نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: ای ستاره ها که از جهان دور ...

  1. #1
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2009/04/25
    محل سکونت
    آرامگاه عشق..
    سن
    38
    نوشته ها
    89

    Icon100 ای ستاره ها که از جهان دور ...

    ای ستاره ها که از جهان دور
    چشمتان به چشم بی فروغ ماست
    نامی از زمین و از بشر شنیده اید
    درمیان آبی زلال آسمان
    موج دود و خون و آتشی ندیده اید
    این غبار محنتی که در دل فضاست
    این دیار وحشتی که در فضا رهاست
    این سرای ظلمتی که آشیان ماست
    در پی تباهی شناست
    گوشتان اگر به ناله من آشناست
    از سفینه ای که می رود به سوی ماه
    از مسافری که میرسد ز گرد را ه
    از زمین فتنه گر حذر کنید
    پای این بشر اگر به آسمان رسد
    روزگارتان چو روزگار ما سیاست
    ای ستاره ای که پیش دیده منی
    باورت نمیشود که در زمین
    هرکجا به هر که میرسی
    خنجری میان پشت خود نهفته است
    پشت هر شکوفه تبسمی
    خار جانگزای حیله ای شکفته است
    آنکه با تو میزند صلای مهر
    جز ب فکر غارت دل تو نیست
    گر چراغ روشنی به راه تست
    چشم گرگ جاودان گرسنه ای است
    ای ستاره ما سلام مان بهانه است
    عشقمان دروغ جاودانه است
    در زمین زبان حق بریده اند
    حق زبان تازیانه است
    وانکه با تو صادقانه درد دل کند
    های های گریه شبانه است
    ای ستاره باورت نمی شود
    درمیان باغ بی ترانه زمین
    ساقه های سبز آشتی شکسته است
    لاله های سرخ دوستی فسرده است
    غنچه های نورس امید
    لب به خنده وانکرده مرده است
    پرچم بلند سرو راستی
    سر به خاک غم سپرده است
    ای ستاره باورت نمیشود
    ابرهای روشنی که چون حریر
    بستر عروس ماه بود
    پنبه های داغ های کهنه است
    ای ستاره ای ستاره غریب
    از بشر مگوی و از زمین مپرس
    زیر نعره گلوله های آتشین
    از صفای گونه های آتشین مپرس
    زیر سیلی شکنجه های دردناک
    از زوال چهره های نازنین مپرس
    پیش چشم کودکان بی پناه
    از نگاه مادران شرمگین مپرس
    در جهنمی که از جهان جداست
    در جهنمی که پیش دیده خداست
    از لهیب کوره ها و کوه نعش ها
    از غریو زنده ها میان شعله ها
    بیش از این مپرس
    بیش از این مپرس
    ای ستاره ای ستاره غریب
    ما اگر ز خاطر خدا نرفته ایم
    پس چرا به داد ما نمیرسد
    ما صدای گریه مان به آسمان رسید
    از خدا چرا صدا نمی رسد
    بگذریم ازین ترانه های درد
    بگذریم ازین فسانه های تلخ
    بگذر از من ای ستاره شب گذشت
    قصه سیاه مردم زمین
    بسته راه خواب ناز تو
    میگریزد از فغان سرد من
    گوش از ترانه بی نیاز تو
    ای که دست من به دامنت نمی رسد
    اشک من به دامن تو میچکد
    با نسیم دلکش سحر
    چشم خسته تو بسته میشود
    بی تو در حصار این شب سیاه
    عقده های گریه شبانه ام
    بر گلو شکسته میشود
    شب به خیر
    فریدون مشیری
    ویرایش توسط cac : 2010/05/14 در ساعت 01:09

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •