صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 24

موضوع: هر آنچه كه مي بايد در مورد زرتشت دانست

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    نمــــــاد فـــــــروهر

    نياكان ما از چند هزار سال پيش دريافته بودند كه هر انسان زنده از تن، جان، روان، وجدان و فروهر (Fravahr) سرشته شده كه پويندگي و بالندگي انسان از كوشش و جوشش آن‌هاست.
    فروهر از دو واژه‌ي “فره” به معني جلو، پيش و “وهر” يا ورتي به معني برنده و كشنده درست شده است و شايد بتوان گفت از نظر زندگي، فروهر بزرگترين و باارزش‌ترين جزء وجود انسان است ، چون پرتوي از هستي بي‌پايان اهورامزداست كه انسان را به‌سوي رسايي رهنما مي‌شود و وظيفه‌ي پيش‌بري و فرابري، براي انسان به برترين پايه‌ي هستي را داراست. و پس از مرگ با همان پاكي و درستي به اصل خود (اهورامزدا) مي‌پيوندد.
    امروزه نگاره‌ي زير بين زرتشتيان نمايانگر شكل فروهر است و به‌عنوان نشانواره‌ي دين زرتشتي به‌كار مي‌رود. اين نگاره، گذشته‌ي چندين هزارساله داشته و شبيه آن در جاهاي ديگر و نزد قوم‌هاي ديگري ديده شده است ولي شكل كنوني آن در كتيبه‌هاي هخامنشي بالاي سر پادشاهان ديده مي‌شود.







    تصوير فروهر


    هر پاره‌اي از نگاره‌ي فروهر يادآور اهميت و مسوليت فروهر در زندگي است:
    1- سر: سر فروهر به‌صورت مردي سالخورده است تا با ديدن آن به‌ياد آوريم كه فروهر مانند بزرگان و افراد مسن ما را راهنمايي مي‌كند.
    2- دست‌ها: دست‌هاي فروهر به‌طرف بالاست به‌خاطر آنكه هميشه به اهورامزدا توجه داشته باشيم.
    در دست فروهر حلقه‌اي وجود دارد كه آن‌را نشانه‌ي احترام به عهد و پيمان مي‌دانند.
    3- بال‌ها: بال‌هاي فروهر باز است. چون با ديدن بال‌هاي باز، ذهن انسان متوجه پرواز و پيشرفت شده و از ديدن اين دو بال باز فورا به ياد مي‌آورد كه فروهر او را به‌سوي پيشرفت و سربلندي راهنمايي مي‌كند.
    همچنين هر بال خود داراي سه بخش است كه نشانه‌ي انديشه‌نيك، گفتار نيك و كردار نيك بوده و با ديدن اين سه بخش آگاه مي‌شويم كه هرگونه پيشرفتي بايد از راه درست يعني به‌وسيله‌ي انديشه و گفتار و كردار نيك انجام شود.
    4- دايره ميان شكل: دايره خطي‌ است منحني كه از هر نقطه‌ي آن شروع كنيم باز به همان نقطه خواهيم رسيد. منظور از اين دايره در ميان فروهر، نشان‌دادن روزگار بي‌پايان است. به اين معني كه هر عمل و كرداري كه در اين زندگي (روي دايره) صورت گيرد نتيجه‌ي آن در همين دنيا متوجه انسان است و اثر آن باقي خواهد ماند. (باز به همان نقطه از دايره خواهد رسيد). و در جهان ديگر روان از پاداش يا جزاي آن برخوردار خواهد شد.
    5- دامن: دامن فروهر از سه قسمت به‌وجود آمده كه نشانه‌ي انديشه و گفتار و كردار بد است . از مشاهده‌ي اين سه بخش درمي‌يابيم كه همواره بايد انديشه و گفتار و كردار بد را به زير افكنده، پست و زبون سازيم. (همانطور كه دامن در زير قرار دارد)
    6- دو رشته‌ي آويخته: اين دو رشته نشانه‌ي سپنتامينو (مينوي خوب) و انگره‌مينو (مينوي بد) است كه هميشه ممكن است در انديشه‌ي انسان ظاهر شوند . وظيفه‌ي هر زرتشتي اين است كه خوبي را در انديشه‌ي خود قرار داده و بدي را از آن دور كند (نيك بينديشد).

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    زرتشتي زاده و زرتشتي بودن از موبد كامران جمشيدي



    «آئين ما آئينی است جهانی و هر کس که بر پایه ی دانش و خرد و با مهر و دلبستگی بپزیرد که زرتشتی باشد و آنرا با انديشه و گفتار و کردار نشان دهد، او زرتشتی است و نخستین و واپسین کسی که می تواند این را به او بدهد یا از او بگیرد خود اوست »







    بگزارید از همین آغاز این را از همه ی شما همکیشان بپرسم که آیا هنوز در اندیشه و باور هیچکدام از شما این باور وجود دارد که کسی که « زرتشتی زاده » نیست نمی تواند زرتشی شود یا باشد ؟
    اگر که چنین باشد، براستی باید گفت که دارنده ی چنین باوری از دین و آیین و تاریخ خود آگاه نیست که اگر بود می دانست که ما به هر سو در درون بنگریم نه تنها هیچ دلیل و مدرکی که نشان دهنده ی درستی این باور و داوری باشد نمی یابیم بلکه همه چیز نشان از وارون آن دارد که همانا در همه جای دین و آیین و تاریخ سفارش و گوشزد شده که باید هر کس تا بدانجا که تاب و توان دارد دیگران را به راه راستی و دین بهی رهنمایی کند و اگر نیز کس و کسانی از این بابت ، یعنی به دین آمدن دشواری می بینند باید بدانان یاری رسانند . می گویید چنین نیست پس چرا چنین نمونه هایی را شاهد هستیم :
    اهنود گات ـ یسنای 30 ـ بند 2 :
    بهترین سخنان را به گوش بشنوید و با اندیشه ی روشن بنگرید . سپس هر کدام از شما برای خود بهترین راه را برگزینید .
    اهنود گات ـ یسنای 33 ـ بند 2 :
    کسی که در برابر دروغ پرست با زبان یا اندیشه اقدامی کند و یا یکی از پیروان او را بدین بهی درآورد ، چنین کسی خشنودی اهورا مزدا را فراهم می آورد
    گاتها ـ سروده چهارم، يسنای 31 بند 11
    ای مزدا، زمانی که تو در آغاز با ا ندیشه خویش تن و خرد و وجدان برای ما آفریدی و جان به تن ما دمیدی و ما را به گفتار و کردار توانائی دادی ، خوا ستی که ما باور و آئين خود را با آگاهی و به دلخواه خود برگزینیم.

  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    زرتشتي زاده و زرتشتي بودن از موبد كامران جمشيدي


    به غیر از گاتها در کتابهای دیگر مزدیسنی نیز درباره پزیرش سفارش شده است . شما می توانید به عنوان نمونه به هوم یشت بند 24، به کتاب نهم دینکرد بند 4 و بند 24 و به فصل 42 کتاب دادستان دینی مراجعه نمایید ، زرتشتی زاده و زرتشتی بودن... ادامه از رویه 1


    با مطالعه ی مندرجات کتاب های دینی معلوم می شود که امر ترویج و تبلیغ مذهب کاری شایسته است و اگر به سایر ادیان نیز نظر افکنیم می بینیم که پیروان همه مذاهب در ترویج دین خود نهایت کوشش را دارند . ما زرتشتیان نیز اگر ایمان داریم که دینمان یکی از مذاهب زنده و بزرگ دنیاست و برای تمام مردم جهان سودمند می باشد بایستی در امر تبلیغ کوشا باشیم ، اشخاصی را که مایل بقبول دین زرتشتی هستند بپزیریم و در حقیقت ره چنان رویم که رهروان رفته اند .



    با درود از سوی کنکاش موبدان تهران اردشیر آزرگشسب پاره ی بالا برداشت شده از نامه ای که انجمن موبدان تهران در پاسخ به نامه ای که در مورد سدره پوشی آقای Joseph peterson و مخالفتی که برخی از موبدان پارسی با آن کرده بودند شده بود ، نوشته اند که سندی است بسیار جالب و معتبر و تاریخی و در زمانی نیز نوشته شده است که تمامی بزرگان دین ما در یک نسل پیش یعنی موبدان بزرگ فیروز و اردشیر آزرگشسب ( که نام او در پایین این نامه است ) ، رستم شهزادی و دیگران در کنکاش موبدان تهران بودند و چه کسی بهتر و داناتر از این زنده یادان که به ما بگویند که دین ما در این مورد چه دیدگاهی داشته و دارد .


    بنابراین اجازه بدهید به عنوان یکی دیگر از هموندان این جامعه که پشت اندر پشت زرتشتی بوده وتا دست کم 12 پشت من دارای مقام موبد بزرگی و راهنمایان دین در جامعه بوده اند و خود من نیز به آن سرافرازم با استواری و بی تردیدی تمام بگویم که :

    « دین زرتشت یا دین بهی دینی است جهانی و برای تمامی انسانهاست و این خویشکاری یا وظیفه ما به عنوان زرتشتی است که برای نشان دادن راستی ها و سرافرازی های دین خود بدیگران کوشا باشیم . اگر کسانی خواستند این آموزشهارا سرمشق زندگی خود قرار دهند آنان را با آغوش باز بپزیريم » .



    هر پرسش دیگری که در این راستا باشد و یا شرایط روز و زمان نیز تا هر اندازه که این آزادی گزینش را در تنگنا گزاشته باشند، باز هم بنیان ها را نمی توان کنار گزاشت و نادیده گرفت . اکنون می مانیم ما و شرایط روز که با خردمندی و هم رایی و هم اندیشی ، و باز تکرار می کنم زیر پا نگزاشتن بنیان ها ، راه کارهای خردمندانه و کارآ برای پیشبرد این کار فراهم آوریم . در اینجا بی تردید در اندیشه برخی این پرسش تکرار میشود که چرا تا زمانی که ما خود در درون جامعه مشکل داریم باید دیگران را به درون بپزیریم ؟

    پاسخ به این پرسش نه در نفی کردن بنیان هاست بلکه در ناتوانی خود ما در حل مشکلات است که باید خود را آزموده تر کنیم و همازوری را گسترش دهیم ، از دشوار ی ها نهراسیم و این دانش را فرو نگزاریم که آئين ما دین دانش و خردمندی و راستی و درستی و ... است و اگر براستی دل و اندیشه خود را به آن بدهیم دیگر ناتوان نخواهیم بود و امید به امروز و فردای بهتر و شادی و خوشبختی برای همگان در دسترس خواهد بود . ما هر گاه که بزرگ بیندیشیم ، آنزمان بزرگ نیز خواهیم بود و بزرگتر نیز خواهیم شد و در این راه بزرگ همه همکار و همیار خواهیم بود .


    اکنون بیاییم و به یک پدیده ی دیگر نگاهی بیندازیم ، به واژه ی « زرتشتی زاده » یک زرتشتی زاده کیست؟ آیا کسی است که از پدر و مادری زرتشتی زاده شده باشد و یا اگر پدر و مادر بزرگ او زرتشتی بوده باشند باز هم می توان او را زرتشتی زاده به شمار آورد ؟ آیا تا چند پشت می توان این پدیده را به پس برد ؟ آیا ایرانیانی که چند پشت در پشتشان زرتشتی بوده و سپس به هر سببی از دین بیرون رفته اند اما امروز می خواهند به دین نیاکانی خود باز گردند را می توان زرتشتی زاده به شمار آورد ؟ پاسخ را به خرد و داوری خودتان وا می گزارم اما دوباره می گویم که دیدگاه در این مورد هر چه باشد در بنیانی که در بالاتر بیان شد اثری ندارد .


    بنابراین بیاییم و یکبار برای همیشه این اندیشه را از سر بیرون کنیم و بپزیریم که بر پایه ی دین و آیین و تاریخ و نیاکان و راهنمایان دینی از دیروز تا امروز ، دین ما دینی جهانی است و هر آنکس که بر پایه ی دانش و خرد و با مهر و دلبستگی بپزیرد که زرتشتی باشد و بیندیشد و بگفتارد و بکردارد او زرتشتی است و نخستین و واپسین کسی که می تواند این را به او بدهد یا از او بگیرد خود اوست /

    سخن تنها در جایی است که این دلبستگان به راه و آیین زرتشت میخواهند که با همکیشان و هم اندیشان خود در یک زندگی اجتماعی مشا کرت کرده و در سرنوشت آنان شریک گردند. اینجاست که سخن از قراردادهای اجتماعی ، دینی به میان می آید ، مانند « سدره پوش » شدن، برای بیان این گزینش به دیگران و پیمان بستن برای رهروی در راه اشا ، و از سوی دیگر دلبستگی نشان دادن به آیین ها و تراددها و راه و روش و زندگی در میان آن گروهی که می خواهند با آن یگانه شوند .

    چه بسا هستند کسانی که با پزیرش دین از یکسو و هماهنگی و همرنگی نشان دادن با جامعه به سادگی و با لبخند به پزیرش رسیده اند و یا کسانی که نتوانسته اند آنگونه که باید و شاید به این نزدیکی دست یابند که آنهم با گزشت زمان دگرگون خواهد شد .

  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    بررسی وجود پيام آوری پيش از زرتشت و بررسی ابهام زاد روز زرتشت


    گزیده ای بسیار کوتاه از مقاله ی نخستین پیامبر توحیدی
    نوشته ی : دکتر نور بخش رحیم زاده
    ( چاپ شده در شماره 13 مجله وهومن سال 1377 خورشیدی)

    3593 سال پیش از زادروز زرتشت ، یعنی 9700 سال پیش از میلاد مسیح ،
    و 11706 سال پیش از امروز ( 6369 پادشاهی – 2006 م – 1384 خ ) در
    ایرانویچ ، نخستین پیام آور یگانه انگاری ، پا به گیتی نهاد که بنیان گذار دین
    باستانی مهر ( آیین میترا ) بوده است.
    بسیاری می پنداشتند که دین مهر مربوط به پیامبر مشی است ، که با کنکاش های اخیر آشکار گردیده که مشی در روز یکشنبه ، 25 دسامبر سال 271 ق .م
    ( در زمان اشکانیان ) زایش یافته است و کتابی با نام ارتنگ نیز آورده بود که به دست ما ، نرسیده است. ( کنکاش توسط استاد ذبیح الله بهروز )
    اما آیین مهر نه تنها پیش از اشکانیان و نه فقط پیش از زرتشت ، که تا بن تاریخ ایران حضورداشته است.و حتی خود زرتشت از پیروان آیین مهر بوده وتاگامه ی هفت مهر را پیموده بود. ( آخرین مقام دین مهر ) .
    در مورد حضورآیین مهر در زمان هوشنگ پیشدادی هیچ شکی موجود نیست.
    علاوه بر چندین سند ، در شاهنامه ی فردوسی که خود از کتاب خدای نامک
    تنظیم گشته است می خوانیم:
    که ما را ز دین کهن ننگ نیست به گیتی به از دین هوشنگ نیست
    همه راه داد است و آیین ، مهر نظر کردن اندر شمار سپهر
    چون تاریخ دین دیگری را در عهد پیشدادیان و کیانیان جز دین زرتشت گزارش
    نداده است ، یقین می باشد که این آیین تا ظهور زرتشت آیین رسمی جامعه ی
    ایران بوده است.
    این آیین شامل هفت گامه ی پر ریاضت بوده که همه ی مردم موظف بودند سه گامه ی آنرا برای ورود به جامعه ، طی کنند. این سه گامه بین 5 تا 15 سالگی گزرانیده می گشت که به ترتیب عبارتند از:
    1. کلاغ 2. نامزد 3 . جنگاور
    در مقام های کلاغ و نامزد ، ابتدا خواندن و نوشتن و سپس ارکان دین آموزش داده می شد . آنگاه آموزش به دو بخش زیر تقسیم می گردید:
    بخش اجتماعی : آموزش اصول راستی، پیمانداری ، دادگری ، جوانمردی ،
    ستیز با دروغ و نا راستی و ....
    بخش ورزشی : تاکید بر بدن سازی ، مقاومت در برابر سختی ها و شداید ،
    آموزش روح پهلوانی ، چوگان بازی ، شنا ، کوه نوردی ،
    تیر اندازی و سوار کاری.
    در گامه ی جنگاور اصول نظامی تعلیم داده میشد که 3 / 1 از ده سال را شامل می گشت و با پر ریاضت ترین تمرینات ، تمامی مهارت ها و فنون جنگی آموخته می گردید.
    در پایان این سه دوره ، آزمون بسیار دشواری گرفته شده و برگزیدگان یک کمر بند پهن چرمی ( کشتی زرتشتیان ) دریا فت می داشتند که مجوز ورود آنان به
    اجتماع بود.
    مقام های دیگر اجباری نبودند و شامل گامه های زیر بودند:
    4. مشیر : فرمانداران از این گام انتخاب می شدند.
    5. پارسا : انتخاب استانداران از این گام صورت می گرفت.
    6. مهر پویا : فرمانروای کل و اعضای مجلس مهستان را از این گام برمیگزیدند.
    7. پدر : تنها سه تن به این مقام رسیده اند : زرتشت – کیخسرو کیانی و جمشید پیشدادی.
    آری ، زرتشت خود از پیروان آیین مهر بوده و تا پیش از اعتکاف ده ساله در غارسبلان ، به مقام شش آیین مهر رسید و پس از ده سال پر ریاضت به گام هفتم آگاه گردید. در واقع دین زرتشت ، دین اصلاح شده ی آیین مهر است که به وسیله ی زرتشت و بنا به شرایط محیط پس از گذشت 3600 سال ، تغییراتی در آن بوجود آمد.
    این آیین ، به دست مردی به نام مه آباد (= آبادگر بزرگ ) ، معرفی و سازمان یافت و می توان وی را نخستین بنیان گذار تمدن بشر در 11706 سال
    پیش از امروز به حساب آورد.
    در مورد مه آباد ، به دلیل نشر کتاب و دین جعلی دساتیر در هندوستان ،ابهامات بسیاری موجود بود که با کاوش های اخیر از بین رفته اند. در شاهنامه فردوسی نیز به این پیام آور بزرگ اشاره شده است:
    نهم پشت زرتشت پیشین بد او مه آباد ، پیغمبر راستگو
    در مورد زرتشت نیز باید گفت:
    تاریخ زایش این پیام آور ، بارها با مقاصد خاصی ، بالا و پایین رفته است.در باره زاد روز زرتشت ، سه نظریه موجود است:
    نظریه یکم: این نظریه که تا به امروز بیشترین هزینه را در بر داشته ، زادروز زایش زرتشت را تا سال 660 پ . م پایین آورده اند.
    نظریه دوم : منجمانی چون بیرجندی،بهمنیار و شاگردان ابن سینا مدافع آن هستند و سالروز زرتشت را1768 پ.م ، یعنی 47 سال پس از تولد ابراهیم اعلام داشته اند . این نظریه باعث شد تا برخی محققان غربی زرتشت را از شاگردان ابراهیم بدانند و دین زرتشت را شعبه ای از آیین یهود معرفی کنند.
    نظریه سوم : متعلق به اکثر محققان و دانشمندان پارسی هند نظیر پروفسور جمشید جی کاتراک می باشد که زادروز زرتشت را با استدلال های بسیار نیرومند و مستند ، حدود 6600 پیش از میلاد ذکر کرده اند.
    طرفداران نظریه نخست: اگر خود زرتشتیان که به علت عدم ظهور هوشیدر ،به
    تدریج سال تولد زرتشت را پایین آورده اند ،به حساب نیاوریم ، شامل دو گروه می شود:
    گروه اول : کارشناسان ظهور : کسانی هستند که اگر مانی را از آنها تفریق کنیم، بقیه از زمان حمله اعراب به ایران کار خود را شروع کرده اند وبا تقلیل تدریجی زمان زرتشت ، زمینه را برای ظهور سوشیانس آماده می کردند.اینان برای نیل به اهداف خود حتی مجبور شدند کتابهای محققان گذشته را دستکاری کنند. از جمله کتاب آثارالباقیه ابوریحان بیرونی را.
    ( زرتشتیان معتقدند که 1000 سال پس از زرتشت ، نطفه ی او در رحم دختری باکره شکل گرفته و نجات دهنده ای دیگر زایش خواهد یافت.= سوشیانس )
    تا زمان حمله ی اعراب به ایران هیچ ابهامی در مورد زاد روز زرتشت وجود نداشت.چرا که تمام اطلاعات در مورد زرتشت و مه آباد ، در کتابخانه ی چهار هزار جلدی تیسفون و سایر کتابخانه های زنجیره ای آناهیتا موجود بود.
    گروه دوم: محققانی هستند که متعلق به قرون اخیرند.با توجه به اینکه تورات سال تولد ابراهیم را 1810 پ.م ثبت نموده است ، این گروه که تحت تاثیر صهیونیزم بین المللی قرار دارند ، می خواهند بگویند زرتشت در دین آوری تحت تاثیر آیین یهود بوده است . این گروه ، نقل ( دیوژنس لرتیوس ) مورخ یونانی اوایل سده سوم میلادی را که وی از اکرانتوس مورخ یونانی که سال 210 میلادی تالیف شد، سه نسخه خطی بر جای مانده است که در یکی از آنها زمان زرتشت را 600 سال پیش از لشکرکشی خشایار هخامنشی ، به یونان ثبت نموده است. و در دو نسخه دیگر خطی ، این ثبت ، 6000 سال و نظیر نقل مورخان متعدد یونانی قبلی ، نگارش شده است. با وصف آنکه این ثبت غلط توسط عده ای از مورخان بعدی یونان نقل و تکرار شده است ولی منشا تمام نقل های بعدی تنها همین نسخه سوم خطی کتاب لرتیوس بوده است.در حالیکه نه تنها دو نسخه ی دیگر کتاب خطی همین مورخ 600 را 6000 ثبت کرده اند، بلکه همین مورخ در جای دیگری از کتاب خود به نقل از هرمودوروس شاگرد افلاطون، زمان زرتشت را 5000 سال پیش از جنگ تروا ثبت نموده است که چون تاریخ لشکرکشی خشایار شاه به یونان 480 پ.م و تاریخ جنگ تروا ، 1184 پ.م بوده است ، زمان زرتشت با نقل این مورخ ، 6184 پ.م می باشد.
    اکنون با توجه به اینکه حداقل 9 مورخ بسیار نامدار دیگر یونانی ( ارسطو ، ادو*** ، پلینوس ، هرمیتوس ، پلوتارک ، تئوپومپوس از مردم خیوس ، سوئیداس ، اسکولیون ، لاکتانتیوس ) که همگی زمان زرتشت را یا 6000 سال پیش از افلاطون ( 427-347 پ.م ) و یا 5000 سال پیش از جنگ تروا و یا 6000 سال پیش از لشکرکشی خشایارشاه به یونان ذکر کرده اند ، محقق و قطعی است که کاتب نسخه ی سوم تاریخ لرتیوس در این نسخه ، یک صفر را از قلم انداخته است و همین امر باعث اغتشاش تاریخ شده است .
    با توجه به اینکه مورخان یونان به سالنامه های مکتوب بابل و ایران دسترسی داشته اند می توان گفت :
    زادروز زرتشت در حدود 6184 پیش از میلاد مسیح می باشد.
    برای آگاهی کامل از ارکان آیین مهر و شناخت شرایط اجتماعی آن می توانید به مقاله ی دکتر نور بخش رحیم زاده با عنوان ( نخستین پیامبر توحیدی ) ، چاپ شده در شماره 13 نشریه وهومن ، سال 1377 خ ، مراجعه کنید

  5. #15
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    زرتشت و تجربه اروپا يک مدل برایجويندگان آزادی



    همه ميدانيم که تجربه ي گذشته چراغ راه حال و آينده است. و در اين رابطه, من به اين باورم که تجربه ي اروپا براي بدست آوردن آزادي و باز سازي يک هويت نوين براي خود, که از دوران رنسانس آغاز شد ونقش مهمي که زرتشت در اين زمينه بمدت ٥٠٠ سال يعني از سده ١٥ ميلادي تا اواخر سده نوزدهم بازي کرد، ميتواند بعنوان يکي از بهترين مدل ها براي جويندگان آزادي در دوران ما بکار گرفته شود.
    پژوهشهاي بيشماري که از ٢٠٠ سال پيش - که بيشتر آنها بوسيله ي پژوهشگران غربي انجام گرفته – نشان ميدهد که در درازاي ٢٥٠٠ سال گذشته چه اندازه انديشه و ديدگاه زرتشت درباره زندگي و جهان هستي در ساختار و زير بناي فرهنگي اروپا شرکت کرده و برآن تاثير گذاشته .
    ولي در ازاي اين زمان بسيار طولاني رابطه ي اروپا با زرتشت هميشه يک داستان عشق و دلدادگي نبوده.

    زماني بوده که اروپا زرتشت را در بالاترين رده فرهنگي خود قرار داده و زماني هم بوده که با تبليغاتي زهرآگين تا آنجا که توانسته کوشش کرده تا او را خورد کرده و از ميدان بيرون کند.
    در مدت ١٠٠٠ سال, از سده پنجم پيش از ميلاد مسيح تا سده ي پنجم پس از ميلاد، زرتشت بعنوان ”بزرگترين نماد دانش“بوسيله تقريبا تمام فيلسوفهاي يوناني و رومي با شيفتگي تمام ستايش و حتي پرستش شد تا جائي که باو نام ”آموزگار جهاني“دادند.
    ولي در درازاي ١٠٠٠ سال بعد، يعني از سده پنجم ميلادي تا سده پانزدهم، در دوراني که به آن ”قرون وسطي“ گفته ميشود، زرتشت بعنوان آفريننده”دوگانه گرائي“ بشدت بوسيله ي کليساي مسيحي کوبيده شد.
    و باکوبيده شدن زرتشت، ساير آئين هاي ايراني مانند مهر ستائي﴿ميترايزم﴾ وماني گرائي، همراه با کل فيلسوفهاي افلاتوني يونان و روم کوبيده شدند.
    سده ششم آغاز ”قرون وسطي“در اروپا بود. دوراني هراس انگيز که به آن ”کفربزرگ“ميگويند.
    دوراني پر از ترور, کور گرائي و انکزيسيون که زيباترين و ظريف ترين بخش از تمدن اروپائي را ويران کرد.
    کليساي قرون وسطي تصميم گرفته بود که هر انديشه، هر جهان بيني و هر جنبشي که در دين مسيحي انديشه ي ”دو گانه گرائي“را وارد کند در جنگ با خداست. و بنابراين بايد تنبيه شود و تنبيه يعني سوزاندن در ميدانهاي شهر و يا کشتن.
    در پشت فلسفه ي ”دو گانه گرائي“- يعني زندگي و جهان هستي در هر لحظه بوسيله ي نبرد ميان دو نيروي خود آفريننده مثبت و منفي، خوب و بد شکل ميگيرد – کليسا دست زرتشت را ديد. و با حمله به زرتشت، کليسا به تمام تمدن پيش از مسيحيت در اروپا حمله برد.
    ولي حقيقت اين بود که کشيشان در آن زمان چيزي از زرتشت نميدانستند. تنهاآگاهي آنها در اين باره از فيلسوفان يوناني و رومي مي آمد.
    اين فيلسوفان که بيشتر آنها دو گانه گرا بودند، يا نوشته هاي خود را به زرتشت منصوب کرده بودند، يا براي اعتبار دادن به خود، پشت نام زرتشت پنها ن شده بودند. براي نمونه فيثاغورث، فيلسوف و رياضي دان بنام سده پنجم پيش از ميلاد, که دو گانه گرا بود, خود را در نوشته هايش شاگرد زرتشت يا شاگرد مکتب زرتشت معرفي کرده, يا فيلسوف بنام ديگري, ارستو, مي نويسد که تمام دانش استادش يعني افلاتون که او هم دو گانه گرا بود, از زرتشت ميآيد و هر چه زرتشت گفته او هم تکرار کرده است.
    از سوي ديگر ”ماني گرائي“ يا "Manithéisme" آئين ديگر ايراني, که او هم ”دو گانه گرا“بود, بصورت ”کتريزم“در جنوب فرانسه و شمال آفريقا و ده ها جنبشهاي گوناگون در اطراف درياي مديترانه و اروپاي مرکزي، همه مسيحي ولي دو گانه گرا, خشم کليسا را نسبت به زرتشت بيشتر کردند, چون در پشت تمام اين جنبشها, باز کليسا دست زرتشت را ميديد.
    ٥٠ سال جنگ خونيني که در سده سيزدهم, پاپ ايتوسنت بر عليه ”کترها“ در جنوب فرانسه براه انداخت و کشتار وحشتناک در شهر"Montsegour " که سدها هزار نفر کشته بجا گذاشت امروز معروفيت جهاني پيدا کرده و هر سال سدها هزار توريست که به جنوب فرانسه ميروند از ويرانه هاي اين شهر ديدن ميکنند.
    هر چه ما بيشتر درباره ي جنگهاي صليبي کليساي کاتوليک که يکي پس از ديگري بر عليه جنبشهائي که به "دوگانه گرائي" متهم شده بودند انجام ميگرفت ميخوانيم, بيشتر به طبيعت رژيمهاي خود کامه و زورگراي امروزي پي ميبريم.
    اين هم نا گفته نماند که کليساي پروتستان در زمينه ي اين کشتار ها از کليساي کاتوليک فاصله گرفت و آنها را محکوم نمود.
    ناداني و آشفتگي در قرون وسطاي اروپا درباره ي زرتشت, به اندازه اي پيش رفت که در تمام اين دوران, زرتشت را "شاهزاده ي مغ ها" ناميدند ومغ ها را با شعبده بازان اشتباه گرفتند. واژه انگليسي Magician از واژه ي Magus که همان مغ است سرچشمه مي گيرد در همين زمينه اختراع ستاره شناسي و کيميا گري و نوشتار کبالاي يهوديان را هم به زرتشت نسبت دادند.
    در اين فضاي پر از ناداني, اختناق و کور گرائي بود که صداهاي ناراضي از اين گوشه ي اروپا از سوي عده اي از خرد گرايان بلند شد.
    * * *
    ما در سده ي چهاردهم ميلادي هستيم, و اين آغاز دوراني است که رنسانس يعني رستاخيز فرهنگي در اروپا به آهستگي در حال بدنيا آمدن است.اروپا در پي هويتي نوين با ارزشهاي فرهنگي نوين براي خود, در جستجوست. و اين جستجو او را متوجه ي گذشته خود يعني تمدن يونان و رم کرده.
    در آن دوران در محافل خردگرايان گفتگو از اين بود که براي نجات از اختناق کليسا, تنها راه رهائي مبازره فرهنگي است. ولي يک مبارزه ي فرهنگي نياز به ابزار نبرد دارد, نياز به ارزشهاي او دارد.
    اروپا اين ابزار را در کجا ميتوانست پيدا کند؟
    در تمدن پيش از مسيحيت يعني در تمدن يونان و رم . ميبا يستي به دل اين تمدنها رفت وارزشهاي فرهنگي را بيرون کشيد و به آن جان داد.
    ولي تمدن يونان و رم سده ها بود که از ياد رفته بود. بنابراين همه چيز ميبايست از نو کشف شود.
    در اين زمان, يکي از بزرگترين فيلسوفان اين دوره بنام گيورگيوس پلتون که نفوذ سياسي زيادي هم در دربار امپراتوري بيزانس بدست آورده بود يک پيشنهاد شگفت آور ولي دلاورانه اي ارائه داد.او گفت که جهان از جنگ دائمي و پايان ناپذير ميان سه دين يهودي, مسيحي و اسلام خسته شده و هيچ اميدي هم به پايان دادن اين جنگها نيست. بنابراين بيائيد راه ديگري براي نجات نسلهاي آينده ي اين جهان در پيش بگيريم.
    پلتون که با انديشه هاي زرتشت يا آ نچه به او منصوب شده بود, بوسيله ي آموزگار يهودي خود بنام "اليائوس" آشنا شده بود و شيفته اين انديشه ها گرديده بود, پيشنهاد کرد که يک انديشه ي جهاني, آميخته اي از جهان بيني زرتشت و فلسفه ي افلاتون, جايگزين سه دين نامبرده شود.
    بسياري از خرد گران و دولتمردان آن زمان اين پيشنهاد را پسنديدند و به گرد او جمع شدند و براي پياده کردن اين ديده، سالها کوشش کردند ولي موفق نشدند. با اين حال اين انديشه ميان سطح گسترده اي از انديشمندان شکوفا شد و وارد آکادمي معروف افلاتوني فلورانس در ايتاليا گرديد و پايه اي براي ساختن هيومنيزم اروپائي در سده ي ١٦شد.
    از اين پس دوباره خردگرايان اروپا متوجه زرتشت شدند. نبرد جويان فرهنگي آن زمان, يعني فيلسوفان, نويسندگان, شاعران, پژوهشگران, موسيقي دانان, دانشمندان در زمينه هاي گوناگون علمي و بسياري ديگر در جستجوي يک ابزار نيرومند نبرد بر عليه اختناق کليساي قرون وسطي احساس کردند که زرتشت ميتواند آنها را در اين راه ياري دهد.
    ولي در آن زمان, براستي که از زرتشت ميدانست؟ که ميدانست که اين جهان بيني زرتشت بر پايه ي چه اصولي بنياد شده؟ که ميدانست که آيا زرتشت براستي دو گانه گراست, يگانه گراست, يا هر دو يا هيچکدام؟ دست کم ١٥٠٠ سال بود که حتي زبان زرتشت هم از يادها رفته بود.
    از سوي ديگر تسخير ايران در سده ي ٧ ميلادي بوسيله ي مسلمانان عرب, تقريبا تمام نوشته ها و کتابهاي مربوط به زرتشت يا تمدن ايران را به آتش کشيده و نابود کرده بود. بنابراين همه چيز مي بايست از نو کشف شود. ولي اين کوشش براي کشف دوباره ي جهان بيني و زبان زرتشت, نبرد ديگري را اينبار ميان پژوهشگران يهودي, مسيحي و انسانگرا بوجود آورد .
    در اين مبارزه, هر گروه از اين پژوهشگران کوشش کردند که با تفسيرهايي از خود از نوشته هائي که به زرتشت منصوب شده بود زرتشت را بعنوان ابزار نبرد بسوي خود بکشند.
    نخستين اقدام دراين رابطه بوسيله ي پژوهشگران مسيحي آغاز شد.در اين زمان, يعني در اواخر سده ي هفدهم, يکي از استادان دانشگاه اکسفورد در انگلستان بنام Thomas Hyde که يک مسيحي بسيار با ايمان بود يک کتاب بزرگي درباره ي زرتشت نوشت و تمام مدارکي که در اين باره در آن زمان وجود داشت در آن کتاب آورد.
    با اينکه او در اين راه بسيار زحمت کشيد ولي بدبختانه چون همه چيز براي او در اين جهان دور مسيحيت ميچرخيد, کوشش کرد که هر چه ميتواند زرتشت را بيشتر به مسيحيت نزديک کند.
    او در کتاب خود نوشت که "زرتشت با اصلاح کردن اديان گذشته ي ايران, همان کاري را که ابراهيم کرده بود تکرار کرد و يک دين يکتا پرستي را آورد".
    او بر اين نکته تاکيد کرد که "زرتشتيان هميشه يکتا پرست بودند او در آن دين, خدا که اهورا مزدا ناميده شده بر شيطان که بنام انگره مينو است ارجهيت دارد".
    اين ديدگاه البته کاملا بر خلاف ديدگاه فيلسوفان يوناني و رمي و کليساي قرون وسطي که زرتشت را "دوگانه گرا" ميپنداشتند بود فقط دو سال پس از نوشتن اين کتاب، Hyde بشدت مورد حمله ي دو پژوهشگر مسيحي فرانسوي قرار گرفت: نخستين نفر از اين پژوهشگران نامش PierreBayle بود; يک پژوهشگرفرانسوي معروف که درسال ۱۷۰۲ در کتابي مهم بنام "فرهنگنامه تاريخي و انتقادي" نوشت که "نوشته هايHyde درباره ي يکتا پرستي زرتشت ضعيف, شکننده و غلط است".
    او نوشت که "چون زرتشتيان در زير ستم شديد مسلمانان قرار گرفته بودند, براي محافظت و نگهداري از خود ناچار شدند که باورهاي دينهاي سامي را که ميگويند خدا شيطان را آفريده, بپذيرند".خيلي زودBayle مورد حمايت پژوهشگر فرانسوي ديگري, بنام Able Foucher شد. Foucher که يک بنياد گراي مسيحي بود در نوشته هاي بسيار خود با خشونت تمام بهHyde هشدار داد که به گفته هاي فيلسوفان يوناني و رمي که زرتشت را "دو گانه گرا" گفته اند شک نکند, و به Hyde که خود مسيحي بسيار معتقدي بود پيشنهاد کرد که در خط دين راستين يعني مسيحي باقي بماند.
    در اين نبرد ايدئولوژيکي, که بوسيله ي گرايش مذهبي شديد پژوهشگران از مسير درست خود خارج شده بود, يک پژوهشگر بنام ديگري, اين دفعه يک يهودي انگليسي بنام Hemyhry Prideaux, وارد ميدان نبرد شد، Prideaux در کتاب مهمي در باره ي "تاريخ يهوديان" که در سال ۱۷۱۵ چاپ شد, گفته هاي خود را در مورد زرتشت تا آنجا رساند که نوشت: زرتشت يک يهودي به دنيا آمده! و چون او يک يهودي است بنابراين يکتا پرست ميباشد. او تاريخ زاد روز زرتشت را سده پنجم پيش از ميلاد مسيح گذاشت و آموزگاران زرتشت را هم بنام الياس, ازرا و دانيل را هم مشخص نمود.با دوباره کشف شدن و ترجمه اوستا, در اواخر سده نوزدهم بوسيله پژوهشگر فرانسوي, اين بار نوبت خردگرايان و انسانگرايان بود که وارد اين نبرد ايدئولوژيکي بشوند.
    ترجمه ي اوستا,نبرد درباره زرتشت را تبديل به يک نبرد احساسي و پرشور کرد.
    نويسندگان بنامي از چهار گوشه ي اروپا همچون Voltaire، Goethe،Didérot، Grimm ، Von Kleist Wordsworth، Byron Shelley.و، Nietzsche و بسياري ديگر را از اواخر سده ي هجدهم و تمام سده ي نوزدهم وارد ميدان نبرد شدند. موسيقي دانان بزرگ هم به اين مبازره ي فرهنگي وارد شدند. آهنگساز بزرگ فرانسوي Rameau اپراي معروف خود را بنام "زرتشت" ساخت, موزار ديگر آهنگساز بزرگ زرتشت را در اپراي خود "ني سحر آميز" آورد و ريچارد اشتراوس سمفوني خود را بنام "آنچنان گفت زرتشت" در شکوه زرتشت آفريد.
    سودي را که روشن انديشان اروپا در آوردن زرتشت به ميدان مبارزه براي خود ميديدند اين بود که آنها فکر ميکردند که زرتشت را ميتوانند همچون اسلحه اي نيرومند بر عليه کليسا بکار گيرند. براي آنها ديگر کليسا انحصار حقيقت را نداشت. حقيقت ميتوانست در يک آئين غير سامي بسيار کهن تر از مسيحيت هم وجود داشته باشد.
    همانطوري که پروفسور دوشن گيمن در کتاب خود "پاسخ غرب به زرتشت" مينويسد "بيش از بيش زرتشت بخش مهمي از عملکردهائي شد که در اروپاي غربي براي آزاد سازي زن و مرد مدرن از مسيحيت انجام ميگرفت".
    ويژگيهاي جهان بيني زرتشت که خردگرايان ميگفتند در مسيحيت وجود ندارد،مورد ستايش بي اندازه قرار گرفت, از جمله: خردگرائي, شفافيت و سادگي, ارتباط باطبيعت, بوجود آوردن ديدگاه مثبت و سازنده و بالاتر از هر چيز جل مسئله شيطان و رنج و درد در اين دنيا بود.
    آنها ميگفتند که زرتشت با تئوري « دوگانه گرائي »، خود مسئله رنج ودرد را در اين جهان با خرد بسيار وسادگي تمام حل کرده، در صورتيکه اديان سامي که ادعا ميکنند که شيطان آفريده ي خدا است، چندين هزار سال است که در حل اين مسئله درمانده اند.
    چون نميتوانند بگويند که چرا خدائي که هم داناست و هم توانا، موجودي بنام شيطان را خلق کرده که انسانهاي ضعيفي را که باز همان خدا خلق کرده، بفريبد و سپس آنها را در آتش ابدي جهنم بسوزاند. بنابراين آن خدا يا دانا نيست يا توانا نيست و يا بدي در طبيعتش است اين گونه گفتگوها باعث شد که پژوهشگران مسيحي در برابر خردگرايان جبهه بگيرند و ضد حمله کنند.
    آنها Anguetil Duperron را متهم کردند که ترجمه ي او از اوستا جعلي و دروغين است و او در اين فضاي مسموم، Duperron ،که خود يک مسيحي با ايماني بود عقب نشيني کردو گفت من در اوستا چيزي را که بشود بر عليه مسيحيت بکار گرفته شود نديدم.
    اين گفته خردگرايان را کمي مايوس و دلسرد کرد، با اين وجود ولتر در نامه اي کوشش Duperron را ستود.
    در اين زمان بود که زبانشناسها هم وارد ميدان نبرد شدند. سه سال بعد يک ترجمه ي ديگري از اوستا بوسيله ي يک زبانشناس آلماني با نام Kleukers ، ثابت کرد که ترجمه ي Duperron درست بوده و هيچ دستبردي در آن نشده. از آن پس اوستا براي هميشه وارد آموزشهاي آکادميک و دانشگاهي شد.
    با اينکه همگي درست بودن اوستا را تصديق کردند و آنرا در پژوهشهاي علمي وارد کردند، باز ٣٠ سال طول کشيد تا پارتيزانهاي مسيحي اسلحه را زمين بگذارند و تسليم شوند. از آن پس پژوهشگران متوجه پيدا کردن ريشه هاي مسيحيت در دل جهان بيني زرتشت شدند. کشف زبان سانسکريت و رابطه ميان اين زبان و زبان اوستائي فهم نوشتارهاي اوستا را آسانتر کرد و ريشه هاي مشترک ميان تمدن ايران و هند را به نمايش گذاشت.
    براي خردگرايان و انسانگرايان پيروزي ديگري در راه بود. در نيمه ي سده ي نوزدهم يکي از زبانشناسان آلماني بنام « مارتين هوگ » کشف کرد که ١٧ بخش از ٧٢ بخش اوستا بزباني بسيار کهن تراز ساير بخشها نوشته او پس از کوششهاي بسيار اين١٧ بخش را جدا و ترجمه کرد. پژوهشهاي زبانشناسي بعدي، با شگفتي تمام ثابت کرد که اين ١٧ بخش يا ١٧ سرود که به آن « گاتاها » ميگويند، ٣٠٠٠ سال پيش، از دهان زرتشت بيرون آمده هوگ متوجه شد که در گاتاها تنها از يک خدا و آنهم « اهورامزدا » نام برده شده و با آنکه اين سروده ها از " دو نيروي همزاد و مخالف يکديگر" سخن ميگويد ولي بطور کلي فضاي سروده ها انسان را بسوي يک خداي يگانه گرايش ميدهد، واين درست برخلاف ساير بخشهاي اوستا است که به روشني از دو نيروي ضد هم « خوبي و بدي ، اهورامزدا و انگره ماينو » سخن ميگويد.
    کشف مارتين هوگ، با استقبال بي سابقه اي از سوي پارسيان هند مواجه شد، براي اينکه بر يگانه گرا بودن جهان بيني زرتشت انگشت ميگذاشت.
    ولي پذيرش اين ايده که ا نديشه زرتشت سرچشمه يگانه گرايي در اديان جهان است واين که زرتشت کاشف يگانه گرايي است براي چندي از پژوهشگران بويژه يهودي، قابل قبول نبود و بسختي ميتوانستند آن را هضم کنند.
    از جمله spiegle و Darmesteter دو پژوهشگر معروف آلماني ضد حمله ي خود را اينبار بر عليه گاتاها آغاز کردند، Spiegle کوشش کرد ثابت کند که اين يهوديان بودند که به زرتشت يکتا گرائي را ياد دادند و Darmesteter حتي جلوتر رفت و ادعا کرد که تمام گاتاها جعلي است وبوسيله ي يهودياني که در زير نفوذ يونان بودند نوشته شده !
    البته هيچ يک از اين دو ادعا نميتوانست مدت زيادي مقاومت کند. چون چندي بعد پژوهش هاي باستان شناسي و زبانشناسي نشان دادند که مکان زندگي زرتشت در خاور ايران بوده ودر آنجا يهوديان رخنه نکرده بودند واز سوي ديگر خود Darmesteter ، در ادعاي خود تجديد نظر کرد وآنرا باطل نمود.
    اين گونه ادعاها باعث شد که پژوهشگران ديگري مانند Rhadl و Creuzer دو پژوهشگر معروف آلماني، بگويند و کوشش کنند تا ثابت کنند که فرهنگ باختر و خاور و به طور کلي تمام فرهنگها از انديشه زرتشت سر چشمه گرفته. شايد اين هم يک واکنش تندي دربرابر نظريه هاي تند جهت مخالف بود ولي اين نموداري بود از فضاي ايده ئولوژيکي آنروزها.
    تنها چند سال پس از دوباره کشف شدن و ترجمه گاتاها، عصاره و گهر آن با زيبائي و عمق ماهرانه اي بوسيله ي يکي از بزرگترين فيلسوفان دوران ما Friedrich-Wilhelm Nitzsche در ١٨٨٣ دوباره بازنويسي شد، اين کتاب که " آنچنان گفت زرتشت " نامگذاري شد، نشان ميدهد که تا چه اندازه نيچه به عمق انديشه ي انقلابي زرتشت پي برد و با چه متد ماهرانه اي ديناميک بودن و نوساز بودن را در جهان بيني زرتشت به نمايش گذاشت اين کتاب ديدگاه اروپائيان را نسبت به جهان هستي و زندگي کاملا دگرگون کرد و آنها را از گناهاني که هيچگاه مرتکب نشده بودند، نجات داد. دوستان ارجمند، خانمها و آقايان، اجازه ميخواهم سخنان خود را با گفته اي از نيچه به پايان ببرم:
    " من از ديروز و من از امروزم؛ ولي بخشي از من از فرداست، از پس فرداست و از هميشه است" « آنچنان گفت زرتشت »

  6. #16
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    نقش موبدان در نگهداری و پویایی دین اهورایی اشوزرتشت





    سرزمین اهورائی ایران که بنیان گزار بسیاری از علوم و فلسفه علمی بوده است، در طول تاریخ مورد هجوم مختلف قرار گرفته و بارها ویران و دوباره سازی شده است، و موجب شگفتی بسیار است که هرچند بخش سخت افزاری ان (تمدن و ثروت های ملی) ایرانیان صدمات بسیاری دید بخش نرم افزاری ان (باور ها و فرهنگ و زبان ایرانی)لطمات چندانی ندید، بشکلی که زرتشتی و ایرانی که نمادش (سرو) است فقط بصورت بته جغه ای یا سرو خمیده در امد(حاشیه نشین قالی و فرش شد) و به جهانیان نشان داد که با نثار خون خود این سرو درونی را ابیاری نموده و زنده و شاداب نگاه خواهد داشت بزرگترین ایران شناسان بر سر پایداری ایرانیان به زبان و فرهنگ خود دهان به حیرت گشوده اند و خیره مانده اند. همه ایرانیان بویژه بهدینان بایستی از این حقیقت افتخار امیز دینی و ملی بخوبی اگاهی داشته و با تمام وجود بر خود ببالند و همواره کوشش نمایند که به مسئولیت های خود عمل کنند.
    و اما برای شناخت نقش موبدان در زندگی اجتماعی ایرانیان و نگهداری و پاسداری و گسترش فرهنگ اشو زرتشت در بین بهدینان بایستی از نخستین روز پیدایش این دین اهورائی جستجو کرد.
    پیامبر ما از همان از همان اپتدای تشکیل دین خود در کتاب آسمانی گاتها از دو بخش حقیقت و طریقت بصورتی روشن و محکم سخن به میان اورده است و چارچوب باورهای لازم برا زندگی سراسر نیکی و شایسته را تعریف کرد. و بلافاصله برای پیاده کردن و گسترش دین خود و گذاشتن سنن و اداب و رسوم مذهبی انجمنی بنام انجمن مگان یا مغان تشکیل داد و از همان اپتدا،شایست و ناشایست و بایست و نابایست جامعه بویژه موبدان تعین شد تا این انجمن بتواند با شناخت و همفکری و همیاری ضمن حفظ اصول و مبادی دین، قوانین مذهبی و شریعتی متناسب با زمان و مکان و سطح دانش و وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم، وضع نمایند و خود را از هر گونه الودگی مادی برتری طلبانه دور نگهداشته پیوسته،(فرشکرد) باشند.که این جانب کوشش دارم که در این زمان کوتاه،چکیده ای از موارد تاریخی زیر که نشان دهنده این مهم است را به اگاهی برسانم:
    (1): موبدان تمام عمر خود را به فراگیری دین و دانش مینوی میگزراندند. بخش بزرگی از اوستا را حفظ میکردند و با خط زیبا مینوشتند و با صوتی خوش سروده و به مفاهیم ان عمل میکردند. بطوریه که به جرات میتوان گفت که اگر باورها و از جان گذشتگی های ایشان نمیبود امروز هیچ اثری از اوستا که مهمترین بخش زبان و فرهنگ ایران میباشد در دست نبود و هیچ کس حتی به یاد زبان و فرهنگ تاریخ اشو زرتشت و ایران نیز نمیتوانست باشد.
    (2):موبدان با اختراع خط دین دبیره که هنوز هم کامل ترین خط جهان است(حتی اواز خواندن پرندگان را میتوان بدان نوشت) و نوشتن کتاب های مقدس دینی و فرهنگی با این خط گویا و پویا توانستند گاتها و اوستا را بهمان تلفظ دقیق باستانی و آهنگین خود نگهداری و پاسداری کنند.
    (3): موبدان در طول تاریخ با درک دستورات اهورائی گاتها سنن و اداب بسیار شایسته را بنیاد نهادند و پاسداری کرده اند تا بهدینان بتوانند، عملا" پیام اشو زرتشت را بزبانی ساده و مردمی درک و وارد زندگی خود کنند، رسوم و ائین های زیبا و ارزشمند پنجه و جشنهای نوروز و گهنبار و خیرات،سنت وقف، تشویق مردم به بنیاد نهادن موسسات عام المنفعه و... و انجام و پاسداری درست و اصولی از سنتا و جلو گیری از ورود فرهنگهای نادرست انیران نمونه بارز ان است.
    (4):تعین واستفاده از نمادهای منطقی و پاسداری از این سمبلها حفظ باورهای دین زرتشت بوده است.سفید نماد بهمن، آتش نماد راستی، سکه و فلزات نشان تسلط بر نفس، خاک و لرک که از زمین بدست می اید نماد مهر و فروتنی و اب نماد روشنی و دانش اندوزی و رسائی و گیاهان نماد بی مرگی و جاودانگی. استفاده از سرو به نشانه سرسبزی و پرباری و طول عمر در شادیها و گیاه مورت به نشانه جاودانگی در سوگواری ها و... و بسیاری از نمادهای دیگر که جادارد به همه انها توجه مخصوص داشت.
    (5):موبدان در طول تاریخ هرگز از خود سن (saint) و پاپ مقدس نساختند و دست و پا بوس نداشتند و مرجع تقلید نشدند و هرچند در طول تاریخ مانند سایر انسانها دچار اشتباهاتی شدند ولی این کمال بی انصافی است که هر کار ناشایستی را که از برخی شاهان ساسانی و فرزندانشان و معدودی از موبدان درباری مانند کرتیر انجام داده اند را به حساب همه موبدان گذاشت.
    (6):جای شگفتی بیشتر اینکه با وصفیکه موبدان نیز خوی انسانی داشته و از پول و جاه و مقام بدشان نمی امد ولی به علت وظیفه و رسالتی که بدوش داشته اند شاید تنها روحانیان مذهبی باشند که در طول تاریخ هرگز قسمتی از درامد مردم را بصورتی(موظف)برای خود از بهدینان طلب نکردند و همیشه به اشوداد راضی بوده و سعی کرده اند با حداقل در امد زندگی توام با ا***ومی و پاکی و پارسائی داشته و زیستن برای دست یابی به زندگی مینوی را بر حیات مادی گیتی فریبنده ترجیح دهند.
    (7):موبدان کوشش میکردند که اتشکده را ساده و پاک نگاه داشته محیطی روحانی ایجاد نمایند. بطوریکه هرگز حتی در دوره ساسانیان که دوران موبد شاهی نامیده شده اتشکده ها و زیارتگاها با زرق و برق اینه کاری و مجمر اتش و دربهای طلا ساخته نشده است.
    (8):لباس موبدان همیشه از پارچه ساده سفید که نماد وهومن(اندیشه نیک) است تهیه میشده تا کوچکترین پلیدی و ناپاکی را نشان دهد و سادگی و اشوئی را به نمایش بگزارد و گسترش دهند.
    (9):روشن نگاه داشتن اتش اتشکده ها که پرچم ملی و دینی زرتشتیان بوده و مس کردن سالیانه ان با مخلوط کردن با 16 اتش گروه های مختلف مردم یکی از مهمترین وظایف موبدان بوده است. حقیقتا" که چه نیکو وظایف خود را به انجام رسانیده اند. تاریخ بهترین گواه است.
    (10):نقش موبدان در درک بهتر تعالیم اشو زرتشت و نشان ندادن تعصبات بی جا و پیروی از انجمن موبدان و سازش با سایر فرهنگهای درست و منطقی قومهای مختلف در ایران بزرگ موجب شد که با پیروان بسیاری از ادیان در ایران زندگی مسالمت امیز داشته باشد و در ائین مزدیسنا با این همه گستردگی که از شرق(چین) تا غرب(مصر و ترکیه)و از جنوب(عربستان) تا شمال (مرز روسیه) داشته است فرقه های گوناگون مذهبی شکل نگیرد.
    (11):موبدان با مهاجرت و دوری از شهر خود دین اشو زرتشت را با تبلیغ از روی خرد ورزی و وجدان اگاه بدون جنگ و خون ریزی در سرتاسر ایران ان روز که پنج برابر ایران امروز بود گسترش دادند و مردم را از بکار بردن جنگ و خون ریزی برای گسترش دین و فرقه های مذهبی برحذر داشتند.
    (12):موبدان در بیرون راندن فرهنگهای انیران و تلطیف رفتارها و آئیهای بدوی آنها و پاسداری از سنن و اداب و باورهای ایرانیان و ایجاد نهضت های مختلف مذهبی و ایرانی و مانند انها نقش بسیار مهمی را بر عهده داشتند.
    (13):موبدان همواره نقش پیشوا معنوی و ارشادی جامعه را بر عهده دشته اند بطوری که (موبدان هوشت) با همازوری با سایر ارگانهای جامعه زرتشتی در طول تاریخ بسیاری از مشکلات مردم را بصورتی کدخدامنشانه حل و فصل مینموده اند.
    (14):موبدان همواره تکیه گاه و پشتوانه روحانی و روانی جامعه بوده و نقش مانتره پزشکان را به عهده داشته اند بطوریکه حتی بسیاری از هموطنان غیر زرتشتی برای شفایابی از بسیاری از گرفتاریهای (روان تنانی) خود به موبدان مراجعه میکرند تا با سرودن کلمات مانتره اوستا نور امید در دلهایشان روشن و با یاری گرفتن از اهورامزدای پاک مشکلات روحی و فکری ایشان پایان گیرد.
    (15):همسر و فرزندان موبدان نیز به این رسالت موبدان واقف بوده و با کم کردن خواسته های گیتوی خویش به این مهم کمک مینموده اند همیشه منازل موبدان خانه امید مردم و مکتب خانه ای برای فراگیری علم و هنر بوده است و بویژه زنان موبدان در این امر اساسی نقش داشته و بخش مهمی از بار فرهنگی و اموزشی جامعه به عهده انها بوده است.
    و در یک کلام همیشه موبدان دین باور بوده و کوشش کرده اند که از مقام خود سوء استفاده نکرده و دین سازو دین باز نشوند و با عمل کرد خود سرمشق دیگر بهدینان باشند و همواره در حفظ تمامیت دینی و ملی و نگهداری زبان و سنن و فرهنگ ایرانیان نقش اساسی بازی نمایند.
    * * *
    بهدینان نیز همیشه با جان و دل موبدان را ارج مینهادند و انها را در کارها یاری میکردند بطوریکه زرتشتیان تنها در شهرهای کرمان و یزد که دستوران در مرکز خود قرار دادند دوام و بقا یافتند. بی شک این همبستگی و همکاری صادقانه و گذشتها و جانفشانی بی دریغ زرتشتیان(ایران و هند) حافظ این دین اهورائی بوده و میباشد. امیدوارم که در شرایط امروزی نیز جامعه بظاهر کوچک و در معنی بزرگ زرتشتیان در مرحله بسیار حساس تاریخی خود قرار دارد، همه بهدینان بویژه زرتشتیان با درک بیشتر مسئولیت های خود، دست در دست انجمن موبدان در تعالی بخشیدن و تکامل شخصیت معنوی، فردی و اجتماعی این دین پاک اهورائی کوشا باشند تا با این اندیشه و عمل کرد خود سرمشق آیندگان گردیم.
    خدای بی نیاز را نماز میبرم که ما را از نیکی سرشار و از بدی دور سازد،در پناه ایزد یکتا.

  7. #17
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    خدا در کیش زرتشت


    درباره خدا در کیش زرتشتی سخن بسیار گفته شده و میشود گروهی معلوم الحال از راه گژاندیشی و نادانی می گویند ایرانیان باستان که منظور زرتشتیان است آتش پرست بودند و اتش را خدا میدانستند.گروهی نیز مدعی میشوند که ایرانیان به دو خدا باور داشتند یکی اهورامزدا خدای نیکی و دیگری اهریمن خدای بدی.
    برخی از خاورشناسان باختر زمین در پژوهشهای خود آماج ویژه ای را دنبال می کنند و ان اماج این است که نشان دهند که همه چیز برخاسته از تورات است و همه فرهنگهای جهان در مقابل تورات هیچ و پوچ است و تورات پیش اهنگ فرهنگ بشری است با پیگیری اینگونه اماج است که این گونه پژوهش گران نه تنها در مورد اوستا و فرهنگ ایران بلکه در مورد هرچیزی که مربوط به فرهنگی جز فرهنگ تورات باشد راه کژروی میپویند و با دگرگون ساختن مفاهیم کتابهای دینی و کهن سایر ملل هدف خویش را براورده میسازند بر پژوهندگان ایران زمین است که با دوری از این گونه لغزشهای که ره اورد تورات محوران (بواقع ادیان سه گانه سامی) است راه راستی را درپیش گیرند و حقیقت این اندیشه را برای مردمان بیان کنند که این خود رسالت اشو زرتشت بود بیان راستی برای بهترین راستی؟!
    فرهنگ زرتشتی به خدای یکتا که هستی بخش بزرگ داناست باور دارد و جز این چیزی در فرهنگ زرتشتی نیست و زرتشتیان جز این باوری ندارند.26 سال است که یک روند مشخص سعی در تخریب چهره زرتشتیان در درون ایران دارد و در این راه با ترویج دروغ ها و ایراد تحمت های مختلف به جامعه بهدینان سعی در تخریب برنامه ریزی شده چهره این جامعه رنج کشیده دارند.جامعه ای که در پس طوفان سیاه حمله تازیان و کشتارهای چنگيز گونه حکام صفوی و تند روی های اسلامیست های افراطی توانسته موجودیت خود را حفظ کند.
    هیچ کس به اندازه خود اشو زرتشت نمیتواند توصیف ماهیت مینوی اهورامزدا را بنماید.
    اینک چند سروده:

    پس زرتشت گفت:ای اهورامزدای پاک مرا از نام برترین خودت که بزرگترین، بهترین،زیباترین ،کارسازترین،پیروزگرترین،د رمان بخش ترین و برای راندن مردم بدمنش کاراترین است اگاه ساز تا با یاری ان بر همه مردمان بدمنش و بدکار و بدکردار چیره شوم و از انان گزندی بمن نرسد.
    پروردگار اهورامزدا فرمود:ای اشو زرشت. نخستین نام من پژوهندنی است، دومین نام من گرداورنده است،سوم افزایینده و چهارم راستی و پاکی بهترین،پنجم افریدگار همه پاکی ها و نیکی ها،ششم خرد،هفتم خردمند،هشتم دانش، نهم دانشمند،دهم پاک کننده،یازدهم پاک،دوازدهم هستی بخش،سیزدهم سودمند تر، چهاردهم دشمن بدیها،پانزدهم توانا، شانزدهم پاداش دهنده، هفدهم نگهبان،هجدهم درمان بخش،نوزدهم دادار،بیستم مزدا نام من است.
    ای زرتشت مرا بستای،به روز و به شب،که من اهورامزدا هستم برای نگهداری و شادمانی تو خواهم امد.
    برای نگهداری و شادمانی تو سروش پاک خواهد امد.
    برای نگهداری و شادی تو خواهد امد ابها و گیاهان و فرورهای پاک.
    ای زرتشت اگر بخواهی بر مردمان بدمنش و ستمگران و کوردلان و کردلان راهزنان دوپا و فریبکاران و گرگان چهارپا و دوپا وانبوه دشمنان راستی با انبوهی از درفشهای برافراشته و درفشهای خونین برافراخته پیروز شوی پس این نامها را بیاد بسپار و به روز و شب فراخوان.
    منم پاسبان، منم دادار و پروردگار، منم دانا و منم مینو و سودرسان،تندرستی بخش ترین نام من است،اتوربان نام است،مه اتوربان نام است،اهورا نام من است،مزدا نام من است،اشو نام من است،اشوترین نام من است،فرهمند نام من است،بینا نام من است،بینا ترین نام من است،بیناترین نام من است،درونگر نام من است درونگرترین نام من است،نگهبان نام من است،یاور نام من است، دادار نام من است،پروردگار نام من است،آگاه نام من است،اگاه ترین نام من است،افزاینده خوشبختی نام من است،مانتره فزاینده خوشبختی نام من است،فرمانروای توانا نام من است،نافریبکار نام من است،نافریبخور نام من است،دورکننده بد اندیشی نام من است،پیروز نام من است،سراسر پیروز نام من است،آفریدگار سراسر جهان نام من است،فروغ سراسر جهان نام من است،پر فروغ نام من است،فروغمند بخود نام من است، سودرسان نام من است سودرسان ترین نام من است، توانا نام من است،شادی بخش ترین نام من است،راستی نام من است،برفراز نام من است،فرمانروا نام من است، تیز بین نام من است،چنین است نامهای من.
    ای سپیتمان زرتشت اگر کسی در این جهان مادی نام مرا زمزمه کند و یا به اوای بلند بخواند ایستاده یا نشسته،بهنگام بیدار شدن و بهنگام بستن و گشودن کشتی و... بدان شخص نه در ان روز و نه در ان شب دیو خشم و کینه و سرشت بد اندیشی نمیتواند گزندی برساند و گفتار و کردار و پندار بد را در او راه نخواهد بود.
    بیاد نامهای من باش و از دروغگو و بد اندیش دوری جوی و از تبهکار و بدکار و گژروان دوری کن و دان که من نگهدار تو هستم همانگونه که هزار مرد یک تن را را نگهبانی نمایند.
    و...
    درود بر فرکیانی، درود بر ایران ویج،درود به خوشی و خوشبختی مزدا داده، درود بر راستی و درستی، درود بر همه افرینش راستین، (یتااهو وئیریو ، اشم وهو)
    میستایم اهورامزدای فروغمند پرشکوه را. (یشتها، هرمزد یشت)
    براستی این سروده ها چیست؟ در چه کتابی امده است و ان کتاب از ان چه کیش و ملتی است؟آیا جز این است که این سروده ها،سروده های زرتشتی است و در اوستا کتاب دینی زرتشتیان امده سخن دیگری میتوانیم بگوئیم.اگر چنین است ایا رواست که بازگفته های غرض الود دیرینه چند مغز سفلیسی انیرانی را درباره اتش پرستی و دوگانه اندیشی زرتشتیان بازگو کنیم؟ یا درست بینی و داد اندیشی بما فرمان میدهد که دست از تلغینات مشتی سامی پرست برداریم و براستی با چشم خرد امزشهای اشو زرتشت را دریابیم.بر فروهر پاک اشو زرتشت درود باد

    اي روح بزرگ و پاك زرتشت *** وي فره تابناكزرتشت
    اي آينه ي فروغ دادار *** از نور و فروغ عشق سرشار
    خيره است جهان بهگات هايت *** كز عرش خدا رسد صدايت
    بس قرن و هزاره ها به دوران *** آيين تو بودپرتو افشان
    گفتار تو اوج استواري *** پيغام تو راه رستگاري
    آيين تو منطق است وبينش *** انسان بود اوج آفرينش

  8. #18
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    جهان بینی در آیین مزدیسنا



    هگل در کتاب «درس هايی درباره فلسفه مکتب» می گويد: آيين زرتشت در برابر شمشير عرب شکست خورد و نه در برابر ايدئولوژی اسلام. شايد نيازی به تذکر هم نباشد که در سرکوبی آيين مانوی نيز شمشير بی رحم مسيحيت و اسلام متفقا به کار افتادند.
    آيين زرتشتی ايران نخستين آيينی بود که بعدی در جهان داشت زيرا خواست خدای آن٬ اهورامزدا اين است که فروغ هر چه دورتر و بيشتر گسترش يابد.در آيين کهن ايرانی هر اصل اخلاقی نتيجه ی منطقی قانون تکامل بر اساس پيکار دائمی خير و شر و روشنايی با تاريکی است و در چنين رويارويی آدمی به جای اينکه مانند ديگر مذاهب مواظب باشد اصول اخلاقی را بصورت اوامری آسمانی بی چون و چرا بپذيرد و خودش حق دخالتی در آنها نداشته باشد٬ خود در قلمرو انديشه و تشخيص خويش نقش تعيين کننده دارد و گويی مقام والايی در برابر آفريدگار خود در حد يک همکار و نه يک بنده پيدا کرده است.
    زرتشت سراسر جهان را ميدان نبرد روشنايی٬ زندگی٬ راستی٬ آبادانی و تندرستی از يک سو و تاريکی و مرگ و دروغ و ويرانی و بيماری از سوی ديگر می شمارد و در پندار او تا هنگامی که اين نبرد با پيروزی اهورامزدا بر اهريمن به پايان نرسيده است همه آدميان در اين پيکار سهيم اند و وظيفه دارند که آگاهانه در مسير خير و بر عليه شر٬ اهورامزدا را ياری دهند. در برابر زرتشت آدمی در گزينش خوب و بد مختار است و در اين راستا مقامی چندان ارجمند دارد که نيکی گفتار و پندار و کردارش برای پيروزی روشنی بر تاريکی ضرورتی بنيادين پيدا می کند. بر خلاف مذاهب سامی که بدن را خوار و دنيا را بی مقدار می شمارند٬‌ در آيين مزديسنا هر فردی اين رسالت را بر عهده دارد که نيرومند و کوشا و سازنده و آفريننده باشد.
    در برداشت ايدئولوژيک آيين زرتشتی٬ فرد انسانی وجودی مجازی نيست که تنها به رستگاری خويش بينديشد. با اين منطق که اگر فرايض مذهبی خويش را بطور کامل انجام دهد شايسته آن بهشتی می شود که بدون دخالت او ساخته شده بلکه او همکار الزامی پروردگار خود در طريق هدايت جهان در مسير روشنايی است و از چنين ديدگاهی حکم سرباز يا کارگری را دارد که در راه تحقق يک طرح بسيار بزرگ کار می کند. نه تنها برای زندگی شخصی خودش بلکه برای همه جهان آفرينش و در پيکاری همه جانبه برای پيروزی نهايی فروغ بر تاريکی و زندگی بر مرگ.
    با چنين برداشت بنيادی برای نخستين بار در تاريخ مذاهب جهان٬‌ اصولی مطرح می شود که در هيچ آيين ديگری سابقه ندارد و تکرار هم نشده است. اين آزادی تشخيص و آزادی انتخاب تقريبا در سراسر سرودهای مينوی اشو زرتشت در گاتاها منعکس است:
    «سخن ها را بشنويد و با انديشه روشن در آن بنگريد و راهی را که بايد در پيش گيريد برای خود برگزينيد. از آن دو مينوی همزادی که در آغاز آفرينش در انديشه و رفتار پديدار شدند٬ يکی نيکی را می نماياند و ديگری بدی را٬ و ميان اين دو٬ دانا راستی را برمی گزيند و نادان دروغ را.» (هات ۳۰ ـ بند دوم و سوم)
    «ای مزدا هنگامی که برای ما تن و خرد آفريدی و به تن ما جان دادی و توانايی گفتار و کردار٬ از ما خواستی که راه خويش را آزادانه برگزينيم و به دلخواه خود به راستی يا کژی رويم.» (هات ۳۱ ـ بند ۱۱)
    خود زرتشت نيز مدعی شناخت حقيقت از راه وحی نمی شود بلکه آنزا زاده ی انديشه و ادراک خويش می شناسد:
    «ای مزدا هنگامی که تو را با نيروی انديشه شناختم٬ دريافتم که تو سرآغاز و سرانجام هستی و آن سرچشمه انديشه نيکی که به آدميان آزادی گزينش داده ای تا راه راستين خويش را برگزينند.» (هات ۳۱ ـ بند ۸ و ۹)
    کسی که راه فروغ را در اين انتخاب بر می گزيند از آن پس دوست و ياور اهورامزدا ست و نه بنده ی بی اختيار و سر به فرمان او. اين ويژگی در بند ديگری از همين هات منعکس شده است: «اهورامزدا با خداوندی و سروری خود رسايی و جاودانگی و راستی و شهرياری و پاکمنشی را به کسی ارزانی می دارد که در انديشه و کردار دوست او باشد. ياور ارجمند اهورا کسی است که گفتار و کردارش نشان از راستی و نکويی داشته باشد.» (هات ۳۱ ـ بندهای ۲۱ و ۲۲)
    اين انديشه تفکيک بنيادی خير و شر و آزادی آدمی در گزينش يکی از آنها را به خوبی در زندگی بر مبنای مکتب مزديسنا نشان می دهد. بر خلاف اعراب و ديگر اقوام سامی که رابطه ی آنها با خداوند همواره يک نوع احترام آميخته با ترس و نگرانی است٬ عرفای ايرانی رابطه ای را بر اساس عشق و محبت با پروردگار خود پی ريزی کرده اند و با او با چنان صفا و صميميتی سخن گفته اند که گويی با معشوق خود سخن می رانند. (با سيری در گات ها براحتی می توان به عمق اين انديشه در تفکرات پيامبر اهورايی ايران پی برد. بر فروهر پاکش درود می فرستيم)
    خدای بزرگ دانا٬ پروردگار هستی بخش٬‌ اهورامزدا را بايد با ديدی عاشقانه و عارفانه نگريست نه با نگاهی تنگ نظرانه ی انديشه هايی که معتقدند خدا تمام کائنات و زمين و خورشيد و مشتی ستاره را در شش هزار سال پيش آفريده بلکه او گرداننده نظامی اشايی سرسام آوری است که ميلياردها کهکشان را با ميلياردها خورشيد آنها از ميلياردها سال پيش در گردش دارد. اين خدا نه آن خدايی است که جايی در آسمان بر تخت خود بر دوش چند مَلِک مقرب نشسته باشد و آن خدايی که آدميان زمين را به شکل شخص خود ساخته و پرداخته باشد و نه آن خدايی است که هر چند يک بار از کار خود پشيمان می شود يا گفته ی خود را پس می گيرد برای آنکه گفته ی بهتری را در جای آن بگذارد!! پروردگار اهورامزدا نه قومی برگزيده دارد و نه سرزمينی را در برابر چند آلت ختنه شده به کسانی بخشيده و نه با زبان های خاص برای کسانی وحی می فرسد و نه گروهی از آفريدگان خويش را مامور کشتار گروهی ديگر می کند و نه خودش شبانه چند هزار نفر از بندگانش (فرزندان مصريان) را سر می برد و نه بابت خطايی که خودش برای اين بندگان خواسته است آنها را به آتش و مار و عقرب جهانی ديگر روانه می کند. او کوهی به نام کائنات را برای ذره ای به نام زمين ما نيافريده بلکه او جوهر راستی و سرمنشاء حقيقت و نيکی اس. او مبداء نور و آغاز و پايان اين نظام هدفمند اشايی است. او برتر و پاک تر از آن است که ما وی را درگير مسائل فرومايه زندگی چند انسان گمراه بکنيم. او اهوراست و حقيقت راستی.

  9. #19
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    اوستای کُشتی


    تا از راه راستی تاب و توانی دارم
    من ای خدای دانا خود را ستاینده تو می دانم و همچنان ستاینده تو خواهم بود
    (حضرت اشو زرتشت)

    تقدیم به نمازگزاران اهورامزدا:
    اوستای کشتی را باید اساس و شالوده پیوند یک بهدین با آئین مزدیسنا دانست.بطوری که در زمان سدره پوش شدن یک نوجوان بهدین با خواندن این نماز بنیادی، با آئین مزدیسنا پیمان میبندد.اوستای کشتی در بردارنده تمام بودهها و نبودههای اندیشه مزدیسنا است.براستی اگر یک بهدین در هنگام نیایش به معنی ان دقت کافی مبذول دارد در میابد که تمام پیام وخشور ایران در این نماز خلاصه شده.
    همان گونه که نیک اگاهید نیایش و برپاداری نماز در اندیشه مزدیسنا شایسته است و نه بایسته،اما نیک است که انسان سپاس گزار افریننده خویش و اندیشه راستی و خرد نیک باشد از این روست که شایسته است هر بهدین روزی 5 بار رو بسوی نور و روشنائی که نمادی از شیدان شید و ذات مطلق پروردگار است کشتی تازه بکند. و ابتدا با خواندن نماز سروش واژ به باز کردن کشتی پرداخته و سپس کشتی را بدست گرفته و نماز اوستای کشتی را اغاز کند و سپس به بستن دوباره کشتی همت گمارد و در پایان برده که این نیک، سنت پیامبر اهورائی است.
    با درود بر روان بزرگ وخشور اهورائی ایران،حضرت اشو زرتشت و درود به فروهر مزدایسنا متن نوشتاری اوستای کشتی(قسمت اوستائی) بصورت ترجمه روان ان از پارسی اوستائی به پارسی امروزی در مقابل دیدگان گرامیتان قرار میگیرد.
    به خشنودی اهورامزدا
    با بیزاری از کج اندیشی
    برای کارهای راستین که طبق خواهش اهورامزدا تازه به تازه می گردانند.
    راستی را چنین میستایم:راستی بهترین نیکی است،خرسندی است.
    خرسندی برای کسی است که راستی را برای بهترین راستی بخواهد.
    با خشنودی اهورامزدا
    بسانی که سرور هستی را باید تنها از روی راستی برگزید،همان سان رهبر درستی را نیز باید پسندید.
    این دو دهش را منش نیک ارزانی داشته
    تا کارهای زندگانی بنام و برای خدای دانا انجام گیرد.
    همچنین شهریاری از ان پروردگار است
    که سرپرستی(زرتشت) را برای آبادانی دینداران ستمدیده داده است.
    مزدا پرستم
    برمیگزینم که مزدا پرست زرتشتی باشم،با ستایشها و باورها.
    اندیشه نیک را میستایم.
    گفتار نیک را میستایم.
    کردار نیک را میستایم.
    دین بهی مزدا پرستی را میستایم.
    که یوغ بردگی بر می اندازد و جنگ افزار را فرو می نهد.
    که آزادگی بخش و راستین است.
    که از دینهائی که هستند و خواهند بود،مهترین و بهترین و زیباترین است.
    که خدائی است و زرتشتی.
    اهورامزدا ، پروردگار دانا را سزاوار همه خوبیها میدانم.
    این است ستایش دین مزدا پرستی.
    این است ستایش دین مزدا پرستی.
    این است ستایش دین مزدا پرستی

  10. #20
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    سدره پوشی




    برابر یک روش کهن و پذیرفته شده باستانی ، هر فرد باید پس از درک و شنا خت دین به طور رسمی پیروی خود را از آن دین طی مراسمی اعلام نماید که در هر دین این مراسم ،‌ویژه و خاص اند. زرتشتیان نیزبایستی فرزندان خود را چه پسر وچه دختر ( طبق سنت بین 7 الی 15 و در بعضی سنخ 7 تا 11 سالگی ) با بر گزاری مراسم سدره پوشی ( که گاهی آن را نوزوتی هم می خوانند اما این واژه اقتباسی ازنو جوت پارسیان است. که جوت یا زوت یا زوت یا زود نام موبدی است که در برگزاری مراسم یسنا ، موبد اصلی است وهر آنکس که به تازگی زوت شده را نوزوت و مراسم آنرا نوزوتی گویند )‌در جرگه زرتشتیان وارد نمایند.
    پذیرش دین در فرهنگ ایرانی بویژه درگفتار پیامتر اشوزرتشت اختیاری وبردوش هر فرد است که لازمه گزینش نیک ازبد را خرد دانسته است :
    ( گاتا – 2-30) ای مردم به سخنان مهین گوش فرا دهید ، با اندیشه روشن در آن نگریسته و میان این در آئئن ( راستی و دروغ )‌خودتمیزدهیدو پیش ازفرا رسیدن روز واپسین هر مردو زن شخصا دین را اختیار کند بشود که سرانجام کامروا گردیم . پس هر کودک باید به یاری پدر و مادرو آموزگار خویش تا پیش ازانتخاب دین خود، با دانش دین آشنا گردد وبتواند نیک وبدرا تمیز داده و توان گسترش آنرا بیابد . آنگاه روزی فرا میرسد که طبق سنت کهن ایرانیان زرتشتی ، بایستی آزمون پی دهد و هر نوجوانی که پیروز گردد شایسته پذیرش دین بهی و سدره پوشی است. این آزمون که در روزگار مابه خواندن اشم وهو و یتا اهو و احتمالا چند اوستای بایسته مثل سروش واژ و کشتی بستن خلاصه شده و گاهی این آزمون ساده
    نیزدر مورد فرد علاقمند به پذیرش دین بهی صورت نی گیرد ، را باید جدی گرفت اما بپردازیم به پایه و اساس مراسم سدره پوشی :
    نخست بشناسیم که نشان مزدیسنا چیست ؟‌ علامتی که یک نفر زرتشتی ( مزدا پرست ، مزدیسنا ) رااز دیگران مشخص ومتما یز میسازد دوچیزاست
    1-نشانی درونی
    2-نشانی برونی
    نشان درونی که همان باور قلبی و ایمان به اندیشه و گفتار و کردار نیک است که پایه های آموزه اشوزرتشت است و یک زرتشتی معتقد باید وجود خود را با این سه ویژگی آراسته کند . بعبارت دیگر کسی زرتشتی حقیقی است که راستی و درستی را در اندیشه و گفتار و کردار خود بکار برد گرد اعمال و کردار بد و ناروا نگردد ، دهان خود را به گفتار بد و یاوه و دروغ و دشنام و واژگان ازار دهنده و غیبت آلوده نکند و افکار پلید ، زیان آورد ویران گر را از مغز خود براند . سر مشق قرار دادن هومت Homat ( اندیشه نیک ) با Hukht ( گفتار نیک ) شکل می گیرد و با Hwarsht ( کردار نیک ) نمود خارجی می یابد .
    چنانکه گاتا می گوید : آن دو گوهر همزاد که در آغاز در عالم تصور پدیدار شدند یکی نیکی است در اندیشه و گفتار و کمردار و دیگردی بدی (‌در اندیشه و گفتارو کردار )‌ ، مرد دانا باید از ایندو نیکی را بر گزیند نه زشت را
    و در یسنا ی دهم فردگرد 16 سروده شده :

    از برای پنج چیز هستم
    از برای پنج چیز نیستم
    از برای اندیشه نیک هستم
    از باری اندیشه بد نیستم
    از برای گفتار نیک هستم
    از برای گفتار بد نیستم
    از برای کردار نیک هستم
    از برای کردار بد نیستم
    از برای فرمانبردار هستم
    از برای نا فرمانی نیستم
    از برای راستی هستم
    از برای دروغ نیستم

    عارف قزوینی در همین موضوع سروده است :

    به چشم عقل آن دین را فروغ است
    که خود بینان کن دیو دروغ است
    چو دین کز دارش و گفتار و پندار
    نکوشد ،‌بهتر از آن دین مپندار


    اما نشان برونی که همان سدره سپید و کمربند کشتی است به همان اندازه نشان درونی اهمیت داشته و هر فرد زرتشتی باید هر دو نشان را به همراه داشته باشد .
    سدره Sedreh پیراهنی است گشاد با آتین کوتاه بدون یقه که از پارچه سفید درست شده که زرتشتی آنرا به عنوان نخستین پوشش در زیر لباس های دیگر بر تن دارد این پیراهن دارای 9 درز است که قطعات را بهم متصل می کند . که 2 درز پهلو (‌محل اتصال قطعه بزرگ جلو و پشت )‌نشانه یگانگی میان
    نیا کان و فرزندان است ( اسلاف و اخلاف )‌2 درز آستین که آنرا به پیراهن
    وصل می کند علامت کار و کوششی است که باید با دو دست انجام شود گریبان سدره چاکی دارد که تا سینه رسیده و در انتهای آن کیسه کوچکی بنام کرفه
    ( کارنیک ) قرار دارد که بعقیده ما گنجینه اندیشه و گفتار و کردار نیک است و در عقب هم کیسه ای بنام گرده قرار دارد که نشانه و ظایفی است که بر دوش آدمی قرار دارد و 2 درز هم این دو کیسه را به پیراهن متصل می سازد . 2 درز کوچک در پایین جامه قرار دارد که دامنهٔ پیراهن را به دو بخش اصلی جلو و پشت متصل می کنند و علامت همبستگی کهتران و ضعیفان با بر تر ان است و هر کس باید به یاد ضعیفان و زیر دستان خود باشدو سر انجام درزی که گرد اگر د پایین جامه است و نشانه بازگشت به سر منشا ٔ هستی یعنی اهورامزدا است .
    واژه اوستا یی سدره وهومنه وستره Vohumana vastra یا لباس نیک اندیشی است و در کتب پهلوی واژه شپیک Shapik بجای سدره بکار رفته است . جنس پارچه امروزه از ململ سفید است اما در عهد باستان از پشم ، پنبه و حتی گاهی از ابریشم تهیه می شده است .
    سدره جامه ستایش و پیروی از اهورامزدا و به منزله زره و جوشنی است که پوشنده را از شر بدیها و نا راستی ها ی درونی و برونی و صفات با شایست در امان می دارد و سفیدی آنی یا د آور پاکی و بی آلایشی است که لایق زرتشتی واقعی است . کشتی ***hti بندی است باریک و بلند متشکل از 72 نخ از پشم گوسفند که هنگام بافتن به شش دسته 12 نخی تقسیم می شود و بافته شده و درد و انتها این شش دسته به کمک گره هایی به سه 3 منگوله تبدیل می شوند . (‌نشانه اندیشه و گفتار و کردار نیک )‌ عدد 72 نماینده 72 هات یسنا ( بخش اصلی اوستای کهن که گاتا را شامل است )‌شش دسته نمادی از شش امشاسپندان ( به قولی شش چهر ه گهنبا ر)‌و 12 نخ در هر دسته نشانه 12 ماه سال است .
    واژه کشتی در شاهنامه بسیار استفاده شده است :‌
    سر نامداران ایران سپاه گرانمایه فرزند لهراسب شاه
    که گشتاسب خوانند ایرانیان ببستش یکی کشتی اوبر میان
    و
    سران بزرگ از همه کشوران پزشکان دانا و کند آوران
    همه سوی شاه زمین آمدند ببستند کشتی به دین آمدند

    واژه اوستایی که برای کشتی در اوستا استفاده شده ائویا انگهن Aevya Anghen است . کشتی را در عهد باستان از پشم گوسفند و موی بز و شتر و حتی از پنبه می با فته اند اما امروز بصورت کلی همه ٔ کشتی ها از پشم گوسفند درست می شود . کشتی بند همبستگی و پیروی از اهو رامزدا است که هر فرد زرتشتی وظیفه دارد آنرا در هر حال ( جز موقع آب تنی و موقعی که زنی هشتان باشد )‌ به تن داشته و بر روی سدره ببندد .
    کتا بهای پهلوی بدون سدره و کشتی بودن را برای فرد سدره پوش شده گناه بزرگ می دانند و واژه به کار رفته برای این افراد Vashad Davareshni یعنی گشاد راه رفتن و گشاده میان بودن و زندگی بدون سدره کشتی است .
    شیوه ٔ اوستا خواندن و بستن کشتی :‌
    متأ سفانه امروزه برگزاری جشن سدره پوشی و دعوت از میهمانان چنان مورد توجه قرار گرفته که اهمیت موضوع یعنی علت انجام این جشن کم رنگ شده بطوری که نوجوان زرتشتی پس از سدره پوش حتی شیوه باز و بستن کشتی و اوستا های بایسته را به دست فراموشی می سپارد بنا براین در اینجا برای آگاهی عموم زرتشتیان از شیوه درست اوستا خوانی و سدره و کشتی بستن مختصرا تو ضیح داده می شود .
    پاکیزگی بدن و شستن دست و رو و پوشش سر وبه تن داشتن سدره و ایستادن
    در محلی پاکیزه و رو به نور ( در روز نوز خورشید و درشب هر آنچه محیط را روشن کند .) ازبایسته های نماز خواندن است . اوستا خوانی با خواندن سروش واژ درگاه مربوطه آغازمی شود تا درمحل نمسچا یا آرمئیتیش ایژاچا که لبا س روی سدره بالا زده شده و آماده باز کردن کشتی می شویم در
    یتا اهوی اول پس از نمسچا گره عقب و در یتا اهوی دوم گره جلو را باز کرده وبا انگشت سوم دست چپ از وسط کشتی را دور انگشت حلقه می کنیم و دو سر دیگر بین انگشتان 2 و 3 و 4 دست راست قرار می گیرند . سپس سروش واژ را تا انتها خوانده و اوستای کشتی را آغاز می کنیم . سر شکست اهریمن بار دست راست را روی دست چپ قرار قرار داده و سه با به سمت پایین حرکت می دهیم و سر دو واژه" شکسته و زده باد "،"نگونه و نگون سار مرگ بن " هم هر کدام یکبار تکان داده و مجددأ سر "هر کار و کرفه اشوئی که بود " دستها را روبه بالا می گیریم .سر جمله " مس و وه فیروزگر باد " با دست چپ وسط کشتی را بالا گرفته با دست دیگر از انتهای راست کشتی را به روی پیشانی و لبها رسانده یعنی دین بهی را به دیده می نهم و آنرا می ستایم و سپس در جمله " تروئی دیتی انگرهه مینیه اوش "‌کشتی را سه مرتبه به نشانه هومت و هوخت و هورشت دور کمر می پیچیم و وقتی دو سر کشتی جلو قرار گرفت در موقع سرودن یتا اهوی اول سر کشتی سمت راست را روی چپ انداخته ویک نیم گره و سر ینا اهوی بعدی سر کشتی سمت چپ راروی راست انداخته وگره راکامل می کنیم و با خواندن اشم وهو در پشت گره بعد را می زنیم که جمعا ٔ از4 گره تشکیل می شوند و به ترتیب نشانه ٔ :
    1-گواهی به هستی خدای یگانه
    2-گواهی به بر حق بودن دین زرتشتی و الهی آن
    3-گواهی به پیغمبری اشوزرتشت اسپنتمان و در نهایت
    4-پذیرفتن سه پایه دین یعنی اندیشه نیک گفتارنیک کردار نیک است.
    سپس اوستای کشتی را تا پایان خوانده و در اینجا هرزرتشتی می تواند بنا به دلخواه اوستاهای بایسته دیگری چون پیمان دین ، تندرستی ، ستایش یکتا خداوند و .... را خوانده و در پایا ن با خواندن برساد و تحویل نیایش به گاه و روز وماه مربوطه نماز روزانه را به پایان برساند .
    اما قدمت تاریخی سدره و کشتی به زمانهای بسیار دور برمی گردد . ر وایات و کتابهای دینی مزدیسنا این رسم بویژه کشتی بستن را به پیش از ظهور اشوزرتشت یعنی به جمشید پادشاه پیشدادی نسبت می دهند . در صد در نثر باب دهم نوشته شده که جمشید رسم کشتی بستن نهاد ودر داستان دینی فصل 39 فرگرد های 19و29 آمده که کشتی به دستور جمشید بوده و پیش از حضور زرتشت درجامعه ٔ آریایی ها رواج داشته و اشوزرتشت که آنرا رسمی پسندیده و مطابق با راستی دانست آنرا رسمیت بخشید .
    در باب دهم صد در نثر و همچنین در باب 85 صد در بندهش نوشته شده در هر جای دنیا که کرداری از بهدینی زند همهٔ بسته کشتیان از ثواب آن بهره مند می گردند .
    کشتی نشان همبستگی مینوی و روحانی است که تمام زرتشتیان را بهم پیوند داده و همه را در پیروی از اهورامزدا شریک و یگانه می سازد .
    و اما مراسم سدره پوشی :
    این آیین سنتی دینی که بر خاسته از ایمان و اعتقاد چندین هزار ساله ایست که دل مردمان این سرزمین بزرگ بویژه زرتشتیان یعنی وارثان بجا مانده ٔ فرهنگ و دین کهن ایرانی ریشه ای بس عمیق دوانده است از گذشته های دور برای نوجوانانی که امادگی پذیرش دین بهی رااعلام می کرده اند برگز ارمی شده است . شاید بعضی جوانب ظاهری مراسم امروزین شده امابنیان و هدف اصلی آن همچنان بجا مانده است . آنچه که امروزه باید بیشتر مورد توجه و دقت بزرگان دین و سران جامعه ٔ زرتشتی و از سوی دیگر پدران و مادران و آموزگاران و موبدان و هیربدان قرار گیرد روشن کردن هد ف واقعی مراسم ،‌آموختن بسیاری آموزه های دینی و فرهنگی لازم برای یک نو جوان زرتشتی ،‌سنجش آمادگی وی به کمک آزمون های دینی مذهبی (‌همچون دانستن خط دین دبیره و خواندن متون اوستایی به درستی و از رو ی آن خط ، از بر بودن اوستا های بایسته و دانستن شیوه درست کشتی بستن و نیایش خواندن و آگاهی از اصول اولیه ٔ دینی و دانستن پاسخ پرسش ها یی که بعد ها در جامعه بزرگ از وی پرسیده خواهد شد . ) ودر نهایت برگزاری آیینی در خور و شایسته ٔ فرد بر گزیده ا ز آزمونو بستن کمر بند کشتی به کمر او می باشد .
    وقتی فرزند زرتشتی در آزمون مذهبی پذیرفت هشد روزی را در نظر گرفته ، در آن روز سفره ٔ سفیدی درمیان تا لار گسترانیده و در چهار گوشه ٔ آن چهار چراغ روشن یا شمع روشن و در میان سفره آفرینگانی ( مجمر آتش – سینی حاوی میوه های خشک که لرک (‌lork) خوانده میشود و مقداری گل و سبزه در گلدان و آویشن و برنج مخلوط با سنجد و شیرینی دریک ظرف قرار می دهند و فرد سدره پوش شونده در یک سمت سفره رو به خورشید می نشیند و موبد درطرف دیگر رو بروی وی نشسته و مراسم را با خواندن اورمزد یشت یا آتش نیایش آغاز کرده و سپس برای بستن کشتی و خواندن اوستا های کشتی و پیمان دین و برساد درپشت سر فرزند قرار گرفته و وی آستین یا انگشت کوچک موبد را گرفته و موبد کشتی را به دور کمر وی می بندد و فرزند با او هم پیوند می شود در پایان فرزند ر و به موبد ایستاده و دستا نش در میان دستان وی قرار داشته و با هم اوستای پیمان دین ار واژه واژه می خوانند و دوباره طفل در جای خود نشسته و موید در طرف دیگر سفره با خواندن اوستای تندرستی بنام فرزند سدره پوش شده آویشن و برنج و شیرینی را به تدریج به سر ا و می ریزد و بدین گونه آیین و مراسم دینی به پایان می رسد و آنچه ایمان قلبی تک تک حاضرین در مراسم ،‌ پدر و مادر ،‌موبد و دیگران است تداوم راه در ستی و پیروی از آموزه های اشوزرتشت از سوی فرد به دین گرویده است و اینرا آینده روشن می سازد

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •