شده آب موجود در آن را در برج جاذب بخار مي كند و آن را خشك مي كند و امكان نم زدايي بيشتر گازطبيعي را فراهم مي كند.

    در بسياري از موارد مايعات گازطبيعي (NGL) ارزش بيشتري نسبت به محصولات جدا شده دارند و بنابراين اقتصادي و به صرفه است كه آنها را در جريان گاز جدا كنيم. جدا كردن مايعات گازطبيعي معمولا در يك نيروگاه پردازش نسبتا متمركز انجام مي شود و از تكنيك هاي مشابه به آن هايي كه در نم زدايي گازطبيعي به كار مي رفت استفاده مي شود.دو قدم اوليه براي عمل آوري مايعات گازطبيعي وجود دارد. اول مايعات بايد از گازطبيعي استخراج شود دوم اين مايعات گازطبيعي بايد از خودشان جدا شوند و به اجزاي پايه شان تبديل شوند.

    استخراج NGL
    دو تكنيك اساسي براي جداسازي NGLها از جريان گازطبيعي وجود دارد. روش جذب و روش انبساطي كريوژنيك. اين دو فر ايند مي توانند تا 90درصد از كل مايعات گازطبيعي را توليد كنند.

    روش جذب
    نفت جاذب از نظر تركيب با NGLها شباهت دارد مثل گلايكول كه در تركيب با آب شباهت داشت. قبل از اين كه نفت هيچ گونه NGL را بربگيرد با نام نفت جاذب فقير ناميده مي شود. هنگامي كه گازطبيعي از ميان يك برج جذب عبور كند در تماس با نفت جاذب، مايعات همراهش در اين جاذب حل مي كند. «نفت جاذب غني» در اين موقعيت حاوي NGL يا همان مايعات گاز است كه در برج جذب از انتها قرار دارد. اين ماده در اين مرحله تركيبي از نفت جاذب،پروپان، بوتان، پنتانز و ديگر هيدروكربن هاي سنگين تر است. نفت غني به دستگاه هاي تقطير نفت فقير تغذيه مي شود. اين فرايند امكان بازيافت حدود 75 درصد از بوتان 85 تا 90 درصد از پنتانز و ملكول هاي سنگين تر از جريان گازطبيعي را فراهم مي كند.فرايند جذب اوليه كه در بالا توضيح داده شد مي تواند براي افزايش تأثيرش اصلاح شود يا استخراج NGLهاي خاص را هدف گيرد. در روش جذب نفت سرد شده جايي كه نفت فقير از طريق سرد سازي سرد مي شود، بازيافت پروپان مي تواند تا 90درصد باشد و حدود 40 درصد از اتان مي تواند از جريان گازطبيعي استخراج شود. استخراج ديگر مايعات سنگين تر در اين روش نزديك به صد درصد است.

    برداشتن دي اكسيدكربن و سولفور
    علاوه بر جداسازي آب، نفت و NGLهاي ديگر، يكي از مهم ترين قسمت هاي پردازش گاز شامل جداسازي دي اكسيد كربن و سولفور است. گازطبيعي بعضي چاه ها حاوي مقادير مهمي از سولفور ودي اكسيدكربن است. اين گازطبيعي به علت بوي زننده سولفور بيشتر «گاز ترش» ناميده مي شود. گاز ترش غيرمطلوب است چون تركيبات سولفوري كه دارد مي تواند بسيار مضر باشد حتي براي تنفس هم مرگ آور است. گاز ترش مي تواند هم چنين بسيار فرساينده باشد. به علاوه سولفوري كه در جريان گازطبيعي وجود دارد مي تواند استخراج شود و به طور جداگانه وارد بازار شود. در واقع براساس گزارش ها و مطالعات انجام شده توليد سولفور از اين طريق مي تواند حدود 15درصد از توليد كل سولفور را در بربگيرد. سولفوري كه در گازطبيعي وجود دارد به شكل سولفيد هيدروژن (H2S) است و معمولا اگر ميزان سولفيد هيدروژن از 5.7 ميلي گرم در هر مترمكعب گازطبيعي بيشتر شود اين گاز، گاز ترش ناميده مي شود. فرايند جداسازي سولفيد هيدروژن از گازترش، به شيرين كردن گاز ناميده مي شود.

