صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 47

موضوع: برنــــــج

  1. #31
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض



    1) کیفیت برنج و مقدار نیتروژن و ماده‌ی آلی خاک

    نتایج نشان می دهد، در سطوح کودی یکسان، بین محتویات پروتئین برنج و مقدار طبیعی ماده آلی و نیتروژن کل خاک همبستگی معنی داری وجود دارد. ضرایب همبسگی (r) عبارت بودند از: * 938/0 و 830/0 و، (05/0= P). در صورتی که سطح ماده آلی، نیتروژن کل، نیتروژن قابل جذب خاک ها با مقدار آمیلوز برنج دارای همبستگی معنی دار منفی بود. نتایج نشان می دهند که رشد برنج در خاک های با ماده آلی و یا نیتروژن زیاد همیشه محتویات پروتئین را افزایش می دهد. به ویژه این افزایش پروتئین در ارقام دیررس بیش‌تر می‌باشد. افزایش محتویات پروتئین اندازه گیری شده در هردانه برنج با کاهش مقدار آمیلوز همراه است.

    2) کیفیت برنج و مقدار گوگرد خاک
    در صد برنج سالم از مهم ترین شاخص های کیفی پس از تبدیل محسوب می‌گردد. پس از تبدیل شلتوک به برنج سفید، هرچه مقدار برنج سالم بیشتر باشد بازارپسندی بیش‌تری را حایز خواهد گردید. جدول 2 همبستگی مثبت بین مقدار گوگرد قابل جذب و در صد برنج سالم را نشان می‌دهد. این نتایج برای برنج دیررس سطح معنی داری (05/0=P ) و برای محتویات پروتئین سطح معنی داری (1/0= P ) همبستگی متفاوتی را نشان داد. گوگرد قابل جذب خاک با مقدار پروتئین دانه برنج همبسگی معنی دار مثبت ولی با برنج سالم معنی دار نبود. ملاحظه می‌شود، پروره‌های گوناگون برنج نسبت به گوگرد قابل استفاده خاک پاسخ‌های متفاوتی دارند. اما به طور کلی، زراعت برنج در خاک‌های با گوگرد قابل جذب زیادتر محصول با کیفیت دانه‌ی نسبتاً بهتری را حاصل خواهد کرد.



    3) کیفیت برنج و مقدار کلسیم و منیزیم خاک
    کلسیم و منیزیم قابل مبادله خاک نیز در کیفیت برنج تأثیر می‌گذارد. نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که کلسیم با مقدار پروتئین و پیوستگی ژل دانه برنچ همبستگی معنی دار مثبتی دارد، در حالی که منیزیم با پروتئین دانه همبستگی معنی دار منفی را نشان می‌داد. به نظر می‌رسد در خاک‌های معمولی هر چه کلسیم قابل جذب خاک بیشتر باشد، پیوستگی ژل بیشتر خواهد بود و در نتیجه برنج نرم‌ تر و خوش مزه‌تر می‌گردد. علاوه بر این به موجب افزایش پروتئین کیفیت غذایی آن نیز بهبود می یابد. از طرف دیگر، هر چه مقدار منیزیم قابل مبادله خاک بیشتر باشد، پروتئین آن کاهش می‌یابد. کلسیم و منیزیم از عناصر غذایی ضروری خاک برای رشد برنج هستند. در مورد تأثیر کلسیم در کیفیت برنج گزارش های فراوانی وجود دارد. بعضی کشاورزان به افزایش پروتئین برنج در اثر کمبود منیزیم یا پتاسیم پی برده‌اند. آن‌ها پیشنهاد می‌کنند که منیزیم با بهتر کردن فتوسنتز برنج باعث افزایش ذخایر نشاسته‌ای دانه شده و در نتیجه محتویات پروتئین کاهش می یابد.

  2. #32
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض



    4- کیفیت برنج و منگنز

    بین منگنز قابل جذب خاک و میزان گچی بودن دانه برنج همبستگی معنی داری وجود دارد. اصطلاح گچی هم برای شکم سفیدی و هم برای مغز سفیدی و هم پشت سفیدی دانه به کار می رود. شاخص گچی میزان وسعت سفیدی گچی و غیر شفاف(%) دانه را نشان می دهد. برای مثال هر چه سطح گچی دانه‌ها بیشتر باشد، کیفیت آن پایین تر خواهد بود. جدول3 نشان می دهد که با افزایش مقدار منگنز قابل جذب خاک، درصد دانه گچی و سطح گچی دانه‌ها نیز افزایش می یابد. همبستگی برای هر دو معنی دار است، یعنی اگر منگنز قابل جذب در خاک زیاد شود، کیفیت ظاهر پسندی برنج پایین خواهد آمد. پیش از این تحقیق، تأثیر منگنز در سطح گچی دانه ناشناخته بود. تشکیل ناقص کربوهیدرات‌ها به علت محدودیت سنتز و انتقال آن‌ها باعث ایجاد گچی می‌شود. در این دانه‌ها اندوخته‌های نشاسته‌ای در تعدادی از لایه‌های یاخته‌ای سطحی (دور از مرکز) فقیر بوده و با انعکاس نور به رنگ سفید غیر شفاف دیده می شود. گچی شدن معمولاًدر مرحله پر شدن دانه اتفاق می افتد. محتویات مواد تنظیم کننده رشد(هورمون) ایندول استات در مرحله بین گلدهی و پر شدن دانه از کربوهیدرات‌ها به حداکثر می رسد. افزایش این هورمون در انتقال محصولات همانند سازی (آسیمیلاسیون) به خوشه سودمند است. زیادی مقدار منگنز در حد سمی، بیدرنگ مقدار ایندول استات را در گیاه کاهش می دهد. احتمالاً منگنز در حد سمی باعث تخریب یا انهدام حفاظ ایندول استات می گردد. منگنز نیز انتقال محصولات همانند سازی به درون دانه (آندوسپرم) را می تواند کاهش داده و در نتیجه بر میزان گچی بیفزاید.

    منبع:انتشار مقالات کشاورزی و علوم وابسته

  3. #33
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    ریشه برنج


    برنج تنها غله مستعد رشد در خاک غرقابی است، زیرا خود قادر است محیط اطراف ریشه اش را اکسیده کند. طبیعت دارای چندین منفعت برای سازگاری ریخت شناختی و تنکار شناختی گیاه برنج می باشد تا در محیط باتلاقی زنده بماند. اکسیژنی که در حین عمل فتوسنتز در برگ تولید می شود، از را آئرانشیم های پوست به ریشه ها انتقال می یابد و در حفرات لیزوژنی بافت پوست ریشه ذخیره می گردد. نفوذ پذیری اکسیژن در ریشه ها با عمق زیر آب آن ها افزایش می یابد. این اکسیژن برای تنفس یاخته های ریشه کافیست
    تغییر میکروفلورها
    باتلاقی کردن خاک، جمعیت باکتری ها و قارچی های آن را آواره می کند. چنین محیطی برای رشد جلبک ها مناسب می شود. این موجودات فتوسنتزکننده دارای کلروفیل در اغلب خاک ها رشد می کنند و به وسیله محیط مرطوب و نور خورشید تقویت می شوند. آن ها مواد غذایی اندک مورد نیازشان را از سازگان خاک و آب دریافت می کنند. هنگامی که این موجودات در مقابل نور خورشید قرار می گیرند فرآیند فتوسنتزی به کار می افتند و مولکول های اکسیژن به عنوان محصولات جانبی آزاد می گردند. نوسانات روزمره مقدار اکسیژن محلول تولیدی در نتیجه فعالیت فتوسنتزی اغلب، مقدار اکسیژن حاصل از اشباع هوا را در آب غرقابی افزایش می دهد.
    اکسیژنی که به این طریق تولید می شود، میزان بی هوازی گری خاک را اصلاح می کند و اکسیژن قابل مصرف در ریشه گیاهان آبی را فراهم می کند. این جلبک های سبز – آبی (Cynophyceae) می توانند ازت مولکولی و یا معدنی را به کمک آنزیم های نیتراز موجود در یاخته ها، به مصرف رسانند. این موجودات زنده فتوسنتز کننده، هر ساله 15 تا 50 کیلوگرم ازت را در هکتار خاک تثبیت کنند.

    قدرت اکسیداسیون ریشه برنج
    تعدادی از گیاهان خشکی وجود دارند که با قرار گرفتن در محیط باتلاقی یا غرقابی توانایی اکسیدی کردن محیط اطراف ریشه را دارند. ظرفیت اکسیداسیون ریشه گیاهان زراعی معمول نسبت به مقدار نفتیل آمین اکسید شده در هرگرم ریشه در مدت 2 روز غرقاب شدن در جدول زیر ارائه شده است:
    قدرت اکسیداسیون ریشه گیاهان مختلف
    ذرت
    4/1
    جو
    9/2
    سورگوم
    4
    گندم
    9/4
    سویا
    1/7
    برنج
    3/15


    نتایج جدول بالا نشان می دهد، نیروی اکسیداسیون ریشه برنج چندین برابر گیاهان زراعی دیگر است. با اندک توجهی می توان دریافت که چرا سورگوم بهتر از ذرت می تواند شرایط غرقابی ناشی از بارندگی را تحمل نماید

  4. #34
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    سازگاری تنکارشناختی ( فیزیولوژیک )

    تحمل تنکارشناختی برنج نسبت به شرایط باتلاقی به استاتی مربوط است که از استیل کوآنزیم در ریشه تولید می شود و در چرخه اسید گلیکولیک به انیدرید کربنیک تجزیه شده و دراین روند تولید آب اکسیژنه می نماید. آب اکسیژنه به وسیله یک کاتالاز تجزیه شده و اکسیژنی را تولید می کند که در ریشه قابل استفاده است. مقدار آنزیم کاتالاز اکسیدکننده که در ریشه برنج موجود است، خیلی بیش تر از سایر غلات می باشد. بنابراین، ریشه برنج اکسیژنی مورد نیاز خود را نه تنها از سازگان داخلی تولید (فضاهای بین یاخته ای ) به دست می آورد، بلکه از راه مراحل آنزیمی به روش شیمیایی نیز آن را فراهم می کند. قدرت اکسید کنندگی ریشه برنج به چندین عامل بستگی دارد. قدرت اکسید کنندگی تابع رقم، سن گیاه و مواد غذایی بافت ها بوده و در مرحله رشد اولیه گیاه بالاست که در پایان گلدهی متوقف می گردد. علاوه براین، با افزایش تابش نورخورشید، افزایش می یابد و هنگامی که گیاه با کمبود عناصر غذایی نیتروژنی، فسفر و پتاسیم ماجه است، کاهش می یابد.

    قابلیت جوانه زنی در شرایط باتلاقی

    هنگامی که رطوبت خاک به 27 درصد یا بیش تر می رسد، بذر برنج جوانه می زند. برنج برای جوانه زنی به اکسیژن اندکی نیاز دارد، بنابراین، تا عمق 15 سانتی متر زیر آب نیز می تواند جوانه بزند. بذر برنج به وسیله فرآیند آنزیمی که در حین جوانه زنی رخ می دهد، مستعد آزاد کردن اکسیژن است.
    نشاء بعضی از ارقام برنج حداقل به مدت 5 روز زیر آب می تواند زنده بماند. هنگامی که، بذر برنج زیر آب و روی یطح خاک پاشیده می شود، جوانه می زند. پوشش خاک زیر آب، فراهم شدن اکسیژن را برای بذر برنج کاهش نمی دهد. با افزایش پوشش خاک، جوانه زنی کاهش می یابد. چون، اکسیژن در آب سرد بهتر از آب گرم حل می شود، بذرپاشی در صبح زود بهتر از عصر است. تنفس بی هوازی بذر برنج را برای جوانه زنی، حتی در مقدار کم اکسیژن نیز امکان پذیر می سازد.
    مکانیزم دفاعی ریشه برنج در مقابل کمبود اکسیژن

    برنج دارای سازگان تخمیریی است که به طور قدرتمندی برای کاهش تنفس هوازی، عامل بازگشتی توانایی آن را برای جوانه زنی در شرایط غلظت اندک اکسیژن، حفظ می کند. مکانیزم دفاعی دیگر گیاه برنج در مقابل کمبود اکسیژن این است که ریشه های آن لیگنینی می شود تا اثر مواد سمی تولید شده را کاهش دهد. قطع آب اثر سمی زادی منگنز را افزایش می دهد. برنج به طور خاصی نسبت به جو و گندم در مقابل زیادی منگنز قدرت تحمل بیش تریدارد.
    نسبت های انرژی ریشه برنج

    آزاد شدن انرژی از ریشه های برنج برخلاف متابولیسم هوازی غلات دیگر، از راه فرآیند تنفس بی هوازی تحقق می یابد. متابولیسم بی هوازی تولید دو مولکول گلوکز در مقابل تولید 686 کیلو کالری انرژی و 6 مول CO2 در متابولیسم هوازی، می کند.
    تنفس هوازی در ریشه گندم:
    C6H12O6 + 6O2 ------- 6CO2 + 6H2O + 38ADP + 38Pi + 38ATP
    1ATP = 12Kg Cals energy, 38x12 = 465Cals (Kg )
    تنفس بی هوازی در ریشه برنج:
    C6H12O6 ------ 2C2H5OH +2CO2 + 2ADP +2Pi + 2ATP
    2 X 38 = 78KCals
    اگر تولید CO2 در هردو حالت برابر باشد، مصرف انرژی در برنج 200 در صد بیش تر است، ولی آزاد شدن انرژی تنها 24% تخمیر در تنفس می باشد. کل انرژی آزاد شده به وسیله نشاء برنج و گندم در فقدان هوا به ترتیب حدود 17% و 7% است. وضعیت منحصر به فرد برنج باتلاقی تجمع ال- آمینو بوتیریک اسید است ولی نشاء های ذرت به علت تجمع الکل اتیلیک پس از یک روز خشک می شوند.
    منبع:فردوس عادلی
    رویان

  5. #35
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    روغن برنج


    پیش گفتار
    درفرآیند تبدیل شلتوک به برنج سفید در کارخانجات شالیکوبی، محصول جانبی مهمی به نام سبوس ( Bran ) حاصل می گردد که به عنوان غذای دام و طیور مصرف می شود. یکی از فراورده های مهم استخراجی از سبوس برنج، روغن آن است. روغن برنج بخشی از نیازهای غذایی کشورهای آسیایی مانند: چین کمونیست، ژاپن و هند را تأمین می کند. کشورما، تاکنون تجهیزات، علم وتخصص لازم را برای استخراج، تصفیه و تحقیقات تولید این روغن، در دسترس نداشته است. ولی از آن جا که، تولید این محصول به مقیاس هرچند کوچک قسمتی از مواد غذایی ضروری مردم را جبران می کند و از کیفیت خوبی برخوردار است به طور یقین جایگاه ویژه ای در اقتصاد خواهد داشت. این مقاله از کتاب RICE: CHEMISTRY AND TECHNOLOGY تألیف: بن وینیدو او. جولیانو به فارسی ترجمه شده است.
    لیپیدها
    اخیرا، مقالاتی در باره شیمی لیپیدهای برنج انتشار یافته است. لیپدها به صورت اجسام کروی شکل یا قطرات چربی به قطر کم تر از 5/1 میکرومتر در لایه آلورن و کوچک تر از 7/0 میکرو متر در جنین دانه برنج حضور دارند. علاوه براین، رنگ دیواره یاخته ای آندوسپرم به دلیل وجود رنگ لیپیدهاست. بیش ترلیپیدهای آندوسپرم ( درون دانه ) به اجسام پروتئینی متصل بوده ولی دانه های نشاسته نیز با آن ها دارای پیوندند.
    روش های استخراج
    لیپیدها عموما به دونوع: لیپیدهای غیر نشاسته ای که عمدتا در لایه آلورن و جنین به صورت اجسام کروی یا قطرات چربی وجود دارند و لیپیدهای نشاسته ای، طبقه بندی می شوند. علاوه براین، موریسون در سال 1981 اصطلاح لیپیدهای سطحی نشاسته را برای لیپیدهای غیر نشاسته ای که همراه با لیپیدهای نشاسته ای داخلی یا لیپیدهای داخلی دانه های نشاسته ای وجود دارند، به کاربرد. اگرچه، این نوع طبقه بندی قابل قبول است، اما در عمل ناخاصی های همراه آن غیر قابل چشم پوشی می باشد. حلّال های غیر قطبی نظیر دی اتیل اتر، اتر نفت و مخلوط کلروفرم – متانول ( نسبت حجمی 1:2 ) لیپیدهای غیر نشاسته ای را به آسانی از دانه خشک استخراج می کنند. لیپیدهای غیر نشاسته ای باقی مانده را با آب اشباع از بوتانول به مدت زمان 35 دقیقه تا یک ساعت در 30 – 25 درجه سانتی گراد به مقدار بیش تری می توان استخراج کرد. دانه های برنج خرد شده ای که طی مراحل تبدیل به دست می آیند، بر خلاف دانه های سالم، لیپیدهای نشاسته ای را به داخل آب اشباع از بوتانول (درجه حرارت معمولی ) انتقال داده و در لیپیدهای غیر نشاسته ای ایجاد ناخالصی می کنند.
    حدود 84 درصد لیپیدهای پروتئینی برنج توسط مخلوط کلرو فرم - متانول ( به نسبت حجمی 1:2 ) در 25 درجه سانتی گراد به مدت 8 ساعت استخراج می شود و 11 درصد باقی مانده نیز به وسیله آب اشباع از بوتانول سرد به مدت 5 دقیقه جدا می گردد، در نتیجه کل استخراج این مواد به 95 درصد می رسد. بنابراین، لیپیدهای متصل به جسم پرتئینی اغلب در بخش لیپیدهای غیر نشاسته ای برنج قهوه ای و سفید وجود دارند.
    پس از استخراج لیپیدهای غیر نشاسته ای می توان لیپیدهای نشاسته ای را نیز با آب اشباع از بوتانول استخراج کرد. اگرچه آب اشباع از بوتانول در استخراج لیپیدهای پروتئینی داخلی گندم به مدت 5 شبانه روز در 4 – 2 درجه سانتی گراد نتایج تحسین برانگیزی نشان داده است، اما برای استخراج تمامی لیپیدهای نشاسته ای داخلی برنج تحت چنین شرایطی به 105 × 5/2 ساعت زمان نیاز دارد. پس از دوبار استخراج لیپیدهای آرد برنج حل شده در پروناز با آب اشباع از بوتانول به مدت 12 ساعت در درجه حرارت معمولی می توان 85 – 83 در صد لیپیدهای برنج های واکسی و 86 – 50 درصد لیپیدهای برنج های غیرواکسی را جدا نمود.
    برای مثال، برنج قهوه ای IR42 که لیپیدهای غیر نشاسته ای آن استخراج شده بود، بیش تر استخراج با آب اشباع از بوتانول سرد، آبکافت چربی را از 41/0 درصد به 09/0 درصد کاهش داد که دلالت بر استخراج 78 درصدی لیپیدهای نشاسته ای توسط این حلّال دارد. عمل رفلکس آب اشباع از بوتانول ( 67 درصد بوتانول و 33 درصد آب ) در 92 درجه سانتی گراد که سبب ژلاتینی شدن دانه های نشاسته می شود، موجب استخراج کامل لیپیدهای نشاسته ای می گردد. عمل رفلکس اتانول 95 درصد به اندازه آب اشباع از بوتانول سرد در استخراج لیپیدها از نشاسته تخلیص شده به طور مطلوبی قابل استفاده است. DBS ( دودسیل بنزن سولفونات ) لیپیدهای غیر نشاسته ای و پروتئین برنج را به آسانی جدا می نماید. ولی، لیپیدهای نشاسته ای را به ندرت استخراج می کند. DBS به مقدار کمی توسط آب اشباع از بوتانول و به طور کامل با گرم آن استخراج شده و چون با استن نیز شستشو می شود، سبب ناخالص شدن جزء گلیکولیپیدها از ژل اسید سیلیسیلیک می گردد. پروتئاز قلیایی ( پروناز)، پروتئین برنج سفید را حل کرده و تمامی لیپیدهای نشاسته ای را باقی می گذارد. اما، لیپیدهای غیر نشاسته ای که از سطح دانه های نشاسته ای جذب می گردند در آن ایجاد ناخالصی می نماید. بنابراین، نمونه ای از چنین نشاسته تهیه شده با پروتئاز قلیایی هنوز 15/0 درصد لیپیدهای غیر نشاسته ای به اضافه 57/0 درصد لیپیدهای نشاسته ای را در خود خواهد داشت

  6. #36
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    لیپیدهای غیر نشاسته ای
    پوسته خارجی برنج IR42 در رطوبت 14 درصد دارای حدود 4/0 درصد لیپید غیر نشاسته ای است که نسبت به کل لیپیدهای شلتوک سهم اندکی دارد. توزیع آن به اندازه 4/0 درصد کل لیپیدهای غیر نشاسته ای، 3/0 درصد کل لیپیدهای خنثی ، 17/0 درصد کل گلیکولیپیدها و 7 درصد کل فسفولیپیدهای شلتوک بوده و اساسا از لیپیدهای خنثی بودند. لیپیدهای پوسته که با استفاده از هگزان استخراج شده دارای اسید های چرب اصلی همانند لیپیدهای غیر نشاسته ای برنج قهوه ای بود، اما کم تر از یک درصد اسید اراشیدیک ( C20:0 ) و کوچک تر از 2 درصد اسید به هینیک ( C22:0 ) و کم تر از 4 درصد اسید لیگنوسریک ( C30:0) را به همراه داشت.

    برادبوری و کولینز در سال 1982 با استفاده از روش اسپکترومتری رزونانس مغناطیسی هسته ای C13 ( 13CNMR ) در برنج IR 480 – 5 – 9 با رطوبت 14 درصد مقدار لیپیدهای برنج قهوه ای را 1/3 درصد، آندوسپرم 75/0 درصد، جنین 3/27 درصد و یاخته های آلورن به اضافه پوشش بذر را 7/36 درصد تخمین زدند که معادل 22 درصد لیپیدهای غیر نشاسته ای برنج قهوه ای در آندوسپرم و جنین و 56 درصد در یاخته های آلورن به اضافه پوشش بذر بود.
    لیپیدهای غیر نشاسته ای در سه نمونه برنج قهوه ای با رطوبت 14 درصد برای برنج های با آمیلوز 29 درصد برابر 5/2 درصد و برای برنج های با آمیلوز 24 درصد حدود 7/2 درصد و در برنج های واکسی با آمیلوز 7/1 در صد گزارش شد. این تفاوت در مقدار چربی ممکن است به دلیل بالا بودن مقدار لیپیدهای غیر نشاسته ای داخل آندوسپرم برنج واکسی ( 07/0 درصد ) در مقایسه با 4/0 درصد در دو رقم برنج غیرواکسی باشد. لیپیدهای غیر نشاسته ای برنج قهوه ای ژاپنی 4/2 درصد و هندی 6/2 درصد گزارش شده اند.
    لیپیدهای غیر نشاسته ای برنج قهوه ای و اجزاء آن دارای مقادیر عدد صابونی و یدی و ماده غیرقابل صابونی شونده مشابه اند. اما عدد صابونی و یدی لیپیدهای پوسته و برنج قهوه ای با هم تفاوت دارند که احتمالا به دلیل بالا بودن مقدار ماده غیر قابل صابونی شونده و پائین بودن مقدار اسید لینولئیک است (جدول 1 ).
    اسیدهای چرب اصلی شامل 38 – 36 درصد اسید لینولئیک ( C18:2)، 37 – 35 درصد اسید اولئیک ( C18:1) و 23 – 24 درصد اسید پالمتیک (C16:0) هستند. سطوح بالای اسید پالمتیک و پائین اسید اولئیک در لیپیدهای غیر نشاسته ای برنج سفید می تواند در نتیجه وجود ناخالصی لیپیدهای نشاسته ای باشد. اسیدهای چربی که به مقدار اندک وجود دارند، عبارتند از: اسید میریستیک (C14:0)، اسید استئاریک (C18:0 )، اسید لینو لینیک (C18:3) به اضافه مقادیر ناچیزی از اسید لوریک (C12:0)، 5/0 – 1/0 درصد اسید پالمتولئیک (C16:1)، 7/0 – 3/0 درصد اسید اراشیدیک، 5/0 – 4/0 درصد اسید ایکوزنوئیک و مقدار ناچیزی درحدود 8/0 درصد اسید بهینیک و 4/2 درصد اسید لیگنوسریک است.
    اسید سیلیسیک بخش لیپیدهای غیر نشاسته ای برنج قهوه ای، سبوس، پولیش و جنین دارای 91 – 86 درصد لیپیدهای خنثی ( غیر قطبی ) خالص شده با کلروفرم، 5 – 2 درصد گلیکولیپیدهای خالص شده با استن و 9 – 7 درصد فسفولیپیدهای خالص شده با متانول است. در ضمن لیپیدهای غیر نشاسته ای برنج سفید، مقدار لیپیدهای خنثی کم تر و گلیکو لیپیدهای بیش تری دارد که احتمالا به دلیل آغشته شدن به لیپیدهای نشاسته ای است. نسبت های گزارش شده لیپیدهای خنثی، گلیکولیپیدها و فسفولیپیدهای موجود در لیپیدهای غیر نشاسته ای برنج زیر گونه ژاپنی عبارت بودند از 12[IMG]http://forum.sub*****.com/images/New-smile/N_aggressive%20%2816%29.gif[/IMG]77 و 487 برای برنج قهوه ای، 289 برای سبوس و 12[IMG]http://forum.sub*****.com/images/New-smile/N_aggressive%20%2818%29.gif[/IMG]76 برای برنج سفید. میازاوا همکاران ( 1978 ) گزارش دادند که لیپیدها غیر نشاسته ای دارای 6/90 درصد لیپیدهای خنثی است. اخیرا این نسبت ها به صورت 7[IMG]http://forum.sub*****.com/images/New-smile/N_aggressive%20%283%29.gif[/IMG]90 برای لیپیدهای سبوس و 5[IMG]http://forum.sub*****.com/images/New-smile/N_aggressive%20%2810%29.gif[/IMG]91 برای لیپیدهای سبوس – پولیش گزارش شده است.
    منبع:فردوس عادلی مسبب
    رویان

  7. #37
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    كشت توأم برنج , آزولا و ماهی
    آزولا بطور ناخواسته در چند سال گذشته وارد اكوسیستم‌های آبی شمال كشور شد و به سرعت پراكنش پیدا كرد. آزولا دارای مزایا و معایبی است كه در این نوع فعالیت سعی شده است تا از مزایای آن استفاده بهینه صورت گیرد.این گیاه كه به صورت شناور و به رنگ سبز یا قرمز (صورتی) در سطح آبهای راكد (تالاب انزلی) یا شالیزارها به وفور دیده می‌شوند. گیاه آزولا از خانواده Salvinacea است و به عنوان كود بیولوژیك برای تثبیت ازت اتمسفر و تأمین آن برای برنج در بسیاری از كشورهای برنج‌خیز مورد استفاده قرار می‌گیرد.

    این گیاه در بسیاری از مناطق دنیا پراكنده است و به صورت شناور در آب استخرها, آبهای راكد, آبگیرها و كانالهای آبیاری یافت می‌شود. ساقه به صورت ریزدم‌های منشعب شناور, برگهای آن كوچك, متناوب كه روی هم قرار دارند. ریشه آن به صورت معلق در آب با طول ۲ تا ۵ سانتی‌متر می‌باشد. بخش رویی برگ سبز یا صورتی, گوشتی و كلروفیلی بوده و قسمت زیرین نازك و بدون كلروفیل با بافتهای اسفناجی سفید رنگ. گیاه آزولا جمعاً دارای شش گونه است كه در آمریكا و بسیاری دیگر از نقاط جهان پراكنده‌اند.آرولد معمولاً به صورت غیرجنسی و از طریق سبزینه تكثیر پیدا می‌كند. ابزار و ادوات كشاورزی, دام و انسان و ... نیز از عوامل انتشار آزولا هستند.
    در مزارعی كه گیاه آزولا به عنوان علف هرز مطرح است لازم است با اقدامات زیر آن را كنترل نمود:
    ▪ از نشاء‌های بلند استفاده شود.

    ▪ از دادن كود فسفره به مزرعه اجتناب گردد.

    ▪ سطح آب كرتها باید بسیار پائین بوده و به حد صفر نزدیك باشد به همین جهت لازم است راه خروجی آب از كرتها همیشه باز, تا سطح آب از میزان مورد نظر بالاتر قرار نگیرد.لازم به یادآوری كه تراكم گیاه آزولا در سطح مزرعه در یك هفته پس از نشاء نباید چندان زیاد باشد , چون در این صورت می‌تواند مشكلاتی در تبادل هوا و ایجاد خفگی در نشاء به وجود آورده و خود به عنوان علف هرز عمل نماید.آزولا یك گیاه آبزی كوچكی بوده كه مقادیر زیادی مواد غذایی دارد, چون می‌تواند نیتروژن (ازت) هوا را تثبیت نموده, عمل فتوسنتز را انجام دهد, و مواد مغذی را از محیط اطراف خود از طریق شبكه‌ی ریشه‌ای خود جذب نماید.همچنین یك غذای عالی برای ماهی نیز می‌باشد.آزولا از نظر اسید آمینه (آرژنین) غنی بوده كه ممكن است نقش مهمی در رشد ماهی بازی نماید.آزولا خیلی سریع رشد نموده, محصول زیادی تولید می‌نماید, و برای خوردن ماهی اندازه مناسبی داشته, نیاز به برداشت و خرد كردن ندارد, می‌تواند در مزرعه برنج رشد نماید و فواید اقتصادی و اكولوژیكی خود را افزایش دهد.

    ● نقش آزولا غذای ماهی

    هر دو ماهی علف‌خوار و همه‌چیز آزولا می‌خورند, كپور علف‌خوار (Ctenopharyngodon idedda) بیشتر از معادل ۶۰-۵۰ درصد وزن بدن خود در هر روز آزولا مصرف می‌كنند. میزان مصرف آزولا به وسیله كپور ماهی معمولی (Cyprinus carpio) با افزایش اندازه آن افزایش می‌یابد. ضریب تبدیل غذایی آزولا در ماهی علف‌خوار ۴۹ می‌باشد.ازت موجود در آزولا, ۳۰ درصد در فضولات ماهی مشاهده می‌گردد, زیرا كه ۳۰ درصد دیگر از ازت آزولا در بدن ماهی تجمع پیدا می‌كند, می‌توان تخمین زد كه حدود ۶۰ درصد ازت آزولا به وسیله ماهی هضم می‌شود (ازت ممكن است همچنین به صورت ادرار, به صورت مواد دفعی از سطح بدن ماهی, به صورت فلس‌های ریخته شده یا به صورت مواد تغییر یافته توسط آبشش‌ها به داخل آب دفع شود).

  8. #38
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    اثر روی محصول و عملكرد برنج:

    سیستم برنج ـ آزولا ـ ماهی برای برنج , ماهی و آزولا یك محیط عالی رشد مهیا می‌كند. به علت مقدار زیاد كود آلی مهیا شده توسط ماهی, برنج به خوبی رشد می‌كند و از آنجائی كه ماهی آزولا, آفات و علف‌های هرز برنج را می‌خورد, مصرف علف‌كش‌های شیمیایی می‌تواند كااهش یابد. به هر صورت, محیط ایجاد شده توسط روش برنج ـ آزولا ـ ماهی همچنین موجب بقاء دشمنان طبیعی آفات برنج می‌شود. كه دشمنان طبیعی مصرف آفت‌كشها را كاهش می‌دهند. در روش برنج ـ آزولا ـ ماهی میزان مصرف‌ آفت‌كشها (سموم) كاهش و یا كاملاً حذف می‌گردد.
    روش برنج ـ آزولا ـ ماهی میزان علف‌های هرز را كنترل می‌نماید.

    ● حاصلخیزی خاك:

    در سیستم برنج ـ آزولا ـ ماهی, مواد غذایی گیاه به وسیله تجزیه آزولا و فضولات ماهی تهیه می‌گردد. اثر ماهی در این سیستم, به ویژه نقش مواد دفعی ماهی را در بهبود حاصلخیزی و وضعیت خاك آشكار است.
    ماهی میزان گودهای معدنی مورد نیاز گیاهان برنج را كاهش می‌‌دهد, حاصلخیزی خاك را حفظ كرده یابهبود می‌بخشد, و یك محیط اكولوژیكی (بوم شناختی) عالی فراهم می‌كند.

    ● اجرا سیستم برنج ـ آزولا ـ ماهی

    ▪ طراحی مزرعه:

    دو نمونه از طراحی مزرعه برای معرفی و اجرای سیستم برنج ـ آزولا ـ ماهی می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. روش اول كندن گودال‌ها و جویها در یك مزرعه قدیمی برنج و انتقال نشاءهای برنج بر طبق فاصله‌های زراعی معمولی می‌باشد. در روش دوم, نشاءهای برنج روی پشته‌ها انتقال داده شده و هپیها در بین جویها بین پشته‌ها رها می‌شوند, انتخاب مزارع معمولاً برای هر دو طرح مهم می‌باشد. در هر دو مورد, مزرعه بایستی آب كافی و شبكه و كنترل خوب آبیاری و زهكشی داشته باشد.عمق گودال مابین ۱ تا ۵/۱ متر بوده و عرض ۵۰-۴۰ سانتی‌متر و عمق جویها ۵۰-۳۰ سانتی‌متر سطح اشغال شده در حدود ۵-۳ درصد كل سطح مزرعه برنج می‌باشد. به عبارت دیگر برای برداشت بیشتر ماهی, گودال‌ها و جویها بایستی سطح بیشتری را اشغال نمایند.

    ▪ تركیب گونه‌های ماهی:

    گونه‌های ماهی بایستی بر طبق بازدهی تغذیه انتخاب گردند. برای مثال, كپور علف‌خوار قادر نیست به طور كامل دیواره سلولهای گیاهان را هضم نماید, چون لوله گوارش‌ها آنها فاقد سلولدز می‌باشد. در نتیجه این ماهیان باقیمانده غذای خود را همراه با مواد دفعی به داخل آب می‌ریزند. فضولات ماهی تكثیر پلانكتونها را تحت این شرایط كشت‌های خالص از هر گونه ماهی نمی‌تواند به طور مؤثر آزولا را مصرف نماید. به هر صورت, این مسئله را می‌توان با كشت توأم پلی كالچر (Polyculture) , كپور نقره‌ای ۱۰۰ قطعه, كپور معمولی ۳۰۰ قطعه, كپور علف‌خوار ۷۵۰ قطعه در هكتار , بچه ماهی انگشت قد در هكتار و رهاسازی پس از انتقال و نشاءكاری برنج در مزرعه صورت می‌گیرد.

    ▪ مدیریت آب:

    مدیریت آب مهمترین عامل در سیستم پرورش برنج ـ آزولا ـ ماهی, می‌باشد. در طول مراحل اولیه رشد برنج, ماهیان انگشت‌قد می‌توانند به طور آزادانه در آب سطحی شنا نمایند كه برای پنجه زدن برنج زودرس خوب می‌باشد.پس, ماهیان بزرگتر به آب عمیق نیاز دارند, در این زمان درجه حرارت , آب گاهی اوقات می‌تواند به ۴۰ درجه سانتی‌گراد برسد, و لازم است آب آبیاری را در عمق ۸ تا ۱۰ سانتی‌متر نگهداری نمود.








    مهدی مؤمن‌نیا
    منبع:
    ـ آكادمی كشاورزی كانگ دانگ و فوجیان چین (hiu chug chu , سال ۱۹۹۶).
    ـ پرورش كپور ماهیان در شالیزار (كشت توأم برنج و ماهی). (مؤمن‌نیا, ۱۳۸۰).


    پایگاه اطلاع رسانی شیلات ایران

  9. #39
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    برنج های وحشی و اهلی شدن آن ها
    i خویشاوندی گونه ها و جستجوی اجداد
    ۱ تاکسو نومی
    دوگونه برنج زراعی به نام های اوریزا ساتیوا ال. و اوریزا گلابریما استود وجود دارد. کشت اولی در مناطق گرمسیری و معتدل به طور وسیعی رواج دارد و دومی، بومی آفریقای غربی است. جنس اوریزا، علاوه بر این دوگونه ی زراعی، بیست گونه وحشی را نیز شامل می گردد. رده بندی این جنس ابتدا توسط روس شویس (1931)، شوالیه (1932)، و کاترجی( 1948) انجام گرفت. ولی نامگذاری گونه های وحشی همواره مورد بحث بوده است. تاتوکا(1963) بیست و دو گونه را از روی تعداد کروموزوم ها، علایم ژنوم و انتشار جغرافیایی آن ها مطابق جدول 1 برشمرد. اوبرپایه ویژگی های اساسی معینی این جنس را به شش گروه طوری تقسیم کرد که بعدا گروه کوآرک تاته به جنس جداگانه ای تغییر یافت(تاتوکا، 1964). گروه اوریزا ترکیبی از دو گونه زراعی و ده گونه وحشی قابل آمیزش با همدیگرند.
    کار اساسی تحلیل ژنوم توسط موریناگا و همکاران انجام گردید(1960، 1964) و توسط کاتایاما (1970)، واتاناب و اونو (1965، 1966، 1967، 1968)، لی (1964)، هو (1970) و بسیاری از محققین دیگر دنبال شد. نایار (1973) تجدید نظر جامعی درباره مطالعات زادشناختی یاخته ای آن به عمل آورد. فعالیت های اخیر عمدتا برای تعیین رابطه بین ژنوم های گوناگون با استفاده از آلوپلوییدهایی که به طور مصنوعی به دست آمده اند، جهت یافته است. به طور کلی علامت a که برای گونه های زراعی و خویشاوندان آن ها، و c به عنوان ژنوم های اصلی پذیرفته شدند، دارای آمیزش تصادفی اند.، و ژنوم های b، c و d ترکیب پذیری آن ها را باهم نشان می دهند.
    موریشیما و اوکا (1960) برای نمایش کمّی نمونه های متفاوت بین گونه ای، روش های تاکسونومی عددی را به کاربردند. عمل آن ها نشان داد که دوگونه زراعی ساتیوا و گلابریما و دوگونه وحشی پرنیس ( شامل روفی پوگون و بارتی ای که در جدول i ذکر شده است) و برویلی گولاتا دسته دارای ژنوم a و اوفی سینالیس و خویشاوندان آن( ژنوم های b ، c و d ) دسته دیگری را تشکیل می دهند. به نظر می رسد ، گونه های دیگر از دودسته بالا تفکیک شده باشند.
    طبقه بندی و نامگذاری گونه های وحشی باژنوم aa به دلیل تنوع زیادشان نا مأنوس است. دراین نوشته، نام او. پرنیس مونچ برای یک تاکسون وحشی با آمیزش تصادفی دارای زبانک بلند (برنج وحشی اولیه)، و نام او. برویلی گولاتا آ. شو. ات روهر، برای تاکسون وحشی آفریقایی با زبانک مدور به کار رفت. اگر چه هردو نام از نقطه نظر تاکسونومی فاقد اعتبارند، به دلایلی که گفته خواهد شد، نویسنده این نام ها را به کار برده است.
    برنج وحشی ابتدایی به طور وسیعی در نواحی مرطوب گرمسیری انتشار یافت و به شکل های گوناگونی متمایز گردید. تا کنون برای این مخلوط گونه ها دوازده نام ثبت گردیده است. از میان این نام ها، او. روفی پوگون گریف، به عنوان نام قراردادی از نظر تاکسونومی در کشورهای آسیایی نیز مانند تاکسون های آمریکایی است (تاتوکا، 1964)، و او. لونجیس تامینا تا و آ. شو. ات روهر برای تاکسون آفریقایی این گروه نامیده شده است (کلایتون، 1968). از طرف دیگر، همان طور که بکر(1970) تأکید کرده بود، درک مفهوم گونه های زیستی برای زیست شناسان ضروری است. گونه را می توان به عنوان گروهی از جمعیت ها تعریف کرد که دارای استعداد بالقوه آمیزش با یک دیگرند و به طریق تولید مثلی از گروه های دیگر مجزّا می شوند ( مایر، 1942). مطابق معیار های بکر (1970) در مورد نظم زیستی، تاکنون تمامی مشاهدات و آزمایشاتی که توسط این نویسنده و همکارانش انجام گرفته، اشکال گوناگون برنج وحشی ابتدایی را نیز مانند برنج زراعی به صورتی که به یک گونه زیستی تعلق داشته باشد، مشخص کردند. ولی ما، بین تاکسون های وحشی و زراعی فرق گذاشتیم و نام های او. پرنیس مونچ و او. ساتیوا ال را به ترتیب برای تاکسون های وحشی و زراعی به کار بردیم. چون گونه های مرکبی که تحت پوشش او. پرنیس قرار دارند شامل همه اشکال جغرافیایی هستند، و هر تغییری در نامگذاری ممکن است باعث اشتباه خواننده ما گردد. به همین جهت، در این نوشته از نام او. پرنیس استفاده کردیم. پس از مطالعه تاکسومی عددی، این گونه های مرکب به چهار شکل جغرافیایی آسیایی، آفریقایی، آمریکایی و اقیانوسیه تقسیم شدند ( موری شیما، 1969).

    کلایتون (1968) ثابت کرد که او. بارتی ای آ شو از نظر تاکسونومی نام صحیحی برای تاکسون وحشی آفریقایی با زبانک کوتا است. ولی نویسنده به دلیل رواج عمومی این تاکسون از نام او. برولی گولاتا استفاده می کند و علاوه براین نام او. بارتی ای برای تاکسون وحشی آفریقایی با زبانک بلند (شکل آفریقایی او. پرنیس) به کار رفت.
    شکل آسیایی او. پرنیس تفاوتی را بین انواع یکساله و پایا نشان می دهد . با اینکه این تفاوتها پیوسته اند، نویسنده برای سهولت مطالعه آنها را به عنواع یکساله ، حدواسط و پایا طبقه بندی می کند. نوع یکساله شکل آسیایی توسط شارما و شستری (1965 ) به عنوان یک گونه جداگانه ای به نام او.نیوارا در نظر گرفته شد. نگ و همکاران (1981 ) تاکسون استرالیایی را به عنوان یک گونه منفک دیگری به نام او.مریدیونالیس معرفی کرد. نامگذاری این نویسنده و همکارانش را با نوشته های شانگ (1976)می توان مقایسه کرد.
    گونه یک واحد طبیعی منظمی است . هیچ گونه معیار دقیق و استواری برای تشخیص گونه ها وجود ندارد . روابط گونه ها را می توان با اصول متفاوتی بررسی نمود که عبارت است از :
    1)مقایسه ویژگی های مختلف از ساختار پروتیین تا شکل ظاهری آنها 2)توانایی آمیزشی ، رفتارمیوزی ،باروری و اشکال دیگر هیبریدی 3)اشکال بوم شناسی و پراکندگی جغرافیایی 4)روابط ژنتیکی در زیستگاه های طبیعی
    در کار مساۀل سیستماتیک باید بین مفاهیم فنتیک و فیلوژنتیک تمیز قایل شد از اولی ، وضع کنونی تکامل ?ارگانیک تشخیص داده می شود ،در حالی که از دومی سلسله مراتب فیلوژنتیکی گروه معینی استنباط میگردد.

  10. #40
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    مسیر تکاملی گیاهان زراعی

    دوگونه زراعی او. ساتیوا و او. گلابریما همان طور که شباهت اختصاصاتشان نشان می دهد، به ترتیب دارای رابطه نزدیکی با او. برویلی گولاتا هستند. اوریزا گلابریما و او. برویلی گولاتا فقط در آفریقا می رویند. در حالی که او.ساتیوا و او.پرینس در همه جا دیده می شوند . دو گونه اولی را با ویژگی های زبانک کوتاه تا نسبتآ گرد ،تعداد اندک انشعابات ثانوی خوشه ،مرگ پس از بلوغ (رسیدن)، و شکل های ظاهری دیگر ، از دو گونه دوٌمی می توان تشخیص داد. این دو سری پرینس- ساتیوا و برویلی گولاتا ?گلا بریما دارای خواص عقیمی بین گونه ای و باروری درون گونه ای اند . بنابراین می توان این چهار گونه را به دو سری نژاد ی ساتیوا-پرینس و گلابریما ? برویلی گولاتا تقسیم کرد. اما گونه های وحشی دیگر چنین خویشاوندی نزدینیققا با یک گونه زراعی نشان نداده اند . تا کنون گفته شد که او. پرینس به طور وسیعی در نواحی گرمسیری و نیمه گرمسیری آسیا، آفریقا
    آمریکا و اقیانوسیه پراکنده است. با توجه به خواستگاه او. ساتیوا، ما با شواهد و مدارک نشان می دهیم که
    از سویه های آسیایی پرینس اشتقاق یافته اند ، یعنی ، بغیر از صفات اختصاصی شکل های وحشی وزراعی،
    همه آنها دارای ویژگی های مشابه ای اند (موری شیما و همکاران،1961) و همبوم نواحی گرمسیری آسیا
    هستند و اکثراّ دو رگهای طبیعی تولید می کنند و این نتایج دو رگه به سادگی می توانند تکثیر یابند. با توجه به همان شواهد مکانی که در بالا ذکر شد، می بینیم که گلابریما از برویلی گولاتا در غرب آفریقا مشتق شده است. این نظریه اولین بار توسط پورترز (1954) با استفاده از شباهتی که در خصوصیت آنها بود حدس زده شد . پس برای برنج زراعی دو مسیر تکاملی وجود دارد، یکی در آسیا و دیگری در آفریقا که نمودار آن در شکل 1 نمایش داده شده است. این دو سری بایستی دارای جد ابتدایی با خاستگاه دور باشند و ما شواهدی برای اثبات آن در اختیار نداریم .
    ما از مقایسه این دو سری ، شباهتها و تفاوتهایی را در می یابیم. در هر دو، گونه های زراعی از نوع وحشی دارای همان اختصاصات مشابه قابل تشخیص است. با جستجوی بیشتر، در هر دو سری، آرایش پیوسته حدَواسط های بین شکل های وحشی و زراعی شناخته شدند. تفاوتهای اصلی بین این دو سری، عبارت اند از :
    1)پرنیس در روش های تکثیر تفاوتهای بزرگی را در رویش گاههای پایا و یکساله نشان می دهد، در حالی که برویلی گولاتا یک گیاه واقعآ یکساله است .2)جمعیت های پرینس به ویژه انواع پایا آن در مقایسه با برویلی گولاتا دارای تفاوتهای ژنتیکی بزرگی است.3)تنوَع واریته ای ساتیوا بیشتر از گلابریما دیده نشد (موری شیما و همکاران،1962)
    می توان پیشنهاد کرد که تفاوتهای معینی در مجموعه ژنی اجداد گونه های وحشی وجود دارد که منجر به پیدایش راههای گوناگون تکامل اشکال زراعی شده است.
    ۳- تفاوت بین اشکال زراعی و وحشی
    برنج زراعی نیز مانند سایر گیاهانی که کشت می گردند، با توجه به ضرورتی که در زندگی انسان دارند از برنج وحشی تمیز داده می شوند. از طرف دیگر، گیاهان وحشی با ریزش طبیعی دانۀ آن ها به علت داشتن دوره خواب بالا که جوانه زنی را تا پیدایش شرایط مساعد به تأخیر می اندازد، به طور خودرو تکثیر می یابند. اگرچه، استعداد تولید بذر یکی از تفاوت های مهم بین اشکال زراعی و وحشی است، انتخاب آگاهانه گیاهان سود مند، می توانست در یک مرحله ?740;ش از تمدن وقوع یافته باشد.
    تفاوت مهم دیگر بین اشکال زراعی و وحشی در دستگاه تلقیح آن ها مشاهده می گردد( اوکا و موری شیما، 1967). گونه های زراعی اغلب خود گشن هستند، درحالی که اجدادوحشی شان به طور جزئی تا کاملا دگرگشن بودند. گل های گیاهان وحشی مکانیسم های گوناگونی دارند که برای دگر لقاحی مساعدند (شکل2) یعنی در آنها بساک ها و کلاله بزرگ و بارورند و زمان خروج دانه گرده تا پس از شکفتن گل به تآخیر می افتد . همه این ویژگی ها به آمیزش گیاهان با یگدیگر کمک می کنند. میزان اوت کراسینگ بر پایه های مختلف برای انواع پایای آسیایی 30-60 درصد و برای انواع یکساله آسیایی مانند او. برویلی گولاتا تا5-30 درصد تخمین زده می شود . به نظر می رسد شکل افریقایی او.پرنیس دارای غالبیت دگر گشنی با خود ناسازگاری جزۀی باشد(چو و همکاران،1969)
    بین شکل های زراعی و وحشی تعداد زیادی تا حد تداخلی وجود دارد . یکی از این تداخلی ها راکه بین انواع وحشی و زراعی در آسیایی و آفریقا کشف شده است ، مورد بررسی قرار می دهیم. حد تداخلی های بین پرنیس و ساتیوا در منطقه جیپور، ناحیه کوهستانی واقع در شرق استان اوریزای هند پیدا شدند .

صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •