توحيد آن است كه انسان بداند جهان را (خداى يكتا) آفريده و به آن هستى بخشيده و همه چيز در دست اوست بنا بر اين آفرينش، روزى دادن، زنده نمودن، سلامتى، مرض... همه و همه به اراده اوست.
(إنما أمره إذا أراد شيئا أن يقول له كن فيكون)
ترجمه: هرگاه خداوند چيزى را اراده كند انجام مى گيرد.
دليل بر وجود خدا، آنچه در آسمان مى بينيم از خورشيد و ماه و ستارگان درخشان، ابرها، بادها، باران و آنچه در زمين مشاهده مى كنيم از درياها، جويبارها، ميوه جات، درختان و معادن گرانبها طلا و نقره و زبرجد و اقسام پرندگان كه در هوا به پرواز در مى آيند و حيواناتى كه در آبها شناورند و حيوانات گوناگون كه در روى زمين هستند با صداها و اندازه هاى مختلف، و انسان اين موجود شگفت انگيز آفرينش با حواس مختلفى كه دارد: چشم، گوش، زبان، درد، شادى، عصبانيت اندوه و مانند آن. همه اينها ما را به خدائى دانا و بزرگ راهنمائى مى كنند كه به او عقيده منديم و او را پرستش مى نمائيم و از او يارى مى جوئيم و در هرحال به او توكل داريم:
خداوند داراى صفات بسيارى است:
مانند (علم) بدين معنى كه او همه چيز را از كوچك و بزرگ مى داند و از قلب همگى آگاهست.
و مانند (قدرت) يعنى: او بر هرچيزى توانا است، بر آفريدن، روزى دادن، ميراندن، زنده كردن و غير اينها.
و مانند (حيات) يعنى: او زنده اى است كه نخواهد مرد.
و مانند (اراده) يعنى: او خواستار كارهائيست كه در آن مصلحت است و هيچگاه كار زيان بخشى انجام نمى دهد.
و مانند (ادراك) يعنى: او همه چيز را مى بيند و همه چيز را مى شنود، گرچه آهسته باشد.
و مانند (قدمت) يعنى: او پيش از هرچيز بوده و همه چيز را آفريده و بعد از همه چيز خواهد بود.
و مانند (تكلم) يعنى: او با هريك از بندگان خالص خود و پيامبران و فرشتگانش كه خواسته باشد سخن مى گويد.
و مانند (صدق) يعنى: آنچه مى گويد راست است و از وعده خود تخلف نمى ورزد. اينها همه گذشته از اينكه آفريننده و روزى دهنده، و زنده كننده، و ميراننده و بخشنده و مهربان و برتر، و شريف و كريم است، خداى بزرگ از نقص هم بركنار است، بنا بر اين جسم نيست، مانند اجسام ما و از اجزاء مختلفه تركيب نيافته است. و ديدن او امكان پذير نيست نه در دنيا و نه در آخرت.
و عوارض بر او راه نمى يابد، بنا بر اين مريض نخواهد شد، گرسنه نمى شود، خوابش نمى برد و پير هم نمى گردد، در كارهاى خود شريك نداشته، يكه و تنها است، و صفات خدا عين ذاتش مى باشد: پس: از ابتداى عالم بوده و قدرت داشته است، مانند ما نيست كه نخست نادان بوديم و سپس دانا شديم، قدرت نداشتيم و آنگاه مقتدر گشتيم. بى نياز است يعنى: نيازى به مشورت و همكارى ندارد و به وزير و لشكرى محتاج نيست.