    فرايند اوليه شيرين كردن گاز ترش بسيار به فرايند نم زدايي گلايكول و جذب NGL شباهت دارد. اگرچه در اين مورد از محلول هاي آمين براي جدا كردن سولفيد هيدروژن استفاده مي شود. به اين فرايند،«فرايند آمين» مي گويند و در 95 درصد از شيرين كردن گازهاي ترش به كار مي رود. گاز ترش از ميان يك برج حركت مي كند كه داراي محلول آمين است. تركيب اين محلول بسيار به تركيب سولفور شباهت دارد و همان طوري كه گلايكول آب را جذب مي كند، سولفور را جذب مي كند. دو محلول آمين اساسي وجود دارد كه در اين فرايند مورد استفاده قرار مي گيرد: مونواتالونامين(MEA) و دي اتالونامين ((DEA هر كدام از اين تركيبات در شكل مايع تركيبات سولفور را از گازطبيعي هنگام عبور جذب خواهد كرد. گاز باقي مانده به راستي عاري از تركيبات سولفور است بنابراين آن وضعيت ترش را از دست مي دهد. مثل فرايند استخراج NGL و نم زدايي گلايكول محلول آمين استفاده شده مي تواند دوباره توليد شود (يعني زماني كه سولفور جذب شده جدا شود) و به آن اجازه مي دهد تا دوباره براي عمل آوري گازهاي ترش بيشتر استفاده شود.

    اگر چه بيشتر شيرين سازي گاز ترش شامل فرايند جذب آمين است امكان استفاده از جاذب هاي جامد مثل اسفنج هاي آهني براي جداسازي دي اكسيدكربن و سولفيد وجود دارد.سولفور مي تواند جداگانه فروخته شود اگر كه شكل پايه آن كاهش پيدا كند. سولفور پايه يك پودر زرد روشن است و مي تواند اغلب در تپه هاي بزرگي نزديك نيروگاه هاي عمل آوري گاز ديده شود. به منظور بازيافت سولفور پايه از نيروگاه پردازش گاز، سولفوري كه ناخالص دارد و از فرايند شيرين سازي به دست مي آيد بايد بيشتر عمل آوري شود. فرايند مورد استفاده براي بازيافت سولفور با نام فرايند «كلاوس» شناخته مي شود و واكنش هاي گرمايي و كاتاليزي استفاده مي شود تا عنصر پايه از محلول سولفيد هيدروژن استخراج شود.به طور كلي فرايند كلاوس معمولا قادر به بازيافت 97 درصد از سولفور موجود در گازطبيعي است. از آن جايي كه اين يك ماده مضر و آلاينده است باز هم تصفيه مي شود.پردازش گاز يك قطعه ابزاري از زنجيره با ارزش گازطبيعي است اين عمل در تضمين اين كه گازطبيعي به شكل پاك و خالص استفاده شود كاربردي و حياتي است. وقتي گازطبيعي به طور كامل پردازش شد و براي مصرف آماده شد بايد از مناطق توليد و پردازش به مناطق مورد نياز منتقل شود.

  9. #39
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    چرا تزريق به مخازن نفت، اولويت اصلي در مصرف گاز طبيعي است؟ كلمات كليدي: تزريق گاز، مخازن نفتي، لزوم تزريق گاز

    امروزه روش‌هاي مختلفي براي افزايش بازيافت نفت در دنيا اعمال مي‌شود که بنابر ويژگي‌هاي هر مخزن نفتي، با يکديگر متفاوت هستند. از اين رو، يافتن روش بهينه براي افزايش بازيافت نفت از مخازن، نيازمند انجام مطالعات جامع و سپس اعمال روش مناسب است. در کشور ما بنابر شرايط موجود، تزريق گاز به مخازن نفتي براي بازيافت نفت، براي بيشتر مخازن کشور مناسب تشخيص داده شده است.

    مقدمه
    در حوزة صنعت انرژي و اقتصاد کلان جامعه، صيانت از منابع و ذخاير نفت خام به‌عنوان يکي از ضروريات مهم و استراتژيک مطرح است. زيرا در حال حاضر، وابستگي کشور به درآمدهاي نفتي به‌گونه‌اي است که حتي نوسانات قيمت نفت خام از طريق تأثير بر درآمدهاي ناشي از صدور، بر روند فعاليت‌هاي اقتصادي کشور تاثير قابل ملاحظهِ‌اي خواهد داشت.

    اهميت تزريق به مخازن نفتي
    تزريق گاز به ميادين نفتي همواره يکي از اولويت‌هاي مهم شرکت ملي نفت ايران در چارچوب اهداف کيفي اين شرکت به شمار رفته است. اين امر به چند دليل عمده از اهميت خاصي برخوردار است:
    • لزوم حفظ حق آيندگان از منابع هيدروکربوري
    • لزوم نگهداشت ثروتي ملي که بايد تأمين‌کننده سرمايه‌گذاري‌هاي بلندمدت بخش نفت و ديگر بخش‌هاي اقتصاد و استحکام‌بخش زيرساخت‌هاي اقتصادي کشور باشد.
    • وابستگي اقتصاد ايران به درآمدهاي ناشي از صادرات نفت خام

    سه عامل تعيين‌کننده
    با توجه به ويژگي‌هاي خاص منابع نفتي کشور و نيز رفتار مخزن در قبال تزريق گاز، توجه به دونکته اساسي در تزريق گاز به مخازن، ضروري است:
    1- با توجه به ويژگي‌هاي خاص فيزيکي و شيميايي هر ميدان، تزريق گاز با حجم و ترکيبي مناسب با مديران صورت پذيرد.
    2- تزريق گاز در زمان مقتضي و مناسب انجام شود تا از هرزروي نفت ميدان جلوگيري گردد. عدم تزريق به موقع به يک ميدان، آسيب‌هاي جبران‌ناپذير و غيرقابل برگشتي را به ميدان وارد خواهد ساخت؛ به گونه‌اي که افزايش تزريق گاز به يک ميدان در زماني پس از زمان مقتضي در بسياري موارد، هيچگونه تأثيري در بازيافت ثانويه نفت نخواهد داشت.
    بنابراين، توجه به حجم و ترکيب گاز تزريقي و نيز زمان مناسب تزريق، سه عامل مهم و تعيين‌کننده براي تأثيرپذيري هرچه بيشتر ميدان از برنامه‌هاي تزريق است.

    لزوم تزريق گاز به ميادين
    بررسي مقايسه‌اي استفاده از گاز در بخشهاي مختلف مصرف‌کننده، نشان مي‌دهد که شاخص نت يک گاز در بخش تزريق معادل 11 سنت / متر مکعب است که از نت يک گاز در ساير بخشهاي مصرف‌کننده بيشتر است (شاخص نت يک، نشان‌دهندة بازدهي اقتصادي هر واحد گاز طبيعي مصرف شده در هر بخش از بعد اقتصادي است) بر اين اساس مي‌توان گفت نخستين اولويت مصرف گاز، تزريق است.
    بنابراين صيانت از منابع نفتي کشور و انجام به موقع برنامه‌هاي تزريق، نه تنها از بعد اقتصاد بخشي بلکه از بعد استراتژيک اقتصاد شرکتي و اقتصاد کلان جامعه از اولويت خاصي در مقايسه با ساير مصارف برخوردار است و اين امر، ضرورت توجه هرچه بيشتر به اين بخش را آشکار مي‌کند

  10. #40
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031
    سپاس ها
    311
    سپاس شده 1,281 در 886 پست

    پیش فرض

    گاز طبيعي فشرده (CNG) كلمات كليدي: گاز طبيعي فشرده، CNG، مخازن، تجهيزات، سوخت

    گاز طبيعي فشرده (CNG) يکي از مناسب ترين و در دسترس ترين جانشين هاي بنزين به شمار مي آيد، به ويژه در ايران که با بهره برداري از همه منابع شناسايي شده تا حدود ۱۷۰ سال گاز طبيعي با بهاي ثابت خواهد داشت، سوختي ايده آل است و در صورت گسترش مصرف، کشور را از واردات بنزين بي نياز مي سازد.
    گاز طبيعي نيز سوختي فسيلي است که به صورت گاز و يا گاز همراه با چاه هاي نفت يا مايعات حاوي گاز از چاه ها استخراج مي شود. گاز طبيعي به طور عمده از متان CH 4تشکيل شده و داراي مقادير ناچيزي اتان C2H6، پروپان(C3H8)، بوتان C4H10 و پنتان C5H12 است. متان، بي رنگ و بي بو است و با شعله اي کم رنگ و نسبتاً روشن مي سوزد.


    گاز طبيعي تميز ترين سوخت فسيلي است، زيرا به طور عمده فقط بخار آب و دي اکسيد کربن توليد مي کند . دماي احتراق خود به خود گاز طبيعي 649 درجه سانتي گراد است که 315 درجه سانتي گراد بالاتر از دماي خود اشتعالي بنزين است.
    گاز طبيعي فشرده، سوختي قابل استفاده در خودروها است و نسبت به بنزين مزيت ها و معايبي دارد . اين سوخت اکتان بالايي دارد، تميز مي سوزد، قابل اندازه گيري است و معمولاً ميزان توليد گازهاي خروجي آن پايين است.


    اصولاً دو نوع جايگاه سوخت گيري CNG متداول براي خودروها وجود دارد: جايگاه هاي سوخت گيري سريع و سوخت گيري آرام . در جايگاه هاي سوخت گيري سريع، زمان سوخت گيري خودروها کم است 2 تا 3 دقيقه براي هر خودرو . در جايگاه هاي سوخت گيري آرام، عمليات سوخت رساني به خودرو در 6 تا 8 ساعت انجام مي شود و براي سوخت گيري در پارکينگ منازل يا مکان هايي که خودروها در طول شب پارک مي شوند، مناسب است.


    ايستگاه CNG، گاز مورد نياز خود را از شبکه گاز شهري دريافت مي کند . نخست گاز وارد اتاقک (metering) و ميزان گاز ورودي اندازه گيري و ***** مي شود، سپس گاز ***** شده وارد دستگاه هايي به نام خشک کن (Dryer) مي شود . اين دستگاه را مي توان در انتهاي مسير نيز قرار داد، اما حالت بهينه استفاده از آن در ابتداي خط است . کار دستگاه خشک کن اين است که رطوبت موجود در شبکه گاز شهري را جذب کند و گاز خشک شده را به درون کمپرسور مي فرستد . دليل اين امر اين است که آب بزرگ ترين دشمن تجهيزات CNG است . آب مي تواند سبب خوردگي اتصالات و جدار داخلي سيلندرها شود . آب موجود در گاز فشرده در فشار 200 بار در 15 درجه سانتي گراد يخ مي زند و تشکيل بلورهاي يخ مي تواند موجب انسداد اريفيس هاي کوچک(Orifice) و يا خطوط انتقال گاز طبيعي فشرده شود . خشک کن هاي مورد استفاده در جايگاه هاي CNG معمولاً از نوع جذبي هستند و درون برج هاي دو قلوي آنها معمولاً مواد جذب کننده رطوبت مانند گليکول يا سيليکازل قرار داده مي شود که با يک سيستم کنترلي به طور متناوب، عمل جذب رطوبت گاز ورودي را انجام مي دهند.


    پس از اين مرحله، کمپرسور گاز خشک را مي مکد و در 3 تا 4 مرحله گاز را از فشار حدود 250-220(psi) به 3000 تا 3600(psi) مي رساند . کمپرسورهاي مورد استفاده در ايستگاه هاي سوخت رساني CNG معمولاً از نوع رفت و برگشتي هستند که داراي مزيت هاي سهولت تعميرات به دليل اشتراک سازکار کار آنها با بسياري از کمپرسورهاي رفت و برگشتي در صنايع ديگر، امکان ساخت به صورت يک يا چند مرحله اي در يک پوسته واحد، کارآيي قابل قبول اين کمپرسورها در حد بالا و دبي هاي نسبتاً پايين و امکان استفاده از موتورهاي گازسوز يا موتورهاي الکتريکي به عنوان نيروي محرک است . از معايب آنها بزرگي ابعاد و ارتعاش هاي زياد آنها است که مي بايد به عنوان عوامل اساسي به هنگام محاسبه شاسي ، قاب و خود پوسته کمپرسور لحاظ شوند
    .

    گاز در هر مرحله فشرده سازي به دليل اصطکاک مولکول هاي گاز با يکديگر و با جدار سيلندرها به شدت گرم مي شود؛ در نتيجه مي بايد در ميان مسير عبور آن خنک کن مياني يا Intercooler قرار داد . اين کولرها مي بايد توان جذب 85 تا 90 درصد گرماي حاصل از عمل فشرده سازي در هر مرحله را داشته باشند . کولرها به صورت هوا خنک( با کمک فن هاي خنک ساز) يا آب خنک( با استفاده از رادياتور) انتخاب مي شوند . ياتاقان ها و رينگ هاي پيستون ها مي بايد پيوسته روغن کاري شوند که انواع روغن کاري به دو دسته روغن کاري تحت فشار و روغن کاري پاششي تقسيم مي شود . روغن کاري تحت فشار، روش بهتري شمرده مي شود . دوره کارکرد رينگ هاي کمپرسورها با روغن کاري تقريباً 8000 ساعت است. براي جداسازي روغن موجود در گاز فيلترهاي روغن و جداسازهاي دقيق تر به کارمي روند . کمپرسورهاي مورد استفاده در ايستگاه هاي CNG معمولاً 200-2 مترمکعب در ساعت، ظرفيت توليدگاز فشرده دارند.


    نيروي محرک کمپرسورهاي CNG بيشتر موتور الکتريکي است. اين موتورها با برق سه فاز کار مي کنند و نيروي توليدي توسط آنها معمولاً با استفاده از تسمه ها و قرقره ها، چرخ دنده ها و چرخ زنجير به کمپرسور انتقال داده مي شوند. انتقال نيرو با کوپلينگ ها، روش بهتري براي انتقال نيرو به شمار مي آيد، زيرا ارتعاش کمتري دارد و هم محوري را دقيق تر و طولاني تر نگاه مي دارد . حداکثر توان مورد مصرف براي الکتروموتورهاي کمپرسورها 250 اسب بخار است که با توجه به توان مورد نياز کمپرسور انتخاب مي شوند.

    مخازن بازيافت
    براي اين که پس از خاموش شدن کمپرسور به هر دليلي گاز فشرده شده در پشت سيلندرها باقي نماند، لوله کشي جداگانه به مخزن بازيافت انجام مي پذيرد . گاز تخليه شده در اين مخزن دوباره به وسيله رگولاتوري به جريان ورودي بازگردانده مي شود.

    مخازن
    در مرحله پاياني تراکم گاز با فشاري در حدود (psi)3600 يا 250 بار کمپرسور را ترک مي کند . خودروها با فشاري حدود 200 بار سوخت گيري مي کنند . نصب يک مخزن فشار بالا در ايستگاه زمان سوخت گيري به ميزان عمده اي از کاهش و خاموش و روشن شدن هاي پي در پي کمپرسور پيشگيري مي کند و در نتيجه عمر کاري کمپرسور افزايش مي يابد . مخازن ذخيره سازي CNG در ايستگاه را معمولاً به سه دسته تقسيم مي کنند . اين سه دسته عبارتند از:


    سيلندرهاي فشار بالا (High pressure)،
    سيلندرهاي فشار متوسط (Medium Pressure) و
    سيلندرهاي فشار پايين (Low Pressure)


    با اين آرايه مخازن ذخيره در جايگاه هاي سوخت گيري، گازرساني به مخزن سوخت خودروها در زمان کمتري انجام مي شود و بسته به فشار و مقدار گاز موجود در مخزن خودرو به صورت آبشاري (Cascade) ابتدا از سيلندرهاي ذخيره فشار پايين، سپس از سيلندرهاي فشار متوسط و در پايان از سيلندرهاي ذخيره فشار بالا سوخت گيري انجام مي شود.
    سامانه اولويت بندي سوخت گيري، وظيفه کنترل و هدايت گاز فشرده شده از مخازن به توزيع کننده ها (dispensers) را بر عهده دارد و مخازن خالي شده را به ترتيب نياز، پر مي کند.

    توزيع کننده (Dispenser)
    گاز فشرده شده از طريق نازل هاي توزيع کننده ها وارد خودرو مي شود . سيستم هاي کنترلي پيشرفته اي روي Dispenser ها نصب شده اند که مي توان به کمک آنها ميزان سوخت تزريقي را اندازه گيري کرد. حس گرهاي توزيع کننده اين قابليت را دارند که زمان پرشدن مخزن CNG خودرو را حس و تزريق سوخت را متوقف کنند تا از سرريز سوخت پيشگيري شود . معمولاً فشار گاز psig 3600 در کمپرسورها توليد مي شود و فشار سوخت گيري ) psig 3000 حدود 200 بار) است . ظرفيت مخازن معمول در خودروها در دماي F ْ 70، psig 3600، 3000 و 2400 است . براي حجم ثابتي از گاز، فشار و دماي آن به طور مستقيم به هم وابسته اند، يعني با افزايش دما فشار نيز افزايش خواهد يافت. اين نکته اهميت به سزايي دارد و مي بايد در طراحي مخازن در نظر گرفته شود.
    دماي گاز درون مخزن به دليل اصطکاک ميان خود مولکول هاي گاز و مولکول هاي گاز و جدار سيلندر به هنگام سوخت گيري افزايش خواهد يافت، در نتيجه پس از کاهش دما، امکان افت فشار خواهيم داشت. در توزيع کننده هاي پيشرفته تر سعي بر اين است که اين افت فشار کاهش يابد، اما هنوز تحقيقات کاربردي در اين زمينه ادامه دارد.


    توزيع کننده ها داراي بخش هاي متفاوتي هستند که در اينجا برخي از آنها را شرح مي دهيم:


    جريان سنجي (flowmeter): مقدار گاز وارد شده به خودرو را محاسبه مي کند.
    تئوري عملکرد اين حس گرها شتاب کوريوليس است. حس گرهاي ديگري نيز وجود دارند که سرعت صوتي گاز در يک گلوگاه ونتورتي را اندازه مي گيرند و به اين وسيله ميزان جرم گاز را تعيين مي کنند . سنجش با استفاده از ميزان کيلوگرم گاز مصرفي، بسيار دقيق و مناسب تر خواهد بود و برخلاف تصورعمومي که قيمت گاز از قيمت سوخت مايع معادل بالاتر است، زيرا يک کيلوگرم گاز 50 درصد بيشتر از يک ليتر گازوييل انرژي دارد، گاز طبيعي به لحاظ صرفه اقتصادي بسيار مناسب است . محل نصب توزيع کننده مي بايد تاحد امکان نزديک به خودرو باشد تا از دقت اين وسيله کاسته نشود.

    حس گرهاي فشار
    روي شيلنگ هاي توزيع کننده نصب مي شوند تا فشار درون مخازن خودروها را اندازه بگيرند. معمولاً به دليل سرعت بالاي گاز در داخل لوله هاي توزيع کننده، حس گرها نمي توانند فشار دقيق مخازن خودروها را ثبت کنند.

    صفحه نمايش
    ميزان گاز انتقال يافته به مخزن خودرو را به اپراتور نشان مي دهد و بسته به نوع بورد الکترونيک، قيمت کل و قيمت هر واحد سوخت را نيز مي تواند نمايش دهد.
    ميزان گاز تزريقي مي تواند بر حسب جرم )پوند يا کيلوگرم , ( حجم , (scf) ظرفيت گرمايي و يا ميزان گالن گازوييل يا بنزين معادل محاسبه شود.

    اتصال هاي قطع کننده
    هنگام بروز خطر يا دورشدن ناگهاني خودرو در حالي که شيلنگ به خودرو متصل است، بي درنگ جدا مي شود و جريان قطع مي شود.

    شيلنگ
    شيلنگ هاي ايستگاه هاي CNG معمولاً از فولاد ضد زنگ و مواد مصنوعي به همراه پلاستيک فلوئوري ساخته مي شوند. جنس مواد شيلنگ هادي الکتريسيته ساکن است .


    نازل سوخت رساني
    نازل ها معمولاً از مواد مقاوم در برابر خوردگي ساخته مي شوند و به وسيله برنج و آهن ضدزنگ سخت کاري مي شوند. فيلتري براي جلوگيري از ورود ذرات خروجي نيز در نازل ها تعبيه مي شود.

صفحه 4 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •