صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 39 , از مجموع 39

موضوع: بزرگ ترين شعرا(معرفی بزرگترین شاعران ایران )

  1. #31
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954
    سپاس ها
    922
    سپاس شده 423 در 307 پست

    پیش فرض

    “….عارف برخلاف اغلبی از گذشتگان در قسمتی از اشعار خود ترجمان احساسات طبقه عامه وآزادیخواه ملت ایرانست. اگر فیالمثل بعضی از معروفترین قصاید منوچهری قصیده شمعیه یا از بهترین قصاید انوری را در یک مجمع ایرانی بخوانید اغلب تأثیرات ادبی و بدیعی درحاضرین خواهید دید ولی اگر از غزلیات عارف خوانده شود بعضی از آنها میتواند حاضرین را به هیجان آورد وباعماق قلوب واحساسات آنهافرورود. خود دلیل این مدعا خوانده شدن تصانیف وغزلیات اوست در سرتاسر ایران چون اینها تعبیرات ادبی احساسات ملتند، کسانی که در کنسرتهای عارف شرکت داشته از اشعار دلدوز او را در نغمه دلسوز ومؤثر او شنیده وهیجان ورقت وتأثر مستهمین را دیدهاندمیتوانند پایةتاثیر این شاعر شورانگیزودلیر ایرانرا بهتر بسنجند.“

    عارف تملق کسی رانگفت، زندگی سراسر باتنگرستی داشت، هرچند گاه ازخانهای بخانهای میکوچید،اغلب رفقای خودمیشد وازنابسامانیهای ایران دستخوش اندوه میشد0“ نقل ازقستی ازمقاله رضازاده شفق درمقدمه کلیات دیوان عارف0

    “000 عارف شادروان دردوره ظلمانی استبداد زیست مینموده وباهرطبقه ازجامعه تماس داشته وبخوبی ازریاکاری وسالوس وعوام فریبی وفجایع ومظالم واجحافات وتجاوزات استبدادیان دردوره استبداد واقف بوده ودرشئون اجتماعی هم جز خواب غفلت وخستگی وجمودت چیز دیگری ملاحظه ننموده واین وضعیت رابرای نسل معاصر وآینده قابل تحمل ندانسته، لذادر صدد برآمده که بوسیله کنسرتها وسرودهای هیجانانگیز (وگاهی تلخ) خود بنیان واساس موجودةزمامداران آن دوره زادرهم شکند وملت رااز خواب بیدار وازغفلت هشیار نموده، سازمان تازه ونوی بوجود آورد تاجامعه ایرانی بتواند ازچنگال مظالم استبدادآزادگرددو روی این نظریه با صراحت لهجه و بیان روشن و اشعار دلپسند سودمند وغزلیات شیوای با معنی با ذکر نظائر وامثال، منظور ومرام خود را در طی قطعات دلپذیر ونافذ وعمیق ابراز داشته وگاهی عنان اختیار از کف داده با گفتن اشعار مهییج وگاهی تندوزننده در انتقاد از رفتار ظالمانةزمامداران وبیان اصلاحات مملکت ومبارزه با عناصر فاسدةمستبده اشعار نفر سروده است . اینست که اشعار ملی دلنشین وبیانات نمکین او در تیپ مخالفین تأثیر تلخ وناگوار ودرطبقات دیگر نشاط تازه وهیجان بیاندازه بوجودآورده تأثیر بزرگی در پیشرفت کارآزادیخواهان نموده است.

    نتیجه و عکس العمل این ایمان پاک وحسننظر که از سرچشمه میهنخواهی تراوش کرده بود که براثر سعایت وبدخواهی عدهای از عناصر مستبده ومفسده جوآن شادروان منزوی وگوشهنشین شده، دچار تیرهبختی و دستتنگی و فشار سخت درامرارمعاش وگذرانیدن روزگار گردید000 از سیف آزاد فروردین 1337 نقل ازمقدمه کلیات دیوان عارف.

  2. #32
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954
    سپاس ها
    922
    سپاس شده 423 در 307 پست

    پیش فرض

    علی اکبر دهخدا
    زندگی نامه

    علی اکبر دهخدا در سال 1297 هجری قمری در تهران به دنیا آمد. پدر دهخدا، خانباباخان اهل قزوین بود و پیش از تولد وی به تهران آمده و در این شهر ساکن شده بود.

    علی اکبر ده ساله بود که پدرش وفات کرد و دهخدا با سرپرستی مادر به تحصیل خود ادامه داد.

    یکی از فضلای آن عصر به نام شیخ غلامحسین بروجردی تعلیم دهخدا را عهده دار بود.

    دهخدا غالباً می گفته که هر چه دارد، بر اثر تعلیم آن بزرگ مرد است.

    بعدها که مدرسه ---------- در تهران افتتاح شد، دهخدا در آنجا به تحصیل پرداخت. به علت همسایگی با مرحوم حاج شیخ هادی نجم آبادی، دهخدا با وجود کمی سن از محضر آن مرد استفاده می کرد و در همان زمان به فرا گرفتن زبان فرانسوی پرداخت و سپس به اروپا رفت و در آنجا زبان فرانسه و معلومات جدید را تکمیل کرد.

    بازگشت دهخدا به ایران همزمان با آغاز مشروطیت بود و در آن هنگام وی در انتشار روزنامه صوراسرافیل که از جراید معروف مشروطیت بود با میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل و میرزا قاسم تبریزی به همکاری پرداخت.

    پس از تعطیل مجلس در دوره محمدعلی شاه، دهخدا با جمعی از آزادی خواهان به اروپا رفت.

    در سویس سه شماره از روزنامه صوراسرافیل را منتشر کرد و سپس به استانبول رفت و در آنجا نیز در انتشار روزنامه "سروش" با آزادی خواهان همکاری کرد.

    پس از خلع محمدعلی شاه، دهخدا از طرف مردم تهران و کرمان به نمایندگی مجلس برگزیده شد و به درخواست آزادی خواهان به مجلس رفت.

    در دوران جنگ جهانی اول دهخدا در یکی از روستاهای چهارمحال بختیاری منزوی بود و پس از جنگ به تهران آمد و از کارهای ---------- کناره گرفت و به خدمات علمی و فرهنگی مشغول شد و سرانجام در هفتم اسفند ماه 1334 هجری شمسی در تهران وفات کرد و در قبرستان ابن بابویه به خاک سپرده شد.

  3. #33
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954
    سپاس ها
    922
    سپاس شده 423 در 307 پست

    پیش فرض

    آثار دهخدا

    1-امثال و حکم که در چهار جلد شامل امثال فارسی است و در کنار آنها اصلاحات و کنایات و موضوعات فراوانی را نیز نقل کرده است.

    2- ترجمه عظمت و انحطاط رومیان تألیف منتسکیو که تاکنون به چاپ نرسیده است.

    3- ترجمه روح القوانین اثر منتسکیو که چاپ نشده است.

    4- فرهنگ فرانسه به فارسی که شامل لغات علمی، تاریخی، ادبی، جغرافیایی و طبی است و مرحوم دهخدا معادلهای دقیق آنها را به دست داده است و این کتاب نیز تاکنون به طبع نرسیده است.

    5- شرح حال ابوریحان بیرونی که همزمان با سالگرد تولد بیرونی تالیف شده و به چاپ رسیده است.

    6- حاشیه بر دیوان ناصر خسرو که دهخدا در تصحیح اشعار و توضیح بعضی نکات مطالبی بر این دیوان افزوده است.

    7- تصحیحاتی در دیوان سید حسن غزنوی که چاپ شده است.

    8- تصحیحاتی بر دیوانهای حافظ، منوچهری، فرخی، مسعود سعد، سوزنی دارد.

    9- چرند و پرند که مجموعه مقالات انتقادی دهخداست و در صوراسرافیل چاپ شده است.

    10- دیوان اشعار که حاوی اشعار گوناگون دهخدا است.

    11- لغت نامه که مفصل ترین کتاب لغت در زبان فارسی است و علاوه بر آن اعلام نیز با شرح و تفصیل در این کتاب آمده است.

    دهخدا برای تالیف این کتاب نزدیک چهل سال وقت صرف کرده و نزدیک صد نفر با وی همکاری داشته اند.

  4. #34
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954
    سپاس ها
    922
    سپاس شده 423 در 307 پست

    پیش فرض

    خود درباره این کتاب نوشته است:

    "مرا هیچ چیز از نام و نان به تحمل این تعب طویل جز مظلومیت مشرق در مقابل ظالمین ستمکار مغربی وا نداشت. چه برای نان همه طرق به روی من باز بود، و با ابدیت زمان نام را نیز چون جاودانی نمی دیدم پای بند آن نبودم و می دیدم که مشرق باید به هر نحو شده است با اسلحه تمدن جدید مسلح گردد، نه اینکه این تمدن را خوب می شمردم، چه تمدنی که دنیا را هزاران سال اداره کرد، مادی نبود".


    سبک دهخدا

    دهخدا در ادبیات عهد انقلاب مشروطه مقامی ارجمند دارد، او باهوشترین و دقیق ترین طنزنویس این عهد است.

    او با نثر ویژه ای که در نوشتن مقالات انتقادی صوراسرافیل به کار برد نمونه ای از نثر طنز و انتقادی فارسی را ابداع کرد. دهخدا هر حادثه ای را دستاویز قرار می داد تا به استبداد بتازد.

    نکته مهم در طنزهای دهخدا عشق و علاقه و دلسوزی به حال مردم خرده پا است. دهخدا با نمایاندن جهات تاریک زندگانی، جهت روشن و امیدبخش آن را هرگز فراموش نمی کرد. او به بطالت و تنبلی و بی شعوری می تاخت. مقالات طنزآمیز او با امضای "دخو" انتشار یافت.


    اشعار دهخدا

    اشعار دهخدا را می توان به سه دسته تقسیم کرد:

    نخست اشعاری که به سبک متقدمان سروده، بعضی از این سروده ها دارای چنان استحکامی است که تشخیص آنها از گفته های پیشینیان دشوار است.

    دوم اشعاری که در آنها تجدد ادبی به کار رفته است. مسمط "یاد آر ز شمع مرده یار آر" از بهترین اشعار جدید فارسی به شمار می آید.

    سوم اشعار فکاهی او که به زبان عامیانه سروده شده است.

    دهخدا جزو معدود شاعران دوره مشروطیت است که جهان بینی و جهان نگری روشنی دارد. هرگز دچار احساسات نمی شود و شعار نمی دهد.

    دهخدا اشعارش را در قالبهای معهود مثنوی، غزل، مسمط، قطعه، دوبیتی و رباعی سروده است.

    مضامین اشعار او: وطن پرستی، دادخواهی، رسوا کردن ظالمان و حاکمان نالایق و مبارزه با ریاکاری و دورویی است.

    یکی از ویژگیهای شعر دهخدا طنز تلخ و گزنده اوست که با تحلیل قوی و سرشارش همراه می شود.

    نمونه ای از شعر دهخدا

    این شعر را دهخدا در سوگ جهانگیرخان صوراسرافیل سروده است:

    یاد آر ز شمع مرده یار آر
    ای مرغ سحر، چو این شب تار
    بگذاشت ز سر سیاهکاری
    وز نفحه روح بخش اسحار
    رفت از سر خفتگان خماری
    بگشود گره ز زلف زر تار
    محبوبه نیلگون عماری
    یزدان به کمال شد پدیدار
    و اهریمن زشتخو حصاری
    یاد آر ز شمع مرده یار آر
    ای مونس یوسف، اندر این بند
    تعبیر عیان چو شد تو را خواب
    دل پر ز شعف، لب از شکر خند
    محسود عدو به کام اصحاب
    رفتی بر یار و خویش و پیوند
    آزاد تر از نسیم و مهتاب
    زان کو همه شام با تو یک چند
    در آرزوی وصال احباب
    اختر به سحر شمرده یاد آر
    چون باغ شود دوباره خرم
    ای بلبل مستمند مسکین
    وز سنبل و سوری و سپرغم
    آفاق نگارخانه ی چین
    گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم
    تو داده ز کف قرار و تمکین
    زان نوگل پیش رس که در غم
    ناداده به نار شوق تسکین
    از سردی دی، فسرده یاد آر

  5. #35
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954
    سپاس ها
    922
    سپاس شده 423 در 307 پست

    پیش فرض

    میرزاده عشقی
    سید محمدرضا پسر حاج سید ابوالقاسم در شهر همدان تولد یافت از هفت سالگی در آموزشگاههای الفت و آلیانس در ادبیات فارسی و زبان فرانسه تحصیل و مدتی بعنوان مترجمی کار کرد. در 15 سالگی به اصفهان رفت، آنگاه به تهران آمد. در جریان جنگ جهانی اول به ترکیه رفت و چند سالی در استانبول ماندگار شد و مدتی بطور مستمع آزاد در رشته علوم اجتماعی و فلسفه در دارالفنون بابعالی استفاده کرد. چندی بعد از استانبول به همدان و از آنجا به تهران آمد.

    عشقی علاوه بر سرودن اشعار جالب با مضامین تازه مقاله نیز مینوشت و شخصاً روزنامه قرن بیستم را منتشر کرد اما بیش از 17 شماره از این جریده چاپ نشد.

    عشقی با نوشتن مقالات و نمایشنامهها و اشعار میهنی شهرتی فراوان یافت.

    اپرای رستاخیز شهریاران ایران- ایدهآل یا سه تابلوی عشقی (1- شب مهتاب 2- روز مرگ مریم 3- سرگذشت پدر مریم، و اشعار مختلف و مقالات متعدد برخی از آثار این شاعر نویسنده است.

    به وثوقالدوله که قرارداد 1919 را به نفع انگلستان و به زیان ایران بست تاخت و او را نکوهش بسیار کرد در نتیجه به امر وثوقالدوله به زندان افتاد.

    عشقی چون مخالف نوکران اجنبی و خائنان به ملت ایران یعنی رضا قلدر بود، بوسیله سه نفر آدمکش هدف گلوله قرار گرفت و چند ساعت بعد در بیمارستان نظمیه درگذشت.

    عشقی با مناعت طبع میزیست در حالیکه سخت گرفتار فقر و تنگدستی بود. و بخلاف عقیده وثوقالدوله که گفته بود: “ هر کس پول داد برای او باید کار کرد وجدان عقیده، مسلک موهوم است.“ عمل کرد و با کمال آزادگی و وارستگی زیست.

    چهار مقاله تحت عنوان الفبای فساد نوشت که در آن سیاه کاریهای وثوقالدوله و قوامالسلطنه و نظایر آنها را سخت مورد انتقاد قرار داد.

    عشقی برای از میان بردن رجال فاسد ---------- پیشنهاد میکرد که سالی یک بار پنج روز آن صرف ریختن خون خائنان به کشور شود در صورتیکه این کار اجرا شود سال دیگر امثال وثوقالدوله و قوامالسلطنه به جان و مال ملت تجاوز نمیکنند.

    عشقی شهید شد، غم میهن همیشه خورد نوشید گرچه جام شهــادت ولی نمـرد

    ماند همیشه زنده و جاوید در جهـــــان آنکس که نام نیک چو او از جهان ببرد


    عشقی شهید شد ز جـهان نا امید گشـت نامی ز خود نهاد بنیکی- سعیـد گشت

    هرگز نرفته و نرود نــامش از جهــــان هر عاشقی که در ره میهن شهید گشت

    هر چه من ز اظهار راز دلتحاشی میکنم بهر احساسات خودمشکلتراشیمیکنم

    ز اشک خود بر آتش دل آبپاشیمیکنم باز طبعم بیشتر، آتش فشـــانی میکند

    زانزلیتابلخوبمرااشک منگل کرده است غسل برنعش وطنخونابهدلکردهاست

    دل دگر پیرامن دلدار را، ول کـرده است بر زوال ملک دارا، نوحه خوانیمیکند

    دست و پای گلهبا دستشبانشانبستهاند خوانیاندرملکما،ازخون� � ?لقآراستهاند

    گــرگهای آنگلوساک بــر آن بنشستهاند هیئتیهمبرشان،خوان گسترانی میکند!

    رفتشاهورفتملکورفت� � ?اجورفتتخت باغبانزحمتمکشکزریشه کندندایندرخت

    میهمانان وثوقالدوله، خونخوارند سخت ایخـدا با خون ما این میهمانی میکند!

    ای وثوقالدوله! ایـران ملک بابایت نبود! اجرت المثــل متاع بچگیهـایت نبود

    مزدکــار دختــر هر روزه یکجایت نبود تا که بفروشی بهـر کو زرفشانیمیکند!

    ماشاءالله بود یک دزد این هزار اندر هزار یکشتربردهاستآیواین� � ?قطاراندر قطار

    اینچهسریبود؟رفتآنپا یداره این پایدار باز هم صد ماشاءالله زندگــانی میکند!

    یارباینمخلوق را از چوب بتراشیدهاند؟ برسراینخلق، خاک مردگان پاشیدهاند؟

    دررگاینقومجایحسوخ� � ?ن بشاشیدهاند کاینچنینباخصمجانشرا یگانیمیکند!

    به بحـــال خویشتن این مردم افسرده را مردهاند این مردم آگه کن دل آزرده را

    بهکهتقسیمشکننداینمل کصاحب مرده را تا بردش آنکس که بهترپاسبانیمیکند!

    ای عجب دندان ز استقلال ایران کندهاید! زندهای ملت! سویگوازچهبخرامیدهاید

    دست از تابوت بیــرون آورید ار زندهاید گفته شدکایننیممردهسختجان ی میکند

    اینکه بینی آید زگفتار (عشقی) بوی خون از دل خونینش این گفتـار میآیدبرون

    چشم بد بحـــــرای این سرچشمة خون زین سپس زیرشزمجرایزبانیمیکن د!

  6. #36
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954
    سپاس ها
    922
    سپاس شده 423 در 307 پست

    پیش فرض

    پروین اعتصامی
    مقدمه
    پروین اعتصامی، شاعره نامدار معاصر ایران از گویندگان قدر اول زبان فارسی است که با تواناترین گویندگان مرد ، برابری کرده و به گواهی اساتید و سخن شناسان معاصر گوی سبقت را از آنان ربوده است.
    در جامعه ما با همه اهتمام و نظام فکری اسلام به تعلیم و تربیت عموم و لازم شمردن پرورش فکری و تقویت استعدادهای زن و مرد، باز برای جنس زن به علت نظام مرد سالاری امکان تحصیل و پرورش تواناییهای ذوق کم بوده و روی همین اصل تعداد گویندگان و علماء زن ایران در برابر خیل عظیم مردان که در این راه گام نهاده اند؛ ناچیز می نماید و پروین در این حد خود منحصر به فرد است.

    رمز توفیق این ارزشمند زن فرهنگ و ادب فارسی، علاوه بر استعداد ذاتی؛ معجزه تربیت و توجه پدر نامور اوست که علیرغم محرومیت زن ایرانی از امکانات تحصیل و فقدان مدارس دخترانه، خود به تربیت او همت گماشت و دختر با استعداد و با سرمایه معنوی خود را به مقامی که در خورد او بود رسانید.

    پدر پروین میرزا یوسف اعتصامی (اعتصام الملک) پسر میرزا ایراهیم خان مستوفی ملقب به اعتصام الملک از اهالی آشتیان بود که در جوانی به سمت استیفای آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در همان شهر زیست.

    یوسف اعتصام الملک در 1291 هـ.ق در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبانهای ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله ای بود در شرح یکصد مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به زبان عربی نوشت که بزودی جزء کتابهای درسی مصریان قرار گرفت. چندی بعد کتاب (ثورة الهند یا المراة الصابره) او نیز مورد تحسین ادبای ساحل نیل قرار گرفت .
    کتاب (تربیت نسوان) او که ترجمه (تحریر المراة) قاسم امین مصری بود به سال 1318 هـ.ق انتشار یافت که در آن روزگار تعصب عام و بیخبری عموم از اهمیت پرورش بانوان در جامعه ایرانی رخ می نمود.

    اعتصام الملک از پیشقدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول نثر فارسی است. چه او با ترجمه شاهکارهای نویسندگان بزرگ جهان، در پرورش استعدادهای جوانان، نقش بسزا داشت. او علاوه بر ترجمه بیش از 17 جلد کتاب در بهار 1328 هـ.ق مجموعه ادبی نفیس و پرارزشی بنام (بهار) منتشر کرد که طی انتشار 24 شماره در دو نوبت توانست مطالب سودمند علمی- ادبی- اخلاقی- تاریخی- اقتصادی و فنون متنوع را به روشی نیکو و روشی مطلوب عرضه کند.






    زندگینامه
    رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران بسیار نامی معاصر در روز 25 اسفند سال 1285 شمسی در تبریز تولد یافت و از ابتدا زیر نظر پدر دانشمند و سخندان خود که با انتشار کتاب (تربیت نسوان) اعتقاد و آگاهی خود را به لزوم تربیت دختران نشان داده بود، به رشد پرداخت.

    در کودکی با پدر به تهران آمد. ادبیات فارسی و ادبیات عرب را نزد وی قرار گرفت و از محضر ارباب فضل و دانش که در خانه پدرش گرد می آمدند بهره ها یافت و همواره آنان را از قریحه سرشار و استعداد خارق العاده خویش دچار حیرت می ساخت. در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصاً با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی- ترکی و عربی) ترجمه می کرد طبع آزمائی می نمود و به پرورش ذوق می پرداخت.

    در تیر ماه سال 1303 شمسی برابر با ماه 1924 میلادی دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می شد با موفقیت به پایان برد و در جشن فراغت از تحصیل خطابه ای با عنوان" زن و تاریخ" ایراد کرد.

    او در این خطابه از ظلم مرد به شریک زندگی خویش که سهیم غم و شادی اوست سخن می گفت .خانم میس شولر، رئیس مدرسه امریکایی دختران خاطرات خود را از تحصیل و تدریس پروین در آن مدرسه چنین بیان می کند.

    "پروین، اگر چه در همان اوان تحصیل در مدرسه آمریکایی نیز معلومات فراوان داشت، اما تواضع ذاتیش به حدی بود که به فرا گرفتن مطلب و موضوع تازه ای که در دسترس خود می یافت شوق وافر اظهار می نمود."

    خانم سرور مهکامه محصص از دوستان نزدیک پروین که گویا بیش از دوازده سال با هم مراوده و مکاتبه داشتند او را پاک طینت، پاک عقیده، پاک دامن، خوشخو، خوشرفتار، در مقام دوستی متواضع و در طریق حقیقت و محبت پایدار توصیف می کند.

    پروین در تمام سفرهایی که با پدرش در داخل و خارج ایران می نمود شرکت می کرد و با سیر و سیاحت به گسترش دید و اطلاعات و کسب تجارب تازه می پرداخت.

    این شاعر آزاده، پیشنهاد ورود به دربار را با بلند نظری نپذیرفت و مدال وزارت معارف ایران را رد کرد.

    پروین در نوزده تیر ماه 1313 با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت.
    شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همگامی این دو طبع مخالف نمی توانست دیری بپاید و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت.

    با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود.

    بعد از آن واقعه تأثیرانگیز پروین مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و به کار سرودن اشعار ناب خود نیز ادامه می داد. تا اینکه دست اجل او را در 34 سالگی از جامعه ادبی گرفت در حالی که بعد از آن سالها می توانست عالی ترین پدیده های ذوقی و فکری انسانی را به ادبیات ی ارمغان نماید. بهرحال در شب 16 فروردین سال 1320 خورشیدی به بیماری حصبه در تهران زندگی را بدرود گفت و پیکر او را به قم بردند و در جوار قبر پدر دانشمندش در مقبره خانوادگی بخاک سپردند.

    در تهران و ولایات، ادبا و شعرا از زن و مرد اشعار و مقالاتی در جراید نشر و مجالس یادبودی برای او برپا کردند.

    در سال 1314 چاپ اول دیوان پروین اعتصامی، شاعره توانای ایران، به همت پدر ادیب و گرانمایه اش انتشار یافت و دنیای فارسی زبان از ظهور بلبل داستانسرای دیگری در گلزار پر طراوت و صفای ادب فارسی آگاهی یافت و از غنچه معطر ذوق و طبع او محفوظ شد.
    پروین برای سنگ مزار خود نیز قطعه اندوهباری سروده که هم اکنون بر لوح نماینده مرقدش حک شده است.

  7. #37
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954
    سپاس ها
    922
    سپاس شده 423 در 307 پست

    پیش فرض

    ویژگی سخن
    او در قصایدش پیرو سبک متقدمین بویژه ناصرخسرو است و اشعارش بیشتر شامل مضامین اخلاقی و عرفانی می باشد. پروین موضوعات حکمتی و اخلاقی را با چنان زبان ساده و شیوایی بیان می دارد که خواننده را از هر طبقه تحت تاثیر قرار می دهد. او در قدرت کلام و چیره دستی بر صنایع و آداب سخنوری همپایه ی گویندگان نامدار قرار داشته و در این میان به مناظره توجه خاص دارد و این شیوهء را که شیوهء شاعران شمال و غرب ایران بود احیاء می نماید. پروین تحت تاثیر سعدی و حافظ بوده و اشعارش ترکیبی است از دو سبک خراسانی و سبک عراقی .

    چاپ اول دیوان که آراسته به دیباچه پر مغز شاعر و استاد سخن شناس ملک الشعرای بهار و حاوی نتیجه بررسی و تحقیق او در تعیین ارزش ادبی و ویژگیهای سخن پروین بود شامل بیش از یکصد و پنجاه قصیده و مثنوی در زمان شاعر و با قطعه ای در مقدمه از خود او تنظیم شده بود. پروین با اعتقاد راسخ به تأثیر پدر بزرگوارش در پرورش طبعش، دیوان خود را به او تقدیم می کند .

    ***

    نمونه اثر
    این قطعه را برای سنگ مزار خود سروده است

    اینکه خاک سیهش بالین است
    اختر چرخ ادب چروین است
    گر چه جز تلخی ز ایام ندید
    هر چه خواهی سخنش شیرین است
    صاحب آنهمه گفتار امروز
    سائل فاتحه و یاسین است
    دوستان به که ز وی یاد کنند
    دل بی دوست دلی غمگین است
    خاک در دیده بسی جان فرساست
    سنگ بر سینه بسی سنگین است
    بیند این بستر و عبرت گیرد
    هر که را چشم حقیقت بین است
    هر که باشی و ز هر جا برسی
    آخرین منزل هستی این است
    آدمی هر چه توانگر باشد
    چون بدین نقطه رسید مسکین است
    اندر آنجا که قضا حمله کند
    چاره تسلیم و ادب تمکین است
    زادن و کشتن و پنهان کردن
    دهر را رسم و ره دیرین است
    خرم آنکس که در این محنت گاه
    خاطری را سبب تسکین است


    قریحه سرشار و استعداد خارق العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش معاشرت داشتند، به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست.
    پروین اعتصامی بی تردید بزرگترین شاعر زن ایرانی است که در طول تاریخ ادبیات ی ظهور نموده است. اشعار وی پیش از آنکه بصورت دیوان منتشر شود در مجلد دوم مجله بهار که به قلم پدرش مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می یافت چاپ می شد (1302 ـ 1300 خورشیدی) دیوان اشعار پروین اعتصامی که شامل 6500 بیت از قصیده و مثنوی و قطعه است تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است.
    مقدمه دیوان به قلم شادروان استاد محمد تقی ملک الشعرای بهار است که پیرامون سبک اشعار پروین و ویژگیهای اشعار او نوشته است.


    سخن آخر
    عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر زنی از میان سخنگویان اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته باشد. پنجاه سال و اندی است که از درگذشت این شاعره بنام می گذرد و همگان اشعار پروین را می خوانند و وی را ستایش می کنند و بسیاری از ابیات آن بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است.
    شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است. مضمونهای متنوع پروین مانندباغ پرگیاهی است که به راستی روح را نوازش می دهد. اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون ستاره ای تابناک بر دیوان پروین می درخشد چنانکه استاد بهار در مورد اشعار وی می فرمایند در پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال، همت، اقدام نیکبختی و فضیلت سوق می دهد.
    سرانجام آنکه او دیوان خوبی و پاکی است .

  8. #38
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954
    سپاس ها
    922
    سپاس شده 423 در 307 پست

    پیش فرض

    ویژگی سخن
    شهریار روح بسیار حساسی دارد. او سنگ صبور غمهای نوع انسان است.اشعار شهریار تجلی دردهای بشری است.
    او همچنین مقوله عشق را در اشعار خویش نابتر از هر شعری عرضه داشته است.
    در ایام جوانی و تحصیل گرفتار عشق نا فرجام ، پر شرری می گردد. عشق شهریار به حدیست که او در آستانه فارغ التحصیلی از دانشکده پزشکی ،درس و بحث را رها می کند و دل در گرو عشقی نا فرجام می گذارد :

    دلم شکستی و جانم هنوز چشم براهت
    شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت
    در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
    اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت
    اما این عشق زمینی بال پرواز او را بسوی عشق نامحدود آسمانی می گشاید.

    قفسم ساخته و بال و پرم سوخته اند
    مرغ را بین که هنوزش هوس پرواز است!
    سالها شمع دل افروخته و سوخته ام ------------- تا زپروانه کمی عاشقی آموخته ام

    عجبا که این عشق مسیر زندگی شهریار را تغییر دادو تاثیری تکان دهنده بر روح و جان شهریار نهاد و جهان روان او را از هم پاشید.

    آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند----------- درشگفتم من چرا ازهم نمی پاشد جهان

    این عشق نافرجام بحدی در روح و روان او ماندگار شد که حتی هنگام بازگشت معشوق، عاشق به وصل تن نداد .

    آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا ------------ بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا!؟

    شهریارهمانگونه که به سرزمین مادری و رسوم پدر خود عشق می ورزد اشعار بسیار نغزی در خصوص مقام مادر و پدر به زبانهای ترکی و فارسی سروده است:

    گویند من آن جنین که مادر ------- از خون جگر بدو غذا داد
    تا زنده ام آورد به دنیا ---------- جان کند و به مرگ خود رضا داد
    هم با دم گرم خود دم مرگ --------- صبرم به مصیبت و عزا داد
    من هرچه بکوشمش به احسان ------ هرگز نتوانمش سزا داد
    جز فضل خدا که خواهد اورا --------- با جنت جاودان جزا داد

    شهریار در شعر بسیار لطیف «خان ننه» آنچنان از غم فراق مادربزرگ عزیزش می نالد که گویی مادربزرگش نه بلکه مادرش را از دست داده است!

    عـلاقـه به آب و خـاک وطن را شهـریار در غـزل عید خون و قصاید مهـمان شهـریور، آذربایـجان، شـیون شهـریور و بالاخره مثـنوی تخـت جـمشـید به زبان شعـر بـیان کرده است.

    شهریار شاعر سه زبانه است. او به همه زبانها و ملتها احترامی کامل دارد. در اشعار او بر خلاف برخی از شعرای قومگرا نه تنها هیچ توهینی به ملل غیر نمی شود بلکه او در جای جای اشعارش می کوشد تا با هر نحو ممکن سبب انس زبانهای مختلف را فراهم کند. اشعار او به سه زبان ترکی آذربایجانی،فارسی و عربی است .

  9. #39
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954
    سپاس ها
    922
    سپاس شده 423 در 307 پست

    پیش فرض

    سبک شناسی آثار
    اصولاْ شرح حال و خاطرات زندگی شهریار در خلال اشعارش خوانده میشود و هر نوع تفسیر و تعبیری که در آن اشعار بشود، به افسانه زندگی او نزدیک است.

    عشقهای عارفانه شهریار را میتوان در خلال غزلهای انتظار؛ جمع وتفریق؛ وحشی شکار؛ یوسف گمگشته؛ مسافر همدان؛ حراج عشق؛ ساز صباء؛ ونای شبان و اشک مریم: دو مرغ بهشتی....... و خیلی آثار دیگر مشاهده کرد.

    محرومیت وناکامیهای شهریار در غزلهای گوهرفروش: ناکامیها؛ جرس کاروان: ناله روح؛ مثنوی شعر؛ حکمت؛ زفاف شاعر و سرنوشت عشق بیان شده است. خیلی از خاطرات تلخ و شیرین او در هذیان دل: حیدربابا: مومیای و افسانه شب به نظر میرسد.

    در سراسر اشعار وی روحی حساس و شاعرانه موج می زند, که بر بال تخیلی پوینده و آفریننده در پرواز است.و شعر او در هر زمینه که باشد از این خصیصه بهره مندست و به تجدد و نوآوری گرایشی محسوس دارد.شعرهایی که برای نیما و به یاد او سروده و دگرگونیهایی که در برخی از اشعار خود در قالب و طرز تعبیر و زبان شعر به خرج داده, حتی تفاوت صور خیال و برداشت ها در قال سنتی و بسیاری جلوه های دیگر حاکی از طبع آزماییها در این زمینه و تجربه های متعدد اوست
    .قسمت عمده ای از دیوان شهریار غزل است.سادگی و عمومی بودن زبان و تعبیر یکی از موجبات رواج و شهرت شعر شهریار است.

    شهریار با روح تاثیرپذیر و قریحه ی سرشار شاعرانه که دارد عواطف و تخیلات و اندیشه های خود را به زبان مردم به شعر بازگو کرده است. از این رو شعر او برای همگان مفهوم و مأنوس و نیز موثر ست.
    شهریار در زمینه های گوناگون به شیوه های متنوع شعر گفته است شعرهایی که در موضوعات وطنی و اجتماعی و تاریخی و مذهبی و وقایع عصری سروده, نیز کم نیست.
    تازگی مضمون, خیال, تعبیر, حتی در قالب شعر دیوان او را از بسیاری شاعران عصر متمایز کرده است.
    اغلب اشعار شهریار به مناسبت حال و مقال سروده شده و از این روست که شاعر همه جا در درآوردن لغات و تعبیرات روز و اصطلاحات معمول عامیانه امساک نمی کند و تنها وصف حال زمان است که شعر اورا از اشعار گویندگان قدیم مجزا میکند.


    ماه من در پرده چون خورشید غماز غروب
    گشت پنهان و مرا چون دشت رنگ از رخ پرید
    چون شفق دریای چشمم موج خون میزد که شد
    آفتاب جا و د ا نتابم ز چشمم ناپدید

    سرانجام خورشید حیات شهریارملک سخن و افتاب زندگی ملک الشعرای بی بدیل ایران پس از هشتاد وسه سال تابش پر فروغ در کوهستانهای آذربایجان غروب کرد.
    اما او هرگز نمرده است زیرا اکنون نام او زیبنده روز ملی شعر و ادب ایران و نیز صدها،میدان،خیابان،مرکز فرهنگی،بوستان و ... در کشورمان ونیز در ممالک حوزه های ترکستان(آسیای مرکزی) و قفقازیه و ترکیه می باشد.
    27 شهریور ماه سال 1367 شمسی سالروز وفات آن شاعرعاشق و عارف بزرگ است.
    در آنروز پیکرش بر دوش دهها هزار تن از دوستدارانش تا مقبره الشعرای تبریز حمل شد و در جوار افاضل ادب و هنر به خاک سپرده شد .


    روز ملی شعر و ادب
    بیست و هفتم شهریور ماه سالروز خاموشی شهریار شعر ایران با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی " روز ملی شعر و ادب " نامیده شده است.

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •