صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 22

موضوع: امپراطوری روم ؛ افسانه یا واقعیت

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    نقاشی
    تماشاگر امروزی طبعاً نقاشی را جالب‌ترین و در عین حال ابهام‌انگیزترین نوع هنر در زمان قدرت امپراطوری روم می‌یابد- جالب از آن رو كه معرف تنها مجموعه وسیع از هنر تصویرسازی باستانی است كه پس از نقاشی‌های دیواری اتروریا به وجود آمد و نیز بدان سبب كه چون به تازگی مكشوف شده است لطف چیزهای نایاب و نادیده را دارد و ابهام انگیز از آن جهت كه كه اطلاعات ما درباره‌اش به مراتب كمتر از آن است كه در مورد هنرهای معماری و پیكره‌سازی رومی به دست آورده‌ایم. دامنه آثار باقیمانده از هنر نقاشی رومی، به جز در پاره‌ای موارد استثنائی، سخت محدود است و تقریباً مجموعه آن مشتمل است بر نقاشی‌های دیواری كه از پمپئی و هركولانئوم و دیگر شهرهای مدفون در زیر آتشفشانی قله وزوو (سال 79 ب‌م)، و نیز از مركز شهر رم و نواحی اطرافش به دست آمده است. تاریخ به وجود آمدن این آثار مدتی نزدیك به دو قرن را فرا می‌گیرد، یعنی از انتهای قرن اول ق‌م تا اواخر قرن اول ب‌م و آنچه پیشتر یا پس از آن دوره به وقوع پیوسته به طور عمده بر ما مبهم مانده است.
    نخستین مرحله تحول در نقاشی دیواری، كه از روی پاره‌ای نمونه‌های متعلق به قرن دوم ق‌م بر ما مكشوف شده است ارتباط خود را با دنیای هلنی به خوبی آشكار می‌سازد؛ به خصوص كه آثار معرف آن مرحله تحولی نیز در ناحیه مدیترانه شرقی یافت شده است.

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    باستان


    امپراطوری روم جامعه‌ای جهان دوست و فارغ از تعصب ملی بود، كه در آن خصوصیات هر قوم و كشوری به آسانی جذب می‌شد و به هم می‌آمیخت و به پیروی از اراده و سلیقه پایتخت، یعنی شهر رم، انگاره‌ای همه رومی به وجود می‌آورد. به هر صورت اغلب شاهكارهای هنری روم امضایی ندارد و تا آنجایی كه می‌دانیم سازندگان آنها از كلیه نقاط مختلف قلمرو پهناور و پراكنده روم می‌آمده‌اند. در چنین احوال می‌بایست چیزی شبیه معجزه روی دهد تا هنر رومی نیز بتواند مانند آنچه در تمدن مصر دیدیم، صاحب شیوه‌ای مستقل و پایدار شود و یا چون هنر یونان با مسیری بارز و معین رو به تكامل رود.

    پیكر تراشی
    حتی اگر كل واردات هنری و كپیه‌سازی‌های رومیان از آثار اصیل یونانی را نادیده بینگاریم، باز شهرت رومیان به تقلیدكاری مبتنی خواهد ماند بر مقادیر هنگفتی از آثار كه مسلماً- یا دست كم محتملاً- اقتباسات یا نسخه بدل‌هایی از سرمشقهایی یونانی در دوره‌های مختلف بوده است. در آن زمان تقاضای رومیان برای انواع پیكره‌ها به حد افراط رسیده بود، زیرا از یك طرف شوق به عتیقه‌شناسی و از طرف دیگر ذوق به فراهم آوردن تزئیناتی نفیس و باشكوه در داخل خانه رواج یافته بود. بدین ترتیب در سایه حمایت و تشویق رومیان انواع بسیار از پیكره‌ها ساخته شد كه در واقع چیزی نبود جز انعكاسی ضعیف و بی‌رمق از آفریده‌های یونانی؛ یعنی آثاری كه مفهوم و ارزش اصلی خود را از دست داده و صرفاً به صورت كارهایی پرداخت شده درآمده بودند. گاهی همین روش شامل پیكره‌های مصری نیز می‌شد، كه به دنبال آن بازار پیكره‌سازی به شیوه "مصری دروغین" رونق می‌یافت. اما از جانب دیگر جای تردید نیست كه برخی از انواع پیكره‌سازی در روم باستانی خاصیتی كاملاً جدی و ارزنده داشت. این نوع پیكره‌سازی خاص رومیان شامل چهره‌سازی و نقش برجسته توصیفی می‌شد. چنانچه از نوشته‌های رومی برمی‌آید، از آغاز دوره جمهوری روم رسم شده بود كه برای تجلیل از مقام رهبران بزرگ سیاسی و نظامی پیكر آنان را در معرض تماشای عمومی قرار دهند. این رسم ظاهراً تا اخر دوره امپراطوری یعنی هزار سال بعد دوام یافت. به احتمال كلی می‌توان گفت رسم مزبور تقلیدی بوده است از عادت یونانیان به قرار دادن پیكره‌های نذری از پهلوانان پیروز و دیگر شخصیتهای مهم در محوطه مقابل معابدی چون دلفی و المپ.
    با این حال هنر دوران امپراطوری به تمثال سازی محدود نمی‌شد، امپراطوران همچنین شرح اقدامات بزرگ خویش را به یاری نقش برجسته‌های روایتی بر بدنه مذبح‌های پر عظمت و طاقهای نصرت و ستونها جاودانه می‌ساختند. برای نمونه می‌توانیم به نقش برجسته‌های مذبح صلح، پارتنون، طاق نصرت تیتوس و ستون تراژان اشاره كنیم. مذبح صلح، طاق نصرت تیتوس و ستون تراژان آثاری با اهمیت خاص‌اند كه هنر امپراطوری روم را در اوج نیرومندی و عظمتش به ما عرضه می‌دارند.

  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    نقاشی
    تماشاگر امروزی طبعاً نقاشی را جالب‌ترین و در عین حال ابهام‌انگیزترین نوع هنر در زمان قدرت امپراطوری روم می‌یابد- جالب از آن رو كه معرف تنها مجموعه وسیع از هنر تصویرسازی باستانی است كه پس از نقاشی‌های دیواری اتروریا به وجود آمد و نیز بدان سبب كه چون به تازگی مكشوف شده است لطف چیزهای نایاب و نادیده را دارد و ابهام انگیز از آن جهت كه كه اطلاعات ما درباره‌اش به مراتب كمتر از آن است كه در مورد هنرهای معماری و پیكره‌سازی رومی به دست آورده‌ایم. دامنه آثار باقیمانده از هنر نقاشی رومی، به جز در پاره‌ای موارد استثنائی، سخت محدود است و تقریباً مجموعه آن مشتمل است بر نقاشی‌های دیواری كه از پمپئی و هركولانئوم و دیگر شهرهای مدفون در زیر آتشفشانی قله وزوو (سال 79 ب‌م)، و نیز از مركز شهر رم و نواحی اطرافش به دست آمده است. تاریخ به وجود آمدن این آثار مدتی نزدیك به دو قرن را فرا می‌گیرد، یعنی از انتهای قرن اول ق‌م تا اواخر قرن اول ب‌م و آنچه پیشتر یا پس از آن دوره به وقوع پیوسته به طور عمده بر ما مبهم مانده است.
    نخستین مرحله تحول در نقاشی دیواری، كه از روی پاره‌ای نمونه‌های متعلق به قرن دوم ق‌م بر ما مكشوف شده است ارتباط خود را با دنیای هلنی به خوبی آشكار می‌سازد؛ به خصوص كه آثار معرف آن مرحله تحولی نیز در ناحیه مدیترانه شرقی یافت شده است.

  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    تئاتر روم باستان

    تئاتر رومی در شهر اورنج فرانسه
    تئاتر در روم باستان به نمایش هایی در روم اشاره می کند که در عهد عتیق ( بین قرون 7 و 8 قبل از میلاد تا سالهای 300-600 بعد از میلاد) اجرا می شده است.
    تئاتر روم باستان به مقدار زیادی از یونان تاثیر گرفته بود و مانند بسیاری از سبک های ادبی، نمایشنامه نویسان رومی، از آثار یونانی اقتباس می کردند یا آنها را ترجمه می نمودند. برای مثال نمایشنامه "فائدرا" اثر سنه کا، بر اساس نمایشنامه ای با همین نام از اوریپید بود یا به همین ترتیب، تعدادی زیادی از کمدی های پلوتوس، ترجمه های مستقیمی از مناندر بود.

    در مقایسه ای بین تئاتر روم و تئاتر یونان، به راحتی می توان گفت که نمایش در روم، کمتر تحت تاثیر "مذهب" قرار داشت. همچنین رومی ها بیشتر به زیبایی های ظاهری اهمیت می دادند. جنگ و نزاع یکی از رایج ترین اجراها بر روی صحنه بود، بر خلاف یونانیان که دیالوگ های کمتری داشتند یا گفتگوها بسیار تکرار می شد. بازیگران نوعی سمبل را در بازی هایشان گسترش دادند که مخاطب تنها با نگاه کردن به بازیگر، نوع شخصیت او را تشخیص دهد.
    برای مثال:
    - جامه ارغوانی به نشانه اینکه شخصیت نمایش، مردی جوان است.
    - جامه زرد به نشانه اینکه شخصیت یک زن است. (در دوره های ابتدایی تئاتر روم، مردان نقش زنان را بازی می کردند، بعدها که روم پیشرفت کرد، زنان برده نقش زن را به عهده گرفتند.)
    - آویز زرد، به نشانه که شخصیت نمایش، یکی از خدایان است.

    لباس نمایش در روم، از جامه های سنتی یونان برگرفته شده بود. بازیگران معمولاً جامه بلندی می پوشیدند که کیتن نام داشت. رنگ کیتن بیانگر این بود که شخصیت نمایشی، به کدام طبقه اجتماعی تعلق دارد. طول اجرای نمایش، 2 ساعت بود و اغلب نمایش ها کمدی بودند. در بیشتر کمدی ها نیز شخصیت ها به عمد عوض می شدند. مانند خدایانی که به انسان تغییر قیافه داده بودند.
    شخصیت های کلیدی:
    این شخصیت ها در کمدی رومی نقش بسیار مهمی داشتند. شخصیت اصلی، به شخصیتی گفته می شد که برای مخاطب آشنا بود و در بسیاری از نمایش ها حضور داشت. پلوتوس به مقدار عمده ای از چنین شخصیت هایی استفاده می کرد. حتی ممکن بود این نوع بازیگر را از روی دیالوگهایش شناخت.

    لباسهایشان برای هر نمایش فرق می کرد اما با هدف شناساندن شخصیت، طراحی می شد. البته با گذشت زمان، طراحی لباس ها بیشتر به واقعیت نزدیک شد. لباس معمول در نمایشها، تونیک و ردایی بر روی آن بود. در آغاز پوشیدن ماسک نیز معمول بود زیر یک بازیگر ممکن بود چندین نقش را بازی کند و ماسک برای وجه تمایز نقشها استفاده می شد. با گذشت زمان، ماسک نمایش های کمدی عجیب تر و مبالغه آمیز شد.
    شخصیت "جوان- adulescens " قهرمان داستان بود، پولدار، شکست خورده در عشق و نه خیلی شجاع. او برای سرنوشتش افسوس می خورد و نیاز به حمایت داشت. شخص دیگری نیاز بود که همواره در برابر او بازی کند و معمولاً پدرش یعنی کاراکتر مرد سالخورد "senex" بود. جوان از او می ترسید اما به او احترام نمی گذاشت. او کلاه گیس می گذاشت و لباسهایش معمولاً قرمز بود.
    شخصیت "مرد سالخورده" نقشهای متفاوتی داشت. به عنوان پدر یا خیلی سخت گیر بود یا خیلی مهربان. پسرش، برده اش و همسرش را عاشقانه دوست می دارد. او عاشق دختری همسن پسرش می شود اما هیچوقت با او ازدواج نمیکند زیرا با خشم زنش مواجه می شود. گاهی او دوست یا فامیلی است که به مرد جوان داستان کمک می کند. او مرد خسیسی است که زیرجامه بلند با آستین دو لایه می پوشد و گاهی سلاحی به دست دارد.
    "سرباز لاف زن"، شخصیتی است که امروزه آشناتر است. او خودپسند است و خودش را شجاع و زیبا می داند ولی در واقع احمق و ساده لوح است. او ممکن است عاشق همان دختری شود که "مرد جوان" عاشقش شده. او نیز تونیک با آستین دولایه می پوشد و موهایش مجعد است.
    شخصیت "مزاحم"، فقط برای خودش زندگی می کند. او برای غذا گدایی می کند و دروغ می گوید. شخصیت "برده"، بیشترین تک گویی ها را در نمایش دارد. برده باهوش، بسیار پرحرف است. وظیفه شناس تر از شخصیت جوان به پدرش است. او کسی است که در انتها به حقایق پی می برد.
    شخصیت "دوشیزه یا پرستار" که سن مشخصی ندارد. او نقش مهمی ندارد و خدمتکار بانویش است و ممکن است به عنوان پیام رسان از او استفاده شود.
    شخصیت "مادر یا همسر" که فرزندانش را بسیار دوست می دارد ولی با شوهرش تندخویی می کند. او همسر فداکاری نیست.
    شخصیت "دوشیزه جوان"، که معشوقه مرد جوان است و البته نقش کوتاهی در نمایش دارد.

  5. #15
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    عقاید باستانى روم ادیان و مذاهب روم باستان

    جغرافیاى تاریخى انسانى روم قدیم
    تاریخ مدون روم (ایتالیاى فعلى ) به قرن هشتم قبل از میلاد مى رسد.
    در دوره هاى ما قبل تاریخ، دو قوم كه داراى اصل مختلف بودند، روم را اشغال كردند. یكى از این دو، مردم مدیترانه اند كه پایدارتر بودند و با اهالى كرت و پلاسژهاى یونان خویشى داشتند. دسته دوم را هند و اروپائیان چادر نشین تشكیل مى دادند كه مانند اشغالگران نواحى هند، یونان و ایران از شمال آمده بوند. هجوم آریائى ها مخصوصا سلت ها به آن سرزمین در اثناء هزاره دوم ق .م . بوده ، این اقوام و قبایل لاتین نام داشته و سرزمین آنها را لاتیوم گفته اند. در قرن هشتم قبل از میلاد، قوم سابین به نواحى شرقى شبه جزیره فرود آمدند. بنابراین در قرن هشتم قبل از میلاد لاتین ها در میان اتروسكانها در شمال و یونانیها در جنوب قرار گرفتند. در اواخر قرن سوم ق .م كارتاژها كه در برابر نفوذ و سلطه روم مقاومت مى كردند، درهم شكسته شدند و روم بر تمام حوزه دریاى مدیترانه استیلا یافت. كار روم به جائى رسید كه مدتى دراز بر جهان تفوق و استیلا یافت. در طول این تاریخ طولانى ، همان طور كه ذخائر ثروت و اندخته هاى اموال دیگر ملل دائما به شهر روم فرو مى ریخت ، مبادى و عقاید و آداب آنها نیز به آن كشور حمل مى شد و در عقاید و ادیان اصلى رومى‌ها نفوذ مى یافت. شهر رم در ابتدا یكى از قصبات و بلاد كوچك قوم لاتین بود. در قرن ششم ق .م . با مهاجرت قبائل به رم، این شهر در تاریخ پدیدار شد.

    عقاید باستانى روم
    آئین رومى ریشه در ادیان بدوى دارد و محصولى است از عقاید صادراتى هند و اروپا و یونان و عقاید شرقى، كه دچار دگرگونى بعدى شد: مذهب رومیان قدیم داراى هیچ تاریخ اساطیرى براى افراد خدایان نبوده و براى آنها هیچگونه نسب نامه یا عروسى و زواجى و یا زاد و ولدى و هیچگونه افسانه پهلوانى پرستش پهلوانان و یا افسانه خلقت و مرگ و زندگانى اخروى نساخته اند. خلاصه آنچه كه هومر و هسیود با ان طول و تفصیل براى خدایان یونان ایجاد كرده اند، رومى ها فاقد آن مى باشند... دین باستانى روم، نمودى از توتم پرستى و جان پرستى بدوى بوده است؛ توتم پرستى به صورت اعتقاد به گیاهان مقدس و حیوانان مقدس. بعضى از خانواده ها نام توتم داشتند؛ مانند پورسى اى كه از كلمه پوركوس مشتق است و خوك معنى مى‌دهد... روى علامت بخشهاى نظامى روم قدیم گرگ و گراز و عقاب منقوش بود. كلمه لاتین ساسركه معنى مقدس و پلید هر دو را در بر دارد، با كلمه تابو مطابقت مى كند. ایام شومى وجود داشت كه در آن روزها نباید گفتار مخصوص و اسرار دینى را بیان كرد... در روزهاى سعید، به زبان آوردن نام بعضى از خدایان ممنوع بود. جان پرستى رومى در اطراف انسان، ارواح بسیارى را جاى داد ولى آثارى از آنها باقى نگذارد. به یاد بود این ارواح مراسمى بكار مى بردند و آنان را خشنود مى ساختند. این نیروهاى بدون شخصیت را یك كلمه خنثى یعنى نومن كه جمع آن نومینا است ، مشخص مى ساخت . این ارواح به ماناى بدویان شباهت داشت. ولى مجموعه اى از وحدت مادى منتشر در جهان را آشكار نمى ساخت. این ارواح در اشیاء مادى برقرار بودند و امور معین را مراقبت مى كردند. مثلا یك روح بر زمین بایر حكومت داشت، دیگرى بر كود دادن مزرعه و دیگرى بر شخم زنى، وجین كارى و غیره ریاست داشت . وارون این ارواح را داراى قدرت الهى مى داند و انان را خدایان كامل دى سرتى كه لاتین آن دى كرتى است، مى شناسد. هر انسانى ، همزادى یعنى ژینوس(گینوس ) همراه داشت . كرگ لینگر مى نویسد: ژینوس دیوى است كه تولید مى كند، چون كاى مصریان نیروى فراوانى تولید مى كند و مى بخشد، در **** زفاف ساكن است ، با انسان متولد مى‌شود و با او مى میرد. به انسان فهم مى دهد و خصلت و اخلاق او را مى‌سازد. هر زنى در خود یك نیروى باور كننده موسوم به ژونو داشت ... جان پرستى با جادو همراه بود. رومى با تصویر و با حركات و كلمات تفكر مى نمود و جقیقتى را كه مایل بود، ایجاد مى كرد. براى تاءمین دفاع از شهرها، حلقه جادوئى دور آنها قرار مى‌داد.


  6. #16
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    عجبیب ترین و زیباترین معماری جهان در روم !!
    یکی از بهترین و سالم ترین یادمانهای رومی، خود شهر رم است و یکی از پرآوزه تری و پر نفوذترین بناها در تاریخ معماری، معبد پانتئون است؛ این معبد در حدود ۱۲۵ میلادی ساخته شد و تأثیر فضای درونیش بسیار پر مخافت است.
    یکی از بهترین و سالم ترین یادمانهای رومی، خود شهر رم است و یکی از پرآوزه ترین و پر نفوذترین بناها در تاریخ معماری، معبد پانتئون است؛ این معبد در حدود ۱۲۵ میلادی ساخته شد و تأثیر فضای درونیش بسیار پر مخافت است. مخصوصاً به این علت که از نمای بیرونش چنین مخافتی احساس نمیشود. پانتئون معبدی گرد و گنبد دار است، در جلویش رواقی مستطیلی دارد که به نظر میرسد آنچنان که باید و شاید با ساخت گردوار اولیه آن تناسبی ندارد و احتمالاً بعدها برآن افزوده شده است. تأثیر اولیه حاصل از مشاهده این بنا احتمالاً با تأثیر امروزیش متفاوت بوده است، زیرا پانتئون در آغاز یک بنای مستقل نبود بلکه به یک باسیلیکای قدیمیتر متصل بود و امتداد آن یالهای جانبی پانتئون را میپوشانده است.
    گذشته از این، در جلوی رواق معبد یک حیاط ستون بندی شده قرار داشت که بخشی از رواق نیز جزو آن بود و در آغاز تنها بخش قابل رؤیت ساختمان از روبرو بود. این حیاط که در دوره هادریانوس ساخته شد، احتمالاً از طرحهای همین امپراتور تنوع طلب بوده است. بنای پانتئون از گونه ای سادگی پرهیبت در مقیاس بزرگ برخوردار است. برفراز اندرون مدورش گنبدی نیمکره وار به قطر ۴۳ متر زده اند که فاصله نوک گنبد از کف پانتئون نیز ۴۳ متر است.
    بدین ترتیب، طرح پانتئون بر تقاطع دو دایره – یکی عمودی، دیگری افقی – قابل تصور به صورت مقاطعی از یک کره «فضا» که در درون بنا محاط شده اند استوار گشته است. گنبد پانتئون، پوسته ای بتونی دارد که تدریجاً در سمت قاعده بر ضخامتش افزوده میشود تا در جای لازم بر قدرت آن بیفزاید. در مرکز گنبد، سوراخی گرد (به نام «چشمه نور» یا «نورگیر») به قطر ۹ متر تعبیه شده که شیشه ای ندارد، رو به آسمان باز شده و تنها منبع نور برای تأمین روشنایی اندرون بنا است. دیوارهای نگه دارنده گنبد بسیار ضخیمند و در سطحشان فرونشستگیهای مستطیل و نیمدایره یک در میان ایجاد شده است، که بر بالای هر کدام طاقی هلالی زده شده تا فشار حاصل از گنبد را به جرزهای عظیم سنگی منتقل کنند. گنبد پانتئون از درون قاب بندی شده تا آنکه هم جلوه هندسی زیبایی از مربعهای کوچک در درون دایره ای عظیم را پیدا کند هم از فشار و سنگینی کل گنبد بکاهد بی آنکه صدمه ای به قدرتش زده باشد. کف پانتئون، مختصر تحدبی دارد و زهکشهایش به صورت خطوطی کم عمق در مرکز (مستقیماً در زیر نورگیر) ایجاد شده اند تا هر آبی را که از آن بالا میریزد به سوی خود سرازیر گرداند.

  7. #17
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    تابلوی اندرون پانتئون اثر جووانی پانینی بهتر از هر عکسی، وحدت شکل و مقیاس طرح، سادگی نسبتها، عظمت پرهیبت آن را نشان میدهد. در این تابلو تقریباً تجربه هر تازه وارد به این فضای عظیم مدور به نمایش گذاشته شده است و آن نه احساس سنگینی دیوارهای گرداگرد بنا بلکه حضور ملموس خود فضاست؛ زیرا معماری نمایانده شده در این تابلو، قبل از هر چیز یک معماری مختص فضاسازی است.
    در معماریهایی که بیشتر مطالعه کردیم، شکل فضای محصور شده، تقریباً به طرزی تصادفی از طرز قرار گرفتن دیوارها و احجام، تبعیت میکرده است و این عناصر نیز به اندازه ای که در شکل فضای مزبور گسستگی ایجاد میکنند باعث شکل دادنش نمیشوند. دیوارها و احجام در معماری مصر و بین النهرین به قدری اهمیت دارند که آنچه دیده میشود همینها هستند، فضا فقط به شکل «منفی» وجود دارد یعنی تصادفاً بین احجام ظاهر میشود. این گونه معماری را معماری احجام مینامند.
    معماری یونانی نیز مخصوصاً به احجام، نسبتهای میان احجام و شکل دادن به عناصر حجمیتوجه داشت، با صفت معماری استخوان بندی یا ساختاری متمایز شده است. نخستین بار رومیان هستند که معماری را به شکل واحدهایی از فضا در تصور میآورند که با استفاده از دیوار بستهایی قابل شکل دادن هستند.
    درون پانتئون، مطابق این علاقه معماران رومی، یک کل واحد، همشکل و متکی به خود است که احجام یا دیوارهای نگه دارنده هیچ گسستی در آن پدید نمیآورند، کلی است که بازدید کننده را در خود جا میدهد بی آنکه او را محبوس کند، جهان کوچکی است که از طریق نورگیرش به سوی ابرهای گریزپا، آسمان آبی، خورشید، طبیعت کیهانی و خدایان راه مییابد. گریختن از سر و صدا و گرمای سوزان یک روز تابستانی رم و پناه آوردن به محیط خنک و عظمت آرام پانتئون، تجربه ای است که تقریباً در وصف نمیگنجد و هر کسی باید خود شخصاً آن را بیازماید. از همه چیز که بگذریم، این کار یک تجربه معماری نیز هست.
    نباید از یاد برد که نیروی ابتکار رومیان در ساختن فضاهای بزرگ درونی به شناخت و اطلاعات مهندسی ایشان از خواص احجام و ایستایی احجام خنثی بستگی داشت. قوس، طاق و گنبد، واحدهایی ساختمانی بودند که رومیان با مهارتی بی مانند در جهان باستان و کم نظیر در جهان معاصر، ابداع و تکمیل کردند.
    اساساً، مسأله به شکلی که رومیان میدیدند، چنین بود: چگونه باید فضایی پهناور را محصور کرد و بر فرازش سقف زد و چگونه نور کافی به این فضای بزرگ رساند و در عین حال آن را باز و بدون تیرها یا ستونهای نگه دارنده لازم برای یک سقف تخت نگه داشت.
    ساده ترین طاق مورد استفاده رومیان طاق گهواره ای بود – در واقع، قوس عمیقی بود که سقفی نیمه استوانه ای بر بالای یک فضای دراز مستطیل شکل تشکیل میداد و لبه های سقف نیمه استوانه ای مستقیماً بر دیوارهای جانبی قرار میگرفتند، این دیوارها برای آنکه در زیر وزن سقف ایستادگی کنند یا باید بسیار ضخیم باشند یا با زدن دیوارهای پشت بند ایستادگی کنند یا باید بسیار ضخیم باشند یا با زدن دیوارهای پشتبند تقویت شوند.
    این طاق را میتوان از بتون و با استفاده از یک قالب بندی موقت چوبی (که محور نامیده میشود) ساخت که با گنبد نهایی همشکل و هم اندازه است و بتون سیال را تا سفت شدنش در خود نگه میدارد. طاق بندی تالار مرکزی حمامهای کارآکالا و باسیلیکای کنسانتین بدین گونه ساخته شد که چندین طاقه گهواره ای را در فواصل ثابتی عمود و متداخل بر طاق گهواره ای را در فواصل ثابتی عمود و متداخل بر طاق گهواره ای اصلی ساختند و بدین ترتیب به آن چیزی دست یافتند که طاق مرکب نامیده میشود. اگر ارتفاع طاقهای گهواره ای متداخل و اصلی یکی باشد، نتیجه را طاق متقاطع مینامند و خط برخورد دو طاق نیز خط تقاطع نامیده میشود.
    طاق مرکب یا متقاطع علاوه بر آنکه ظاهراً از طاق گهواره ای، پیشرانه – یعنی نیروهایی که طاق در جهت پایین و به سمت خارج وارد میکند، مانند نیروهای قوس – در امتداد طول کل دیوار وارد میشود و به جرز نگه دارنده مشابهی نیاز دارد؛ این پیشرانه در طاق متقاطع در نقاطی وارد میشود که خطوط تقاطع به یکدیگر میرسند و فقط در همین نقاط است که جرزهای نگه دارنده باید کار گذاشته شوند.
    بدین ترتیب فضای درونی را میتوان از وجود دیوارهای نگهدارنده خلاص کرد و با کار گذاشتن ردیف پنجره های زیرگنبدی در فضای آزادی که نیاز به دیوار پشتبند ندارد (یعنی در نقاط پایانی طاقهای مرکب) به نور بیشتری امکان ورود داده میشود. دیوارهای پشتبند را میتوان با زدن دیوارهای سنگین عمود بر دیوار اصلی و دارای قوسهای طاق نما تأمین کرد؛ بدین ترتیب راهروهای جانبی در امتداد طول صحن یا تالار بزرگ نیز ساخته میشوند گذشته از این دیوارهای کوتاهی نیز در روی سقف راهروهای جانبی صحن میزدند تا بخشی از پیشرانه طاقها را به طاقهای بیرونی هدایت کنند. آنچه گفته شد از مبانی کار سازندگان حمامهای غول آسای کارآکالا بود که در حدود سال ۲۱۵ میلادی چنین بناهایی را برپا داشتند.
    محصور کردن فضاهای بزرگ با طاق زنی، شیوه ای رایج در آن زمان بود. با آنکه چیزی از پوشش این بناها برجا نمانده، از مشاهده آنها میتوان به وجود طاقهایی پی برد که از خط الرأس دیوارهای ضخیم تا ارتفاع بیست و هفت متر بالا رفته بودند، در زیر این طاقها که با تنوعی بی پایان بسط مییافتند، فضاهایی برای استراحت و شادی روحی و جسمیهزاران رومیفارغ البال – تماماً به خرج دولت – طراحی شده بود.
    فقط ساختمانهای مرکزی این مجتمع عظیم که امپراتوران روم امیدوار بودند جمعیتی سرکش و تهیدست را در آن به خوشگذرانی مشغول کنند، مساحتی معادل ۱۰۸×۲۱۶ متر مربع را به خود اختصاص داده بود؛ و خود حمامها که مرکز توجه و مرکز معماری این طرح بودند، گنجایش ۱۶۰۰ نفر را داشتند.
    کاربرد بخشهای گوناگون این مجتمع عظیم همچنان مورد بحث و اختلاف است. نقشه ی بنا طرحی قرینه وار بر امتداد محور مرکزی حوضهای پر از آب با دماهای متفاوت داشت: فریجیداریوم یا حوض آب سرد، تپیداریوم یا تالار مرکزی مخصوص حوضهای کوچک آب گرم، کالیداریوم یا حوض گرد مخصوص آب داغ در یک تالار گنبددار، ساختمانهای مرکزی شامل حمامهای بخار، اتاقهای رخت کن، اتاقهای استراحت، تالارهای سخنرانی و اتاقهای ورزش نیز میشدند.
    دور تا دور این مجتمع عظیم محوری را با منظره باغهای زیبا به محیطی دلپذیر تبدیل کرده بودند که گرداگرد آنها نیز ردیف دیگری از چند ساختمان شامل چندین مغازه، رستوران، کتابخانه، سالنهای ورزش و (شاید یک) میدان ورزش ساخته شده بود. طول کل این مجتمع تقریباً ۴۰۰ متر میشد. زیر مجتمع مزبور دنیایی زیر زمینی شامل راهروها (با عرض کافی برای عبور و مرور گاریها و گردونه ها)، انبارها و اتاقهای گرم لبریز از بردگان و تون تابها میشد: تالارها و آب مورد نیاز حمامها را با استفاده از شبکه ای گرم میکردند که در آن هوای گرم از درون لوله ها و آجرهای مجوف زیر کف، داخل دیوار و گاهی داخل طاقهای بنا عبور داده میشد. آب به مقدار کافی از طریق یک آبگذر اختصاصی تأمین میشد.
    به راستی برای تأمین آسایش انسان چه نبوغ و مهارتی به کار گرفته شده بود! هرکس با پرداختن ورودیه ای ناچیز میتوانست یک روز تمام در حمامهای واقع در قلب محیطی زیبا و پرشکوه استراحت کند. به بیان درست تر، این حمامها به قدری زیبا، آراسته و مجلل بودند که اخلاقیون زمانه از هزینه ای که صرف آرایش ظاهری آنها شده بود گله میکردند. سنکا فیلسوف و نمایشنامه نویس رومیضمن مقایسه روزگار فاسد خودش با روزگار خاندان دانش دوست قهرمان پرور سکیپیو که در محیطی بس ساده و محقر استحمام میکردند، چنین گله میکند:
    «ولی امروزه، چه کسی جرأت دارد مانند آنها استحمام کند؟
    اگر دیوارهای خانه مان با آیینه های درخشان و گرانقیمت آراسته نشوند؛ اگر مرمرهای اسکندرانی ما در کنار موزاییکهای ساخته شده با سنگ نومیدیا کار گذاشته نشوند، اگر حاشیه های آنها از چهار طرف با الگوهای پیچاپیچ نماسازی نشوند و جلوه ای رنگارنگ همچون تابلوهای نقاشی پیدا نکنند، اگر سقفهای هلالی ما غرق در شیشه نشوند، اگر استخرهای شنای ما با مرمرهای تاسوسی که سابقاً دیدنش در هر معبدی مایه حیرت آدمیمیشد ساخته نشوند، خود را خسیس و تهیدست میپنداریم... اینهمه تندیس و اینهمه ستون که به هیچ کاری نمیآیند، ولی فقط برای تزیین و صرفاً برای خرج کردن پول ساخته شده اند؛ و دریایی از آب، هر روز غرش کنان از سطحی دیگر فرو میریزد! ما چنان تجمل پرست شده ایم که در آینده روی چیزی جز سنگها قیمتی گام برنخواهیم داشت.»
    البته حمامهای کارآکالا علاوه بر آنچه گفته شد مراکزی اجتماعی بودند که هر کسی میتوانست تمام روز را «بی آنکه کاری کرده باشد» شادمانه در آن بگذارند. حمامها مراکز فرهنگی نیز بودند، چندین کتابخانه و دنیایی از پیکره های اصل یونانی، در حمامهای عمومیو تعدادی از مهمترین کپیه های مزبور از حمامهای کاراکالا به دست آمدند.

  8. #18
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    اسرار پزشكى روم باستان


    جراحی‌های شگفت انگیز در روم باستان

    تصاویری از یک عمل جراحی باستانی که توسط باستان شناسان ایتالیایی کشف شده، جزئیات امکانات و قابلیت های پزشکی در عصر رومی‌ها را نشان می‌دهد. برخلاف تصور معمول، ابزارهای پزشکی این عصر در نهایت ظرافت و دقت ساخته می‌شده‌اند و نمونه‌های یافت شده نشان می‌دهند که عمل‌های جراحی و بیماری‌هایی که پزشکان درمان می‌کردند طی این 1800 سال چندان تغییر نکرده است.
    بخیه کردن زخم ها جزء عمده ترین اعمال درمانی پزشکان و رایج‌ترین توصیه پزشکان به بیماران رعایت یک رژیم غذایی مناسب بوده‌اند. در صورت نیاز و موارد اورژانسی پزشکان برای ویزیت بیماران به خانه بیماران می‌رفتند. محققان 17 سال است که در حال کار روی «خانه جراح» هستند، این محل طی حفاری‌ها کشف شده و دیوارنگاره کشف شده در آن پر جزئیات‌ترین تصویر مربوط به عملیات پزشکی در زمان روم باستان را نشان می‌دهد. یافته‌های به دست آمده در این محل به تازگی و برای بار نخست برای مشاهده در معرض دید عموم قرار گرفته‌اند.
    دکتر رالف جکسون مدیر مجموعه رومی- انگلیسی «بریتیش میوزیوم» و متخصص طب باستان می‌گوید؛ «این مهمترین یافته‌یی است که در این زمینه تاکنون در جهان کشف شده است.»
    در میان سایر موارد یافت شده طی این حفاری‌ها، چاقوهای ظریف جراحی و ظروف خاص تهیه و نگهداری دارو به چشم می‌خورد. دکتر جکسون می‌گوید؛ «این ابزارها کل پروسه درمانی از معاینه تا درمان بیماری‌ها را روشن می‌کند در حالی که یافته‌های پیشین همگی ناقص بوده‌اند.
    «ما توانستیم دریابیم که چگونه با استفاده از افیون و سایر مواد خلسه آور بیمار بیهوش می‌شد تا روی او جراحی صورت بگیرد.» یکی از غیرمنتظره‌ترین اکتشافات ظرف سرامیکی به شکل پای انسان است که می‌تواند کاملاً یادآور فرآیند درمانی در فیزیوتراپی‌های امروزی باشد. پس از قرارگیری پای انسان داخل این ظرف با استفاده از روغن یا آب داغ که وارد ظرف می‌شد پای بیمار درمان می‌شد. دررفتگی مفاصل نیز جزء عمده ترین مشکلات بیماران در آن زمان بوده که به وسیله گرما یا سرما درمان می‌شد.
    کشفیات اخیر نشان می‌دهد که پزشکان احتمالاً ابتدا سعی می‌کردند با استفاده از رژیم غذایی مناسب بیماری را درمان کنند، در مرحله بعد دارو تجویز می‌کردند و در صورت موثر واقع نشدن اقدام به جراحی می‌کردند. این جراحی شامل کشیدن دندان (که ابزارهای آن نیز در سایت حفاری یافت شده) تا جراحی جمجمه و مغز می‌شده است؛ «ما توانستیم ابزارهای بسیار ظریفی را بیابیم که جراح ابتدا با آنها سوراخ ظریفی در جمجمه ایجاد می‌کرده و سپس با کمک آن ابزار جمجمه را می‌شکافته تا قطعات ریز ناشی از شکستن جمجمه را خارج کند. بسیار جالب است که پزشکان در آن زمان می‌دانستند در صورت شکستگی جمجمه باید قطعات ریز استخوان را خارج کنند تا به مغز آسیبی وارد نکند.» از سوی دیگر جعبه ابزارها و وسایل پزشکی کشف شده نشان می‌دهد پزشک در هر زمانی آمادگی آن را داشته که به سرعت خود را به بخشی دیگر از شهر برساند و بیمار دیگری را تحت درمان قرار دهد. در خانه این جراح یک اتاق معاینه و جراحی وجود دارد که شباهت زیادی به نمونه‌های امروزی دارد. اتاق معاینه میزی بزرگ و صندلی نرم مخصوص پزشک دارد و در اتاق جراحی نیز تختی دیده می‌شود که بیمار روی آن دراز می کشیده است. این خانه در قرن دوم قبل از میلاد ساخته شده و در سال 200 قبل از میلاد در آتش سوخته. این خانه یکی از سایت‌های تاریخی است که در سال 1989 هنگام از ریشه درآوردن یک درخت در «پیازا فراری» ایتالیا یافت شد. این حفاری ها توسط دولت ایتالیا انجام شده و تاکنون هزینه یی معادل 750 هزار یورو داشته است.

  9. #19
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    موسیقی در روم باستان


    بعد از یونان امپراتوری بزرگ روم آغاز گردید که پنج قرن به طول انجامید. حیات فرهنگی رومی‌ها در ابتدا تحت تاثیر و نفوذ یونانیان بود و در همه زمینه‌ها از آنان بهره می‌گرفت، به خصوص موسیقی که از اهمیت فراوانی برخوردار بود. آنها تعلیمات موسیقی را از یونانیات فرا گرفتند. (حتی تعلیم موسیق به عهده یونانیان بود ) به این طریق موسیقی و سازهای موسیقی یونان در روم رواج پیدا کرد و به دنبال آن موسیقیدانان رومی ‌(حرفه‌ای) به وجود آمدند. از کارهای مهمی‌که توسط آنها صورت می‌گرفت اجرای مراسم مذهبی و جشنهای درباری بود. البته موسیقی بیشتر در میهمانی‌ها و جشن‌ها به کار می‌رفت تا در مراسم مذهبی.

    قدمت موسیقی در روم به 3000 سال پیش از میلاد می‌رسد.
    در این کشور افراد فقیر به نوازندگی و خوانندگی به طور سیار پرداختند و اولین خنیاگران دوره گرد به وجود آمدند. به طوریکه با سفرکردن از شهری به شهر دیگر و با اجرای نمایشهای خیابانی – نوازندگی – خوانندگی و شعبده بازی موجب سرگرمی‌مردم می‌شدند که بعدها با اقتباس از آنها اپرا شکل گرفت.
    وقتی که مسیحیت در روم استوار گردید در آنجا عناصری از ملوپه ( آوازی موزون که دکلااسیون را همراهی می‌کند ) یونانی و لاتین با تلاوت آیات عبری ( Pslamedic نوعی شعر خوانی آوازگونه ) در هم آمیخت. آواز کلیسایی مسیحی در نتیجه اختلاط موسیقی کنیسه ها ( از راه کلیسای سوریه ) که سرشار از ظرافتهای تزیینی بود با موسیقی همو فونیک یونانی که گرایشی به خواندن اشعار داستانی داشت پدیدار گشت. گفتنی هست که یونانیان هرآنچه را که از انطباق سیلاب بر نت بدور بود مردود می‌شمردند و خود را چون موسیقی مجلسی به شدت از کروماتیسم بر حذر می‌داشتند. این موسیقی به مناسبت اجرای وحدتش با اجرای مراسم مذهبی هرگونه تمایل به توازی را مردود می‌ساخت. به این سبب به پلان شن ( آواز بدون میزان نزدیک به دکلاماسیون ) معروف گردید.
    هم اکنون می‌توان تاثیر نغمات و کلام یونانی را در اروپای غربی مشاهده نمود. به طوریکه در امپروپریا که متشکل از آیین نماز و نیایش بود و در روزهای بخصوصی اجرا می‌شد وقتی یک گروه به لاتین آواز می‌خواند دسته مقابل جواب آنها را به یونانی می‌داد و نواهای آنها از رنگ و بوی یونانی برخوردار بود. حتی رسالات و اناجیل اربعه که در مس‌های ایینی پاپ در کلیسای سن پیتر توسط راهبان اجرا می‌گردید اول به زبان لاتین سپس به زبان یونانی خوانده می‌شد. اکنون نیز قطعه شعر آللویا که در دیر بارکینگ باقی مانده است متناوب به زبان یونانی و لاتین در مراسم مخصوصی خوانده می‌شود.
    در روم مانند عصر طلائی یونان زمان – زمان پیشرفت و تمدن بود. بیشتر امپراتوران آنها به موسیقی علاقه داشتند و به رشد و گسترش آن کمک بسیار می‌کردند. اهمیت آن به حدی رسید که بعضی از نمایشها را بدون کلام و فقط با موسیقی اجرا می‌کردند که به آن پانتومیم گفته می‌شود. (پانتومیم بعد از رومی‌ها به کلی فراموش گردید و از یاد رفت تا اینکه چارلی چاپلین طنزپرداز و نابغه بزرگ سینما مجددا این هنر را زنده کرد و جلوه آن را بازگردانید.)

  10. #20
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    باورها و سنت‌هاى مردم روم باستان

    آتش نزد مردم روم باستان
    مردم یونان و روم باستان اندیشه‌های خرافی بسیاری داشتند، در کتاب 'تمدن پیشین' در این باره اینگونه می‌خوانیم:
    "هر یک از مردم یونانی و روم را در خانواده پرستشگاهی بود و بر آن پرستشگاه اندک آتشی میان خاکستر می‌درخشید. صاحبخانه موظف بود که آن آتش را شب و روز روشن نگاه دارد. هر شب اخگرها خاکستر می‌افشاندند که تا بامداد نمیرد و بامدادان نخستین کار، تیز کردن آتش بود.

    آن آتش خاموش نمی‌شد مگر زمانی که تمام افراد خانواده هلاک شده باشند ... این آتش در نظر آنان مقام خدایی داشت، چنانکه آنرا می‌پرستیدند و دعا می‌کردند که انسان را از نعمتهای سه گانه سلامتی، توانگری و نیکبختی که آرزوی دیرینه بشر است برخوردادر سازد."
    همچنین در قسمتی از کتاب 'تاریخ کهن‌ترین ملل باستانی پیش از اسلام' راجع به مضمون یکی از دعاهای این مردم می‌خوانیم:
    "ای آتش جاودان زیبا که پیوسته روشنی و روزی ما از خوان نعمت توست، سعادت و خوبی از ما دریغ مدار، هدایای ما را به نیکی بپذیر و در عوض با صحبت و نیکبختی ما را شیرین کام ساز."
    در قسمت دیگری از همین کتاب ذکر راجع به صحبت مادری بهنگام مرگ می‌خوانیم:
    "معبود من ... نظر و لطف مراقبت از کودکان بی مادر من دریغ مدار، پسرم را زنی مهربان ده و عمری دراز به سعادت و کامروایی بسر برند."

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •