مقدمه:

روابط بين الملل مدت هاي طولاني به گونه اي تدريس و نظريه پردازاي مي شد كه گويي زنان وجود ندارند، باور رايج اين بود كه سياست امري جدي و پر مخاطره مي باشد كه نياز به قدرت درك و تجريه و تحليل بالايي دارد و اين كار فقط از عهدة اشخاص نخبه (مردان) بر مي آيد.

با اين حال، برغم مقاومت محافل سياسي و دانشگاهي در مقابل حضور زنان در سياست، در سال هاي اخير فمينيسم وارد روابط بين الملل، يكي از مردانه ترين رشته هاي علوم اجتماعي است نيز شده است. «فمينيست ها معتقدند اين رشته تحت تسلط جنس مذكر است و بنابراين، علايق و ترس هاي مردان را بيشتر منعكس مي كند. آنان همچنين معتقدند شيوه اي كه رشته روابط بين الملل موضوعات خود را بر اساس آن پي ريزي ميكند باعث مي شود اكثر مردم (از جمله تقريباً تمام زنان) مورد توجه قرار نگيرند.»

تحت تأثير همين ديدگاه اين رشته بر «سياست عالي» كه شامل ديپلماسي، جنگ و كشورداري است و دنياي سربازان و دولتمردان ناميده مي شود تمركز داده و معمولا فرض بر اين است كه آنان مرد باشند.

حتي اقتصاد بين الملل نيز تحت تأثير ديدگاه مردانه در اغلب موارد، به تحليل روابط بين دولت ها و بازارها، با تحليل ساختارهاي سلطه و استثمار تبديل شد.

فمنيست ها همچنين معتقدند تعريف سياست جهاني بر اساس مفاهيم و موضوعاتي مانند درگيري، رقابت، امنيت (امنيت نظامي) و قدرت (استفاده از زور) نيز جهت گيري جنسيتي داشته و بر اساس ويژگي هاي فرهنگي و طبقاتي ترسيم شده است.

فمنيست ها معتقدند جنگ ها عمدتاً توسط مردان ايجاد مي شود چون قدرت طلبي مردان، آنها را وادار به اين كار مي كند ولي زن ها عمدتاً ضد جنگ و حامي صلح هستند و به همين دليل از مدافعان پي گير حقوق بشر مي باشند.

زنان واقعيت هاي جنگ را درك و بي عدالتي در جنگ را مي شناسند و مي دانند چگونه مي توان از تشديد تنش و يا ايجاد جنگي دوباره جلوگيري كرد. تجارب تاريخي نشان دهندة اين واقعيت است كه زنان مي توانند نقش مؤثري در ايجاد گفتگو و تعامل در بين گروه هاي سياسي، قومي و ديني درگير جنگ داشته و پيوندهاي متنازعين را دوباره ترميم و مستحكم سازند. زنان قادرند افق هاي تازه اي را در مذاكرات صلح گشوده و مانع از عدم توجه به مسائل مبرمي از حق ملي گرفته تا ***** به كودكان شوند. آنان مي توانند در ايجاد دستيابي به آشتي ملي با وفاق اجتماعي و تحقق صلح پايدار در درون جوامع نقش اساسي را ايفا مي كنند.

نتايج يك تحقيق كه در مورد ارتباط دستيابي زنان به قدرت و صلح طلبي كشورها در بخش علوم سياسي دانشگاه بينگمتن انجام شده است نشان مي دهد روش هاي زنان در استفاده از زور عمدتاً آن چه مردان تصور مي كنند متفاوت است. معمولاً مردان عقيده دارند اگر زنان بيشتري به امور و روند سياسي دست پيدا كنند، حكومت براي استفاده از زور تحت فشار بيشتري قرار مي گيرد. همچنين نتيجه اين تحقيق نشان مي دهد كه در سطح روابط بين الملل، دو كشور همسايه با نرخ زاد و ولد اندك علاقة كمتري براي درگير شدن در نبردهاي نظامي از خود نشان مي دهند. تحت تأثير همين اصل نويسندگان اين تحقيق پيشنهاد مي كنند سياست هاي ترويج برنامه ريزي خانوادگي و تنظيم خانواده ممكن است يكي از نمونه هاي مؤثر بكارگيري ميزان خشونت ميان كشورهاي مختلف باشد.منبع: