صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16

موضوع: بیوگرافی مارتین هایدگر

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    مصاحبه اشپیگل
    در ۲۳ سپتامبر ۱۹۶۶ هایدگر با مجله اشپیگل مصاحبه*ای داشت که در آن پذیرفت درباره گذشته سیاسی*اش بحث کند. مصاحبه در ۳۱ مه (ماه) ۱۹۷۶ منتشر شد. هایدگر در آن مصاحبه از درگیری*اش در حزب سوسیال ملی به دو طریق دفاع کرد: اول این که او چاره* دیگری نبود او سعی کرد دانشگاه (و به طور کلی علوم را) از سیاسی شدن نجات دهد و بنابراین مجبور بود با نازی*ها به توافق و مصالحه برسد. دوم این که او پذیرفت یک بیداری را می*بیند که ممکن بود برای یافتن یک شگرد جدید ملی و اجتماعی به درد بخورد اما نظرش درباره آن در ۱۹۳۴ تغییر کرد عمدتا از خشونت "شب چاقوهای بلند" (پاکسازی در دوران نازی*ها) برانگیخته شده بود.
    بنابراین هایدگر در مصاحبه با اشپیگل به صورت صحبتی مضاعف از سخنرانی*اش در سال ۱۹۳۵ با شرح "حقیقت درونی و عظمت جنبش" دفاع کرد. او تصدیق کرد که خبررسانان نازی که سخنرانی او را مشاهده کردند از کلمه جنبش درک می*کردند که منظور او حزب سوسیال ملی بوده است. اگرچه هایدگر اظهار داشت که دانشجویانش می دانستند که این بیان مربوط به حزب کارگران سوسیال ملی آلمان (nsdap) نبود. بلکه منظور او همان*طور که در توضیحی پرانتزگونه بعدها به "مقدمه*ای در متافیزیک" (۱۹۵۳) افزوده بود با عنوان مواجهه با تکنولوژی سیاره ای و بشریت مدرن بود.

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    تاثیر فلسفه هایدگر در فرانسه
    هایدگر از تاثیرگذارترین فیلسوفان قرن بیستم است و ایده*های او در بسیاری از حوزه*ها وارد شد اما در فرانسه تاریخی طولانی برای مطالعه و تفسیر کار او می*باشد. [۱۶]

    اگزیستانسیالیسم و تاثیر ماقبل جنگ
    تاثیر هایدگر بر فلسفه فرانسه در ۱۹۳۵ شروع شد وقتی که "وجود و زمان"، "متافیزیک چیست؟" و دیگر آثار هایدگر توسط ژان*پل*سارتر و دیگر اگزیستانسیالیست*ها (وجودگرایان) همچنین توسط اندیشمندانی چون امانوئل لویناس الکساندر کوژو و جرج بتی مطالعه شد. چون بحث هایدگر در هستی*شناسی ریشه در تحلیل وجودی فرد فرد انسانها دارد کار او را اغلب به اگزیستانسیالیسم مرتبط کرده*اند. تاثیر هایدگر بر وجود و نیستی سارتر مشخص است اما هایدگر همان*طور که در متون بعدی*اش از جمله در "نوشته*ای بر بشریت" بحث کرد احساس کرد که سارتر بر کار او اشتباه*خوانی داشته است. هایدگر این اشتباه*خوانی را بدین شکل توضیح داد:
    «پیشنهاد کلیدی سارتر درباره تقدم وجود بر ذات اگرچه استفاده از واژه اگزیستانسیالیسم را به صورت عنوانی مناسب برای فلسفه*ای این*گونه توجیه می*کند اما انگاره اصلی در اگزیستانسیالیسم هیچ چیز مشترکی با وجود و زمان ندارد جدا از این که وجود و زمان هیج گفته*ای درباره ارتباط ذات و وجود ندارد.»

  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    تهاجم پس از جنگ به فرانسه
    هایدگر پس از جنگ با حساب ریاستش در دانشگاه فرایبورگ برای مدتی از تدریس در دانشگاه منع شد. او در فرانسه که تدریس در مورد کارش ادامه یافت تماس*هایی داشت و تعدادی از شاگردان فرانسوی*اش او را در توتناوبرگ ملاقات می*کردند. هایدگر متعاقبا دیدارهایی در فرانسه داشت و از طریق مکاتباتی با ژان بوفره یکی از اولین مترجمان فرانسوی هایدگر و لوسین براون، سعی کرد فلسفه فرانسه را توسعه دهد.

    دریدا و ساختارشکنی
    ساختارشکنی در سال ۱۹۶۷ با توصیه لوسین براون درباره کار دریدا مورد توجه هایدگر قرار گرفت. پس از آنکه دریدا تعدادی از کارهایش را برای هایدگر فرستاد او به ملاقات شخصی وی علاقه نشان داد اما دیدار آنها در سال ۱۹۷۲ اتفاق نیفتاد. میشل فوکو که آثار هایدگر را خوانده بود تصدیق می*کرد که او فیلسوف است اما هرگز درباره آن ننوشت.
    دریدا تلاشی موکد کرد تا درک از کار هایدگر را از دوران منع هایدگر از تدریس در دانشگاه*های آلمان که تقزیبا به طور یکجا به مردود شدگی از تاثیر ژان پل سارتر و اصطلاحات وجودگرایی برمی*گشت را عوض کند. از نظر دریدا ساختارشکنی (Deconstruction) سنتی موروثی از واژه تخریب (Destruction) مورد استفاده هایدگر بود. به زعم دریدا تفسیر سارتر از دازاین و اصطلاحات کلیدی (مهم) هایدگری، روانشناختی و انسان*شناختی بود و تاریخ*مندی مرکزی دازاین در وجود و زمان را از دست داده بود.

  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    بحث فاریاس
    دریدا لابارت و لیوتارد در بین دیگران درگیر و دار مباحثه و مخالفت درباره ارتباط بین فلسفه و سیاست هایدگر بودند. این بحث*ها شامل این پرسش بود که آیا در نظر گرفتن بحث بدون فلسفه هایدگر امکان داشت؟ موضعی که دریدا به ویژه آن را رد می*کرد.
    در سال ۱۹۸۷ که ویکتور فاریاس کتابش با عنوان هایدگر و نازیسم را منتشر کرد این مباحثه بین دیگران بالا گرفت برخی از کسانی که با نام ساختارشکنان به دلیل وابستگی*شان به فلسفه هایدگر به سمت بی*اعتبار شدن می*رفتند. دریدا و دیگران نه تنها از لزوم مطالعه آثار هایدگر دفاع می*کردند بلکه به تحقیق فاریاس می*تاختند و آن را پیروی از احساسات می*انگاشتند. از سوی دیگر ریچارد رورتی اعلام کرد که کتاب فاریاس بیش از هر منبع در دسترس دیگری شامل اطلاعات واقعی درباره ارتباط هایدگر با نازی*ها بود و این پادزهری عالی برای دفاعیه*های طفره*آمیز است که هنوز منتشر می*شود.

  5. #15
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    برنارد اشتیگلر
    تفکر هایدگر اخیرا بر کار فیلسوف فرانسوی برنارد اشتیگلر تاثبر کرده است. اشتیگر تحلیل وجودشناختی وجود و زمان را به عنوان بیان روان*شناختی فردگرایی و کار اخیرش تاریخ وجود را به عنوان فردگرایی جمعی درمی*یابد. او بسیاری از اشکالات فلسفه و سیاست هایدگر را نتیجه ناتوانی هایدگر در انضمام هر دو می*داند.

    نقد فلسفه هایدگر
    دیوید کوزنز هوی درباره نقد دریدا بر فلسفه هایدگر می*نویسد: «نقد دریدا بر فلسفه هایدگر در گراماتولوژی این است که هایدگر اشتباه می*کند که نظریه زبان باید شامل نظریه حقیقت و مرجع باشد. دریدا واژه*ها را ترجمه*پذیر و بدون ابهام می*داند با این حال تفسیر آن کاملا تعیین*نشده است. متن از حوزه هرمنوتیک تفسیر و تلاش برای آوردن کلیّت متن در خوانشی قابل فهم گریز دارد چون به قول دریدا هیچ معنای قابل حکمی ندارد.»
    رابرت ستولبرگ در نقد آراء هایدگر درباره کارهای هنری می*نویسد: «هایدگر با ذات یا طبیعت کارهای هنری سروکار دارد. او منبع ذات کارهای هنری را گمراه*کننده می*داند چون هیچ راه مستقیم و ساده*ای برای کشف منبع کارهای هنری وجود ندارد.»

  6. #16
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    میراث هایدگر
    از زمان انتشار کتاب هستی و زمان تاکنون آرای هایدگر منشاء تاثیرات به سزائی در قلمرو اندیشه در حوزه*های فکری گوناگون با درجات و شکل های مختلفی بوده است. حوزه های فکری متاثر از هایدگر از فلسفه وجود تا فلسفه سیاسی روانشناسی روان درمانی نقد ادبی الهیات و ... را شامل می شود. حوزه های جغرافیایی متاثر از آراء وی نیز از شرق دور تا آمریکای لاتین را دربرمی گیرد.
    مکاتب فکری متعددی با تاثیرپذیری از تاملات هایدگر شکل گرفته*اند. می*توان به متفکرانی چون سارتر گادامر دریدا و فوکو اشاره کرد. این درحالی است که متفکران مطرح دیگری همچون آرنت مارکوزه بولتمان ریکور مک اینتایر و لاکان نیز مدیون آراء هایدگر هستند.
    بروز آشکار آراء هایدگر نخستین بار در مباحث فلسفی ژان پل سارتر نمایان گشت. سارتر با اثر نامی خود با نام بود و نبود که در سال ۱۹۴۳ مکتب اگزیستانسیالیسم - نه بحث اگزیستانسیال که هایدگر به عنوان هماهنگی ساختارهای حاصل شده در پاسخ از هستی مطرح کرده[۲۰] - را اثرگذارترین مکتب دوران خود نمود در جریان تحولات و بحران های اجتماعی سیاسی اواخر دهه ۶۰ میلادی در اروپا و آمریکا مرجع فکری عمده ای بود. سارتر با بهره گیری از کتاب هستی و زمان هایدگر محور اندیشه خود را چه در وجه فلسفی و چه در وجه سیاسی مقوله آزادی قرار داد.
    هانس-گئورگ گادامر نیز که به عنوان بنیانگذار هرمنوتیک فلسفی شناخته شده است با تاکید بر پیشین بودن زبان نسبت به گفتار خصلت عمده زبان را دیالوگی بودن آن می داند. از دیدگاه او زندگی در بطن زبان و در دیالوگ بین افراد متجلی و تجربه می شود. گادامر برخلاف سارتر که متکی بر نیمه اول کتاب هستی و زمان بود با بهره بردن از نیمه دوم این کتاب و نیز آراء و آثار هایدگر در باب زبان هرمنوتیک تاریخ و محوریت فهم در افق تاریخ و زبان عام بودن هرمنوتیک را شکل داد. گادامر اگرچه آراء خود را در امتداد اندیشه هایدگر می داند اما با نقد بنیادین او بر افلاطون موافق نیست. او تلاش خویش را صرف آشتی دادن فلسفه هایدگر و افلاطون کرد.
    نام دریدا با مقوله ساختارشکنی عجین است. دریدادر آراء خویش بیش از هر چیز مدیون دو مقوله هایدگری واسازی (Destruction) و زبانمندی (Sprachlichkeit) است. بحث هایدگر درباره رمزآلودگی سرشت وجود نیز بر تفکر دریدا تاثیرگذار بوده است. دریدا غیاب را مقدم بر حضور می داند. چه زبان از طریق نشانه ها جای چیزها را می گیرد. بنابراین حضور چیزها در زبان [۲۱] جای حضور خود آنها را می گیرد. و این به معنای حضور در عین غیاب است. پس هر چه هست نشانه است. نشانه ها به یکدیگر ارجاع می شوند نه به خود چیزها.
    میشل فوکو نیز در آراء خود از فلسفه هایدگر تاثیر گرفته است. او از مباحث هایدگر درباره اومانیسم ابزاری شدن معرفت و به خفا رفتن حقیقت بهره برده است. او بر نقش قدرت و سلطه در نابود کردن سوژه انسانی و به حاشیه رانده شدن و مغلوب شدن انسان در ساختارهای تکنو-بوروکراتیک اشاره کرده و از مستولی شدن دانش درباره انسان بر خود انسان در عصر جدید و دانش مدرن سخن گفته است

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •