صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22

موضوع: امپراطوری روم ؛ افسانه یا واقعیت

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    New امپراطوری روم ؛ افسانه یا واقعیت


    امپراطوری بزرگ روم بر بازمانده های تمدن بزرگ یونان بناشد. پس بی جهت نیست که روم در ابتدا تجلی گاه تمدن یونان بود. جامعه رومی بر اساس طبقات کاملاً مجزا سازماندهی شده بود. این تقسیم بندی جامعه در ابتدای تاریخ روم، در حدود قرن ششم قبل از میلاد آغاز گردید. صاحب امتیاز ترین و قدرتمندترین شهروندان رومی اشراف بودند. بسیاری از اشراف از نوادگان مالکین ثروتمند زمین و خانواده های سیاستمداران انتخاب می‌شدند. سناتورهایی که بر روم حکومت کردند، از خانواده های اشراف ثروتمند بودند. در طبقه اجتماعی بعدی، اسب سوارها (اعضاء گارد سلطنتی) قرار داشتند. این گروه غالبا تجار ثروتمند یا صرافان (بانکداران) بودند. بسیاری از افراد در ارتش روم با دوایر دولتی اجرایی آن خدمت کردند.
    ابتدا که روم بوجود آمد اغلب هنرمندان یونانی بودند. بیشتر هنرمندان به کپی برداری از هنر یونان پرداختند، در معماری آنچه متعلق به سبک رومی است داشتن قوسها یا آرک در بناها می‌باشد، یکی از مهمترین آثار رومیان در زمینه معماری فضایی برای اجرای تئاتر به نام کولسئوم می‌باشد، آنچه از امپراطوری بزرگ روم باقی مانده است خرابه های پر ابهتی است که انسان در برابر آن خرد و کوچک به نظر می‌رسد. طاقهای نصرتی که به منظور پیروزی امپراطوری روم در سراسر امپراطوری روم به چشم می خورد دیگر آثار بجای مانده از روم باستان میباشد. دیگر چیزی که با شنیدن نام روم باستان به ذهن می‌رسد. جنگ گلادیاتورها با یکدیگر و یا با حیوانات وحشی چون شیر می‌باشد. رومیان تمدنی براساس خشونت و خونریزی بنا نهادند.
    اما آنچه رومیان را در جهان مشهور کرد مهندسی عمران بود، شاید از پلهاه و جاده آباد آنزمان که بگذریم حمامهای رومی معروفترین شکل تمدن روم می‌باشد.
    اگر استقلال یا اصالت مجسمه سازی و نقاشی رومی مورد تردید قرار گرفته باشد، برعكس معماری رومی آفرینشی چنان با عظمت بوده است كه جایی برای چنین شك و شبهه باقی نمی‌گذارد.


    ادعای بزرگی است اگر بگوییم می‌خواهیم شما را با تمام جنبه‌های روم آشنا سازم اما در نظر دارم هر چند در حد بضاعت اما با نگاهی جدید و متفاوت با کنار هم گذاشتن عناصر برجسته سرزمین روم؛ شما را با گوشه‌ای ناچیز از این امپراطوری پهناور آشنا کنم.

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    لد روم

    در ۲۱ آوریل سال ۷۵۳ قبل از میلاد، دو برادر دو قلو به نام های رومولوس و رموس شهر رم را در مكانی كه سال ها قبل گرگ ماده ای به آن دو كه یتیمانی خردسال بودند شیر داده بود بنا كردند. شكل گیری افسانه رومولوس و رموس به زمانی حول و حوش قرن چهارم قبل از میلاد بازمی‌گردد. اما ماركوس ترنتیوس وارو، محقق و دانش پژوه ایتالیایی، تاریخ دقیق تاسیس شهر رم را در قرن اول قبل از میلاد به ثبت رساند.
    بر طبق افسانه، رومولوس و رموس هر دو پسران رئاسیلویا، دختر شاه نومیتور فرمانروای آلبالانگا بودند. آلبالانگا شهری افسانه ای بر روی تپه های آلبا واقع در جنوب شرقی سرزمینی بود كه مقرر بود رم نامیده شود. قبل از تولد دوقلوها، شاه نومیتور توسط برادرش آمولیوس از قدرت خلع شد. آمولیوس كسی بود كه به رئاسیلویا فرمان داد باكره ای پاكدامن باقی بماند تا نتواند فرزندی به دنیا بیاورد كه رقیبی برای مقام فرمانروایی باشد. با این وجود، مارس (بهرام) خدای جنگ، از دم خود در رئا دمید تا رومولوس و رموس متولد شوند. آمولیوس فرمان داد تا كودكان را در سرزمین تبت رها كنند.
    با این وجود، هر دوی آنها نجات پیدا كردند و در دامنه تپه پالاتین توقف كردند مكانی كه آنها از شیر یك گرگ ماده تغذیه كردند تا زمانی كه فاستولوس چوپان آنها را پیدا كرده بود.
    تربیت شدگان فاستولوس چوپان و همسرش، پس از مدتی رهبر گروهی از چوپانان جوان جنگجو شدند. پس از آنكه دوقلوها به هویت واقعی خویش پی بردند، به آلبالانگا حمله كردند و آمولیوس فرمانروای ناتوان آن را به قتل رساندند و پدربزرگشان را به سریر پادشاهی بازگردانند. پس از فتح آلبالانگا، دو برادر تصمیم گرفتند تا شهری در سرزمینی بنا كنند كه در زمان كودكیشان در آنجا از مرگ گریخته بودند. پس از بنای رم، درگیری جزیی بین رومولوس و رموس در گرفت كه در نتیجه آن رموس كشته شد و رومولوس فرمانروای شهری شد كه به یاد او «رم» نام گرفت.
    رومولوس برای افزایش جمعیت شهرش، به آوارگان و تبعیدی ها پناه داد. جمعیت زنان رم اندك بود. از این رو رومولوس جشنواره ای بر پا كرد و مردمان سابین كه در همسایگی شان بودند را دعوت كرد تا زنان و دختران آنها را برباید. متعاقباً، جنگی درگرفت اما زنان سابینی در جنگ مداخله كردند و نگذاشتند شهر رم را تسخیر كنند. پیمان صلحی بین رومولوس و پادشاه سابین تیتوس تاتیوس بسته شد و در سایه این پیمان، جوامع گوناگون به وجود آمدند. مرگ زودهنگام تاتیوس، كه شاید دست پخت رومولوس بود، دوباره رومولوس را یگانه فرمانروای سرزمین كرد.
    پس از سال ها حكومت سرشار از موفقیت، رومولوس به دلایلی نامشخص، دار فانی را وداع گفت. بسیاری از اهالی رم، بر این اعتقاد بودند كه رومولوس تبدیل به یكی از خدایگان مقدس شد و او را به نام خدا كوئیرینوس می پرستیدند. بعد از رومولوس، شش پادشاه دیگر بر رم حكومت كردند كه گفته می شود سه پادشاه آخر اترواسكن ها بودند. حدود سال ۵۰۹ قبل از میلاد، جمهوری رم بنا نهاده شد.
    افسانه دیگری درباره بنیان نهادن رم وجود دارد كه ریشه در یونان باستان دارد. بر طبق آن آئناس فرزند افرودیت و انكسیس از اهالی شهر تروا، شهر لاوینیوم را تاسیس كرد و سلسله ای را آغاز كرد كه قرن ها بعد به تولد رومولوس و رموس انجامید. در ایلیاد _ شعری حماسی كه در قرن هشتم قبل از میلاد سروده شده و منسوب به هومر است _ آئناس (Aeneas) تنها قهرمان بزرگ شهر تروا بود كه پس از ویرانی شهر جان سالم به در برد. شعر، روایتی از چگونگی حكومت وی و نوادگانش بر شهر تروا است. اما از آنجایی كه هیچ مدرك ثبت شده تاریخی مبنی بر وجود این سلسله در دست نبود محققان یونانی، این فرضیه را پیشنهاد كردند كه آئناس و همراهانش در مكانی دیگر سكنی گزیده اند.
    در قرن پنجم قبل از میلاد، تعداد كمی از مورخان یونانی بر این عقیده بودند كه آئناس در رم _ كه در آن زمان شهری كوچك بود _ اقامت گزیده است.
    در قرن چهارم قبل از میلاد، رم در آن شبه جزیره ایتالیایی شروع به گسترش كرد و اهالی رم ارتباط بیشتری با یونانی ها برقرار كردند و این در حالی بود كه رمی ها از این نظریه كه آئناس یونانی نقشی اساسی در تاسیس شهر بزرگشان رم ایفا كرده است، اصلاً راضی نبودند.
    در اولین قرن قبل از میلاد، ویرژیل شاعر رومی، در شعری حماسی از افسانه آئناس با نام آئنید (Aeneid) نام برد كه داستان سفر آئناس به رم را بیان می كند. شایع است كه آلوستوس، اولین فرمانروای رومی كه در زمان حیات ویرژیل، به رم فرمانروایی می كرد و ژولیو سزار _ عموی بزرگ و فرمانروای قبل از او، از نوادگان آئناس هستند

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    به روايت تصوير

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    تاریخ امپراطوری بزرگ شیوه زندگی رومیان
    حکومت اولین امپراتور روم، آگوستوس در سال 27 قبل از میلاد آغاز شد. این حکومت شاهد آغاز پکس رومانا، با دوران ثبات سیاسی و شکوه و جلال فراوان که حدود 200 سال ادامه داشت، بود. در طول این دوره، امپراتور روم به مدیترانه و بخش اعظم اروپای غربی حکومت می‌کرد. امپراتوری به شکل کاملی سازماندهی شده بود و به خوبی اداره و کنترل می‌شد. یک شبکه از راهها سرزمین های امپراتوری را به پایتخت، رم، متصل می‌کرد. لژیون آموزش دیده روم از تمام نقاط بحرانی در طول مرزهایش دفاع می‌کرد. شهروندان رومی‌از یک قانون مشترک، فرهنگ مشترک و زبان مشترک، لاتین، بهره مند بودند.
    در دنیای رومی‌ها خیلی مهم بود که افراد سایو (شهروند رومی) باشند. ابتدا، مقام شهروند فقط به افرادی که دردرون شهرها زندگی می‌کردند، داده شد. در سال 89 قبل از میلاد، مقام شهروند به تمام ایتالیایی ها اعطا شد. تا پیش از 212 قبل از میلاد، مقام شهروند رومی‌به همه مردان آزاد که در محدوده امپراتوری روم زندگی می‌کردند، اعطا شد. مقام شهروندی به بردگان و زنها داده نمی‌شد.

    خرابه های امپراتوری رومیان باستان
    نظم اجتماعی روم
    جامعه رومی‌بر اساس طبقات کاملاً مجزا سازماندهی شده بود. این تقسیم بندی جامعه در ابتدایی تاریخ روم، در حدود قرن ششم قبل از میلاد آغاز گردید. صاحب امتیاز ترین و قدرتمندترین شهروندان رومی‌اشراف بودند. بسیاری از اشراف از نوادگان مالکین ثروتمند زمین و خانواده های سیاستمداران انتخاب می‌شدند. سناتورهایی که بر روم حکومت کردند، از خانواده های اشراف ثروتمند بودند. در طبقه اجتماعی بعدی، اسب سوارها (اعضاء گارد سلطنتی) قرار داشتند. این گروه غالبا تجار ثروتمند یا صرافان (بانکداران) بودند. بسیاری از افراد در ارتش روم با دوایر دولتی اجرایی آن خدمت کردند.

    توده مردم
    بخش اعظم شهروندان رومی، توده مردم بودند، که جزء فقیرترین شهروندان نیز محسوب می‌شدند مردم معمولی سرانجام توانستند تساوی سیاسی در مقابل اعضاء گارد و اشراف، را بدست آورده و حق رشد و ارتقاء تا مقام افسر ارشد نظامی‌و مشاغل دولتی، را بدست بیاورند.
    بردگان
    در پائین هرم نظام اجتماعی جامعه رومی، بردگان قرار داشتند، که سخت ترین و کم اهمیت ترین کارها را انجام می‌دادند. رومیها از اسیران جنگی به عنوان برده استفاده می‌کردند. بردگان هیچ گونه آزادی و حق انتخابی نداشتند. حتی در میان بردگان نیز طبقه های مختلفی وجود داشت. زندگی سخت روزانه یک برده که در معدنها کار می‌کرد، از زندگی روزانه یک برده تحصیلکرده یونانی که به عنوان یک معلم خصوصی محترم به کودکان رومی‌تدریس می‌کرد، بسیار فاصله داشت. به هر حال، از اولین قرن میلادی، شرایط زندگی بردگان بهبود پیدا کرد و بسیاری از آن مردان آزادی خود را بدست آوردند.
    زبان
    زبان مشترک در سراسر امپراتوری روم، زبان لاتین بود. از آنجایی که دیگر کسی به زبان لاتین صحبت نمی‌کند، آنرا «زبان مرده» می‌نامند. به هر حال، بیشتر زبانهای امروزی اروپا، از جمله ایتالیایی، اسپانیایی ـ فرانسه و رومانیایی، از لاتین گرفته شده اند. بسیاری از لغات موجود در زبان انگلیسی نیز از لاتین گرفته شده اند.

    خانه های رومی
    رومیان ثروتمند در خانه های بزرگ و وسیع شهری زندگی می‌کردند. از بیرون جلوه این خانه ها زیاد چشمگیر نبود. زیرا تنها تعداد محدودی درب و پنجره کوچک نرده ای داشتند که مانع ورود دزدان می‌شد.

    امپراتوری روم
    از قرن سوم قبل از میلاد، رومیها شروع به تشکیل امپراتوری خود کردند. تا قبل از قرن دوم میلادی، رومی‌ها بیشتر نواحی غرب اروپا، شرق نزدیک، و شمال آفریقا را تحت کنترل داشتند. موفقیت امپراتوری روم نتیجه استفاده از اژبون های بسیار ورزیده و تعلیم دیده و مدیریت بسیار موثر آنها بود که از مرکز پایتخت رم، به خوبی کنترل می‌شد.
    در سال 27 قبل از میلاد اکتاویان (63 قبل از میلاد ـ 24 میلادی)، اکتاویان یا همان اگوستوس سزار، اولین امپراتور روم می‌شود. اگوستوس، که به مدت 40 سال بر امپراتوری روم حکومت کرد، مسئولیت اداره آن را با مجلس سنا (گروهی از مسئولین اداره کننده روم)، تقسیم کرد. او از ارتش روم یک نیروی قوی و آموزش دیده ساخت. روم در طول حکومت او دورانی پر از صلح و شکوه را پشت سر نهاد. اگوستوس همچنین در مورد حفظ موقعیت خود به‌عنوان امپراتور خیلی دقت کرد. او یک گارد محافظ ایجاد کرد که به آنها دستمزد خوبی می‌داد و آنها را گارد پراتور می‌نامید.

  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    سنای روم
    کالیگولا
    اولین امپراتورهای رومی‌اعضاء خانواده اگوستوس بودند. گایوس سزار (12 ـ 41 میلادی)، که به کالیگولا (به معنی پوتینهای کوچک) معروف بود، در سال 37 میلادی به امپراتوری رسید. سربازان ارتش، که پدرش فرماندهی آنان را به عهده داشت، نام مستعار کالیگولا را به او دادند، چرا که او پوتین های سربازی کوچکی به پا می‌کرد.
    امپراتور دیوانه
    بعد از آنکه کالیگولا امپراتور شد، سلامتی عقل خود را از دست داد. یکی از وقایعی که توسط تاریخ نگار رومی‌سیوتاتیوس (69 ـ 104 میلادی) ثبت شده است، توضیح می‌دهد که کالیگولا به ارتش بسیار آموزش دیده و قدرتمند خود دستور داد در ساحل دریا صدف حلزون جمع کنند. او به اسب مورد علاقه خود لقب کنسول (عنوان یکی از مسئولین رده بالای روم)، داده بود. وی همچنین با خواهر خود، «دروسیلا» ازوداج کرد، اما بعدا او را کشت. اعضاء گارد محافظ او (پراتورها) در سال 41 میلادی، او را به قتل رسانند.

    نرون
    آخرین امپراتوری که به خانواده اگوستوس تعلق داشت، نرون (37 ـ 68 میلادی) بود. در سال 54 میلادی، مادر جاه طلب او، آگویپینا (15 ـ 59 میلادی)، شوهر دوم خود را مسموم کرد. شوهر امپراتور کلودیوس (10 قبل از میلاد تا 54 میلادی) بود. در نتیجه پسر 17 ساله او جانشین پدر شد. بعد از آغاز امیدوار کننده حکومت او، نرون بی نهایت بی رحم و فاسد شد. وقتی آگویپینا در زندگی خود سرانه فرزندش دخالت کرد، نرون او را کشت. او به خاطر ضیافت های وحشی خود و توهم او در مورد استعدادش در شعر و موسیقی، شهرت داشت!

    رم در آتش
    در سال 64 میلادی، آتش سوزی بزرگی شهر رم را نابود کرد. نرون تظاهر کرد که قصد داشته تا شهر رم را با طرح جدیدی بازسازی کند. بسیاری از مردم رم عقیده دارند که خود نرون عمدا آتش سوزی را آغاز کرده است. اما به هر حال، نرون گروه مذهبی جدید، یا مسیحیان را مقصر دانست و آنها را کشت. مخالفان حکومت نرون آنقدر قدرت گرفتند که او را مجبور کردند در سال 68 میلادی، خود کشی کند.



    مجسمه ی رومی
    سال چهار امپراتور
    در سال بعد از مرگ نرون، 4 امپراتور بر سر کار آمدند. یک فرمانده نظامی‌به نام گالبا (3 قبل از میلاد تا 69 میلادی)، ابتدا قدرت را در دست گرفت. گالبا به‌وسیله گارد پراتور، کشته شد. این گارد اتو (32 ـ 69 میلادی)، (حاکم استان رومی‌اسپانیا) را به عنوان امپراتور اعلام کرد. لژیون روم که در آلمان مستقر بود، با شنیدن این خبر، فرمانده خود وتیلیوس (15 ـ 69 میلادی)، را به عنوان امپراتور معرفی کردند. وسپاسیان (9 ـ 79 میلادی)، یک فرمانده رقیب، وارد رم شد. او وتیلیوس را کشت و خود امپراتور شد.

    انتخابات جانشین
    وسپاسیان سنتی را ایجاد کرد که بر اساس آن، یک امپراتور حاکم در طول حکومت خود جانشین خود را انتخاب می‌کرد. و سپاسیان نظم را به روم بازگرداند. او همچنین یک برنامه ساختمان سازی که شامل استادیوم ورزشی رم بود، آغاز کرد. ساخت این آمفی تئاتر بزرگ که سرگرمیهای عمومی‌در آن اجرا می‌شد، در طول حکومت فرزند وسپاسیان، تیتوس (39 ـ 81 میلادی)، که بعد از پدرش به امپراتوری رسید، پایان یافت.

    امپراتوری استانی
    در قرن دوم میلادی، خانواده های حاکم روم، صاحب نفوذ کمتری در امر انتخاب امپراتور بودند. شهروندان استان‌های رومی‌شروع به اشغال پستهای عالی رتبه در دولت و ارتش، کردند. امپراتورهای بعدی روم از استان‌های درون امپراتوری روم، انتخاب می‌شدند.

    تراجان
    امپراتور تراجان (53 ـ 117 میلادی) در یکی از استان‌های روم به نام آیبیریا «اسپانیای امروز) به دنیا آمد. او یک فرمانده نظامی‌بزرگ بود و در طول حکومتش، امپراتوری روم از نظر وسعت به اوج خود رسید. وی پیروزیهای نظامی‌خود را با ساخت بناهای یادبود (ستونهای تراجان)، جشن می‌گرفت. این ستونها به‌وسیله مجسمه هایی که پیروزیهای معروف او را نشان می‌دادند، تزئین شده بودند.

    هادریان
    پسر خوانده تراجان، هادریان (۷۶ ـ ۱۳۸ میلادی) بعد از او به امپراتوری روم رسید. هادریان بیشتر دوران حکومتش را به مسافرت در استان‌های مختلف امپراتوری روم گذراند. او موانع ثابتی در مقابل حمله بربرها که به این سرزمینها روم حمله می‌کردند، بنا کرد. نمونه چنین بناهای دفاعی، دیوار هادریان، هنوز در شمال غربی انگلیس باقی مانده‌اند. هادریان همچنین تغییرات زیادی ایجاد کرد که اداره امپراتوری روم را آسان تر می‌کرد.
    لژیونر رومی
    ارتش روم از سربازانی به نام لژیونر تشکیل می‌شد. یک لژیونر خیلی ورزیده بود. او می‌توانست در یک روز ۳۲ کیلومتر (۲۰ مایل) در حالیکه یک بسته به وزن ۴۰ کیلو گرم حمل می‌کرد، راه برود. یونیفورم یک لژیوتر او را در نبردها محافظت می‌کرد، و در عین حال به او امکان می‌داد که به آسانی حرکت کند.
    واحد ارتش
    «قرن»، واحد ارتش روم بود. هنگامی‌که در سال 340 قبل از میلاد ارتش روم تشکیل شد. یک قرن شامل 100 سرباز می‌شد. وقتی فرمانده نظامی‌رومی، کابوس ماریوس (157 ـ 86 قبل از میلاد) ارتش روم را در سال 100 قبل از میلاد، دوباره سازماندهی کرد، تعداد افراد را در یک قرن به80 نفر کاهش داد. دلیل این کاهش چنین بیان می‌شد که یک گروه کوچک‌تر، آسان تر کنترل می‌شد.

  6. #6
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    امپراطوران ادبیات روم
    یكی از مهم ترین بنیان گذاران نقدادبی در روم باستان سیسرو بود. از سیسرو 57 خطابه و حدود 800 نامه به یادگار باقی مانده است كه در طی آن ها, ضمن مكالماتی دل انگیز, تاریخ زبان رومی را به اختصار بازگفته, قواعد انشاء نثر و آیین نگارش این زبان را تنظیم و تدوین كرده است. سیسرو در دوره ی اوج نثر لاتینی می زیست و خود, به كمك جاذبه ی شورانگیز و پر لطف كلام خویش, بر این اوج ارتقایی قابل توجه بخشید.
    سزار, قیصر مشهور,كه خود از مردان ادب و از نخستین كوشندگان در راه تنظیم و تدوین دستور زبان لاتین و آیین نگارش این زبان بود, در اهدانامه ی كتاب « در باب قیاس» خود, به سیسرو, چنین نوشت:
    « تو همه ی گنجینه های سخنوری را از نهانگاه بر كشیدی و خود نخستین كسی بودی كه از آن ها بهره گرفتی. از این رو بر رومیان منتی بزرگ نهادی و زادگاه خویش را حرمت افزودی. تو بر چنان نصرتی دست یافتی كه فقط بهره ی بزرگترین سرداران تواند شد, زیرا گستردن مرزهای اندیشه ی آدمی كاری ارجمندتر از افزودن بر پهنه ی امپراطوری روم است.»
    سیسرو ادبیات را « خوراك روزگار نوجوانی و آذین نیك بختی و فروغ روزگار پیری » می دانست.
    در نقد ادبی سیسرو بیشتر از همه, از اندیشه های هنری و نظریه پردازی های ادبی افلاطون الهام گرفته,تحت تاًثیر عقاید او بود.
    سیسرو زبان لاتینی را بازآفرینی كرد, بر واژه های آن افزود, از آن افزاری نرمش پذیر برای فلسفه, دانش و ادبیات ساخت كه حدود هفده قرن پس از او قابل استفاده بود و كاربرد داشت.
    از مهم ترین رساله های ادبی سیسرو, « رساله ی بروتوس» است كه در آن مروری بر تاریخ فن بلاغت رومی و تحلیل مختصری از سبك های بیان سخنوران رومی شده است.
    « رساله ی خطیب» سیسرو نیز یكی از شاهكارهای فن بلاغت رومی است. در این رساله, سیسرو,بلاغت را موهبتی سرشتی و غیر اكتسابی می داند كه باید در ذات شخص باشد و نمی توان آن را با خواندن رساله های آموزشی در باره ی فن خطابه آموخت.
    البته سیسرو معتقد بود كه اگر كسی از این موهبت فطری برخوردار باشد, می تواند با تمرین و ممارست در فن خطابه, هنر خویش را كمال بخشد و به حد عالی شكوفا كند.
    سیسرو, تحت تاًثیر ارسطو, میان غایت سخنور و ادیب ,با غایت فیلسوف و حكیم تفاوت قائل بود و عقیده داشت كه هدف سخنوران و ادیبان بیشتر تحریك و تهییج است, اما حكیمان و فیلسوفان دارای هدف قانع كردن و مجاب ساختن هستند, به همین دلیل سیسرو بین سبك بیان این دو گروه تفاوت بنیادی می دید. او صفات و خصوصیات هر كدام از این دو دسته از اصحاب اندیشه را به دقت و تفصیل شرح داده است.
    سیسرو شعر را باعث آرامش فكری و آسودگی خیال و رهاندن جان از غوغا و مشاجرات خسته كننده و فرساینده ی روزمره می دانست و آن را تسكین دهنده ی گوش به ستوه آمده ی آدمی از غریو و غوغا های ناخوشایند و سرسام آور زندگی می پنداشت.
    سیسرو, همانند سقراط و افلاطون, به نیروی الهام اعتقاد داشت و قوه ی شاعری را حاصل نیروی الهام می دانست:
    « آنطور كه از بزرگان اندیشه شنیده ام سایر هنرها را می توان از راه آموزش و مطالعه و تمرین و تقلید آموخت, اما شاعر همه چیز خود را مرهون و مدیون فطرت خویش و طبیعت و ذوق و سرشت خود و نیرویی روحانی و آسمانی است كه به او الهام می بخشد و مایه ی برتری و امتیاز اوست. شاعران از چنان موهبتی الهی برخوردارند كه ایشان را در خور تحسین و اعجاب ما قرار می دهد. »
    « صخره ها و بیابان ها به آواز شاعران جواب می دهند, حتی خیلی از اوقات, ددان بیابانی نیز به شنیدن نغمه ها و ترانه های شاعران, آرام می گیرند و رام این نغمه ها می شوند, آیا ما كه از تهذیب و تربیت آزادمنشانه بهره یافته ایم, قادریم صدای شاعران را نا شنیده بگیریم و نسبت به آن بی تفاوت بمانیم

  7. #7
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    سه دهه پیش از میلاد و دو دهه پس از آن, عصر طلایی فرهنگ, هنر, و ادبیات رومی, و دوران شكوفایی و باروری این فرهنگ تازه به ثمر رسیده بود. هزاران واژه ی یونانی به گنجینه ی لغات لاتینی راه یافتند. ثروت معنوی یونان, از هنر و ادبیات و دانش و حكمت به سوی روم جاری شدند. صدها مجسمه و نگاره و تابلوی نقاشی یونانی در میدان ها, معابد, خیابان ها و خانه های رومیان جا گرفت و به نمایش درآمد.
    در این هنگام تعداد كتاب های انتشار یافته در روم, به طرز بی سابقه ای رو به افزایش نهاد. همه ی مردم شاعر شده بودند و از ابلهان تا فیلسوفان شعر می سرودند. مجامعی تشكیل شده بود كه در آن ها سرایندگان اشعار خود را برای شنوندگان, و برای هم می خواندند. مسابقه های شعر سرایی پیرامون موضوع های خاص رواج یافته بود و شاعران گمنام و نامدار برای به دست آوردن جایزه های نفیس مسابقات یا كسب شهرت و محبوبیت, با هم رقابت می كردند. در كتاب فروشی ها, كه محله ای به نام « آرگیلتوم» را پر كرده بودند, نویسندگان گرد هم می آمدند تا نبوغ ادبی خویش را ارزیابی كنند و در معرض قضاوت و داوری نقادان قرار دهند. در همان حال, كتاب دوستان تنگدست بخش هایی از كتاب های مورد علاقه ی خود را در آن مجامع به طور رایگان می خواندند. روی تابلوهایی كه به دیوار ها نصب بود, نام آخرین كتاب های انتشار یافته همراه با قیمت آن ها اعلان می شد.
    كتاب ها به تمام گوشه و كنار امپراطوری ارسال می شد, یا به طور همزمان در چند مركز فرهنگی مهم, مثل رم, لیون, آتن و اسكندریه منتشر می گردید.
    در این هنگام رم به عنوان یكی از مهم تریم مراكز فرهنگی ـ ادبی دنیای غرب, رقیب اسكندریه شده بود.
    این شكفتگی كه هم ادبیات و هم جامعه را تغییر شكل داده بود, باعث شد كه هنر و ادبیات و نقد ادبی ارزش و اعتباری تازه به دست آورند.
    مهم ترین چهره ی ادبی این دوره ویرژیل بود كه در سال 70 پیش از میلاد در نزدیك « مانتوا» متولد شد و تقدیر این بود كه محبوب ترین فرد رومی شود. مجموعه ی « سروده های شبانی» او, از دل انگیزترین اشعار دنیای باستان در ستایش طبیعت روستایی و زندگی روستا نشینان و شبانان به شمار می آید.
    « محنت زمین» كامل ترین مجموعه شعر ویرژیل در ستایش كشت و زرع و زندگی كشاورزان است و در آن, در باره ی تمام مسائل مربوط به زندگی كشاورزی از انواع خاك و طرز به عمل آمدن آن ها تا دقایق بذر افشانی و كشت زیتون و تاك , و پرورش اسب و گاو و گوسفند, و قواعد كندو داری و پرورش زنبور عسل و صید ماهی, با زبانی لطیف و شاعرانه و سرشار از تصاویر بدیع هنرمندانه بحث شده است.
    شاهكار ویرژیل منظومه ی حماسی « انئید» است كه شاعر ده سال آخر عمر خویش را صرف ساختن آن كرد, با این وجود نتوانست آن را به طور كامل به پایان ببرد و در حالی كه حداقل به سه سال كار روی شعرها و پیراسته و آراسته كردن آن ها نیاز داشت, مرگ مهلتش نداد و شاهكارش را ناتمام گذاشت و رفت.
    « انئید» سرگذشت تاریخ روم و شرح بنیان گزاری آن بود و به این تاریخ از ابتدا تا دوران گسترش روم به امپراطوری و صلح آوگوستوس می پرداخت. در این منظومه , نقش خصلت های نیك و ارجمند رومی در حركت های مهم و سرنوشت ساز تاریخی نشان داده شده و ویرژیل كوشیده تا خصلت های پسندیده ی قدیم رومی را كه فراموش شده یا از رونق افتاده, دوباره زنده كند و رواج و رونقی تازه بخشد.
    اگر چه ویرژیل به خاطر ناتمام ماندن « انئید» وصیت كرده بود كه نسخه های خطی آن را بسوزانند, اما دوستانش به وصیت او عمل نكردند و دو سال پس از مرگ شاعر, منظومه ی « انئید» را منتشر كردند. این منظومه خیلی زود شهرت جهانی پیدا كرد و از آن زمان تا امروز هم چنان شهرت خود را حفظ كرده و از محبوب ترین منظومه های دنیای باستان به شمار می رود , و دانش آموزان در مدارس همه ساله شعرهایی از آن را حفظ می كنند.
    عادت تفاًل زدن با مجموعه اشعار ویرژیل از همان نخستین سال های پس از مرگ او پیدا شد و تا دوره ی رنسانس به عنوان عادتی شایع ادامه یافت. شهرت ویرژیل روزافزون بود. هوراس او را همپایه ی هومر می خواند. در سده های میانه او را پیشگو, جادوگر, و قدیس می دانستند. دانته بلاغت اشعار او را می ستود و نه فقط در راه دوزخ و برزخ تریلوژی « كمدی خدایان» خود, بلكه در دنیای شعر و ادب روایت شیوا و رسا و بیان زیبا او را استاد رهنمای خود ساخت. جان میلتون در
    « بهشت گمشده» و « شیاطین و آدمیان» تحت تاًثیر ویرژیل بود. ولتر « انئید» را لطیف ترین اثر ادبی دوران باستان می دانست.

  8. #8
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    بزرگترین منتقد ادبی روم باستان هوراس بود كه در سال 65 پیش از میلاد در دهكده ی « ونوسیا» در « آپولیا» تولد یافت. در جوانی سفری به یونان كرد و با عقاید و اندیشه های فیلسوفان یونان آشنا شد و به خصوص تحت تاًثیر افكار فلسفی ارسطو و سایر مشائیان, و هم چنین اپیكور قرار گرفت. در بازگشت به روم با ویرژیل دوست شد و این دوستی صمیمانه تا پایان عمر ویرژیل ادامه یافت. مهم ترین آثار ادبی و منظوم هوراس عبارتند از:
    ساتیرها- ترجیع بندهاـ قصاید ـ مراسلات.
    نظریات ادبی و نقادانه ی هوراس در آخرین اثر او, « مراسلات» , كه مجموعه ای از نامه های منظوم اوست, به زبان شعر و به تفصیل شرح داده شده است. از جمله در نامه ی منظومی كه خطاب به « اوگوست» سروده, در باره ی شعر و شاعری بحث كرده, بر كسانی كه فقط شعر شاعران قدیم را می ستایند و دنباله رو كهنه سرایان هستند و به شعر شاعران معاصر التفاتی ندارند, تاخته , و به نقد شعر پیشینیان پرداخته است.
    در نامه ی منظوم دیگری با لحنی تمسخرآمیز و نیشدار به شاعران كم مایه و پر مدعا خرده می گیرد و آن ها را ریشخند می كند و از این كه توجه عمومی به امور ذوقی به تدریج رو به سوی ابتذال می رود, اظهار تاًسف می كند:
    « كسانی كه شعرهای بد می سرایند, دلشان به این خوش است كه چیزی می نویسند و خود را نویسنده و گوینده می شناسند و گرامی و ارجمند می شمرند, حتی به این اكتفا می كنند كه خودشان آثار و نتایج فكر خود را بستایند, زهی مردم خوشبخت!»
    مهم ترین نامه ی منظوم هوراس ,از دید نقد ادبی, نامه ای است با عنوان« برای پیسون ها» كه نقادان بعدی آن را « هنر شعر» یا « فن شعر» نامیده اند. این نامه برای پسران خانواده ی پیسون نگاشته شده, كه می خواستند درس شاعری بگیرند و بیاموزند كه چگونه باید شاعر شوند. به همین دلیل نامه ی هوراس یك رساله ی رسمی نیست, بلكه مجموعه ای از نصایح دوستانه در باره ی فوت و فن شعر سرودن و قواعد این صنعت است.
    هوراس در این نامه با لحنی شیوا و دلكش برای این نوجوانان شعر دوست از فن شعر می گوید و به شرح آراء و عقاید خود در باره ی شعر و شاعری می پردازد. او از بی تجربگی و ناشیگری شاعران قدیمی انتقاد می كند و اصول و قواعدی برای شعر, و به خصوص شعر دراماتیك, بیان می كند. هوراس توصیه می كند كه در شعر و هنر باید عقل و منطق حاكم باشد و معتقد است كه اگر عقل و منطق منشاً شعر نباشد, ممكن نیست آن شعر زیبا و موزون گردد و دلپسند واقع شود. شاعر باید همیشه نظم و ترتیب در تاًلیف و وحدت و هماهنگی در موضوع را رعایت كند, زیرا اگر وحدت و هماهنگی در موضوع نباشد, به هیچ وجه آن موضوع نمی تواند به كمال بیان شود. شاعری كار دشواری است كه از عهده ی هر كسی بر نمی آید و رعایت تناسب و وحدت كار آسانی نیست:
    « ما شاعران همگی فریب آرزوی رسیدن به كمال را می خوریم و افسوس كه اغلب مان به آن نمی رسیم. من می كوشم سخنم را موجز و كوتاه و روشن بگویم, لیكن وقتی سخن می گویم, می بینم كه چه مبهم و مطول و پر گره شده است, به دنبال بیان مضمونی عادی و محدود بر می آیم, از بیان آن عاجز می مانم. یكی در پی رسیدن به اوج است, سخنش در سراشیب انحطاط تصنع فرو می غلطد. دیگری كه همیشه با احتیاط عمل می كند و می كوشد تا پا به مناطق طوفانی و پر خطر نگذارد, آلوده به گل و لای طغیان ها می شود. یكی برای آن كه چیزی را كه به دیده ی او زیاده از حد ساده و عادی جلوه می نماید, غریب و بدیع جلوه دهد, دلفین را در جنگل و گراز را در دریا تصویر می كند. بیم و هراس از خطا, كسانی را كه مایه ای از هنر ندارند, در مهلكه ی خطا های بزرگ می افكند.
    در كارگاه امیلیوس مجسمه ساز, كارگری را ملاحظه می كنید كه از دیگر همكاران خود ماهرانه تر می تواند ناخن مجسمه درست كند یا گیسوان زیباتری می تواند برای آن بسازد,اما چون هنر تاًلیف و تركیب كردن نمی داند, از ساختن هنرمندانه ی مجموعه ای از اجزاء عاجز است. اگر من هوس صنعتگری می داشتم, هرگز دلم نمی خواست به جای آن كارگر می بودم, چنان كه هرگز آرزو نمی كنم كه كاش در كناراین بینی كجی كه دارم, چشمانی كشیده و گیسوانی مجعد می داشتم.
    شما كه آرزوی نویسندگی و سرودن دارید , همواره مضمونی را به عنوان موضوع كار خود انتخاب كنید كه در خور قدرت و توانایی شما باشد, و پیش از آن كه باری را برگیرید, به دقت بیازمایید كه دوش شما توان تحمل آن را دارد یا نه. كسی كه در انتخاب موضوع, بیرون از مرز تاب و توان خویش چیزی را تعهد و تقبل نكند, هم به آسانی از عهده ی بیان مطلب بر می آید, هم نظم و ترتیب كلامش درست و مناسب خواهد بود.»
    « موضوعی را كه در خور قدرت شماست برگزینید, اما بر حذر باشید كه همچون آن كوه داستانی, پس از درد بسیار, موش نزایید. كتاب دلخواه آن است كه در آن واحد هم آموزنده و هم سرگرم كننده باشد: هر كه چیز مفید را با چیز دلپذیر در هم آمیخته باشد, صدای احسنت دیگران را بلند خواهد كرد.
    از به كار بردن الفاظ جدید یا منسوخ یا بسیار طویل خودداری كنید. تا آن حد كه مخل روشنی كلام نگردد سخن را به اختصار بگویید. مستقیم به اصل مطلب بپردازید.هنگام سرودن شعر, مپندارید كه احساس, كار همه چیز را انجام می دهد. راست است كه اگر بخواهید خواننده احساسی را درك كند, شما خود باید آن احساس را درك كرده باشید: اگر بخواهی مرا دریابی, نخست باید من خود همان را دریافته باشم.»
    « اما هنر فقط ادراك نیست بلكه صورت و ظاهر هم هست, و برای آن كه بتوانید صورت هنری را بیافرینید, باید آثار یونانیان را شبانروز مطالعه و در آن تحقیق و تفحص كنید. به همان اندازه كه می نویسید, پاك یا پاره كنید.هر « پاره ی ارغوانی» اثر خود را كه رنگی از خودنمایی و فضل فروشی دارد, قلم بزنید.اثر خود را به نقادان توانا بسپرید و از دوستان چاپلوس وتملق گو بپرهیزید. اگر از این خوان ها گذشتید, هشت سال آن را به كناری نهید, اگر در این مدت فایده ی فراموش كردن را درنیافتید, آن را سرانجام انتشار دهید, اما همیشه به یاد داشته باشید كه اثرتان جز به مرور زمان هرگز به یاد نخواهد ماند: گفته گذراست, نوشته ماندگار.
    اگر نمایشنامه می نویسید, بگذارید نفس نمایش, و نه كلمات شما, داستان را نقل و افراد نمایش را تصویر كند. از وحدت سه گانه ی كنش, زمان و مكان پیروی كنید: داستان یكی باشد و در مدت زمانی كوتاه, در یك محل اتفاق بیفتد.
    در زندگی و فلسفه مطالعه كنید.چون بدون مشاهده و درك زندگی و فلسفه ی آن, سبك كامل هم چیزی میان تهی است. دل به آموختن بسپرید و هرگز آن را از خاطر مبرید.»
    اصول اساسی نقد هوراس عبارتند از:
    1) شعر فنی متعالی و جدی است و نباید آن را تا حد وسیله ی تفریح در مجالس عیش و عشرت پایین آورد و پست كرد.
    2) شعر فنی دشوار و پیچیده است و مهارت در آن به سادگی حاصل نمی شود.
    3) اگر كسی بخواهد به شعر بپردازد, تنها راه درست آن تقلید و دنباله روی از ادیبان و سخن پردازان قدیم یونان است.
    هوراس مهم ترین موازین نقد ادبی درست را جهت تهذیب هنر سخن پردازی چنین می داند:
    « مرد درست و شریف كه بهره ای از ذوق دارد, اگر در باب شعری از او نظر بخواهند, آنچه را از حشو و زوائد و اطناب آكنده است زشت می شمارد و سرزنش می كند, و آنچه را ثقیل و صیقل نیافته است رد می كند, بر مواردی كه فاقد لطف و ظرافت است خط بطلان می كشد, تكلفات و تصنعات زاید و غیر ضروری را كریه و ناپسند می شمارد. در جایی كه بیان مبهم و پیچیده است, توصیه به صراحت و رسایی می كند,بر آنجا كه عبارت دچار تناقض و تضاد است برای اصلاح انگشت می گذارد. چنین كسی مانند اریستارك نقدی دقیق و سنجیده خواهد كرد و حاضر نخواهد شد به خاطر نرنجیدن دوست, عیب كار او را نادیده و ناگفته بگذارد.»
    به نظر هوراس, برای اجتناب از این خطاهای رایج, تنها وسیله ی ممكن تقلید از یونانی ها است. زبان یونانی در نظر او گنجینه ی اندیشه و ذوق و سرچشمه ی الهام است. هوراس معتقد است كه هر جا كه زبان لاتینی ناتوان از بیان می گردد باید دست تكدی به سوی زبان یونانی دراز كند.
    علاقه و دلبستگی هوراس به زبان , ادبیات و فرهنگ یونانی به حدی است كه به طور كامل با ادبیات قدیم لاتینی قطع رابطه می كند و میراث ادیبان رومی را جز متونی مضحك و مبتذل و فرو مایه نمی بیند.
    از نظر هوراس فقط ادبیات یونان است كه مفهوم واقعی هنر را درك كرده است و فقط با مراجعه به آثار یونانیان است كه می توان سخن را ساخته و پرداخته كرد و آراسته و پیراسته ساخت, آن چنان كه از ابتذال و تعقید و تقید در امان بماند.
    هوراس دو صفت را در اشعار یونانی می ستاید: كمال در هنر- سودمندی در عمل.
    او به جوانان توصیه می كند كه در شعر خود همواره این دو صفت را در نظر بگیرند و شعر خود را موصوف به این دو صفت والا بسازند. در شعر خود او این هر دو صفت در حد كمال اس

  9. #9
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    ستانی رم










  10. #10
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    هنر نقاشى و پيكرتراشى روم باستان


    امپراطوری روم جامعه‌ای جهان دوست و فارغ از تعصب ملی بود، كه در آن خصوصیات هر قوم و كشوری به آسانی جذب می‌شد و به هم می‌آمیخت و به پیروی از اراده و سلیقه پایتخت، یعنی شهر رم، انگاره‌ای همه رومی به وجود می‌آورد. به هر صورت اغلب شاهكارهای هنری روم امضایی ندارد و تا آنجایی كه می‌دانیم سازندگان آنها از كلیه نقاط مختلف قلمرو پهناور و پراكنده روم می‌آمده‌اند. در چنین احوال می‌بایست چیزی شبیه معجزه روی دهد تا هنر رومی نیز بتواند مانند آنچه در تمدن مصر دیدیم، صاحب شیوه‌ای مستقل و پایدار شود و یا چون هنر یونان با مسیری بارز و معین رو به تكامل رود.

    پیكر تراشی
    حتی اگر كل واردات هنری و كپیه‌سازی‌های رومیان از آثار اصیل یونانی را نادیده بینگاریم، باز شهرت رومیان به تقلیدكاری مبتنی خواهد ماند بر مقادیر هنگفتی از آثار كه مسلماً- یا دست كم محتملاً- اقتباسات یا نسخه بدل‌هایی از سرمشقهایی یونانی در دوره‌های مختلف بوده است. در آن زمان تقاضای رومیان برای انواع پیكره‌ها به حد افراط رسیده بود، زیرا از یك طرف شوق به عتیقه‌شناسی و از طرف دیگر ذوق به فراهم آوردن تزئیناتی نفیس و باشكوه در داخل خانه رواج یافته بود. بدین ترتیب در سایه حمایت و تشویق رومیان انواع بسیار از پیكره‌ها ساخته شد كه در واقع چیزی نبود جز انعكاسی ضعیف و بی‌رمق از آفریده‌های یونانی؛ یعنی آثاری كه مفهوم و ارزش اصلی خود را از دست داده و صرفاً به صورت كارهایی پرداخت شده درآمده بودند. گاهی همین روش شامل پیكره‌های مصری نیز می‌شد، كه به دنبال آن بازار پیكره‌سازی به شیوه "مصری دروغین" رونق می‌یافت. اما از جانب دیگر جای تردید نیست كه برخی از انواع پیكره‌سازی در روم باستانی خاصیتی كاملاً جدی و ارزنده داشت. این نوع پیكره‌سازی خاص رومیان شامل چهره‌سازی و نقش برجسته توصیفی می‌شد. چنانچه از نوشته‌های رومی برمی‌آید، از آغاز دوره جمهوری روم رسم شده بود كه برای تجلیل از مقام رهبران بزرگ سیاسی و نظامی پیكر آنان را در معرض تماشای عمومی قرار دهند. این رسم ظاهراً تا اخر دوره امپراطوری یعنی هزار سال بعد دوام یافت. به احتمال كلی می‌توان گفت رسم مزبور تقلیدی بوده است از عادت یونانیان به قرار دادن پیكره‌های نذری از پهلوانان پیروز و دیگر شخصیتهای مهم در محوطه مقابل معابدی چون دلفی و المپ.
    با این حال هنر دوران امپراطوری به تمثال سازی محدود نمی‌شد، امپراطوران همچنین شرح اقدامات بزرگ خویش را به یاری نقش برجسته‌های روایتی بر بدنه مذبح‌های پر عظمت و طاقهای نصرت و ستونها جاودانه می‌ساختند. برای نمونه می‌توانیم به نقش برجسته‌های مذبح صلح، پارتنون، طاق نصرت تیتوس و ستون تراژان اشاره كنیم. مذبح صلح، طاق نصرت تیتوس و ستون تراژان آثاری با اهمیت خاص‌اند كه هنر امپراطوری روم را در اوج نیرومندی و عظمتش به ما عرضه می‌دارند.

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •