نخلستان هاى خرمشهر در سكوتى خوشايند تجربه حيات را مبادله مى كردند، نسيمى از سمت اروند هر صبحگاه زلف نخل ها را شانه مى زد و كارون با همه غرورش سر در آغوش خرمشهر فرو مى برد.

دشت هر چند بر اثر هرم گرما، پيشانى چروك كرده بود اما خنده از لبانش مى باريد و بر مرزدارانى كه هر صبح به ديدارش مى آمدند فخر مى فروخت.
خرمشهر سيراب از شهد نخلستان ها با نواى هر اذان به نماز مى ايستاد وگلدسته هايش تا خدا اوج داشت. در خيابان هايش سيل زندگى جارى بود و... ناگهان نعره گلوله هاى متجاوز، سكوت نخلستان ها را بر هم زد، قامت گلدسته هاى شهر را شكست، خيابان ها رنگ خون گرفت و پوتين متجاوز بر نقشه شهر ، لكه اى بزرگ انداخت. پيران قد خميده كه در داغ فرزندان، خميده تر شده بودند مجبور به ترك خانه و كاشانه شدند.
و خرمشهر، خونين شهر شد.
اما طنين نعره مستانه حراميان در خانه هاى خرمشهر، ديرى نپاييد و بغض هاى فروخفته در اراده اى مصمم گرد آمد و مسافران گمنام از هر سو، عزم شهر آسمانى كردند و در يك همايش غيرت، فصل درخشانى بر تاريخ اين مرز و بوم افزودند و به قهرمانان قادسيه، درس بزرگى دادند.
....اين گونه بود كه خونين شهر، بار دگر خرمشهر شد و مغرور و سربلند از غيرت جوانان ميهن، سر به آسمان مى سايد و شهره محافل عزت و غيرت و شرف است. هرچند داغ لاله هاى پرپرش بر دل ها سنگينى مى كند.

يكى از بزرگترين حوادث تاريخ معاصر كشور و يكى از عظيم ترين رخدادهاى تاريخ انقلاب اسلامى، دفاع مقدس هشت ساله ملت ايران است كه اين حادثه نماد و متبلور صف آرايى سازمان يافته و تهاجمى قدرت هاى بزرگ استكبارى دوران جنگ سرد و قدرت هاى منطقه اى آن دوران عليه انقلاب اسلامى است. جنگ تحميلى استثنايى ترين جنگ در عصر جهان دو قطبى بود، زيرا در آن دوران همه جنگ هاى منطقه اى به صورت نيابتى انجام مى گرفتند. به اين معنى كه جنگ هاى منطقه اى، مقياس كوچكى از رويارويى دو ابرقدرت بود كه به صورت كنترل شده در يك منطقه صورت مى گرفت و در چارچوب برخورد و تضاد منافع و استراتژى دو ابرقدرت انجام مى شد. در واقع جنگ هاى منطقه اى دوران پس از جنگ جهانى دوم تا فروپاشى اتحاد شوروى، تماماً جلوه اى از رويارويى دو قدرت بزرگ آمريكا و شوروى بود كه از سوى كشورهاى اقمارى آنان انجام مى شد، مثل جنگ هاى دو كره، جنگ ويتنام، جنگ هاى هند و پاكستان و... اما جنگ تحميلى تنها جنگى بود كه در آن دو ابرقدرت در يك جبهه واحد و در يك طرف مخاصمه به صورت همگرا عمل مى كردند. بنابراين دفاع مقدس، يكى از سخت ترين آزمون هاى ملت ايران است كه ميانگين مقاومت ملت ايران را در يك جنگ بزرگ كه ظاهر آن منطقه اى ولى واقعيت آن بين المللى است، نشان مى دهد.
يكى از فرازهاى زيبا و دلنشين و نقاط عطف مهم و بلكه مهم ترين نقطه عطف استراتژى جمهورى اسلامى در دفاع مقدس فتح خرمشهر يا عمليات بيت المقدس است. عمليات بيت المقدس در واقع آخرين حلقه از استراتژى آزادسازى سرزمين هاى اشغالى كشور بود كه به تأمين تماميت ارضى كشور انجاميد و علاوه بر آن مهم ترين منطقه استراتژيك جنگ را از اشغال دشمن آزاد ساخت و جمهورى اسلامى ايران را در موضعى كاملاً برتر قرار داد.
اهميت، ارزش و دستاوردهاى استراتژيك اين عمليات به اين صورت است:
۱- منطقه عمليات، منطقه اى بود كه دشمن به خاطر آن تهاجم خود را به جمهورى اسلامى آغاز كرده بود و در واقع كليد فتح استراتژيك عراق در جنگ و مركز ثقل و محور ادعاهاى رژيم عراق محسوب مى شد.
۲- وسعت اين عمليات در مقايسه با تمام عمليات دفاع مقدس بزرگتر بوده و بيشترين مساحت سرزمين هاى اشغالى در اين عمليات آزاد شد.
۳- بيشترين تعداد اسراى جنگى دشمن در اين منطقه به اسارت جمهورى اسلامى ايران درآمد.
۴- از نظر تاكتيكى عمليات بزرگ عبور از رودخانه توأم با غافلگيرى در آن انجام شد.
۵- با انجام عمليات بيت المقدس دومين شهر عراق يعنى بصره در تيررس توپخانه جمهورى اسلامى قرار گرفت و استراتژيك ترين منطقه عراق يعنى استان بصره در معرض مخاطره جدى قرار گرفت.
۶- فاصله كم نخستين مرحله از اين عمليات با عمليات بزرگ قبل از آن يعنى فتح المبين نشان داد كه جمهورى اسلامى به نرخ رشد بالايى در قدرت نظامى آفندى رسيده و اين آهنگ بالا و دور تك سريع در چنين مقياسى علامت سؤال بزرگى را در مقابل بقاى رژيم عراق قرار داد.
۷- اين عمليات يكى از نقاط اوج هماهنگى و وحدت و تلاش ميان ارتش جمهورى اسلامى و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بود و در آن نيروهاى بسيج مردمى نقش محورى و كليدى را ايفا كردند.
در پايان جا دارد كه از رشادت ها و فداكارى ها و خلاقيت هاى سپهبد شهيد صياد شيرازى كه فرماندهى نيروهاى ارتش جمهورى اسلامى ايران را در اين عمليات به عهده داشت تجليل شود.
چرا جنگ پس از فتح خرمشهر ادامه يافت؟!
در مورد ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر معمولاً يك سؤال مطرح است كه چرا جنگ پس از فتح خرمشهر باز هم ادامه يافت؟ يك سنت تاريخى وجود دارد كه همواره پس از خاتمه يك حادثه به دليل روشن بدون نتايج و عواقب آن سؤال هايى مطرح مى شود كه پاسخ به آنها در زمان وقوع حادثه مشكل است، اما پس از خاتمه آن سؤال هاى آسان به ذهن رسوخ مى كنند. در مورد ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر نيز همين گونه است. در اين زمينه بايد اشاره كرد كه:
پس از خاتمه عمليات بيت المقدس، جمهورى اسلامى ايران در برترى چشمگيرى از قدرت رزمى نسبت به عراق بود. آهنگ دور عمليات، فاصله زمانى كوتاه ميان آنها، مقياس وسيع عمليات و موفقيت هاى حاصله از آنها نشان دهنده دورنماى روشن و درخشانى بود كه در آن پيش بينى مى شد ادامه جنگ به كسب پيروزى هاى بزرگترى خواهد انجاميد. بنابراين منطق سياسى و دانش نظامى حكم نمى كرد در شرايطى كه امكان كسب امتيازات مؤثرتر و پيروزى هاى وسيع ترى در ادامه جنگ وجود دارد به حداقل امتيازات و نتايج به دست آمده اكتفا كرده، همان گونه كه عاقلانه نبود در شرايطى كه امكان حفظ امتيازات و ارزش هاى به دست آمده وجود داشت با اصرار در ادامه جنگ به از دست دادن آنها راضى شد.
تصميم به ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر در دومين سال جنگ و پذيرش قطعنامه ۵۹۸ در سال پايان جنگ منطبق با منطق فوق است.
عمليات زنجيره اى ثامن الائمه تا بيت المقدس گرچه پيروزى هايى بزرگ و امتيازات ارزشمندى بودند اما در مقايسه با پيش بينى موفقيت هاى آتى منطقه پايان جنگ به شمار نمى رفتند، زيرا در خاتمه عمليات بيت المقدس هنوز رژيم عراق و نظام بين المللى فشار جدى و تهديد مؤثرى را از سوى ايران احساس نمى كرد و به همين دليل بود كه تا آن هنگام هنوز هيچ قطعنامه اى كه متضمن حداقل شرايط ايران براى پايان جنگ باشد به تصويب نرسيده بود.
تأثير آزادسازى سرزمين هاى اشغالى، برداشتن فشار روحى و فيزيكى جنگ از ملت ايران و حذف تهديد عراق از جمهورى اسلامى بود و اعمال فشار جدى و مؤثر و تحميل تهديد عمده بر رژيم عراق، فشارها و تنش هاى سياسى، نظامى و روحى هنگامى به دشمن تحميل مى شد كه جنگ به خاك عراق كشيده مى شد.
توقف ايران در جنگ پس از فتح خرمشهر مخاطرات بالقوه وسيعى را براى ايران به همراه داشت، زيرا با توجه به شخصيت نامطمئن صدام حسين و عدم اعتماد و اطمينان به مواضع سياسى رژيم بعث و وجود ناپايدارى در تصميم هاى اين رژيم، هيچ چشم انداز روشن و مطمئنى از صلح و مذاكرات مربوط به آن به چشم نمى خورد.
ارتش عراق پس از ضربات متوالى كه در عمليات آفندى جمهورى اسلامى ايران دريافت كرده بود، به يك فرصت زمانى نسبتاً طولانى نياز داشت تا به تجديد و توسعه سازمان رزم خود بپردازد و با استفاده از تجربيات به دست آمده، ساختارهاى نظامى آسيب ديده خود را جبران كند و اين كار جز از طريق توقف دور عمليات آفندى جمهورى اسلامى با بهره گيرى از فريب صلح و مذاكره امكانپذير نبود. بنابراين عاقلانه نبود در شرايطى كه هيچ تضمين سياسى و عملى بين المللى براى پذيرش شرايط جمهورى اسلامى ايران و دستيابى به صلح پايدار وجود نداشت مجدداً يك فرصت ايده آل و مناسبى را در اختيار دشمن قرار داد تا به اصلاح ساختار، دكترين و استراتژى خود بپردازد و مجدداً به تعادل اوليه بازگردد. تضمينى هم وجود نداشت كه پس از طولانى شدن فعل و انفعالات ديپلماتيك در جنگ و بى نتيجه ماندن مذاكرات، مجدداً ارتش سازمان يافته عراق حمله ديگرى را عليه ايران انجام ندهد.
در جنگ استراتژى هايى كه به پيروزى منجر مى شوند، معمولاً خاتمه مى يابند، اما استراتژى هايى كه به وسيله يك دشمن سرسخت ناكام مى مانند و يا به شكست كشيده مى شوند، همواره توليد استراتژى هاى جديدى مى كنند. به عبارت ديگر استراتژى در جنگ ايستا نيست مگر اين كه هدف نهايى جنگ براى يك طرف حاصل شود. عراق در جنگ به هدف خود نرسيده و استراتژى اين كشور دچار شكست و ناكامى عمده شده بود بنابراين با وجود رهبرى توسعه طلب رژيم عراق كه در آرزوى به دست گرفتن رهبرى جهان عرب بود، امكان توقف در آن نقطه بعيد به نظر مى رسيد.

از جنبه روانى، در آن هنگام افكار عمومى و روحيه ملى ملت ايران و نيروهاى مسلح آن پذيراى صلح نبود. توقف جنگ در آن زمان يك سؤال و ابهام اساسى را پيش روى ملت ايران قرار مى داد و آن اين كه چرا با وجود امكان پيروزى و تعقيب و تنبيه متجاوز و ضرورت انتقام از رژيم بعث، جنگ متوقف شده و هم جنگ و هم صلح با ابتكار صدام حسين همراه است.
از سوى ديگر جنگ يك ميراث فرهنگى و تاريخى ملت است. رفتار هر ملت در جنگ به عنوان يك معيار و شاخص براى نسل هاى آينده تلقى مى گردد. جنگ صحنه ظهور و ارزيابى ميزان مقاومت يك ملت است و درك دولت ها و قدرت هاى خارجى از برخورد يك ملت با پديده جنگ به صورت يك عبرت تاريخى در نحوه برخورد آنها با آن ملت تأثير خواهد گذاشت. بنابراين اعتبار يك ملت و كشور در گرو جنگ است، همان گونه كه امام(ره) فرمودند: «عزت و شرف ما در گرو همين جنگ است». ملت و رهبران كشور ايران بايد به جهان امروز نشان مى دادند كه تجاوز به سرزمين ايران پاسخى به مراتب سنگين تر از ضربه اى كه اين ملت دريافت مى كند، به دنبال خواهد داشت و اين يك پاسخ تاريخى بود، يعنى پاسخى كه نسل هاى آينده كشور نيز به آن به عنوان يك ميراث فرهنگى و اعتقادى و يك يادگار بزرگ ملى نگاه خواهند كرد.
كشورى كه دشمنان بالقوه زيادى دارد بايد در يك جنگ آنچنان عمل كند كه به صورت ضمنى بازدارندگى را در قالب عبرت ديگران به دنبال داشته باشد. پس از فتح خرمشهر جنگ بايد براساس اين ديدگاه به عنوان عبرت تاريخ ادامه مى يافت تا ابعاد و دامنه مقاومت كشور و اصرار رهبران و عزم ملى براى تأمين امنيت و استقلال كشور اثبات شود. جنگ حتى اگر به پيروزى هاى بزرگ نظامى منجر نمى شد، از آن جهت كه نشان دهنده تمايل و اراده ملت براى ادامه بقا و حيات سياسى مستقل بود، داراى ارزش عقلانى و برخوردار از ويژگى منطقى است.
نقش قدرت هاى جهانى و منطقه اى در جنگ
در ادامه جنگ، عراق از يك دنباله جهانى و منطقه اى برخوردار شد. بويژه هنگامى كه جنگ به سرزمين عراق كشيده شد. حمايت قدرت هاى استكبار جهانى بويژه ايالات متحده آمريكا، اتحاد شوروى، اروپا و كشورهاى منطقه از عراق آشكارتر و شديدتر شد.
آمريكا كه تا آن زمان رابطه ديپلماتيك و سياسى با عراق نداشت بلافاصله روابط سياسى خود را با عراق در عالى ترين سطح برقرار كرد (در سال ۱۳۶۳) و با اجراى عملياتى با عنوان استانچ در سال ۶۲ به تحريم تسليحاتى ايران پرداخت، اطلاعات ماهواره اى از مواضع و گسترش نظامى ج.ا.ا را در اختيار عراق قرار داد، اعتبارات ميليون دلارى از بانك صادرات و واردات در اختيار عراق قرار داد و عراق به بزرگترين خريدار غله و مواد غذايى آمريكا تبديل شد. آمريكا به حمايت هاى سياسى وسيعى در سطح بين المللى از عراق براى انزواى ايران پرداخت. در سال هاى پايانى جنگ در عمليات مقابله به مثل دريايى به صورت مستقيم در خليج فارس حضور جدى يافت و با اسكورت كشتى هاى نفتكش كشورهاى حامى عراق در منطقه، نبردهاى دريايى عمده اى ميان ج.ا.ا و آمريكا روى داد. آمريكا همچنين كشورهاى اروپايى و غربى را به حمايت تسليحاتى و مالى از عراق تشويق كرد. آمريكا به كمك برخى كشورهاى غربى زرادخانه هاى شيميايى عراق و حتى توان هسته اى اين كشور را تقويت كرد.
كشورهاى اروپايى بويژه فرانسه به تقويت ماشين نظامى عراق پرداختند و قدرت هوايى اين كشور را در سطح وسيعى تقويت كردند.
اتحاد شوروى كه متحد استراتژيك عراق از سال ۱۳۵۳ محسوب مى شد، به تقويت قدرت هوايى، زرهى، توپخانه و بويژه قدرت موشكى عراق پرداخت و با كمك هاى مستشارى و سياسى به عنوان عمق استراتژيك عراق در جنگ عمل كرد. كشورهاى عرب منطقه با حمايت هاى وسيع مالى، اقتصاد جنگى عراق را اداره و تقويت كردند، به گونه اى كه بدهى هاى عراق در جنگ به اين كشورها از مرز ۸۰ ميليارد دلار گذشت. اما با وجود اين صف آرايى بين المللى، ج.ا.ا با رهبرى هاى الهى و مقتدرانه حضرت امام خمينى(ره) و با وحدت و انسجام و اقتدار ملى توانست جنگ جهان عليه يك ملت را در عالى ترين و باشكوه ترين حماسه هاى تاريخى هدايت كند و سرانجام پيروز و مطمئن از چنين جنگى خارج شود.
عوامل پيروزى ج.ا.ا در دفاع مقدس عبارتند از:
۱- رهبرى حكيمانه، الهى و مقتدرانه حضرت امام خمينى(ره) و شناخت عميق ايشان نسبت به مفهوم قدرت و درك دقيق از روابط بين الملل؛ حضرت امام(ره) در جنگ بر همه جهان مديريت كرد و همواره ابتكار عمل سياسى را در اختيار خود داشت و اين درايت و فرزانگى و حكمت در همه تصميم هاى استراتژيك و حياتى وى در جنگ حاكم بود.
۲- مردمى شدن جنگ كه در آن قدرت نظامى از سطح نيروهاى مسلح به يك سطح كاملاً ملى توسعه يافت. در واقع سطح قاعده هرم قدرت نظامى ما در جنگ به جاى نيروهاى مسلح به كل جامعه تبديل شد و به اين ترتيب تعادل سيستم ملى به عالى ترين سطح خود رسيد.

عراق پس از عمليات بيت المقدس نه تنها به هدف خود نرسيده بود، بلكه دچار يك شكست عمده شده بود. بنابراين رژيم حاكم بر عراق با وجود رهبرى، چالش طلب، ريسك پذير، نامطمئن و داراى خصلت روانى هموپولتيكوس كه يك نياز و حيثيت و اعتبار مشخصى را با مصلحت عمومى پيوند مى زند و آن را به عنوان يك خواست ملى منعكس مى كند، هر آن احتمال حمله مجدد و سازمان يافته ديگرى را با ترميم نقاط ضعف خود متصور مى كرد. كما اين كه پس از جنگ وقتى در تأمين اهداف استراتژيك خود از طريق تهاجم به ايران ناكام ماند، در اتخاذ يك استراتژى ديگرى، حمله به كويت را برگزيد.
تأثير آزادسازى سرزمين هاى اشغالى در چند عمليات از ثامن الائمه(ع) تا بيت المقدس، برداشتن فشار روحى ـ روانى و فيزيك جنگ از ملت ايران و حذف تهديد عراق از تماميت ارضى، استقلال و امنيت ملى جمهورى اسلامى بود، نه اعمال فشارى جدى و تعيين كننده و تحميل يك تهديد عمده بر حاكميت رژيم عراق. فشارها و تنش ها و تهديدهاى سياسى، نظامى و روانى هنگامى به دشمن تحميل شد كه جنگ به خاك عراق كشيده شد.

از نقطه نظر مسائل روحى و روانى، در آن هنگام افكار عمومى ملت ايران و نيروهاى مسلح پذيراى صلح و خاتمه جنگ نبود، توقف جنگ در آن زمان يك سؤال، ابهام و اعتراض اساسى و عمومى ملى را به دنبال داشت، با اين محتوا كه چرا با وجود اين كه امكان پيروزى هاى بزرگتر و تعقيب و تنبيه متجاوز و انتقام گيرى از رژيم بعث وجود دارد، جنگ متوقف شده است و به اين ترتيب هم جنگ و هم صلح به ابتكار صدام حسين در جريان است. افكار عمومى اين سؤال را بدون پاسخ مى يافت كه اگر دزدى جنايتكار به منزل شما حمله ور شد و پس از قتل و غارت اموال و ريختن آبروى شما به زور از خانه فرار كرد شما فقط او را تا در خانه تعقيب مى كنيد، با وجود اين كه قادر هستيد او را مجازات كنيد و ضربات انتقامى بزرگترى به او وارد كنيد.
چه كسى در تاريخ قادر بود به اين سؤال در مقياس ملى پاسخ دهد؟ ارزيابى جهان از رفتار ملت ايران در جنگ چه بود؟ ملت ما در آن صورت، به عنوان ملتى شناخته مى شد كه اگر سرزمين اش اشغال شود، نواميس او مورد هتك حرمت قرار گيرد، سرمايه ها و منابع ملى اش منهدم شود و استقلالش در معرض تهديد قرار گيرد فقط تا مرزها با دشمن مى جنگند. اين ارزيابى جهان از ظرفيت و قابليت مقاومت مردم ايران بود.
جنگ يك ميراث فرهنگى، تاريخى و ملى است. رفتار هر ملت در جنگ به عنوان الگو و شاخصى براى نسل هاى آينده كشور و جهانيان تلقى مى شود. جنگ صحنه ظهور و تجلى ميزان مقاومت و شكوه يك ملت است.
* فرمانده نيروى هوايى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
ستاد خبرى بزرگداشت سوم خرداد