-
مدیر بازنشسته
چرا مرا شکستي ؟
برايت خاطراتي بر روي اين دفتر سفيد نوشتم
که هيچکسي نخواهد توانست چنين خاطرات شيريني را
براي بار دوم برايت باز گويد.
چرا مرا شکستي ؟چرا؟
اشعاري برايت سرودم
که هيچ مجنوني نتوانست مهرباني و مظلوميت چهره ات را توصيف کند
چرا تنهايم گذاشتي ؟چرا؟
چهره پاک و معصومت را هزار بار بر روي ورق هاي باقي مانده وجودم نگاشتم
چرا اين چنين کردي با من ؟چرا؟
زيباترين ستارگان آسمان را برايت چيدم.
خوشبو ترين گلهاي سرخ را به پايت ريختم.
چرا اين چنين شد/؟چرا؟
من که بودم؟
که هستم به کجا دارم مي روم
-
-
کاربر سایت
چشمانم ازشدت خستگی توانایی دیدن ندارند ،اما نمیدانم چرا با دیدن چشمانت جانی تازه میگیرند و عمیقتر عکس چشمانت را روی کاغذ می آورم
-
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن